رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۰ فروردین ۱۳۸۹
دشنام‌گویی: زبان اسلام فقاهتی بنیادگرایانه - بخش پنجم

زبان علم‌الهدی، روحانی، طائب

اکبر گنجی

۱۲- علم‌الهدی: آیت‌الله احمد علم‌الهدی، نماینده مردم مشهد در مجلس خبرگان و امام جمعه مشهد، در تجمع میدان انقلاب تهران، ۹ دی ماه ۸۸، گفت:

«امام زمان امام امروز ماست و اجرای امامت ایشان برای ما که دسترسی به ایشان نداریم، ولی فقیه و مجتهد جامع‌الشرایط است. وجود اقدس امام زمان، ولی فقیه را حجت خود معرفی می‌‌کنند ... مخالفت با اصل ولایت فقیه، مخالفت با اصل امامت، قرآن و آیه‌ قرآن است و مخالفت با شخص ولی فقیه چون تنها مصداق این ولایت بر روی کره‌زمین منحصرا مقام معظم رهبری هستند، مخالفت با اصل ولایت فقیه محسوب می‌‌شود ... ما به سران فتنه اعلام می‌‌کنیم و می‌‌گوییم کاری را شروع کرده‌اید و از بغی به محاربه رسیده‌اید ... در یک ضرب‌الاجلی که باید دستگاه قضایی کشور معین کند، شما باید توبه کنید و به دامن رهبر برگردید و اگر توبه نکردید شما محاربید و این مردم و این نظام با شما با عنوان محارب برخورد می‌‌کند ... افرادی که در برابر مقام ولایت ایستاده‌اند منفور و مطرود همه هستند و همه از آن‌ها بیزارند و با هر سابقه، ژست و قیافه‌ای، این‌ها امروز از نظر مردم ناپاک‌ترین و منفورترین هستند»1.

مهندس موسوی در بیانه‌اش بدون ذکر نام از سخنان علم‌الهدی انتقاد کرد. علم‌الهدی در پاسخ به موسوی نوشت:

«شما [میر حسین موسوی] نقد فرموده‌اید که چرا بنده بخشی از جامعه را بزغاله و گوساله نامیدم این تعبیر را خدواند در قرآن در دو آیه عنوان فرموده است ... آیا کسانی که قدرت فهم امتیاز اصل مترقی ولایت فقیه را ندارند و با آن دشمنی می‌‌ورزند و شعار علیه آن می‌‌دهند مصداق این اشخاص [بزغاله و گوساله] نیستند ... آیا کف و سوت زن‌های روز عاشورای حسینی با آن قیافه‌های منکر مصداق این اشخاص نیستند ... بنده پیرو ولی فقیه زمان رهبر عظیم‌الشان حکیم هستم که از ابتدای این غائله اعلام فرمودند این حرکت برنامه‌ریزی‌شده‌ی دشمن جنگ نرم است»2.

علم‌الهدی در جدیدترین نماز جمعه‌ی مشهد سخنان میرحسین موسوی را «کمال بی‌شرمی» خوانده است:

«شعار مرگ برضد ولایت فقیه شما مردم یعنی مرگ بر ضد خدا و رسول خدا و حضرت علی، حضرت زهرا و امام عصر و همه آن‌ها که ضد بندگی خداوند هستند. این که یک عده در این سرزمین یک عده فریاد مرگ بر ولایت فقیه را سر می‌دهند در اصل آن‌ها مرگ بر خداوند و پیامبر و اهل بیت را با بی‌شرمی سر داده‌اند و یک عنصر سیاسی با کمال بی‌شرمی آن‌ها را افراد خداجو بخواند در شان جامعه اسلامی نیست»3.

مشهد را ایرانیان با امام رضا می‌شناسند. مردم سراسر کشور برای زیارت به این شهر می‌روند. اما نکته‌ی جالب توجه این شهر این است که امام جمعه‌ی آن علم‌الهدی است و علی خامنه‌ای هر سال تندترین سخنرانی خود - که متضمن اهانت و اتهام‌های بلادلیل بی‌شمار است - را در روز اول سال در این شهر بیان می‌کند. به هر حال شیعیان نباید دست خالی از این شهر باز گردند. اهانت و اتهام مهم‌ترین سوغاتی است که بهره‌ی میهمانان می‌شود.

۱۳- حمید روحانی: سید حمید روحانی، مورخ رسمی جمهوری اسلامی، در مصاحبه با یک نشریه‌ی متعلق به بسیج دانشجویی با اشاره به اعدام‌های سال ۱۳۶۷ خاطر نشان کرد:

«جریان سال ۶۷ این گونه بود که منافقینی که در زندان بودند به شکل تاکتیکی اعلام توبه کردند. پس از پذیرفتن آتش‌بس که منافقین به ایران حمله کردند اینها هم در زندان آشوب کرده و شروع کردند به آتش‌زدن زندان و این که آن‌ها که می‌رسند به تهران، کار را یکسره کنند! امام هم فرمود آن‌هایی که بر سر (موضع) هستند مهدورالدمند و باید محاکمه و مجازات شوند و آن اعدام‌ها توانست چشم فتنه را دربیاورد و ریشه آن جریان را بخشکاند. من فکر می‌کنم در فتنه اخیر هم اگر یک چنین برخورد قاطع، جدی و انقلابی‌ای انجام نشود، این مشکل ادامه ‌دار می‌شود».

سید حمید روحانی، سابقه‌ی طولانی اهانت به روشنفکرانی چون شریعتی، سروش و دیگران را در کارنامه‌ی خود ثبت کرده است. او به غیر از صنف روحانیت، به همه مشکوک است. اما این نوع رویکرد، منحصر به روشنفکران نیست. به عنوان مثال، صادق طباطبایی شرکت در جلسه‌ای در عراق را گزارش می‌کند که در آن جلسه سید حمید روحانی، امام موسی صدر را «جیره خوار امپریالیسم و صهیونیسم» معرفی می‌کند:

«در سفری به عراق (به نظرم سال ۱۳۴۹ بود)، یک شب منزل آقای شیخ حسن کروبی بودم. عده‌ای از دوستان روحانی از جمله آقایان محتشمی، شریعتی، معین، فاضل و زیارتی و احتمالاً مرحوم املائی و شیخ احمد نفری هم آنجا بودند. البته آقای دعایی مرا به آنجا رساند ولی خودش داخل نیامد، چون زیاد در این جلسات شرکت نمی‌کرد ... آن شب آقای زیارتی (سید حمید روحانی) سخنان تندی علیه امام موسی صدر و سید محمد باقر صدر اظهار کرد. از جمله این که آقای موسی صدر عامل و جیره‌خوار امپریالیسم و صهیونیسم است و طوری هم حرکت کرده که هیچ ردپایی از خودش به جا نگذاشته است. دلیل هم این که ایشان مروّج آقای خویی است نه امام خمینی. آقای سید محمد باقر صدر هم که در اینجا (نجف) است همین طور ... [دلیل] سوم [جیره‌خوار امپریالیسم و صهیونیسم بودن] این که آقای صدر طهارت اهل کتاب را به آقایان حکیم و خویی تحمیل کرده است و این موضوع در راستای خواسته سید موسی صدر بوده زیرا او در ارتباط با غربی‌هاست و می‌خواهد راه آن‌ها را به جهان اسلام باز کند و از طریق طهارت اهل کتاب می‌خواهد مقاومتی از سوی مسلمانان نسبت به کفار بروز داده نشود»4.

۱۴- مهدی طائب: حجت‌الاسلام و المسلمین حاج مهدی طائب، استاد حوزه‌ی علمیه‌ی قم، درباره‌ی روایت نقل شده از سوی هاشمی رفسنجانی در مشهد گفته است:

«به هاشمی رفسنجانی می‌گوییم روایت مطرح‌شده از جعلیات معاویه است ... استناد به این نوع روایات ساده‌لوحی است. این روایت جعلی است ... پیامبر در غدیر از ترس کودتای دشمنان علیه اسلام بود که علی را به دستور خدا به مردم معرفی کرد و از ابوبکر و عمر برایش بیعت گرفت، پس اگر بیعت این دو نفر اطاعت بوده که اختیاری است و اگر کُرهاً (به زور) بوده که خدا خودش گفته اینجا، علی را تحمیل کن، پس چه طور می‌شود در روایت مذکور پیامبر بگوید علی خودت را تحمیل نکن ... اگر قرار بود حاکمیت حق تنها با رای اکثریت باشد، پس نتیجه باطل آن می‌شود که بگوییم ارسال رسولان بی‌معنا بوده است چرا که همیشه اکثریت جاهل مقابل پیامبران ایستاده‌اند و در جنگ‌های پیامبر و امام علی به ویژه در صفین و جمل می‌بینیم که عده یاران علی غالبا کمتر از دشمنانش بوده است. در حال حاضر عده‌ای مغلطه می‌کنند و احزاب و گروه‌ها را به جای مردم جا می‌زنند. اشتباه آقای هاشمی رفسنجانی در مورد کلمه مردم است که مردم را فقط در آیینه احزاب می‌بیند و وقتی یک حزبی حکومت را نمی‌خواهد، بنا بر این عقیده، مردم حکومت را نمی‌خواهند»5.

منطق این روحانی بنیادگرا قابل توجه است. روایاتی که محتوای‌شان نفی‌کننده‌ی حکومت تحمیلی و استبدادی باشد، جعلی و ساخته‌ی معاویه است و مبلغ آن نوع روایات، «ساده‌لوح» و «مغلطه»‌گر است، اما روایاتی که موید حکومت غیر دموکراتیک سلطانی است، حتماً روایات صحیح است که از سوی معصوم صادر شده است.

۱۵- فیلسوف لمپن: رجانیوز، مهمترین وب‌سایت طرف‌داران محمود احمدی‌نژاد، درباره‌ی عبدالکریم سروش نوشته است:

«عبدالکریم سروش که در محافل علمی به فیلسوف لمپن شهرت دارد، در آخرین اظهارات خود با نشریه‌ی فرانسوی لوموند، بار دیگر هجمه به بنیان‌گذار کبیر انقلاب و جمهوری اسلامی را در دستور کار خویش قرار داد ... نکته جالب توجه‌تر در اظهارات اخیر سروش، معادل دانستن ولایت فقیه و سلطنت است. ریشه این اظهارات به تئوری قدیمی پاتریمونیالیزم (سلطانیزم) ماکس وبر، جامعه‌شناس آلمانی قرن ۱۹ و ۲۰ باز می‌گردد که در اندیشه تجدیدنظرطلبان پس از سال‌های حاکمیت دوم خرداد تاثیر مهمی داشت»6.

تا آن حدی که من اطلاع دارم عبدالکریم سروش تاکنون ولایت فقیه را با نظریه‌ی سلطانیسم وبر مقایسه نکرده و آن دو را معادل به شمار نیاورده است. اما نکته‌ی جالب توجه این است که بنیادگرایان حاکم بر ایران ارزش‌هایی چون دموکراسی و آزادی و حقوق بشر را نظریه‌های قدیمی روشنفکران دوره‌ی روشنگری به شمار می‌آورند و با برچسب «قدیمی» بودن آن‌ها را رد می‌کنند.

فرض کنیم که حکم آن‌ها صادق باشد - یعنی پیشینه‌ی این آرمآن‌ها به دوران روشنگری باز گردد و قدیمی‌بودن هم معیار رد نظریه‌ها باشد - در این صورت کل اسلام فقاهتی (احکام امضایی) که احکام جاری و عرفی و برساخته‌ی اعراب زمان پیامبر است، به دلیل قدمت ۱۴ قرن باید کنار نهاده شوند. از این مهمتر، حتی اگر روایات صحیح و صریحی درباره‌ی ولایت فقیه وجود داشته باشد، باز هم چون دوازده تا چهارده قرن از عمر آن روایات می‌گذرد، باید کنار نهاده شوند.

تئوری‌های علمی بی‌گناهند، آن‌ها حداکثر واقعیات را توصیف و تبیین می‌کنند، آن چه زندگی انسآن‌ها را نابود می‌کند و به دنیای کهن تعلق دارد، احکام و فرامینی (حکم محارب، حکم ارتداد، حکم سنگسار، حکم قطع دست، حکم تازیانه و ...) است که بشر جدید حاضر به پذیرش آن‌ها نیست.

ارگان رسمی دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم پس از نامه‌ی عبدالکریم سروش به آیت‌الله علی خامنه‌ای درباره‌ی او نوشت:

«در این نامه که بیشتر به دست‌نوشته‌های گروهک منافقین شباهت دارد خطاب به رهبری انقلاب بی‌شرمانه می‌نویسد ... این پشمینه‌پوش زشت‌خو که ادبیات وزین پارسی را به خدمت اندیشه فاسدش درآورده است، در بخشی دیگر از توهمات بوالهوسانه خود می‌نویسد»7.

۱۶- اسلام‌گراهای سازشکار: حجت‌الاسلام والمسلمین سید محمد مهدی میرباقری، کوشش کرده است تا تحلیلی فرهنگی از جنبش سبز (به قول خودش فتنه) ارائه کند. لب مدعای او این است که آمریکا به دنبال این است که اسلام سازشکار (اسلام آمریکایی) را در ایران بر سر کار آورد. مصادیق این اسلام، چه کسانی هستند؟ عبدالکریم سروش، اکبر گنجی، و نیروهای ملی- مذهبی می‌گوید:

«ما یک اسلام انقلابی یا به تعبیر امام اسلام ناب داریم و یک اسلام امریکایی، اسلام سوم نداریم ...
غرب روی شکاف ایدئولوژیک سرمایه‌گذاری می‌‌کند؛ سعی می‌‌کند آن را تعمیق کند، به سکولاریست‌ها فرصت و امکانات و بورسیه می‌‌دهد که فکر کنند، پرورش و تربیت‌شان می‌‌کند، شاگرد پوپر، پوپریست است، آن‌ها را می‌‌فرستد به دنیای اسلام که اسلام با قرائت سکولاریسم را ترویج کنند؛ مثل حلقه‌‌ی کیان ده‌ها حلقه در دنیای اسلام راه انداخته‏اند، مثل آن مردک ملحدی که امام زمان (عج) را انکار می‌‌کند فراوان تولید کرده‏اند؛ نمی‌‏گویم اینها عضو شبکه جاسوسی هستند، چون اینها اطلاعات ویژه می‌‌خواهد که من ندارم، ولی عضو شبکه‌‌ی اسلام‌گراهای به قول آن‌ها میانه‌‌رو و به قول ما سازشکار هستند. پس ببینید یک طرف قرائت اسلام انقلابی، اسلام ناب، اسلام امام، اسلام مقام معظم رهبری، اسلام علمای بزرگ سلف و صاحب جواهری و اسلام به قرائت انقلاب اسلامی است، یک طرف هم اسلام به قرائت سکولارها و فریفتگان تمدن غرب و مظاهر تمدن غرب است که از آن به اسلام میانه‌‌رو تعبیر می‌‌کنند، البته حلقه‌ اصلی اتصال غرب در بین مسلمآن‌ها سکولاریست‌های مسلمان یعنی ملی مذهبی‌ها هستند ... هر چه آن‌ها تلاش کنند که بگویند اسلام دین سیاسی نیست، پذیرفته نمی‌‏شود، دینی که پیامبرش حکومت درست کرده، یازده سال در مدینه جنگ داشته، با کشورها قرارداد امضاء کرده است، ... چطور می‌‌شود گفت سیاسی نیست»8.

این استاد محترم حوزه‌ی علمیه‌ی قم توجه ندارد که اگر فردی امام زمان را انکار کند، تازه می‌شود شیعه‌ی یازده امامی. اگر شش امام را انکار کند، تازه می‌شود شیعه‌ی شش امامی. اگر عصمت و علم غیب و ولایت دنیوی همه‌ی ائمه را انکار کند، تازه می‌شود برادر اهل سنت، نه «مردک ملحد».

آیا مسلمآن‌ها و اصحاب پیامبر گرامی اسلام که هیچ اطلاعی از وجود یا عدم وجود فرزند امام یازدهم نداشتند، و طبعاً بدان هم باور نداشتند، همگی «ملحد» بودند؟ آیا اصحاب علی بن ابی طالب که ادامه‌ی ولایت را از سوی محمد بن حنفیه می‌دانستند، همگی ملحد بودند؟ آیا ابوذر غفاری و سلمان فارسی ملحد بودند؟ آیا ابوبکر و عمر هم ملحد بودند؟ پس «اسلام انقلابی یا ناب یا اسلام مقام معظم رهبری» یعنی اسلامی که همه‌ی مسلمآن‌ها را ملحد به شمار می‌آورد. از نظر اینها، مهم نیست که تمام ضوابط به هم ریزد، فقط این مهم است که اسلام مطابق نظر مقام معظم رهبری باشد.

آخر چگونه می‌توان مدعای بلادلیل صنفی را پذیرفت که قرن‌هاست به نام امام زمان از مردم پول می‌گیرند و بیش از سه دهه است که به نام امام زمان حکومت می‌کنند؟ نمی‌توان نقش منافع اقتصادی و سیاسی ناشی از این مدعا را نادیده گرفت. مگر می‌شود دشنام را جایگزین استدلال کرد؟ آن هم در موردی که پای «ثروت» و «قدرت» در میان است.

مبلغان راستین اخلاق و معنویت، جیب مردم را خالی نمی‌کنند و آنان را به زیر سلطه نمی‌کشند، بلکه بی‌چشم داشت به مردم خدمت می‌کنند و برای کاهش درد و رنج آدمیان می‌کوشند و ایثار می‌کنند. مادر ترزا یکی از چهره‌های راستین اخلاق و معنویت بود. اما چگونه است که در این جا فقط با دوشیدن شیر‌های نفت، سلطه، ریاست، زندان، درفش، تازیانه و دشنام مواجه هستیم؟ دنیای را برای مردم به جهنم، و برای خود به بهشت تبدیل می‌کنند، و این همه را به نام امام غائب انجام می‌دهند.

پانوشت‌ها:

۱- رجوع شود به این‌جا.

۲- رجوع شود به این‌جا.

۳- نماز جمعه‌ی ۲۱ اسفند ۸۸، خبرگزاری مهر.

۴- صادق طباطبایی، خاطرات سیاسی – اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، موسسه چاپ و نشر عروج، جلد دوم، ص‌ص ۱۸۰-۱۸۱.

۵- رجوع شود به این‌جا.

۶- رجوع شود به این‌جا.

۷- رجوع شود به این‌جا.

۸- حجت‌الاسلام والمسلمین سید محمد مهدی میرباقری، «تحلیل فتنه‌ی اخیر در آینه‌ی فرهنگ، اسلام‌گراهای سازشکار»، روزنامه‌ی ایران، ۱۳۸۸/۱۲/۲۶، ص ۱۲.

Share/Save/Bookmark

بخش‌های پیشین
زبان، قدرت، جهان اجتماعی
زبان آیت‌الله خامنه‌ای
زبان احمدی‌نژاد و مصباح یزدی
زبان نوری همدانی، یزدی، جنتی، خاتمی، و شجونی

نظرهای خوانندگان

آقای گنجی درود بر شما

بهتر میبود بعلت نا اشنایی ما حتا سیاسی مذهبیون انقلابی انقلاب 57 با این افراد وسوابقشان یک بیوگرافی کوتاهی هم میگذاشتید که اینان کی بودند واز کجا آمدند وچگونه شد که آنان که سابقه های مبارزاتی وزندان وفعالیت های پیش از انقلاب را داشتند گم وگور شدند ویکهو کسانی چون قارچ سر از خاک بر آوردند که سابقه ای نداشتند ویا اکر داشتند از گم وگور شده های سیاسی مذهبی روحانی شناخته شده تر نبودند وسابقه محکمتری نداشتند متلا این احمد خاتمی که بقول کروبی رشد جهنمی کرده است در انقلاب کدام سوابق را دارد ؟گویا در پاکستان بوده اسنت حمید روحانی را کم وبیش با تحریف های تاریخی اش میشناسیم او هم گویا فکر میکند مورخ تنها ائوست وهر چه بنویسد تاریخ همان را خواهد خواند.اما اینکه کسانی مانند علم الهدی ملت را به گاو وبز تشبیه میکند وبعد به آیه متوسل میشود تا خود را تبرعه کند مهم نیست کافی است به گفته های خمینی نگاهی بکنیم که مردم را چگونه مردم میداند او به موسوی انسان با اعتباری که هم دانش بیشتری از او دارد هم سیاستمداری را بهتر میداند هم صداقتش آشکارتر اشت وهم ریا کاری را نزد علم الهدا نیاموخته بیشرم میداند هم مهم نیست مهم جایگاه این آدمها است اینکه چرا وبه چه دلیل اگر مصلحت انقلاب وایران به کار گیری دلسوزان است آنها گم وگور میشوند واین نو کیسه های تهی از شعور سیاسی بعنوان دلقک های مجیز گو وارد میدان میشوند معلوم است کسیکه لیلقت ندارد ویکهو به جایی گمارده میشود که خود باورش نمیشود به مجیز گویی میپردازد وهر کاری حرفی رفتاری از او بخواهند انجام میدهد حتا خدا را هم به بازی میگیرد تا توجیه کند در این میان انسانهایی هستند که تعقل را با احساس عوض کرده وچشمان حقیقت بین به چشمان احساسی واشک آلوده نزول میکند. واین بدتر از هر چیزی است همینها گنجی را هم تکه پاره میکنند اگر امر شود دیگر باور نمیکنند که او هم بنای این انقلاب بوده است او هم بار کشی کرده است او هم نماز های گوناگون را میخواند روزه میگیرد به اصول اعتقاد دارد به فروع پایبند است علم الهدی میگوید گنجی مشرک شد چرا چون تعقل را بکار گرفت تعقل جایی ندارد اختیار انسان هم در اینجا میشود بازیچه دست علم الهدی ها چون شمشیر هم در دست است ترس هم نیست مهر ومارک زدن کمجوز نمیخواهد زور هست تزویر هست زر هم هست حال شما آب بیاور وحوض پرکن.بهر جهت خلاصه ای از رفتارها واعمال عافیت طلبانه این آدمها در پیش از انقلاب ما را روشنتر میکند که بدانیم لااقل اینان که امروز اینگونه شجاع شده اند آنزمان چرا در عافیت زندگی و نه امام زمان برایشان مهم بود ونه رفتار واعمال آدمهای بیدین وعرق خور ولات ولوت ها حتا .اما امروز موسوی وکروبی هم که بارها به اساس نظام اعلام وفاداری کرده اند به بیشرمی از طرف این جماعت متهم میشوند بیشرمی یعنی چه ؟

-- انقلابی سابق ، Mar 29, 2010 در ساعت 11:55 PM

۱- شیعیان کوفه در سال ۶۵ هجری محمد ابن حنفیه را امام برحق و جانشین بلافصل امام علی دانستند یعنی معتقد نبودند که حسن و حسین امام بوده اند زیرا حسن امامت را به معاویه واگذار کرد و حسین نیز هیچ گاه امام نشد. در سال ۱۴۱ هجری بیش از نود در صد شیعیان کوفه می گفتند که محمد نفس زکیه امام و مهدی است و جانشین امام حسین و امام زید ابن علی است و امام پنجم است. آنها زین العابدین و باقر و صادق را امام نمی دانستند. از آن زمان زیدیه هیچکدام از امامان جعفریه را امام ندانستند و جعفریه را رافضی نامیدند. جعفریه پس از درگذشت جعفر به چهار فرقه شدند و هرکدام دیگری را تکفیر میکرد. یک فرقه که موسا را امام دانستند پس از درگذشت موسا به چند فرقه شدند و هرکدام دیگری را تکفیر کرد. امام رضا پس از آنکه از دنیا رفت امامتش را بخشی از شیعیان جعفری در کوفه قبول کردند ولی وقتی زنده بود کسی او را امام نمی دانست. شیعیان امام علی النقی پس از او بر سر اینکه حسن امام است یا جعفر امام است دو فرقه شدند و هر فرقه دیگری را تکفیر کرد. پس از درگذشت حسن نیز بر سر اینکه حسن پسر دارد یا ندارد شیعیانش به چند فرقه شدند و یکدیگر را تکفی کردند. اهل سنت به جز امام علی که خلیفه چهارم و امام چهارم بود هیچ کدام از امامتن شیعه را قبول ندارند نه امامان شیعیان زیدی که ۱۶ امام بودند و نه امامان امامان اثناعشری که دوازده امام بودند. اهل سنت امروز یک میلیارد و صد و سی میلیون نفرند که حدود نهصد میلیون نفرشان حنفی هستند پیرو امام ابوحنیفه. شیعیان دوازده امامی جمعا به صد میلیون نفر هم نمی رسند. شیعیان پیرو ولایت فقیه در همه دنیای امروز جمعا بیست میلیون نفر هم نیستند. حجت الاسلام علی خامنه ای که خودش را رهبر مسلمین جهان می نامد کدام مسلمانی در جهان او را به رهبری انتخاب کرده است؟؟ سنیها که اصلا رهبری فقیه شیعه را قبول ندارند. اسماعیلیها که دوازده امامی را تکفیر می کنند. زیدیها که امامت امامی را شیعیان امامی را قبول ندارند. این پیروان ولایت چرا این همه احساس حقارت می کنند و این همه به مسلمانان جهان اهانت می کنند؟؟ مگر با اهانت کردن به دیگران می شود که خود را اثبات کرد؟؟ آقا جان، کسی در جهان اسلامی شما را قبول ندارد. ندارد. مریدان شما حسین نصرالله است ولی شصت در صد شیعیان لبنان هم شما را قبول ندارند. نود در صد شیعیان عراق شما را قبول ندارند. شیعیان افغانستان و پاکستان و هندوستان و عربستان شما را قبول ندارند. شما رهبر کدام مسلمین جهان هستید؟؟؟

-- ذوالفقار ، Mar 30, 2010 در ساعت 11:55 PM