رادیو زمانه > خارج از سیاست > حقوق بشر در ایران > «بند عمومی، ضربه روحی برای زندانیان سرشناس» | ||
«بند عمومی، ضربه روحی برای زندانیان سرشناس»محمد تاجدولتیtajdolati@radiozamaneh.comموج دستگیریهای اخیر افراد عادی و فعالان سیاسی حامی جنبش سبز، دستگیری و زندانی شدن چند تن از وکلای سرشناس و مدافع حقوق بشر را هم به دنبال داشته است. دربارهی وضعیت کنونی، وکلایی چون محمد علی دادخواه که بیش از چهل روز است در زندان بهسر میبرد و نیز شرایط کلی فعالیت وکلای مدافع حقوق بشر، با حمید مجتهدی، عضو کانون وکلای اونتاریو و وکیل ویژهی «سازمان وکلای بدون مرز» که در هفتههای اخیر در ایران حضور داشته و فعالیت میکرده، گفت و گو کردهام.
آقای مجتهدی، در حال حاضر چند تن از وکلای مدافع حقوق بشر در ایران، زندانی هستند؟ بعد از جریانات سیاسی اخیر در ایران، تعداد زیادی از وکلا تحت نظر قرار گرفتهاند. اما آقای دادخواه و آقای سلطانی کماکان در زندان هستند و متأسفانه بعد از بازداشت، به خصوص آقای دادخواه، تا حدود سه هفته، هیچگونه تماسی با خارج از زندان نداشت و ما هیچ اطلاعی از محل نگهداری ایشان نداشتیم. تا اینکه به تازگی مطلع شدیم، شرایط ایشان تا حدودی تغییر یافته است. اما دیگر وکلا هم طبیعتاً زیر فشار هستند. آیا وکلایی که دستگیر میشوند، میتوانند با بیرون از زندان تماس داشته باشند یا مانند بقیهی زندانیان با آنان رفتار میشود؟ خیر، تماسی ندارند. باز اشاره میکنم به مورد همکارم، آقای دادخواه که ایشان تا چند روز پیش هیچگونه تماسی با خانواده نداشت. حتا زمانی که تهران بودم و بعد هم در دو هفتهی گذشته، علیرغم تلاشهای پی در پی، قادر نبودیم تماسی با ایشان برقرار کنیم و یا از محل نگهداریاش آگاه باشیم. فقط متوجه شدیم که ایشان از بند ۲۰۹ زندان اوین به بند عمومی انتقال داده شدهاند و برادر ایشان، هم ملاقات کوتاهی با او داشته است. شرایط وکلای زندانی با دیگر زندانیان تفاوت فاحشی ندارد، بلکه شاید تحت حفاظت بیشتری هم باشند. چون بازتاب خبری بازداشتشان، به عنوان یک نهاد مدنی، در جامعه گستردهتر خواهد بود. انتقال آقای دادخواه از بند ۲۰۹ به زندان عمومی، به چه معنا است؟ این تغییر شرایط برای ایشان در جهت مثبت است یا منفی؟ در بند ۲۰۹، یک سری فشارهای روحی روانی وجود دارد که گاهی منجر به اعترافگیریهای خاصی میشود. اما انتقال زندانیان، از جمله دادخواه، به بند عمومی، شاید فقط به دلیل عدم وجود امکانات کافی در بند ۲۰۹ باشد و این در زندانهای ایران، امری طبیعی است. اما من فکر نمیکنم که این انتقال، شرایط بهتری را برای زندانیان، از جمله وکلا و آقای دادخواه، ایجاد کند.
در بند عمومی، معمولاً زندانیانی به دلایل جرایم عمومی مثل قاچاق و دزدی نیز وجود دارند. انتقال یک وکیل مدافع حقوق بشری به آن زندان، آیا میتواند خطری هم برای او داشته باشد؟ آیا بند ۲۰۹ علیرغم شرایط روحی روانی سختی که به آن اشاره کردید، میتواند به نوعی، امنتر از بند عمومی باشد؟ امنیت بند عمومی تضمین شده نیست. البته، قرار دادن وکلا و به طور کلی، افراد برجستهی جامعه در بند عمومی، نوعی ضربهی روحی روانی به زندانیان است و به منظور خرد کردن فرد حبس شده صورت میگیرد. این یک حرکت تاکتیکی برای نهاد قضایی است که افرادی مثل دادخواه و فعالان مدنی جامعه را در کنار قاچاقچیان یا مجرمین مسلح در جامعه قرار دهند تا آنها را خرد کنند. محاکمهی متهمان در دادگاه، بدون حضور وکیل مدافع، خلاف قوانین بینالمللی و حتا قانون اساسی جمهوری اسلامی است. وقتی وکلا به نقض قانون اساسی اعتراض میکنند، مقامات قضایی چه واکنشی نشان میدهند؟ متأسفانه، برای پاسخگویی در دستگاه قضایی ایران، ما دچار مشکلات زیادی هستیم. طبیعی است که در چهارچوب قانون اساسی ایران، حضور وکیل مدافع در دادگاه، امری الزامی است. اما گاهی حرکت دستگاه قضایی سلب صلاحیت وکیل است، گاهی جلسات را غیرعلنی اعلام میکنند و حتا حضور وکیل مدافع برای ملاقات اولیه را ممنوع میکنند. طبیعتاً، اقدام غیرقانونی صورت میگیرد. اما چون پاسخگویی وجود ندارد و از اعضای کلیدی و کادر اداری دستگاه قضایی، سلب مسئولیت شده، ما با مشکلات زیادی برخورد میکنیم. چند هفتهی پیش، در پی کشته شدن ندا آقاسلطان، صحبت شد که قرار است پروندهای برای شناسایی و محاکمهی عاملان قتل او تشکیل شود. این پرونده از طرف چه کسانی و یا چه ارگانی قرار بود تشکیل شود و سرنوشت آن چه شد؟ بعد از قتل ندا آقا سلطان و قتلهای دیگر، شواهدی حاکی از استفادهی غیرقانونی از سلاح، توسط نیروهای مسلح (نیروهای زیرمجموعهی نیروهای مسلح) وجود داشت. من و سایر همکاران در کانون وکلا، عزم داشتیم که از دو جناح مختلف با این مسأله برخورد کنیم؛ نخست پذیرفتن پروندهی شاکیان خصوصی در چهارچوب قانون، برای تشکیل پرونده، و دوم، فشار بر مدعیالعموم برای پیگیری قتلها. قوانین ایران، از جمله قانون مربوط به نیروهای مسلح و قانون مجازات اسلامی، دقیقاً و شفاف روشن کرده که رسیدگی به پروندهی قتل در صورت به کارگیری غیرقانونی سلاح، الزامی است و کانون وکلا و وکلای مستقل باید عضوی از مجموعهی بررسی کنندگان موضوع قتل باشند. متأسفانه، تا امروز ما قادر نبودیم که یک حرکت کلیدی انجام بدهیم. چرا که بعد از چندین جلسه بحث و بررسی در این باره، آقای دادخواه را یک روز بعد از این که من از ایران خارج شدم، بازداشت کردند. دیگران و همچنین اولیای دم هم به دلایل خاصی، تمایل جدی برای پیگیری نشان ندادند. آنان تا چندی پیش زیر فشار شدید بودند. یکی دو هفته است که شاهد واکنشهای جدی اولیای دم در برابر جنایاتی که رخ داده، هستیم. اما تا پیش از این، جو مقداری متشنج بود و فشار زیاد روی خانوادهی اولیای دم، باعث شد ما این مسایل را با حساسیت بیشتری پیگیری کنیم. چندی پیش صحبت بر سر تغییر آییننامهی اجرایی کانون وکلا بود. آخرین خبرها در این مورد چیست؟ حدوداً پنج یا شش سال پیش، قوهی قضاییه عزم داشت که آییننامهای را برای سلب استقلال کانون وکلای ایران ارائه بدهد و تصویب کند. کانون وکلای ایران از پنجاه و اندی سال پیش تاکنون با سختی، برای خود یک استقلال عملی به وجود آورده بود که دستگاه قضایی، عزم بر منحل کردن این استقلال داشت. سلب استقلال کانون وکلا، در اصل، به معنای گرفتن حق دادخواهی از یک ارگان مدنی کلیدی جامعه است. لذا، عزم بر این بود که استقلال را از کانون وکلا سلب کنند و دادن و سلب پروانهی وکالت با قوهی قضاییه باشد. خوشبختانه بعد از تلاش بسیار کانون وکلا و اعضای کانونهای مرکزی و غیره، این آییننامه تا حدود شش ماه آینده به تعویق افتاده است. البته با توجه به غیرقانونی بودن چنین آییننامهای، در صدد هستیم که آن را کلا منحل کنیم. دلیل ابزاری هم این است که وقتی انتصاب و یا سلب وکلا از سوی قوهی قضاییه صورت میگیرد، دیگر نیازی به حبس کردن و تحت فشار گذاشتن وکلا نیست. زمانی که قدرت کارایی وکیل، با سلب پروانهی وکالت از او گرفته میشود، طبیعتاً دیگر فشار غیرحرفهای لزومی نخواهد داشت. آییننامه اخیرا، حدود یک ماه پیش، مورد بررسی قرار گرفت و قرار بود برای تصویب به مجلس ارائه داده شود، اما طرح آییننامه به حدود شش سال پیش برمیگردد که خوشبختانه، تا امروز شاهد تصویب آن نبودهایم و انشاالله که نخواهیم بود. نهادهای بینالمللی، مثل «سازمان وکلای بدون مرز»، تا کنون چه اقداماتی در برخورد با وضعیت کنونی دستگیریها و محاکمهی متهمان در ایران، بدون حضور وکیل، انجام دادهاند؟ سازمان وکلای بدون مرز، در راستای رسالت کاری خود، در جهت دفاع از حقوق وکلا تلاش داشته و کماکان دارد. اساساً بخشی از سازمان ما، منحصراً، پیگیر وضعیت وکلای در بند در سراسر دنیا و به خصوص در ایران است. اما متأسفانه، با توجه به شرایط خاصی که در ایران حکمفرماست، نهادهای برون مرزیای که به سازمانهای بینالمللی مرتبط میشوند، باید با دقت خیلی بیشتری در ایران فعالیت کنند. چرا که کوچکترین حرکتی ممکن است منجر به منتسب کردن این فعالیتها به عوامل خارجی بشود و برچسب خارجی بودن برای حرکتهای داخل ایران، بسیار هزینهبردار است. نکتهی کلیدی اینجاست که باید حرکتهایی که از جانب ارگانهای خارجی و برون مرزی صورت میگیرد، به هیچ عنوان، حمل بر نفوذ غیرطبیعی ارگانهای خارجی در ایران نباشد. صدمهی اولیهی چنین برداشتی به حرکت داخل ایران خواهد بود و ما هزینهی زیادی را پرداخت خواهیم کرد. در نتیجه باید خیلی محتاط و با حساسیت خاصی با مسایل داخل ایران برخورد کنیم. دستگیری وکلای سرشناسی مثل آقای دادخواه که بیشتر در جهت به عهده گرفتن وکالت افراد سیاسی و چهرههای شناخته شده فعالیت میکنند، آیا باعث نشده که گروه دیگری از وکلایی که در این زمینه اقدام میکنند، تحت تأثیر قرار بگیرند و فعالیتهایشان را محدودتر کنند؟ خیر، فعالیتها محدودتر نشده است. اما مقداری محتاطتر برخورد میکنند. برای مثال، ما سعی کردیم بعد از دستگیری همکاران در تهران، به آن شکل پوشش خبری به فعالیتهای کلیدی ندهیم. چون متأسفانه واکنش دستگاه امنیتی ایران، بسیار سریع و سرکوبگر است. در نتیجه، با احتیاط بیشتری عمل میکنیم، حتا در راستای پروندههایی که برای مقتولین در ایران، در حال تشکیل است. اما این ضربهی چندانی نزده است و ناامید کننده هم نبوده، هرچند که نگران کننده است. خبر مرتبط: • مقامهای قضایی قانون را نادیده گرفتهاند |
نظرهای خوانندگان
کدام قانون مگر در این رژیم قانون هم وجود دارد؟ اگر جواب شما مثبت است که حتما گروه شکنجه گران را ملاقات نفرموده اید تا ببیند قانون یعنی چه.
-- Arash ، Aug 11, 2009 در ساعت 05:38 PMالان هم آقایان موسوی و خاتمی و کهروبی با ریختن اشک تمساح سعی بر حفظ این رژیم ناجوانمرد دارند ولی خواب باشید که خیر است مردم خیلی وقت است از این حکومت بریده اند و هیچ چیز و هیچکس قادر به ترمیم آن نیست مطمئن باشید اگر رهبر میدانست که با عوض کردن خط مشی خود و سر کشیدن جام زهر میتواند حتی برای مدت کوتاهی وقت برای این رژیم بخرد تا به سلاح کشتار جمعی برسند حتما این کار را کرده بود و هرگز این خیمه شب بازی انتخابات را راه نمی انداخت و اینگونه ماهیت واقعی وضد مردمی خود را با کشتار بی رحمانه وتجاوز به مردم نمایان نمی کرد این تقلب تازگی ندارد و جزئی از ماهیت این حکومت متقلب و مردم فریب است ولی چون که گزارشات محرمانه به دفتر رهبری از مدتها قبل حکایت از سیستم رو به انفجار جامعه ای خسته از ظلم مذهبی در تمام سطوح که با سی سال غارت و جهل فساد و جنایت دم از عدل علی و نمایندگی امام زمان میزنند اینها را به فکر یک بازی دوره ای و گذرا مانند دوره خاتمی انداخت که اتفاقا رهبر با این بازی مخالف بود اما با اصرار به او تحمیل شد اینبار سعی شد کمی طبیعی تربرگذار شود تا مردم فکر کنند واقعا تغییر توسط اجتماعات ومخالفین حاصل شده یعنی کدام عقل سلیم میپذیرد شما را به جرم طرفداری و حمایت از یک کاندیدا بگیرند بزنند و حتی بکشند ولی خود کاندیدا (موسوی و کهروبی)را تحت حمایت کامل و حفاظت قرار دهند؟ یا بهتر بگویم کدام عاقلی می پذیرد که رفسنجانی واقعا طرفدار مردم شده و در مقابل رهبر ایستاده است؟ که چی؟ خواهان سرنگونی خودش است؟ البته سعی میکنند اینطور وانمود کنند ولی دوره این حقه ها دیگر به سر آ مده و هرکس به هر شکل جلوی این سیل خروشان مردمی قرار گیرد محکوم په فنا ونابودی است مردم آگاه شده اند و نخواهند گذاشت سؤ استفاده از اعتقاداتشان آنان را همانند سی سال گذشته سرکوب و غارت کنید.
وکیلی که می گوید مردمی است و برای مردم دارد کار می کند چرا باید از بودن بین متهمین عادی دچار شوک روحی روانی بشود؟ این به نظر شما جدایی آقای وکیل از بدنه جامعه و خودبرتر بینی او را نشان نمی دهد؟
-- میم ، Aug 12, 2009 در ساعت 05:38 PMمرحبابتوآرش که حرف دل مرازدی،درین بیدادگاه اسلامی
-- ایراندخت آریا ، Aug 13, 2009 در ساعت 05:38 PMبیقانونی برای ایجادقانون بکش تازنده بمانیکه قانون روسیه
تزاریست قانون دیگری وجودندارد.این سیاست پوتینست که
بایدمخالفانراازبین بردبهرشکل که میل دارندوبهیچوجه هم در
بارۀ این هدف کوتاه نیایندبنابراین بجزآنهاکه دست اندرکارند
بقیه سیاهی لشکرامام ظلم بیدادندوول معطل.نابودباداینها