رادیو زمانه > خارج از سیاست > مقالات > براندازی نرم دشمن | ||
براندازی نرم دشمناکبر گنجی۱۳ - نتیجه: جهانِ آیتالله خامنهای، سیاه و سفید است. او و پیرواناش به سفیدی و پاکی تعلق دارند، اما مخالفاناش در جهان سیاه و پلید زندگی میکنند. همهی افرادی که متفاوت از او میاندیشند، دشمنند. انتخابات در نظام سلطانی ایران، جبههی جنگ دوست و دشمن است. او در هر انتخاباتی به جنگ دشمنان میرود. پیروزی بر دشمن، هدف اصلی اوست، نه تندادن به ساز و کارهای دموکراتیک و نتایج آن. او نمیتواند اجازه دهد تا دشمنان (آمریکا و انگلیس و اسراییل) از راه انتخابات عوامل خود را به قدرت برسانند. در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴، او به این نتیجه رسیده بود که آمریکا به دنبال هاشمی رفسنجانی سالخورده است. آیتالله خامنهای برای شکست آمریکا، احمدینژاد جوان پرنشاط را به ریاست جمهوری برگزید و گفت: «امریکایىها - مثل یاوهگویىهاى همیشگىشان - باز شروع کردهاند که فلانى باید بیاید، فلانى باید نیاید؛ به شما چه نادانها؟! نمىدانند که هرچه بگویند، مردم عکساش عمل مىکنند. مىگویند: چرا نظارت هست؟ چرا فلان دسته نتوانستهاند بیایند؟ چرا فلانکس نتوانست بیاید؟ در کشورهاى خودشان انواع و اقسام نظارتهاى استصوابىِ غلیظ به شکلهاى پیچیده وجود دارد ... اما مىگویند چرا شما اصلا شوراى نگهبان دارید ... نگاه کنید ببینید واقعا چهکسى طرفدار انقلاب و طرفدار دین و طرفدار عدالت و طرفدار عدم تبعیض بین فقیر و غنى است؛ چهکسى کفایت و دنبالگیرى و نشاط لازم را دارد؛ چنین کسى را پیدا کنید»1. دشمن، زیر پرچم دموکراسی و حقوق بشر به جنگ جمهوری اسلامی آمده است. پاسخ خامنهای به دموکراسی و حقوق بشر غربیان، «مردمسالاری دینی» است. یعنی همان نظام سلطانی که تحت ولایت مطلقهی فقیه قرار دارد: «دموکراسىاى که با معنویت همراه نباشد، همین است. بعد هم با ادعاى دموکراسى، به دیکتاتورترین دیکتاتورهاى دنیا دست دوستى و رفاقت و برادرخواندگى دادند! به دیکتاتورهاى دنیا و کودتاهاى نظامى نگاه کنید! همهی اینها رفیقهاى نزدیک همین دموکراتهاى دنیا و طرفداران دمکراسى و مردمسالاریند. وقتى دمکراسى با معنویت و حقیقت و دین همراه نباشد، اینطورى مىشود. ما تجربهی نویى را آوردیم؛ ما دموکراسى را از دین گرفتیم؛ دموکراسى ما با معنویت و دین همراه است؛ لذا شد مردمسالارى دینى؛ شد جمهورى اسلامى. ... یک ترفند آنها مسالهی حقوق بشر است، یک ترفندشان هم مسالهی دموکراسى است. در انگلیس یک نمایندهی مجلس یک کلمه از آن دختر جوان فلسطینى دفاع مىکند، از حزب و از مجلس او را اخراج مىکنند؛ آن وقت ادعاى دموکراسى و آزادى هم دارند. ... آنوقت مىگویند ما در ایران دنبال حقوق بشر مىگردیم! آیا ملت ایران حق ندارد اینها را دروغگو و متقلّب بداند؟! اینها طرفدار حقوق بشرند»2. مردمسالاری دینی ایران، آزادترین و دموکراتیکترین نظام سیاسی دنیاست. چرا؟ برای اینکه همهساله انتخابات برگزار میکند: «آزادى و دموکراسىاى که انقلاب به ما داد، حتى در دوران مصدق هم - که دوران نسبتا آزاد و بهقول خودشان دموکراسى بود – بههیچوجه نبود. دکتر مصدق مجلس شوراى آن روز را منحل کرد - یعنى چیزى که بهحسب ظاهر نماد دموکراسى بود؛ که البته در آن، دموکراسى هم نبود - و گفت من اختیارات مىخواهم. اختیارات را گرفت؛ اول ششماه، بعد ششماه دیگر. در دو سال حکومت خودش، یکسال یا بیشتر، با اختیاراتِ مطلق زمامدارى کرد؛ خودش قانون وضع مىکرد، خودش امضا مىکرد و خودش به اجرا مىگذاشت. این کجا با نظام جمهورى اسلامى قابل مقایسه است که یک روز در این بیست و شش سال نشد که مجلس شوراى اسلامى و نمایندگانِ مردم نداشته باشد؟ در همهى این دوران، انتخابات، پى درپى برگزار مىشد. بیست و شش سال از عمر جمهورى اسلامى دارد مىگذرد و ما حدود بیست و پنج/شش انتخابات داشتهایم»3. انتصابی، متقلبانه و غیرموثربودن انتخابات مهم نیست، همینکه سلطان اجازه میدهد به افرادی که او برگزیده است، رای دهیم، نظام دارای بهترین دموکراسی میگردد. این مهم نیست که هرکس به ریاست جمهوری برگزیده شود، آنچنان در چنبرهی نظام سلطانی اسیر میشود که هیچ امکانی برای تغییر و اصلاح ندارد، مهم این است که دشمن بدینترتیب شکست داده میشود. در نوشتار حاضر فقط به نقش رهبر در انتخابات پرداخته شد، نه اینکه قوهی مقننه و قوهی مجریه در نظام سلطانی قادر به تغییر و اصلاح هستند یا نه؟ برای اینکه علی خامنهای مردمسالاری را فقط به برگزاری همهسالهی انتخابات فرومیکاهد. «امروز خلا بزرگ دنیاى لیبرال دموکراسى غرب همین است. کارخانهها را زیاد کردند، چرخهاى گردنده را زیاد کردند، دامنهى علم را گسترش دادند؛ اما عدالت اجتماعى را نتوانستند تامین کنند. اخلاق انسانى به انحطاط کشیده شده؛ این حرفى نیست که من اینجا بگویم ... امروز بحران اخلاقى گریبانگیر لیبرال دموکراسى غرب است. امروز بحران جنسى، بحران اقتصادى، بحران اخلاقى، بحران خانوادگى، گرفتاریهاى همان کشورهایی است که از لحاظ علمى چشم تاریخ را خیره کردند از پیشرفتهاى خودشان. ... این را غرب ندارد؛ نه اینکه ندارد، روزبهروز هم از او دارد دورتر میشود. ما این را براى نشاندادن به دنیا به عنوان آرمان خودمان ترسیم کردیم؛ ما نکردیم، خدا کرد. ملت ایران به اقتضاى ایمان خود به این راه، دنبال این راه افتاد. انسان غصه میخورد که بعضیها بهخاطر ملاحظات سیاسى - ملاحظات جناحى باید بگویم - جورى حرف میزنند که گویى در این مملکت دموکراسى، مردمسالارى نیست. این بىانصافى است. ... چرا براى دلخوشى دشمنانمان که سعى میکنند انکار کنند وجود دموکراسى در سایهى اسلام را و مرتبا منفىبافى میکنند، ما هم همان حرفهاى آنها را تکرار کنیم؟ در همهى جاى دنیا دموکراسیها در یک چهارچوب قرار دارند. هیچجا وجود ندارد که یک دموکراسىاى باشد، اما بهوسیلهى یک چهارچوب و یک هدفگذارى خاصى هدایت نشود؛ یا بهوسیلهى احزاب است، یا بهوسیلهى دستگاههاى قضایى است، یا بهوسیلهى دستگاههاى خارج از دستگاه قضایى و اجرایى است. همهجاى دنیا اینجور است. ما این چهارچوب را اسلام قرار دادیم؛ چون ملت ایران ملت مسلمانند؛ چون ملت ایران مومنند. این شد مردمسالارى دینى، مردمسالارى اسلامی»4. علی خامنهای در سخنرانی دیگری، سرشت مردمسالاری دینی ایران را برملا کرده است. میگوید: «رییس قوهى قضاییه را هم رهبرى انتخاب میکند، رییس جمهور هم بعد از انتخابات، تنفیذ رهبرى دارد؛ میگوید نصب کردم»5. با این همه، نقش مقبولیتبخش رضایت و آرای مردم، متعلق به پیش از تاسیس جمهوری اسلامی است. اگر از فقهای معتقد به ولایت فقیه پرسیده شود: آیا عدم رضایت و آرای منفی مردم، فقیه حاکم را برکنار میسازد؟ پاسخ آنها منفی خواهد بود. به تعبیر دیگر، مقبولیت و عدم مقبولیت متعلق به دوران تاسیس است، نه دوران تثبیت و حاکمیت فقیه. در دورانی که فقیه حاکم است، با توجه به آنکه مشروعیتاش ناشی از رای امام دوازدهم است، مردم نمیتوانند او را از زمامداری برکنار سازند. فقیه حاکم حق دارد بهزور به حکومت ادامه دهد، برای اینکه برای حفظ نظام میتوان تمامی احکامالله (احکام اولیهی اسلام) را تعطیل کرد، چه رسد به رضایت و آرای مردم. در واقع، وقتی مردم فرمانروایی را به حاکم میسپارند، فرمانروایی را نزد او امانت نمیگذارند تا هر وقت خواستند آن را پس بگیرند. آنها این حق را به حاکم واگذار کردهاند و حاکم کارگزاری (agent) نیست که آنها استخدام کردهاند و هرگاه نخواستند، او را عزل کنند. زمامداری سیاسی پسنگرفتنی است. فرمانروایی سیاسی را مردم جعل نکردهاند، بلکه خداوند آن را جعل کرده است. قائلان به نظریهی ولایت فقیه از یک نکتهی مهم غفلت میکنند. آنها مدعی «کشف» ولی فقیه هستند، نه «نصب» او. یعنی اسلام فردی را بهعنوان حاکم برگزیده است که مسلمانها باید او را کشف کنند. اما تمام نکته در این است که ریاست امری اعتباری و محصول «به شمار آوردن» است. آدمیان قرارداد میکنند که چهکسی را رییس به شمار آورند. زمامداری سیاسی محصول جعل و توافق مردم است. آدمیانی که از سر رضایت توافق میکنند تا افرادی حاکم شوند، هرگاه ناراضی شوند، میتوانند توافق کنند که آنها را عزل کنند. اگر حق با اصلاحطلبان باشد که دولت احمدینژاد را تقلبی به شمار میآورند، در آن صورت در چارچوب نظریهی ولایت فقیه، عمل نامشروعی صورت نگرفته است. وقتی ولی فقیه رییس جمهور را منصوب میکند، همان ولی فقیه حکم رییس جمهور منتخب مردم (مهندس موسوی) را تنفید نکرده و بهجای او، محمود احمدینژاد را به ریاست جمهوری منصوب کرده است. علی خامنهای در سال ۱۳۸۱ گفته بود: «مردمسالاری دینی نظریهی منسجمی است که در ایران تحقق یافته است»6. مردمسالاری دینی (سلطانی)، حزب را دبستان به شمار میآورد. میگوید: «میان جنجالهای دبستانی و حزبی با مباحث و مجادلات متکی بر انگیزههای صحیح، تفاوت بسیار عمیقی وجود دارد و مجلس باید ضمن پرهیز کامل از درگیریهای زشت جناحی- سیاسی و فردی از مباحث راهگشا و پرشور، کاملا بهره بگیرد»7. مردمسالاری سلطانی، اتحادیههای مستقل کارگری را به رسمیت نمیشناسد و اعتصاب را نفی میکند. کارگران از سلطان پرسیدهاند: «آیا کارگران برای پیگیری اهداف صنفی و مقابله با سودجویان و استعمارگران، اجازهی استفاده از حق اعتصاب را دارند؟ حکم شرعی اعتصابات کارگران امروز چیست؟». علی خامنهای پاسخ گفته است: «هرگونه عملی که موجب تضعیف نظام مقدس جمهوری اسلامی شود جایز نیست، میتوانند از مجاری قانونی و گزارش مطلب به مسوولین مافوق به مطالبات و حق خود برسند»8. مردمسالاری سلطانی آدمیان را غایات فینفسه به شمار نمیآورد، آن چه مهم است، برساختهی انتزاعی به نام نظام است، نه انسانهای با گوشت و استخوان و خون. نظام مقدس است، نه انسانها. به همین دلیل میتوان انسانهای واقعی را در پای نظام قربانی کرد. نوشتهی حاضر به دنبال توضیح نظریهی ولایت مطلقهی فقیه نبود. ساحت بسیار «شخصی» رژیم حقیقی موجود دارای اهمیت است. سلطان در راس این رژیم قرار دارد و بهطور خودسرانه - مطابق میل خود - در همهی امور دخالت میکند. ممکن است دخالت خودسرانهی سلطان در برخی موارد خوب از کار درآید، یا ممکن است انگیزههای نیکویی او را بدان سو سوق دهند که در مواردی در عمل دخالت نکند. آنچه مهم است، در معرض دخالت خودسرانه قرار داشتن است که از مردم برده میسازد و روابط سلطان و مردم را به روابط خدایگان و بنده تبدیل میکند. با این همه، آنچه در انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ روی داد، چیز دیگری بود. این وقایع، پیششرطهای لازم گذار از «نظام سلطانی» به نظام دیگری است که در جای دیگری باید به آن پرداخته شود. پانوشتها: بسیجیانی که مخاطب علی خامنهای در این سخنرانی علنی بودند، و فرماندهان آنان که در جلسات خصوصی فرمان گرفته بودند که چه باید بکنند، کار را تمام کردند و احمدینژاد را بالا بردند. محمد باقر ذوالقدر، جانشین سپاه پاسداران در سال ۱۳۸۴، پس از دخالت سپاهیان و بسیجیان در برکشیدن احمدینژاد به عنوان رییس جمهور، در همایش فرماندهان بسیج اداری و کارگری به آن ها گفت: «انتخابات نهمین دورهی ریاست جمهورى در نوع خود بىنظیر بود و با وجود تلاش گستردهی دشمنان و بدخواهان، به بهترین نحو ممکن برگزار شد. ... فرد صالح و شایستهاى از مجموعهی اصولگران اصلاحطلب به توفیق خدمتگزارى در این عرصه دست یافت. نیروهاى اصولگرا بهحمدالله با طراحى درست و چند لایه توانستند در یک رقابت واقعى و تنگاتنگ، حمایت اکثریت مردم را به خدمتگزارى بیشتر و موثرتر به آنها جلب نمایند. محمود احمدىنژاد، نماد اصولگرایى، دینباورى، انقلابىگرى و عدالتورزى است» (روزنامهی ایران، ۱۸/۴/۱۳۸۴). ۳. سخنرانی در جمع خانوادهی شهدا، ۳/۳/۱۳۸۴. ۴. سخنرانی در جمع مردم یزد، ۱۲/۱۰/۱۳۸۴. ۵. دیدار جمعى از نخبگان علمى و دانشجویان دانشگاهها، ۷/۷/۱۳۸۷. ۶. روزنامهی کیهان، ۲۸/۵/۱۳۸۱. ۷. روزنامهی ایران، ۲۸/۳/۱۳۸۳، ص ۶. ۸. روزنامهی حمایت، ۲۶/۱۲/۱۳۸۲، ص ۲. خدمت دوستانی که این مقالهها را پیگیری کردند. بخش سلطانیسم فرهنگی، شامل انقلاب فرهنگی، شبیخون فرهنگی، و ناتوی فرهنگی، آمادهی انتشار است.امیدوارم به زودی آن متن را منتشر سازم، تا ساز و کار نظام سلطانی در بخشهای مختلف، تبیین گردد. اکبر گنجی بخشهای پیشین • برساختن رهبری در تعارض با وصیتنامهی خمینی • گام اول: تبدیل تنفیذ به انتصاب • چپهای فتنهگر و علفهای هرزه • خطای محاسباتی: بازگشت چپهای اصلاحطلبشده • شکست مجدد، حذف گردنکلفتهای مجلس ششم • تبعیت صددرصدی و حذف تفاوت |
نظرهای خوانندگان
spass agay ganji.montezer bakhsh badi hastim.
-- omied ، Dec 15, 2009 در ساعت 04:19 PM