رادیو زمانه > خارج از سیاست > حقوق بشر در ایران > از رنجی که میبرند | ||
از رنجی که میبرندمریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comسرنوشت زندانیان سیاسی همواره با سرنوشت خانوادههای آنان گره خورده است. طی وقایع هشت ماههی اخیر که هزاران نفر از فعالان سیاسی - مدنی و شهروندان عادی دستگیر شده و در زندانها بهسر میبرند، آسیبها و مشکلات فراوانی به بسیاری خانوادههای ایرانی وارد آمده است.
گاهی یکی از افراد خانواده در زندان است و پدر و مادر یا همسر و فرزنداناش در تلاش و رنج دائمی برای آگاهی از سرنوشت او، دیدار یا آزادی وی هستند. گاهی نیز مانند موردی که برای میثم دانشپور مقدم پیش آمده است، بیشتر افراد خانواده در زندان هستند و یکی از اعضای باقیمانده باید بار مشکلات خانواده و نیز تلاش برای آزادی آنان را متحمل شوند. مادر کوهیار گودرزی، فعال حقوق بشر، وبلاگنویس، روزنامهنگار و از دانشجویان دانشکدهی مهندسی هوا فضای دانشگاه صنعتی شریف که از ۲۹ آذر در زندان بهسر میبرد، روزپنج شنبه ۶ اسفند با او ملاقات کرده است و میگوید: من از شهرستان کرمان برای ملاقات میآیم. از فاصلهی هزار کیلومتری میآیم و در تهران هم آشنایی ندارم. باید در خانهی دوستان یا در هتل باشم و مسافتهای طولانیای را طی کنم تا به زندان اوین برسم. در آنجا هم بعد از سه چهار ساعت معطلی میتوانیم حداکثر سه تا پنج دقیقه بچههایمان را ملاقات کنیم و از طریق گوشی با آنها صحبت کنیم. حتی یک دست لباس هم نمیتوانیم برای بچههایمان ببریم. خانم گودرزی، شما امروز با پسرتان ملاقات کردید. وضعیت ایشان چگونه بود؟ امروز در ملاقات با پسرم، حس کردم برخلاف هفتهی گذشته که خیلی شاد و سرحال بود، خیلی رنگپریده و ناراحت است. لبهایاش کاملاً داغ بسته بود و گویی زخم بود. خیلی هم ناراحت بود و فکر میکرد. پرسیدم: چرا رنگات پریده؟ چرا لبهایات داغ بسته؟ چرا ناراحتی؟ چرا توی فکری؟ گفت: من رژیم گرفتم و ورزش میکنم. گفتم: چه رژیمی؟! مگر اینجا به شما چه میدهند که رژیم هم گرفتی؟ نمیدانم… فرزندان ما به ما نمیگویند که آنجا چه اتفاقاتی برایشان میافتد. امروز هم ملاقات ما بسیار کوتاه بود و درست نتوانستیم با هم حرف بزنیم. کوهیار از روند پروندهاش چیزی به شما نگفت؟ از اتهامی که به او تفهیم شده باشد؟ هنوز بازجویی کوهیار تمام نشده است. فقط اتهام محاربه به او تفهیم اتهام شده است. من تا به حال فکر میکردم که این اتهام را فقط بازجو گفته است. اما گویا جزو اتهاماتی است که به او تفهیم شده است.
فکر میکنید چرا چنین اتهام سنگینی را به کوهیار منتسب کردهاند؟ آنها دلشان میخواهد این برچسبها را به فرزندان ما بچسبانند. ولی من اعلام میکنم و بارها هم گفتهام، این صحبتها و این مارکها به فرزندان ایران نمیچسبد. اتهام محاربه و اتهام این که فرزندان ما وابسته به خارج و وابسته به بیگانه هستند، به هیچ وجه به آنها نمیچسبد. فرزندان ما نه وابسته به شرق و نه وابسته به غرب هستند. مثل ما فرزندان ایران هستند وعاشق ایراناند. ذره، ذرهی خونشان را در راه ایران میدهند و قلبشان هم به خاطر ایران میتپد. فرزند من هم جدا از سایر فرزندان ایران نیست. تعداد زیادی از پدرو مادرها میآیند، با حالت گریه، چون ملاقات هم ندارند میروند. امروز خانوادهای را دیدم که از تبریز آمده بودند. دو ماه است فرزند این خانواده در زندان است و ظرف این دو ماه حتی نتوانستهاند یک ملاقات سه دقیقهای با فرزندشان داشته باشند. گاهی هم این مناسبات برعکس شده است؛ مانند مورد میثم دانش پورمقدم: روز عاشورا ما به خانه آمدیم. دیدیم که خانه را زیرورو کردهاند و در حقیقت، شخم زده بودند. پدرم، مادرم، برادرم، دخترخالهام و یکی از دوستان نزدیک پدرم را دستگیر کرده بودند. فقط نامهای نوشته بودند که از دادستانی آمدند و ما را با خود بردند. چه کسانی در خانهی شما ماندهاند؟ من و برادر کوچکترم در خانه هستیم. یک باره سرپرستهای خانواده از خانه رفتهاند و ما دو پسر جوان ماندهایم. بعد از آن شما چه اقداماتی کردید؟ بارها و بارها - شاید قابل شمارش نباشد - به دادگاه انقلاب مراجعه کردهایم. با وکلای زیادی صحبت کردیم. وکیل گرفتیم. به هیچ عنوان نگذاشتهاند وکلا فعالیتی بکنند، وکالتی بگیرند و پرونده را مطالعه کنند. یکی از وکلا که توانسته وکالت یکی از پنج نفر را بگیرد، هنوز نتوانسته پرونده را مطالعه کند. هنوز از حکم آنها خبر نداریم. دادگاه تجدیدنظرشان تشکیل شده و حتی اسم وکلای تسخیری آنان را به ما نگفتهاند. دادگاه علنیشان تشکیل شد و تلویزیون ایران محاکمهی برادر و دخترخالهام را نشان داد. ولی به ما اجازهی شرکت در این دادگاه را ندادند.
امروز که با افراد خانوادهتان ملاقات کردید، در چه وضعیتی بودند و چه اطلاعی از وضعیت پروندهشان به شما دادند؟ برادرم ظاهر زیاد مناسبی نداشت. هنوز به آنها حکمی ابلاغ نشده است. اما بعد از صدور حکم دادگاه اول، برخلاف آنچه که مرسوم است و معمولا اعتراض به حکم را روز بیستم به دادگاه میدهند، وکلای تسخیری آنها، بلافاصله اعتراض را دادهاند. دادگاه تجدیدنظر هم تشکیل و حکم تجدیدنظر قطعی و لازمالجرا شده است. ما هنوز نمیدانیم این حکم دقیقاً چیست. اما پنج نفر اعضای خانوادهی ما را فردای روز دستگیریشان در عاشورا، به عنوان «پنج نفر عوامل اصلی فتنهی روز عاشورا» در تلویزیون نشان دادند و به این اسم هم مرسوم شدند. دادستان تهران هم در تلویزیون از آنان به این عنوان نام برد. در چه ارتباطی این اتهام را متوجه خانوادهی شما کردهاند؟ به چه مواردی اشاره کردهاند؟ من یک عموی مجاهد دارم و بردار خودم هم آنجا است. پدر و مادر من یک سال و نیم پیش رفتهاند و پسرشان را دیدهاند. بعد از بازگشت به ایران، همان زمان گذرنامهشان را گرفتند. پدرم بارها به دادستانی مراجعه کرد و گفت: ما دو یا سه روز آنجا بودهایم. اگر جرمی مرتکب شدهایم، به ما بگویید. گفتند: نه، خبرتان میکنیم، گذرنامهتان را پس میدهیم و… اما بعد از گذشت یک سال و نیم، آنها را به اتهام ارتباط با منافقین دستگیر کردند و الان هم به اتهام محاربه و مفسدفیالارض بازداشت هستند. نمیدانم کجای این قضیه به محاربه ربط دارد، ولی به هرحال از این پنج نفر به عنوان عوامل اصلی فتنهی روز عاشورا نام میبرند و برایشان حکم اعدام بریدهاند. |
نظرهای خوانندگان
دلم آتیش گرفت وقتی اینو خوندم. کوهیار بواقع عاشق کشورش بود.
-- حمید ، Feb 27, 2010 در ساعت 04:38 PM