رادیو زمانه > خارج از سیاست > انديشه اجتماعی > وحدت شيعه و سنی در گرو نقد الاهیات سیاسی است رادیو زمانه > خارج از سیاست > مقالات > وحدت شيعه و سنی در گرو نقد الاهیات سیاسی است | ||
وحدت شيعه و سنی در گرو نقد الاهیات سیاسی استمهدی خلجیالاهیات شیعه و سنی، هر دو، الاهیاتی سیاسی هستند و مانند هر الاهیات سیاسی دیگر، مقولههای الاهیاتی در آن عین مقولههای سیاسی است. در چنین الاهیاتی، نه الاهیات مقولهای مستقل است و نه امر سیاسی. هر دو همبسته یکدیگرند.
الاهیاتهای سیاسی، مانند الاهیاتهای موجود در سدههای میانی اروپا که به جنگ بیامان و دامنگستر فرقههای مسیحی انجامید، باهم سر سازگاری ندارند. مدام مفاهیمی تولید میکنند که دشمنسازند. تعریف ایمان، در این نوع الاهیات خود دشمنساز است. بنابراین تنها زمانی این گونه الاهیات از تولید خشونت بازمیایستد که دو فرض زیر رخ بدهد: یکم: الاهیات خود امر الاهیاتی را از امر سیاسی مستقل کند. این فرض دشوار است چون تصور هر امر الاهیاتی بدون آنکه سیاسی باشد تقریباً ناممکن است. هر مقوله الاهیاتی، مقوله قدرت است. دوم: امر سیاسی از امر الاهیاتی مستقل شود و منطق امر سیاسیِ مستقل بر حکومتها حاکم شود. به عبارت دیگر، حکومت مشروعیت خود را از خود سیاست بگیرد نه از هیچ امری ورای آن. حکومت و سیاست عرفی شود و در نتیجه دوستی و دشمنی یا حق و باطل تحت کنترل حقوق عرفی و بیاعتنا به تمایزهای مذهبی دربیاید. سياست دينی و نزاع فرقه ای از سوی دیگر، در جهان اسلام، عموماً نه نهادهای سیاسی عرفی وجود دارند، نه مقولههای نظری عرفی، نه تشکلها، نه دولت عرفی. آنچه از این امور به شکل عرفی وجود دارد یکسره ناکارآمد است. ناکارآمدی نهادها، سازمانها، گروهها و اشکال بیانی عرفی موجب شده است که مردم به طور عموم، خواستهای خود را در قالب نهادها، سازمانها و اشکال بیانی دینی مجال بروز بدهند. دین امری ریشهدار و آشنا در این جوامع است و به ويژه در شرایط بحران پناهگاه توده مردم میشود. غياب شهروندی و نزاع فرقه ای به سخن دیگر، در غیاب دولت کارآمد عرفی، رابطه ملت-دولت هنوز در جهان اسلام شکل نگرفته است. هنوز رابطه مردم با حاکمان، طرز تحولیافته رابطه رعیت-پادشاه است. تا زمانی که رشته پیوند دهنده مردم به یکدیگر امری به نام شهروندی جامعه سیاسی نباشد، مردم رابطه خود با یکدیگر را بر اساس وابستگیهای فرقهای یا قبیلهای تعریف میکنند. فرقه و قبیله در بخش مهمی از جهان اسلام، هنوز یگانه شکل ریشهدار هویتیابی است. در جدال خونین فرقهها در پاکستان، هند، عراق، لبنان و دیگر کشورها، مردمی که میکشند یا کشته میشوند به اولویت علی برای خلافت نمیاندیشند؛ آنان قربانی ناکامی جامعه در تدبیر سیاسی خود و تحویل سیاست به دیانت هستند. جامعه فاقد امری به نام «منافع ملی» است، چون هنوز چیزی به نام «ملیت» به طور واقعی شکل نگرفته است. رهبران جامعه نمایندگان خواستهها و طبقههای گوناگون جامعه نیستند و همچنان بهترین راه بیان خواستهای سیاسی و اجتماعی، مجاری، تریبونها و رهبران مذهبی است. تبليغ وحدت بدون بازنگری در الاهيات قديم از چشمانداز نظری، جمهوری اسلامی و فقیهان درون وبیرون آن کوششی برای پرداختن نظریهای که به وحدت مجال دهد نکردند. گویا الاهیات قدیم هیچ ناسازگاری با طرح وحدت ندارد. هیچ فقیهی در ایران فتوا نداده است که رستگاری با پیروی از مذاهب چهارگانه اهل تسنن هم تأمین میشود. هیچ مقوله کلامی و فقهی مهمی در الاهیات قدیم به این مقصود بازنگری نشده است. هنوز در برخی آداب و شعائر رسمی که از رادیو و تلویزیون پخش میشود، مانند زیارت عاشورا، خلفای سه گانه پیامبر لعن میشوند. هنوز هم غالب مراجع تقلید قم در مجالس خصوصی در برابر ایده وحدت مقاومت میکنند و میگویند نباید این آرمان موجب به رسمیت شناخته شدنِ «بیش از حد» اهل تسنن شود.
بارها گرویدن یک سنی به تشیع ابزار تبلیغاتی وسیع حکومت قرار گرفته است؛ از جمله سید محمد تیجانی سماوی، یک الجزائری سنی که دو دهه پیش به تشیع گروید و آثارش زود به فارسی ترجمه شد و مدتی صدرنشین رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی گردید. هنوز سنی شیعهشده «مستبصر» نامیده میشود؛ کوری که بینایییافته. روشن است که با حفظ مقولههای الاهیاتی قدیم، هیچ مبانی تازهنظری برای وحدت نمیتوان فراهم کرد. محروميت های اجتماعی اهل سنت در ايران در جریان مجلس ششم شورای اسلامی، نمایندگان اصلاح طلب کوشیدند یکی از نمایندگان منتخب اهل سنت را عضو هيأت رییسه کنند. هشدارهایی از سوی مراجع تقلید قم و شماری از روحانیان مشهد و تهران، کوشش آنان را بر خاک افکند. اهل سنت در تهران اجازه بنا کردن مسجد ندارند. تا چند وقت پیش، اهل سنت تهران، نمازجمعه خود را در یکی از پارکهای شهر اقامه میکردند که از سوی وزارت کشور از برگزاری نمازجمعه در پارک هم ممنوع شدند. تشيع در سياست خارجی ايران وحدت استبدادی راست آن است که دین خود فرقهساز و اختلافآفرین است. این تجریه و گواهی تاریخ است. تنها کاری که میتوان کرد نه رفع اختلافها یا به وجود آوردن وحدت مصنوعی یا دینی بدون فرقه (که خود به فرقهای جدید بدل میشود)، بلکه به رسمیت شناختن اختلافهاست. به رسمیت شناختن اختلافها نه به معنای اعتراف به حقانیت «مذاهب» دیگر که باور به حقانیت «پیروان مذاهب» دیگر است. یعنی به جای حق بودن این عقیده یا آن عقیده، اصل آزادی عقیده مبانی قانون و حکومت قرار بگیرد. وحدت عرفی و مدنی دوام و سخت جانی الاهیات سیاسی در جهان اسلامی، پایان گرفتن نبردهای فرقهای را نامحتمل کرده است. این الاهیات سیاسی با حکومتهایی که کمابیش مشروعیت خود را از دین میگیرند، زنده نگاه داشته میشود. تا در بر این پاشنه است، دشمنی در شکلهای گوناگون، مسلمانان را از زیستن در جهانی صلحآمیز بازمیدارد. نقد الاهیات سیاسی و کوشش نظری و عملی برای مستقل کردن امر سیاسی از امر دینی، شاید مهمترین راه برای بستن پرونده پیکارهای خونین مذهبی در قلمرو اسلام باشد. ---------------------------- |
نظرهای خوانندگان
آقای خلجی من هر دو مقاله شما را خواندم، زبان اقناعی و تحقیقی آن ستودنیست و برای من جای بحث ندارد. فقط نکته ی دیگری هست آن این که بحث شما از نظر توصیفی و تجویزی هر دو قویست، اما از نظر راه کار (استراتژی) به آن اندازه قوی نیست.
-- خسرو احسنی قهرمان ، Apr 11, 2007 در ساعت 11:27 PMمثلا برای من معلوم نیست که توصیه به صاحب نظران تا چه حد راه به راه حل می برد.
اگر ممکن باشد در این زمینه نیز بحث کنید.
به زبان بی زبانی شعار جدایی دین از سیاست می دهید و می خواهید کسی هم متوجه آن نباشد . آیا این برخورد غیر صادقانه شما . نشان از نیت ناصادقتان ندارد ؟!
-- بدون نام ، May 8, 2007 در ساعت 11:27 PMخوب است اول خود را اصلاح کنید سپس انتظار تغییر از دیگران داشته باشید !
سلام
-- داريوش ، Sep 26, 2007 در ساعت 11:27 PMمن نظر آقاي خلجي رو تاييد مي كنم كاملا همين طوره كه مي فرماييد حتي بيشتر..
ممنون.