رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۹

«شیرین علم‌هولی، فعال حقوق زنان بود»

شیرین فامیلی

شیرین علم‌هولی، یکی از اعدام‌شدگان روز ۱۹ اردی‌بهشت در زندان اوین، زنی بود با روحیات و جنبه‌های مختلف انسانی که به‌دلیل اتهامی که مسئولان قضایی و امنیتی به او وارد کردند، بیش‌تر جنبه‌ی سیاسی شخصیت‌اش برجسته شد، در‌حالی‌که به گفته‌ی بسیاری از دوستان و هم‌بندانش که ماه‌ها در کنار شیرین در زندان به سر می‌بردند، او بیش از همه، یک فعال مدافع حقوق زنان بود.

شیرین علم‌هولی، متولد ۱۳۶۰ و از اهالی روستایی حوالی ماکو در استان آذربایجان‌غربی بود. او در خرداد ۱۳۸۷ بازداشت شد و بر‌اساس حکم بدوی دادگاه، به اتهام محاربه و هم‌کاری با حزب پژاک در زندان اوین اعدام شد.

درباره‌ی خصوصیات و ویژگی‌های شخصیتی شیرین علم‌هولی با دو تن از دوستان و هم‌بندان او گفت‌و‌گو کردم. نگین شیخ‌الاسلامی، روزنامه‌نگار و فعال حقوق زنان و حقوق‌بشر، که در مهر و آبان سال ۸۷ در زندان اوین حبس بوده و از دوستان قدیمی شیرین علم‌هولی است به رادیو زمانه می‌گوید:

من شیرین را قبل از این که دست‌گیر شود می‌شناختم. او برای رهایی و بزرگ‌داشت مقام زن مبارزه می‌کرد و وقتی به تهران آمد فقط برای تبلیغات در مورد همین مسئله بود تا بتواند مشکلات زنان را چاره‌یابی کند. گروهی بودند که در مورد زن تحقیق می‌کردند و می‌خواستند رشته‌ی آکادمیک زنان را راه بیندازند و شیرین به این دلیل دوباره به تهران آمد که دست‌گیر شد.


شیرین علم‌هولی، یکی از اعدام‌شدگان روز ۱۹ اردی‌بهشت در زندان اوین،

بعد از این‌که شیرین دست‌گیر شد مدت زیادی از او بی‌خبر بودیم و اصلاً فکر نمی‌کردیم زنده باشد، چون هیچ خبری از او نبود و نمی‌دانستیم کجا نگه‌داری می‌شود. بعدها از طریق زندانیانی که از زندان اوین تماس می‌گرفتند فهمیدیم شیرین را به زندان اوین انتقال داده‌اند.

خانم شیخ‌الاسلامی می‌افزاید:

وقتی من هم دست‌گیر شدم و به زندان اوین رفتم، مدتی را در انفرادی به سر بردم و بعد به بند منتقل شدم که در آن‌جا مدتی یک خانم ارمنی به اسم هارطونیان یکی از هم‌بندان من بود. وقتی من وارد بند آن‌ها شدم، خانم هارطونیان در مورد شیرین صحبت کرد و گفت ما این‌جا یک دختر کرد به اسم شیرین داشتیم و از خوبی‌ها، مهربانی‌ها و شعور بالای شیرین برایم صحبت کرد. البته اقتضای زندان این‌طور بود که من در مورد شیرین سکوت کنم. هم‌بندان دیگر شیرین هم که دو خانم بهایی بودند عاشقانه از او حرف می‌زدند.

سیلوا هاراتونیان که در حال حاضر در آمریکا به سر می‌برد درباره‌ی زندگی پر رنج و مظلومیت شیرین علم‌هولی به رادیو زمانه می‌گوید:

من بعد از دوران انفرادی یعنی دو ماه پس از دست‌گیری شیرین، حدود ۴۰ روز در بند ۲۰۹ زندان اوین با او هم سلول بودم. بعد از هشت ماه که مرا از ۲۰۹ به زندان عمومی زنان اوین منتقل کردند، آن‌جا تمام لحظات را با هم بودیم تا زمانی که من بیرون آمدم. ما در زندان زبان فارسی را با هم شروع کردیم. شیرین دختر ساده‌ای بود. از روستاهای مرزی ایران در شهرستان ماکو که منطقه‌ی بسیار محرومی بود و هیچ امکاناتی نداشتند.

او به علت تبعیضات و محرومیت‌هایی که داشت از خانه فرار کرده بود، چون نمی‌خواست سرنوشتش مانند سایر دختران یک ازدواج اجباری باشد. وقتی شیرین از خانه فرار می‌کند و می‌خواهد دوباره به خانه برگردد، دست‌گیرش می‌کنند و یک اتهام سیاسی به او می‌زنند، چون کرد بود. سرانجام هم که چنین سرنوشتی پیدا کرد و حتی بدون این که دادگاه تجدید نظر حکم او را تأیید کند اعدامش کردند.

زمانی که حکم شیرین را اعلام کردند من هنوز ایران بودم، حکم او دو سال حبس و سپس اعدام بود و شیرین یک سال و ۹ ماه را قبل از اعدام در زندان گذراند. من نمی‌دانم چه چیزی باعث این تصمیم‌گیری شده است.

به گفته‌ی نگین شیخ‌الاسلامی، فعال حقوق بشر در سوئد، تبعیض میان اقلیت‌های دینی در زندان و برخورد خشن با آن‌ها از مواردی بود که توجه شیرین علم هولی را جلب می‌کند. خانم شیخ‌الاسلامی از خاطره‌ای در این زمینه می‌گوید:

به‌رغم تبلیغات جمهوری اسلامی علیه افرادی مانند شیرین، او بسیار مهربان بود و به همه‌ی انسان‌ها عشق می‌ورزید و عاشقانه انسان‌ها را دوست داشت. وقتی شیرین را به بند ۲۰۹ آوردند، من و سیلوا آن زمان نتوانستیم شیرین را ببینیم و فقط متوجه شدیم که او به ۲۰۹ برگشته است. ما در حیاط اوین لباس‌های‌مان را می‌شستیم و آویزان می‌کردیم، شیرین یک صلیب درست کرده و میان لباس‌های سیلوا گذاشته بود.

با این که شیرین نتوانست سیلوا را ببیند به خاطر دوستی و عهدی که با سیلوا داشت صلیبی را به یادگار برای سیلوا گذاشته بود. شیرین متوجه شده بود در زندان سیلوا و خانم‌های بهایی به خاطر مذهب و آیین‌شان مورد تحقیر و آزار قرار می‌گیرند، اما او سیلوا را ستود و برای او یک پیام عاشقانه فرستاد.

شیرین علم‌هولی قبل از بازداشت تا کلاس دوم دبستان به زبان فارسی تحصیل کرده بود، اما به گفته وکیلش در مدتی که زندانی بود تا کلاس پنجم درس خواند. او روحیه‌ای بسیار امیدوار و مقاوم داشت.

سیلوا هاراتونیان می‌گوید:

من فقط می‌توانم خاطراتی که با شیرین داشتم و بخشی از چیزهایی که از او می‌دانم را برای‌تان تعریف کنم تا شما و خواننده‌های‌تان تصمیم‌گیری کنید که این دختر یک تروریست و بمب‌گذار بود یا یک سرنوشت تلخ او را به زندان کشانده بود.

شیرین انسانی بسیار محکم و آزاده بود و روحی بسیار بزرگ داشت در حالی که آزاده بودن چیزی است که درهیچ دانشگاهی درس نمی‌دهند. او چیزهای ساده زندگی مدرن را بلد نبود، اطلاعات عمومی‌اش بسیار کم بود و درمورد ایران و احزاب و گروه‌ها اطلاعاتی نداشت. من هم وقتی دست‌گیر شدم چنین وضعیتی داشتم و اصلا ً اطلاعات سیاسی نداشتم.

برای ما عجیب بود که چنین اتهامی به شیرین زده‌اند. او در کلاس‌های نهضت و به کمک برادر کوچک خود درس خوانده بود و به سختی می‌نوشت، اما بعدها با پشت‌کار در زندان درس خواند. شیرین معتقد بود بعد از دوران زندان زندگی جدیدی را آغاز می‌کند و ازدواج خواهد کرد و مشخص بود که سیاسی نیست. او را در زندان همه دوست داشتند. حتی زندان‌بانان به او احترام می‌گذاشتند چون روح بزرگی داشت و برای همه دل‌سوز بود.

چیزی که من از شیرین یاد گرفتم در هیچ دانشگاهی نیاموختم، او همیشه به طور عجیبی امیدوار بود که یک روز بالاخره خوبی در دنیا غالب می‌شود. او هر شب به من می‌گفت یک روز یک اتفاق خوب خواهد افتاد و امیدوارم آن را ببینم. شیرین فرشته‌ی نگهبان من در زندان و شرایط سخت آن بود، چون من به اندازه او قوی نبودم.

گرچه شیرین علم‌هولی از سواد فارسی اندکی برخوردار بود، اما آن گونه که نگین شیخ‌الاسلامی می‌گوید اطلاعات زیادی در مورد مسائل زنان داشت و در بحث‌ها فعالانه شرکت می‌کرد.

شیرین یک دختر بی‌سواد و جاهل نبود، خیلی چیزها را می‌دانست چون اگر نمی‌دانست نمی‌توانست راه دشوار مبارزه را انتخاب کند و نمی‌توانست در زندان مقاومت کند و راحت فریب می‌خورد. بعد از این که شیرین را در سپاه پاسداران شکنجه کرده و به زندان اوین منتقل کردند از شدت شکنجه مثل یک شبح شده بود، دچار تشنج بود و خون‌ریزی ریه داشت.

در زندان اوین بازجوی من، شیرین، فرهاد و فرزاد آدمی بود که نقش بازجوی خوب را بازی می‌کرد و وانمود می‌کرد می‌خواهد مسائل کردستان را حل کند و فرشته نجات ما کردها شود. او ادعا می‌کرد جلوی اعدام فرزاد و فرهاد را می‌گیرد و بارها به من گفت که فرزاد و فرهاد بی‌گناه هستند و بارها گفت که شیرین را به زندان عمومی می‌فرستد و کاری می‌کند که حکم کوتاه مدت بگیرد.

من روزهای آخر در زندان اوین هم فرزاد را دیدم و هم فرهاد و علی حیدریان را. بازجوی من اقرار می‌کرد به بی‌گناهی شیرین و بقیه و از مقاومت شیرین می‌گفت. شیرین توانسته بود به رغم چرب زبانی بازجوی‌مان از پس زبان بازی‌ها و دورویی‌های آن‌ها برآید. اگر شیرین آدم بی‌سواد و جاهلی بود نمی‌توانست این همه مقاومت کند. سرانجام هم به خاطر پایبندی به اعتقاداتش جان خود را از دست داد.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

یه آدم کشته شده و اصلا هم مهم نیست که با سواد بوده یا بی سواد. مهربون بوده یا نا مهربون. مهم اینه که انسان بوده.
این گزارشات مسخره برای چیه؟

-- بدون نام ، May 16, 2010 در ساعت 10:25 PM

وکیلش میگه عضو پژاک بوده. پس بالاخره کی راست میگه؟ وکیل یا هم بندی ها؟

-- بدون نام ، May 16, 2010 در ساعت 10:25 PM

شیرین در نهضت سواد آموزی درس خوانده بود وبعد از فارق التحصیل شدن از مقطع دوم ابتدایی برای تاسیس رشته آکادمیک زنان به تهران آمد . البته قبلش از خانه فرار کرده بود و چون کرد بود به او انگ سیاسی زدند. او هیچ وقت فریب بازجو را نخورد و فقط به بمب گذاری اعتراف کرد که آن هم از هوشیاری اش بود.
درود بر ملت شهید پرور ایران.

-- محمد ، May 16, 2010 در ساعت 10:25 PM

شیرین در نهضت سواد آموزی درس خوانده بود وبعد از فارق التحصیل شدن از مقطع دوم ابتدایی برای تاسیس رشته آکادمیک زنان به تهران آمد . البته قبلش از خانه فرار کرده بود و چون کرد بود به او انگ سیاسی زدند. او هیچ وقت فریب بازجو را نخورد و فقط به بمب گذاری اعتراف کرد که آن هم از هوشیاری اش بود.
درود بر ملت شهید پرور ایران.

-- محمد ، May 16, 2010 در ساعت 10:25 PM

خودتون یه بار دیگه متن رو بخونید لطفا.
هیچ آدم عاقلی این پارادوکس ها رو باور میکنه؟
یه آدم کم سواد که فارسی بلد نیست میاد تهران که کمک کنه به تاسیس رشته آکادمیک زنان! خدایی خنده دار نیست؟
چرا به شیوه رژیم مظلوم نمایی می کنید؟
اعدام این فرد کار انسانی نبوده، دیگه حماسه سرایی لازم نداره.

-- بدون نام ، May 17, 2010 در ساعت 10:25 PM