رادیو زمانه > خارج از سیاست > مقالات > ازدواج | ||
ازدواجترجمهی احسان نیکییک. اروتیسم ناشی از تمایلات جنسی نامشروع موضوع این کتاب1 تاریخِ اروتیسم است، و تا اینجا من فقط دربارهی عناصر تشکیلدهندهی اروتیسم صحبت کردهام. اما این در واقع به مراحل اولیهی تاریخیای مربوط میشود که با گذشت زمان به تحول اشکال مختلف تمایلات جنسی انسان انجامیدهاند. بهسادگی میتوان تصور کرد که این مراحل اولیه اهمیت زیادی داشتهاند. تاریخ اروتیسمی که این مراحل اولیه را در نظر نگیرد چندان قابل درک نخواهد بود. نکتهی مهمتری که باید در نظر گرفت این است که گرچه اروتیسم متعاقباً اشکال گوناگونی پیدا کرده است، اما این اشکال همیشه موضوعات اساسی آن را تشکیل میدهند: «وارونهسازی وصلتها»، عقدهی فِدِرا و میلِ کسی-را-از-پا-درآوردن مانع از آن نمیشود که دست به حرکتی بزنند که رو به سوی کلیت دارد. این موضوعات زمانی بهتکرار اتفاق میافتند که فرد بهطور ناگهانی و بهشیوهای شگفتانگیز، بر خلاف رفتارها و داوریهای معمولیاش رفتار کند (رفتاری را از خود نشان دهد که خلاف طبع و قواعدِ درست است) – آشکارساختنِ بُعدِ اقرارناپذیرِ وارونهای که با لذت همسوست، بُعدِ صحیح، تنها بُعدی که ما نشان میدهیماش. این، پرسشِ نمایان ساختن احساسات، قسمتهایی از بدن، و رفتارهایی است که ما در مواقع دیگر از بروزدادن آنها شرم داریم. موضوع، نشاندادن چیزی است که در مواقع دیگر امکان نشاندادناش وجود ندارد، و دقیقاً به همین علت است که آن را نشان میدهیم. علاوه بر این، مایلم این بُعد طبیعی از اروتیسم را از جنبهی دیگری توضیح دهم.
فعالیت جنسی انسان وضعیت شگفتانگیزی دارد؛ در واقع، این امر اصلاً ممنوع نیست. البته محدودیتهایی بر آن قابل تصور است، اما این محدودیتها امکانات گستردهای را باقی میگذارند. با وجود این، اروتیسم و فعالیت جنسی مجاز، در محدودهای که قانون تعیین کرده است، به هیچوجه تاریخِ یکسانی ندارند. در واقع، اروتیسم فقط حیطهای را شامل میشود که وجه مشخصهی آن تخطی از قوانین است. فراتررفتن از محدودهی مجاز موضوعی است که همیشه مورد بحث بوده است. در بازیهای جنسی انسان، بر خلاف بازیهای جنسی حیوانات، عامل اروتیک وجود ندارد. و شاید اروتیسم نسبتاً نادر باشد (بهعلت کمبودن دادههای معتبر نمیتوان بهطور قطع در این باره اظهار نظر کرد): این امر بستگی به این واقعیت دارد که اَشکال پذیرفتهی هیجان جنسی به گونهای اتفاق میافتند که دیگر پذیرفته و مجاز نیستند. بنابراین، مسئلهی گذر از مشروع به ممنوع است. زندگی جنسی انسان از حیطهی منفور و ممنوعه ناشی میشود، و نه از حیطهی مشروع. دو. ویژگی شبههبرانگیز ازدواج این موضوع مرا به مطالعهی شکلِ آغازینِ رابطهی جنسی درستِ انسان وامیدارد، رابطهای که در آن ممنوعیتها بسیار اندک بوده و نقض ممنوعیتها مطابق قوانین صورت میگرفتند. در میان اشکال مختلف روابط جنسی انسانی، ازدواج وضعیتی مبهم و گیجکننده دارد. ازدواج، در ابتدا، نقض یک ممنوعیت بود. در واقع، اثبات این قضیه کار بسیار سختی است. این حتی با بُعد پیدایِ نهاد، [بُعدی] که [میگوید نهاد] اساساً مشروع است، تناقض دارد. اما نمونههای دیگری از نقض قوانین وجود دارند که با قانون نقضشده مطابقت دارند. اگر قربانیکردن را یک جرم در نظر بگیریم، در اینصورت میتوانیم به تناقضی که در جرم قانونی وجود دارد پی ببریم (نمونهای از نقض قانون که توسط خود قانون مجاز دانسته شده است!). در اینجا مسئلهای مطرح میشود. به عقیدهی من، عمل جنسی که در ازدواج انجام میشود، درست مانند عمل قتل است که در قربانی کردن (که از آغاز ممنوع بوده است) صورت میگیرد: ممنوعیت، همان قانون است و ازدواج، تخطی از قانون. این موضوع بیشتر از آنچه که بهنظر میرسد پذیرفتنی است. نمیتوانم مدرک متفاعدکنندهای ارائه دهم، اما ممنوعیتِ ازدواج بهاندازهی ممنوعیتِ قتل نیازی به داشتن اعتبار اجرایی ندارد. کافی است یک ممنوعیت، که خود مشتق از ممنوعیت مربوط به خویشاندانِ نزدیک است، از نظر منشاء، با افکار عمومی همخوانی داشته باشد. شاید احکام دین یهود، که از زنای با محارم فراتر میرود، ردپای چنین احساسی باشد. در آغاز، خویشاوندانِ نزدیک مذکر ادعای منحصربهفردی نسبت به دختران و خواهران و خویشاوندانِ نزدیکِ مونثشان (دخترِ خواهران و دخترِ برادران، دخترعموها، دخترعمهها، دخترخالهها و پسرداییها) داشتند. اما ممنوعیتهایی که بر آنها تحمیل میشد ایشان را واداشت تا این ادعا را به مردان دیگر واگذارند. کسانی که نسبت به زنان ادعا داشتند میتوانستند با برداشتن ممنوعیتها به نفع کسانی که هیچ ادعایی نداشتند موافقت نمایند (همانطور که دیدیم، به شرطی که این اهدا دو سویه باشد). بدون تردید، گرچه این نوع از نگریستن به مسئله مطلق و مستبدانه است، اما این مزیت را دارد که انسجامِ یک منظرهی کلی را نشان میدهد (من معتقدم که این نگرش میتواند به تنهایی نشاندهندهی چنین انسجامی باشد). این مثل آن است که بگوییم قدرت نقض قوانین از لحاظ نظری به معنی هستیِ بیرون از قوانین اما در ارتباط با حق است. شاید این تنها راهحل برای مسئلهای باشد که ناشی از منع کلی عمل جنسی است. این ترفند، با تصمیمات و روشهای بازدارندهی افراطیای که معمولِ گونههای انسانی است سازگاری داشته است. این اعتقاد ظاهراً تداول داشته است که ازالهی بکارت از نوعروس بر عهدهی مردانی، مانند کشیشها، است که اجازهی نقض ممنوعیتها را دارند. به نظر میرسد حق اربابی [2]، که حتی در طی قرون وسطی در فرانسه رواج داشت، جز این منشاء دیگری نداشته است. موضوعِ اصلی این بود که دختران به ازدواج مردانی درنیایند که، بخاطر نسبتشان، مشمول این ممنوعیت میشدند. علاوه بر این، طبیعی است که حق بهرهبرداری از زنان، پس از اجرای مراسم اهدای متقابل پیشکشها، به مردان همان طایفه واگذار میشد. ما میدانیم که معنی این پیشکشها همانند معنی اهدای قربانی است. و نباید فراموش کنیم که این پیشکشها عمدتاً کالاهای مقدس یا غیرمصرفی بودند تا محصولات قابل استفاده؛ علتاش این است که این پیشکشها، مانند قربانی، غالباً با عامل گناه در ارتباط بودند. خرابکردن، شکستن، یا سوزاندن اشیاء پیشکشی بدترین نوع گناه محسوب میشد، اما استفاده از آنها بهعنوان یک وسیلهی تزئینی هماناندازه ارزششان را بالا میبرد که ضرر موجب کاهش ثروت در تولید میشود. مطابق اصل سودمندی اشیا، که قاعدهی سودمندی درشان حکمفرما است، زندگی کفرآمیز همواره با گناه همراه است. از یک سو، پدری که دخترش، یا برادری که خواهرش را شوهر میدهد، در نقض قانون سهیم است. اما از سوی دیگر، با شوهردادنِ دختر یا خواهر، خود را از خطر یا نفرینی رهایی میدهد، خطر یا نفرینی که ممکن است گریبان ناقضِ قوانین را بگیرد. بنابراین، منع زنای با محارم، تا اندازهای، معنای کلی ناراحتیِ مربوط به امورجنسی را بهخوبی نشان میدهد. به نظر میرسید که در امورجنسی عاملی چنان شنیع، چنان خطرناک و مشکوک وجود داشت که فرد نمیتوانست بدون در نظر گرفتن اقدامات احتیاطی به آن روی آورد. و قوانین ازدواج نیز به همین منظور تدوین شدهاند. اما نمیتوان چنین توجهی را به بیتفاوتی نسبت داد، و ما بهناچار چنین نتیجه میگیریم که، در این مورد خاص، رسوایی تأثیری کاملاً معکوس دارد، تاثیری که خلاف اخلاقیات است. هیچ چیز نمیتوانست قبح آن را توجیه کند. عمق مفهوم اروتیسم به معنی وحشتی است که انسان از تمایلات جنسی داشته است: این واکنشها شبیه واکنشهای دختری است که بهخاطر عشق از یک مرد میگریزد؛ از آن مرد میگریزد تا با وجود احاطهشدن توسط هوسی قویتر از اراده، آن مرد را دوست بدارد. سه. ازدواج و عادت ما معمولا جنبهی اروتیکِ ازدواج را درک نمیکنیم، و این بدان خاطر است که ما در نهایت، فقط نهاد را میبینیم و از گذاری که رخ داده است غافل میشویم. در واقع، ما دلایل زیادی برای آن داریم. این گذار، گذرا است و در نهایتْ جنبهی مشروع بر [جنبهی] بینظمی منظم این گذار سایه میافکند. ما توجهمان را بر فعالیتهای جنسیای متمرکز میکنیم که بیرون از ازدواج رخ میدهند و واژهی اروتیسم را برای [نامیدن] آنها بکار میبریم، و اَشکال اولیهای که در آن زنی بهدستِ خویشاوند نزدیک خود به افراد نسبتاً غریبه سپرده میشدند و نوعی نقض قانون محسوب میشده را نادیده میگیریم. در واقع، بیشتر اوقات ارزش اقتصادی زنِ واگذارشده جنبهی اروتیکِ گذار را کمرنگ میکند، و از این نقطه نظر، ازدواج معنی عادت، رفع شهوت و صفرکردنِ لذت پیدا میکند. عادت الزاماً با کیفیتِ شدید فعالیت جنسی مغایر نیست. بلکه [عادت] با هارمونی سازگاری دارد، با درک محرمانهی یکی توسط دیگری - که بدون آن همآغوشی سرسری و سطحی خواهد بود - سازگاری دارد. حتی میتوان گفت که گاهی اوقات عادت بهتنهایی میتواند به اندازهی یک کاوش عمیق ارزشمند باشد. (بر خلاف این سوءتفاهم که تغییر دائمی زندگی را سرشار از ناامیدی مکرر میسازد). حتی من معتقدم اضطرابی که ما را مایل به تغییر میسازد نیز اغلب فقط یک ناشکیبایی است، تمایلی است به مقصر-جلوه-دادن دیگری، و فاقد جذابیت دانستن طرف مقابل ([میل به تغییر،] نداشتن شهودی است که بدون آن نمیتوانیم راههای پنهان را پیدا کنیم). با وجود این، چیزی که شکِ ما به ازدواج را توجیه میکند همان ساختار خود اروتیسم است. اروتیسم در چارچوب عادت نتوانسته است اشکال و علائمی که در زمان اوج آن پدید میآیند را بوجود آورد. آیا این اشکال و نشانهها (از برهنگی گرفته تا عیاشی، از فحشا گرفته تا خشونت) را میتوان به عادت نسبت داد؟ بیاد داشته باشید که اروتیسمْ از امورجنسی نامشروعِ بیرون از ازدواج ناشی میشود. گرچه این امر کمکی نمیکند، اما چارچوبی را از بین میبرد که قوانینِ اکید آن درصدد حفظ یک بینظمی بنیادین بودند. اگر زندگی جنسی در پاسخ به انفجارهای غیرقابل کنترلی که آن را به جلو میرانند آزادانه رشد نکرده بود، ضعیف و در حد عادت، و در سطحی مشابه سطح زندگی جنسی حیوانات باقی میماند. در واقع، اگر بپذیریم که زندگی جنسی ناشی از عادت است، آیا میتوانیم بگوییم که عادت معینی - که میدانیم مطلوب بوده است - تا چه اندازه به آن دسته از اَشکال هوسبازانه (که در اثر حرکات بینظمی بوجود آمدهاند) وابسته نبودهاند؟ پانوشت: ۲.droit de cuissage |
نظرهای خوانندگان
این متن فارسی خیلی سخت خوان است. نمی دانم اشکال از این ترجمه ی خاص است یا نه. البته متن های فرانسه را که به انگلیسی هم ترجمه شده اند (مثل فوکو و لاکان) هم بسیار سخت خوان هستند. شاید این ها را فقط باید به فرانسه خواند.
-- امین ، Oct 25, 2009 در ساعت 04:30 PMبرگردان خوبی از نوشته باتای بود.
-- امیر ، Oct 25, 2009 در ساعت 04:30 PMبا نظر امین موافقم.ترجمه اصلا سلیس نیست!
-- N ، Oct 25, 2009 در ساعت 04:30 PMبسیار نا مفهوم بود، نمی دانم مربوط به کمبود سوتد بنده است یا ترجمه ضعیف!
-- ممدآقا ، Oct 26, 2009 در ساعت 04:30 PMیک بار دیگر از تمامی مترجمین عزیز تقا ضا میکنم که تر جمه را بسمت گنگی و پیچیدگی بردن و گویا پوز دادن /کار نه تنها جالب بلکه اشتباه است / خواهشمندم با ساده نویسی در امر فهم بدیگران کمک شوید . اگر مطلبی با یکبار خواندن وارد ذهن شود بهتر از چندین بار خواندن و چیزی از آن نفهمیدن است / با پوزش و تشکر
-- س.صامدی ، Oct 27, 2009 در ساعت 04:30 PM