رادیو زمانه > خارج از سیاست > زنان > کمپین یک میلیون امضا: چهارسال تحرک، تنش و تجربه | ||
کمپین یک میلیون امضا: چهارسال تحرک، تنش و تجربهپانتهآ بهرامیکمپین یک میلیون امضا به تازگی چهارسالگی خود را پشت سر گذاشت. روز پنجم شهریورماه سال ۱۳۸۵، ساعت پنح بعدازظهر، قرار بود ۵۲ کنشگر حقوق زنان در فرهنگسرای رعد در تهران گرد هم جمع شوند، اما راس ساعت مقرر، با درهای بستهی فرهنگسرا روبهرو میشوند.همان روز در پشت درهای بسته، حدود ۲۰۰ امضا برای تغییر قوانین تبعیضآمیز جمعآوری و نقطهی آغازی برای حرکت کمپین یک میلیون امضا میشود.
در میان این ۵۲ نفر، کنشگرانی چون نوشین احمدی خراسانی، پروین اردلان، ژیلا بنییعقوب، سیمین بهبهانی، جلوه جواهری، فریبرز رییس دانا، منصوره شجاعی، نرگس محمدی، شهلا لاهیجی، شیرین عبادی و زندهیاد عمران صلاحی حضور داشتند. امروز پس از گذشت چهارسال، هم تعداد این کنشگران افزایش یافته و هم کمپین نزد مردم شناختهتر شده است. دستاوردهای کمپین «مینا جعفری»، حقوقدان، اهداف کمپین را اینگونه برمیشمارد: «کمپین دو هدف مشخص داشت: اولی آگاهیرسانی به زنان و به مردان. دوم جمعآوری امضا برای ده مادهای که خواستههای حداقلی زنان در آن دوره، یعنی سال ۱۳۸۵ را دربرمیگرفت. قرار بود امضاها برای تغییر این قوانین به مجلس ارائه شود. کمپین با توجه به فضای امنیتی ودستگیریهایی که برای جنبش زنان پیش آمد، به خواستهی دوم هنوز نرسیده است. آن هم در شرایطی که فعالیتهای زنان سیاسی نبوده و نیست، بلکه صرفاً در حوزهی اجتماعی و مدنی بوده است. به خواست اولشان نه به طور صددر صد بلکه در بعد وسیع دست پیداکردهاند. اولاً آگاهی بین مردم در مورد مسائل زنان افزایش یافته و مطالبات زنان عمومیتر شده است. به طوری که در انتخابات سال ۱۳۸۸ سه نفر از نامزدها خواستهای زنان را در راس مطالبات خودشان قرار دادند. کمپین یک میلیون امضا با توجه به اینکه رسانهای ندارند، به اولی به طور نسبی دست پیدا کردند ولی برای رسیدن به هدف دوم هنوز راه طولانی در پیش دارند.»
«کاوه مظفری»، سه دستاورد کمپین را مدل کار شبکهای، مطالبه محوری و گفتمان برابریخواهی میداند. به این فهرست میتوان پیوند با جنبشهای دیگر، استفاده از روشهای مسالمتآمیز و نقد نهادینهی قوانین قدرت را نیز اضافه کرد. «ستاره هاشمی»، دانشجوی حقوق در ایران، مهمترین دستاورد کمپین را بردن مطالبات به درون بدنهی جامعه میداند و ادامه میدهد: «دستاوردهای کمپین را نمیتوان بدون توجه به شرایط جامعه و جدا از شرایط تاریخی ایران بررسی کرد. یکی از فواید کمپین که یکی از دستاوردهای جامعهی مدنی نیز محسوب میشود، بردن مطالبات به حوزهی عمومی بود. این حرکت فاصلهی بین روشنفکران و مردم را کم کرد. البته این به جنس مطالبات نیز برمیگردد. خواستههای کمپین از درون زندگی و مشکلات روزمرهی زنان ایران بهوجود آمد. آنها راهی برای بیان اعتراضشان پیدا کرده بودند که کم هزینهتر بود. هرچند هزینههای زیادی به آنها تحمیل شد، ولی بازهم ملموس و قابل دسترس بود و فضای بستهای نبود که متعلق به افراد خاصی باشد.» مینا جعفری نیز دربارهی تحققپذیری و واقعی بودن مطالبات کمپین میگوید: «روشنگری و اطلاعرسانی طبق قانون اساسی وظیفهی دولت است. حال گروهی زن آمدهاند و وظیفهی اطلاعرسانی در مورد حقوق شهروندی را به عهده گرفتهاند. بالاخره مجلس مجبور شد یکسری تغییراتی انجام دهد. در مورد ارث تغییراتی به وجود آمد و یا دیه در تصادفات زن و مرد برابر شد. بالاخره جامعهی ما به جلو پیش می رود. مجلس ما محافظهکار است و قانونگزار ما در قبل و بعد از انقلاب محافظه کار بوده است، ولی هرچقدر هم محافظه کار باشد مجبوراست به یکسری تغییرات تن بدهد. در کارهای حقوقی و قانونی نیاز به زمان هست. قانونی که ما در خانواده داریم، متعلق به هفتاد، هشتاد سال پیش است. نیاز داریم که در این حوزه تغییراتی ایجاد شود و همهی اینها نیاز به زمان دارد.» کارگاهها و هزینههای آن کمپین یک میلیون امضا از تمهیدهای مختلفی برای دستیابی به مطالبات خود بهره برده است. ارتباط چهره به چهره یکی از این تمهیدها بوده است. تشکیل سه کمیتهی داوطلبان، کارگاهها و آموزش، روشهای دیگر کمپین برای بردن مطالبات زنان به میان مردم بود. این سه کمیته، در همان سال اول شکلگیری کمپین یک میلیون امضا، آغاز به کار کردند. مدت زمان هر کارگاه آموزشی، نزدیک به پنج ساعت بود و سه آموزشگر بخشهای مختلف آن را بر عهده داشتند. کارگاه های دیگری نیز در طول زمان و با هدف ارتقای آگاهی نسبت به مسائل جنسیتی شکل گرفتند. میتوان در این زمینه، به کارگاههای آشنایی با خشونت علیه زنان و نوشتن از تجربیات خشونت، کارگاه شروط ضمن عقد، آموزش تسهیلگری و کارگاه نوشتن خلاق اشاره کرد. مینا جعفری دربارهی این کارگاهها میگوید: «بهعنوان یک حقوقدان، همانگونه که مشاورهی رایگان میدهم و یا پروندهی رایگان میگیرم، آموزش حقوقی را به خاطر قسمی که خوردهام، جزو وظایف خود میدانم. در چندین کارگاه آموزشی، همیشه هراس امنیتی وجود داشت و این پرسش در ذهنم ایجاد میشد که چرا ما نباید این امنیت را داشته باشیم تا در مجامع بزرگتر این آموزشها را بدهیم؛ و چرا باید هر آن این هراس را داشته باشیم که الان ماموران میریزند و ما را با خود میبرند؟ در کارگاهها افراد عادی جامعه بودند؛ مثلاً خانهدار بودند و آمده بودند تا آموزش ببینند و حقشان هم بود. در چند تا از این کارگاهها با دوستان دوران راهنماییام برخورد کردم. آنها آمده بودند تا آموزش ببینند و حقوق خودشان را بشناسند که جزو خاطرات خوبم محسوب میشود. متاسفانه حداقل ۵۴ نفر در پیوند با کمپین یک میلیون امضا دستگیر شدند. در ذهن من همیشه این پرسش بود که چرا باید اینگونه باشد؟» سرکوبهای سیاسی پس از دهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری، منجر به این شد که کمپین یک میلیون امضا نیز سال سختی را پشت سر بگذارد. با این وجود به نوشتهی سایت «تغییربرای برابری»، ۴۰۶ نفر به کمک ۱۵ تسهیلگر در سال چهارم عمر کمپین، در کارگاههای آموزشی تهران، رشت، اصفهان و ساری آموزش دیدهاند. آموزش چهره به چهره نیز هنوز یکی از روشهای آموزشی کمپین یک میلیون امضا محسوب میشود. ستاره هاشمی از خاطرات تلخ و شیرین آن دوران اینچنین میگوید: «مهمترین فاکتوری که هم در ارتباط چهره به چهره و هم در کارگاهها وجود دارد، در این واقعیت نهفته که آموزش یک پدیدهی یک طرفه نیست، بلکه یک تجربهی دوطرفه است. مثلاًوقتی فرد از خاطرات خودش و از شرایط سختی میگوید که قانونهای موجود برایش ایجاد کردهاند، برای فرد گفتوگو کننده نیز که شنوندهی این نکات است، تجربیات جالبی در بر دارد. از خاطرات دیگرم زمانی است که با زن و شوهرهایی که در کنار هم نشسته بودند صحبت میکردم. خیلی مواقع همدیگر را تشویق میکردند تا امضا کنند، ولی گاهی هم پیش میآمد که مرد مخالفت میکرد. آن موقع تاثیر آقا روی خانم معلوم میشد. این از تجربیات تلخ من بوده است.»
نقدهای سازنده هزینههایی که کمپین یک میلیون امضا برای اهداف خود داده کم نبوده است: بیکاری و اخراج از محل کار، ستارهدار شدن، بازداشت و زندان و ... اینها بخشی از این هزینههاست. این هزینهها اما برای تغییر در قوانین نابرابر است؛ درقوانینی که نیار به بازنگری ساختاری در قوهی قانونگذاری دارد. شاید فعالیت کمپین در چهارچوبهای قانونی که برای برخی نقطهی انتقاد از کمپین است، از زاویه و نگاه دیگر کمک به فضاهایی است که با بهرهگیری از فرصتهای حداقلی فراهم میشود و دست حکومت را برای تعرض گستردهتر میبندد. به همین دلیل با وجود بازداشتها، فضای مدنی جامعه از کوچکترین گلوگاهها برای تنفس استفاده میکند. چون میداند تنها ضامن یک جامعهی برابر، آگاهی مردم از قوانین برابر و برابریخواهی است. سرکوبهای سیاسی به طور مسلم حرکت کمپین را کندترکرده است، اما همهی تلاشها در این مقطع برای آن است که ارتباط با بدنهی جامعه قطع نشود. ستاره هاشمی میگوید: «کمپین انعطاف لازم را دارد که تغییراتی ایجاد کند، ولی این تغییرات باید به نحوی باشد که به ماهیت اصلی کمپین و ارتباط آن با بدنهی جامعه، لطمه وارد نکند؛ یعنی هر چقدر هم فشارها زیاد باشد، ما نمیتوانیم به دلیل شرایط امنیتی، ارتباط خود را با زنان و مردانی که در جامعه هستند قطع کنیم. من فکر میکنم ارتباط چهره به چهره باید تداوم پیدا کند. مثلاً از طریق کارگاهها. حال حتما نباید طرح مطالبات در خیابان انجام گیرد. خیابان یک ابزار است. میتوان در این مورد انعطاف داشت ولی من معتقدم هر نوع انعطافی که بخواهد در تاکتیک کمپین ایجاد شود باید همراه با در نظر گرفتن ارتباط آن با بدنهی جامعه و به ویژه گفتوگوی چهره به چهره باشد. مورد دیگر آن است که کمپین باید مطالبات را ایجابیتر کند. در کنار اینکه به قوانین اعتراض میکند و میگوید ما چه قوانین و باورهای اجتماعی را نمیخواهیم، جایگزینی و آلترناتیوی هم ارائه دهد. این موضوع نه تنها از نظر استراتژیک مهم است، بلکه از حیث هویت بخشیدن به کنشگران و کسانی که دورادور از کمپین حمایت می کنند خیلی موثر خواهد بود.» |