رادیو زمانه > خارج از سیاست > رسانه و آزادی بيان > قصهای که از آب چشم فراتر رفته است | ||
قصهای که از آب چشم فراتر رفته استایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.com
در ردهبندی جهانی آزادی مطبوعات سال ۲۰۰۹ که از سوی سازمان گزارشگران بدون مرز در پاریس منتشر شده است، ایران همچنان از نظر آزادی مطبوعات سقوط آزاد داشته و در ردههای پایینی و در کنار سه کشور جهنمی آزادی مطبوعات به توصیف گزارش یعنی ترکمنستان، کره شمالی و اریتره قرار گرفته است. ردهبندی آزادی مطبوعات در جهان با همکاری صدها روزنامهنگار و کارشناس رسانهها تهیه میشود و این هفتمین باری است که این ردهبندی انجام میگیرد. گزارش میگوید در ایران در سال ۲۰۰۹ وضعیت مطبوعات بیش از پیش رو به وخامت گذاشته است. مرگ وبلاگنویس جوان امیدرضا میرصیافی در زندان اوین، ادامهی بازداشت گروهی روزنامهنگاران در پی سرکوب اعتراضهای گسترده به تقلب و تخلف در انتخاب مجدد محمود احمدینژاد به ریاست جمهوری، از جمله علل این وخامت ذکر شده است. گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز دربارهی وضعیت مطبوعات در ایران میگوید: «امسال روزنامهنگاران ایران بیش از هر وقت دیگری از احمدینژاد آزار دیدهاند. استقرار نیروهای امنیتی در چاپخانهها و تحریریههای روزنامهها، سانسور پیش از انتشار مطالب، بازداشت و زندانی کردن، بدرفتاری غیر قانونی و گسترده با روزنامهنگاران که بسیاری از آنها را مجبور به ترک کشور کرده است.» در گفت و گو با خانم نوشابه امیری، روزنامهنگار و عضو شورای سردبیری نشریه اینترنتی «روز» ابتدا از او پرسیدم چه نکتهای بیش از همه در گزارش تازهی سازمان گزارشگران بدون مرز دربارهی وضعیت مطبوعات ایران توجه شما را جلب کرده است؟
باید بگویم که واقعاً این اطلاعات را آدم دارد و هر روز با آنها سر و کار دارد. اما وقتی این مجموعه را این طور جمع میکنند و جلوی چشم آدم میگذارند، بعد آدم میبیند که قصهی ما فراتر از آب چشم رفته است؛ این قصه دیگر پر از خونِ دل است. این مجموعه را که میبینیم، اینکه ما در کنار چه کشورهایی قرار میگیریم و چه کشورهایی از ما در زمینهی آزادی مطبوعات جلوتر میروند، میبینیم که حکومت جمهوری اسلامی با جلوداری آقایان خامنهای و احمدینژاد در واقع مرزهای غیر انسانی و استبداد را تا کجا جلو برده است. اما نکتهای که فکر میکنم باید حتماً راجع به این نوع گزارشها گفت، این است که این نوع گزارشها معمولاً کمّی هستند. یعنی میشمارند که شما چند روزنامهنگار زندانی دارید، چند بیکارشده دارید و خلاصه به نتیجهای میرسند و رتبهای میدهند. با این ترتیب است که ما در ته جدول قرار میگیریم و سقوط آزاد میکنیم. اما به نظر من کاش این گزارشها یک وجه کیفی هم داشتند که اگر میداشتند، آن وقت میدیدید که ما در واقع اصلاً به جزیرهای خارج از جهان تبدیل شدهایم و دیگر در این ردهبندیها نمیگنجیم. یعنی در هیچ جدولی رنجی را که احمد زیدآبادی در یک قبر برده و در یک سلول تکنفره برده، یا عیسی سحرخیز برده، یا همه آن اندوهی را که قوچانی میبرد بدون آنکه کاری کرده باشد، اینها در قالب عدد و رقم نمیگنجد. یعنی آقایان در واقع کاری کردهاند که من فکر میکنم برای آنها باید یک تحلیل جداگانه داد و گفت: دنیا و ایران. آن وقت است که میبینیم چهطور میشود که روزنامهنگاران یک مملکت که لیستشان هم بسیار طولانی است، حالا آنهایی که مجبور به ترک کشور شدهاند، به شکلی با مشکلات روبهرو هستند؛ و آنهایی که در داخلاند و هنوز دستگیر نشدهاند و برای ابتداییترین چیزهای زندگیشان در واقع معطل ماندهاند، آنها در چه شرایطی هستند و آن روزنامهنگارانی که دستگیر شدهاند یا آنهایی که احضار شدهاند و این شمشیر بالای سرشان است. ما الان به لیست روزنامهنگارانمان که نگاه میکنیم، بسیار جالب توجه است که تعداد زیادی از آنها فقط به عنوان یک فعال سیاسی بازداشت نشدهاند که با آنها یک برخورد سیاسی شود. آنها به عنوان یک روزنامهنگار بازداشت شدهاند و جرمشان این است که چرا اخبار گروههای مختلف را منعکس کردهاند و بابت این تحت فشارند؛ تحت شکنجههای قرون وسطایی هستند که بگویند که ما برای اینکه اخبار روز یک مملکت را منعکس کنیم، از غرب پول گرفتیم؛ با غرب رابطه داشتیم و خلاصه مأموران تهاجم فرهنگی بودهایم. خلاصه کنم؛ به نظر من در واقع این گزارش یک گزارش کمّی است. واقعیت ایران تلختر، دهشتناکتر و فاجعهآمیزتر از این است. شما فقط فکر کنید که یک وبلاگنویس به نام حسین درخشان که در واقع از یک جایی حتی به دفاع از حکومت آقای احمدینژاد پرداخته است، به داخل کشور برمیگردد و اخباری که دربارهی او وجود دارد، حیرتانگیز است. یعنی اینکه یک آدم را، یک جوانی را لِه کردهند. به انواع و اقسام همکاریها وادار کردهاند؛ انواع و اقسام اعترافات را هم از او گرفتهاند و هنوز هم تحت فشار است و واقعاً چه کسی فکر میکند، در کدام گزارش میآید که وقتی این جوانها بیرون میآیند، از آنها چه باقی میماند؟ در واقع باید دربارهی [آنها] گزارشهای تحلیلی داد.
آیا برای روزنامهنگارانی هم که با نشریه اینترنتی «روز» کار میکردند، مشکلاتی به وجود آمده است؟ بله؛ بسیار زیاد. دو چهرهی سرشناس ما، آقای احمد زیدآبادی و آقای عیسی سحرخیز در بدترین شرایط هستند و یکی از اتهامات اصلیشان همکاری با «روز» است. تعداد دیگری از دوستان و همکاران ما که نه در قالب روزنامهنگار، بلکه در قالب مصاحبه کردن همکاریهایی داشتهاند، دستگیر شدهاند. تعداد زیادی از همکاران ما احضار شدهاند و در واقع تلاشی که جمهوری اسلامی از ابتدا کرد، از اولین روزی که «روز آنلاین» راهاندازی شد، این بوده است که ارتباط ما را با داخل قطع کند. امروز در این چند ماه اخیر به بدترین و شدیدترین حالت رسیده است. اما یک چیزی را آقایان نمیدانند و فکر میکنند که در واقع اتفاقات داخل ایران به افراد بند است. یعنی اینکه فکر میکنند که اگر احمد زیدآبادی را تحت فشار بگذارند، دیگر هیچ نویسندهای در داخل ایران نمینویسد که در آنجا چه اتفاقی میافتد. این روزها اتفاقاً تعداد همکاران ما بسیار زیادتر شده است. البته تعدادشان را با اسامی دیگر مینویسند. ولی همان طوری که آقای موسوی هم گفتند که هر کسی یک رسانه است، کافی است که ما فقط در صفحهی فیسبوک بنویسیم که امروز در ایران چه خبر است تا دهها نفر بیایند و به ما گزارش بدهند و گزارش بفرستند. اما همکاران رسمی ما در ایران تحت فشارهای بسیار سنگین هستند. ضمن این که ماجرای فیلترینگ هم هست. با این پارازیتهایی که میفرستند یا فیلترینگ، در واقع کوشیدهاند که ارتباط داخل را با خارج قطع کنند. گرچه در این زمینه هم روزهای اول بسیار سخت بود، اما به تدریج راه حلها دارد پیدا میشود و دوباره ارتباط ما با داخل کشور برقرار شده است. چشماندازتان نسبت به وضعیت مطبوعات و روزنامهنگاران با سختتر شدن اوضاع در جمهوری اسلامی چیست؟ من وضعیت مطبوعات را هم در دل جنبشی میبینم که امروز در کشور ما در حال پیشروی است. یعنی دو مقولهی جدا از هم نیستند و هر دو بر هم اثر میگذارند و وضعیت هم را جلوتر میبرند. به همین دلیل از آنجایی که فکر میکنم که جنبش ما، جنبش مردم ایران، جنبشی رو به پیش است و به رغم همه هزینههایی که داده، هر روز در واقع جلوتر رفته و جناح حاکم را عقبتر رانده است، فکر میکنم که مطبوعات ایران و به طور کلی رسانههای جمعی در ایران هم روزهای بهتری را تجربه خواهند کرد؛ هر چند بعد از دورانهای کوتاه سخت. اما ما در فارسی ضربالمثلی داریم که میگوییم جنگ پشه با حبشه. واقعیتش این است که تکنولوژی و خواست ملی برای این که این تکنولوژی را در خدمت خواستهای ملت ایران دربیاورد، چنان قدرتمند است که اگر آقایان به کمک تمام سردارهایشان و به کمک تمام وزرای ارشادشان که همهشان در واقع سر در آخورهای نظامی و امنیتی دارند، اگر با همهی اینها هم به میدان بیایند، ممکن است در کوتاهمدت به ملت ما هزینههایی را تحمیل کنند که تا امروز هم کردهاند، اما واقعیت این است که پایان این جنگ از امروز نتیجهاش روشن است. این پیروزی از آن ملت ایران خواهد بود. در نبرد تاریکی و روشنایی هرگز تاریکی پیروز نشده است. دفعاتی پیش آمده که در واقع ماه پشت ابر رفته است؛ ولی هرگز این وضع ثابت باقی نمانده است. |
نظرهای خوانندگان
به قول دكتر نوري زاده: زيد آبادي شرف اهل قلم است.عارفي است كه بعدها شناخته خواهد شد.
-- رضا پيراستاد ، Oct 22, 2009 در ساعت 03:18 PMمردم دنيا بايد به سبز هاي ايراني در مبارزه باحاميان وحشت وترور وهم انديشان پيرو طالبان و ال قاعده آن ها كمك كنند.وحشت عمومي فعلي در ايران
فقط با وحشت عمومي ملت آمريكادر ماههاي اول
بعد از يازده سپتامبر قابل مقايسه است.مقام معظم ،احمدي نژاد وهم محفلي هاي آنها براي تمام آزادي خواهان جهان به مراتب از بمب اتمي خطر ناكتراند.اينها حامي وپايگاه
تروريسم بين الملل واشاعه دهنده تفكرات ماليخوليايي ايجاد وحشت جهاني اند.جنبش سبز براي حفظ كرامت انساني در سر تاسر جهان بايد گسترش يابد.ما به ياري همه حاميان حقوق بشرو انسانهاي آزاده دنيا در تمام اشكال به دور ازخشونت نيازمنديم .تفكر انساني سبز بايد به سبزجهاني تبديل شود.
شما مي توانيد كمك كنيد.هيچ وقت جهان براي چنين رويكردي نيازمندتر و آماده تر از امروز
نبوده است.سبز جهاني وابسته به هيچ دولتي نيست .مي تواند دولتها را به عدم مماشات
با حاميان تروريسم جهاني ومتجاوزين به حقوق انساني وادار سازد(باز هم بدون خشونت!)
این...ها می دانند که کویت و لبنان ااز لحاظ آزادی مطبوعات از اسراییل بمراتب جلوتر
-- بدون نام ، Oct 23, 2009 در ساعت 03:18 PMاست. آین ... ها مرتب کشورهای عربی را
بعلت نژاد پرستی و ..... لیسی اسراییل کوچک می کنند و اسراییل نژادپرست را بزرگ.
چرا در مورد خود مطبوعات که اخیرا" هم رییس قبلی "دیده بان حقوق بشر" قلابی اعتراف کرده که حساب اسراییل و کشورهای غربی جداست و استاندارد دیگری برای اسراییل در نظر می گیریم که سر زبانها نیافتد و بدین وسیله منافغ اسراییل را حفاظت می کنیم حرفی نمی زند؟