رادیو زمانه > خارج از سیاست > رسانه و آزادی بيان > «۵۰ روزنامهنگار و وبنگار زندانی داریم» | ||
«۵۰ روزنامهنگار و وبنگار زندانی داریم»حسین علویhamid@radiozamaneh.comروند بازداشت و صدور احکام سنگین برای روزنامه نگاران ادامه دارد. دادگاه بدوی برای بهمن احمدی امویی، روزنامهنگار، حکم هفت سال و چهار ماه حبس تعزیری و ۳۴ ضربه شلاق صادر کرده است. پیش از این نیز دادگاه تجدیدنظر حکم شش سال زندان و پنج سال تبعید برای احمد زیدآبادی را تایید کرد.
چرا برای روزنامهنگاران که اغلب در ارتباط با فعالیت حرفهای خودشان بازداشت و متهم میشوند، چنین احکام سنگینی صادر میشود؟ رضا معینی از سازمان گزارشگران بدون مرز، در این باره با زمانه سخن گفته است. واقعیت این است که در جهان امروز حتی در بخشهایی که آنچنان سابقهی تاریخیای در ارتباط با مطبوعات و آزادی مطبوعات ندارند، برای نمونه در کشورهای آفریقایی، هرچه بیشتر به سمتی میرویم که برای روزنامهنگاران احکام زندان صادر نشود. اما همزمان با این واقعیت، همواره در ایران علیه روزنامهنگاران احکام سنگین صادر شده است. ما روزنامهنگارانی داریم که هماکنون با محکومیتهای بسیار بالا زندانی هستند. مانند آقای عدنان حسنپور و یا آقای کبودوند که با حکم ۱۱ سال حبس، زندانی است. پس از ۲۲ خرداد امسال، دستگیری روزنامهنگاران شدت بازهم بیشتری پیدا کرد. این روزنامهنگاران در دادگاههای غیرقانونی محاکمه شدند. یعنی علاوه بر این که دستگیریشان غیرقانونی بوده، در این دادگاهها محروم از هر گونه حقوقی و حتی همان حداقلهایی که قانون اساسی جمهوری اسلامی و قوانین کیفری و آیین دادرسی ایران برایشان تعیین کرده، محاکمه و به احکام سنگین نیز محکوم شدهاند.
همانگونه که اشاره کردید، احمد زیدآبادی، روزنامهنگار پرکار و مشهور ایران، به شش سال زندان و محرومیت مادامالعمر از نوشتن و تحلیل کردن و نیز تبعید به گناباد محکوم میشود. پس از آن نیز بهمن احمدی امویی به هفت سال و چهار ماه زندان و به ویژه شلاق که نوعی برخورد غیرانسانی و تحقیرآمیز با همهی انسانها و به ویژه با روزنامهنگاران است، محکوم شده که واقعا اسفبار است. اکنون چه آماری از روزنامهنگارانی که طی رویدادهای اخیر و کمی قبلتر بازداشت شدهاند و نیز آخرین وضعیت آنان در بازداشتگاهها در دست است؟ محور اطلاعیهای که ما ۱۶ دیماه منتشر کردهایم، این است که امروز ایران با ۴۲ روزنامهنگار و وبنگار زندانی، بزرگترین زندان دنیا برای روزنامهنگاران است. بنا بر اطلاعاتی که به دست ما رسیده، این تعداد پس از انتشار این اطلاعیه افزایش یافته و امروز بیش از ۵۰ روزنامهنگار و وبنگار در زندانهای ایران به سر میبرند و ایران همچنان بزرگترین زندان برای روزنامهنگاران در جهان است. متاسفانه بنا بر اطلاعاتی که ما از طریق خانوادهها و وکلا داریم، عملا حقوق اولیهی این زندانیان زیرپا گذاشته میشود. بسیاری از آنان تفهیم اتهام نشدهاند و یا با اتهامات واهی در زندان بهسر میبرند. مکان نگاهداری آنها مشخص نیست، امکانات معینی ندارند. به ویژه که وزارت اطلاعات نیز اصرار به بازجویی دارد. ما نسبت به بازجوییهایی هم که در بند ۲۰۹ و زندانهای تحت نظر سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات انجام میگیرد، با توجه به فجایعی که طی ماههای گذشته پیش آمده است، بسیار نگرانیم و میدانیم که این زندانیان در شرایط خوبی بهسر نمیبرند. طی ماههای گذشته، دهها نفر از روزنامهنگاران نیز از ایران خارج شده اند. یعنی نه تنها شغل خود را از دست داده و تحت پیگرد قرار گرفته اند، بلکه الان در وضعیت نامطمئن و ناروشنی در خارج از ایران و به ویژه در کشورهای همسایه به سر میبرند. وضعیت این دسته از روزنامهنگاران را چگونه می بینید و چه امکانات بین المللی برای رسیدگی به آنان در اختیار شما و دیگر نهادها هست؟ این روزنامهنگاران شاهدین و روایتگران سرکوب در ایران بودند که موج موج به دلیل همین جو رعب و وحشت و بازداشتهای بیرویه و غیرقانونی، مجبور به ترک کشور شدهاند. میتوانم بگویم در همهی کشورهای همسایه ایران تعدادی از این روزنامهنگاران حضور دارند که خوش شانسترین آنها به کشورهای اروپایی رسیدهاند. اما به طور کلی این روزنامهنگاران در وضعیت بدی به سر میبرند.
بیش از ۵۰ پرونده در دست ما هست که متاسفانه با وجود همهی تلاشهای ما، به دلیل مشکلاتی مانند عدم همکاری کشورهای اروپایی در صدور ویزا برای این روزنامهنگاران و علیرغم گشایشهایی که شده، رسیدگی به آنها با سرعتی که ما میخواستیم، پیش نمیرود. به همین دلیل، به عنوان تنها سازمانی که در این زمینه داریم فعالیت میکنیم، شرمندهی همکارانمان هستیم. مشکل دوم امکانات مالی خودمان است که متاسفانه در حدی نیست که بتوانیم به همه کمک کنیم. با وجود فراخوانهایی هم که دادهایم، نتوانستهایم کمکهای کافی جمع کنیم. به همین خاطر در فراخوانهای مختلف از روزنامهنگاران در کشورهای اروپایی دعوت کردهایم که کمک کنند، چه به ما و چه مستقیم به خود روزنامهنگاران. آیا نهادهای بینالمللی روزنامهنگاران و یا نهادهای منطقهای در این زمینه با شما همکاری میکنند و ارتباط این نهادها به گونهای هست که نسبت به وضعیت ایران، آگاهی لازم را داشته باشند؟ واقعیت این است که ما همهی تلاشمان را میکنیم. اما مسالهی پناهندگی، مسالهای بسیار جدی در جهان است. الان همزمان با روزنامهنگاران ایرانی و تقریبا به همان تعداد، ما روزنامهنگار سومالیایی داریم که عملا از بسیاری امکانات محروماند. همینطور روزنامهنگارانی از اریتره، عراق و افغانستان داریم. این مجموعه یک مشکل کلی است که همهی سازمانهای بینالمللی با آن درگیر هستند. در رابطه با ایران به شکل خاص، از همان اول تلاش کردیم که بتوانیم با برخی از سازمانهای بینالمللی که در این زمینه فعالیت میکنند، ارتباط بگیریم. همهی سازمانها کاری نمیتوانند بکنند و اکثر آنها فقط یک اطلاعیه یا تاییدیه میدهند. اما وظیفهی بخش عمدهی سازمانهای محلی و بینالمللی است که در این رابطه اقدام کنند. تلاشهایی که میشود، ولی بازهم کمبودهایی هست. ما امیدواریم طی ماههای آینده بتوانیم با ملاقاتهایی که با کمیساریای عالی پناهندگی و خود این سازمانها داریم، یک مجموعهی شبکهای را بهوجود بیاوریم که یک سری از امکانات را در اختیار این بخش از پناهندگان ایرانی قرار بدهیم.
به ویژه این را تاکید کنم که هماکنون تعدادی از خبرنگاران ایرانی در خارج از کشور و بسیاری از روشنفکران و هنرمندان ایرانی، در همکاری با سازمان گزارشگران بدون مرز، کارزاری را برای کمک ایجاد کردهاند که خوشبختانه میتواند حاوی خبرهای خوبی باشد. به خصوص در امریکا و کانادا که تعداد زیادی هستند که شروع به کمک کردهاند و ما بیشتر به آن امیدواریم. برخی جریانات در ایران در تلاشند که بازداشت شدگان رویدادهای اخیر را صرف نظر از حرفه و موقعیت اجتماعی آنها، به اتهام محاربه با شدیدترین برخوردها و بویژه اعدام روبرو کنند. هماکنون دستکم برای پنج نفر پروندهای به این اتهام تشکیل و به دادگاه فرستاده شده است. آیا نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشر نسبت به این خطر از حساسیت لازم برخوردارند؟ خطر اعدام در ایران همواره وجود داشته است. ایران یکی از کشورهایی است که بیشترین تعداد اعدام را نسبت به جمعیتاش دارد. و با توجه به نسبت جمعیتی، تقریبا اولین کشور در جهان میتواند باشد. جمهوری اسلامی، به ویژه افراطگرایانی که در حکومت قرار دارند، همیشه در تلاش بودهاند که اعدامهای گسترده را پیش ببرند. در کشوری که ما دههی سیاه ۶۰ را داشتهایم، این خطر همیشه جدی است؛ به خصوص با فضایی که هماکنون ساختهاند و بحث محاربه را به میان آوردهاند که خود مورد سؤال است. ما در آخرین اطلاعیهمان، در این رابطه ابراز نگرانی کردهایم. همزمان به همهی نهادهای سازمان ملل نامه نوشتهایم و توضیح دادهایم که در این کشور قبلا اعدامهای زیادی صورت گرفته و این نگرانی جدی است. همهی این سازمانها را دعوت کردهایم که در این رابطه اقدام کنند. در این روزها وظیفهی تک تک ماست که بر این مساله تاکید کنیم و وظیفهی سازمانهای بینالمللی است که به شکل جدیتر با این مساله برخورد کنند. |
نظرهای خوانندگان
علی خامنه ای با نامهٌ تقلبی خمینی -که تقلبی بودن دستخط آن را دو کارشناس خط بین المللی تأیید کردند و در روزنامهٌ لوموند در همان دوره منتشر شد- بر سر کار آمده است. بنابراین همواره مجبور به سانسور اطلاعات و اندیشه است. روزنامه نگاران، که در تمام دوران حاکمیت علی خامنه ای مورد آزار و اذیت و فشار سانسور و تهدید و ترور بوده اند، از زمان نمایش مفتضح انتخاباتی تا بحال، تحت کنترل شدیدتری به آمریت علی خامنه ای بوده اند. گناه آقای احمد زید آبادی این است که بعد از ٢٢ خرداد گفت ما اشتباه کردیم که مردم را دعوت به شرکت در رأی گیری کردیم. در غیاب احزاب و سازمانهای اپوزیسیون رژیم و دولت در ایران- سازمانهای اصلاح طلب، پوزیسیون اند ونه اپوزیسیون- ، مطبوعات تا حدودی ایجاد تنوع اندیشه می کردند که رژیم آنرا بر نتافت. دفاع هر روزه از حقوق این خبرنگاران، تلاش برای آزادی آنها، جلب حمایت جهانی افکار عمومی، انتشار اطلاعات و ضد اطلاعات از درون رژیم، ابهام زدایی، ترس زدایی و یادآوری مرتب تجاوزها و تخطی ها، تأکید مداوم بر آمر بودن علی خامنه ای در تمام جنایات و تجاوزات و محدود سازیها و سرکوب ها، از جمله اقدامات لازم میباشد.
-- شادی خ ، Jan 11, 2010 در ساعت 10:04 PMسوالی از همه ایرانیان مخالف دولت ج. ا. دارم ؛لطفا بفرمایید در نظام تخیلی شما با روزنامه نگاران مردمی دگر اندیش و مخالف با شما چگونه رفتار خواهد شد و جرم روزنامه نگاران وابسته به دشمنان مردم ایران در چهارچوب قوانین مورد نظرتان چیست؟
-- بدون نام ، Jan 11, 2010 در ساعت 10:04 PMایا اگر روزنامه نگاری صرفا به خاطر منافع مالی و یا پست و مقام در خدمت اجنبی قرار گرفت،باز هم می تواند انچه که می خواهد را ازادانه و با کمک مالی دشمنان مردم ایران بنویسد؟
سوالات فوق به هیچ عنوان در حمایت از بازداشت خبرنگاران نیست،بلکه به خاطر بی برنامه گی و نداشتن مرز برای بیان مطالب و تهمت ها وبیانات تحریک امیز است و اینکه چه چیز تحریک کننده،چه چیز تهمت و چه چیزی افترا و اتهام است را هنوز کسی مشخص نکرده است.
شاید ارایه الگویی بتواند کلیه مخالفان دولت ج.ا. را اولا با معیارهای ازادی بیان اشنا کند،دوما چهارچوب الگوی ارایه شده توسط نیروهای مخالف رعایت گردد و سوما فرق یک خبرنگار روشنفکر مردمی با خبرنگاران خودفروخته و شیاد نیز مشخص گردد.
وضعیت کنونی نه به نفع خبرنگاران داخلی و نه خبرنگاران در تبعید است.
اگر توجه منصفانه به مطالب مندرج در اکثر نشریات و رسانه های خارج از کشور بفرمایید،متوجه خواهید شد که مطالب مندرج در انها اکثرا با توهین و اتهام زدن به دولتمردان و مخالفین فکری خود به پایان میرسد.لذا یک الگوی خوب و ارایه ان به عنوان پیشنهاد و انجام گفتگو پیرامون ان کمک بزرگی برای درک دمکراسی خواهد بود.ضمنا تعریف یک خبرنگار زندانی سیاسی هم کاملا مشخص می شود.
من بدون اینکه وارد جزییات بازداشت خبرنگاران در ایران شوم ،از این طریق از اقای خامنه ای استدعا دارم دستور فرمایند قضات محترم حکم زدن شلاق را صادر ننمایند و بجای ان جریمه نقدی مطالبه شود.
شلاق زدن به اسانهای تحصیل کرده نوعی تحقیر و نیز ضعف فرهنگی جامعه و نخبگان مذهبی و غیره مذهبی است.
mansourpirykhangha@t-online.de
منصور پیرخانقاه گرامی، همه آزادند که نظر خود را طرح کنند، چه وابسته و یا مستقل. رژیم ولایت فقیه از وابسته ترین ها درجهان است زیرا در سیستم خیر و شر(=مانیکیسم)، آمریکا و کلاً نظام سرمایه داری را، محور شر می نامد و خود را محور خیر؛ با اینکار آمریکا هم در سیاست داخلی و هم خارجی رژیم علی خامنه ای مرتباً دخالت دارد. ایجاد فضای کاملاً حقوقی است که موازنهٌ عدمی و عدم دخالت را موجب می شود. اپوزیسیون رژیم همانطوری که شادی گرامی اشاره کرده اند، آنهایی هستند که ولایت جمهور مردم را در مقابل ولایت فقیه، نخبگان،گروه، حزب،رهبر، اسطوره، بُت قرار می دهند. این مخالفان کامل (=اپوزیسیون)، فضای صد در صد حقوقی را پیشنهاد می کنند که در آن بیان راهنما استقلال و آزای جمهور مردم است. در این فضای حقوقی با این اصول راهنما، جامعه (=تودهٌ مردم، متفکران، آکادمیسین ها، روشنفکران، روزنامه نگاران....) خود مسئولیت نقد نظر آنهایی را که در خدمت دیگرانند بعهده می گیرد؛ معیار سنجیدن اشخاص به حقوق و نه حقوق به اشخاص مدّ نظر قرار می گیرد. "اگر روزنامه نگاری صرفا به خاطر منافع مالی و یا پست و مقام در خدمت اجنبی قرار گرفت" در فضای اندیشه و اطلاعات بدور از هر گونه سانسور به نقد کشیده می شود. در این فضا عدم سانسور، جلوگیری از انحصار واقعیت، پیوستگی زمان، پرهیز از عجله در تفکر و اجرا، معیارهای ضد فریب شناخته می شوند. خاصه های پانزده گانهٌ حق( صفحهٌ ٥٤ کتاب http://enghelabe-eslami.com/ketab/hoguge_bachar/hoguge_bachar_a4.pdf از آقای بنی صدر) نشان می دهند که در فضای قدرت مدارانهٌ رژیمهای قدرتمدار، سیستمی که حاکم می شود سیستم دروغ و پر از تضاد و تناقص و بحران است. در این سیستم، رژیم خود توطئه گر، بحران زا، تهمت زن، سرکوبگر، وابسته به بیگانه و غیره است. این گونه رژیم ها، وابسته کردن جامعه به خود و پایین آوردن توان مقاومت مطبوعاتی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی را باعث می شوند. "نداشتن مرز برای بیان مطالب و تهمت ها وبیانات تحریک امیز و اینکه چه چیز تحریک کننده،چه چیز تهمت و چه چیزی افترا و اتهام است" در چنین رژیم هایی مثل رژیم ولایت فقیه، متصور می شود، در نظام و درک حقوقی که حقوق داشتنی (=ذاتی) هستند، مرزها برداشته می شوند و تکلیف اجرای حقوق می شود، کسی که از حقوق تخطی می کند دعوت به دست برداشتن از تجاوز به حقوق خود و انسانها می شود؛ افشا و نقد نظر و شناساندن متجاوز به حقوق، با تحقیق و در مطبوعات مستقل از دولت(= سه قوه) و نیروهای نظامی، راهکار می شود. در خارج کشور مطبوعاتی که این معیارها را رعایت میکنند وجود دارد. خبرنگار نه تنها در یک نظام حقوقی صد در صد آزاد در ارائه نظر است، بلکه مجرم سیاسی شناخته نمی شود، اگر تهمت و یا افترا و غیره به کسی زد، جنحه او با جریمهٌ نقدی در دادگاه با معیارهای حقوقی مواجه می شود و قربانی در همان ستون مطلب اتهام می تواند از خود دفاع کند. رژیمهای قدرتمدار غیر حق هستند و از خود هستی ندارند و در جوّ بحران زایی، تنها راه حل های کوتاه مدت می یابند. راه حل برای اصلاح جامعه، برداشتن این رژیمها از طریق جنبش عمومی مردم است. در ضمن در یک نظام حقوقی جرمها و جنحه ها در رابطه با حقوق انسانها و جامعه تعریف می شوند و نه نظام؛ رژیمی مثل رژیم ولایت فقیه خود در تجاوز و توطئهٌ دائمی به حقوق انسانها است و مطابق با تعاریف فقه سنتی محارب است زیرا ایجاد رُعب و وحشت می کند. "استدعا" ی منصورگرامی از جنایت کاری چون علی خامنه ای غیر حقوقی است؛ زیرا او هم با تقلب همانگونه که شادی گرامی اشاره کرده رهبر شده و هم با آمریت جنایات از همان مقام تقلبی نیز در وجدان جامعه سلب شده است؛ نگاه ایشان بطرف محور قدرت است، قدرت از خود هستی ندارد و با پذیرش او از طرف زیرسلطه موجودیت می یابد. رجوع به علی خامنه ای بعنوان منشاء قدرت عمر حاکمیت او را طولانی تر می کند. شلاق زدن به هیچ انسانی صحیح نیست. انسانها قبل از روشنفکر و قاتل و روحانی و متجاوز و روزنامه نگار و سرکوبگر و غیره انسان هستند و دارای کرامت انسانی.
-- محمدرضاراعی ، Jan 11, 2010 در ساعت 10:04 PMدوست گرامی،ضمن تشکر از راهنمایی شما ،چند جمله دیگر هم جهت یاداوری نوشتم که متاسفانه هنوز توسط مسوول زمانه درج نگردیده است.موفق باشید
-- mansour piry khanghah ، Jan 12, 2010 در ساعت 10:04 PM