رادیو زمانه > خارج از سیاست > خرمگس آتن > گربه محض رضای خدا موش نمیگیرد | ||
گربه محض رضای خدا موش نمیگیردمریم اقدمیaghdami@radiozamaneh.comبا دیگران چنان باش که میخواهی با تو آنگونه باشند. همانطور که دیدیم این اصل میتواند پایه بسیاری از نظامهای اخلاقی باشد که با عقل سلیم و شهود عامه نیز سازگاری دارد. با این حال انتقادهای بسیاری به آن وارد است که درباره آن هم بحث کردیم. اما هدف از مطرح کردن دوباره قاعده طلایی در اینجا، پرسیدن این سوال است که آیا میتوان قاعدهای پایهایتر از آن در اخلاق پیدا کرد؟
چرا معمولا طوری عمل میکنیم که انتظار داریم با ما آنگونه رفتار شود. آیا اساس آن تنها این نکته نیست که هر عملی را تنها برای منافع شخصی خود انجام میدهیم؟ در واقع اگر به دیگران نیکی میکنیم تنها برای آن است که به رفتار احتمالی آنها با خودمان فکر کردهایم. یا اگر با دیگران بدی نمیکنیم برای اجتناب از رفتار متقابل آنها نسبت به خودمان است. اخلاق بر مبنای خودخواهی به نظر توماس هابز رفتار افراد بر اساس قاعده طلایی بر مبنای خودخواهی و منافع شخصی قرار دارد. بنابراین شاید خودپرستی بتواند مفهومی بنیادیتر برای بررسی رفتارهای اخلاقی افراد باشد. بنابر نظریه «خودپرستی اخلاقی» فرد هیچ وظیفهای نسبت به دیگران ندارد. هرکس باید به دنبال منافع شخصی خودش باشد و تنها وظیفه هر فرد آن است که عملی را که برای خود او بیشترین فایده را دارد انجام دهد. دیگران تنها در صورتی اهمیت دارند که بتوانند برای ما سودمند باشند. در همین جا میتوان ردپایی از قاعده طلایی را پیدا کرد. رفتار با دیگران آنطور که میخواهی با تو رفتار کنند، نوعی از خودپرستی است. در واقع دیگران تنها به این دلیل اهمیت دارند که ممکن است به ما سود برسانند یا آزارمان دهند. بنابراین برای پیشگیری از ضرر و به دست آوردن سود، همانطور که فکر میکنیم به نفع خودمان است با آنها رفتار کنیم. همین استدلال را میتوان به همه نظامهای اخلاقی تعمیم داد و نتیجه گرفت پایه همه نظریههای اخلاقی و قواعدی که افراد از آنها پیروی میکنند به نوعی خودپرستی است.اما در اینجا این سوال مطرح میشود که با فرض معتبر بودن این استدلال برای همه نظریههای اخلاقی، آیا چنین تفسیری برای آنها مشکلساز خواهد شد؟ در واقع اگر بنیان خیرخواهی و نوعدوستی و همه رفتارهای اخلاقی توصیه شده در نظامها و نظریههای اخلاقی، خودپرستی و خودخواهی باشد، آیا اخلاق متزلزل میشود؟ آیا قاعدهها، اصول و معیارهای اخلاقی به صرف اینکه خودخواهانه هستند باید کنار گذاشته شوند؟ در پاسخ به این سوالها، باید بین خودپرستی به عنوان یک نظریه در اخلاق و «خودپرستی روانشناختی» تمایز قائل شد. خودپرستی اخلاقی در واقع میگوید افراد «باید» به دنبال منافع شخصی خود باشند. اما در مقابل خودپرستی روانشناختی ادعا میکند که اعمال هر فرد «در واقع» برای رسیدن به منافع شخصی خود اوست. بنابراین با دو نظریهی متفاوت تجویزی و توصیفی مواجه هستیم. اینکه افراد به خاطر نفع شخصی به خیریه کمک نمیکنند یا به خاطر نفع شخصی کار خیر میکنند، توصیفی از رفتار افراد است. اما اینکه مردم به خاطر نفع شخصیشان «نباید» به خیریه کمک کنند یا «باید» به خیریه کمک کنند نوعی دستورالعمل اخلاقی است. خودپرستی روانشناختی درباره طبیعت و ماهیت رفتار انسانی است، اما نظریه خودپرستی اخلاقی میگوید افراد چگونه باید رفتار کنند. خیرخواهی برای نفع شخصی خودپرستی روانشناختی با اینکه یک نظریه اخلاقی نیست، اما فیلسوفان اخلاق همواره درباره آن اندیشیدهاند. از نظر برخی از آنها اگر خودپرستی روانشناختی درست باشد، پیامدهای بدی برای اخلاقیات به دنبال دارد. در این صورت بایدها و نبایدهای اخلاقی بیمعنی میشوند و همه چیز به توصیف رفتار انسان بر اساس خودخواهی و نفع شخصی تقلیل مییابد. بر اساس این توصیفهای روانشناختی مردم صرفا آن چه را که دوست دارند انجام میدهند. البته ممکن است در قضاوت اینکه چه چیزی به نفعشان هست اشتباه کنند یا حتی ممکن است با آگاهی از اینکه عملی به نفعشان نیست آن را انجام دهند. اما در هر حال آنچه را انجام میدهند که خودشان میخواهند یا احساس خوبی از انجام آن دارند. البته این استدلال محدودیتها و شرایط و ناچاری افراد در انجام کارهایی برخلاف خواستهشان را نادیده میگیرد. با اینحال همچنان این ادعا میتواند مطرح باشد که افراد کارهای خیر را تنها به خاطر داشتن وجدانی آسوده انجام میدهند. فردی که به فقرا کمک میکند همیشه به خاطر این کار رضایت درونی دارد یا فردی که در هنگام خطر به دیگران کمک میکند از عذاب وجدان ناشی از کمک نکردن پرهیز کرده است. بنابراین همچنان نفع شخصی فرد انگیزه مهمی در اعمال او به شمار میرود. در واقع حتی نوعدوستانهترین اعمال که از نظر همه مردم درست در نقطه مقابل خودخواهی هستند، میتوانند انگیزههایی خودپرستانه داشته باشند. ستایش شدن برای نوعدوستی، کسب شهرت و قهرمانی، نیک ماندن در یاد مردم یا رسیدن به پاداش اخروی نمونههایی از انگیزههای خودخواهانه هستند. این نوع نیتخوانی و تفسیر انگیزههای افراد میتواند واقعیت داشته باشد. در واقع در میان همه افراد نوعدوست و دیگرخواه که کارهای خیر زیادی برای مردم انجام دادهاند میتوان این انگیزهها را هم پیدا کرد. اما وجود چنین انگیزههایی دلیل آن نیست که صرفا همین انگیزهها عامل اصلی انجام کارهای خیر افراد هستند. اینکه کدام انگیزه در کدام مورد قویتر است و تاثیر بیشتری دارد ممکن است از موردی به مورد دیگر متفاوت باشد. اما وجود مثالهایی از رفتارهای نوعدوستانه تنها با انگیزه نجات جان افراد حتی به قیمت به خطر انداختن جان خود فرد، نشاندهنده وجود انگیزه خیرخواهی و نوعدوستی است. در واقع وجدان آسوده و دیگر انگیزهها میتوانند پیامدهای جانبی اعمال افراد باشند. خودخواهی یا دیگرخواهی از طرف دیگر مستقل از این بحثهای توصیفی در خودپرستی روانشناختی، در اخلاق خودپرستی توصیه به انجام اعمال در راستای منافع شخصی لزوما به این معنا نیست که به دیگران سودی نرسد. همانطور که در اصلی مانند قاعده طلایی هم دیده میشود، یک عمل میتواند نفع یک فرد را همراه با منافع دیگران تامین کند. به این ترتیب اخلاق خودپرستی میتواند آیندهنگر باشد و فرد به خاطر منافع بلندمدت از منافع کوتاه مدت خود صرفنظر کند. در واقع سادگی معیارهای این نظریه اخلاقی نباید باعث شود که خودخواهی را با حماقت اشتباه بگیریم. در واقع حتی در «خودپرستی عقلانی» معیار عقلانیت آن است که هر فرد به دنبال رسیدن به منافع شخصی خودش باشد. اخلاق خودپرستی به دنبال عینی کردن همه اصول اخلاقی بر اساس همان دستور ساده و ابتدایی خود است. در این نظریه دروغ برای این نادرست است که دروغ گفتن دیگران به نفع فرد نیست. اما با توجه به اصل اساسی این نظریه فرد باید در اعمالش تنها به خود و منافعش فکر کند. این منافع میتوانند لذت، خوشحالی، رفاه، ثروت و بسیاری از موارد دیگر باشند. حال مشکل اینجاست که اگر کشتن دیگران برای فردی نفع داشته باشد یا حتی خیلی ساده از آن لذت ببرد آیا قتل میتواند مجاز باشد؟ به این ترتیب این نظریه به مجموعهای از معیارهای دلخواه که از فردی به فرد دیگر متغییر است تبدیل خواهد شد. اما در هر حال سوالهایی وجود دارند که همچنان جای بحث دارند. ماهیت و طبیعت نوعدوستی در انسان چیست؟ آیا خیرخواهی واقعا وجود دارد؟ آیا تفسیر بر اساس خودخواهی میتواند اخلاق را توضیح دهد؟ سوالهایی از این دست موضوع مهمی در علوم شناختی و اخلاق تکاملی هستند. دو راهی شما حال نوبت شماست که به سوال این برنامه پاسخ دهید. یک آگهی شغلی یا تحصیلی میبینید و میخواهید برای استخدام درخواست دهید. فرض کنید که ابزار کاملا موثر و موفقی در اختیار دارید. با استفاده از این ابزار آیا برای کم نشدن شانس قبولیتان سعی میکنید که آن آگهی را مخفی نگه دارید یا جلوی انتشار آن را بگیرید؟
در بخش نظرها دلایل پاسخ مثبت یا منفی خود را بنویسید. منابع: قسمت عمده ای از ایده ها و استدلال های این برنامه ترجمه ای است از فصل پنجم کتاب جیمز ریچلز با مشخصات زیر: The Elements of Moral Philosophy, James Rachels, 6th edition (2010) by Stuart Rachels Ethics: inventing right and wrong,John Leslie Mackie, 1990 Being Good: A Short Introduction to Ethics, Simon Blackburn, 2001 نتایج نظرسنجی برنامه قبل • سوال نظرسنجی در برنامه قبل این بود: فرض کنید در فروشگاهی در حال خرید هستید و متوجه میشوید زنی یک جفت جوراب بر میدارد و در کیفاش میگذارد. آیا کار او را گزارش میدهید؟ در این نظرسنجی 39 نفر شرکت کرده اند. از میان انها 77 درصد پاسخ منفی و 23 درصد پاسخ مثبت داده اند. |
نظرهای خوانندگان
یکی از قواعد بازی در دنیای تجارت و رقابت است
-- roze.khob ، May 12, 2010 در ساعت 03:38 PMخیر.ممکن است با این کار شانسم را کم تر کنم اما در تنهایی خودم احساس بهتری دارم.شاید برای همین شب ها موقع خواب خیلی زود خوابم می برد.
-- lمریم ، May 13, 2010 در ساعت 03:38 PMپاسخ من به پرسش مقاله منفی بود چون من اگر بخودم باور داشته باشم و میدانم برای این کار بهترین هستم دلیلی نداره بخواهم از چیزی ترسی داشته باشم
-- kk ، May 13, 2010 در ساعت 03:38 PMمو ضوع زیاد پیچیده شده است. اما چند نکته آن را روشن و واضح می کند و پیچیدگی غیر ضروری آن را از بین می برد:
-- بهنام ، May 13, 2010 در ساعت 03:38 PM1-تحت هیچ شرایطی امکان ندارد که نفع شخصی را از وجود انسان حذف کنیم. بدون توجه به نفع شخصی اصولاً معنای منطق و انسانیت از بین می رود. حتی وقتی شخصی خو را صراحتاً فدای فرزند و یا جامعه می کند ارضای نیاز درونی خود و عمل به آنچه معتقد است را مد نظر دارد. اصولاً بدون در نظر گرفتن نفع شخصی اصلاً حتی فکر کردن هم عملی نیست. ابتدایی ترین و در واقع مبنای خلقت موجودات زنده بر اساس نفع شخصی استوار است. اصلاً شما نمی توانید حالتی را حتی فرض یا تصور کنید که شخصی بر خلاف نفع شخصی خود عمل کند گرچه ممکن است در محاسبه نفع شخصی اشتباه کرده باشد.چه رسد که آن را در دنیای واقعی ببینید. ما در هر لحظه به انجام بهترین کاری که از دستمان بر می آید مشغول هستیم و به هیچ وجه خلاف آن امکان ندارد. اگر شما توانستید لطفاً خبرش را یه ما هم بدهید.
2- آنچه که در اخلاق مهم است این است که رفتاری که ما به نفع خودمان انجام می دهیم نفع سایرین یا کل خلقت را هم به همراه داشته باشد در این صورت این رفتار اخلاقی است. اشتباه در محاسبه در این زمینه دخالتی در ارزشگذاری ندارد.
3- اگر به قانون ساده و اساسی زندگی باور داشته باشیم همه این مشکلات حل است. از هر دست بدهی از همان دست هم می گیری. بنا براین اگر خوب کنی خوب می بینی و اگر بد کنی بد می بینی. حال با توجه به نفع شخصی خودت هر جور دوست داری عمل کن.
من دوست دارم بخونم کل متن رو، اما نمیدونم چرا از چند خط که بیشتر میشه حوصله ندارم. میشه سوتیتر بگذارید و چندتا جمله کلیدیشو بنویسید که بدون خوندن کل متن (و مثالهای زیاد) آدم بفهمه اصل مطلب چیه؟
-- قاسم ، May 16, 2010 در ساعت 03:38 PM