رادیو زمانه > خارج از سیاست > خرمگس آتن > اخلاق به مثابه یک قرارداد | ||
اخلاق به مثابه یک قراردادمریم اقدمیaghdami@radiozamaneh.comفرض کنید به همراه عدهای در یک اعتراض خیابانی دستگیر شدهاید. به نظر خودتان جرمی مرتکب نشدهاید، اما هنگام بازجویی به اقدام تروریستی متهم میشوید و از شما میخواهند به جرم خود اتهام کنید. از هر ابزاری استفاده میکنند تا شما اعتراف کنید، اما همچنان زیر بار نمیروید. در یک مرحله بازجو پیشنهاد معاملهای به شما میدهد و میگوید به یکی از همراهانتان هم درست همین پیشنهاد را داده است.
معامله به این شکل است که اگر هیچ کدام به آنچه به آن متهم شدهاید اعتراف نکنید، هر کدام یک سال زندانی میشوید و بعد آزاد خواهید شد. اگر هر دو اعتراف کنید، هر کدام پنج سال حبس میشوید. اما اگر یکی اعتراف کند و دیگری اعتراف نکند، آنکه اعتراف کرده آزاد میشود و دیگری ده سال حبس خواهد شد. به این ترتیب شما در مقابل معمای زندانی قرار گرفتهاید. معمای زندانی یکی از پایهایترین مسائل در نظریه بازی و ابزاری برای تحلیلهای اقتصادی جدید است. این مسئله الگویی برای بسیاری از مسائل اقتصادی است، اما در عین حال میتواند روشی برای تحلیل مسائل اخلاقی نیز باشد. یعنی با توجه به وجود یک عامل دیگر در مسئله که همان همدست شماست، میتوان گفت بسیاری از مسائل اخلاقی در جامعه در واقع چنین ساختاری دارند. اخلاقی بودن به چه کار میآید در فلسفه اخلاق یکی از مهمترین سوالها آن است که اصول اخلاقی از کجا میآیند. یعنی عینیت اخلاق از کجا تامین میشود. بر اساس کدام دلایل میتوان تصمیم گرفت کدام رفتار از لحاظ اخلاقی درست و کدام رفتار نادرست است. همانطور که تا به حال دیدهایم نظریههای مختلف به این سوال پاسخهای متفاوتی دادهاند. از توسل به وجدان، خدا و وظیفه تا انگیزه و نتیجه و هدف هر کدام میتوانند در چارچوب یک نظریه جوابهایی برای این سوال فراهم کنند، که از جهاتی قابل قبول و از منظر دیگر قابل انتقاد هستند. اما شاید به جای پرسیدن این سوال که چه چیزی درستی یا نادرستی یک رفتار، عمل یا تصمیم را معین میکند، باید سوال دیگری پرسید. اینکه با فرض داشتن چنین عینیتی، اصلا این درستی و نادرستی به چه کار میآید. واقعا چرا به دنبال تعیین درستی و نادرستی اعمال هستیم. این سوال متوجه فلاسفه اخلاق است که چرا به دنبال عینیت اخلاق در نظریههای خود هستند. اما در ضمن عقل سلیم و شهود عامه را نیز به چالش میکشد که چرا به دنبال اخلاقیات میگردد. چرا افراد میخواهند اصولی اخلاقی داشته باشند که مطابق آنها رفتار کنند و از دیگران هم انتظار دارند آن اصول را رعایت کنند. برای پاسخ به این سوال فرض کنیم هیچ کدام از نظامهای اخلاقی یا دینی برای توجیه سوالهایی که میپرسیم وجود ندارند. حال قاعدهها یا فرمانهایی را در نظر بگیریم که از نظر عقل سلیم و شهود عامه بسیار بدیهی هستند. قاعدههایی مانند نادرست بودن دروغ، دزدی، قتل که به نظر میرسد همه مردم، حداقل در گفتار، با نادرستی آنها موافق هستند. حال بدون داشتن نظریههای اخلاقی که هر کدام به روشی این قواعد را عینیت میبخشند و برای آنها دلیل میآورند، چطور میتوانیم تعیین کنیم این اعمال نادرست هستند. مهمتر از آن باید به این سوال پاسخ داد که اصلا چرا چنین اعمالی نادرست هستند. چرا دروغ گفتن بد است. وقتی حتی بدون داشتن چارچوبهای اخلاقی، بدون داشتن نظریهها، بدون فلاسفه و بدون وجود قواعد دینی، شهود مردم همچنان به نادرست بودن دروغ حکم میدهد؛ ظاهرا سوال دیگری باید پرسید. چرا مردم میخواهند که دروغ گفتن نادرست، بد یا گناه شمرده شود. این در واقع شکل دیگری از همان سوال است که چرا مردم میخواهند اخلاقی باشند و از دیگران هم انتظار اخلاقی بودن دارند. اخلاق روشی برای پیشبینی دیگران جواب را همه ما میدانیم. اخلاق کمک میکند که افراد برای یکدیگر پیشبینیپذیر باشند. رعایت قواعد اخلاقی باعث میشود که مردم بتوانند به رفتارهای یکدیگر اعتماد داشته باشند و در کنار هم زندگی کنند. بنابر نظریههای فلاسفهای مانند توماس هابز و ژان ژاک روسو، قواعد اخلاقی چیزی جز قراردادهای اجتماعی نیستند. مهم نیست افراد با چه انگیزههایی این قواعد را رعایت میکنند، مهم آن است که دیگران بتوانند رفتار احتمالی فرد را پیشبینی کنند. افراد میتوانند انگیزههای کاملا خودخواهانه داشته باشند، اما همچنان به قراردادها پایبند باشند. از نظر هابز اخلاق صرفا قراردادی است که انسان به عنوان موجودی خودخواه آن را میسازد و از آن پیروی میکند. بر طبق نظریه قرداد اجتماعی، اخلاقیات شامل مجموعهای از قواعد است که افراد آن را قبول میکنند با این فرض که دیگران هم آنها را پذیرفته باشند. در واقع قراردادها تنها در صورتی معنادار هستند که دیگران هم آنها را رعایت کنند. اگر در یک بازی یکی از طرفین قواعد را رعایت نکند، یا از قواعد دلخواه خودش پیروی کند آن بازی کلا بیمعنا خواهد شد. در این صورت رعایت قواعد آن بازی انتخاب عاقلانهای نیست. در واقع اگر افراد در جامعه و در تعامل با دیگران زندگی نمیکردند، میتوانستند در عمل نیز خودخواه بمانند. اما در حضور دیگران که آنها نیز به عنوان عاملهای اخلاقی موجوداتی خودخواه فرض میشوند، رفتار بر اساس خودخواهی و نفع شخصی لزوما عقلانیترین و بهترین روش موجود نیست. این نکته که دیگران هم همین خودخواهی را دارند، یا دیگران هم عاملهایی عقلانی هستند، در مسئلههایی از نوع معمای زندانی به شکل واضحتری دیده میشود. در واقع به محض اینکه افراد درگیر در مسئله از یک نفر بیشتر شود، گزینههای پیش رو و در نتیجه انتخابهای اخلاقی موجود بسیار پیچیده میشوند. با تحلیل این مسئله شباهت آن به روابط روزمره را بیشتر خواهیم فهمید. بازی، تصمیم، اخلاق در مسائلی شبیه معمای زندانی میتوان انتخابهای موجود را بر اساس شرایط مسئله بررسی کرد. برای سادگی تحلیل در این مسئله فرض میکنیم زندانبان و بازجو قصد فریب شما را ندارند و تنها شما و همدستتان عوامل تصمیمگیرنده بر اساس قواعد موجود هستید. ضمن اینکه هدف شما صرفا آزاد شدن است و ملاحظات سیاسی یا اجتماعی دیگری در تصمیم شما دخیل نیستند. در این حالت مسلما بهترین انتخاب برای شما آن است که همان روز آزاد شوید. بنابراین بهترین حالت برای شما آن است که اعتراف کنید و همدستتان اعتراف نکند. اما شما میدانید که او هم با همین معما مواجه است و با فرض اینکه به نفع خود عمل میکند، او نیز اعتراف خواهد کرد. بنابراین حالت دیگری پیش میآید که به پنج سال زندان برای هرکدام منجر میشود. با این حال اگر دوباره به این فرض که او هم دقیقا اطلاعات و انتخابهای شما را دارد فکر کنید، باید این نکته را در نظر بگیرید که او هم دقیقا به همین مسائلی که شما حالا دارید به آنها فکر میکنید، فکر میکند. بنابراین او نیز دوست دارد اعتراف کند و شما اعتراف نکنید. پس به این ترتیب اگر با یک توافق نانوشته که از شرایط مسئله ناشی میشود هیچ کدام اعتراف نکنید، بهترین نتیجه عملی برای هر دوی تان به دست خواهد آمد. یعنی پس از یک سال زندان هر دو آزاد خواهید شد. با این حال در مرحله بعدی هر کدام از شما ممکن است وسوسه شوید و اعتراف کنید تا حتی آن یک سال حبس را هم نداشته باشید. دقیقا به همین دلیل است که معمای زندانی میتواند الگوی خوبی برای انتخابهای افراد در رابطه با دیگران باشد. درست مثل معمای زندانی در رفتارها و انتخابهای اجتماعی هم افراد هم اگر یک توافق ضمنی وجود نداشته باشد نمیتوان از افتادن در بدترین حالت گریزان بود. اما خوشبختانه در جامعه و در رفتارهای روزمره فرد در ذهن دیگران یک سابقه ذهنی دارد. اما در هر حال بدون وجود این سابقه هم، لزوم وجود اخلاقیات به عنوان قراردادی اجتماعی تضمین کننده رفتارهای پیشبینیپذیر مردم خواهد بود. اما همچنان این سوال باقی میماند که اعتماد و اطمینان به این قراردادهای ضمنی و نانوشته از کجا تامین میشود. دو راهی شما حال نوبت شماست که به سوال این برنامه پاسخ دهید. با توجه به مسئله مطرح شده در ابتدای این برنامه، اگر شما در موقعیت معمای زندانی قرار بگیرید و با چنین معامله ای مواجه شوید چه می کنید. اعتراف میکنید یا نه؟
در بخش نظرها دلایل پاسخ مثبت یا منفی خود را بنویسید. منابع: Game Theory and Ethics, Bruno Verbeek & Christopher Morris, Stanford Encyclopedia of Philosophy, 2004 Philosophy in Practice, Adam Morton, 1996 The Elements of Moral Philosophy, James Rachels, 6th edition (2010) by Stuart Rachels ایده استفاده از معمای زندانی برای قراردادگرایی در اخلاق از دو کتاب بالا گرفته شده است. نتایج نظرسنجی برنامه قبل • در نظرسنجی برنامه قبل این سوال مطرح شده بود که اگر بخواهید برای یک آگهی شغلی یا تحصیلی اقدام کنید، آیا از انتشار آن اگهی جلوگیری خواهید کرد؟ 51 نفر در این نظرسنجی شرکت کردهاند که 61 درصد پاسخ مثبت دادهاند و 39 درصد گفتهاند جلوی انتشار اگهی را نمیگیرند. |
نظرهای خوانندگان
درست یا نادرست شما به یک انتخاب برای شرکت درمبارزات احتماعی دست زده اید وبیشک هم به هزینه ان (منظور درشرایط مشخص امروزی درسال 57با توجه کمترکسی به هزینه مبارزه اندیشه بود) تا حدودی اندیشه اید .بنا براین باید برای ان هزینه پیوسته اماده بوده باشید . با توجه باین پیش فرض عترافات یکی از ان اصولی غیر اخلاقیست (خیانت )که قراراست بان پای بند ماند
-- mehdi ، May 20, 2010 در ساعت 03:26 PMمسلما اعتراف نخواهم کرد چرا که اگر به خاطر عافیت طلبی من دوستم به ده سال زتدان محکوم شود هرگز نمی توانم خودم را ببخشم .
-- احسان ، May 21, 2010 در ساعت 03:26 PMراستش بستگی به شناختم دارد از دوستم؛ اگه بدونم دوستِ واقعیه وارزش از خود گذشتگی داره و احتمال اینکه او هم شرایط من را هم در نظر بگیره هست, مسلمآاعتراف نمیکنم.البته همیشه این احتمال وجود داره که او اعتراف کنه, اما احتمالش کمتره.اگر هم اعتراف کرد من برای خودم این پاسخ را دارم که به اصول اخلاقیم عمل کردم. اما بعضی آدمها اونقدر خودخواه هستند که حتمآ در این شرایط اعتراف میکنند. آدم بهتره در این صورت بیشتر به فکر خودش باشه.
-- سحر ، May 23, 2010 در ساعت 03:26 PMشاید فکر کنید این طرز پاسخ ابدآ اخلاقی نیست و من دایمآ به فکر منافع خودم هستم...اما به نظرم این پاسخ منطقیه,چون از خود گذشتگی برای آدمی خوبه که ارزشش را داره، نه کسی که شما بر اساس تجربۀ گذشته میدونید که ذره ای به شما فکر نمیکنه...در نظر گرفتن اصول اخلاقی برای چنین کسی عاقلانه نیست.