رادیو زمانه > خارج از سیاست > رسانه و آزادی بيان > «مطبوعات به وظیفهی اصلی خود عمل نمیکنند» | ||
«مطبوعات به وظیفهی اصلی خود عمل نمیکنند»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comدر شرایط بحرانهای خاص سیاسی، آسیبهای ناشی از خشونتهای حکومتی از اجرای حکم زندان تا اعدام تا اخراج کارکنان حوزههای مختلف معمولا در عرصهی آسیبهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بررسی میشود.
به ویژه در شرایط فعلی ایران که مسائل سیاسی حد اعلای اهمیت را یافته است مسالهی آسیبهای انسانی ناشی از فشار اقتصادی که حاصل بیکار شدن این فعالان است کمتر مورد توجه قرار میگیرد. این پرسش، به ویژه در جامعهی مطبوعاتی ایران که اعضای آن تقریبا همیشه با خطر بسته شدن روزنامهها و بیکار شدن مواجه هستند، میتواند حائز اهمیت باشد. یک بار دیگر تلاش کردهام به این پرسش بپردازم و در این ارتباط با خانم فرزانهی روستایی، روزنامهنگار شناخته شده به ویژه در عرصهی کار بینالمللی روزنامهنگاری و همکار بسیاری از روزنامههای داخل و خارج از کشور، گفتوگو کردهام. همچنین با آقای حامد کاویانی، روزنامهنگار اخراجی که عقاید کمی متفاوت را ابراز میکنند، گفتوگویی داشتهام. خانم روستایی آیا این موج دستگیریها از روزنامهنگاران در ۳۰ سال اخیر بیسابقه نیست؟ من خیلی موافق نیستم که این موج بیسابقه است. به لحاظ این که طی ده سال گذشته تقریبا در هر مقطعی تعدادی از روزنامهنگاران دستگیر شدهاند، زندان رفتهاند و محکوم شدهاند. یک دورهای بودهاند و بعد آزاد شدهاند. واقعیت این است که در ایران هر موقع تحولی اتفاق میافتد یا جامعهی ما دچار بحرانی میشود، یکی از در دسترسترین اقشار و طیفهایی که معمولا آسیب میبینند و سراغشان میروند، متاسفانه روزنامهنگاران هستند. در حال حاضر بسیاری از روزنامهنگارانی که حتی فعالیت مطبوعاتی ندارند و نمیتوانند داشته باشند؛ چون روزنامه یا نشریهای که در آن کار میکردند، بسته شدهاند هم دستگیر شده و در زندان به سر میبرند. در هر حال نکتهای را نمیتوان انکار کرد و آن این است که به لحاظ این که سازمانهای سیاسی، احزاب و تشکلات سیاسی فعلا در جامعهی ما وجود ندارد، روزنامهنگاران ایرانی با کاری که انجام دادهاند و با سابقهای که تولید کردهاند عملا بخشی از فعالترین اقشار سیاسی اجتماعی جامعه هستند. در نتیجه اگر قرار باشد روی طیفی انگشت گذاشته شود و روی آن حساسیت نشان داده شود، قطعا روزنامهنگاران باز هم در اولویت قرار میگیرند. به این دلیل به نظر من، محدودیتهای جدیدی که با آن مواجه شدهایم، مشکلی را که روزنامهنگاران ایرانی داشتهاند هیچ تغییری نمیدهد. امروز روزنامههای به عبارتی معترض و اصلاحطلب زیادی وجود ندارد، اما در هر حال تاثیر همین تعداد محدود روزنامهها را نمیتوان ندید گرفت. در نتیجه باز روزنامهنگاران در معرض دستگیری، اتهام و تهدید قرار میگیرند. از جمله همکار من آقای کیوان مهرگان، دوست خیلی نزدیکم خانم مفیدی، آقای شمسالواعظین و دیگران که متاسفانه طی چند سال گذشته و به ویژه اکنون بازداشت میشوند، مدتی میمانند بعد بیرون میآیند و دوباره تعداد دیگری بازداشت میشوند، مدتی میمانند و بیرون میآیند. نکتهای که لازم است در این آمد و رفتنها، آزاد شدنها و بیکاریهای دورهای به آن اشاره شود، وضعیت اقتصادی این روزنامهنگاران و خانوادههایشان است. آیا هیچ نهادی از آنان در مقابل آسیبهای اقتصادی حمایت میکند؟ در حال حاضر هیچ ادوات و ابزاری برای دفاع از روزنامهنگاران و این که پناهگاهی برای آنان باشد، وجود ندارد. شاید بتوان گفت این اتفاق عجیب تنها نغمهای بود که پیرامون حمایتی ضمنی از روزنامهنگاران شنیده شد. وگرنه الان نه سازمان و نهادی هست که روزنامهنگاران را حمایت کند و نه اصلا کسی جرأت میکند وارد این فضا شود. اما متاسفانه همین انجمن صنفی هم با وجود این که یکی از دستآوردهای بسیار قابل توجه دوران اصلاحات بود و تشکلی را ایجاد کرد که نشان داد هم در صحنهی داخل موثر است و هم به لحاظ پرستیژ اجتماعی روزنامهنگاران ایران بسیار مؤثر بود بسته شد و به عبارتی، مهمترین ابزاری که وجود داشت و میتوانست به دفاع از روزنامهنگاران بپردازد یا حداقل مسائلشان را مطرح کند، در محاق قرار گرفت. روزنامهای که آقای حامد کاویانی در آن کار میکرده است، توقیف و ایشان بیکار شدهاند. آقای کاویانی در این باره میگوید: مطبوعات ما به وظیفهی اصلی خود که جوامع امروز به آنها داده است، عمل نمیکنند و متاسفانه نارساییها و کمبودهایی که در فضای سیاسی، اقتصادی و راندجویانه هست، در صحنهی مطبوعات و رسانهها نیز راه پیدا میکند. در نتیجه مطبوعات نمیتوانند نقش اصلی خود را بازی کنند و در معرض مشکلاتی قرار میگیرند و با وظایفی روبرو میشوند که بخشهای دیگر جامعه باید آن را انجام بدهند. مثلا چه مواردی؟ مثلا در مورد بیانیههای سیاسی، در مورد نقشهایی که سیاستمداران و نهادهایی که کار سیاسی انجام میدهند باید ایفا کنند، به جامعهی مطبوعات برمیگردد و آنها این وظایف را انجام میدهند. در نتیجه با مشکلاتی روبرو میشوند و با تعطیلی، توقف یا توقیف موقت و یا بیکاری روزنامهنگارها مواجه میشوند. میتوانم این نتیجه را از صحبت شما بگیرم که روزنامهنگاران در اموری که به آنها مربوط نیست، دخالت میکنند؟ بله، بخشی از روزنامهنگاران در اموری که به آنها مربوط نیست دخالت میکنند. یعنی به جای این که کارشان نقد باشد و بیطرفانه به مساله بپردازند و نظرات دو طرف را درج کنند مثلا نظرات دولت و منتقدین به دولت و مسائلی را که مربوط به دو دیدگاه مختلف است مطرح کنند و در مورد آن قضاوت نکنند، به قضاوت میرسند. به قضاوت مینشینند. یا این که در نقد یا ستایش باید تعادلی حفظ شود؛ مثلا ۷۰درصد نقد و انتقاد باشد، ۳۰درصد هم تعریف و تمجید باشد که این کارتان خوب بوده است. حداقل این تعادل را حفظ کنند. اما وقتی یک روزنامه یا رسانه و یا یک روزنامهنگار کاملا به یک طرف قضیه میافتد و فقط یا ستایش و مدح میکند یا این که فقط به انتقاد و ایراد گرفتن میپردازد نتیجهاش این میشود که آن روزنامه یا رسانه متهم میشود به این که یا کار نقد و انتقاد و چشم و گوش جامعه بودن را انجام نمیدهد و یا این که دائما به دنبال ایراد گرفتن است و کار سیاسی میکند. در واقع کار خودش را انجام نمیدهد. ولی توقیفها و بسته شدنهای مطبوعات، فقط در حوزهی مطبوعات سیاسی و اجتماعی خلاصه نمیشود و به مطبوعات تخصصی هم برمیگردد. مشکل دیگری هم که در سالهای اخیر اتفاق افتاده، این بوده که وقتی روزنامههای سیاسی بسته شدند افرادی به روزنامههای اقتصادی راه پیدا کردند و با عنوان این که در روزنامهی ورزشی، اقتصادی و یا اجتماعی دارند کار میکنند حرفهای سیاسی زدند. حتی صفحههایی را به مسائل سیاسی و اجتماعی اختصاص دادند. چون جای آنها خالی بود و از طریق این صفحهها تیترهای خاص را کار کردند. در نتیجه روزنامه دائم با تذکر و ایراد گرفتن، جلسات و نامهنگاریهای مختلف روبرو میشد و در نهایت به توقیف میرسید. نتیجهی این مساله این میشد که عدهای که کار اقتصادی میکردند، فقط خبرنگار اقتصادی بودند یا این که فقط خبرنگار ورزشی و هنری بودند، آنها نیز در کنار سایرینی که کار سیاسی میکردند، بیکار میشدند و این بیکاری گسترده به همه لطمه میزند. فکر میکنید همین قوانین موجود چگونه میتواند جلوی این آسیبها را بگیرد؟ به نظر میرسد، به جای این که کل آن رسانه یا روزنامه تعطیل شود، مثلا چند روزنامهی اقتصادی و یا چند روزنامهی اجتماعی تعطیل شوند، قانون مطبوعات به نقطهای برگردد که کسانی که کار سیاسی میکنند و ایرادی به کارشان هست، جوابگو باشند. منظور شما این است که با نویسنده برخورد کنند؟ بله یا نویسنده به عنوان کسی که این مطلب را نوشته، یا مدیر مسئول پاسخگو باشد و یا یکی از کسانی که مسئولیت اصلی را در روزنامه دارند، به اضافهی نویسنده بروند پاسخگو باشند. نه این که مثلا ۱۰۰ روزنامهنگاری که دارند در روزنامه کار میکنند، با بستن پروانهی روزنامه، همه بیکار شوند. از این طریق به مخاطب هم لطمه وارد میشود. چون مخاطبی که چهار یا سه سال روزنامهای را مطالعه کرده، یکباره با شرایطی مواجه میشود که این روزنامه دیگر وجود ندارد. اما اگر سردبیر یا مدیر مسئول یا کسی که نقش اصلی را در هدایت آن کار دارد، روزنامه را سیاسی کرده بود و به جایی رسانده بود که ادامهی آن راه امکانپذیر نبود پاسخگو میشد، این قضیه بهتر جمع میشد و روزنامهنگاران کمتری بیکار میشدند. لطمه هم به فضای مطبوعاتی نمیخورد که بگویند روزنامهها تعطیل شدهاند. ولی به هرحال روزنامهنگار بیکار میشد. خطاکار اصلی چه کسی است، او باید پاسخگو باشد. ولی این که یکباره ۱۰۰ نفر را بیکار میکنند؛ همهی این آدمها تا بروند رسانهی جدیدی پیدا کنند، چگونه میخواهند خودشان را با بخشهای اصلی هماهنگ کنند، از نظر راه و مسیر زندگی و خانهشان کجاست، محل کارشان کجاست، از نظر میزان درآمدی که دریافت میکنند، چگونه بتوانند هزینههایشان را پوشش بدهند و هزاران مشکل دیگر برای اینها ایجاد میشود. در حالی که میتوان به جای این که پروانهی رسانه لغو شود، کسی که اشتباهی را انجام داده، برود پاسخگو باشد. |