رادیو زمانه > خارج از سیاست > زبان > در ادامهی نوشتار «زبان فارسی و خط لاتينی» | ||
در ادامهی نوشتار «زبان فارسی و خط لاتينی»پيام يزدانجودر پاسخ به «پرستو» و بخش اول نظر «مرداویج»: متن مقاله با رعایت نیمفاصلهها در وبلاگام هست – البته آنطور که مرورگر من نشان میدهد، در بازنشر مقاله هم این موارد رعایت شده، مشکل احتمالا" ناشی از تفاوتهای مرورگرها است. اما از این گذشته، یک مزیت آشکار لاتیننویسی هم بینیاز شدن ما از چنین قواعد پیچیده و مناقشهانگیزی برای جدانویسی و سرهمنویسی است: حروف لاتین همگی بهصورت مجزا نوشته میشوند و این دو امتیاز آشکار دارد: هم درک درست کلیت کلمه را آسانتر میکند، و هم این امکان را به خواننده میدهد تا با سهولت بیشتری کلمات مرکب (از پسوند و پیشوند و دو یا چند واژه) را خود به خود تقطیع ذهنی کرده و معنای آنها را ریشهایتر و دقیقتر در یابد. در پاسخ به «جلیل نوذری»: چه حیف که موبایل سامسونگ شما فونت فارسی ندارد و اصولا" چه حیف که الان آپارتمانها حوض آبی ندارند که کنارش پایمان را دراز کنیم و قلیان بکشیم! در این که بحث من «قدیمی» است شکی نیست، اما در این که چنین بحثی غیرکارشناسانه باشد شک دارم: من جوان هستم و بیشناخت، خدا را شکر هدایت هم زباندان و باشناخت بود و هم آن حرفها را (که در وبلاگام آوردهام) آخر عمری زد! این که خط موجود فارسی است یا عربی از دید من فرع قضیه است؛ اصل و نسب این خط هرچه میخواهد باشد (گیرم که عربها از همان دوران قبل از تصرف ایران، خط ما را اقتباس کرده بودند و الفاظ و احکامشان را به این خط مینوشتند): پیشنهاد من، همچنان که از موضع «غربستایی» نبود، از موضع «عربستیزی» هم نیست: ادعای آشکار من این است که، این خط از آن هر که باشد، خطی ناتوان و مشکلزا است، و البته وقتی از امکان تدقیق و تسهیل فهم «زبان» فارسی به یاری «خط» لاتینی حرف میزنم، با همهی بیسوادی و جوانسری، این حرف را بهقول هدایت، و با عرض معذرت از پیران و بزرگان، «از توی خشتکام در نیاوردهام»! (مثال میخواهید، دم دستیتریناش: این «و» ی فارسی چیست؟ v یا w یا o یا ou؟) در مورد مثال ترکیه، که خودم آن را علنا" افراطی خواندهام: خواندن بند بعدی مقاله اینقدر محال مینمود؟ و این که مادر فریدون قبل از رفتن او به جنگ ضحاک چه میگفته به خودش مربوط است؛ من اگر کسی اتفاقا" بخواهد از جنگ با ضحاک شانه خالی میکند به او میگویم: جهان را به چشم جوانی «ببین». در پاسخ به «مرداویج»: در مورد همدلیها حرفی ندارم، اما این که داستانهای من در چه سطحی هستند نیازی به درج دو علامت تعجب ندارد: هدایت و گلشیری و امثال آنها را که از ما نگرفته بودند. در مورد ریشهیابی و منشاشناسی هم باز تکرار میکنم: این خط از آن هر ملتی که هست خطی ناقص و مشکلزا است. در مورد بند آخر نوشته، با شما موافق ام، و اتفاقا" این را از نکاتی میدانم که جای بحث و بررسی بسیار دارد. در پاسخ به «دانی»: در مورد گفتهی دریدا: من میانهای با اینگونه نقادیهای «پسامدرنیستی»، به معنای منفی کلمه، ندارم، و اصولا" چنین موضعگیریهایی را از عمده ضعفهای این گفتمان میدانم -- اتفاقا" در یک سخنرانی سال گذشته هم به این نکته اشاره کردم. مثالی که آنجا زدم این بود: فرض کنید یک تحقیق علمی و کارشناسانهی دقیق و جامع ده سال پیش نشان داده بود که به احتمال قوی در آیندهی نزدیک زمینلرزهی مهیبی در بم اتفاق خواهد افتاد و بنابراین بهتر است که بافت قدیمی شهر کلا" تخریب و جایگزین شود و بازدید از ارگ بم هم اگر امکان مقاومسازی قابل اطمینان وجود ندارد به حال تعلیق در آید: در این شرایط، من آقای دریدا و امثال او را در دستهای قرار میدهم که بهشدت با این اقدام مغایر با «تکثرگرایی فرهنگی و تجلیل از تفاوتها و حراست از میراث جهانی» مخالفت میکردند، و این برای من ایرانی پذیرفتنی نیست: من بمیها را میبینم و دریدا بم را. مخالفت دریدا، اگر صرفا" از این جهت بوده باشد، از دید من چیزی جز دلسوزیهای نامسئولانهی یک آکادمسین فارغبال غربی که به زعم خود دغدغهی حفظ میراث جهانی دارد، نیست. در مقابل، من به این حرف رورتی عمیقا" باور دارم که، با وجود لزوم تلاش برای حفظ تکثر فرهنگی، این هم واقعیتی (نه چندان ناخوشآیند) است که در آینده فرهنگهای ضعیفتر به نفع فرهنگهای قویتر کنار خواهند رفت، همانطور که در گذشته این اتفاق بارهای بار افتاده. اما اگر بحث دریدا از موضع فلسفیتر باشد، باز هم تغییری در واکنش من نمیدهد. هر هایدگرخواندهای میتواند فصل مشبعی در این باره بیاورد که خط با زبان چه نسبت هستیشناسانهای دارد، و چه و چه. و خب که چه؟ مسالهی پاموک هم حالا بهنظرم مثال کاملا" مناسبی بوده: همیشه حدود افراطی اند که اندیشهی رادیکال را بر میانگیزند! در پاسخ به «رسول پدرام»: آگاهیبخش و ارزنده نوشتهاید، امیدوار ام خوب خوانده شود. در پاسخ به «مودیه»: ممنون از معرفیتان. چه عالی و ارزنده است اقدام ایشان. امیدوار ام آنها که انگلیسی میدانند این اثر را بخوانند و اسباب انتشارش برای همطونان فارسیزبان در ایران هم فراهم شود. در پاسخ به «بیژن بیضایی»: نظر شما نمونهی ناب همان معضلاتی است که باید برطرف کرد: سرعت و سرعت و دیگر هیچ! در پاسخ به «رامین»: معذرت میخواهم، اشتباه کردم: نمونهی نابتر از «بیژن بیضایی» شما هستید. در پاسخ به «بدون نام»: ممنون که نمونهی پاکیزهای از یک ترانسکریسپیون را نشان دادید. این نوشته میتواند آشکار نشان دهد که خواندن به خط جدید آنچنان هم دشوار نیست: یک بیگانه که دارد فارسی میآموزد یا حتا یک ایرانی فارسیزبان که با خط لاتینی هم آشنا و آموخته باشد کدام متن را سریعتر میخواند و دقیقتر فهم میکند، آن فارسینوشت من یا این لاتیننوشته را؟ در پاسخ به «پنگوئن»: حق کاملا" با شما است، درست همانطور که چون متفکران یونان باستان به خط یونانی مینوشتند الان هیچکس هیچ اطلاعی از آثار افلاتون و ارسطو ندارد! نه، ارزش و اهمیتی اگر در نوشتههای گذشتهی این کشور بوده حتما" ضرورت خودش را هم بر ما تحمیل کرده: مگر امروزه اوستا و دیگر نوشتههای زرتشتی خوانده نمیشوند، و مگر همین قواعد نیمبندی که برای ترانسکریپسیون داریم از تلاشهای کاوشگران برای استنساخ کتیبههای پهلوی و درج آنها با حروف لاتین نبوده؟ و مگر قرار است، با تغییر خط، دیگر کسی حافظ و مولوی نخواند؟ یا نکند اشعار آنان و سایر میراث ادبی ایران را فقط با خط موجود نوشت و امکان بازنگاری آنها به خط لاتینی وجود ندارد؟ (گویا فراموش کردهاید که من بین خط و زبان فاصله گذاشتهام.) دیگر، در مورد چینیها، مطمئن باشید اگر آن اتفاق بیافتد این اتفاق هم، «تا حدودی»، خواهد افتاد – اما لطفا" «تئوری توطئه» را کنار بگذارید: اگر خط لاتین اینگونه عالمگیر شده تنها به یمن سلطهی اروپا و آمریکا نیست، این خط حتما" قابلیتهای بارز بسیاری داشته که در امروزه در چنین جایگاهی ایستاده، بنابراین باز هم مطمئن باشید که چینیهای احتمالا" فاتح آینده به هیچ ضرب و زوری نمیتوانند این خط لاتینی را از میدان به در کنند. در پاسخ به «امین»: من با این خط «مذکور» (فارسی، عربی، یا جز آن) مشکل دارم – گو آن که با این همه روح این خط را عربی و سازگارتر با زبان عربی میدانم. در پاسخ به «شاهین دلنشین»: ممنون که شما هم نکتهی بالا را تکرار کردید. در مورد سختی و آسانی: طبیعی است که چشم ما کلمات را در مجموع و نه حرف به حرف مشاهده و ذهن ما هم کلیت آنها را درک میکند، چون هردو به دیدن و درک آنها عادت دارند، اما به هنگام نوشتن فارسی به لاتین بدوا" ناگزیر ایم که بعضی کلمات را حرف به حرف بخوانیم و به هم بچسبانیم و این کار دشواری به نظر میرسد، اما این دشواری در ادامه و با تکرار و از طریق عادت حل خواهد و در عوض از مزایای فهم سریعتر و آسانتر فارسی به این خط بهره خواهیم برد – از جملهی این مزایا هم این است که تعداد پیران ایرانی که بعد از هفتاد سال تکلم به این زبان فارسی کلمات را غلط تلفظ میکنند کاسته خواهد شد، همان کلماتی که تلفظ درست و دقیقشان را باید با حروف لاتینی در لغتنامههای فارسی نشان دهیم! در پاسخ به «احسان»: همانطور که در پایان مقاله آوردهام، بهنظر من فرصت تاریخی و «استثنایی» برای چنین اقدامی از دست رفته، و در حال حاضر دیگر جای نگرانی نیست! در شرایط فعلی، من استفاده از خط لاتینی و تدوین قواعد این استفاده را به عنوان یک بدیل پیشنهاد کردهام نه بهعنوان یک جایگزین. پس این که من، شخصا"، مدافع تغییر کلی خط هستم، که حتما" هستم، فعلا" نمیتواند محل مناقشه باشد، بحث ما فعلا" از «ضرورت» لاتیننویسی منضبط در آینده در کنار فارسینویسی آشفتهی امروزی است. در پاسخ به «نغز»: مسالهی ما «چند هزار خارجی» نیست. در مورد بخش دوم نظر شما، حرف من هم همین است: چرا با وجود این همه جد و جهد، باز هم واقعیت این است که این خط مشکلات حلناشدنی و نقایص ذاتی دارد؟ این که گفتهاید خط لاتینی هم مشکلات خودش را دارد، بحثی در این نیست. بحث در این است که گذشته از ضرورتی که من از آن سخن گفتهام (این که خط لاتینی، خواه ناخواه، خود را بر ما تحمیل کرده)، کدام خط مشکلات کمتر و مزایای بیشتری دارد؟ باز هم مثال میزنم: جناب آشوری عزیز، که اتفاقا" کوششهای ارزندهای در راستای تدقیق و تصحیح نگارش فارسی داشته، برای سهولت فهم مطلب و آسانی مطالعه، تلاش کرده تا بین انواع «ی» فارسی (نکره، نسبی، مصدری، ... – که از مشکلات مشهود برای خود ما فارسیزبانها هم هست) تفاوت بگذارد: در حالی که ما همهی «ی» ها را به یک شکل به کلمهی قبلاش میچسبانیم، آشوری پیشنهاد میکند که از انواع ی (ی ساده و ي با دو نقطه در زیر) استفاده کرده و قواعدی را هم برای اتصال و انفصال انواع آن رعایت کنیم تا امکان تمایزگذاری بین انواع کارکردهای این حرف در خط فارسی میسر شود: اکنون این پیشنهاد کارشناسانه و ارزنده، با همهی دقت و درستی که دارد، تا چه حد عملی شده، و چهقدر احتمال میرود که در آینده با موفقیت قرین شود؟ و این در حالی است که انجام این تمایزگذاری با خط لاتین کاری آسانتر از حد انتظار مینماید: با چسباندن یا نچسباندن i به کلمهی قبلی یا با استفاده از y و ee، و از این قبیل. در پایان یک پرسش دیگر هم برای کسانی که، از موضع ناسیونالیستی یا جز آن، دغدغهی از دست رفتن ارزشهای ایرانی را دارند: در صورتی که دعویات من در باب مزایای خط لاتینی درست باشد – در میان نظرات ارائهشده دلیل درستی در رد آن ندیدم – آیا تلاش برای گسترش «زبان» فارسی به یاری خط لاتینی ارزندهتر است یا اصرار بر حفظ «خط» ی که، دست کم چنان که امروزه به نظر میرسد، آنچنان هم ایرانی نیست؟ مطلب پیشین: زبان فارسی و خط لاتينی |
نظرهای خوانندگان
دوست عزیز آقای یزدانجو
من فکر نمی کنم لزومی برای گسترش زبان فارسی باشد، آن هم از طریق تغییر خط. ما باید اول به فکر خودمان باشیم بعد به فکر کسانی که می خواهند زبان فارسی را به عنوان زبان دوم یاد بگیرند. ما بیش از این که به تغییر خط در زبان فارسی نیاز داشته باشیم به تفکر در این زبان نیازمندیم. تعویض خط حاضر با خط لاتینی، و داعیه صدور زبان فارسی به جهانیان ، مرا به یاد داعیه صدور انقلاب اسلامی ایران می اندازد.
-- رضا ، Jun 1, 2007 در ساعت 02:59 PMپیام جان شما می گویید زبان مشکل زاست؟ این مشکل ها که شما بر می شمارید را زبان فرانسه هم با آن املای سخت کلمات دارد ولی تا آنجا که خبر دارم فرانسوی ها هنوز تصمیم نگرفته اند کلماتشان را قیچی کنند. بعد هم یک سوال. هدایت داستان نویس بود مگر قرار است هر چه که ایشان گفته وحی منزل باشد که از هدایت شاهد مثال می آوری؟ و در مورد حوص آبی در آپارتمان با اجازه اتان آپارتمان های جدید آمریکایی اکثرا به جکوزی و سونا برای هر اتاق خواب مجهزند که بازگشت کنند به آرامش حمام های قدیم. برادر من مدرنیسم نمی آید که ما را در قالب بگذارد. می آید که ما را آسوده کند. قرار نیست با به ساز تکنولوژی برقصیم که اتفاقا دراین زمانه زبانش لاتین است. قرار است تکنولوژی را به ساز خودمان برقصانیم. شما اجازه بده ایران به پیمان تجارت جهانی بپیوندد آن وقت ببین خود سامسونگ پیشقدم می شود که فونت فارسی را روی همه گوشی های در منطقه ایران و افغانستان بنشاند. چون ایران همه اش تهران و مشهد نیست که همه خوش داشته باشند پینگلیش بنویسند! بدجوری سرسپرده ایده های هضم نشده پست مدرنیستی ات هستی برادر ! باز هم می گویم برادر پیشنهاد شما به خودی خود اشکالی ندارد. دلایل خنده داری که برایش می چینی مشکل سازند!
-- مریم ، Jun 2, 2007 در ساعت 02:59 PMسلام.
-- نغز ، Jun 2, 2007 در ساعت 02:59 PMشاید مشکل همان تصور وجود مشکلست! شاید اگر این تجدید نظرها و تغییرات نبود و همچنان ما بهمان روش کهن و کار بزرگان ادب و زبانمان عمل میکردیم، اینهمه بهم ریختگی و مشکل نبود. حس پیامبرگونه بودن و نجاتدهنده جزو غریزه یا تمایل آدمیست، بخصوص در دوران نوجوانی؛ اینکه باید بشر را از مشکلات نجات داد و "منِ نوعی" نجاتدهنده هستم و این حس باعث میشود آدمی بتکاپو برای حل مشکلات بیفتد ولی گاهی حالات افراطی و تفریطی بخود میگرد و خودش مشکلساز میشود.
اصلاً مخالفتی با نو شدن و بالندگی زبان و ادب و هر چیز ندارم. اتفاقاً معتقدم باید از امکانات و دستاوردهای جدید استفاده کردٔ مثل همین الفبای فونتیک برای آموزش بویژه برای آنهائی که تازه میخواهند فارسی دری را بیاموزند البته در کنار الفبای "فارسی" یعنی استفاده از فونتیک برای آشنائی با تلفظ صحیح برخی کلمات. زیرا الفبای فونتیک بطور معمول برای آموزش زبانهای دیگر استفاده میشود بنظرم در دستگاه آموزشی ما توجهی چندانی به آموزش این الفبا نمیشود. در ضمن مشکلات تلفظ بخاط برخی از تغییرات در رسمالخطّست مثل بکار نبردن حرکات اصوات و تشدید و غیره.
وقتی ما سواد خواندن و نوشتن آموختیم و طی سالیان دراز و بتدریج بگنجینهٔ لغوی- تصویریمان اضافه میکنیم؛ هر کلمهٔ نوشتار همانند یک نقش یا تصویر میشود، بسته بمیزان حافظه و استعداد افراد آنرا یاد میگرند. برخی حتی با یکبار نگاه نیز این نقش در ذهنشان بسته میشود، پس از آن فرد برای خواندن حروف را نمیخواند بلکه تصویر کلمه، معنا و مفهوم را میرساند وگرنه شما همین متن را نیز نمیتوانستید به این سرعت بخوانید. حتی تفاوت جزئی سبک نوشتار من با دیگران نیز خیلی مزاحم نیست زیرا که مغز آنرا بسرعت مقایسه کرده و تشخیص میدهد و در بارهای دیگر نیز چندان بزحمت نمیفتد.
زحمت یادگرفتن الفبا و خط و در نهایت زبان را نمیشود یا تغییر ظاهر نوشتار عوض کرد، هرکاری بکنیم برای بار نخست تلاش باید صورت گیرد و تکرار بدیهیست تا نوشتار نقش پذیرد.
خط نیز یک ابزار است. انسان برای برای رفع نیز و بهره، ابزار را استفاده میکند نه برای احساساتش مگر جنبه های هنری و امثالهم که البته آن نیز نوعی رفع نیاز است.
سؤال اینجاست آیابیش از 1200 سال که زبان ما بدین خط نوشته شده، صرف میکند تاریخ نوشتاریمان صفر کنیم و ازنو آغاز کنیم. پس انبوه آثار و نوشتارهائی که تاکنون بدین خط ثبت شده چه میشود؟ نکته از دید اقتصادی مطرح است، الان توی انتشار آثار جدید مشکل اقتصادی داریم، چگونه میخواهید حجم عظیم آثار نوشتاری گذشته را به الفبای نو تبدیل کنید. شاید بگویید هوش مصنوعی کامپیوترها اینکار میکنند(؟)! امّا اینکار در حال حاضر غیرممکن بنظر میاید. دلایلش زیاد است، جای بحثش اینجا نیست.
در مقابل دلایلی که برای تغییر خط آوردهاند، من سؤالاتی بعنوان بیطرف نه مخالف یا موافق، طرح میکنم:
از مهمترین دلایل، گسترش زبان فارسی دری است. سؤال: اوج گسترش این زبان در سدههای قبل بخصوص دوران میانی قرون هجریست. خطِّ این زبان چه بود؟ آیا دلیل اصلی گسترش، کار عظیم علمی و ادبی بهمراه حمایت سیاسی وقت نبود؟ اتفاقاً زمانی کاهش گسترهٔ جغرافیائی این زبان رویداد که همین مباحث نو بهمراه افکار ناسیونالیستی و وقایع تاریخی- سیاسی مرتبط با آن، نیز پدید آمد!
آسان آموزی به تازه آموزان خارجی، سؤال: آیا خردمندانه است بخاطر چند نفری که در سال علاقهمندهستند این زبان را بیاموزند، میلیونها نفری که همکنون با همین الفبا توانائی خواندن و نوشتن دارند را بیسواد یا کمسواد کرد؟ پس از گذشت هفتاد- هشتاد سال هنوز در تاجیکستان شمار زیادی بیسواد (از نظر سیریلیک)هستند!
مشکل با کامپیوتر، شاید زمانی که تازه کامپیوترها استفاده میشد چنین مشکلی الان نیست، کدپیجها و اسکریپتها این قضیه را حل کردهاند.
متاسفانه زمانی که میشد الفبای بومی داشته باشیم یعنی پدیداری خط اوستائی پیش از اسلام را از دست دادیم و حالا دیگر بنظر خیلی دیرست. فرهنگ و زبان و ادبیات ما با همین خط بنظر برخی مشکلدار انسجام و عینیّت یافته است. این دیگر واقعیّت تاریخیست.
http://naqz.mihanblog.com
آقای يزدان جو، از اين که پاسخ داديد سپاس گزارم، اما پاسخ مرا نداديد.
-- جليل نوذری ، Jun 2, 2007 در ساعت 02:59 PMتعجب می کنم که بين دو مقوله ی گذار از يک سبک زندگی به سبکی ديگر (تغيير خانه سازی و حذف حوض به تبع تغييراتی بزرگ تر در شيوه ی زندگی) و قلم فارسی نداشتن تلفن همراهی که می شد در تهران خريده شود و قلم فارسی هم داشته باشد فرق نمی نهيد. اين ها دو مقوله ی هم تراز نيستند.
نکته ای در مطلبم گذرا آمده بود توجه نفرموديد. امروز از ما ايرانی ها آن قدر در جاهای مختلف دنيا هست که به نوعی با بيش تر خط های رايج در جهان آشنا هستيم. آيا خط انگليسی مشکل ندارد؟ می توان بپرسم شما "ملت" را در انگليسی nation می نويسيد يا neition, nashen, neishen؟ "قوطی کبريت" را matchbox می نويسيد يا match box؟ "سرهنگ" را که colonel می نويسيد به همين صورت می خوانيد يا يک حرف "ر" هم به آن اضافه می کنيد و به صورت "کرنل" می خوانيد؟
يک بار جرج برنارد شاو به قصد نشان دادن مشکلات انگليسی نوشتاری واژه ی fish به معنی "ماهی" را به صورت ghoti نوشت. استدلال او اين بود که gh هم صدای "ف" می دهد (مثلا" در enough)، O هم صدای I می دهد (مثلا" در تلفظ women) و ti هم صدای "ش" می دهد (مثلا" در nation)!
خط فرانسه از اين نظر مشکلات بيش تری دارد. چگونه است که زبان فرانسه می تواند يک متولی قدر مثل فرهنگستان زبان فرانسه داشته باشد، اما اگر تعدادی استاد ايرانی از هجوم بد نويسی فارسی نگران شوند و بيانيه ای بدهند "زعم آنان" را با نقل قولی از هدايت "ترس از تعطيلی دکان شان" می خوانيم؟ شاهکارهای زبان فارسی، مانند شاهنامه، مثنوی، گلستان و بوف کور همه با همين خط نوشته شده اند و هيچ وقت هم در خواندن و فهم آن ها مشکل نداشته ايم.
واقعيت اين است که زبان ها و خط های معمول جهان همگی همينند که می بنيم و داريم و نظام نوشتاری با نظام گفتاری فرق می کند و از اين بابت هيچ کدام خالی از مشکل نيست. اگر خط های لاتين مشکل نداشتند الفبای آوانگاری (موسوم به فونتيک) پيدا نمی شد. به عبارت ديگر، ايجاد نظام آوانگاری فونتيک ناشی از درک مشکلات نگارشی خط لاتين و چاره جويی برای آن است. خط فارسی هم مشکلاتش بيش تر از خط های ديگر نيست. تعجب می کنم در پاسخ "نغز" خطی را که بيش تر از سيزده قرن دوام آورده است دارای مشکل و نقص ذاتی می دانيد- يا در کاربرد "مشکل ذاتی" بی دقتی کرده ايد يا تصوری از درازای سيزده قرن برای پايداری يک خط نداريد.
مشکل در اين است که می خواهيم به جای چاره جويی و رفع مشکل صورت مسئله را پاک کنيم.
1- شجاعت شما در دفاع از تغيير خط واقعا ستودني است. از حالا بايد سالها دفاع كنيد و دليل بياوريد. اميدوارم به فرسودگي نرسيد.
-- ساراs ، Jun 2, 2007 در ساعت 02:59 PM2- تغيير تدريجي و طبيعي آن هم براي يك جمعيت 70 ميليوني خيلي مهم است و تغييرات آني كمي خطرناك است. پس همانطور كه خودتان هم گفتيد بهتر است فعلا در فكر تدوين يك نظام خطي جديد "در كنار" نظام فعلي باشيم، نه حذف نظام فعلي
3- مردم ايران شديدا محافظهكارند و دولتياني كه در رأس تدوين قوانين جديد هستند، از مردم هم محافظهكارترند. پس فعلا يعني تا 60- 70 سال ديگر خبري از اصلاح و تغيير نيست. فقط با گسترش ارتباطات ديجيتالي جوانترها شايد خودشان به يك نظام جديد و طبق معمول "زيرزميني" برسند.
4- وقتي فكرش را ميكنم از اينكه مجبور شوم از حالا به بعد فقط با خط لاتيني فارسي بخوانم و بنويسم غصهام ميشود. باور كنيد شكل ظاهري كلمات براي آدمها داراي شخصيت و احساس هستند. مسخره نيست. احساس هم كمي دخيل است. البته اگر از 7 سالگي با نظام ديگري بار آمده بودم نسبت به آن نظام حس نوستالژي داشتم. در تغييرات بنيادي به احساسات مردم هم بايد توجه داشت. خشونت خشك راه اصلاح را ميبندد.
هرچند که از نظر منطقی دلیل محکمی برای عوض کردن خط فارسی توی این نوشته ها پیدا نکردم ، دوست دارم درباره فینگلیش نوشتن تجربه شخصی خودم رو بگم شاید در این تجربه دلالیلی پیدا بشه که چرا بعضی ها دوست دارن فارسی با حروف لاتین نوشته بشه.
-- علی ، Jun 2, 2007 در ساعت 02:59 PMچندین سال پیش که من نه بلد بودم به آسونی منظورم رو به انگلیسی بیان کنم و نه بلد بودم با سرعت مناسبی منظورم رو با حروف فارسی بنویسم، مجبور بودم از فینگلیش استفاده کنم. الان هم از سر تنبلی بعضی اوقات فینگلیش می نویسم ولی فقط و فقط به خاطر تنبلی این کار رو میکنم چون بالاخره انگلیسی زبون مادریم نیست و ... البته اگه حروف فارسی دم دست نباشه!!
از طرف دیگه سرعت فارسی تایپ کردنم رو افزایش دادم (با اندکی تمرین و فاصله گرفتن از تنبلی که از ایرانی بودن به ارث بردم!!)
سوال اینجاست که چرا سختی این کار رو تحمل کردم؟!! جواب اینه که هرچند نوشتن فینگلیش برای من کار خیلی ساده ای به حساب میاد، ولی برعکس خوندنش تا دلت بخاد وقت گیر و اعصاب خورد کنه!!!
دوستان عزيز. يك زبان مثل يك لباس نيست كه بخواهيد مثلا رنگش را عوض كنيد تا درست شود. يك زبان ريشه در فرهنگ و تاريخ يك ملت دارد. قصدم ملي گرايي نيست بلكه بايد متوجه باشيم حافظه فرهنگي و تاريخي ما با اين فرم آشنايي و نزديكي دارد. نكته مهم اين است كه بررسي يك چنين كار بزرگي نياز به كار كارشناسي آن هم در سطوح بالاي زبان شناسي دارد. اين كه يك يا چند جوان بخواهند تحولي مثبت ايجاد كنند خوب است اما متاسفانه ما ايراني ها عادت به تنبلي و حركات دفعتي و ضربتي و انقلابي داريم تا يك جريان نرم و تحقيقي.
-- بدون نام ، Jun 2, 2007 در ساعت 02:59 PMالبته تنظيم قواعد براي فينگليش نوشتن در رسانه اي چون اينترنت خوب است اما اينكه بخواهيم كل حروف را لاتين كنيم جاي بحث دارد. همانگونه كه گفتم يك زبان به مرور ايام با توجه به خصوصيات ذهني افراد يك جامعه شكل يافته و در سيستم فكري آنان جاي دارد. به هر روي من حتي تعصبي ندارم اگر كل زبانمان انگليسي شود زيرا به آنگونه يكباره فرهنگمان وارد اقيانوس پربار فرهنگ جهاني مي شود اما حقيقت اين است كه آيا تمام جوانب را سنجيده ايم.
اميدوارم با اينگونه مباحثات بزرگان ادبي و زبانشاسان ما هم جدي تر به اينگونه حركتها فكر كنند.
اما خود من با خواندن فينگليش بسيار مشكل دارم. علي رغم اينكه دانشجوي زبان انگليسي هستم اما معمولا در سايتها نظرات فينگليش را نمي خوانم چون حوصله ام نمي كشد.
بي پروا فكر كنيم اما بي گدار به آب نزنيم.
پیام یزدانجوی عزیز.من نمی دانم چرا از علامت تعجب(دو علامت تعجب)در انتهای نظر من درباره داستان کوتاهتان برآشفته(متعجب)شده بودید. این علامت تعجب من صرفا علامت تعجب من بود به مقایسه داستان شما با داستان اورهان پاموک.همین و بس.آیا حق ندارم به عنوان خواننده شما از داستان شما متعجب باشم؟؟؟ درمورد زبان های دیگر و نحوه خوانش آنها و مشکلاتی که دارند با نظر آقای جلیل نوذری موافقم.هیچ زبانی کامل نیست حتی انگلیسی که ساده شده ترین زبان دنیاست.انگلیسی و فرانسه و دیگر زبان های لاتین نویس دشواری های نوشتاری و دریافتی بسیاری دارند.در فرانسه آنچه می نویسیم نمی خوانیم و این وابستگی سنت گرایانه (از دید من:هراس آلود) فرانسویان(و باز از دید من وابستگی اهالی فرهنگستان زبان فرانسه به هرنوع دگرگونی و تغییر )را می رساند و این البته نگرانی درستی است و شما در ایران ندا در داده اید که خط فارسی را چون عربی است و شما نمی دانید ریشه،خاستگاه،جایگاه،منشا،و کس و کارش چیست (در اینجا در این مقاله)باید با لاتین عوض کرد.بسیار خوب.ایده ،ایده خوبی است اما راه حل هایتان چیست. می خواهید با تغییر این خط به چه برسید؟؟؟؟ ما هم دوست داریم تغییرش بدهیم اما به چه قیمتی؟؟که چه بشود؟؟که به کجا برسیم؟؟که کدام مشکل ادبیات فارسی حل بشود؟؟ترک ها زبانشان را تغییر دادند!دمشان گرم!خوب کاری کردند!شما در حسرت تصمیم آتاتورک مانده اید؟؟!!نگران نباشید!آلان فکر می کنم وقتش است که آتاتورک از خواب مرگ بیدار شود و ببیند که ترک ها اگر لاتین می نوشتند خیلی به نفعشان بود! چرا؟ مگر ترکیه این همه سعی نمی کند به اتحادیه اروپا راه پیدا کند؟خوب چرا امثال سرکوزی با چنین طرحی مخالفند؟؟چرا لوپن سیاستمدار راست افراطی فرانسه با این طرح مخالف است؟؟؟چرا اروپایی های اصیل با این طرح مخالفند؟؟حتی همان توریستی که تعطیلاتش را می رود در سواحل آنکارا می گذراند!!مگر نه این که خط لاتین به کمک آنها آمده؟مگر نه اینکه به هر حال سر و روی اروپایی به فرهنگشان داده؟؟پس چرا اکثریت فرانسوی ها با ورود ترکیه به اتحادیه اروپا مخالفند؟؟؟ حتما شاید چون اروپا با ورود ترکیه به اتحادیه اروپا،به مرزهای موسیو احمدی نژاد و کشورهای مثل ما نزدیک می شود!!؟؟؟از علامت تعجب های من تعجب نکنید! باور کنید منظوری ندارم.
-- مرداویج ، Jun 3, 2007 در ساعت 02:59 PMزبان فرانسه (به حرف قبلی ام بر می گردم) یکی از دقیق ترین زبان های دنیاست(همان چیزی که طلبه های حوزه های علمیه ایران درباره زبان عربی می گویند)اما همین زبان کامل و بی نقص اشکالاتی دارد که یک خارجی (یک بیگانه با این زبان)سه سوت متوجه آن می شود!زبان پرورده و پالوده و ساده انگلیسی هم به همین درد گرفتار است.اما پیام عزیز!خوانش های گوناگون زبان، خوانش های گوناگون آدم هایی است که در گوشه و کنار جهان می زیند و به زبان های گونه گون و رسم خط های گونه گونه گون می زیند؟؟؟ آیا این به خودی خود زیبا نیست؟؟؟آیا این به تنهایی کافی نیست تا به زیبایی تنوعات جهان پی ببریم.فرض کنید در جهانی می زیستیم با زبانی یگانه و خطی واحد!!آیا همین تک رنگ زبانی ما را خرسند و راضی می ساخت؟
به نظرم به جای فکر کردن به تغیر خط(که ظاهرا گفته اید نمی دانید خطی کجایی است)به فکر بیرون ریختن واژه های تحمیلی زبان های دیگر در زبان فارسی باشید که همین شما را و ما را بسنده است!!!فارسی زبانی بس زیبا و خوش آهنگ است که واژه های نچسپ و چسپناک بیگانه به آن راه یافته و ما مثل نقل و نبات آنها را به کار می بریم تا واژه های اولیه این زبان را از یاد ببریم.کدامشان درست و کدامشان نادرستند؟؟؟کدامشان را درست و کدامشان را نادرست مصرف می کنیم؟؟؟حتی من نیز در کاربرد «نخستین»به جای «اولین»شک دارم و با خود می گویم چه بسا خواننده مرا به اسنوب بودن،فاصله گرفتن با زبان مردمی،روشنفکر نمایی و چه و چه متهم سازد.اما چنین نیست(اینطور نیست!!!)
زبان فارسی واژه های بسیاری را به فراموشی سپرده که باید به آنها بازگردد.زبانی که به جای «ستودن»،«تحسین»می کند و به جای «بسیاری از واژه ها...»،«تعداد کثیری از کلمات...»به کار می برد.
گمان می کنم به اینهاست که باید ذهنتان را مشغول دارید نه تغییر خط که از دید من خطی سربه سر ایرانی است.
فوتوریست ها می خواستند موزه لوور را نابود کنند(حرفش را می زدند)،در سال های دهه شصت در فرانسه دانشجویان فرانسوی دانشگاه ناتر به همین اندیشه بودند اما آیا ایده نابودی لوور ایده درستی بود؟؟لوور هنوز هم یکی از افتخارات بزرگ کشور فرانسه است!و من به جای دیدن آثار فوتوریست ها و مدرنیست ها ترجیح می دهم لوور را ببینم.به جای دیدن موزه پیکاسو به موزه لورور می روم و البته این به این معنا نیست که موزه پیکاسو دیدنی نیست و ارزش دیدن ندارد!
نگران نباشید.وابستگی هزار ساله ما به این خط یک واقعیت است.واقعیتی انکار ناپذیر.و ما هرچقدر علائقمان چیز دیگری بگوید حقیقت کار خودش را می کند.!خطی که ما امروز به کار می بریم می تواند موجب تمایز و قدرت ما باشد کافی است با تحقیر به آن نگاه نکنیم.زبان ظرف است.مهم نیست در چه لیوانی آب می خورید وقتی به شدت تشنه اید.مهم این است که به شدت تشنه اید.و آب گاه مهم تر از لیوان است.
"حتی همان توریستی که تعطیلاتش را می رود در سواحل آنکارا می گذراند!!"
-- آرش آرياني ، Jun 4, 2007 در ساعت 02:59 PMجناب مرداويج! زنده باد علم جغرافياي شما! زنده باد شتاب زدگي و آسمان -ريسمان-دوزي در نقد! زنده باد محافظه کاري!
سلام
-- توماج رحمتی ، Jun 11, 2007 در ساعت 02:59 PMآقا جان اصلا بحث تغییر خط و این حرف ها در کار نیست. بحث مطرح شدن و اسم در کردن است.
همان آقا که نقل قول از هدایت می آورد بدون این که کلام او را درک کرده باشد، با چه پیشینه ی ادبی، فرهنگی و اجتماعی دارد این حرف ها را می زند؟
منظور هدایت همان است که یکی از خواننده ها هم خوب گفته است: زور!
1400 سال پیش زور دست عرب ها بود خط غربی شد حالا دست انگلیس هاست پس لاتین بشود پس فردا که مریخی ها حمله کردند هم باید مریخی بنویسیم و بخوانیم!!!
هدایت به همین دکان و دستگاه شما اشاره کرده است پیام یزدانجوی عزیز!
من در اینجا صحبتی از مسائل فنی خط و زبان فارسی نمی کنم. تنها اشاره می کنم که گویی فراموش کرده ایم که حافظه، هنر، فرهنگ و زبان به هم پیوسته هستند. گیرم که به لاتین بنویسیم، آن وقت تکلیف فردای این سرزمین - که همین حالا هم متهم به ناآگاهی از خود است،- با فرزندانی که هیچ از پشت سرش ان را نمی توانند بخوانند چیست؟ و آن وقت اتفاقی می افتد که قدرت، - اعم از هر حیطه آن - می خواهد بیفتد: ما فراموش می کنیم. و ملتی که دچار فراموشی شد، مرگ را هم طلب می کند. خیلی ساده است: یادمان باشد آقای یزدانجو، هیچ چیز را - به خصوص که از ما باشد - تا نمرده، نکشیم تا اینقدر انگ تروریست بودن هم به دوش نکشیم.
-- شهرزاد.چ ، Jun 18, 2007 در ساعت 02:59 PMاین یک مبارزهبا عرب زدگی است ، نه غرب زدگی
-- ARASH ، Jun 20, 2007 در ساعت 02:59 PMما باید خط لاتین را مطابق با نیازهای زبانی خود تغییر دهیم و بر مبنای آن به چاپ کتاب ، سایت ، و سایر محصولات فرهنگی با قیمتی مناسب و قابل توجه برای همه سنین بپردازیم
تا هرچه بیشتر فرهنگ زیبای و زبان زیبای خود را از اعراب ( بنیادا احمق و بی م عقل و وحشی ) دور نگه داریم و نکته مهم دیگر آن است که زبان فارسی از نظر گویش و دستوری
در دسته بندی زبانهای اروپایی قرار می گیرد
با آرزوی موفقیت روز افزون
و نابودی اعراب و فرهنگ زشت زننده شان برای همیشه
بنام پدید آورنده زبانها
-- علی بهرامعلی ، Aug 16, 2007 در ساعت 02:59 PMباسلام و درود به پیشگاه همه پارسیان و پارسی گویان گرامی ، به همه نویسندگان فوق بخاطر تب زبان دوستیشان ، ارجمندانه دست مریزاد می گویم و امابعد ...
1 ـ به نگرش من ، پاسداری و زنده داری زبان فارسی ، دگرگونی خط نیست بلکه در استفاده از تمام نهفته ها و گنجایش کاربردی آن است
2 ـ هم اکنون در دنیا بسیاری از زبانهای متفاوت هستند که نگارش یکسان دارند ولی ادبیات ، دستور زبان ، آیین نوشتاری جداگانه داشته و حتی یک واژه در چند زبان معنا و مفهوم متفاوت دارد .
3 ـ همسانی ظاهری خط کنونی و خط عربی و نیز اشتراک بسیاری از واژه ها ، ارتباط مارا با قرآن و آموزه های دین اسلام و برقراری ارتباط با یک میلیارد مسلمان ممکن می سازد .
4 ـ ما یکی از کهن ترین ملتها با پیشینه ای بسیار طولانی و پرآوازه هستیم و دانشمندان و ادیبان ما هنوز در دنیای کنونی سرآمدترینند بنابراین کم لطفی است اگر بخواهیم این پیشینه بالنده را فراموش کرده و به سمت غرب که روزگاری با سابقه ترین آنها یعنی رومیها باج و خراج ایرانیان را پرداخت می نمودند آغوش نیاز بازکنیم و نیز در مورد عربها که در دست پادشاهان ایران اسیر بودند و حق توحش پرداخت می نمودند و هم اینک نیز در دست کشورهای استعمارگر خوش خدمتی می نمایند و اینکه میگویند اعراب ایرانیان را مسلمان ساختند ستمی آشکار در حق این مرز و بوم و مردمان خردمندش می باشد چرا که ایرانیان خود ، آزادانه و با روی باز به پیامهای دلنشین اسلام گرویدند و مسلمان شدند و امروزه مسلمانتر و انسانتر از آنها مردمی را در پهنه گیتی نمی بینم . غرض اینکه با تلاش و همت والا می توانیم باردیگر محور علم و دانش را به سمت خود کشانده و دنیا را برای فهم فن آوری و دانش های آن به یادگیری شتابان زبانمان مجبور سازیم .
4 ـ استفاده از واژه های غیر فارسی در کنار واژه های فارسی نتنها ، اشکال ندارد که به گسترش دامنه سخنوری مردم نیز کمک می نماید لیکن نکته اساسی در اینست که نخست ما برای هر واژه غیر ، یک برابر پرکاربرد فارسی داشته باشیم و دوم اینکه آن واژه برابر ، در حاشیه واژه غیر فارسی قرار نگیرد .
5 ـ با ریز بینی در موارد بالاگفت ، بنده ، راه پاسداشت این گویش دلنشین را در چند جمله به شرح زیر ، خلاصه می نمایم :
الف ـ استفاده از واژه های رایج فارسی در ادبیات رسمی کشور در برگیرنده رسانه های گروهی صدا ـ سیما ـ روزنامه ها ـ سخنرانیها ـ کتب آموزشی از دبستان تا سطحهای دانشگاهی و ....
ب ـ باز گردانی واژه های قابل فهم موجود در زبان فارسی و روال سازی آن با تکرار به شیوه بند الف
ج ـ ساختن واژه های جدید از بن و ریشه های موجود به شیوه ای زیبا ـ کوتاه و آسان گویش ـ قابل فهم ـ دلنشین و همه گیری آن از راه تکرار به شیوه بند الف
د ـ در صورت ناتوانی در ساخت کلمات جدید و یا باز گردانی کلمات نامانوس قدیمی ، تا اندازه توان در ترکیب کردن ریشه موجود با پسوند ها ، پیشوند ها و نشانه های فارسی و ساخت ترکیبات جدید از آن ، کوشش شود برای مثال زمان کلمه عربی اس ولی می توان بجای استفاده از مهلت از کلمه زمانبست استفاده نمود .
هـ ـ نوآوری و استفاده از آوانگار مناسب ، پرهیز از استفاده و یا یکسان سازی نگارش واژه های عربی چند نوشتاری مانند هیات ـ هیئت و همانند آن ، می تواند مارا در نوشتن و خواندن روان و سریع یاری رساند .
و ـ در پایان باید این نکته را یادآور شویم که هرچند زبان ما آغشته به بسیاری از واژه های بیگانه است ولی کاربرد و چینش آنها در جملات ، فارسیانه است که این موجب تفاوت فهم زبان از زبان دیگر میشود .
والسلام و بدرود
یک متن راجع به دری که پیشوند وپسوند ها را نشان بدهد
-- بدون نام ، Jul 1, 2008 در ساعت 02:59 PM