رادیو زمانه > خارج از سیاست > مقالات > شبه علم چیست؟ | ||
شبه علم چیست؟برگردان: داریوش رهازادمترجم: مقولهٔ شِبه علم یا دانشنما (Pseudoscience) از جمله مسائل مهمی است که شناخت آن هم در سطح آکادمیک و هم به صورت غیر آکادمیک برای عموم مردمی که میخواهند تصمیمهای درست و برپایهٔ مدارک علمی بگیرند مفید است. این مقاله به صورت مختصر و مفید به معرفی روش علمی و «اندیشه انتقادی» در بطن علم، و راه شناخت شبه علم از علم واقعی میپردازد. این نوشتار میتواند در کنار و به عنوان مکملی برای مقالهٔ «نیاز به شکگرایی» خوانده شود. برای مخاطبان غیرآشنا به بحثهای مرتبط، مثالها یا توضیحهای کوتاهی به بعضی از بخشها اضافه شده است. شِبه علم، نظریه یا فرآیندی کاذب است که لباس علم پوشیده است زیرا به خودی خود نمیتواند اعتباری کسب کند. هواداران شبه علم اغلب آن را به عنوان علم حاشیهای یا جایگزین آن قلمداد میکنند. معمولاً مهمترین نقص شبه علم این است که آزمایشهای کنترلشده، نتیجهگیری و تفسیرهای بخردانهای از آزمایشها آن را پشتیبانی نمیکنند. به عبارت دیگر، شبه علم روش علمی را تاب نمیآورد. این در حالی است که روش علمی پایهٔ علوم طبیعی، و سبب پیشرفت آنهاست. البته دستیابی به شناخت علمی هم گاهی مستلزم داشتن شهود مستقیم و یا کار حدسی است. آزمایشها همیشه به طور بسنده یک نظریه را تأیید نمیکنند. نتایج آزمایش میتوانند نادرست تفسیر شوند و یا حتی از پایه نادرست باشند. اما در علمِ معتبر، این مشکلات اغلب در وهلهٔ نخست رفع شدنی هستند، و حتی اگر خطاهای آزمایش را خود پژوهشگر نیابد، بررسیهای انتقادی و مداوم جامعهٔ علمی متخصصان آن رشته سرانجام به کشف و رفع خطا منجر میشود. اندیشه انتقادی یکی از بنیانهای علم است. برخی انواع شبه علم نمونههای مستند بسیاری وجود داشته که تعبیرهای نادرست نخستین در جامعهٔ علمی گسترش یافته و فرآیندی که در بالا به آن اشاره شده به تاخیر افتاده است. این روند منجر به شکل گیری علوم معیوب گردیده است. مشهورترین موارد اینچنینی، ادعاهای زودهنگام برخی دانشمندان در مورد اشعههای N، یا در مورد آبزنجیره و همجوشیِ سرد میباشد. اگر پژوهشگرانی که این موارد را اعلام کردند پیش از انتشار عجولانهٔ نتایج خود، منتظر دریافت بررسیهای کارشناسانهٔ دیگر دانشمندان میشدند، ممکن بود از همهٔ این موارد جلوگیری شود. همیشه خطر تکرار چنین رویدادهایی وجود دارد. برای پیشگیری از این مشکل، معتبرترین نشریات علمی از پذیرفتن گزارش ادعاهای بزرگ و قابل توجه که پیشتر به صورت عمومی منتشر شدهاند، خودداری میکنند. اصطلاح دیگر، علوم جعلی است که برای توصیف نظریههای علمی یا دادههایی به کار میرود که شاید اصل شواهدشان درست باشد؛ اما این شواهد را برای نتیجهگیری نادرست باب میلشان به کار بردهاند. یکی از کاربردهای علم جعلی این است که معمولاً برای تایید یک نظریه مخالف به کار میرود. (مدعی، ظاهراً با اتکا به شواهد درست، نتیجهگیری جعلیای که خودش ساخته را رد میکند و ادعا میکند که نظریه اصلی را رد کرده است) طیف گستردهای از تبلیغات تجاری هم میتوانند در این طبقهبندی قرار داشته باشند. در این تبلیغها برای فریب و تشویق خریدار از علوم جعلی و شبه علم استفاده میشود. علم اقتصاد جعلی برای تبلیغ شبکههای هرمی، پزشکی جعلی برای تبلیغ یک داروی معجزهآسا، و روانشناسی جعلی برای تبلیغ محصولات دروغین موفقیت و یادگیری مثالهایی از این دست هستند. به خاطر برجسته بودن این موارد، بهتر است که به عنوان علوم فریبنده توصیف شوند. در پایان، میتوان علوم بد را که شامل همهٔ موارد زیانبار قبلی است معرفی کرد. علم بد اصطلاحاً به ادعایی گفته میشود که ظاهراً علمی و با نیت خیر است؛ ولی در عین حال نادرست، منسوخ یا ناکامل است. مثالی برای آن میتواند توضیحی باشد که طبق آن الکترونها در مدارهایی به دور هسته اتم میچرخند، تصوری که در سال ۱۹۲۰ بیاعتبار شده است. ولی مدل قدیمی آنقدر روشنتر و سادهفهمتر از مدل درستتر جایگزیناش است که نشانی از منسوخ شدنش دیده نمیشود. «فلان چیز فقط یک نظریه است» در گفتگوهای عادی و روزمره، واژهٔ «نظریه» حاکی از یک گمان، یک فرض یا یک حدس خشک خالی است. ولی در دانش، این اصطلاح معنی و مفهوم کاملاً معین و محدودشدهای دارد. یک نظریه علمی تلاشی است برای تبیین وجهی از جهان طبیعت بر پایه شواهد و مشاهدات تجربی. این تلاش عموماً بر اساس اصول و علوم معتبر و با هدف توسعهٔ آنها و در یک سیر منطقی و منسجم صورت میگیرد. نظریه ما را قادر میسازد تا پیشبینیهای سودمندی انجام دهیم. همهٔ نظریههای علمی موقتی و در معرض آزمایش و تغییر هستند. هر چه نظریهها رشد کنند و کاملتر شوند، ما را قادر میسازند تا پدیدههای گستردهتر و بیشتری را بفهمیم و پیشبینی کنیم. نمونههایی از این نظریهها، نظریه کوانتوم و نسبیت در علوم فیزیکی و فرگشت (تکامل) در علوم زیستی هستند. ۱- به دلیل اینکه با مشاهدات جدید سازگار نبودهاند، نادرستیشان اثبات شده است. به بیان دیگر، درستی نظریهها را نمیتوان ثابت کرد ولی همواره این امکان وجود دارد که مشاهدات بیشتر نظریهها را ابطال کنند. نکته مهم این است که نظریهای که اصولاً ابطاپذیر نباشد یا قابلیت رد شدن نداشته باشد، نظریه علمی محسوب نمیشود. برای نمونه، نظریههایی در مورد طالعبینی را در نظر بگیرید که ادعا میکنند موقعیت ستارگان میتواند روی زندگی افراد تاثیر بگذارد. این ادعاها قابلیت ابطالشدن را ندارد چون پیشبینیهایشان آنقدر مبهم و کلی هستند که نادرستیشان همیشه به این صورت توجیه میشود که بسیاری از تاثیرات گوناگون دیگر به حساب نیامدهاند. به همین ترتیب، غیرممکن است که چیزهایی که به نام «علم خلقت» یا «طراحی هوشمند» نامیده میشوند ابطالپذیر باشند. به این دلیل که هر جایی که این ادعاهای شبهعلمی در توجیه پدیدهها لنگ میزنند، مدعیان به سادگی میگویند که معجزهای روی داده است یا از این دست توجیهها. (کارتون معروف سیدنی هریس این مسئله را به خوبی نشان میدهد. منبع تصویر: دانشکده روانشناسی دانشگاه اوهایو) چگونه شبه علم را بازشناسیم؟ آزمون یگانهای برای تمییز دادن علم از شبه علم وجود ندارد، ولی از آن جاییکه این دو شاخه بیشتر و بیشتر از یکدیگر فاصله میگیرند، تفاوتهای معینی ظاهر میشود، و این تفاوتها به روشنی در هر رشتهٔ علمی دیده میشود. برای نمونه، جدول زیر میتواند در مقایسهٔ علم ستارهشناسی در برابر ستارهبینی (طالعبینی)، یا علم شیمی در برابر کیمیاگری، و به طور کلی مقایسهٔ علم در برابر شبه علم مفید باشد. اینها زمانی یک شاخه و یک رشتهٔ واحد بودهاند، ولی به تدریج به دو شاخهٔ مختلف علم و شبه علم از هم تفکیک شدهاند.
چرا بازشناختن شبه علم مهم است؟ واکنش بسیاری از دانشمندان به ادعاهای شبه علمی، خندیدن به آنهاست. ولی اسطوره همواره بخش مهمی از فرهنگ بشری بوده است که اغلب با القای توهم قدرت با روندی کنترلکننده در زندگی عمل میکند. این رویه میتواند منجربه به طرفداری از انواع حقهبازیها در مورد سلامتی، و فریبکاریهای تجاری، و سازماندهیهای مذهبی و پرستشی به مانند مذهب نوظهور ساینتولوژی شود. بدتر از همه این است که آنها میتوانند برای تحمیل ایدئولوژی و عقایدشان به نهادهای آموزشی و سیاسی فشار بیاورند. آیا موسساتی هستند که به طور فعال ایدههای جدید و نادرست را خنثی و متوقف کنند؟ هر کسی که به اندازهٔ کافی به دور و بر خود نگاه کرده باشد، بیگمان با عبارتهایی اینچنین برخورد کرده است: - طرح ابداعی برای وسایلی که از آب به عنوان سوخت استفاده میکنند توسط شرکتهای نفتی خریداری و موقوف شده است. ادعاهایی از این دست به کرات عنوان میشوند و به طور گستردهای هم مقبولیت مییابند، به ویژه بین کسانی که مایل هستند در هر گوشه و کناری توطئهای ببینند. اگر هم شواهدی برای چنین ادعاهایی باشد، بسیار اندک است. علت بنیادین رد شدن این ادعاها یا فرضیههای جدید این است که دلایل یا شواهدی که برای پشتیبانی از این ادعاها ارائه میشود، ناقص و یا غیرمعتبر است. کسانی که اعتقاد دارند جامعه علمی به طور مغروضانه و غیرمنصفانهای این ادعاها را رد میکند، آنقدر از ماجرا به دور هستند که نمیتوانند ملاکهای جامعه علمی که روشن بودن، دقیقبودن و سازگار بودن با علوم موجود است را دریابند. اما آنها به گالیله خندیدند، همچنین به تامسون، و هم به وگنر. ادعاهای شبه علمی و مدعیان آنها معمولاً مورد تمسخر مجامع علمی قرار میگیرند. در واکنش به این روند، مدعیان میگویند که همهٔ کشفیات بزرگ و دانشمندان بزرگ ابتدا مورد تمسخر واقع شدهاند. خب، در مورد گالیله، آن ها دقیقا نخندیدند؛ این موضوع بیشتر مسئلهٔ تکفیر و چالش مذهبی کلیسا بود که به گالیله فشار میآورد حرفش را مبنی بر اینکه خورشید، و نه زمین، در مرکز منظومه شمسی است پس بگیرد. موارد بیشماری وجود دارد که جوامع آمادگی پذیرش ایدههای جدید را نداشتهاند. این موارد به ویژه پیش از توسعهٔ روش علمی، و پیش از اینکه فناوری لازم برای بهکارگیری آنها در دسترس باشد، بسیار معمول بود. در عصر جدید هم مثالهایی وجود دارند. زمانی که تامسون شواهدی یافت مبنی بر اینکه اتم ذره بنیادی نهایی نیست و میتواند به واحدهای کوچکتر شکسته شود، حتی خود تامسون نیز علاقهای به پذیرش آن نداشت. او برای سالها مایه خنده شده بود تا اینکه شواهد قطعی در این مورد به دست آمد. نظریه آلفرد وگنر در مورد رانش قارهای، زمانی که برای نخستین بار در سال ۱۹۱۵ منتشر شد، به شدت مورد حمله قرار گرفت، و این نظریه تا ۵۰ سال بعد مورد پذیرش واقع نشد. دیگران طرحهای مشابهی بر اساس مسیری که قاره آفریقا و آمریکای جنوبی میتوانستهاند به هم متصل باشند ارائه کرده بودند، ولی وگنر نخستین کسی بود که مطالعات دقیقی روی فسیلها و مشابهتهای زمینشناختی میان دو قاره انجام داد. با این حال، پذیرش این ایده که نیرویی آنچنان قوی وجود داشته باشد که بتواند قارهها را جابجا کند، زمانی که چیزی در مورد ساختار درونی کره زمین شناخته نشده بود بسیار سخت بود، و شواهدی که او ارائه نمود به دلیل ناکافی بودن رد شدند. ولی حتی در همین اواخر هم، جهان علم برای پذیرش برخی چالشهای مهم که توسط اعضای خودش ارائه میشود، بی میل است؛ برای نمونه دانشمندانی همچون باربارا مککلینتُک (جفتگیری ژنتیکی)، لین مارگلیز (همزیستی درونی میتوکندری در یوکاریوت) و بَری مارشال (منشا باکتریایی زخم معده) در ارائهٔ نظریات خود با مشکلاتی روبرو بودهاند. از سوی دیگر، زمانی که مفاهیم انقلابیِ نسبیت عام و خاص و نظریه کوانتوم برای نخستین بار ارائه شدند مقبولیت سریع یافتند. مانند همان اتفاقی که برای نظریه لویی پاستور دربارهٔ منشا بیماری افتاد. در تمامی این موارد، نظریههای تازه توضیحات معتبری برای مواردی که پیشتر غیرقابل توضیح بودند فراهم نمودند، و ابزارهای لازم برای تایید آنها در همان زمان وجود داشته، یا اینکه در مواردی همچون نسبیت عام، به زودی فراهم شدند.
در اینجا چند نکتهٔ مهم وجود دارد. این مثالها نشاندهندهٔ آن هستند که پذیرش ادعاهای علمی در مجامع علمی، امری ساده و سرسری نبوده و مستلزم شواهد گسترده و تایید شده است. وقتی یک ادعا پایههای محکم و درستی داشته باشد سرانجام مورد پذیرش واقع میشود. اما در مورد شبه علم قضیه کاملاً متفاوت است. مدعیان میگویند ادعای ما درست است چون ادعای گالیله هم درست بود! اما برای اثبات ادعایشان دست به آزمایش و پژوهش بر اساس روش علمی نمیزنند. با چنین استدلالی هر مدعی ادعای پرت و بیمعنی میتواند خود را بر حق بداند. آیا وقتی کسی به حرفهای چرند یک جاهل خندید، جاهل میتواند ادعا کند که آنها اولش به وگنر و تامپسون هم میخندیدند؟ نشانههای ادعای شبه علمی: روشهای عرضه فرضیات شِبه علمی با روشهای علمی تفاوت دارند. ۹ نشانه برای تمییز دادن روششناسی شبهعلمی از روششناسی علمی وجود دارد. ۱- اندیشههای قدیمی و منسوخ: ۲- توسل به رمز و رازها: ۳- توسل به افسانهها: ۴- مجموعهای درهم و برهم و کماعتبار از مدارک: ۵- فرضیههای انکارناپذیر: ۶- توسل به شباهتهای جعلی: ۷- تفسیرهای نمایشنامهای: ۸- تحقیق برپایهٔ تفسیر: ۹- امتناع از بازبینی و اصلاح در نتیجهٔ انتقادها: تحقیقات علوم انسانی نیز باید از علائم تحقیقات شبهعلمی به منظور حفظ اعتبار و صحت خود دوری کنند. تحقیقات علوم انسانی مانند علوم طبیعی، باید در معرض تجزیه و تحلیلهای انتقادی باشد و قابلیت رد شدن توسط جوامع علمی و دانشگاهی را داشته باشد، که این بر خلاف اعتقاد تکذیبناپذیری ادعاهای شبه علمی است که توسط دانشمندان شبه علمی اظهار میشود. منبع :ترجمهی بخشهایی از ?What is Pseudoscience و Scientific vs. Pseudoscientific |
نظرهای خوانندگان
جناب آقای رهازاد، گفتاری بسیار آموزنده و مفید بود. خیلی از شما سپاسگزارم.
-- غیاث آبادی ، Jun 13, 2010 در ساعت 06:00 PMسپاس از داریوش رهازاد عزیز به خاطر برگردان این مقالهٔ جامع و سودمند. همچنین سپاس از بخش اندیشهٔ زمانه بابت مطالب خوب و متنوع.
-- بردیا ناباور ، Jun 13, 2010 در ساعت 06:00 PMموضوع جدیدی بود و آموزنده. مرسی از داریوش رهازاد
-- جرج ، Jun 13, 2010 در ساعت 06:00 PMدر مورد جدول بالا:
1- ایده یکپارچگی همیشه هدف علم نبوده است. در خیلی موارد در تاریخ علم حتی این ایده به کاملاً به فراموشی سپرده شده. نظریه کلاسیک ماکسول و نظریه بور هیچگاه به صورت یکپارچه بیان نشدند و به نظر می رسد دانشمندان دیگر تلاشی نیز در این مورد نمی کنند!
2- اینکه علم توسعه منظم و یکپارچه دارد را امروز هیچکس حتی خود دانشمندان باور ندارند.
تاریخ علم تاریخ انباشت اطلاعات نیست. بسیاری از مسائل (که شبه مساله هم نبودند) و بسیاری از موضوعات علوم گذشته امروز فراموش شده است
3- بسیاری از نظریات مثل نظریه ریسمان یا حتی نظریه تکامل قابل ابطال نیستند.
4- هر نظریه علمی سرشار از آنومالی ها است. خیلی از تقریب های نظریات دیروز امروز توضیح دارند. اما نظریات امروز هم بسیاری تقریب ها و عدو هماهنگی ها دارد که به حساب عدم دقت ابزاری گذاشته می شود و به فراموشی سپرده می شود.
5- دانشمندان هم مثل نظریه پردازان هر شاخه غیر علمی ، تا حد امکان محافظه کار هستند. در مواردی که مشاهدات با پیش بینی ها نمی خواند، نظریه غالب و پذیرفته شده حدالامکان حفظ می شود و مقدمات دیگر مورد سوال قرار می گیرند. در بسیاری از موارد فرایند آزمایش مورد سوال قرار می گیرد. . هر نظریه دارای بسیاری از فرضیه های موضعی است که تنها برای حفظ نظریه اصلی ارائه می شود.
6- اتوروتیه دانشمندان همیشه در تایید نظریات علمی نقش ایفا کرده. اتوریته نیوتن باعث پذیرش دیدگاه ذره ای در مورد نور شد. اتوریته بور باعث پذیرش دیدگاه کوپنهاگی در نظریه کوانتوم . ...
7- توضیخات علمی همانند توضیحات دیگر زمانی کامل محسوب می شوند که منجر به فهم طرف مقابل شوند. هر توضیحی ناچاراً دچار محدودیت ها و ابهاماتی است که زبان طبیعی برای ان ایجاد می کند.
این تصویر واقعی تری از علم است هر چند همیشه عقل سلیم حکم می کند که تفاوتی میان نظریه اینشتن و طالع بینی وجود دارد. می دانیم که این تفاوت هست اما اینکه چه معیاری می تواند این دو را جدا کند، آنقدر ساده نیست که بتوان در شش یا هفت مورد خلاصه کرد و تکلیف علم و شناخت بشر را روشن کرد.
-- احسان معتمد ، Jun 13, 2010 در ساعت 06:00 PMاین برگردان از همان پاراگراف اول چند اشکال داره. لطفا آن را بازنگری کنید: برگردان Belief=باور "نظریه" نیست. process = پروسه یا فرایند. "فرایند کاذب" در متن اصلی نیامده است. واژه ی " هوادارن شبه علم" در متن وجود ندارد. همچنین واژه ی "نتیجه گیری" و گزاره "به عبارت دیگر تاب نمی آورد" در متن نیست. lack of the carefully ....
موفق باشید
-- شبه علم ، Jun 14, 2010 در ساعت 06:00 PM