رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۳ مهر ۱۳۸۹

یازده سپتامبر و گناهکاری جمعی مسلمانان

بابک مینا

در فاجعه یازده سپتامیر چه کسانی گناهکارند؟ آیا تنها کسانی که مستقیما در این جنایت دست داشته‌اند، مقصرند؟ مفهوم گناهکاری چیست؟ پژواک دینی این پرسش خود نشان‌دهنده این واقعیت است که ریشه‌های تأمل اخلاقی ما به ادیان ابراهیمی باز می‌گردد. این تأمل می‌کوشد مؤمنان را در برابر خدایی واحد مسئول بداند. خدا تجلی فرارونده همان جمع است. پس تأملی اخلاقی که ریشه‌هایی در دین دارد، می‌کوشد فرد را در برابر جمع و همچنین جمع را در برابر خودش مسئول بداند. هنگامی که خدا عهدی با قوم خود می‌بندد، در واقع این خود جمع است که بار مسئولیتی را به دوش گرفته است.

پس از پایان جنگ جهانی دوم و جنایت‌های دهشت‌بار آلمان نازی کارل یاسپرس انگشت اتهام را رو به تک‌تک آلمانیان گرفت. فضای سال‌های پس از جنگ به گونه‌ای بود که بسیاری در آلمان از زیر بار مسئولیت شانه خالی می‌کردند. خیلی ساده می‌پرسیدند: به ما چه؟ مگر ما در این جنایت‌ها نقشی داشته‌ایم؟ یاسپرس خیلی زود و به گونه‌ای بسیار رادیکال «همه» آلمانی‌ها را مقصر دانست. در این‌جا شرح بسیار کوتاهی از بحث یاسپرس به دست می‌دهیم و سپس به موردی می‌پردازیم که به ما مربوط می‌شود: یازده سپتامبر و دیگر جنایت‌هایی که مسلمانان بنیادگرا در جهان انجام می‌دهند. آیا بار گناه این جنایت‌ها به دوش همه مسلمانان است؟

۱
پس از پایان جنگ و شکست آلمان در شهرها و روستا‌های آلمان، ضدنازی‌ها عکس‌هایی بر در و دیوار می‌چسبانیدند و زیر آن می‌نوشتند: مقصر شما هستید! یاسپرس در کتاب «مسئله گناهکاری»1 (Die schuldfrage) که مجموعه‌ای از سخنرانی‌های اوست، به این مسئله می‌پردازد.

یاسپرس چهار نوع گناهکاری را از همدیگر تمیز می‌دهد:

۱) گناهکاری جنایی. شامل کسانی می‌شود که مستقیما در جنایات رژیم نازی نقش داشته‌اند.
۲) گناهکاری سیاسی. رهبران و تصمیم گیرندگان سیاسی و کسانی را که به ایشان رأی داده‌اند شامل می‌شود.
۳) گناهکاری اخلاقی. هر انسانی مسئول کنش‌هایی است که از او سر زده است. کسانی که به طور شخصی به نازی‌ها کمک کرده‌اند یا یهودی را لو داده‌اند و مشارکت‌هایی از این دست داشته‌اند مقصراند.
۴) گناهکاری متافیزیکی. هر انسانی تنها در همبستگی با دیگران موجودیت می‌یابد. هنگامی که شخصی کشته می‌شود صدای درون ما می‌گوید او کشته شده است، در حالی که تو هنوز زنده‌ای. تو گناهکاری. سرنوشت او می‌توانست سرنوشت تو باشد. تو در قبال مرگ او مسئولی، چرا که می‌توانستی کارهایی بکنی که او کشته نشود. حتی اگر تلاش تو با شکست مواجه می‌شد باید اقدامی می‌کردی.

بر این اساس یاسپرس در هر چهار مورد آلمانی‌ها را مقصر می‌داند. آلمانی‌هایی که مستقیما در جنایت‌ها نقش داشته‌اند، رهبران سیاسی، و کسانی که به نازی‌ها کمک می‌کردند. اما مورد چهارم از سه مورد دیگر شگفت‌آورتر است: یاسپرس می‌گوید این «آلمان» است که باید مسئولیت این گناه را به گردن گیرد و این آلمان در تک‌تک آلمانی‌ها حضور دارد.

او از «گناه جمعی» آلمانیان سخن می‌گوید. این گناه جمعی است که حتی تنها محدود به دوره تاریخی یاسپرس نمی‌شود. نسل‌های آینده هم به این اعتبار که آلمانی هستند به همان اندازه در این «گناه جمعی» نقش دارند. گناه جمعی از نظر یاسپرس در آگاهی فردی نیز حضور دارد و باید داشته باشد. بنابراین گناهکاری آلمانیان تنها محدود به کسانی نمی‌شود که با نازی‌ها همکاری می‌کنند یا با آن‌ها موافق بودند. این گناهکاری جمعی حتی شامل کسانی می‌شود که مخالف نازیسم بوده‌اند. (از جمله خود یاسپرس)

پیر ویدال ناکه تاریخدان برجسته فرانسوی در مقدمه‌ای که بر ترجمه فرانسه کتاب یاسپرس نوشته است، می‌پرسد چگونه می‌توانیم پروژه یاسپرس را ادامه دهیم؟ بحث یاسپرس منحصرا درباره آلمان است. آیا این نوع گناهکاری جمعی به آلمان نازی و به دوره تاریخی خاصی محدود می‌شود؟ در آلمان دهه هشتاد بسیاری از تاریخ‌دانان راست‌گرا چنین نظری داشتند. ویدال ناکه ـ که در سال نود میلادی این مقدمه را نوشته است ـ به «مشاجره تاریخدانان» در آلمان و همچنین موضع یورگن هابرماس اشاره می‌کند. هابرماس پیرو استادش آدورنو معتقد است چیزهایی از نازیسم و فاشیسم هنوز ادامه دارد و ما باید علیه آنها مبارزه کنیم.

ویدال ناکه برای مخاطبان فرانسوی خود تجربه جنگ الجزایر را مثال می‌زند و تاکید می‌کند که ابعاد کوچکتر جنایت ارتش فرانسه در الجزایر در مقایسه با جنایت نازی‌ها چیزی از «گناهکاری جمعی» فرانسویان نمی‌کاهد. وی اشاره می‌کند که گسستی از سال چهل و پنج میلادی وجود ندارد. عناصری از همان وضعیت به شکل محدودتر امروز هم وجود دارند. پس در پروژه یاسپرس اکنونیتی صریح و قدرتمند وجود دارد و می‌بایست پروژه او را بسط داد.

۲
تروریسم اسلامی یکی از فاجعه‌بارترین پدیده‌های جهان ماست. یازده سپتامیر تنها نماد این فجایع است. کسانی که در این فاجعه و جنایت‌های دیگر نقش داشته‌اند، یا کمک سیاسی و مالی به این جنایت‌ها می‌کنند یا مسلمانانی که از سرکوب مردم در خیابان‌های تهران خوشحال می‌شوند، افراط‌گرایانی که به نفع جنایت‌های تروریستی تظاهرات می‌کنند، یا کتاب می‌نویسند همه گناهکارند.

اما گناهی جمعی و متافیزیکی فرای گناهکاری جنایی، اخلاقی و سیاسی متوجه «همه» مسلمانان است. حتی متوجه انبوه مسلمانانی که صادقانه با تروریسم و نفرت‌پراکنی مخالف هستند. کسانی که این جنایات را انجام می‌دهند همان عقایدی را دارند و همان هویتی را دارند که بقیه معتقدان به اسلام. مسلمانان باید بار گناهکاری جمعی خود را در عملیات تروریستی بر عهده گیرند و مداوما این را از خود بپرسند که چه چیزهایی در اسلام منتهی به چنین فجایعی می‌شود؟ آنان می‌بایست این گناه جمعی را به عنوان اعضای دین اسلام ـ هویتی که به وسیله‌ای برای اعمال خشونت، ظلم و ستم بدل شده است ـ بپذیرند. اسلام به عنوان هویتی کلی در نفس فردی هر مسلمانی حضور دارد. هر ظلمی به نام اسلام مسئله همه مسلمانان است.

مسلمانان می‌بایست تروریسم و ظلمی را که به نام اسلام بر انسان‌ها روا داشته می‌شود تبدیل به نوعی Schuldfrage کنند. به عبارت دیگر مسئله گناهکاری خود را در این جنایت‌ها و ستم‌ها به پرسش بگذارند. این پرسش هم فردی و هم عمومی باید باشد.

آیا این پرسش ما را از ایمان مذهبی دور می‌کند؟ مفهوم گناه چنان که در آغاز این نوشته گفته شد، دینی است. گناه چیزی فراتر از اشتباه یا خطا است. در مفهوم دینی گناه همواره جمع یا شکل فرارونده‌اش ـ خدا ـ حضور دارد. خطا می‌تواند اشتباهی فردی باشد اما گناه همواره با خدا مرتبط است. گناه نقض عهد با خدا ـ جمع است. «صندوق عهد خداوند» برای قوم یهود تجلی واقعی این عهد بوده است.

احساس گناه دینی معنایی فعال درون خود دارد: شخص گناهکار در صدد بازگشت از راه خلاف خود بر می‌آید. او می‌کوشد با شر مبارزه کند. هنگامی که شری رخ می‌دهد و هنگامی که ما با شر هویتی مشترک داریم، نخستین و مهمترین شکلی که می‌توانیم جدایی خود را با شر نشان دهیم این است که گناهکاری جمعی خود را بپذیریم. این پذیرش گناه در واقع به معنایی شورشی علیه شر است. اوج تمایزی است که ما می‌توانیم میان خود و شر برقرار کنیم. اما اگر بگوییم: به ما مربوط نیست. آنان از ما نیستند. به این معنا است که به شرـ شری که به هویت ما مربوط می‌شود ـ بی‌اعتنا هستیم و در برابرش منفعل. و در تنیجه همدست شر هستیم.

بهترین راه برای این که مسلمانان خود را از خشونت اسلامی متمایز کنند پذیرفتن بار گناه جمعی فاجعه یازده سپتامبر و جنایت‌های مشابه است. پذیرفتن گناه به معنای فعالیت علیه شر است. در نظر بگیرید اگر با هر عملیات تروریستی در شهرهای مهم اسلامی تظاهرات مخالفی بر پا می‌شد. یا مهمتر در نظر بگیرید اگر کسی مانند یاسپرس در جهان اسلام می‌توانست در سطحی فلسفی بارگناه خشونتی را که اسلام می‌زاید برعهده بگیرد. آیا مسلمانان در جهان چهره دیگری نداشتند؟ از آن مهمتر آیا هژمونی دولت‌ها و گروهای تروریست همچنان قوی می‌بود؟ البته پذیرفتن بار گناه جمعی تنها به خاطر این اهداف نیست، بلکه مسولیتی است در خود و ارزشی ذاتی دارد. هر فردی بدون هیچ چشم داشتی باید گناهان جمعی را بپذیرد.

یکی از تجلیات این پذیرش گناه وارسی کل فرهنگ اسلامی‌ست: ما باید کیفرخواستی علیه کل این فرهنگ فراهم کنیم و همه زوایایش را به درستی واررسی کنیم. باید بیماری خشونت را تا دورترین ریشه‌هایش پی بگیریم. باید بپرسیم چه عناصری در اسلام منجر به این همه خشونت و تبعیض و ستم می‌شود؟ پذیرش گناه و به گردن گرفتن تقصیر البته به این معنا نیست که مسولیت دیگران کوچک شمرده شود. در پیدایش القاعده دولت امریکا هم نقش داشته است، اما هر کسی باید از هویت خود شروع کند.

تصویر فعلی مسلمانان در جهان ما و همچنین در ایران چندان امیدوار کننده نیست. مثلا پناه بردن به توجیهات سخیفی از این دست که "مگر دولت‌های سکولار جنایت نمی‌کنند؟"‌، "چرا اسرائیل نباید گناهان خود را بپذیرد؟" و غیره چشم‌انداز روشنی از شجاعت اخلاقی مسلمانان به دست نمی‌دهد.

مسلمانان یک بار باید فقط و فقط به مسولیت خود و گناه جمعی خود در خشونت و ظلم موجود در جهان نظر کنند. آنان تنها با طرح و تامل در Schuldfrage می‌توانند به راستی از شر همه‌ی این جنایت‌ها برائت جویند.

نخستین نشانه بلوغ و تکوین نفس اخلاقی پذیرش مسولیت است. غیاب این مسولیت یعنی فقدان نفس اخلاقی. همه ما باید از شجاعت رشک برانگیز و جسارت اخلاقی بی‌مثال آلمانی‌هایی همچون یاسپرس بیاموزیم.

Share/Save/Bookmark

1. K. jaspers, la culpabilité Allemagne, traduction : Jeanne Hersch, minuit 1990

نظرهای خوانندگان

بسیار مقاله بی ربطی بود. اگر در نگاه کلی نگاه کنیم همه انسانها که در مقابل جنایتی بی تفاوتند گناهکارند. اما این حس گناهکاری جمعی آدم را یاد کاتولیکها می اندازد. گناه اولیه آدم و ... کسی که این مقاله را نوشته اصلاً اسلام را نمی شناخته. مسلمانان در بسیاری از جاها مخالفین و ضدین اساسی اسلام اند. نمونه اش یگانه پرستی اسلام و اعتقاد به خدای واحد است که در بسیاری از جاها به بت پرستی علنی از مردگان کشیده شده است.

-- majid ، Sep 30, 2010 در ساعت 10:00 PM

اصلا حرف شما قابل قبول نیست.مقدمات شما به نتیجه گیری تان منتهی نمیشود.ایا اگر یک ایرانی ادم میکشد همه ایرانی ها باید مسولیت قتل را به گردن بگیرند؟
با تشکر

-- علی ، Sep 30, 2010 در ساعت 10:00 PM

مثل سخن رانی های احمدی نژاد می ماند. به این شکل هر چیزی را در هر زمانی به هر چیز دیگری می توان ربط داد.

-- حسین ، Sep 30, 2010 در ساعت 10:00 PM

من نه مسلمونم نه چیزی. ولی گناه جمعی؟؟
اگر این طوره باید گفت همهء اسرائیلی ها و همهء آمریکایی ها، اصلا چه بسا همهء بنی بشر گناهکار جمعی هستند. به خاطر جنایاتی که مافیاهای در قدرت (حکومت ها) و یک عده مجنون تروریست مرتکب شده اند.

-- شروین ، Sep 30, 2010 در ساعت 10:00 PM

اتفاقا من کاملا موافقم .... استراتژی "کی بود کی بود من نبودم" هیچ تاثیری بر اصل داستان نداره . مساله اینه که ادیان ابراهیمی (به خصوص یهود و اسلام) از نوعی "خشونت درونی" رنج میبرن . این مساله در مورد اسلام که هر کس رو که موافق اون نباشه سزاروار مرگ میبینه ، حادتره . شاید روشهایی مثل اونچه که آلمانیها بکار بردن موثر باشه (چون باعث ایجاد پرسشهای اساسی در ذهن مخاطب میشه و چه بسا باعث روشن شدن ذهن اونا بشه) .
اما نباید جامعه آلمان و خاورمیانه رو به این سادگی مقایسه کرد . فراموش نکنیم که آلمان مهد یکی از مهدهای تمدن اروپایی بوده و هست ولی خاورمیانه ....

-- امید ، Sep 30, 2010 در ساعت 10:00 PM

بهتره به جاي عجولانه قضاوت كردن با خودمون خلوت كنيم ، آينه اي جلوي خودمون بگيريم و مسوليت شخصيمون رو در قبال شرايط فعلي ايران و جهان بپذيريم

-- محمد ، Sep 30, 2010 در ساعت 10:00 PM

با این حساب همه آمریکایی هم گناهکارند چون حکومت شان در طول جنگ سرد از بنیادگرایی اسلامی پشتیبانی می کرد و همان طور که همه می دانند بن لادن را آمریکایی ها آموزش دادند
تمام یهویان جهان هم گناهکارند چون یکی از دلایل رشد بنیادگرایی اسلامی وجود دولت اسراییل و رفتار آن است
تمام سیصد ملیون اروپایی هم گناهکارند چون نسل دوم مهاجرین مسلمان که در اروپا بزرگ شده اند جذب سازمان های بنیادگرا می شوند و این یعنی اینکه جوامع اروپایی نتوانسته اند این آدمها را جذب کنند

-- بدون نام ، Sep 30, 2010 در ساعت 10:00 PM

در این مقاله،یک خصلت ایرانی آشکار است، نداشتن قدرت تفکیک پذیری! هر پدیده باید در زمان و مکان با ویژه گیهای خاص خود مورد برسی‌ قرار گیرد وگرنه به نوشتاری سفارشی (همچون نوشته‌های اپزوسیون امروز ایران) برای ارزاق روزی مبدل میشود.در مورد ۱۱ سپتامبر باید گفت که گروه‌های افراطی اسلامی، واکنش منفی‌ به تجدد دارند چون سخنگویان این مدنیت و قدرتمندان سیاسی فعلی در جهان اسلام از پس مانده‌های فکری و ویترینهای برق زده غرب نشخوار میکنند، آنها ذات و حقیقت دستاوردهای بشری یعنی‌ علم، تکنولوژی و جامعه مدرن را بصورت اختلاف طبقاتی،دیکتاتوری، رشوه خواری،تبعیض قومی- دینی- زبانی‌،انحصارطلبی،هرزگی و... تولید و باز تولید میکنند، افراد بومی مبارزی که خواهان تغییر هستند چه تکیه گاهی جز دین و باور توده ها دارند ؟ انتقام آنها از ثروت مندان،زورگویان،استعمارگران چگونه میتواند باشد؟ آلترناتیو سیاسی این زیردستان چه میتواند باشد ؟.....

-- ایراندوست ، Sep 30, 2010 در ساعت 10:00 PM

من از شروع این بحث خوشحالم. مسلمانان میانه رو این واقعیت را با رودربایستی لاپوشانی میکنند که عده زیادی از مسلمانان دیگر واقعا از قتل بیگناهان در یازده سپتامبر ناراحت نشدند و بلکه خوشحال شدند. عده زیادی از مسلمانان عرب و آسیایی از ظلمهای ایران به مردمش ناآگاهند و یا طرفدار این سرکوبها هستند به صرف اینکه نظام ایران ضد آمریکایی است و تظاهرات کنندگان غربزده اند.


این مشکل اخلاقی مسلمانان و حتی برخی غیرمسلمانان ضد غربی است که از شدت ضد غربی بودن چشم بر هرظلمی که توسط ضدغربیها انجام شود میبندند و چه بسا آنرا توجیه هم میکنند. مثلا با عباراتی نظیر حقشان بود. مگه آنها ظلم نکردند؟


اما بنده با ظرز بیان مقاله راجع به گناه همه مسلمانان مخالفم. بقیه مسلمانان مسولیت اخلاقی دارند و باید کاری بکنند اما صرق سکوت آنها هرچند تحسین برانگیز نیست اما گناه هم نیست.

-- یاسمن ، Sep 30, 2010 در ساعت 10:00 PM

سلام
من سخني با دوستان "زمانه" دارم. آيا به راستي سطح "انديشه ي زمانه" را بايد در اين نوشته هاي ضدروشنفكري و عاميگرايانه ي آقاي بابك مينا بيابيم؟! اين نوشته هاي معوجي كه به "معنا" آب دهان مي افكنند و با نشانه پردازيهاي دال و مدلولي كليشه هاي ساخت قدرت را در اذهان مخاطب حك مي كنند چه نسبتي با انديشه دارند؟ اين اسطوره پردازيهاي عاميانه (كه حتي از تبيين تفاوت تروريسم و بمباران مناطق مسكوني توسط ب52 ها عاجزند تا چه رسد به تعريف معناداري از تروريسم اسلامي!) قرار است صفحات "زمانه" را تحت عنوان انديشه زينت دهند؟ كه چه شود آنوقت؟!
آقاي بابك مينا هم بهتر است وقتي درباره ي گناه جمعي مسلمانان سخن مي رانند؛ به ياد داشته باشند كه اين جماعت لگدمال شده الان قرنهاي متمادي است كه ارتشي به بيرون سرزمينهاي خود اعزام نكرده اند؛ برعكس: مورد تجاوز خارجي قرار مي گيرند؛ استعمار مي شوند؛ اموال و داراييهايشان به يغما مي رود؛ حيثيت و حقوقشان در سرزمين مادريشان تحت حمايت ايالات متحده انكار مي شود؛ در سكوت تاييدآميز جوامع غربي از خان و مان خود آواره مي شوند؛ گرسنگي داده مي شوند؛ فرزندان خردسالشان ربوده و به زندانهاي تربيتي اسرائيل فرستاده مي شوند........

گناه جمعي مسلمانان به واسطه ي يازده سپتامبر؟! به واسطه ي واقعه اي كه هيچ زاويه اي از آن باز نشده است و حتي هنوز محرك اصلي آن (كه گويا بن لادن باشد) دستگير نشده است؟! آن هم در همان جهاني كه هنوز آمريكاييها بمباران اتمي هيروشيما و از آن بدتر ناكازاكي را توجيه اخلاقي مي كنند؟!
....مي دانم برايتان خيلي سخت است. ولي سعي كنيد قدري شرم كنيد. برايتان لازم است اگر بخواهيد شرف انساني خود را به كل از دست ندهيد.

-- ايرج ، Sep 30, 2010 در ساعت 10:00 PM

نویسنده مقاله متوجه نیست که وقتی کارل یاسپرس میگفت همه آلمانی ها مقصرند به این دلیل بود که هولوکاست توسط آلمانی ها اتفاق افتاد ولو اینکه بخشی از مردم آلمان با آن مخاف بوده باشند اما به هرحال بحث بر سر جامعه ای است که هیتلر پرورش می دهد.اما وقتی بگویید همه مسلمان ها مقصرند باید پاسخ دهید که آن جوامع اسلامی که تا کنون تروریست تحویل نداده اند چرا متهم اند؟
برای مثال آقای مینا لطفأ بگویند تاکنون اسم چند نفر تروریست آلبانیایی یا ترک را شنیده اند؟

-- بدون نام ، Sep 30, 2010 در ساعت 10:00 PM

بله...این کامنت ها نشان می دهد که مسلمانان و پذیرش مسولیت؟
اسلام فقط خیر بوده است ولا غیر.....اگر شری هم هست از مسلمانان منحرف مثل بن لادن و احمدی نژاد است.خوب این که شد همون ایدئولوژی نژادبرتر نازیسم!؟!
بپذیریم که میزان اشتراکاتمان با فاعلین ترور میزان گناهکاری مان را مشخص می کند.این حس گناهکاری ناشی از حقوق نیست ناشی از متافیزیک جنایت است. همه مسلمانان در فاجعه یازده سپتامبر مسوول اند چون مسلمان اند این مسولیت از اینجاآغازمی شود تا همه انسانها که در انسان بودنشان با عاملین این حادثه شریک اند.
این دقیقا مسوولیتی است که ادواردسعید در خطاب به روشنفکران یهودی الاصل در قضیه فلسطین گوشزد می کند:همه شما به سبب یهودی بودنتان مسوولید

-- امین ، Oct 1, 2010 در ساعت 10:00 PM

کیانوش یک شخصیتی بود در مجموع برره ساخته مهران مدیری که از بد حادثه در برره اسیر شده بود او که از اخلاق مدرن و شهری پیروی می کرد تمام تلاش خود را برای آشنایی اهالی برره با اصول اخلاقی و رفتار متمدنانه به خرج می داد که همواره با مخالفت اهالی مواجه می شد و می گفتند : او نبفهمه... حالا ماجرای بابک مینا است و با اهالی نئو برره ها ...

-- یک مسلمان ، Oct 1, 2010 در ساعت 10:00 PM

گناهکاری متافیزیکی(تعریفش را در مقاله خوندم) کاملا بی معنی هست. نمیشه همینجور الکی حرف زد.

-- بدون نام ، Oct 1, 2010 در ساعت 10:00 PM

"کسانی که این جنایات را انجام می‌دهند همان عقایدی را دارند و همان هویتی را دارند که بقیه معتقدان به اسلام"

حداقل غربی ها ی کمی منصف تر اعتقاد دارند که همه مسلمانها تروریست نیستندهر چند همه تروریست مسلمانند. اما شما مسلمانها را (چه تروریست وچه غیر تروریست ) داریای هویتی واحد میدانید.

-- ریحانه ، Oct 1, 2010 در ساعت 10:00 PM

یک نوشته خوب دیگر از بابک مینا. دست مریزاد!
بر این باورم که همین سخن را در باره ج. ا و ا.ن نیز می توان گفت. ا.ن چکیده فرهنگ ما ، بی خردی ما و نقد نا پذیری ماست.
امید دارم که بابک مینا بیشتر از این دست نوشتار ها به نویسد و از یورش این و ان نهراسد.

-- ر.د ، Oct 1, 2010 در ساعت 10:00 PM

دوستان عزیز
مهمترین و اصلی ترین نکته مقاله پذیرفتن مسولیت و تقصیر جمعی است. کوشیده ام ریشه های دینی این احساس تقصیر ـ گناه جمعی را نشان دهم. بسیاری از مفاهیم اخلاقی ما شکل سکولارشده مفاهیم دینی است. صفت «سکولارشده» در این جا مهم است: این مفاهیم هم نشان دهنده نوعی رسوب و ادامه سنت دینی هستند و هم نشان دهنده گسست از سنت دینی و اینجهانی کردن و و تاریخی کردن مفاهیم آن. بنابراین ریشه های دینی این مفهوم به این معنی نیست که ما آن را صرفا به معنایی دینی تقلیل دهیم. نفس اخلاقی مدرن وجوهی دارد که با نفس دیندار و مومن کهن متفاوت است.
واکنش های پرخاش گرایانه برخی منتقدان متاسفانه نشان می دهد ما هنوز برای پذیرش مسولیت آماده نیستیم. ما معمولا عادت داریم گناه هر شری را به گردن این و آن بنیندازیم و در برابر هر گونه خودانتقادی سخت بیمناک و نگران می شویم. تا زمانی که مسلمانان به عنوان شهروندانی از این جهان مسولیت جمعی تروریسم و کل خشونت و ظلمی را که به نام اسلام بر آدمیان روا داشته می شود، نپذیرند نه جهان روی آرامش خواهد دید و نه آنها خواهند توانستند به راستی زندگی شرافتمندانه و اخلاقی و توام با احترامی داشته باشند. تلاش می کنم در نوشته ای دیگر این مطلب را بیشتر توصیخ دهم.
با احترام

-- بابک مینا ، Oct 1, 2010 در ساعت 10:00 PM

دوستان عزیز
مهمترین و اصلی ترین نکته مقاله پذیرفتن مسولیت و تقصیر جمعی است. کوشیده ام ریشه های دینی این احساس تقصیر ـ گناه جمعی را نشان دهم. بسیاری از مفاهیم اخلاقی ما شکل سکولارشده مفاهیم دینی است. صفت «سکولارشده» در این جا مهم است: این مفاهیم هم نشان دهنده نوعی رسوب و ادامه سنت دینی هستند و هم نشان دهنده گسست از سنت دینی و اینجهانی کردن و و تاریخی کردن مفاهیم آن. بنابراین ریشه های دینی این مفهوم به این معنی نیست که ما آن را صرفا به معنایی دینی تقلیل دهیم. نفس اخلاقی مدرن وجوهی دارد که با نفس دیندار و مومن کهن متفاوت است.
واکنش های پرخاش گرایانه برخی منتقدان متاسفانه نشان می دهد ما هنوز برای پذیرش مسولیت آماده نیستیم. ما معمولا عادت داریم گناه هر شری را به گردن این و آن بنیندازیم و در برابر هر گونه خودانتقادی سخت بیمناک و نگران می شویم. تا زمانی که مسلمانان به عنوان شهروندانی از این جهان مسولیت جمعی تروریسم و کل خشونت و ظلمی را که به نام اسلام بر آدمیان روا داشته می شود، نپذیرند نه جهان روی آرامش خواهد دید و نه آنها خواهند توانستند به راستی زندگی شرافتمندانه و اخلاقی و توام با احترامی داشته باشند. تلاش می کنم در نوشته ای دیگر این مطلب را بیشتر توصیخ دهم.
با احترام

-- بابک مینا ، Oct 1, 2010 در ساعت 10:00 PM

سلام، من هیچ دین ومذهبی را دوست یا قبول ندارم اما میدانم که مسلمان ها به اصل "تبری" اعتقاددارند. مسلمان ها می بایست از جنایت "یازده سپتامبر"تبری می جستند. اما این کار را نکردند! سکوت علامت رضا ست!

-- hamlet ، Oct 2, 2010 در ساعت 10:00 PM

ظلمی که ملتهای مسلمان در حق خودشان میکنندهزاران با بیشتر از آن چیزیست که در حق دیگران مثلا غیر مسلمان میکنند . به اعتقاد من در اسلام از انسان دوستی نشانه ای نیست یک مشت حرفها و نصیحت هائی که قابل اجرا نبوده و نیست مطرح شده ولی هیچ وقت نشده آنها را بکار بست در صدر اسلام که محمد زنده بود تمام مدت کار با جنگ و جدل با یهودی و نصارا گذشت در دوران خلفای راشدین هم که همش حمله و بقول خودشان هجمه بوده بعد از آن هم که کسی یادش نمیاد جای در سر زمینی توانسته باشد با این احکام و دستورات بین دوتا ده صلح بر قرار کرده باشه در مقابل با تدقیق در تاریخ اسلام تا دلتان بخواهد از شقاوت نشان یافت میشود علی بعنوان عادل ترین شهرت دارد شیر بیابانها بر زانوی حضرتش بوسه میزده ایشان با اتکا به نص صریح اجازه قتل چند صد نفر را در فاصله دو رکعت نماز صادر میکند اینها دیگه چیزی نیست که غیر مسلمانها از تو جیبشان دراورده باشند اینها تاریخ اسلام است و هر بچه دبستانی هم به برکت حضور حکومت دین پرور اسلامی از واقعه بنی غریضه یا قریضه خبر داره و برای توجیه خشونت و بکار گیری خشونت نیاز به بهانه های آن چنانی نیست بعضی ها اینطور وانمود میکنند که مثلا اگر امپریالیسم امریکا نبود این گرایش خشونت بار از اسلام هم وجود نداشت این عده یا بیخبرند ویا نگاه رمانتیکی به تاریخ دارند و یا علقه به اسلام دارند وگرنه زندگی مردم مسلمان تمام لحظاتش لبریز از خشونت است وقتی شما خواهر خودت را به دلیل ابراز علاقه به یک پسر میزنی و یا محکوم میکنی وقتی شما به عنوان یک شوهر با همسرت از موضع برابر حقوق رفتار نمیکنی وقتی شما در تقسیم ارث پدر سهم بیشتر از خواهرتان دریافت میکنید وقتی شما به عنوان بزرگ سال مسلمان ارتباط میان دو جنس را محکوم میکنید ولی به بچه بازی رو میاورید و هزاران نمونه مشابه که همگان از آن خبر دارند و بهش فکر نمیکنند ویا انکارش میکنند یعنی از خشونت ذاتی این دین حمایت کردن آن را پذیرفتن و آن را بکار بستن .
چرا شما برای برسی خشونت در میان مسلمانان اینقدر راه های دور میروید. آمریکا چیه یازده سپتامبر کدام است در هر روز ما فقط در همین ایران اسلامی خودمان ده ها و بلکه صدها یازده سپتامبر اتفاق میفته احمدی نژاد برای اینکه کمتر به این فجایع توجه بشه قضیه یازده سپتامبر را مطرح میکنه و شما ملت هم به آن واکنش نشان میدهید حال اینکه فاجعه جای دیگهای اتفاق میفته

-- س. ، Oct 2, 2010 در ساعت 10:00 PM

عالی بود .ممنون اقای مینا ا

-- بهروز ، Oct 2, 2010 در ساعت 10:00 PM

۱. ؛بهترین راه برای این که مسلمانان خود را از خشونت اسلامی متمایز کنند پذیرفتن بار گناه جمعی فاجعه یازده سپتامبر و جنایت‌های مشابه است.؛

اینکه یازده سپتامبر رو مساوی با یک خشونت اسلامی بدونی از ابتدا مشکل داره بابک جان
وقایع / فجایع یازده سپتامبر سیاسی بود نه مذهبی
بحث ش هم مفصله و میدونم که متوجه این تمایز هستی ولی این نوع لغزش فکری تو دام یکه بدو های باب روز سران مملکتی ست نه بنده و شما

-- شعله ، Oct 4, 2010 در ساعت 10:00 PM

۲. ؛ پذیرفتن گناه به معنای فعالیت علیه شر است.؛

این گزینه هم اشکال داره. پذیرفتن - حتی اگه فرض کنیم که عقلانی و با اراده شخصی و نه به زور باشه - لزوما مرادف با فعالیت اونهم فعالیت علیه شر نیست.

چطور میشه این ادعای بزرگ رو توضیح داد؟
شاید منظورت رو بشه اینطوری بهتر توضیح داد که
یکی از قدم های اولیه برای مبارزه با شر نقد همه جانبه و خصوصا درون گرا فرد فرد ماست که خواسته و نخواسته به سیاه و سفید کردن آدما و نیک و شر کردن اعمالشون و کلا تفکر دوگانگی (باینری) دامن میزنیم.
۳. قاطی کردن بحث گناه با مسولیت/ فعالیت بر خواسته از مسولیت اجتماعی - سیاسی فکر می کنم درست نیست. دیگران بهتر از من این بحث رو نقد کردن.

-- شعله ، Oct 4, 2010 در ساعت 10:00 PM

لطف کنید یک مقاله هم در مورد مسئولیت جمعی امریکایی ها در مورد ناکازاکی و هیروشیما بنویسید. ظاهرا همه این ماجراها برای بازندگان جنگ است و نه برندگان ان.

-- شمس ، Oct 5, 2010 در ساعت 10:00 PM