رادیو زمانه > خارج از سیاست > ما و غرب > تقابل دو نگاه پوپولیستی | ||
تقابل دو نگاه پوپولیستیمجتبا پورمحسنعلی باباچاهی یکی از شاعران مطرح چند دههی گذشته بوده و همیشه سعی کرده پابهپای شعر جوانان حرکت کند. به همین دلیل در شعر او کمتر نشانی از سالهای پیری میبینیم. شعر او بیشتر به شعر جوانان نزدیک است. از باباچاهی اینبار نه دربارهی شعر ، که درباره ارتباط ما ایرانیها با غرب پرسیدیم. غرب چه تصویری از ما دارد؟ما چه تصویری از غرب در ذهنمان داریم؟ و چه چشماندازی از شناخت ایرانیها و غربیها در آینده میتوان ترسیم کرد؟ علی باباچاهی به سوالاتم اینگونه پاسخ داده است:
من فکر میکنم که تمام ملتها در بدو امر با یکدیگر در یک گفتمان مسالمتآمیز و خشونتستیز به سر میبرند. در واقع اشارهی من به مفاهمهی بین ملتها است. بنابراین اگر از یک نگاه نژادپرستانه بگذریم، ملتها کم و بیش بر محور نوعی تفاهم و دوستی حرکت میکنند. اگر اشتباه نکنم تشکیل طبقات اجتماعی و به قول معروف فاصلهی طبقاتی این گفتمان را خدشهدار میکند. فاصلهی طبقاتی هم که عرض کردم طبعا در خلا صورت نمیگیرد. این فاصله در گسترهی اجتماعاتی پدیدار میشود که نظام ارزشها در آن کم و بیش تعریف شده به نظر میرسند. طبیعی است که در این میان دولتی هست، مجلسی هست با قوانینی که در سطوح جهانی، داخلی تبدیل شده، حالا مثلا یک مقدار شاعرانهتر بگویم هرچه هست از اینجا به بعد زیر سر چشمهای سیاه یا سبزی است که از این پس به عنوان فرماندار و یا حاکمان زمانه سمت و سوی اهداف استراتژیک خودشان را معین میکنند ابتدا نباید لزوما خط پررنگی بین دولتها و ملتها کشیده شود ولی غالبا کارکرد دولتها گاه به صورتی است که از کشیدن این خط گریزی نیست وگرنه در سطح جهان شاهد انواع شورشهای ضددولتی نبودیم اضافه کنیم که میگویند مثلا با گفتن یک دروغ، اول ظاهرا برای اثبات این دروغ دهها دروغ دیگر را باید سرهمبندی کرد. ببینید مثلا یک قدرت جهانی تصمیم میگیرد که دموکراسی را با بمب لابد کادوپیچی شده برای ملتهای دربند هدیه کند. به گمانم همین جاست که توازنها یا تفاهمهای مورد اشاره به کلی دگرگون میشود. به دهها از این گونه شاهد مثالها میتوان اشاره کرد. البته این را هم بگویم قضیه خیلی پیچیدهتر از اینهاست که عرض کردم مثلا میبینید که چگونه ناخواسته دو دولت ویتنام شمالی و جنوبی رو به روی همدیگر قرار میگیرند. خیلی طبیعی است که موثرهای داخلی و جهانی بر نگاه ما بر غربیها و نگاه غربیها نسبت به ما تاثیر قابل درنگی یا تاثیر سویی داشته باشند. ضمنا این نکته را هم اضافه کنم که به گمان من کلمهی ما که در پرسش جناب عالی مطرح شده قابل درنگ و تفسیر است، اینکه میفرمایید نگاه ما به غربیها، اینجا میتوان گفت که اصلا صحبت از کدام ما در میان است: مای روشنفکر یا تودهی مردم؟ روشنفکر مذهبی یا روشنفکر سکولار؟ روشنفکر سلطنتطلب یا بگویم روشنفکر نژادپرست؟ اصلا غربیها هم که میگویم آنها هم یکدست نیستند. آیا استعمارگران غربی و گروهی که در سرکوب قیامهای مردمی نقش دارند همانگونه به ما نگاه میکنند که اهالی فرهنگ غرب که آثار ادبی و علمی ما را در طول تاریخ همچون ورق زر میبرند بعد با اشتیاق به ترجمهی آنها میپردازند، همانگونه که اهالی فرهنگ ما نیز از گفتمان با دیگر فرهنگها سرباز نمیزنند. به گمان من نوع نگاه به مسایل، روند دیالکتیکی پیچیدهای دارد. از طرفی این را هم بگویم به قول بودریار در عصر وانمودهها که ناواقعیتها جای واقعیتها را گرفتهاند به مدد تعدد رسانههای گروهی نفاقافکن ما ظاهرا با دو نوع نگاه پوپولیستی رو به رو هستیم: یک نگاهی که غربیها را به طور یکدست منشا فتنه و آشوب و توطئه میداند و نگاهی که غیرغربیها و به اصطلاح ما را تروریست و آدمکش تلقی میکند، حالا اعم از ایرانی و غیر ایرانی و کلا آن چیزی که در حوزهی شرق قرار میگیرد. چنین چیزی بیشتر به نظر من میرسد. ------------------------------------ |