رادیو زمانه > خارج از سیاست > روشنفکران > کارنامه ۸۵ روشنفكران ايرانی درحوزه عمومی | ||
کارنامه ۸۵ روشنفكران ايرانی درحوزه عمومیمتين غفاريانروشنفکر و حوزه عمومی «كلما نسو»، سردبيرlaurore اين نامه را تيتر يك روزنامهاش كرد و تيراژ روزنامه در همان روز به ۲۰۰ هزار نسخه رسيد. بلافاصله پس از نامه زولا، سيصدتن از نويسندگان، هنرمندان و دانشگاهيان فرانسه از جمله دوركيم، پروست و... نامهاي را امضا كردند كه در آن محاكمه سرهنگ يهودي غيرقانوني اعلام شده بود. اين بيانيه –معروف به بيانيه روشنفكران- ارتش و دادگستري را به عقب نشاند و... روشنفكري هم به دنيا آمد. گروهي ميگويند اين كودك قرنبيستمي با جار و جنجال متولد شد و اين جزء ذات اوست. اجازه بدهيد به جاي پاسخ دادن به اين نظر ضدروشنفكرانه و فهرست كردن يكصد سال ادبياتي كه سعي در تعريف همدلانه روشنفكري داشته، همين ايده را بسط دهيم. نامه سرگشاده، روزنامه، تيراژ ۲۰۰هزار تايي، چند صد امضا و بحث درباره تصميمي عمومي؛ فكر ميكنم مواد لازم براي تعريف روشنفكري فراهم آمده باشد. روشنفکر از حوزه عمومی می گويد آنچه ممد حيات روشنفكري است حضور در عرصه عمومي است. اين حضور ميتواند تلاش سارتر براي فروش روزنامه در خيابانهاي پاريس باشد، ميتواند حضور ايزايابرلين در برنامههاي راديوي BBC و شايد هم مقالات گاهگاه نوامچامسكي كه اينجا و آنجا چاپ ميشوند. اين حضور ميتواند زماني هم، سخنرانيهاي شريعتي و سروش در حسينيه ارشاد و محمديه معرفت باشد. با انقلاب اسلامي در ايران تحولي در نحوه حضور روشنفكران درحوزه عمومي رخ داد. خود انقلاب تا حدي مديون روشنفكراني بود كه بعدها «روشنفكر ديني» خوانده شدند و مشخصهشان آن بود كه براي برقراري ارتباط با مخاطبان خود از ابرازهاي رقيبان سنتيشان - يعني روحانيت- استفاده ميكردند. به واسطه كمبودن با سوادان درجامعه ايراني، استفاده روشنفكران از ابزارمدرن ارتباط جمعي - همچون رسانههاي مكتوب- مانع ارتباط وسيع آنان با مخاطبانشان و درنتيجه تأثيرگذاري ميشد. اما كساني چون علي شريعتي در نيمه دوم دهه ۵۰ با خطابههاي مذهبي-روشنفكرانه در حسينيهارشاد (جايي كه تا پيش از آن بيشتر در انحصار روحانيت بود) توانست زمينه حضور جدي روشنفكران ديني را در حوزه عمومي فراهم كند. ميراث او پس از انقلاب به طور جدي از سوي اخلافش به كار گرفته شد. از سوي ديگر با رشد طبقه متوسط، ابزارهاي مدرن ارتباط روشنفكرانه هم جمعيت بيشتري را پوشش دادند. به اين ترتيب در سالهاي پس از انقلاب، حضور روشنفكران در عرصه عمومي تقويت شد. عصر طلايي حضور روشنفكران، در نيمه اول دهه هفتاد بود كه در آن هم روشنفكران ديني با مباحث جديد به ميدان آمدند و هم روشنفكرانغيرديني مجوز انتشار مجلات و كتب متنوع گرفتند. با گذشت تقريباً دو دهه از پايان جنگ و شروع نوسازي در ايران، حضور روشنفكران در عرصه عمومي ايران، پستي و بلنديهاي متعددي را پشت سر گذرانده است. زماني با پيروزي محمدخاتمي اين حضور پررنگتر شد و با اوج گرفتن بحث درباره اصلاحات سياسي، روشنفكران جايگاه ويژهاي به خود اختصاص دادند و زماني ديگر با ناكاميهاي سياسي مناديان اصلاحات، روشنفكران هم به حاشيه رفتند. اما به نظر ميرسد سال ۱۳۸۵ را بايد سال بازگشت روشنفكران، به عرصه عمومي خواند. البته در اين بازگشت روشنفكرانه، ديگر آنگونه ظاهر نشدند كه قبلاً - در نيمه دهه هفتاد- بودند. روشنفكران ديني دو اتفاق - درواقع فرآيند- ديگر هم باعث شد روشنفكري ديني بيش از پيش از عرصه عمومي غايب شود: اول آن كه به مرور زمان مخاطبان روشنفكران ديني به سمت روشنفكران غيرديني متمايل شدند. اين مخاطبان كه ديگر از خطابههايي كه مفاهيم مدرن را در لايهاي از ادبيات ديني ميپيچيدند خسته شده بودند، روي به مباحث علوم انساني مدرن آوردند. اين سالها، شاهد استقبال از كتب علوم اجتماعي و فلسفه مدرن بود. روشنفكري ديني با بحران مخاطب مواجه شده بود. گويي طبقه متوسط، روشنفكري ديني را تنها پل گذري براي فهم و درك مفاهيم تجدد قرار داده بود و اكنون ميخواست فهم روشنتر و غيرمذهبيتري از اين مفاهيم به دست آورد. از سوي ديگر چهرههاي شاخص روشنفكران ديني هم از توليد فكري بازماندند. از سه چهره شاخص روشنفكري ديني، مجتهد شبستري به ناگهان از عرصه عمومي كناره گرفت، محسن كديور كه با انتشار دو كتب در باب ولايت فقيه مشهور شدهبود، پروژهاش را متوقف كرد و عبدالكريم سروش هم به آغوش عرفان غلتيد. توقيف ماهنامه كيان در پاييز ۷۹ هم عملاً روشنفكران ديني را از داشتن رسانهاي كه حضور آنان را در عرصه عمومي تضمين كند، بيبهره ساخت. ساير نشريات ديگري كه با علقه به روشنفكري ديني منتشر شدند هم نتوانستند خلأ كيان را پركنند. از سوي ديگر بعضي از روشنفكران ديني از استفاده از ابزار مختص به خود يعني خطابه بازماندند. سروش در تمام اين سالها نتوانسته از خطابه در جمع عمومي – به عنوان مهمترين ابزار ارتباطي روشنفكران ديني- استفاده كند و اين وضعيت او را به مهاجرت واداشت. با اين همه در سال ۸۵ حضور او پررنگتر از سالهاي قبل بود. سروش، امسال اگرچه نتوانست در سمينار دين و مدرنيته كه از سوي جوانترين نسل روشنفكران ديني كه بيشتر دانشجويان دانشگاه تهران هستند برگزار شد سخنراني كند، اما پيامي مكتوب نوشت و با توجه به گفتوگوي سيدحسين نصر كه به عنوان پيش درآمد سمينار در روزنامه شرق منتشر شده بود، طعنهاي هم به استاد مطالعات اسلامي دانشگاه جورج تاون زد. نصر با نخوتي اشرافي در پاسخ به سؤالي كه از نقش روشنفكران ديني در جهان اسلام ميپرسيد، گفت كه متجددان ديني را جدي نميگيرد. سروش جلسه ماهانه خانه عبدالله نوري تنها جايي بود كه سروش توانست به سنت سابق، درباره روشنفكري ديني، به سخنراني بپردازد؛ سنتي كه بيش از همه سخنرانيهاي او را در مسجد امام صادق(ع) و يا محمديه معرفت به ياد ميآورد. سروش در اين سخنراني و گفتوگوهايي كه انجام داد به دفاع از روشنفكري ديني برخاست. او در پاسخ به آناني كه ناكامي اصلاحطلبان را به محدوديتهاي گفتمان او نسبت ميدادند، گفت كه پدرخوانده اصلاحطلبان نيست. به نظر محال ميرسد به اين زوديها او بتواند در دانشگاه سخنراني داشتهباشد. در اوايل سال تحصيلي امسال او نتوانست در سخنراني دانشكده حقوق دانشگاه تهران حضور به هم رساند. ديگر سخنراني عمومي او هم بسيار كوتاه بود.حاضران در مراسم شب احياء حسينيه ارشاد در ميانه برنامه شاهد بر روي سن آمدن سروش شدند و غافلگيرانه توانستند سخنان او را گوش فرا دهند. در حالي كه سروش همچنان درگير مشكلات حضور در عرصه عمومي است، روشنفكر ديني ديگري كه تا مدتها گوشهنشين بود دوباره پابه عرصه عمومي گذاشت. حضور محمد مجتهد شبستري، بدون لباس روحانيت، شگفتي مهمانان جلسه ماهانه عبدالله نوري را در پي آورد كه دو- سه سالي بود از او بيخبر بودند. البته خبرهايي از او ميرسيد كه چندان باب طبع علاقهمندان نبود. خبر ميرسيد او از بيماري جسمي و روحي در رنج است. با اين حال حضور شبستري در حسينيه ارشاد و برگزاري نشستهاي منظمي زيرعنوان «درك تاريخي از اسلام» خبر از آن ميداد كه او قصد دارد بار ديگر در بحثهاي عمومي وارد شود. ديگر چهره روشنفكري ديني، محسن كديور، امسال فارغ از موضعگيريهاي سياسي، با انتشار كتاب «سياستنامه خراساني» حضور متفاوتي داشت. اين كتاب شامل آثار و مكاتبات سياسي آخوند خراساني از روحانيون مشروطه خواه بود و در كارنامه روشنفكران ديني كه تاكنون كمتر به سنت فقهي نوانديش توجه مستقيم داشته است اثر متفاوتي به شمار ميآيد. روشنفكران غيرديني سيدجواد طباطبايي چهره انديشه سال 85 است. كتاب «مكتب تبريز» او گرچه همچون سلفش (ديباچهاي بر نظريه انحطاط ايران) بحث بر انگيز نشد - شايد به خاطر آنكه ديگر از مقدمههاي بحثانگيز طباطبايي خبري نبود - اما كتاب را علاقهمندان طباطبايي خريدند و خواندند. طباطبايي پس از سالها دوري از ايران امسال به وطن بازگشت و در دايره المعارف بزرگ اسلامي مشغول به كار شد. طباطبايي هميشه به دليل آنكه پروژه فكري خاصي را دنبال وآن را در قالب كتابهايي با متد علمي انساني، ارائه كرده چهرهاي متفاوت در ميان روشنفكران ايراني محسوب شدهاست. گفتوگوي او را با روزنامه اعتماد ملي كه از اولويت كار علمي بر كار روشنفكري سخن گفت، ميبايست نقطه عطفي در تاريخ روشنفكري او شمرد؛ نقطهاي كه در آن روشنفكران عمومي به روشنفكران متخصص علوم انساني بدل ميشوند؛ كار علمي را پيشه خود ميكنند و از هر دري سخن گفتن را به كنار ميگذارند. طباطبايي از معدود روشنفكراني بود كه امسال توانست در دانشگاه سخنراني عمومي داشته باشد؛ آنهم در خانه سابقش – دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران- كه در اوايل دهه 70 از آن اخراج شده بود. او كه چندي است نقد نظامهاي توليد دانش در ايران را پي ميگيرد به جز معرفي كتاب و مروري بر پروژه فكرياش، نهاد دانشگاه را هم مورد انتقاد و بررسي قرار داد. حضور بعدي او در عرصه عمومي نشان داد كه طباطبايي سعي در تلفيق سازوكارهاي ارتباطي روشنفكري و كار آكادميك دارد. وعده بعدي او با دانشجويان دانشكده حقوق و علوم سياسي، سلسله درسگفتارهايي با نام «هگلشناسي» بود كه با استقبال دانشجويان برگزار شد. حضور مجازي در اين ميان دو نمونه از همه موفقتر بودند: يكي سايت ناصرفكوهي و ديگري سايت گروهي رخداد. فكوهي سعي كرد سايت شخصي خود را به پايگاهي براي مطالعات انسانشناسانه تبديل كند. به جز سخنرانيها و مقالات او كه مرتباً در سايت قرار ميگيرند، مطالبي از ديگر اساتيد انسانشناسي و جامعهشناسي و تحقيقات دانشجويي را هم ميتوان در اين سايت مشاهده كرد. بر اينها اضافه كنيد بخشهاي ويژهاي همچون بخش مخصوص « پيير بورديو»، جامعهشناس مورد علاقه فكوهي و ترجمههايي كه بهطور اختصاصي براي سايت برگردانده ميشوند. اما اگر سايت فكوهي بيشتر صبغه آكادميك دارد، سايت گروهي رخداد، تماماً مختص مطالبي در حوزه روشنفكري است. مراد فرهادپور و گروهي از مترجمان جوان كه سابقه همكاريشان به مجله ارغنون ميرسد، نويسندگان ثابت سايت رخداد هستند. فرهادپور اين سالها ترجمه متون جدي فلسفه را دنبال ميكند. پايان سال گذشته او با همكاري اميد مهرگان «ديالكتيك روشنگري» اثر كلاسيك مكتب فرانكفورت را به فارسي برگرداند و اين همكاري امسال ترجمه منتخبي از آثار والتر بنيامين با نام «عروسك و كوتوله» را به ارمغان آورد. «رخداد» هم، در اصل نامي كلي براي مجموعه كتابهايي است كه تاكنون يك مجلد آن با محوريت معرفي «اسلاوي ژيژك» منتشر شده است. علي الظاهر قرار بر اين است كه نويسندگان رخداد، نوشتههاي خود در حوزه نظريه انتقادي و سياست راديكال را در اين سايت قرار دهند. هنوز معلوم نيست تجربه نوشتن در فضاي مجازي به مذاق مخاطبان ايراني خوش بيايد يا نه. اما اين را در جمعبندي سال 85 ميتوان گفت كه روشنفكران ايراني با پروژههاي فكري مشخص، فارغ از هر محدوديت براي حضور در حوزه عمومي تلاش ميكنند. سال 85 سال بازگشت روشنفكران به حوزه عمومي بود برگرفته از: همشهری آنلاين |