رادیو زمانه > خارج از سیاست > انديشه اجتماعی > آشفتگی شهری ناشی از شتابزدگی در مدرنيزاسيون است | ||
آشفتگی شهری ناشی از شتابزدگی در مدرنيزاسيون استکيومرث مسعودیپژوهشگر شهریتبديل روستاها به شهر و شكلگيري شهرهاي جديد در كشور ما سابقه كمي دارد، با اين حال توسعه شهرنشيني در دو ـ سه دهه اخير شتابي چشمگير يافته است، بطوريكه از نظر كميت تعداد شهرها به مرز هزار نزديك ميشود، ليكن به لحاظ كيفي تقريباًَ كليه شهرهاي كشور با مشكلات ساختاري و عملكردي و كمبودهاي اساسي در زيرساختهاي شهري دست به گريباناند.
در اين ميان "بحران هويت" بمثابه عارضه شهرنشيني لجام گسيخته و فاقد كنترل به يكي از مهمترين چالشهاي اجتماعي و فرهنگي معاصر بدل شده و انعكاس كالبدي آن بصورت شهرهاي بيهويت و آشفته ظاهر شده است. تحولات شهری سده اخير حدود يكصد سال از جنبش مشروطيت به عنوان اولين نهضت فراگير تجددخواهي و نوجويي و مدرنيسم ميگذرد، پيش از آن هم برخي مظاهر تمدني جديد توسط ناصرالدين شاه و درباريان و تحصيل كردگان در غرب به كشور وارد شد. در دوره پهلوي اول اين تغييرات گسترده در ساختار شهري و نظام بوروكراسي اداري و نهادهاي حكومتي پديدار شد. شهرهاي سنتي (در برابر صنعتي) هم با تركاندن پوسته روستا ـ شهري فئودالي، برچيدن برج و باروها، احداث ميادين و ساختمانهاي جديد حكومتي و خيابانكشيها و ... در اين دگرگونيها سهيم شدند.
ليكن اين تغييرات نتوانستند باعث دگرگوني بنيادي، همه جانبه و فراگير در نظام كالبدي ـ ساختاري، و سيماي شهري كشور شوند. زيرا نقش و عملكرد شهرها نسبت به دوره قبل تغيير چنداني نيافته بود و بنيانهاي اقتصادي كشور هم، با وجود برخي تغييرات، همچنان بر نظام زمينداري استوار بود. لذا تغييرات انجام گرفته عمدتاً شكلي بود چون نه از نقش نوين شهري ـ مثل عملكرد شهر در كشورهاي صنعتي شده ـ برخوردار بود، و نه از ضرورتهاي و الزامات شهرنشيني جديد ناشي شده بود. رويدادهای دهه 20 شمسی اينبار، دگرگوني سيماي شهري چون ريشه در تغيير عملكرد و ساختار شهري داشت، به تهران و محلات اعياننشين و ساختمانهاي حكومتي و خيابانهاي و ميدانها محدود نمانده و معدود شهرهاي كشور را، متناسب با دگرگونيهاي ساختاري، دربرگرفت.
چرا اين تحولات بحران زا نبود بنظر ميرسد كه براي فهم عميقتر موضوع لازم است بر تعامل سنت و مدرنيسم در دوره اول، تاكيد بيشتري شود. روند تحولات شهری در آغاز آهسته بود ـ در دوره مورد نظر با وجود تحولات رخداده، هنوز بخش اعظم جمعيت كشور در روستاهايي ساكن بودند كه ساختار كالبدي و عملكردي آن با نظام توليد معيشتي سازگار بود. لذا اولاً تحولات به شهرها محدود ميشد، و ثانياً تحولات شهري از گامهاي كوچك آغاز شده و شهرها نيز بر پايه نيازها و درك ضرورتها خواهان تحول بودند. ـ جمعيت شهرنشين بطور عمده در تهران و چند شهر ديگر با تحولات مواجه بودند. ساير شهرها نيز برخلاف امروز، متناسب با نيازهاي جديد شهري ايدههايي را توسط معتمدين خود به وزارت داخله منتقل ميكردند. در واقع شهرنشينان ميدانستند چه ميخواهند و بر اين اساس براي دستيابي به خواستههايشان ـ كه برخلاف امروز واقعبينانه و متناسب با منابعشان بود ـ تلاش ميكردند. ـ حتي در شهري مثل تهران كه در مركز تحولات قرار داشت، به دليل كندي رشد جمعيت و به تبع آن بطئي بودن توسعه كالبدي شهر، دگرگونيها در نظام شهري و معماري به بافتهاي نوساز و محلات اعياننشين، و ساختمانهاي حكومتي و ميدانها و خيابانهاي اصلي شهر محدود بود. بنابراين ضمن ايجاد زمينههاي آشنايي كل شهروندان با تحولات شهرسازي و معماري نوين، امكان و فرصت ارزيابي مثبت و منفي الگوهاي جديد فراهم بوده و شهرسازان و معماران نيز فرصت كافي براي انطباق الگوهاي نوين با خواستها و نيازهاي ساكنين و درنتيجه امكان انجام اصلاحات لازم در بافتهاي قديمي را داشتهاند. ـ بنابراين ضمن بروز تحولات در سيما و ساختار شهري، بخش اعظم ساكنين شهر در محلات قديمي و مانوس زندگي ميكردند. به اين ترتيب امكان آشنايي با الگوهاي نوين و آمادگي ذهني و عاطفي براي پذيرش تدريجي تحولات در الگوي مسكن و محله و شهر فراهم بود.
نسل اول نخبگان شهرساز ـ اقشار يا گروههاي فرادست جامعه شهري و نيز تحصيلكردگان و روشنفكران وابسته به طبقه جديد متوسط شهري، كه مهمترين عامل تجدد طلبي محسوب ميشدند، به دليل برخورداري از فرهنگ غني پيشينيان از يكسو، و آشنايي با مزاياي شهري و الگوهاي سكونتي غربي از سوي ديگر، ضمن احترام به سنتها، برخلاف امروز، به دنبال معماري تقليدي و كاريكاتورگونه نبودند. آنها حاميان اصلي و مهمترين مشوقين دگرگوني شهري منطبق با شرايط فرهنگي و اجتماعي و عاطفي شهروندان بودند. ـ بنابراين در دوره مذكور كارفرما (نيروها و اقشار تجدد طلب) و كارپذير (معماران و شهرسازان فرهيخته) هر دو از بضاعت علمي و تجربي درك رويكرد نوين برخوردار بودند، ضمن آنكه با محاسن و ارزشهاي معماري و نظام شهرسازي سنتي نيز آشنايي داشتند. ـ با اين حال شرط لازم براي تعامل مثبت و فعال بين سنت و مدرنيته در اين دوره همانا بطئي بودن تحولات و از جمله محدود بودن مهاجرتها و گسترش تدريجي كالبد شهري بوده كه تغييرات مرحلهاي و كنترل شده در نظام ساختاري شهر و محله را امكانپذير كرده بود. فرصت و مجالي كه در اين دوره براي معماران و شهرسازان پيش آمد، تقريباً ديگر در هيچ دورهاي از روند توسعه شهري و دگرگوني در الگوي سكونت و معماري مسكن كشور تكرار نشد.
آغاز دوران آشوب شهری با افزايش قيمت نفت و هدفگزاريهاي جنونآميز و تحولات گسترده مدرنيزه كردن جامعه، بدون توجه به ساختارهاي فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي حاكم بر كشور، باعث شد كه جامعه ملي و شهري دو قطبي شده حاشيهنشيني، شهركسازي، و رشد بادكنكي شهرها شتاب روزافزوني يافت كه نهايت آن انقلاب 57 بود. انقلاب و معماری نوکيسگان از طرف ديگر تهيه طرحهاي يكسان شهري و روستايي، بدون توجه به پيشينه و ساختارها و عملكردهاي متفاوت شهرها و روستاهاي كشور، تقريباً تمام ميراث فرهنگي شهر و روستاسازي و مجموعه ارزشمندي از انواع معماري ساختماني و شهري كويري، كوهپايهاي، جنگلي، ساحلي و نظاير آن را به انبوه يكسان و فاقد ارزش شهر و روستاهاي بخشنامهاي بدل كرد. روستاهای آشفته و شهرهای روستاشده |
نظرهای خوانندگان
با تشکر از انتشار این متن ، چرا که این مسائل پیش از این بدین صورت مطرح نشده بود . جامعه شهری ما و روند مدرنیزاسیون در آن بحث جالب و قابل تاملی است.
-- سهیل ، Apr 11, 2007 در ساعت 07:28 PMيك نگاه علمي و واقعگرايانه به مسايل معماري و شهري در دوران جديد است. به نظر مي رسد مطلبي كه پژوهشگر محترم نگاشته اند مبتني بر مطالعاتي عميق و دامنه دار است كه به صورتي موجز بيان گرديده است. اميد كه در فرصت هاي بعدي به صورت تكميلي تر ارائه كنند.
-- بدون نام ، Apr 12, 2007 در ساعت 07:28 PMمسئله اصلی به نظر من شناخت زیرساخت های شهری ایران است ، هرچند با دیدگاهی تاریخ نگارانه هم می توان به این شناخت رسید. به هر حال از پژوهنده محترم به خاطر آغاز همچین بحث مهمی (شهرنشینی مدرن) متشکرم ، و منتظر ادامه بحث هستم.
-- وحید ، Apr 12, 2007 در ساعت 07:28 PMمقاله حوالي نکات جالب، اما بعضاً تکراري است.
-- تهراني ، Apr 13, 2007 در ساعت 07:28 PMبهنظر ميرسد ستايش نگارنده از نسل اول نخبگان معمار و شهرساز تا حد زيادي اغراقآميز مطرح شده باشد.
بسيار مايل بودم تا نگارنده پيشبيني خود را درارتباط با ادامه روند موجود بيان ميداشت.
من بخش نخست را نخوانده بوده ، با خواندن این بخش متوجه عمق دیدگاه های پژوهنده شدم ، کار زمانه دست مریزاد گفتن دارد.
-- شهلا ، Apr 13, 2007 در ساعت 07:28 PMبازشناخت و دیدگاه تاریخی آقای مسعودی به مسئله هویت شهری و روند شکل گیری شهر امروزی کاری قابل توجه است ، اما زبان سنگین و ثقیل اثر از فهم مطالب گوناگون آن برای مخاطب عام می کاهد
-- امید ، Apr 14, 2007 در ساعت 07:28 PMبا سلام
دوست داشتم مقايسه بين نسل اول شهرسازان و نسلهاي بعدي با ارايه شواهد بيشتري صورت گيرد.
-- بدون نام ، Apr 16, 2007 در ساعت 07:28 PM