رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۳ شهریور ۱۳۸۸
نامه یک برنده مدال طلای المپیاد جهانی به رهبر

اداره کشور با محمدرضا جلایی‌پورها یا سعید مرتضوی‌ها؟

برای برنده مدال طلای المپیاد محبوس در اوین، محمدرضا جلایی‌پور

آقای خامنه‌ای
سلام علیکم

ناراحت نشوید اگر بی‌مقدمه وارد متن می‌شویم. راقم این سطور خسته شده است از مقدمه‌های مفصل‌تر از متن و از متن‌های پوچ و هیچ.

چند سال قبل از دفتر نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه زنگ زدند به خانه ما که فلان روز دیدار با رهبر است. من هم به خودم گفتم یک مقدار سخنرانی می‌کنند و لابد آخرش سکه می‌دهند. رفتم. همان جور هم شد، شما حرف زدید، ما حرف زدیم و سکه هم بالاخره رسید.

در ابتدای دیدار خواستید خودم را معرفی کنم و گفتم که فلانی هستم، مدال طلای المپیاد جهانی فلان در سال فلان ... شما که ریش بلند من را دیدید و لابد فکر کردید بسیجی درست و حسابی هستم، به من گفتید خداوند شما را برای آْینده‌ی اسلام و ایران حفظ کند. علاوه بر آن تا همین دو سال پیش هر سال ماه رمضان یک شب برای افطار دعوت می‌کردید و من هم حضور پیدا می‌کردم.

حال و هوای حسینیه شما با جاهایی که من معمولاً‌ در آن‌جاها بودم، همیشه فرق داشت و دیدن آن‌جا برایم همیشه جالب بود. هنوز طنین صدای شما در گوشم هست که می‌گفتید: نخبگان علم و دانش باید چنین کنند و چنان کنند. جنبش نرم‌افزاری برپاک نند. نقشه‌ی جامع علمی کشور آماده کنند. از خستگی نهراسند و ....

رتبه‌ی یک کنکور و مدال طلای المپیاد را گرفته‌اند، انداخته‌اند توی سلول‌های انفرادی اوین. محمدرضا جلایی‌پور را می‌گویم. هیچ یک از نخبگان علمی کشور در ۳۰ سال اخیر نتوانسته هم در کنکور موفق باشد و هم در المپیاد. محمدرضا در هر دو، رتبه‌ی یک بود. رتبه دو هم نه، خود خود یک.

هیچ یک از نخبگان علمی کشور، مثلاً هم‌دوره‌ای‌های محمدرضا - که همگی الان در کشورهای اروپایی و آمریکایی مشغول به تحصیل هستند - نتوانسته است نمره‌ی زبانی را که محمدرضا در آزمون IELTS کسب کرد، کسب کند.

آقای خامنه‌ای!
این است جنبش نرم‌افزاری شما؟ این است انقلاب علمی در کشور؟ نکند انتهای نقشه‌ی جامع علمی کشور به اوین ختم می‌شود؟ چه خوب جایی است و چه آب و هوای دل‌انگیزی دارد. بنده شخصاً حاضرم نقشه‌ی جامع علمی کشور را تا ته بروم. مخصوصاً که در انتها به اوین می‌رسد و در آن‌جا مصاحبت امثال محمدرضا را به همراه دارد.

آقای خامنه‌ای!
دل خوش کرده‌اید که نخبگان علمی کشور بروند در ممالک دیگر درس بخوانند و بعد برگردند به کشورشان برای ارتقای علم و دانش؟ گمان می‌کنید با این نخبگان می‌توانید چنان تفوق علمی و فن‌آوری‌ای در جهان به دست آورید که اندیشه‌ی جمهوری اسلامی در جهان مسلط شود؟ نمی‌گویم زهی خیال باطل؛ اما واقعاً با این روش‌ها، بیشتر به ترکستان می‌رسید تا انقلاب علمی در کشور.

مشاهدات و تجربیات راقم این سطور حداقل گواه آن است که شرایطی که در کشور به وجود آورده‌اید، همه را فراری می‌دهد و نخبگان را زودتر. اگر به این گمان هستید که نخبگان را با پول و امکانات و پست و مقام می‌توانید در کشور نگه دارید، اشتباه می‌کنید.

بگذارید صریح‌تر بگویم. من خودم وفادارترین نخبه‌ای که به نظام، ولایت فقیه، امام و اسلام می‌شناسم، شخص محمدرضا جلایی‌پور است. همان کسی که موقع بازگشت از انگلستان، ردای مداحی اهل بیت می‌پوشد و برای چیزی حدود دو هزار مستمع، در حسینیه‌ی ارشاد زیارت عرفه می‌خواند.

آقای خامنه‌ای!
به عنوان یک المپیادی لازم است آگاه کنم شما را که زیردستان شما، باهوش‌ترین، خوش‌برخورد‌ترین، اخلاقی‌ترین و مسلمان‌ترین نخبگان علمی کشور را دو ماه است که حبس کرده‌اند. فقط هم به جرم فعالیت انتخاباتی برای نامزدی که خیر سرش نخست‌وزیر خود شما بوده است.

جرمش این است که شیوه‌ی نویی در تبلیغات انتخاباتی در ایران پایه‌گذاری کرد. و این البته از هوش و استعداد سرشارش بود. شیوه‌هایی که رقبا خیلی سریع شروع به تقلید از آن‌ها کردند.


محمدرضا جلایی‌پور (عکس: گاردین)

آقای خامنه‌ای!
می‌خواهند محمدرضا را به چه چیزی متهم کنند؟ او را که پیش از - به اصطلاح خود شما - اردوکشی‌های خیابانی دستگیر کرده‌‌اند. پس اتهام تظاهرات غیر قانونی و شکستن شیشه‌ی بانک و آتش زدن اتوبوس و این جور چیز‌ها را نمی‌توانند به او بچسبانند.

در فاصله‌ی روز انتخابات تا روز دستگیری هم به راحتی مأموران شما می‌توانند بفهمند کجا بوده است و چه کرده است. می‌خواهند به او اتهام بزنند که به ملت گفته است در انتخابات تقلب شده است؟ این اتهام به او نمی‌چسبد. وقتی خود موسوی و محتشمی می‌گویند در انتخابات تقلب شده است، با گرفتن امثال محمدرضا می‌خواهند ضعیف‌کشی کنند یا این‌که موسوی و محتشمی را بترسانند؟ یا هر دو؟

می‌خواهند به او بگویند با خارجی‌ها ارتباط داشته است؟ محمدرضا اهل این کارها نبود؛ اگر بود، اوضاع مالی کمپین موسوی این قدر خراب نبود.

می‌خواهند به او اتهام ارتباط با انگلستان بزنید؟ این هم به او نمی‌چسبد. آقای مصباح برای درمان می‌آید انگلستان و آقای حداد برای خرید لباس.

محمدرضا اما فقط برای تحصیل و نشر اسلام در آن‌جا حضور دارد. اگر عشق، به نظر من البته زیادی، به اسلام نداشت هر هفته بلند نمی‌شد با هزینه‌ی خودش از آکسفورد بیاید لندن برای برگزاری مراسم دینی در قلب لندن.

نکند به کسی که همیشه در مقابل خانم‌ها سرش پایین بود، می‌خواهند اتهام داشتن رابطه‌ی نامشروع بزنند؟ یا این‌که متهمش کنند به مصرف مشروبات الکلی و استعمال دخانیات خیلی غلیظ؟

محمدرضا جامعه‌شناسی می‌خواند اما متأسفانه از تفریحات شنگولی ملت ایران نه تجربه‌ای داشت و نه بویی برده بود. همیشه به او می‌گفتم آدمی به بچه‌مثبتی تو هیچ وقت جامعه‌شناس خوبی نمی‌شود.

آقای خامنه‌ای!
ممالکی که پیشرفت کردند و تفوق تکنولوژیک در جهان پیدا کردند، به گونه‌ای که امروزه بر مبنای قدرت حاصل از آن می‌توانند به کشور ما به اصطلاح شما تهاجم فرهنگی کنند، هیچ وقت رتبه اول‌های کنکورشان را زندان نینداختند. المپیادی‌هایشان را نفرستادند انفرادی. سعی کردند کارهای مهم را به دست آن‌ها بدهند. نه این‌که یک آدمی مثل مرتضوی را بکنند همه‌کاره‌ی مملکت.

مرتضوی اگر هوش درست و حسابی داشت، یک دانشگاه خوب قبول می‌شد. اگر نمی‌دانستید، بدانید بین نخبگان کشور رسم است که میزان هوش را بر مبنای دانشگاه محل تحصیل می‌سنجند. مرتضوی در جایی درس خوانده است که استادش کردان بوده است. محمدرضا در جایی درس می‌خواند که راسل و ویتگنشتاین در آن‌جا درس می‌دادند.

آقای خامنه‌ای!
چند سال پیش در یک سخنرانی دستور تأسیس بنیاد نخبگان را دادید. این بنیاد حالا تشکیل شده است و به رتبه اول‌های کنکور و المپیادی‌ها و بچه‌ درس‌خوان‌های دانشگاه، وام و کمک‌هزینه‌ی تحصیلی می‌دهد. بحث دادن زمین و مسکن مهر هم مطرح است. اردو برگزار می‌کند؛ ‌مشهد می‌برد؛ فیش حج توزیع می‌کند. این بنیاد نخبگان نباید لااقل یک بار با دادستان تهران در مورد اتهامات محمدرضا جلایی‌پور مذاکره می‌کرد؟

آقای خامنه‌ای!
برای پیشرفت علمی کشور به وجود بنیاد نخبگان نیازی نیست. شما نخبگان علمی کشور را به زندان نیندازید؛ آن‌ها خودشان بلد هستند چگونه مملکت را پیشرفت بدهند.

آقای خامنه‌ای!
نمی‌دانم واقعاً مطلع هستید که در قوه‌ی قضاییه چه می‌گذرد یا نه. من قبلاً چند باری از طریق سایت‌های شما، برخی اعتراضات و حرف‌ها را برایتان فرستادم. فکر کنم مسئولان دفترتان آن‌ها را مستقیماً به سطل آشغال می‌ریزند؛ و الّا تا الان باید حداقل یک ذره کارها بهتر می‌شد.

این بار به نظرم رسید که به اصطلاح روزنامه‌ها، سرگشاده چیزی برایتان بنویسم؛ شاید حداقل وزارت اطلاعات تکانی بخورد و برای این‌که شما متوجه نشوید که چه گندی زده است، خودش سریع دست به کار شود.

آقای خامنه‌ای!
مملکت را هم با امثال محمدرضا جلایی‌پور می‌شود اداره کرد و هم با امثال سعید مرتضوی. شما هم که فعلاً‌ مملکت را در دست دارید. انتخاب با شما است اما فردا کاسه‌ی چه کنم دست نگیرید که چرا قدر محمدرضا جلایی‌پورها را ندانستم.

امضا محفوظ

اسمم را هم نمی‌نویسم چون اولاً به اندازه‌ی محمدرضا ایمان و شجاعت ندارم، ثانیاً‌ آنقدر نخبه هستم که بفهمم سنگ‌ها را بسته‌اند و سگ‌ها را ول کرده‌اند. ثالثاً‌ حرف خصوصی نزدم که نیاز به پیگری خصوصی داشته باشد. رابعاً اگر دنبال مقصر می‌گردید، مقصر معلوم است چه کسی است: سعید مرتضوی.

Share/Save/Bookmark

برگرفته از:
جنبش راه سبز

نظرهای خوانندگان

آقای مثلن رهبر از یه طرف لاف نخبه نوازی میزنه و از طرف دیگه از یه مشت بیسواد دزد بنام دولت پشتیبانی میکنه!
خجالت بکش پیرمرد از این رفتاری که نوچه هات با محمدرضا جلایی‌پور و امثال اون میکنن.
دیگه همه میدونن که چه آدم بیشرفی هستی. امیدوارم زنده بمونی تا محاکمتو تماشاکنم.

-- ایراندوست ، Aug 24, 2009 در ساعت 01:45 PM

خوب این قا چون به المپیاد راه یافته وکنکور قبول شده فکر میکند حقوق بیشتری از دیگران دارد .مامان جانتان قربانتان شود .فکر میکنم ما هنوز تا درک درست ازحقوق انسانی فاصله داریم. چقدر نابغه کشف کردند در یک سیستم غیر دموکراتیک زندگی میکنند. اقا جان اصلاح طلب وغیر اصلاح طلب فرقی نمیکند . تازمانی که جمهوری اسلامی انجاست .

-- بدون نام ، Aug 24, 2009 در ساعت 01:45 PM

ايول... كولاك كردي!

-- فريد ، Aug 24, 2009 در ساعت 01:45 PM

afarin.

-- بدون نام ، Aug 24, 2009 در ساعت 01:45 PM

خیلی نامه زیبایی بود دمت گرم

-- علی ، Aug 24, 2009 در ساعت 01:45 PM

اداره کشور با محمدرضا جلایی‌پورها یا سعید مرتضوی‌ها؟
با هیچکدام! همین!!
فقط جمهوری ایرانی‌ دمکراتیک و کاملا سکولار!!!

-- عالمی‌ ، Aug 25, 2009 در ساعت 01:45 PM

نامه جالبی بود

-- بدون نام ، Aug 25, 2009 در ساعت 01:45 PM

کاش نخبگان ما لویاتان حکومت اسلامی ایران را خوب می شناختند تا به روشنی ببینند آغای خامنه ای بر چه مرکبی سوار است. کاش پزهای نخبه پروری آلمان و ایتالیای دهه 1920 را به یاد می داشتند که دسپوتیزم دیرپای ما بین سعید مرتضوی و جلایی پور انتخابی ندارد. اساسا انتخابی ندارد. لویاتان بقای خود را می خواهد.. کاش نخبگان ما حساب مذهب شخصی شان را از جامعه عمومی جدا کنند تا آغای خامنه ای به مذهب شان سکه ندهد و مقهور شخصیت علمی شان بشود. یادمان باشد علم را نمی شود در دانشگاه امام صادق و امام حسین و امامان دیگر و سهمیه های رنگارنگ خلق کرد. اما با دلارهای نفتی می شود همین علم را، حتی از غده سرطانی اسرائیل، نیز ابتیاع کرد..نیاز به شجاعت آرمانگرایانه نیست، اما می شود حساب خود را از لویاتان اسلامی ایران جدا کرد تا به قول آقای کدیور ((علی به واقع تنها بماند)). آدمها را می شود دادگاهی کرد تا به تمامی اعتراف کنند، اما بنزین و تورم و اقتصاد ویران را نمی توان دادگاهی کرد. با شروع مهرماه تنهایی ((علی)) عریان تر می شود...

-- reza ، Aug 25, 2009 در ساعت 01:45 PM