رادیو زمانه > خارج از سیاست > اندیشه سیاسی > چه باید کرد؟ چه نباید کرد؟ | ||
چه باید کرد؟ چه نباید کرد؟اکبر گنجی۱- میلیتاریسم و فاندامنتالیسم: فشار به دولتهای سکولار منطقه برای برگزاری انتخابات آزاد به سرعت تغییر کرد و کنار گذارده شد. برای اینکه برگزاری انتخابات آزاد به پیروزی بنیادگرایان منتهی میشد. دلیل این امر تا حدودی روشن است. دولتهای مستبد و فاسد و سکولار منطقه مورد حمایت آمریکا و برخی دولتهای غربی بوده و هستند. در این شرایط،، بنیادگرایی تنها بدیل (آلترناتیو) سکولاریسم است؛ و ضدیت با آمریکا و جهان غرب هم بخشی از واکنش به دولتهای دستنشاندهی آمریکایی است. مردمی که تحت سلطهی دولتهای فاسد قرار دارند، راه نجات و رهایی را در ضدیت با واقعیت جست و جو میکنند. این چنین بود که حماس در فلسطین به پیروزی رسید. اگر حسنی مبارک هم انتخابات آزاد برگزار میکرد، به احتمال زیاد، اخوان المسلمین پیروز انتخابات میشد. همین داستان در عربستان دارای حکومت مرتجع مورد حمایت آمریکا قابل تصور است. هر گونه تحلیلی پیرامون رشد بنیادگرایی در خاورمیانه، بدون در نظر گرفتن سیاستهای نظامیگرایانه و معیارهای دوگانه (double standard) دولت آمریکا، تحلیلی غیر منطبق با واقع خواهد بود. ۲- بهشت خاورمیانه، جهنم ایران: دولت جرج بوش شرایط جهانیای به سود بنیادگرایان حاکم بر ایران، و به زیان جنبش دموکراسیخواهی مردم ایران پدید آورده بود. آن سیاست نه تنها به زیان مردم ایران بود، بلکه به شدت به اعتبار و مشروعیت بینالمللی آمریکا آسیب وارد آورد. غروب و افول جرج بوش، غروب و افول سیاستهای نظامیگرایانه بود. بوش و همفکران او، مسألهی غنیسازی اورانیوم را به مسألهی اصلی روابط ایران و جهان غرب تبدیل کرده بودند. هیچ ایرانیای خواهان حملهی نظامی هیچ دولتی به ایران نبوده و نخواهد بود. وقتی احتمال حملهی نظامی به ایران افزایش یافت، دموکراسیخواهی و دفاع از حقوق بشر به محاق رفت. بوش و همفکران او بزرگترین خدمت را به بنیادگریان حاکم بر ایران کردند. بنیادگرایان خواهان آن بودند و هستند که همیشه ابرهای تیره و تار حملهی نظامی بر فضای ایران حاکم باشد تا آنها بتوانند تحت پوشش دفاع از کشور و امنیت ملی، فضایی امنیتی بر جامعه حاکم سازند. از سوی دیگر، شعار «انرژی هسته ای حق مسلم ماست» توانایی آن را دارد که از طریق فریب مردم، اجماع ملی پدید آورد. ۳- افول نظامیگری، امکانپذیری دموکراسیخواهی: اینکه دولت اوباما و دیگر دول غربی به صراحت گفتهاند که مسائل داخلی ایران به ما مربوط نیست، برای دولت خودکامهی ایران که تمامی مشکلات و مسائل جامعه را به گردن آمریکا میاندازد، بدترین سیاست است. آنچه در سالهای گذشته بارها و بارها بر آن تأکید شد، اما متأسفانه به آن توجه نگردید، این بود و هست که «مسألهی نقض سیستماتیک و گستردهی حقوق بشر در ایران باید به مسأله اصلی ایران و روابط کل جهان با دولت ایران تبدیل شود» بهترین سیاست برای شکست دادن نظام سلطانی حاکم بر ایران بود و هست. این رژیم نمیتواند مردم را سرکوب کند، جوانهای آنها را به گلوله ببندد، فعالان سیاسی را بازداشت کند، بازداشتشدگان را در سلولهای انفرادی شکنجه کند، اعترافات استالینیستی درست کند؛ و در عین حال اجماعی ملی حول محور «سرکوب» برسازد. اگر سیاستهای نظامیگرایانهی دولت آمریکا ادامه مییافت، سرکوبگریهای نظام سلطانی اعتراض چندانی بر نمیانگیخت؛ یا اگر هم بر میانگیخت، گوش شنوایی نمییافت. از تذکار این نکتهی مهم نباید غافل شد که تهدیدات نظامیگرایانهی دولت اسرائیل نیز به سود رژیم بنیادگرای حاکم بر ایران است؛ کما اینکه بقا و دوام دولت احمدینژاد هم به سود دولت اسرائیل تمام شده و میشود. دولت اسرائیل با وجود احمدینژاد و خامنهای، نیاز چندانی به فعالیت برای همجبهه کردن دیگران با خود ندارد. ۴- تثبیت مسألهی اصلی: یکی از مهمترین دستاوردهای این رویداد، تثبیت این نظر بود که حقوق بشر و دموکراسی مسأله اصلی است. مسألهی اصلی مردم ایران گذار مسالمتآمیز از نظام خودکامهی سلطانی به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است. حتی اگر اثبات شود که رژیم حاکم بر ایران به بمب اتمی دست یافته است، این امر مشکل چندانی برای آن پدید نخواهد آورد. برای اینکه در منطقه ای که ایرانیان زندگی میکنند، دولتهای اسرائیل، هند، پاکستان، روسیه، قزاقستان و ... دارای بمب اتمی هستند. بهترین سیاست، سیاست خلع سلاح اتمی و شیمیایی کل منطقه است؛ نه سیاستهای دوگانه معیار که چهرهای برحق از نظام سلطانی ایران میسازد. آن دارویی که از هر سمی برای این رژیم مهلکتر است، داروی حقوق بشر است. تظاهرات مسالمتآمیز تهران، کشته شدن جوانهای رشید ایرانزمین و عکسهای ندا آقاسلطان دنیا را تکان داد. وضعیت زندانیان این رژیم هم قادر به تکان دادن مردم جهان است. ۵- سیاست تهاجمی، سیاست تدافعی: اما همین رژیم در مسألهی حقوق بشر، تدافعی است. مجبور است دروغ بگوید؛ کشتهها را انکار کند؛ قتل ناجوانمردانهی ندا آقاسلطان را به گردن توطئههای غربیان بیندازد؛ بازداشت هزاران تظاهرکننده را بسیار کمتر نشان دهد؛ تخریبهای گستردهی اراذل و اوباش سازماندهیشدهی خود را به گردن مخالفان بیندازد؛ سر و ته انتخابات متقلبانه و بیآبرویش را به سرعت جمع و جور کند تا بوی گند آن بیش از این مشکل تنفسی برای خود و دیگران ایجاد نکند. شعار و مدعای استقلال ملت ایران، وقتی مردم از حق تعیین سرنوشت محروم باشند، از محتوا و مضمون خالی خواهد بود. ۶- نقطهی ضعف رژیم، نقطهی قوت رژیم: سیاست درست، سیاستی است که حقوق بشر را به اصلیترین چالش داخلی و بینالمللی رژیم سلطانی حاکم بر ایران تبدیل کند. مهمترین نقطه ضعف این رژیم، مهمترین نقطهی قوت آن است. رژیم دارای یکی از سازمانیافتهترین نهادهای سرکوبگر است. این ابزار که نقطهی اتکای اوست، نقطهی فروپاشی او خواهد بود. هیچ رژیمی قادر نیست که صرفاً بر اساس ابعاد سرکوبگرانه - یعنی مناسبات حاکی از اجبار و زور مستقیم و عریان - که ارتش، پلیس، زندان نمادهای آناند، به بقا ادامه دهد. رژیمها مجبور به درونی ساختن باورها و نظامهای مفهومیای هستند که مناسبات اجتماعی سرکوبگرانه مقبول میسازند. ابعاد ایدئولوژیک دولت - یعنی نهادهایی اجتماعی چون مدرسه، دین، اصناف، انجمنهای سیاسی، رسانههای همگانی - باید توجیه را درونیسازی کنند. سه دهه مصرف دین توسط دولت، باعث فرسایش باورنکردنی دین شده است. رسانههای دولتی فاقد اعتبارند. پاکسازی مداوم دانشگاه همچنان ادامه دارد و سلطان همچنان از وضعیت دانشگاهها مینالد و نگران است. سرکوب عریان، سرشت رژیم را به نمایش گذارده است. نقطهی قوت رژیم را باید به جهانیان نشان داد. فقط صحنههای تکاندهندهی خیابانها نیستند که نقطهی قوت رژیم را نشان میدهند؛ زندان، سلولهای انفرادی، اعترافات تلویزیونی، بازداشتشدگان، اینها هم نقطهی قوت سلطان را برملا میکنند. راستی سعید حجاریان برای چه در سلولهای انفرادی رژیم محبوس است؟ مهسا امرآبادی را که در انتظار زاده شدن نوزادش است، به زندان اوین بردهاند که در آنجا وضع حمل کند. نگران نباشید؛ همسرش (مسعود باستانی) را هم به اوین بردهاند تا دور از همسر و نوزادشان نباشد. اینجا آن جایی است که تمامی برج و باروی آرمانخواهی و عدالتطلبی به یکباره فرو میریزد. رژیمی که از ارتباط قلبی مردم و رهبر سخن میگوید، فرزندان مردم را میکشد و حتی اجازه نمیدهد تا پدران و مادران و فرزندان برای عزیزشان مجلس ترحیم برگزار کنند. آنها که به دنبال تغییر سیاست دولتهای غربی با دولت ایرانند، بهترین کاری که باید صورت دهند آن است که مسألهی جنایات و سرکوبهای رژیم را به یکی از مسائل حوزهی عمومی جوامع غربی تبدیل کنند. اگر این خواست محقق گردد، نتایج بسیاری پدید خواهد آورد. ۷- سیاست معطوف به عمل جمعی: فعالیت حقوق بشری باید از مقام نظرورزی و صدور بیانیه، به «عمل جمعی» منتهی شود. رژیم سلطانی ایران یاد گرفته است که چگونه از پس بیانیههای نقض حقوق بشر برآید. تا کنون مدافعان حقوق بشر رژیم را به دلیل نقض حقوق بشر محکوم کردهاند؛ اما اینک نوبت عمل (عمل جمعی مسالمتآمیز) است. اعمالی که بتوانند «مسألهی ایران» را جهانی سازند. اعتصاب غذای گروهی از روشنفکران ایران در برابر مقر سازمان ملل متحد، یکی، فقط یکی از مصادیق عمل جمعی مسالمتآمیز است. همین که گروهی از روشنفکران با شکستن دیوارهای بتونی مذهبی - غیر مذهبی، لیبرال - مارکسیست، و غیره بتوانند در یک اقدام جمعی مشترک مشارکت کنند، یک گام به پیش است. البته این اقدام، فقط و فقط،، معطوف به «اعتراض به سرکوب سیستماتیک» و «درخواست آزادی زندانیان سیاسی - عقیدتی» است. هیچ پرچم و بیرقی بالا نخواهد رفت و هیچ شعاری که به معنای تأیید یا نفی گروهی خاص باشد، سر داده نخواهد شد. شرکتکنندگان در این عمل جمعی، در این خصوص که گامی عملی در اعتراض به بازداشتهای سرکوبگرانهی اخیر بردارند، توافق دارند. در این خصوص هم که کلیهی زندانیان سیاسی - عقیدتی باید آزاد شوند، اجماع دارند. مشارکت در این عمل جمعی به روی همگان گشوده است. عملی که میخواهد «مسألهی ایران» را در حوزهی عمومی نگاه دارد. |
نظرهای خوانندگان
با تشکر از آقای گنجی مقاله ی خیلی خوبی بود به امید پیروزی ملت ایران
-- meysam ، Jul 13, 2009 در ساعت 05:02 PMسلام جناب گنجی بخاطر حضور شما و یک هنرمند مشهور جمعیت زیادی برای اعتصاب می اید لطفا بهره مناسب و تبلیغات
-- safa ، Jul 13, 2009 در ساعت 05:02 PMجناب آقاي گنجي عزيز
بنده مقالات شما را به دقت دنبال ميكنم و تا كنون نيز از آنها بسيار آموخته ام. با اين وجود در همين مقاله در خصوص سه مورد ابهام دارم:
1- در خصوص آنكه فرموديد اگر در منطقه خاورميانه انتخابات آزاد برگزار شود، مردم كشورهاي عرب به بنيادگرايان مذهبي راي خواهند داد و برعكس در ايران مردم به دمكرات ها راي مي دهند (اين تحليل را پيشتر از زبان دكتر سروش نيز شنيده ام) بايد گفت اگر به انتخابات هاي سال 2009 بنگريم، مشاهده مي شود كه در عراق و لبنان كه انتخاباتي آزاد برگزار شد مردم هر دو كشور، ملي گرايان متمايل به غرب را به بنيادگرايان مذهبي ترجيح دادند و از سوي ديگر در انتخابات ايران (با وجود ابهام در نتايج) نمي توان انكار كرد كه ميليونها نفر از ايرانيان همچنان به سياستهاي بنيادگرايانه احمدي نژاد راي مثبت دادند. معتقدم ارائه تفسيرهاي اينچنين جامع نيازمند بررسي ميداني و دقيق است.
-- مصطفي ، Jul 14, 2009 در ساعت 05:02 PM2- اينكه فرموده ايد غرب مي بايست "حقوق بشر" را به عنوان اساس مذاكرات و به عنوان اهرم فشار بر روي رژيم ايران استفاده كند، بايد گفت اين راهكار نه منطبق بر واقعيت است و نه كاربردي. با توجه به اينكه دو كشور تاثيرگذار جهان كه در شوراي امنيت نيز صاحب حق وتو (چين و روسيه) هستند، نه تنها هيچ التزامي به رعايت حقوق بشر ندارند بلكه خود به طور سيستماتيك به نقض حقوق بشر مشغولند و از سوي ديگر بسياري ديگر از متحدان غرب نيز از ناقضان حقوق بشر هستند (از جمله عربستان، اردن و مصر) پس چگونه غرب ميتواند از اهرم "حقوق بشر" براي فشار بر ايران استفاده كند؟ آيا در اين خصوص ايجاد اجماع در جهان بر عليه ايران امكان پذير است؟ آيا آنها متهم به استفاده از معيار دوگانه نميشوند؟ در خصوص مسئله هسته اي دست كم ميتوانند بگويند نزديك شدن ايران به سلاح هسته اي باعث اشاعه سلاح هسته اي در منطقه بي ثبات خاورميانه مي شود و حول اين موضوع اجماعي را ايجاد كنند.
3- جناب آقاي گنجي شما در تحليلهاي پس از انتخابات خود به گونه اي سخن ميگوييد كه در خصوص شكست احمدي نژاد در اين انتخابات مطمئن هستيد. با توجه به اينكه تا كنون معمولا تحليلهاي شما را بر اساس ادله اي محكم يافته ام، مي خواستم بدانم آيا در اين خصوص استناد و مدارك قابل دفاعي در دسترس قرار گرفته شده است؟ من خود به موسوي راي داده ام و نسبت به نتايج آرا نيز مشكوكم، ولي با وجود اينكه كليه بيانيه هاي "كميته صيانت از آراي موسوي" را خوانده ام، هنوز دليلي محكم كه ثابت كند آراي ميرحسين موسوي بيش از احمدي نژاد بوده است را نيافته ام. آيا اين موضوع كه موسوي پيروز انتخابات 22 خرداد بوده است بر شما مسجل شده است و يا جنابعالي نيز تنها در اين خصوص ابهام داريد؟
با نظر گنجي موافقم مسأله هستهاي مسئله دولت ايران براي ماندگاري و هياهوهاياش است. اما مسئله حقوق بشر مسئله تاريخي ملت ايران است. اين مسئله مقدم بر مسئله هستهاي است چون ملت حكومت مقدم است. اميدوارم همه ايرانيان و جهانيان مسئله اصلي ما را درك نمايند. مسئله ما جنايات اين رژيم عليه بشريت است. اگر حكومت شايسته مردم ايران بر سر كار آيد كه پايبند به حقوق بشر در ايران باشد. مطمئنا حقوق انساني ملتهاي ديگر را نيز رعايت ميكند. آنگاه ديگر نياز به سلاح اتمي و موشكهاي با برد فلان و بهمان هم ندارد. پس مسئله حقوق بشر مسئله هستهاي ماست.
-- farzad ، Jul 14, 2009 در ساعت 05:02 PMاین اقدامات سنبولیک از دو جنبه حائز اهمیت است به معترضان داخل کشور انرژی میدهد تصور کنید خبرش به زندانیان برسد از سوی دیگر تبلیغ عدم مشروعیت دولت در عرصه جهانی سبب میشود که دولتها ی غربی که به افکار عمومی شهر وندانشان مجبورند توجه داشته باشند در رابطه با این حکومت با احتیاط
-- بدون نام ، Jul 14, 2009 در ساعت 05:02 PMعمل کنند
با سلام
-- بدون نام ، Jul 15, 2009 در ساعت 05:02 PMهمچنان در انتظار پاسخ به یک پرسش اساسی هستم، چرا هچکس راجع به نقش غایب بازار در جنبش سبز حرفی نمی ز ند؟ آیا باید به بازار و قدرت تاریخی اش برای اعتصاب امید داشت؟ آیا بازار می خواهد و می تواند بخشی از جنبش معاصر ایران باشد؟
سعید از تورونتو
زنده باد نظام جمهوری اسلامی ایران
-- بدون نام ، Jul 15, 2009 در ساعت 05:02 PMانقلاب ما نابودشدنی نیست
پیشنهادی مفید در جهت ادامه حضور گسترده مردم
-- آرمان بحری ، Jul 15, 2009 در ساعت 05:02 PMباید سلاحی را که 30 سال پیش با رژیمی استبدادی را رنگون ساختیم را بر دست
گیریم. سلاحی که به ناحق و حیله و تزویر بدست نا اهلان و نا مردمانی بس ناجوانمرد و نا کس افتاده است و این دژخیمان با آن سلاح دامن مام میهن را به خون فرزندان ایران زمین منقـّش ساخته اند .
باید به سنگرهاشان وارد شد و کمین گاهایشان را تسخیر کرد .
باید نماز خواند ! باید به مسجد ها رفت و با جمعیتی انبوه نماز خواند .
در کشور منادی اسلام ناب محمدی نمی توان مسلمانی را به جرم نماز گزاردن در مسجد ، از لب تیغ گذراند .
باید هرشب برای اقامه نماز مغرب و اعشاء به مساجد محل رفت ( و یا معرفی تعدادی مساجد در نقاط گوناگون ) و آنچنان گسترده حضور یافت که نه تنها صحن مسجد بلکه خیابانها ی اطراف نیز مملو از جمعیت نمازگزار باشد .
و صد البته که در این نحوه اعتراض باید از هر گونه شعار دهی و یا حمل علائم اعتراضی اجتناب شود تا هیچ بهانه ای به دست کودتاگران داده نشود .
روزهای جمعه هر هفته باید با معرفی مساجدی در نقاط گوناگون هر شهر، حضور جمعی عظیمی داشت . باید در هنگام نماز عبادی سیاسی جمعه خس و خاشاک واقعی را نمایان ساخت .
باید توسط مردم در نقاط گوناگون شهر مراسم روضه و یا سفره های مذهبی و یا دعاو نیایش برگزار شود .
مهم حضور مردم در کناریکدیگر می باشد و اینکه هنوز جنبش پویاست . ولی همانطور که می دانیم هیچ شعاری نباید داد . در آن لحظات حضور جمعیتی عظیم در کنار هم ، خود بالاترین نماد اعتراض است . در ان لحظات مردم با انرژی عظیمی که از در کنار هم بودن می گیرند فقط برای آزادی ایران و فرزندان ایران و شهدا و خانواده شهداو اسراء و خانواده اسراء دعا کنند .
باید سلاح نماز و اسلام را از ایشان بازستانید باید مساجد را که سنگر حکومت است را اشغال معنوی کرد . باید دژخیمان را بار دیگر با مشاهده عظمت ملت به هراس انداخت .
ملت بار دیگر با حضوری عظیم و بسیار گسترده در نمازهای مغرب و اعشاء مساجد ،در کنار هم بودن را حضّ خواهد کرد و شعار تلخشان را به شعوری شیرین مبدل خواهند ساخت که " نترسید! نترسید! ما همه با هم هستیم !" .
ملت برای انجام هیچکدام از مراسم فوق احتیاجی به مجوز از وزارت کشور و یا نهادی ندارد.
باید با حضوری عظیم در این گونه مراسم بخصوص نمازهای مغرب و اعشاء در هر شب ، به حکومت ودنیا بگوئیم که ما تغییر می خواهیم . ما انسانیم و زندگی انسانی می خواهیم .بگوئیم که ما هم حق بودن و زیستن داریم . به دنیا و حکومت بگوئیم که ما اشرف مخلوقاتیم . ما انسانیم .
حکومت تلاش خواهد کرد جلو این حضور عظیم را بگیرد ولی این بار هزینه آن بسیار بسیار گرانتر از پیش خواهد بود .و شاید نیز کودتاچیان از پرداخت آن عاجز مانند و کشور را به صاحبان آن باز پس دهند.
کودتاگران در صورت برخورد با مردم در این گونه مراسم مذهبی ، بخش عظیمی از بدنه مردمی خویش را از دست می دهند و برای مراجع مذهبی سکوت بسیار دشوارتر خواهد بود .
حکومت درنزد افکار عمومی مسلمانان جهان بسیار آسیب خواهد دید .
حضور عظیم و آرام مردم در این گونه مراسم به دنیا اعلام خواهد کرد که بین کودتاگران و مردم ایران یکی را انتخاب کنند و بدانند که بی شک برنده این مبارزه ایرانیان خواهند بود .
باید با پس گیری سلاح اسلام واستفاده آن در کنار سلاح عظیم عشق به ایران بار دیگر آزادی را تنفس کرد و اما نه بسان نسیم آزادی در سی سال پیش و در خون که این بار با جان و عشق در آغوش خواهیم گرفت.