رادیو زمانه > خارج از سیاست > خرمگس آتن > شیب لغزان استدلال | ||
شیب لغزان استدلالمریم اقدمیaghdami@radiozamaneh.comمهمترین انتقاد مخاطب این مجموعه در قسمتهای قبلی اغلب این بوده است که ساختار نظرسنجیها بسیار تقلیل گرایانه، صفر و یکی یا سیاه و سفید است. مخاطب وقتی در مقابل این نوع سوالها قرار میگیرد مجبور است بین دو گزینه یا چند گزینه یکی را انتخاب کند.
حال سوال آن است که ساختار مناسب چگونه باید باشد؟ چه گزینههای دیگری باید به جوابها اضافه کرد تا همه امکانهای موجود را پوشش دهد. اگر فرضا به دو گزینه معمول یک گزینه سوم اضافه کنیم احتمالا میتوان جوابهای دیگری یافت و ادعا کرد آنها هم باید در میان جوابها قرار گیرند. هر چقدر تعداد گزینهها را بیشتر کنیم باز هم میتوان گزینه دیگری افزود و دست آخر این مشکل باقی میماند که کجا باید این زنجیر را قطع کرد. سوال مهم آن است در چه مرزی میتوان گفت همینقدر جواب کافی است و گزینه دیگری لازم نیست اضافه کنیم. این مثال دم دستی نمونه خوبی برای نشان دادن این نوع استدلال در مباحث اخلاقی است. در بحثهای متداول بر روی طیف وسیعی از موضوعات اجتماعی و سیاسی، این استدلال به وفور استفاده میشود. در چنین بحثهایی یکی از طرفین از موضعی شروع میکند و با گامهای تدریجی به جایی میرسد که کاملا با موضع اولیه متفاوت است. به همین دلیل این نوع روش استدلال را «شیب لغزنده» مینامند. افراد با قدم گذاشتن بر روی این شیب ناچار نا انتهای دره سقوط میکنند. سقوط به انتهای دره شکل کلی استدلال شیب لغزنده به این ترتیب است که اگر شما عمل «الف» را که انتقاد زیادی بر آن وارد نیست مجاز بدانید، ناگزیر از پذیرش عمل «ی» نیز خواهید بود که کاملا غیرقابلقبول است. برای مثال پذیرش اتانازی فعال برای اینکه بیماران با وضعیت بسیار سخت و رو به مرگ خودشان برای زمان مرگشان تصمیم بگیرند، منجر به این خواهد شد که افراد پیر هم قبول کنند خودشان بروند تا فضا و ثروت و هزینه نگهداری و درمان برای جوانترها بماند. مجاز کردن والدین به تصمیم و انتخاب در مورد جنسیت فرزندشان میتواند به این منجر شود که حتی بتوانند ویژگیهای دلخواهشان را نیز تعیین کنند و کودکان از پیش طراحی شده به دنیا بیایند. همانطور که مشخص است این نوع استدلالها بیش از جنبه استدلالی در واقع کاربرد جدلی دارند. به این معنی که ارائه کننده چنین استدلالی با ترسیم یک وضعیت وحشتناک و غیرقابل قبول به عنوان نتیجه قبول وضعیت الف، سعی در رد آن دارد. تمرکز این نوع استدلال به جای ساختار آن و اینکه چرا قبول الف منجر به پذیرش ی شده است، بر روی ترس و وحشت مخاطب از نتیجه نهایی قرار دارد. استفاده از استعارههایی مانند اثر دومینو نشاندهنده همین رویکرد است که یه حرکت کوچک میتواند به تغییرات بزرگ و عمدتا نامطلوبی منجر شود. بنابراین شیب لغزنده از آن نوع استدلالهایی است که به راحتی میتواند مورد سوءاستفاده قرار بگیرد. وقتی با چیزی مخالف هستیم اما استدلال معتبر و قابل قبولی در مخالفت با آن نداریم همیشه میتوانیم از روش شیب لغزنده استفاده کنیم. با ارائه یک پیشبینی از اینکه آن موضوع به چه نتایجی ممکن است بینجامد، هر چقدر هم نامعقول یا دور از واقعیت باشد، هیچ کس نمیتواند ثابت کند در اشتباه هستیم. این روش را تقریبا میتوان در برابر همه چیز به کار برد و به همین دلیل است که باید در مورد آن احتیاط کرد. ابهام در خط مرزی اما در هر حال این نوع استدلال همیشه هم برای فریب مخاطب به کار نمیرود. همه ما به سادگی در قضاوتهای اخلاقی روزمرهمان با چنین مشکلی مواجه میشویم. به همین دلیل شناسایی ساختار استدلال شیب لغزنده میتواند به حل این مشکلات کمک کند. برای مثال ممکن است خشونت را مجاز ندانیم و به این ترتیب تا جایی پیش رویم که حتی اجازه دفاع از خود را هم نداشته باشیم. درست همین جاست که از خودمان میپرسیم مرز میان دو سر طیف را کجا باید بگذاریم. پارادوکس سوریتس یا تپه شنی هم چنین ساختاری دارد که با برداشتن یک دانه شن از یک تپه شنی شروع میشود. سوال این است که آیا با برداشتن یک دانه شن همچنان تپه شنی خواهیم داشت یا نه و به همین ترتیب تا رسیدن به آخرین دانه شن این سوال ادامه دارد. همه قبول داریم که یک دانه شن دیگر تپه نیست اما مرز تپه نبودن این توده شنی دقیقا کجاست؟ این مشکل که مرز را کجا باید گذاشت معمولا از این نکته به وجود میآید به دنبال دانش قطعی و معین هستیم بدون اینکه چنین دانشی امکانپذیر و قابل دسترسی باشد. برای مثال همه ما ممکن است موافق باشیم یک کشور نمیتواند سالانه به میلیونها مهاجر اجازه ورود دهد، اما در عین حال قبول داریم که به تعدادی باید این اجازه داده شود. سوال این است که خط مرزی را کجا باید بگذاریم؟ تصمیم و موضع واقعیت آن است که همواره درجهای از ابهام در مسائلی که با آنها درگیر هستیم و میخواهیم در موردشان تصمیم بگیریم، وجود دارد. اما وجود چنین ابهامی به آن معنا نیست که تصمیمگیری در مورد آن مسئله غیرممکن یا غیرمجاز است. این مسائل میتوانند اخلاقی، اجتماعی و یا سیاسی باشند. ممکن است در مورد مسائل اخلاقی مانند رویکردمان نسبت به خشونت وجود ابهام را قبول کنیم، زیرا تصورمان این است که این مسائل نظری هستند و در هنگام عمل بر اساس موقعیت تصمیم خواهیم گرفت. اما در مسئلهای عملی مانند مثال تعداد مهاجرها، ناچاریم بر اساس هر دلیلی نهایتا تصمیم بگیریم و بالاخره مرز را در جایی بگذاریم. در مورد مسائل اخلاقی هم باید همین تصمیم را بگیریم. بر خلاف تصور معمول گذاشتن خط مرزی و مشخص کردن موضع در حوزه بحثهای تئوریک نیست و کاملا با تصمیمهای عملی زندگی روزمره ما در ارتباط است. برای مثال رویکرد ما در مورد مسائلی مانند سقط جنین، مجازات اعدام یا آزادی بیان و خشونت بسیار مهم است. در بسیاری از این موارد ممکن است با بحثها و اندیشههای فراوان به این نتیجه برسیم که نمیتوانیم جای خاصی را به عنوان خط مرزی مشخص کنیم. در واقع ممکن است گذاشتن این حد خیلی انتخابی و دلخواه به نظر برسد، اما به آن معنا نیست که نباید مرزی گذاشت. این مرزها با کمک منطق و نظریههای اخلاقی و فلسفی متفاوت برای ارائه استدلالهای معتبر قابل ترسیم هستند. همین خط و مرز هاست که جلوی سقوط در سراشیبی استدلال شیب لغزنده را میگیرد. دوراهی شما حال نوبت شماست که به سوال این برنامه پاسخ دهید. با توجه به تعریف استدلال شیب لغزنده به این سوال پاسخ دهید که آیا استدلالهایی از نوع شیب لغزنده برای شما قانعکننده هستند یا نه؟
برای پاسخ به این سوال به موردی فکر کنید که فرضا گیاهخوار هستید و با این استدلال مواجه میشوید که اگر به دلیل طبیعتدوستی و آسیب نرساندن به موجودات زنده گیاهخوار شدهاید ناگزیر هستید حتی آنتیبیوتیک هم مصرف نکنید، زیرا باکتریها هم موجود زنده هستند. در مقابل ممکن است در اعتراض به سیاستهای یک حکومت اینطور استدلال کنید که اگر کمترین دخالتی در زندگی مردم را بپذیرید، حتی اگر به صورت تشویقی مثلا مالیات کمتر برای آنهایی که ازدواج میکنند باشد، در آینده مجبور خواهید شد دخالتهای بیشتر و بیشتری را قبول کنید. در جواب به این سوال دلایل پاسخ مثبت یا منفی خود را در بخش نظرها بنویسید. منابع: The Elements of Moral Philosophy, James Rachels, 6th edition (2010) by Stuart Rachels 50 Philosophy Ideas You Really Need to Know, Ben Dupré, 2007 |
نظرهای خوانندگان
ترجمه خانم اقدمی بسیار ثقیل بوده و اغلب جملات ربطی به همدیگر ندارند. شیب لغزنده مورد اشاره مربوط به مغالطه است که گوینده با چیدن چند استدلال بی پایه و بی ربط ، نتیجه مورد نظر خود را بیان میکند. این نوع مغالطه بیشتر برای عوام که از فلسفه سر در نمیآورند، بکار میرود. اکثر کسانی که از این روش برای به کرسی نشاندن منظور خودشان استفاده میکنند، شرکتها و کسانی هستند که برای نامزدی انتخابات مجلس به فعالیت میپردازند. درحالیکه درکشور ما دولت نیز از آن بهره میبرد. این نوع مغالطه در مقابل آشنایان به علم وفلسفه کلام، کاربردی ندارد. من این نوع مغالطه را « تعمیم نا معقول » مینامم. مانند " بی حجابی زنان درجامعه باعث تحریک مردان شده ودرنتیجه منجر به ترویج فحشاء میشود. پس دولت باید با بانوان بی حجاب بشدت برخورد کند." یا " توکل به خداوند سبب افزایش رزق وروزی مردم مسلمان خواهد شد. پس خداوند روزی رسان است."
-- علی کبیری ، Jul 27, 2010 در ساعت 09:20 PMبه نظر من که مطلب بسیار جذّابی بود.
-- امین ، Jul 27, 2010 در ساعت 09:20 PMمطلق بيني و عمده فرعي نكردن موضوعات ، موجب سفسطه و غيرمنطقي بودن ميشود در مثال بالا گياهخوار بطور عمده گياه ميخورد نه اينكه مطلقا غير از گياه نميخورد
-- نسيم ، Aug 24, 2010 در ساعت 09:20 PMودر مثال بعدي هم دولتها نبايد نقش عمده واصلي را در زندگي شخصي مردم داشته باشند ولذا هر وقت اين نقش عمده شد بايد آنها را بازخواست كرد . مرز مطلق وجود ندارد اما با عمده فرعي كردن ميتوان مرز تعيين كرد !