رادیو زمانه > خارج از سیاست > زبان > "اَبَر-"، "ابرانسان" | ||
"اَبَر-"، "ابرانسان"داریوش آشورییکی از خوانندگان سایتِ رادیو زمانه، در کامنتی برای مقالهی "نیچه و عشق"، به قلمِ من، نوشته اند که با پیشوند "اَبَر-" در ترکیبِ "اَبَرانسان" اشکال دارند. این اشکالی ست که گمان میکنم بسیاری دیگر نیز دارند، زیرا، همچون ایشان، آن را به معنای "فوقِ بشری" میفهمند. و دلیلِ آن ناروشنیِ مفهومِ "ابرانسان" یا "ابرمرد" در فارسی ست. این پیشوند را نخستین بار محمدباقر هوشیار-- پیشاهنگِ ترجمهی نوشتههای نیچه به فارسی—با ترجمهی Übermensch در زبانِ آلمانی به "اَبَرمَرد" به کار برد. وی، بیگمان، این اختیار را با توجه به همریشگی "اَبَر" در فارسی با über- در آلمانی کرده است. از همین ریشه در انگلیسی over- را داریم و در لاتینی super- را. über و super در آن زبانها پیشوندهایِ زندهای هستند و فراوانیاب. امّا "ابر" در فارسی، از هزارهای پیش، جای خود را به صورتِ کوتاه شدهی "بَر" داده است، که به صورتِ حرف اضافه و نیز پیشوند (در برآوردن، برنهادن، برکشیدن) به کار میرود. کاربردِ "اَبَر" را در فارسی در شعرهایِ سدهی چهارم و پنجم، بهویژه در شاهنامه، سراغ داریم، اما پس از آن ناپدید شده است. در شاهدهایی که در لغتنامهی دهخدا (فراوانتر از همه از شاهنامه) از "اَبَر" آمده، هیچ جا به صورت پیشوند به کار نرفته و تنها به صورتِ حرفِ اضافه به معنایِ "رویِ" و "بالایِ" (هر دو با کسرهی اضافه) به کار رفته است، و در بیتی از ابوشکور به معنایِ "بیش از" ("اَبَر سیصد و سی و سه بود سال"). دکتر هوشیار "اَبَر" را، با توجه به آن همریشگی، نخستین بار در ترکیبِ "اَبَرمرد" به صورتِ پیشوند به کار برد. از رویِ این مدل در دهههای پسین واژههایی مانندِ "ابرقدرت" ساخته شده که بسامدِ فراوان هم یافته است، چنان که میشود گفت، "ابر-" در فارسی به صورتِ پیشوندی زنده و کوشا درآمده است، چندان که در میانِ رواشمُردههای فرهنگستانِ سوّم (در واژههای مصوّبِ فرهنگستان، دفترِ دوّم، ۴ ۱۳٨) میتوان ترکیبهایی مانندِ "ابررسانا"، "ابرپیوند"، "ابرمَتن" را دید. و امّا، در موردِ کاربردِ"اَبَر-" برابر با über- در واژهیِ Übermensch یک ابهام یا کاستیِ معنایی هست که میباید با تفسیرِ واژهی اصلی حل شود. و آن این که این پیشوند در زبانِ آلمانی افزون بر معنایِ بَر، زبر، بالا، به معنای ورا و فراسویِ چیزی هم هست. در واگردانِ Übermensch به "ابرانسان" باید این معنا را در نظر داشت. گذار از انسان به ابرانسان نزدِ نیچه به معنای "چیره شدن" بر انسان و برگذشتن از او (Überwindung ؛ در انگلیسی overcoming ) است، در پرتوِ داناییِ دلیرانهی فیلسوفانه. ترجمهی Übermensch به "ابرمَرد" هم رسا و درست نیست. زیرا Mensch در آلمانی به معنایِ انسان است، بی در نظر داشتنِ جنسیّت (برای "مرد" واژهی Mann را دارند). "مرد" هم اگرچه، در گذشته، به معنایِ نوعِ انسان نیز به کار میرفته، امّا این معنا را امروز از دست داده است. به همین دلیل، در فارسی "ابرمرد" را به معنای مردِ بسیار توانا و نیرومند یا "بزن-بهادُر"، یا، بالاتر از آن، "فوقِ بشری" میگیرند. ابرانسانِ نیچه را هم، با برداشتِ فاشیستی، در اروپا دورانی چنین تعبیر کرده اند. امّا باید دانست که این یک مفهومِ فلسفی ست نزدِ فیلسوفی باریکبین و بزرگ و باید آن را به معنایِ فلسفی فهمید. هر گونه تفسیرِ ایدهآلیستی از آن هم خطا ست. زیرا نیچه دشمنِ خونیِ هر گونه ایدآلیسم است. ابرانسان، در مفهومِ نیچهای آن، به معنایِ انسانِ برگذشته از متافیزیک است؛ انسانی که با "مرگِ خدا" خود به نیروی دانایی به جای او نشسته و معنا بخشیدن به هستی را بر عهده گرفته است. زیرا انسانیتِ انسان، یا اخلاقیّتِ او، با متافیزیک و با حضور در پیشگاهِ خدا تکوین مییابد و با پایان گرفتنِ دورانِ چیرگیِ متافیزیک به پایان میرسد. مفهومِ ابرانسان را در فلسفهی نیچه باید در نسبت با انسان به این معنا و، از سوی دیگر، در نسبت با "واپسین انسان" فهمید که نمادِ تبهگنی در روزگارِ "هیچانگاری"ست (نگاه کنید به چنین گفت زرتشت، "پیشگفتار"). در بارهی ابرانسانِ نیچه و برداشتِ من از آن، همچنین نگاه کنید به حاشیههای مترجم بر چنین گفت زرتشت، ص ۳۵۴، ویراستِ پنجم؛ و مقالهی "نیچه و ایران"، بخشِ "زرتشتِ نیچه"، به همین قلم، در وبلاگِ جستار یا متنِ بازنگریستهی انگلیسیِ آن همان جا یا در دانشنامهی ایرانیکا (Encyclopedia Iranica) نشرِ آنلاین. فایل پیدیاف متن "اَبَر-"، "ابرانسان" |
نظرهای خوانندگان
توضیح تمیز و جالبی بود. فکر می کنم در مورد سوپراگو هم داستان شبیه به این است. چون بخشی از خود من است نه چیزی ورای آن. در طرح ساختاری فروید در طرح خودش سوپراگو همیشه از اگو و اید بالاتر است. شاید به دلیل این که سوپراگو از همه آشکار تر است وگرنه اگو یا من محل کشمکش اید و سوپراگو ، هر دو است.
-- خسرو احسنی قهرمان ، Feb 17, 2007 در ساعت 04:52 PMعذر می خوام اگر بدون پانکتویشن و بی نظم نوشتم با این صفحه کلید فارسی بلد نیستم همه فرمان ها را بدهم.
آقای آشوری گرامی، از توضیحات شما سپاسگزارم.
-- م.م. ، Feb 17, 2007 در ساعت 04:52 PMاز بابت نوشتهی روشنگرتان سپاسگزارم جناب آشوری.
-- پژوهنده ، Feb 19, 2007 در ساعت 04:52 PMنظرتان دربارهی معادل «فراانسان» چیست؟ اگر در نظر بگیریم که پیشوند -über در آلمانی همانطور که اشاره کردید معناهای چندی را میرسانَد، به ویژه:
۱. بالای (فوق) چیزی بودن، برتر از چیزی یا کسی بودن،
۲. گذر از چیزی به چیزی یا از جایی به جایی،
۳. زیاده از اندازه بودن،
۴. پوشانیدن و در بر گرفتن چیزی،
میتوان گفت که پیشوند «فرا-»، گرچه از دید ریشهشناختی مزیت «ابَر-» بهجای -über را ندارد، ولی معنایش در فارسی امروز کموبیش معناهای گوناگون -über در آلمانی را میپوشاند. «ابَر-» را ما امروزه بیشتر بهجای پیشوند لاتینتبار -super در زبانهای اروپایی به کار میبریم. البته نمیدانم آیا این که نیچه واژهی Supermensch را نساخته و به کار نبرده است (که در آلمانی شدنی است)، بلکه از همان Übermensch بهره برده است، کمکی به این بحث میکند یا نه.
در ضمن شاید یادآوریاش بیسود نباشد که در آلمانی صفت übermenschlich نیز برای اشاره به «آنچه از توان یک انسان عادی بیرون است» همچون یک واژهی معمولی (بدون بار فلسفی) به کار میرود، که بیشتر به «فراانسانی» یا «فوقانسانی» برگردانده میشود.
گمان میکردم با توجه به دیدگاه نیچه در مورد زن و یکسره مردانه بودن فلسفهی او واژهی ابرمرد درست باشد نه ابرانسان. اما با توضیحات شما گویا اشتباه میکردم
-- سعیدیوس ، Feb 19, 2007 در ساعت 04:52 PMسپاسگذار
آقای پژوهنده
-- بدون نام ، Feb 21, 2007 در ساعت 04:52 PMواژهی Übermenschرا گویا نخستین بار گوته به کار برده است و ساخته ی نیچه نیست. "فراانسان" هم، که یکی از مترجمان نیچه به کار برده است، گمان نمی کنم مشکل را حل کند. این از مواردی ست که یک برابرنهاده نمی تواند معنای واژه ی اصلی را، بدونِ تفسیرِ معنای آن، با تمامی زیر-معناهای آن بیان کند. "فرا-" هم یک وجه از معنایِ über- را در این ترکیب بیان میکند، امّا وجه دیگر را، که برتری و بالاتری باشد، نمیرساند. بهتر است با همین ابرانسان بسازیم که سی سال هم در زبان ما عمر دارد، امّا با تفسیر معنای آن را دریابیم.
داریوش آشوری