رادیو زمانه > خارج از سیاست > رسانه و آزادی بيان > هزار و یک بحران روزنامهنگار ایرانی | ||
هزار و یک بحران روزنامهنگار ایرانیپانتهآ بهرامیروزنامهنگاری در ایران، فراز و فرودهای زیادی را بهویژه در یکصد سال اخیر پشت سر نهاده، اما شاید در سه دههی گذشته، پس از سرکوبهای دههی شصت که موج وسیعی از روزنامهنگاران، روشنفکران و فعالان سیاسی را به پشت میلههای زندان کشاند، موج دستگیریهای روزنامهنگاران در ۱۰ماه اخیر را بتوان بحرانیترین شرایط برای روزنامهنگاران ایران دانست.
هفتهی گذشته در شهر واشنگتن، جلسهای با عنوان شبی در همبستگی با روزنامهنگاران دربند ایران برگزار شد. مهدی امینی، فعال سیاسی، دربارهی علت برگزاری شب همبستگی میگوید: «سازمان ملل، روز سوم می را روز آزادی بیان و مطبوعات اعلام کرده بود و ما نیز از این فرصت استفاده کردیم تا حداقل از وضعیت اسفناک روزنامهنگاران در ایران بگوییم و حمایت خودمان را از آنها اعلام کنیم.»
علی افشاری از کمیتهی همبستگی با خواستهای دموکراتیک مردم ایران، شرایط سخت روزنامهنگاران دربند را علت برگزاری شب همبستگی با آنان میداند و توضیح میدهد: «مجموعهی فشارها پس از دههی شصت، بیسابقه بوده است. امنیت شغلی که اصلاً نیست و تعداد زیادی از روزنامهنگاران ایرانی در زندان هستند. بنا بر آمار نهادهای مسئول و معتبر در این زمینه پس از چین ما بیشترین شمار روزنامهنگار زندانی را داریم. تعداد روزنامههای مستقل بهحداقل ممکن رسیدهاند. بسیاری از روزنامهها تعطیل شدهاند و خیلی از روزنامهنگاران مستقل نیز با شرایط سخت معیشتی دست و پنجه نرم میکنند. بنابراین هدف از این برنامه در وهلهی اول برجسته کردن این موضوع و اعلام حمایت جامعهی خارج از کشور از خواستهها و مطالبات روزنامهنگاران ایرانی است؛ بهعلاوهی طرح این مسئله که بههرحال این وضعیت سخت و بغرنج باید متوقف شود و روزنامهنگاران ایرانی بتوانند از آن شرایط که بههرحال لازمهی فعالیت مطبوعات بهعنوان رکن چهارم دموکراسی هست برخوردار باشند. جلب حمایت و توجه روزنامهنگاران آمریکایی و در سطحی دیگر، روزنامهنگاران بینالمللی و اعلام همبستگی آنها با روزنامهنگاران ایرانی هدف دیگر ما از برگزاری شب همبستگی بود.» فشار اقتصادی، فشار روانی
فرشته قاضی، روزنامهنگاری است که این حرفه را در ایران آموخته است و در روزنامههای مختلفی کار کرده است. او در پیوند با پروندهی وبلاگنویسان دستگیر میشود و تجربیات وی نمونهی بارزی از فشارهایی است که بر روزنامهنگاران ایرانی وارد شده است. فرشته قاضی همچنین فشارهای مختلف امنیتی، اقتصادی و روانی روزنامهنگاران را بازگو میکند: «من در ارتباط با پروندهی وبلاگنویسان و سایتهای اینترنتی ۴۰ روز بازداشت بودم که بعد با وثیقه آزاد شدم و ممنوعالکار شدم. تنها جایی که میتوانستم کار کنم سایت اینترنتی امروز بود که بعد از آزادی نیز مجدداً با آن همکاری داشتم. تا اینکه سفری به خارج از کشور داشتم. بعد از بازگشت به ایران مجدداً احضار شدم. اینبار اتهام جاسوسی و توهین به مقدسات اسلام به من زده شد. در شعبهی ۲۶ دادگاه انقلاب مجدداً وثیقه گذاشتم و به دلیل اینکه دیگر اجازهی کار در هیچ جایی را نداشتم و برای همسرم نیز پروندهسازی شد. از ایشان نیز اجازهی کار گرفته شد و ناچار شدم به علت تهدیدات دیگری نیز که وجود داشت ایران را ترک کنم. مربوط به ماههای آخر آقای خاتمی بود که بعد از آزادی ما، آقای احمدینژاد روی کار آمدند و خیلی هم جالب بود. اولین اقدامی که آقای احمدینژاد در آغاز ریاست جمهوری در رابطه با خبرنگاران انجام دادند، این بود که من را ممنوعالورود کردند. زیرا من خبرنگار حوزهی ریاست جمهوری بودم. اگر به اخباری که در رسانهها منتشر میشد توجه کنید، میبینید همهی اخبار بیشتر آماری هست: فلان روزنامهنگار بازداشت شد، فلان روزنامهنگار اینقدر وثیقه گذاشت و آزاد شد، ولی هیچکس نمیداند روزنامهنگاری که با وثیقه یا کفالت آزاد میشود در چه شرایطی قرار میگیرد. در این شرایط اغلب روزنامهنگار اجازهی کار کردن ندارد. البته نداشتن اجازهی کار، رسمی نیست. مثلاً در دوران خود ما قاضی مرتضوی یک نامه به روزنامهها داده بود که هیچ روزنامهای نمیخواست با من کار کند زیرا هیچ رسانهای نمیخواست برایش مشکلی پیش بیاید. ولی الآن به آن صورت رسمی نیست. البته رسانهای هم نمانده است که بخواهند نامهای به آن بدهند. آن اندک رسانههای موجود نیز بهخاطر ترس از تحت فشار قرار گرفتن و از دست دادن تریبون حاضر نیستند این روزنامهنگارها را به کار بگیرند. این یک فشار بزرگ، هم از نظر روانی و هم اقتصادی روی روزنامهنگاران است. روزنامهنگاران از این طریق تامین میشوند. الان متاسفانه ما روزنامهنگاران بسیار حرفهای و معروفی داریم که در مطبوعات ایران وزنهای بودند، اما بهخاطر این فشارها و اینکه اجازهی کار کردن ندارند روزنامهنگاری را کنار گذاشتهاند. یکی از آنها صنایع دستی میفروشد. روزنامهنگاری داریم که دارد در آژانس کار میکند یا رانندهی تاکسی شده است. غیر از مسائل امنیتی، مسائل اقتصادی نیز هست که بچهها را ناچار میکند برای دورانی هرچند نامعلوم از کار کنار بگیرند، قلم را کنار بگذارند و شرافت خود را نفروشند. آنها تن به کارهای دیگر میدهند تا مجبور نباشند طبق خواستهی حکومت، اخبار حکومتی را کار کنند.
مشکل دیگری که هست این است که بچههایی که آزاد میشوند هنوز بهشدت تحت فشار هستند. کوچکترین رفتار، ارتباط یا کوچکترین سخنشان یا جایی که رفت و آمد میکنند تحت نظر هست. بارها همین بچهها به پلیس امنیت یا دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار میشوند، مجددا تحت بازجویی قرار میگیرند و یا بازجوهایشان از طریق تلفن تهدیدشان میکنند.» روزنامهنگاران و ممنوعیتها برای اینکه تصویری عینی از این همه حساسیت روی روزنامهنگاران پیدا کنیم بهعنوان نمونه از فرشته قاضی که حدود یک سال است ایران را ترک کرده، میپرسم چرا حساسیت روی روزنامهنگاری مثل او زیاد میشود تا آنجا که هرگونه فعالیتی برای او ممنوع میشود؟ این روزنامهنگار میگوید: «اولینباری که روی من حساسیت بهوجود آمد به نامهی سرگشادهای مربوط میشد که به سران سهقوه در رابطه با حکم اعدام افسانه نوروزی نوشتم. این نامه خیلی صدا کرد و واکنشهای بینالمللی و داخلی زیادی در پی داشت. این واکنشها تا آنجا پیش رفت که ایشان را در شعبهی دیگری دوباره محاکمه کردند و آزاد شد. بعد از قضیهی خانم نوروزی همینطور حساسیتها شروع شد و به قضیهی خانم زهرا کاظمی رسید. من از کسانی بودم که در رابطه با پروندهی ایشان نوشتم. من خبرنگاری بودم که بهشدت مثلاً پیگیر ماجرای آن سیزده ایرانی یهودی بودم که به جاسوسی متهم شدند. حتی به شیراز رفتم. در آن مقطع هیچ اطلاعرسانی نمیشد. یعنی بیشترین مشکل و حساسیتی که برای من وجود داشت در رابطه با احکام اعدام، یا شاید بشود گفت به نوعی حیطهی حقوق بشری بود. در حالی که من فعال حقوق بشر نبودم و بهعنوان یک روزنامهنگار پوشش خبری میدادم.» روزنامهنگاران آرمانگرا دستهبندیهای مختلفی در مورد روزنامهنگاران در ایران وجود دارد. بخشی امروز با حکومت همکاری میکنند و عدهای دیگر بهدلیل همکاری با روزنامههای اصلاحطلب در زندان بهسر میبرند. علی افشاری از دو دستهبندی روزنامهنگاری حرفهای و روزنامهنگاری آرمانگرا نام میبرد. علی افشاری: «شکافی که فعال است شکاف روزنامهنگاری حرفهای و روزنامهنگاری آرمانگرا یا ایدهآلگرا هست. برخی تندادن به سانسور، خودسانسوری و واقعیات موجود که در نهایت به محافظهکاری میرسد را در غالب روزنامهنگاری حرفهای توجیه میکنند. بهنظر من این دستهبندی درست نیست. روزنامهنگاری حرفهای لزوماً در برابر روزنامهنگاری آرمانگرا قرار ندارد. بلکه روزنامهنگاری حرفهای در مقابل روزنامهنگاری آماتور قرار دارد. یعنی روزنامهنگار حرفهای کسی هست که در عین حال که سعی میکند از آن تواناییها، قابلیتها، علم و تکنیکهای دستهی اول روزنامهنگاری بیاموزد، سعی میکند کار خودش را در کیفیت بسیار بالایی ارائه دهد و همچنین اصول روزنامهنگاری حرفهای را نیز رعایت کند. یکی از این اصول هم این است که بههرحال روزنامهنگار باید متعهد باشد و اخبار و مطالبش را خوشایند کانونهای قدرت مطرح نکند. یا غیر از کانونهای قدرت، مثلاً فرض کنیم خوشایند گروههای پرنفوذ در جامعه یا حتی احزاب مطرح نکند. اینها را میشود دستهبندی روزنامهنگار حرفهای و غیر حرفهای و وجه تمایز آنها بدانیم. اما روزنامهنگاری آرمانگرا در مقابل روزنامهنگاری قرار میگیرد که تن به واقعیات موجود میدهد یا واقعگرا است. البته من نمیخواهم برخوردی ارزشی داشته باشم که بگویم هرکسی که روزنامهنگاری آرمانگرا انجام نمیدهد، باید طرد کنیم و منفی بدانیم. نه. کثیری از روزنامهنگاران کشور به دلیل اینکه از طریق روزنامهنگاری معیشت خودشان را تامین و حقوق دریافت میکنند خب نمیتوانند. در اصل روزنامهنگار آرمانگرا، فضیلت مازادی هست که نمیشود آن را از روزنامهنگاری متوسط در ایران انتظار داشت.» خبرنگاران تکصدا فرشته قاضی اما از دستهبندی دیگری سخن میگوید: خبرنگار- کارمند و طیفی از روزنامهنگاران که تلاش میکنند اطلاعرسانی کنند. فرشته قاضی: «روزنامهنگارهایی داریم که باید به آنها گفت خبرنگار کارمند یا روزنامهنگاران کارمندی که اینها در اصل کارمند جمهوری اسلامی هستند و خبرها را همانطور که به شکل بخشنامهای میآید منتشر میکنند. توی این طیف از روزنامهنگاران ما خبر تولیدی یا اطلاع رسانی آنچنانی نمیبینیم. صرفاً در پی کار تکصدایی هستند و درواقع همهی آنها هم یک صدا را پوشش میدهند. مثلاً روزنامهی کیهان همان را میگوید که خبرگزاری فارس میگوید. فارس همان را میگوید که رسالت میگوید. در حال حاضر ما رسانهی دیگری نداریم که بگوییم غیر از اینها رسانهی دیگری نیز هست. چند رسانهی نیمچه مستقل وجود دارد که حتی نمیشود گفت نیمچه مستقل هستند. مثل خبرگزاری ایلنا یا روزنامهی شرق. روزنامهنگارهایی که آنجا کار میکنند همانهایی هستند که درروزنامههای دوم خردادی بودند. اینها تلاش میکنند در کنار اینکه مجبور هستند یکسری چارچوبهایی را در این روزنامه بر اساس خواستههای صاحب روزنامه که قطعا فرد مستقلی نیست، رعایت کنند ولی تلاش میکنند در کنار آن اطلاع رسانی درست نیز بکنند.» روزنامهنگاران مستقل اما واقعیت این است که با هر دستهبندیای که نگاه کنیم، امروز بخش وسیعی از روزنامهنگاران بهدلیل کار حرفهایشان در پشت میلههای زندان هستند. به این دلیل ساده که کارشان مطابق خواستههای حکومت نیست. مهدی امینی، فعال سیاسی از تعداد روزنامهنگاران دربند میگوید: «کمیتهی دفاع از خبرنگاران ابتدا گفته بود ۵۲ نفر که بههرحال یک سری را آزاد کردند و آخرین باری که من دیدم ۳۵ نفر بودند.» سخن آخر از فرشته قاضی است. وی به واقعیت تاریخی در روزنامهنگاری ایران اشاره میکند و آن فشار سه دههی اخیر روی روزنامهنگاران است که باعث شد هیچ روزنامهنگار مستقلی خارج از حوزهی حکومت و یا بخشی از حکومت در ایران شکل نگیرد: «در یک سال گذشته، دایرهی کسانی که میتوانستند در حکومت جمهوری اسلامی نشریهای منتشر کنند صرفا به کسانی که داخل حاکمیت بودند محدود میشد. یعنی افراد سیاسیای که درون حاکمیت بودند. یعنی یک فرد مستقل که هیچ نوع وابستگی به حاکمیت نداشته باشد، بههیچ عنوان اجازه نیافت روزنامهای منتشر کند که بتوانیم بگوییم این روزنامه صددرصد مستقل هست و هیچ وابستگی به حکومت ندارد یا حزبی نیست. به ناچار شاید روزنامههایمان مستقل نبودند اما در دوران اصلاحات یک نوع شکوفایی فرهنگی و اطلاعرسانی را شاهد بودیم؛ چیزی که بههیچ عنوان در سالهای قبل سابقه نداشته: اطلاعرسانی درست به مردم. میخواهم بگویم اما آن روزنامهنگاران در دوران اصلاحات خاتمی، حزبی نبودند. روزنامهنگار بودند و ناچار بودند بهخاطر اینکه روزنامههای حرفهای و مستقل وجود ندارد، در روزنامههایی که وابسته به افراد نزدیک به حاکمیت هستند کار کنند. یعنی من نوعی روزنامهنگار، دوست داشتم مستقل باشم، نمیتوانستم در رسانههای درون حاکمیت و تکصدایی کار کنم. چارهای نداشتم و میخواستم درون ایران کار کنم. باید سراغ روزنامههای دوم خردادی میرفتم، اما من میگویم هر چقدر هم تعدادی از این روزنامهها حزبی کار کرده باشند اما نباید تاثیر شگفتانگیز همین روزنامهها و روزنامهنگاران را در اطلاع رسانی و بالابردن سطح آگاهی در جامعه نادیده گرفت.» |
نظرهای خوانندگان
A great article. Thanks.
-- Mina Zand ، May 12, 2010 در ساعت 03:02 PM