رادیو زمانه > خارج از سیاست > امنيت فردی و اجتماعی > اضطرابها و دشواریهای یک تبعید ناخواسته | ||
اضطرابها و دشواریهای یک تبعید ناخواستهایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.comبسیاری از روزنامهنگاران ایرانی که پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران، در شرایط سانسور شدید، بازداشت و تهدید، کار کردند و خبرها را انتشار دادند، مجبور به ترک ایران شدهاند. آنها اکنون در کشورهای ترکیه، عراق و اروپا در وضعیت بدی به سر میبرند. با خانوادههایشان در اتاقهای چند نفرهی موقت و بدون کار منتظر رسیدگی به پروندهشان هستند. در پاریس نیز چندین روزنامهنگار حتی جای مشخصی برای گذراندن شب خود ندارند.
احسان ملکی، عکاس، خبرنگار و یکی از همین روزنامهنگاران است. از او خواستهام از چگونگی حضور و کارش در رویدادهای اعتراضی و آمدنش به تبعید بگوید: روز انتخابات، وزارت ارشاد که مسئولیت نظارت بر رسانههای خارجی را دارد، ما را از فرستادن گزارش از دفتر، منع کرد. من این قضیه را تا شب انتخابات که اوضاع بههم ریخت جدی نگرفتم، از فرادی انتخابات، لازم به یادآوری نیست که چه اتفاقاتی افتاد. من از اتفاقات هفتهی اول و روز اول هفتهی دوم بعد از انتخابات عکس گرفتم و برای سیپا فرستادم که چندجا منتشر شد. به شما گفته بودند خارج از دفتر عکسهایتان را نفرستید، داخل دفتر سیپا تحت کنترل وزارت ارشاد بود؟ کسی نمیداند میتوانند داخل دفتر سیپا کنترل کنند یا خیر؛ اما منظورشان این بود که من خارج از دفتر عکاسی نکنم و این برای من ممنوع است. ولی رویداد بسیار مهمی بود که شما باید عکس میگرفتید! این تاریخ مملکت ما است. لحظاتی است که از دست دادنش برای یک عکاس، خیانت به خودش است. چطور شد که مجبور به ترک ایران شدید؟ من در درگیریهای هفتهی دوم بعد از انتخابات، یک شب دستگیر شدم و شب را در بازداشت به سر بردم. خوشبختانه بدون دوربین دستگیر شدم. فردای آن روز دو تن از همکارانم دستگیر شدند که به صورت وابسته با آژانس ما نیز همکاری میکردند. خبرنگار جمهوری اسلامی شروع به انتشار اخباری راجع به سیپا کرد که اینها دستهای اجانب و بیگانگان و جاسوس هستند. دو تن از همکاران من در زندان و تحت فشار مجبور به اعترافاتی شدند که یکی از آنها در تلویزیون پخش شد و بقیه در سایتهای فارس نیوز و ایرنا آمد.
من بعد از آنکه از آن بازداشت آزاد شدم، دیگر به خانه برنگشتم، از طریق همسرم خبردار شدم به خانهی من مراجعه کردهاند و بسیاری از وسایل را بردهاند. بعد از مشورتی که کردم بهتر دیدم که در ایران نمانم. چطور از ایران خارج شدید؟ همهچیز پیشبینی نشده بود، مدتی در تهران پنهان شدم، مدتی به شهرهای غربی ایران دنبال کسی که بتواند من را به ترکیه و عراق ببرد، گشتم و بالاخره توانستم با شخصی در کردستان ایران آشنا شوم که من را از مرز رد کند. جریان رفتن شما از ایران به عراق هم با مشکلاتی روبرو بود، اینطور نیست؟ البته مثل هر کار غیرقانونی و پنهانی دیگری من نیز دچار مشکل بودم، با کسی از مرز رد شدم که هرگز قاچاق انسان نکرده بود، منطقهی مرزی، منطقهی خطرناک و صعبالعبوری بود، بعد از عبور از مرز میدان مین گستردهای بود و گروه آنطرف، دست نیروهای مسلح بود. هیچ تضمینی برای اینکه جان من را حفظ کنند نبود. آیا در عراق روزنامهنگاران ایرانی دیگری نیز بودند که قبل از شما آن راه را رفته باشند؟ ضوابط امنیتی ایجاب میکرد که اصلا ما به کسی خبر بدهیم و نه بتوانیم از اوضاع کسی خبر بگیریم. من بعدها فهمیدم با بسیاری از همکارانم در مقطع زمانی یکسانی در عراق بودهام. یکی دیگر از همکارانم را در دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در اربیل دیدم و بعد از مدتها ترس و دلهره، خیلی روحیه گرفتم. چطور شد که تصمیم گرفتید به فرانسه بیایید؟ طبق دانشی که از قوانین پناهندگی کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل داشتم، باید به آنجا مراجعه میکردم و شرایطم را توضیح میدادم. این اتفاق، حداقل تا جایی که من میدانم در عراق نمیافتد. زیرا من آنجا ثبتنام کردم بعد مدت طولانی را بدون هیچ حمایتی از هیچجا در شهر اربیل در خیابانها به سر بردم و تا روزی که به مقصد فرانسه پرواز کردم، هیچ خبری از کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد نشد.
سازمان گزارشگران بدون مرز طبق هماهنگی که با چند وزارتخانه مختلف دولت فرانسه از جمله وزارت مهاجرت و امور خارجه کرده بود برای ما اوراقی آماده کردند تا ما بتوانیم بدون پاسپورت و مدارک دیگر، قادر به مسافرت به فرانسه برای تقاضای پناهندگی باشیم. چه مدتی است که در پاریس هستید؟ از ششم نوامبر، یعنی بیش از چهار ماه است که در پاریس هستم. الآن برای گرفتن پناهندگی در چه شرایطی هستید؟ وضعیت من در حال حاضر در مرحلهی درخواست پناهندگی است، منتظر مصاحبهای هستم که باید با من انجام شود و دربارهی وضعیت پناهندگیام تصمیم گرفته شود، این اتفاق بعد از یک ماه میافتد. آیا شرکت فرانسوی سیپا که شما برای آن کار می کردید کاری برای شما انجام ندادهاند؟ متاسفانه اوضاع کلی بازار عکاسی با توجه به رکود اقتصادی و ضربهای که بحران اقتصادی به مطبوعات و رسانهها زده است، جالب نیست. شرکت سیپا با توجه به اوضاع بازار از شخص من حمایت کرده است. قوانین هنوز به من این اجازه را نمیدهند که همکاریام را دوباره با آژانس سیپا شروع کنم ولی اتفاقاتی که برایم پیش آمده است و دیدار خیلی از ادیتورها و همکارانم، برایم روحیه بخش بود. میدانیم که در ماههای اخیر وضعیت بیسابقهای برای خیلی از روزنامهنگاران ایرانی به وجود آمد که حالا در قسمتهای مختلفی در ترکیه، عراق و کشورهای اروپایی پراکنده شدهاند و منتظر گرفتن پناهندگی هستند، بسیاری از آنها نیز در وضعیت بدی به سر میبرند، شما از وضعیت روزنامهنگارانی که در پاریس هستند، اطلاعی دارید؟ خوشبختانه امنیت خیلی بیشتری که در فرانسه وجود دارد باعث میشود بتوانیم ارتباط با همکارانمان را از سر بگیریم. من بسیاری از همکارانم را اینجا میبینم که در وضعیت مشابه من هستند. وضع اسکان ما تقریبا و به صورت اضطراری غیرمشخص است، تنها خوشحالی که داریم این است که وضعیت آب و هوا بهتر میشود.
از طرف دیگر، روز به روز فشار به همکارانمان که در عراق و به خصوص در ترکیه هستند اضافه میشود. پلیس و دولت ترکیه به آنها فشار میآورند. حتی عدهای توانستهاند مدارکشان را تهیه کنند اما دولت ترکیه از خروجشان جلوگیری میکند. واقعا متاسفم که برای همکارانم که چشم و گوش مردم در شرایط خفقان بعد از انتخابات بودند، در نظام به شدت دیکتاتوری به این سرنوشت دچار میشوند. شما از اسکان اضطراری صحبت کردید، امکان دارد که الآن بسیاری از روزنامهنگاران ایرانی در پاریس جایی نداشته باشند و شبها را در خیابان سر کنند؟ اگر حمایتی صورت نگیرد، متاسفانه این اتفاق برای من و همکارانم اجتناب ناپذیر است. برای کسانی که از طریق روزنامهنگاری امرار معاش میکردند و مجبور به ترک وطن شدند، این اتفاق به زودی زود پیش خواهد آمد. نیازهای روزنامهنگاران پناهنده به پاریس به نظر شما چیست؟ اولویت اول این است که سری که به ایران فکر میکند، هر شب مدت کوتاهی روی بالین گذاشته شود؛ زیرا میدانید ما ایرانیها خیلی به وطن خودمان وابستگی داریم و هیچوقت با جایی که اجاره کرده بودیم راحت نبودیم. همیشه دوست داشتیم که مالکیت جایی را داشته باشیم. این تقاضا، به داشتن جایی برای خواب تقلیل کرده پیدا است. روزنامهنگارانی که جان خودشان را در راه آزادی بیان ایران به خطر انداختند به دلیل مشکلاتی که وجود دارد، شبها در خیابان میخوابند، چه انتظاری از سازمانهای حمایت از پناهجویان یا سازمانهای فرانسوی دارید؟ سازمانهای حمایت از پناهجویان در فرانسه تا جایی که من دنبال آن رفتم، تحقیق و تقاضا کردهام، طبق یک پروسهی بسیار طولانی رسیدگی میکند. سازمان گزارشگران بدون مرز بدون اغراق حتی بیشتر از توانش به ما کمک کرده است ولی آنهم یک سازمان غیردولتی است که امکانات مالی محدودی دارد. ما تافتهی جدا بافتهای نیستیم، در وهلهی اول یک انسانیم، دوم یک پناهجوییم، تقاضایم این است که هر امکانی که ممکن است برای یک پناهجو در نظر گرفته شده باشد، ما نیز امکان برخورداری از آن را داشته باشیم. من دیدم سایت بالاترین دست به کاری برای جمعآوری کمکهای مالی برای روزنامهنگاران ایرانی زده است، شما از ایرانیانی که دلشان برای ایرانیان میتپد، چه انتظاری دارید؟ هم از سایت بالاترین و هم همهی دوستان و همکاران که در کمپین و ویدئوی تهیه شده کمک کردند، تشکر میکنم. دست و چشم همهشان را میبوسم و به دلیل اینکه این کمک از طریق گزارشگران بدون مرز به دست من و همکارانم میرسد، تقاضا میکنم در یک اقدام بشر دوستانه و بعد وطن دوستانه، این مضایقه را کنار بگذارند. دلتنگ همهی لحظههای سخت، آسان، شاد و... هستم که در ایران سپری کردم. |