رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۳۰ مرداد ۱۳۸۷
گفت و گو با حسین باقرزاده درمورد تشکیل کمپین دادخواهی کشتار ۶۷

«عاملین ۶۷ باید ایزوله شوند»

منیره برادران

حسین باقرزاده، فعال و تحلیل‌گر سیاسی است. نوشته‌های او را می‌توان در سایت ایران امروز دید. او اخیراً فراخوانی داده و خواهان تشکیل کمپین برای دادخواهی در مورد عاملان کشتار ۶۷ شده است.

در‌ضمن آقای باقرزاده از خانواده قربانیان و اعدام‌شدگان است. یکی از برادرهای او در دهه ۶۰ اعدام شد، برادر دیگر در محاصره یک خانه تیمی و برادر سوم در عملیات «مرصاد» در تابستان سال ۱۳۶۷ به قتل رسیده‌اند.

Download it Here!

آقای باقرزاده، شما اخیراً‌ طی فراخوانی خواهان تشکیل یک کمپین شدید، کمپین دادخواهی برای رسیدگی به کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷. دادخواهی از چه کانال‌هایی می‌تواند صورت بگیرد؟

اگر در ایران شرایطی بود که قوه قضاییه مستقلی داشتیم طبیعی بود که همان‌جا باید این کار پیش می‌رفت. خانواده‌های قربانیان باید به دادگستری عرض‌حال می‌فرستادند و خواهان این می‌شدند که پرونده‌های سال ۶۷ باز شود.

ولی می‌دانیم با‌توجه به ماهیت سیستم قضایی ایران، این کار در ایران عملی نیست.

منتها برای این‌که این کار از طریق بین‌المللی انجام بشود، شروع کار باید از طریق ایران باشد و می‌دانید که در ایران راهی برای دادخواهی نیست.

با توجه به این‌که ما می‌دانیم این راه به جایی نخواهد رسید، باید این زمینه را فراهم کنیم که وقتی به بن‌بست خورد، به جامعه‌ی جهانی عرضه کنیم و از جامعه‌ی جهانی کمک بخواهیم که این مساله دنبال شود.

باید کسی از خانواده‌های قربانیان سال ۶۷ به حقوق‌دان‌های خوبی که در ایران هست مراجعه کند و یا یک عرض‌حال ساده به دادگستری بنویسد و خواهان روشن شدن قضیه‌ و تنبیه کسانی که این جنایت را انجام دادند شود.

باید ببینیم که این کار به کجا می‌رسد. طبیعی است که وقتی به جایی نرسید، می‌شود مدارک آن را به جامعه‌ی جهانی عرضه کرد و استدلال کرد که این عرض‌حال داده شده و به اینجا رسیده؛ یا پرونده در دادگستری بایگانی شده یا اصلاً کسی جواب نداده است.

ممکن است کسانی که شکایت کرده باشند به دلیل شکایت‌شان تحت‌ فشار قرار گیرند و دستگیر شوند. به هرحال این‌ها همه می‌تواند اسنادی برای عرضه به مراجع بین‌المللی باشد.

در دادگاه جنایت ضد‌بشری که سازمان ملل ایجاد کرده است، مشخص شده برای این‌که هر عرض‌حالی آنجا عرضه شود باید قبلاً در خود آن کشور این کار انجام شود و بعد به فعالیت‌های حقوقی در سطح بین‌المللی برود.


حسین باقرزاده، فعال و تحلیل‌گر سیاسی

امکان دادخواهی در سطح بین‌المللی در کدام دادگاه‌ها امکان‌پذیر است؟

می‌دانید که در سطح بین‌المللی، دادگاه بین‌المللی لاهه است که به مسایل و اختلافات بین کشورها می‌پردازد و معمولاً به این مسایل کاری ندارد.

دادگاه بین‌المللی جنایی هم است که از چند سال قبل با قرارداد رم، برای جرایم ضد‌بشری تاسیس شده است.

این دادگاه می‌تواند به این مسایل رسیدگی کند منتها دارای دو شرط است. اول این‌که فقط در مورد کشورهایی می‌تواند این کار را انجام دهد که قرارداد آن را امضا کرده باشند و عضو این معاهده باشند. ایران این کار را نکرده است.

دوم این‌که دادگاه به جنایاتی می‌پردازد که بعد از تشکیل این دادگاه رخ داده باشد. موارد شکایت در این دادگاه عطف به ماسبق نمی‌شود.

آنچه می‌ماند نوع سوم دادگاه است. دادگاه‌هایی که سازمان ملل به‌ صورت موضوعی، در‌ مورد مشخص تشکیل می‌دهد مثل مساله‌ی روآندا و یوگسلاوی.

سازمان ملل تصمیم می‌گیرد که در این موارد جنایات بزرگی رخ داده است و باید برای آن دادگاهی خاص تشکیل شود.

هدف نهایی کمپین، این دادگاه‌های خاص باید باشد. برای رسیدگی به قتل عام زندانیان سیاسی در ایران در تابستان ۶۷ باید این دادگاه‌های خاص تشکیل شود.

بخشی از جنایت‌ها در مورد یوگسلاوی و روآندا به جنایت‌های جنگی و کشتار قومی مربوط می‌شود. آیا فکر می‌کنید که مجامع جهانی و سازمان ملل می‌پذیرد کشتار ۶۷ را در این مقوله‌ها بگنجاند؟

نمونه‌هایی که شما آوردید درست است. این‌ها بیشتر جنایاتی است که معمولاً نسل‌کشی گفته می‌شود و جنایات قومی و مانند این‌ها است.

ولی این تنها تعریفی نیست که برای جنایات ضد‌بشری در دادگاه‌های جنایی بین‌المللی داده شده است، جنایاتی که به‌عنوان جنایات ضد‌بشری شناخته می‌شود می‌تواند مشمول این نوع دادگاه‌ها قرار بگیرد.

اگر در عمل فقط درباره‌ی جنایات نسل‌کشی بوده معنای آن این نیست که در موارد دیگر عملی نیست.

مشکل این است که جامعه‌ی جهانی قانع شود این جنایت‌ها، جنایات ضد‌بشری بوده است. فکر می‌کنم از نظر حقوقی این‌که قتل عام سال ۶۷ یک جنایت ضد‌بشری است مشکلی نداشته باشد.

کشتار ۶۷ قتل‌ عام‌ بوده و سیستماتیک صورت گرفته است؛ نه به‌ صورت گه‌گاهی و اینجا و آنجا. یعنی فرمان قتل، فرمان قتل عامی برای پاکسازی همه‌ی این‌ها بود.

جامعه‌ی جهانی به این مساله آگاه نیست و در سطح جهانی بسیاری از این مساله خبر ندارند، اگر هم بدانند وسعت و عظمت آن را نمی‌دانند. باید این‌ها را مطرح کرد.


گورستان خاوران

فکر می‌کنید این از کم‌کاری ما است و یک چنین کمپینی می‌تواند این نقص را جبران کند یا این‌که اصولاً منافع سیاسی بین‌المللی در این وسط مطرح است، که علاقه‌ای به این نوع موضوعات ندارد؟

من فکر می‌کنم کم‌کاری به معنای کار سیستماتیک، درست است ولی کارهای پراکنده زیاد شده است.

می‌دانیم در ایران، سالیان متمادی است که خانواده‌ها سر قبر بستگان‌شان در قبرستان خاوران می‌روند. در خارج از کشور هم اینجا و آنجا مراسم یادبود برگزار می‌شود.

سازمان‌های سیاسی خاصی هستند که روی این مسایل بیشتر کار کردند و بقیه کار نکردند.

ولی متاسفانه آنچه انجام نشده یک کمپین حقوقی است که این کار را به صورت حقوقی پیش ببرد.

در بین آن‌هایی که در مورد مساله‌ی سال ۶۷ کار می‌کنند یک عده‌ای معتقد‌ند که تا وقتی رژیم جمهوری اسلامی ایران سرنگون نشود هیچ کاری نمی‌شود کرد. بنابراین کاری هم برای آن انجام نمی‌دهند.

یک عده هم کسانی هستند که معتقد‌ند ما نباید در خود ایران کار انجام بدهیم که جمهوری اسلامی ایران متزلزل بشود یا حداقل در دوران اصلاحات این را می‌گفتند که نباید زیاد فشار آورد مبادا اصلاحات شکست بخورد.

بنابراین فکرمی‌کنم چون تا به حال کار حقوقی انجام نشده است این مساله نتوانسته آن عکس‌العمل لازم را در سطح جهانی پیدا بکند.

آیا پیش از اعلام این فراخوان اقداماتی برای زمینه‌سازی این مساله صورت گرفته است؟

من با دوستانی تماس گرفتم، دوستانی که در سطح حقوق بشری هستند و پیشنهاد کردم که یک کمیته‌ی کاری درست بشود و روی این مساله که چطور می‌شود این کمپین را پیش برد کار کنند.

کسانی در پاسخ به فراخوان با من تماس گرفتند. فکر می‌کنم برای این‌که این کمپین گرفتار کشمکش‌های سیاسی نشود، باید در محور آن، خانواده‌های قربانیان سال ۶۷ قرار بگیرند.

یعنی این دادخواهی همیشه مطرح بوده و فکر می‌کنم‌ حداقل از ده دوازده سال پیش که من تا حدودی در این مراسم‌ها حضور داشتم، همه نیاز آن را احساس می‌کنند.

تجربه‌ی کمپین نه، ولی اقداماتی به هدف دادخواهی داشتیم. ده سال پیش بود این‌ها یک مدتی مطرح بودند، نوشتند، بسیج کردند ولی یک‌باره متوجه شدیم که از آن خبری نیست و چیزی نشنیدیم و فکر کنم که ناکام ماندند.

فکر می‌کنید اشتباه این‌ها کجا بود و برای این‌که این تجربه تکرار نشود این کمپینی که شما الان مطرح می‌کنید چطور باید کار بکند؟

البته می‌شود از آن‌ها درس گرفت و باید دید چرا نتوانستند موفق بشوند.

فکر می‌کنم یکی از دلایلی که وجود داشت یا دارد این است که سطح کار این‌ها خیلی وسیع بود و می‌خواستند سران جمهوری اسلامی ایران را برای آنچه در جمهوری اسلامی ایران در طول سی سال گذشته رخ داده به محاکمه بکشانند.

نمی‌شود شما یک حکومتی را با همه‌ی عناصر آن به پای دادگاه بکشانید. من فکر می‌کنم جامعه‌ی جهانی هم حاضر نیست چنین کاری را بپذیرد.


شرط لازم موفقیت کمپین این است که کمپین روی یک مساله‌ی خاص و روی یک نقطه‌ی خاص تکیه بکند تا بتواند اثر آن را بالا ببرد.

دوم این‌که این کار تمام نظام جمهوری اسلامی را هدف قرار نمی‌دهد بلکه کسانی را هدف می‌گیرد که در این قتل عام به‌طور مشخص دست داشتند.

یکی از مسایلی که در جامعه‌مان با آن مواجه هستیم این است که به‌خاطر سانسور وحشتناکی که در این جامعه همیشه حاکم بوده و این‌که ۶۷ یک خط قرمزی است در جمهوری اسلامی، اکثر مردم از وجود چنین حادثه‌ی دردناکی در کشور ما بی‌اطلاع هستند. فکر می‌کنید یک چنین کمپینی چقدر می‌تواند تاثیر داشته باشد که مردم آگاه بشوند و بعد مردم را با یک چنین حوادثی به چالش بکشاند‌؟

طبیعی است که اگر این کمپین شروع شود تاثیر می‌گذارد. البته نباید انتظار داشت که بلافاصله همه‌ی مردم ایران از این اوضاع و احوال مطلع بشوند.

ولی به هرحدی که کمپین پیش برود می‌تواند روی این‌که افکار عمومی مردم ایران را بیشتر با مساله آشنا کند تاثیر بگذارد.

توجه بکنید که صرف‌نظر از دلایل سیاسی یا مذهبی، اعدام‌های سال ۶۷، یک جنایت بسیار فجیعی بود.

هرکس که اصل مساله را بشنود ولو این‌که با قربانیان سیاسی آن پیوند عاطفی هم نداشته باشد، ممکن است به لحاظ انسانی ضربه بخورد یا تحت تاثیر قرار گیرد.

به نظر من خیلی مهم است که مردم ایران بدانند چه کسانی بر ایران حکومت می‌کنند و کردند، و این افراد در مساله‌ی سال ۶۷ چه نقشی داشتند.

این به جامعه کمک می‌کند که با گذشته خودش کنار بیاید و به نحوی آن خشونت‌ها و دشمنی‌ها و چیزهایی که الان بر کل سیستم وارد می شود پایین بیاید‌.

یک افراد خاصی را در بر بگیرد و این افراد در برابر قانون قرار بگیرند و به جزای خودشان برسند تا بقیه‌ی سیستم بتواند احساس آرامش کند و با مردمش کنار بیاید.

شرط لازم این‌که مردم این جامعه بتوانند به نحوی با کسانی که بر آن‌ها حکومت کردند کنار بیایند این است که آن عناصری که چه سال ۶۷ و چه قبل و بعد آن، مرتکب جنایت شدند، ایزوله بشوند.

این یک قدمی است در راه آشتی ملی که در‌نهایت باید در ایران صورت بگیرد. من فکر می‌کنم قتل عام سال ۶۷ به‌عنوان بزرگ‌ترین جنایتی که در این دوره سی ساله‌ی اخیر رخ داده می‌تواند به‌عنوان نقطه‌ی شروع برای این کار موثر باشد.

Share/Save/Bookmark

در همین رابطه
«حکم را آیت‌الله خمینی صادر کرده بود»
مرگ، تجربه آسانی نیست
حکایت تحویل کیف‌ها در کشتار ۶۷

نظرهای خوانندگان

فعلا که مخالفان قتل عام زندانیان مخالفین سیاسی ایزوله هستند و به زندان افتاده بودند و الان هم تحت کنترل هستند.کسی که تا قبل از مخالفت"نور چشم آقا"بودند.آیت الله منتظری.به نظر آبراهامیان این قتل عام به این سبب رخ داد که بعد از شکست هر دو کشور ایران و عراق در جنگ با یکدیگر(و میدانیم که آقا جام زهر نوشیده بودند)خمینی میخواست تصویری درونی از دوستانش پیدا کند و ببیند که چه کسی با او است_که بسیاری با او ماندند_واین کار را با کشتار و خونریزی انجام داد.نظر دیگری_که من بیشتر متمایل به آن هستم_این است که بعد از پایان جنگ ایران با عراق نظام با بحران رو به رو بود و احتمال فروپاشی آن میرفت.و برای جلوگیری از این کار و زهر چشم گرفتن از این کار انجام شد.

-- حسام ، Aug 18, 2008 در ساعت 11:53 AM

از خانم منیره برادران و رادیو زمانه باید سپاسگزار بود که با این سری از مصاحبه ها پیرامون کشتار زندانیان سیاسی در تابستان 67 علیه فراموشی و برای حقیقت و دادخواهی تلاش می کنند.
در قسمت پایانی سخنان آقای حسین باقرزاده نکته ای بیان شده که بنظر می رسد با تلاش های از منظر حقوق بشر برای دسیابی به حقیقت و دادخواهی پیرامون فاجعه تابستان 67 هم خوانی ندارد. گویا هدف آقای باقرزاده رسیدن به "آشتی ملی" و "احساس آرامش" و بقای "سیسم" (بخوان جمهوری اسلامی) است. این یک نگاه ابزاری به تلاش "علیه فراموشی و برای حقیقت و دادخواهی"است؛ همان طور که نگاه ابزاری دیگری امر "حقیقت و دادخواهی" را برای "سرنگونی جمهوری اسلامی" دنبال می کند. با تحمیل و بار کردن چنین اهداف سیاسی ی امکان نخواهد داشت که به توان برای یک "کمپین حقوقی" و از منظر حقوق بشر برای دادخواهی کشتار تابستان 67 گام برداشت. شاید آقای حسین باقرزاده می خواهد اهداف سیاسی و ناکامی های سیاسی خود را در چند پروژه سیاسی این بار از طریق "کمپین دادخواهی" در پیش گیرد! این جفا در حق همه آنها و به ویژه خانواده های قربانیان کشتار تابستان 67است که تنها خواسته شان روشن شدن حقیقت و دادخواهی است.

-- کویر ساکت ، Aug 18, 2008 در ساعت 11:53 AM

من با اعدامهای بی حساب و کتاب مخالفم ولی از مظلوم جلوه دادن یک مشت تروریست و جانی هم متنفرم!

ابتدای مطلب آقای باقرزاده را چنان معرفی میکنند که آدم دلش برای او و خانوادهء مظلومش کباب می شود!

یکی در خانه تیمی کشته شده دیگری در عملیات مرصاد به خاک و خون غلطیده و...!
به نظر من مرگ کمترین مجازات متجاوزین به این آب و خاک است و بس!

-- ژاله ، Aug 19, 2008 در ساعت 11:53 AM

باز هم همان عکس ها

-- صفا ، Aug 19, 2008 در ساعت 11:53 AM

نكته جالب در مطلب اينجاست كه خانم منيره برادران نام عمليات جمهورى اسلامى بر عليه مجاهدين ( مرصاد) را به عنوان يك واقعه سياسى بكار ميبرد. لازم به توضيح است كه عمليات مجاهدين با نام " فروغ جاويدان " شناخته ميشود و ضد حمله رژيم با نام " مرصاد" !!
تجربه زنداني سياسي كسي شايد منجر به اين شود كه از او آدم مقاومى ساخته شود ، اما به معنى اين نيست كه او قطعا آدم فهميده و سياسى است . كمااينكه سابقه زنداني سياسي بودن هيچ كس به معنى حقانيت امروزش نيست . متاسفانه در اين سالها ديديم كه بازماندگان دهه شصت عمدتا حامل راست ترين ديدگاه ها بر سر حمهورى اسلامى هستند. تا همين چند سال پيش اكثر آنها مبلغ بخشش و گذشت بودند . هرچند امروز بدرستى در اين ديدگاه نادرست تجديدنظر كردند اما باز هم خواهيد ديد كه اگر از چگونگى مجازات عاملين آن كشتار دهشتناك از آنها بپرسيد باز دوباه به زبانى ديگر مروج بخشش خواهند شد و برايتان طومارى از قوانين سازمان ملل را رديف خواهند كرد! آنها ميگويند كه قاتلين بايد مجازات شوند اما نميگويند چه مجازاتى؟! ميگويند نمى بخشند اما نميگويند چه خواهند كرد؟! ميگويند " مرگ بر جمهورى اسلامى" اما در عمل با هر شكلى از مرگ براى سران جمهورى اسلامى مخالفند !! در حقيقت بيشتر اين مراسم تبديل به يك كارنوال تابستانى شده كه هر سال بدون هيچ دست آوردى به پايان ميرسد ، و هر چه كه ميگذرد از جوهر راديكاليسم و انقلاب خالى ميشود. بطوريكه امروزه شايد خيلى ها بدانند در دهه شصت هزاران زنداني سياسي قتل عام شدند اما كمتر كسي از ايدئولوژى آنها ميداند. كمتر كسي ميداند كه آنها بخاطر دست بردن به سلاح براي مبارزه كشته شده اند. كمتر كسي ميداند تمامى آنها يا مجاهد بودند و يا كمونيست. كه اكثر اينها حاصل اين بازار مكاره اى است كه هر ساله توسط عده اى دوست و رفيق اينترنتى و پالتاكى اجرا ميشود. و اين در حالى است كه بيشتر بچه هاى عاشق آن سالها در حاشيه مانده و بناچار گوشه عزلت گرفته اند.

ساگرد كشتار زندانيان سياسى در دهه شصت براي ما حكم تاسوعا و عاشورا نيست، بلكه يادمان پاكترين فرزندان اين خلق است كه با ايده "‌كمونيسم " دست به سلاح برده و در مقابل قهر ضدانقلابى رژيم، قهر مقدس انقلابى شان را پى گرفته و در آن راه جان خود را باختند. كشته هاي ما در آن سالها سمبل شجاعت و افتخار بودند و نه تنديس هاى ناله و سينه زنى. آنها شيرمردان و بزرگ زنانى بودند كه به هيچ چيز جز انقلاب و رهايى توده ها فكر نميكردند. انسانهايي بدون منافع شخصى ، بدون نمايش، بدون شو و معركه هاى اينترنتى و بدون هيچ خودنمايى و خودستايى. آنها انسان بودندو انسانيت را رعايت كردند.

-- mano-paltalk ، Aug 20, 2008 در ساعت 11:53 AM

in khanoom jaleh khabar nadarand ke az dam hamo ro koshtand ,

-- بدون نام ، Aug 20, 2008 در ساعت 11:53 AM

توضیحی را در باره ایراد من و پالتاک به واژه عملیات مرصاد، ضروری می دانم. من می دانم که عملیات مجاهدین، فروخ جاودان نام داشت. اما اینجا موضوع بر سر کشته شدن برادر آقای باقرزاده و عده زیادی از مجاهدین بود. آنها در
عملیات مرصاد، در حملات هوائی که از طرف جمهوری اسلامی بصورت گرفت، کشته شدند.
من کاملا متوجه بودم که چه واژه ای را بکار گیرم.

-- منیره برادران ، Aug 20, 2008 در ساعت 11:53 AM