رادیو زمانه > خارج از سیاست > اندیشه سیاسی > زبان احمدینژاد و مصباح یزدی | ||
زبان احمدینژاد و مصباح یزدیاکبر گنجی۳- محمود احمدینژاد: محمود احمدینژاد یکی از تربیتشدگان مدرسهی سلطانی است. آیتالله علی خامنهای یک هفته پس از انتخابات ریاست جمهوری ۲۲خرداد، در نماز جمعهی تهران گفت: «من البته در موارد متعددی با آقای هاشمی اختلاف نظر داریم، که طبیعی هم هست؛ ولی مردم نباید دچار توهم بشوند، چیز دیگری فکر کنند. البته بین ایشان و بین آقای رئیس جمهور از همان انتخاب سال ۸۴ تا امروز اختلاف نظر بود، الان هم هست؛ هم در زمینه مسائل خارجی اختلاف نظر دارند، هم در زمینه نحوهی اجرای عدالت اجتماعی اختلاف نظر دارند، هم در برخی مسائل فرهنگی اختلاف نظر دارند؛ و نظر آقای رئیس جمهور به نظر بنده نزدیکتر است»1. در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ آیتالله مصباح یزدی به حمایت از محمود احمدینژاد فعالیت میکرد. او بعدها در این خصوص گفت: «مردم به یک فردی که هیچ امتیازی از نظر ظاهر و قیافه، پول و حتی سیادت ندارد، علاقهمند میشوند و به او رأی میدهند ... خانمی را سراغ دارم که برای پیروزی آقای احمدینژاد نذر کرده ۴۰ زیارت عاشورا، ۴۰ زیارت جامعه کبیره، ۴۰ زیارت آل یاسین و ۱۴ ختم قرآن کریم بخواند. چند نفر از خانمها ۱۴۰ هزار صلوات نذر کردند و چقدر تضرعات، گریهها، زاریها و توسلات عجیب و غریب تا این که یک کسی پیروز شود ... دیشب یکی از دوستان حاضر در جلسه نقل کرد؛ قبل از برگزاری مرحلهی اول انتخابات به محضر یکی از علمای اهواز رسیدم. ایشان گفت: نگران نباشید، احمدینژاد رئیس جمهور میشود. ایشان گفته بود که شخصی شب بیست و سوم رمضان در حال احیا، پیش از نیمه شب به خواب میرود. در خواب به او ندا میشود که بلند شو برای احمدینژاد دعا کن، وجود مقدس ولی عصر دارند برای احمدینژاد دعا میکنند. میگویند من حتی اسم احمدینژاد را نشنیده بودم و اصلاً او را نمیشناختم. خود ایشان [محمود احمدینژاد] نیز در تاریخ دهم دیماه قاطعانه گفته بود که من رئیس جمهور خواهم شد»2. آیتالله مصباح یزدی مبانی اعتقادی خود را فراموش کرده است که بر مبنای آن امام زمان واسطهی فیض است و خداوند گردش امور جهان را به ایشان واگذار کرده است. به همین دلیل، آن موجود مقدس (کامل، الهی، بی چون و چرا)، نیاز به آن ندارد که برای پیروزی محمود احمدینژاد دعا کند. اوست که سرنوشت همه را رقم میزند. همین که اراده کند و چیزی را بخواهد، همان امر محقق خواهد شد. عوام فریبیهای بنیادگرایان دربارهی امام زمان، حد و مرزی ندارد. محمود احمدینژاد هم که یکی از دستپروردههای همین مدرسه است، در بیرجند دربارهی امام زمان گفته است: «طاغوتها و مستکبران از تولد و ظهور پایهگذار عدالت و منجی حقیقی بشریت به شدت نگران بودهاند و تمام این محاصرهها به همین دلیل بوده که از ادامه نسل این امام بزرگوار جلوگیری کنند. در وقایع عاشورا نیز همه به دنبال آن بودند از نسل امام باقی نگذارند بر همین اساس پیر و جوان و حتی نوزاد ۶ماهه را از تیغ گذراندند. شیاطین به دنبال آن بودند که از تولد امام و به قلهی کمال رسیدن بشریت جلوگیری کنند،همه شیاطین بر غافلکردن بشر از امام و امام عصر متمرکز بودهاند اما در نقطه مقابل، همه مصلحان بشر را به این امام بشارت دادند و به سمت امام هدایت کردهاند. اگر حاکمیت امام عصر نباشد همه خلقت بشر و بعثت انبیاء بلاوجه بوده و بیثمر است. همه آنها آمدهاند تا مقدمات امامت امام عصر و حاکمیت ایشان را برای برپایی عدالت و به واسطه آن، مقدمه شکوفایی کمال انسان را فراهم آورند. شاید یکی از دلایل غیبت این امام آن باشد که اگر امام در طول این مدت میآمدند همان شرایط عاشورا و سایر انبیاء که تحمیل کردهاند، تحمیل میشد و جان امام در خطر بود. انقلاب اسلامی بخشی از انقلاب جهانی بوده ، هدف انقلاب اسلامی انقلاب جهانی است و مقدمات ظهور آخرین را به وجود میآورد. در حال حاضر آمریکا و دیگر مستکبران در حال افول، نزول و اضمحلال هستند. بزرگترین مانع ظهور و سرکرده آن، آمریکا است»3. ما به عملکرد محمود احمدینژاد،مدعای منتخب امام زمان بودن او و نزدیکیاش با رهبر کاری نداریم. همهی اینها بیرون از محل نزاع یادداشت حاضر هستند. مسألهی ما زبان است. با اطمینان میتوان گفت، که زبان احمدینژاد، زبان مقبول رهبری است. آیتالله خامنهای به صراحت به ناقدان زبان احمدینژاد پاسخ گفته است. یعنی به آن «به اصطلاح عقلا» که مدعیاند تعابیر تند احمدینژاد در روابط بینالملل پیامدهای ناخواستهی خطرناکی برای ایران دارد. سلطان خطاب به آنها میگوید: «میگویند: چرا جلب دشمنی آمریکا میکنید؟ مثلاً فرض کنید حالا رئیس جمهور تعبیر تندی میکند، ناگهان آقایان به اصطلاح عقلا میگویند این تعبیر تند بود، این دشمنی آمریکاییها را جلب میکند، نه آقا! دشمنی آمریکاییها تابع این الفاظ و تعبیرات نیست. دشمنی، دشمنی اصولی است. این دشمنی در زمانهای مختلف بوده. از اول انقلاب تا حالا دشمنی بوده. ... حداقل در طول هجده سال اخیر، یعنی از بعد از پایان جنگ تحمیلی هشتساله تا امروز، همیشه این خطر وجود داشته، یعنی همیشه ملت ایران تهدید میشده، که ممکن است اینها حملهی نظامی بکنند، مال امروز نیست»4. محمود احمدینژاد هم گفته است که در جلسات خصوصی با سلطان، به نادانی آن به اصطلاح عقلا میخندند. برای این که نمیدانند، مواضع هستهای دولت، همان مواضع سلطان است: «خیلیها میخواستند القاء کنند که میان رئیسجمهور و رهبری در موضوع هستهای اختلاف نظر است و در این زمینه خیلی طرحها را اجرا کردند اما وقتی ما در کنار ایشان مینشستیم و به طرحهای آنها نگاه میکردیم فقط به نادانیشان میخندیدیم»5. احمدینژاد پس از بازگشت از سفر به کشورهای آمریکای لاتین، در تاریخ ۸۸/۹/۱۰ طی یک مصاحبهی تلویزیونی دربارهی دستاوردهای این سفر و مسائل هستهای سخن گفت. وی مطابق معمول از زبان ویژهی خود در روابط بینالملل استفاده میکند. اگرچه این زبان نمونهی دومی در عرصهی جهانی ندارد، اما سلطان هم تأکید کرده است که این زبان عواقب ناخواستهای برای ایران ندارد. در متن نمونهای که ارائه میشود، ما به منطق او - یعنی در شیوهی نتیجه گرفتن از مقدمات - کاری ندارم، دشنامگوییهای او مهم است: «داریم دیگه، حالا داریم یعنی داریم ... همش کشکه. طرف راه میرفت میگفت: «ابرقدرت، قدر قدرت، ای زکی». آخه نمیشه ، چی مسخره، خودتونو مسخره کردید ... اون که فکر میکنم معنای حرفشو متوجه نمیشه آقای کوشنر چی میگه، چون حرف زیاد میزنه، خود فرانسویها به ما میگن این یه ذره تعادل نداره در حرف زدنش، نمیدونه چی بگه ... بالاخره این جوریس، گرفتار وزیر خارجهاشه، این خیلی متوجه ابعاد حرفهایی که میزنه نیست، می زنه دیگه، حالا، فعلاً حرف مفته و، بعدشام ... یعنی کلهشون کردن تو برف، هی حرف میزنند ... اصلا ملتها اینارو قبول ندارن، حق وتو رو قبول ندارن، شورای امنیت رو قبول ندارن، به خصوص دربارهی ایران. اصلاً کی میتونه ایرانو منزوی کنه، اصلاً نشدنی است. بنابراین این حرف یه حرف بسیار بیربطه بر آمده از دماغهای باددار مستکبرینه ... همهی نظام سلطه روی سه چهارتا پایه است، یک پایهی اصلیاش رژیم صهیونی است، یه قدرت مسلط اند و عقل درست و درمونی هم ندارن خیلی آ ... اینا درشو میذارن، اجازه نمیدن نظر ملتها، به خصوص در اروپا بیان بشه ... در برزیل ۱۸۰ میلیونی ۵۰ نفرو جمع میکنن، منتها با دو تا بلندگوی دو در دو، بلندگوی دو متر در دو متر گذاشته بودن رو یک وانت همین طوری فحش میدن: احمدینژاد فلان، میرفت و میگفت، سر رو صدا میکرد، پنجاه نفر جمعه، چقدر خندهدار بود، اونها هم میخندیدند ... به نظر من فریب خوردند، یعنی روسیه اشتباه کرد، روسیه به نظر من نمیدونه چی کار میکنه، تحلیل درستی نداره روسیه از شرایط امروز دنیا ... شما حق ندارید شرط بگذارید، واقعاً مسخرهترین موضعی که آژانس در عمرش گرفته، میگه ما ۲۰ درصد رو به شما میدیم به این شرط،، بیخود میکنی شرط میذاری، ما عضو آژانسیم، باید بدین، خب ندین ما میسازیم ... به نظرم کارهای آقای اوباما چنگی به دل نمیزنه ... شوخی نداره، حالا میگه چهارتا هو بکشند، میگه ما میترسیم؟ اولاً حملهی نظامی را بذارین کنار، اینهایی که میگن اصلاً نمیفهمند چی میگن؟ هیچ کسی جرئت این کاررو نداره، جرئت فکر کردن این کارو هم نداره، ممکنه چارتا صهیونیست وحشی هم باشن، اما اینا خودشون نیستند، اینا سگ دیگرانن، افسارشون دست دیگرانه، قلادشون دست دیگرانه ... میگن آقا مواظب باش ما دیگه نمیتونیم اینارو کنترل بکنیم، میگیم اگر تو نمیتونی کنترل بکنی، پس تو چکارهای؟ خب برو کنار ما خودمون اینارو کنترل میکنیم، هیچ اختیاری نداری، دست خودشونه ... حالا این گاوهایی که زائیدند بزرگ کنن، بزرگ کنن تا برسه به دیگران»6. خواننده باید بیاندیشد که با این زبان چگونه میتوان از منافع ملی ایران در قلمروی جهانی دفاع کرد؟ محمود احمدینژاد پس از صدور قطعنامه ۱۷۳۷ شورای امنیت علیه ایران آن را «کاغذپاره» خواند. وی در ۲۳ اسفند ۱۳۸۵ در مورد قطعنامهی بعدی شورای امنیت گفت: «آنها قصدشان منزویکردن ایران است، این در حالی است که خودشان در عرصهی جهانی منزوی شدند. قدرتهای زورگو در عرصهی جهانی منزوی شدند و منفور ملتها هستند. شما چه بخواهید و چه نخواهید ملت ایران راه عزت خود را شناخته است و آگاهانه در همه صحنهها حضور دارد. حال شما بنشینید و دور هم کاغذ رد و بدل کرده و تصور کنید که دنیا از خواست و صحبت شما پیروی میکند»7. محمود احمدینژاد از همین زبان در معرفی اعضای کابینهاش هم استفاده میکند. به عنوان نمونه، او با حضور در شبکهی اول سیمای جمهوری اسلامی، دربارهی کابینهی جدیدش گفت: «از دکتر باقری لنکرانی تشکر و قدردانی میکنم. ایشان از مدیران شایسته و زحمتکش است. علاقهی ویژهای به ایشان داشته و دارم. اصلاً مثل هلو میماند! آدم میخواد بخوره این جوان را»8. از همین زبان برای مقابلهی با مجلس سلطانی هم استفاده میکند. محمود احمدینژاد در آخرین شب سال ۸۸ در سیمای جمهوری اسمی دربارهی طرح هدفمندکردن یارانهها خطاب به نمایندگان مجلس گفت: «کسانی که تعمدانه در برابر اجرای هدفمندکردن یارانهها مانعتراشی میکنند، کار آنها بدور از جوانمردی است ... ترساندن مردم از اجرای لایحه هدفمندسازی یارانهها به عنوان یک برنامه اصلاحی و ضروری، خیانت است ... نباید دولت را به انجام کاری که به ضرر مردم است مکلف کرد و دولت کاری را که به ضرر مردم باشد اجرا نمیکند ... ما با استدلال و براساس قانون اساسی نتوانستیم حرف منطقی و علمی خود را به برخی دوستان منتقل کنیم و آنها را بباورانیم ... آنهایی که اجرای این لایحه را خطرناک و بحرانآفرین میخوانند یا به دلیل نبود شناخت و یا ترس آنهاست و یا اینکه نمیخواهند این قانون اجرا شود ... من نمیدانم که اینها کجا درس خواندهاند و چه کسی به آنها مدرک داده است»9. محمود احمدینژاد، در مراسم جنش پیروزی خود در میدان ولیعصر تهران (۸۸/۳/۲۴)، چند میلیون اعتراضکنندهی به نتایج انتخابات را خس و خاشاک خواند و گفت: «امروز خبرنگاری سوال کرد بعضیها گوشه و کنار بعضی از کارها را انجام میدهند اغتشاش است، شورش است، و واژههای تندی به کار برد. من یک مثال زدم و نتیجهگیری کردم. ملت ایران یکپارچه است در یک مسابقه فوتبال ۵۰هزار، ۷۰هزار تماشاچی میروند آن کسی که تیمش باخته عصبانی است و به هر دری میزند، در ایران در انتخابات ۴۰میلیون نفر خودشان بازیگر اصلی و تعیینکنندهی اصلی بودند حالا ۴ تا خس و خاشاک در این گوشهها یک کاری میکنند. بدانید که این رودخانه زلال ملت جایی برای خودنمایی آنها نخواهد گذاشت»10. ۴- مصباح یزدی: آیتالله خامنهای، آیتالله مصباح یزدی را جانشین آیتالله مرتضی مطهری خوانده است. وی یکی از رادیکالترین نظریهپردازان اسلام بینادگرایانه است. آیتالله مصباح یزدی در نقد هاشمی رفسنجانی گفته است: «کسانی [هاشمی رفسنجانی] با عنوان آیتالله میگویند ما بودیم که ولایت فقیه را درست کردیم تا بتوانیم با شاه مبارزه کنیم و کشور را حفظ کنیم، ما امام را به عنوان ولی فقیه در بین مردم ترویج کردیم و قائم مقام رهبری را ما درست کردیم، شورای رهبری را ما به رهبری فردی تغییر دادیم، بعد هم اگر دلمان بخواهد دوباره عوضش میکنیم ... با این که عنوان آیتالله را دارند، متن مکاسب را درست نمیتوانند معنا کنند»11. درست معنانکردن مکاسب، دو علت میتواند داشته باشد؛ یکی ناشی از عدم تسلط بر زبان عربی است، و دیگری ناشی از عدم تسلط بر فقه است. اگر کسی فاقد این دو باشد، آیتالله - به معنای فقهی- نمیتواند باشد. نتیجهی هر دو احتمال یکی خواهد بود: بی سوادی فرد. این نحوهی رویارویی با هم لباسی است که گمان میرود مطیع محض سلطان نیست. آیتالله به شمار آوردن خود و همصنفیهای خود، مدعایی بلادلیل است. برای این که همهی موجودات آیتالهیاند، صدام حسین و بوش و تاچر و قذافی همان قدر آیتاللهاند، که آقای خامنهای و مصباح یزدی. همهی اینها نشانهی خداوند هستند. هیچ فردی نمیتواند مدعی شود که آیت ویژهی خداوند است. نکتهی جالب توجه این است که به شیخ انصاری و آخوند خراسانی آیتالله خطاب نمیشد. این عناوین برساختههای خودپسندانهی اخیر حوزههای علمیهی شیعیاناند. امام محمد غزالی حجتالاسلام خوانده میشد، اما اگر امروز یک طلبه حجتالاسلام خوانده شود، او احساس خواهد کرد که دارند به او اهانت میکنند. بر روی رسالهی آیتالله بروجردی نوشته شده بود: حجتالاسلام والمسلمین، اما روی رسالهی آقای مکارم شیرازی نوشتهاند: آیتالله عالمین. یعنی وی به این قانع نیست که آیتالله روی زمین باشد، بلکه میخوهد آیتالله تمامی عوالم وجود باشد. آیتالله مصباح یزدی اخیراً در یک جلسهی پرسش و پاسخ، دربارهی هاشمی رفسنجانی گفته است: «ظاهراً این جریانات اخیر جز سیاهی رنگی باقی نگذاشته است و بالاتر از سیاهی هم رنگی نیست. همانطور که عرض کردم بعد از جریان عاشورا و عکسالعملهایی که انجام گرفت، ابهامی باقی نماند ... هیچ ضمانتی ندارد که ما هم به آن دامی نیافتیم که کسانی که الان نسبت به آنها نفرت داریم، افتادهاند. آنهایی که الان ما این قدر نسبت به آنها نفرت داریم، در همین دامها افتادند، جوانترهایشان بیشتر دنبال شهوات و پیرترهایشان بیشتر دنبال مقام و موقعیت بودند؛ میگویند: امر، باید امر ما باشد. هر چه ما دستور میدهیم، عمل شود. این نوعی جنون است ... می گوید: تا آدم پول نداشته باشد نمیتواند برای اسلام کار کند! جمع ثروتها کمکم به جایی میرسد که ثروت کل کشور باید در اختیار ما و بچههایمان و باندمان باشد، تا بتوانیم برای اسلام خدمت کنیم»12. وی در اینجا اعتراف میکند که از هاشمی رفسنجانی و رهبران جنبش سبز نفرت دارد. وی هاشمی رفسنجانی را گرفتار جنون جلوه میدهد. جنونی که همهی ثروت کشور را برای خود، فرزندانش و باندش میخواهد. پانوشتها: ۱- نماز جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸، مندرج در روزنامهی کیهان، ۳ تیر ۱۳۸۸. ۲- رضا صنعتی، گفتمان مصباح، گزارشی از زندگانی علمی و سیاسی آیتالله مصباح یزدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص ۸۸۲-۸۸۳. ۳- رجوع شود به اینجا. ۴- سخنرانی رهبری در جمع دانشجویان دانشگاههای استان یزد، ۱۳۸۶/۱۰/۱۳، پایگاه اطلاعرسانی رهبری. ۵- کیهان، ۱۳۸۶/۸/۲۲. ۶- رجوع شود به اینجا. ۷- رجوع شود به اینجا. ۸- رجوع شود به اینجا. ۹- رجوع شود به اینجا و اینجا. ۱۰- رجوع شود به اینجا. ۱۱- گفتمان مصباح، صص ۸۷۴-۸۷۵. ۱۲- رجوع شود به اینجا. بخشهای پیشین • زبان، قدرت، جهان اجتماعی • زبان آیتالله خامنهای |
نظرهای خوانندگان
آقای گنجی عزیز
مشتاقانه این سری از مقالاتتان را دنبال می کنم. آن را هوشمندانه و منطبق با شرایط کنونی سیاسی ایران یافته ام و منتظر بخش های بعدی آن هستم.
-- مصطفی ، Mar 24, 2010 در ساعت 05:05 PMضرب المثل ایرانی گربه از سوز دلش ... حال این آقایان را توصیف می کند. اغلب وقتی در موضع ضعف و طرد شدن قرار می گیرند، از این جور حرف ها می زنند.
بهر حال الان جنبش سبز داره با بزرگترین، مخوف ترین، و پلیدترین باند تروریستی در تاریخ بشریت دست و پنجه نرم می کنه. چالش ما اینجاست زبان احمدی نژاد و مصباح و خامنه ای پیشکش!
-- آرش ، Mar 24, 2010 در ساعت 05:05 PMba alaghe donbal mikonam. daste shoma dard nakone aghaye ganji.
-- unique ، Mar 24, 2010 در ساعت 05:05 PMسلسله مقالات زیبایی بود . به رغم آنکه از لحاظ زمانی دچار کمبود وقت هستم ولی به قدر دو یا سه بار خواندن مقالات آقای گنجی وقت کنار می گذارم .
-- محمد رضا ، Mar 24, 2010 در ساعت 05:05 PMموفق و سلامت باشید آقای گنجی
درود بر كنجي كه از اول دريافت سلطان را ببرد زير ذره بين
-- علي ، Mar 25, 2010 در ساعت 05:05 PM