رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۱ آبان ۱۳۸۹

چرا به حجاب اجباری «نه» می‌گوییم؟

فاطمه صادقی

من از حرف زدن در مورد حجاب خسته نمی‌شوم. در تمام سال‌های کودکی و جوانی‌ام، «حجاب» بخشی از زندگی من بوده و سرنوشت مرا تعیین کرده است. با آن بزرگ شده‌ام. دوروبرم، در خانواده تقریباً همه محجبه‌اند و مادرم هنوز هم مرا به‌خاطر، به قول خودش «اهمال و کوتاهی در حجاب»، نبخشیده است. حجاب بزرگترین چالش فردی و سیاسی زندگی من بوده است. بعدها وقتی از کودکی درآمدم، به دانشگاه رفتم و خواندم و دیدم که بزرگترین چالش زندگی زنانی بوده است که من حتی با آنها در بسیاری جهات دیگر متفاوتم.

بگذارید برایتان بگویم تجربۀ تلخ من با حجاب چگونه آغاز شد؟ به‌خاطر دارم روزی را که برای نخستین بار می‌بایست جلوی پسرهای فامیل که با آنها هم‌بازی بودم و در بسیاری موارد با آنها رقابت می‌کردم، روسری بپوشم. حس تحقیر می‌کردم. احساس می‌کردم فلج شده‌ام و در نگاه آنها خُرد. بخصوص در نگاه یکی‌شان می‌خواندم که: «دیدی بالأخره چطور مغلوب شدی؟» قضیه اما فقط مربوط به پوشش نبود. بس فراتر از این بود. موارد متعددی اتفاق می‌افتاد که وقتی سخت سرگرم بازی یا به خود مشغول بودم، صداهایی عتاب‌آلود از گوشه و کنار می‌آمد که: «درست بنشین، لباست را درست کن. همه جایت پیداست. روسریت را بکش جلو، چادرت عقب رفته، گردنت پیداست، موهایت پیداست و ...» هرگز نمی‌دانستم معنای پس پشت این عتاب و خطاب‌ها چیست و اصلاً چرا باید به این شیوه مورد خطاب قرار گیرم.


فاطمه صادقی

چیزکی شورش‌وار در تمام آن سال‌ها در من رشد می‌کرد و من در تلاش بودم تا با انواع ترفندهایی که می‌شناختم میان انتظارم از خودم و انتظار دیگران از من که رابطۀ پیچیده‌ای توأم با عشق و نفرت را با آنها تجربه می‌کردم، برقرار کنم. هر چه بیشتر کتاب‌های مطهری را می‌خواندم، کمتر قانع می‌شدم و دست آخر دیگر اصلاً خود را طرف خطاب او نمی‌دانستم. از نظر من او روحانی‌ای باسواد بود که خیلی چیزها می‌دانست و در مورد تجربه‌های شخصی و اجتماعی از حجاب هرگز هیچ. نمی‌توانستم برایش احترام زیادی قائل باشم.

برج عاج نشینی این روحانی و عالم دینی که مرگش نیز در جو آن سال‌ها تأسف‌آور هم بود، به نظرم نابخشودنی می‌آمد. او چه می‌دانست پوشیدن روسری که در آن عالم بچگی هیچ نیازی به آن نیست، چه حسی دارد؟ کمتر از آن می‌دانست که برای من پوشیدن حجاب برای نخستین بار به مردن می‌مانست و نمی‌توانستم خودم را قانع کنم که چرا یک کودک دختر که هیچ علامتی از زنانگی در او مشاهده نمی‌شود، به صرف اینکه به سن خاصی رسیده باید روسری و بعدها هم چادر سر کند. حال گیرم که مزایایی که او در کتاب مسألۀ حجاب از آنها یاد می‌کرد و من هرگز تا به امروز به آنها پی‌نبرده‌ام، حقیقت داشته باشند.

تجارب و تحقیرهای شخصی من و دیگران از حجاب در هیچ‌یک از کتاب‌های جلد اعلای روحانیون حوزه که بارها و بارها هم تجدید چاپ شده‌اند، یافت نمی‌شود. کمتر از آن در شعارهای رنگارنگی که برای پاسداشت این وظیفۀ خطیر به خورد ما می‌دهند. بگذارید بگویم که بعد از آن تجارب کودکی، تحقیرآمیزترین جمله‌ای که در مورد حجاب شنیده‌ام این جمله بوده است که: « حجاب برای زن مثل صدف است برای گوهری!» می‌توانستم جملاتی با شأن بیشتر از این قبیل که: «خواهرم، حجاب تو کوبنده‌تر از خون من است!» را تحمل کنم، اما جملۀ فوق را هرگز.

در جملۀ نخست توهینی نهفته است که برای هر انسانی قابل درک است. بی‌آنکه سازنده یا سازندگان آن را دیده باشم، می‌توانم حدس بزنم که در روانشناسی تخریب شخصیت باید زبردست بوده باشند. شما هم می‌توانید حس کنید چرا. در این جمله ستایش با تحقیر توأم می‌شود. با تعریف از زن، اما، فقط به عنوان موجودی که باید زیبا باشد. بگذریم. اینها را شما بس بهتر از من می‌دانید. در جملۀ بعدی اما نوعی شأنیت را احساس می‌کنم. از مبارزه جویی‌اش همراه با احترامی که برای زنانگی من قائل می‌شود، خوشم می‌آید، ولو آنکه مرا نفهمد و از منِ زن سرسری بگذرد.

‌بزرگتر که شدم، اما قضیه ابعادی پیچیده‌تری به خود گرفت. تقریباً به‌زودی متوجه شدم که باید میان روسری و چادر فرق بزرگی قائل شوم. اگر روسری برای کنترل جنسی من بود؛ البته به شیوه‌ای بس ناموفق، یا برای آن بود که کم‌کم مرا از عالم بچگی بِکنند و به زور زنم کنند و زن‌بودن را به خوردم بدهند، بحث چادر چیز دیگری بود. می‌دیدم که مادرم و بسیاری دیگر از زنان دور و برم از چادر به شیوه‌های مختلف استفاده می‌کنند. هرجایی هر چادری را نمی‌پوشند و تازه هر جایی هم خیلی تنگ رو نمی‌گیرند. به‌ویژه وقتی قرار بود روحانی معظمی قدم به خانۀ ما بگذارد یا آنکه ما قرار بود نزد روحانی معظمی برویم، می‌دیدم که خانم‌ها از همیشه تنگ‌تر روی می‌گیرند و طبیعتاً در این میان دائماً با این خطاب روبرو می‌شدم که: «مواظب حجابت باش!»، یعنی آنکه تنگ رو بگیر. آیا این آقایان نامحرم‌تر از بقیۀ مردها بودند؟ به نظرم آری. هرچه درجه و مقام بالاتر می‌رفت، صورت باید بیشتر پوشیده‌تر می‌ماند. حجاب با قدرت همواره پیوندی ناگسستنی داشته است.

چادر فقط یک پوشش نبود و نیست. با چادر هزار نوع فاصله‌گذاری، کدگذاری، همرنگ شدن، متمایز شدن، و امتیازدهی و امتیازگیری و ... صورت می‌گرفت و می‌گیرد. من نیز باید می‌آموختم که در سلسله مراتب قدرت اریستوکراتیک روحانیت چگونه از چادر باید استفاده کرد. چطور باید آن را به ابزار قدرتی بدل کرد و بر دیگران اعمالش کرد. باید می‌آموختم چگونه علائم و نشانه‌ها را به کار بگیرم و با آن برای خودم سری میان سرها بشوم، به رسمیت شناخته بشوم، دیده شوم، مزایا به من تعلق گیرد. ثابت کردم که استعدادش را ندارم.

صرف پوشیدن روسری و مانتو هم کافی نبود؛ همچنان‌که وقتی برای نخستین‌بار یواشکی مانتو و روسری را آزمایش کردم، احساس برهنگی می‌کردم. امروز می‌دانم که بیش از احساس عریانی جسمی، عاری شدن از آن‌همه عقبه، از آن‌همه علامت‌گذاری، از آن‌همه مزیت و تشخص و اعتبار، از آن اریستوکراسی بود که آشفته و پریشانم می‌کرد. پوشیدن مانتو و روسری با همۀ ترس‌ها و خطرهایش، اما مزیتی ماجراجویانه و بس چشمگیر داشت. مرا در کنار بسیاری چیزهای دیگر وادار ساخت تا به‌دنبال بی‌بهره شدن از مزایای اجتماعی و سیاسی‌ای که با حجاب و چادر همراه بود، قدم در راهی دیگر بگذارم. با پوشیدن مانتو و روسری، بی‌هویت و خالی شدم و حال نیاز بود که هویت جدیدم را خودم بسازم.


مطمئنم که کسان بسیاری این تجارب را از سر گذرانده‌اند و من در این میان تنها نیستم. مجاز نیستم در اینجا از آن‌ها یاد کنم، اما برایشان سخت احترام قائلم. تنها می‌کوشم از خلال گشودن این تجربۀ شخصی به این پرسش پاسخ دهم که چرا حجاب چالشی اساسی برای ما زنان است و نمی‌توان از آن به سکوت گذشت. خاصه در این روزها که مسأله ابعادی تلخ به خود گرفته است. تو گویی می‌شود یک شبه همۀ مبارزات و چالش‌هایی را که زنان بسیار در این راه متحمل شده‌اند، نادیده گرفت. به گمان من این امر غیرممکن است. نمی‌خواهم در اینجا پر دور بروم و از این حرف بزنم که بحث پوشش آزادانه در کنار بحث آموزش از نخستین خواسته‌های زنان در ایران بوده است. کتاب‌های تاریخی پراند از ماجرای زنانی که همچون من از این پوشش همراه با مزایای نخواستنی آن حس تحقیر داشته‌اند و حتی بعضاً به همین خاطر مجبور شده‌اند در کنار دولت‌هایی بایستند که از آنها هیچ دل خوشی نداشته‌اند، بلکه تنها مزیتشان این بود که بعد از گذر از دالان‌های تنگ تاریخ پر از وحشت زنانه، دستکم به این امر رضایت دادند که زنان تا حدودی از پستوی خانه در بیایند. امثال محترم اسکندی و صدیقه دولت‌آبادی و تاج السلطنه و مهرانگیز منوچهریان و نویسندگان شجاع عالم نسوان که در نهایت قربانی بی‌پروایی خود شدند، تنها مشهورترین‌های این تاریخ‌اند.

برای من چالش حجاب اما تنها به پوشیدن یا نپوشیدن مانتو و روسری یا چادر خلاصه نشد. بحث دیگر بر سر خود پوشش اجباری بوده و هست. در تمام این سال‌ها چالش ابعادی دیگر و وسیعتر به خود گرفت و از بحث فردی به بحثی اجتماعی و سیاسی بدل شد. کیست که نداند در تمامی این سال‌ها «بی‌حجاب بودن» از مؤثرترین حربه‌ها برای خاموش کردن صدای زنان معترض بوده است. بی‌حجابی با ضدانقلاب بودن یکی شد و این واقعیت به سادگی نادیده گرفته شد که اگر نگوییم اکثریت زنان، اما تعداد کثیری از آنها که در انقلاب شرکت جستند و شعار «مرگ بر شاه» سر دادند، بی‌حجاب بودند.

از این هم نمی‌گویم که پس از انقلاب، حکومت تازه تأسیس پس از یک مدارای موقتی با تغییر ناگهانی لحن و گفتارخود زنان بی‌حجاب را ضدانقلاب و مزدور امپریالسم خواند و تظاهرات گوناگون زنانی را که حجاب اجباری را زیر سؤال بردند، سرکوب کرد. اینها قضایایی هستند که بعدها به کرات روایت شده‌اند. حتی برای خود من نیز در آن عالم کودکی کم کم این موضوع بس بدیهی به نظر می‌آمد که کسی که حجاب ندارد، ضدانقلاب است. تنها بعدترها بود که به یاد آوردم و فهمیدم که زنان خانه‌نشین مذهبی از قضا کمتر از بسیاری دیگر در تظاهرات ضد رژیم شاه شرکت جستند و بسیاری از نسل‌های قدیمی محافظه‌کار، آنها که دیگر خود را صاحب بی‌چون و چرای انقلاب می‌دانستند و از مزایای حکومت اسلامی چه بهره‌ها که نبردند، اصلاً قبول نداشتند که زن بتواند به تظاهرات برود و فریاد بزند.

در خانۀ خودمان و در میان خویشان دور و نزدیک این جدال را از نزدیک تجربه کردم و در موارد دیگر نیز شاهد آن بودم. بسیاری از این بانوان محترم از شنیدن اینکه زنان در خیابان جیغ می‌کشیدند و بر ضد شاه فریاد سر می‌دادند، مو بر اندامشان راست می‌شد. بسیاری دیگر برای خود و دخترانشان ننگ می‌دانستند که زن از پلیس باتوم بخورد و یا دستگیر شود و شب را مجبور باشد در پاسگاه و میان یک مشت مرد شب را صبح کند. بارها شاهد مرافعه‌هایی از این قبیل در میان اطرافیانم بودم که: «برای دختر این کارها عیب است.» امروز اما همان آدم‌ها عقبۀ رویۀ سرکوبگرانۀ دولت اسلامی را تشکیل می‌دهند و تشویقش می‌کنند که بر دختران به اصطلاح بدحجاب سخت بگیرد، چون وضع شهرمان «غیر قابل تحمل» شده و وقتی دختران با این «سر و وضع» به خیابان می‌آیند، «کیان خانواده‌ها به خطر می‌افتد». حق دارند. در گفتاری که زن در بهترین حالت مروارید صدف است و زینت المجالس، دیدن دختران و زنانی که از زینت بودن به ستوه آمده‌اند، عجیب است و بهترین کار آن است که با مشت و لگد بار دیگر وادارشان کنیم زنانگی را به یاد بیاورند.

نسل من با تعجب تمام به همۀ این تغییرات می‌نگریست و برای این پرسش ساده که اصلاً حجاب اجباری چرا هست و این دعوا بر سر چیست؟، هیچ جوابی نمی‌جست و نجسته است. در سرزمینی که آموزه‌های دینی در بسیاری موارد دیگر به‌راحتی نادیده گرفته می‌شوند، چرا بر سر حجاب زنان که تازه بر سر تفسیر آن در شرع اینهمه اختلاف وجود دارد و معلوم نیست که از محکمات باشد، اینچنین پافشاری می‌شود؟ آرزو می‌کردم یک‌بار کسی یافت شود و پاسخی قانع‌کننده داشته باشد.

وقتی از یکی از روحانیون بسیار مشهور در مورد حجاب شرعی پرسیدم، با مضمونی شبیه به این پاسخ داد: « در شرع چنین حجابی نداریم. مسأله عرفی است.» و دیگری که باز هم از روحانیون مشهور زمان خود و مدرس حوزه و دانشگاه بود برایم فاش گفت که اصلاً حجاب در شریعت به معنای پوشش سر نیست و در کمال تعجب حتی مرا نیز دعوت کرد که در رویۀ خودم در مورد پوشش تجدید نظر کنم. با این‌حال هیچ‌یک از آنها هرگز عقیدۀ خود را به صراحت برای عموم بیان نکردند؛ همچنانکه بسیاری دیگر نیز امروز چنین نمی‌کنند. می‌دانیم که آن معدودی هم که شهامت داشته‌اند، چگونه خلع لباس و متحمل مجازات‌های دیگر شده‌اند.


برای بسیاری از مایی که این دوران را گذرانده‌ایم، کتاب‌های آقای مطهری و امثال او حتی اگر به شکرانۀ بودجه‌های هنگفت وزارت ارشاد و سازمان تبلیغات اسلامی هزاران بار دیگر هم چاپ شود، پاسخگوی پرسش سادۀ بالا نیست. حتی خود او نیز به خوبی به این امر واقف بود که دیدگاه روحانیت ارتجاعی دیگر نمی‌تواند پاسخگوی نسل جدید باشد. از همین رو کتاب خود را « مسألۀ حجاب» نامید و در آن تلاش کرد تا رویکردی به اصطلاح علمی را نسبت به این مسألۀ خطیر در پیش گیرد. اما گمان نمی‌کنم که خود او نیز می‌توانست رویه‌ای این‌چنین را که در نهایت منجر به تخریب کل ماجرا و حذف مسأله شده است، تخیل کند.

در تلاش برای به کرسی نشاندن دعوی حجاب، کتاب او بارها و بارها مورد تبلیغ، خوانش، بازخوانی و باز هم بازخوانی هر چه بیشتر قرار گرفته است. جالب آنکه نظام اسلامی با این کار نشان داده است که هنوز از مطهری و افکار او گامی فراتر نگذاشته و قادر نبوده متنی بهتر از آن را تولید کند، آنهم برای موضوعی که نه تنها کیان خانواده‌ها بلکه دیگر هستی و نیستی دولت اسلامی به آن وابسته شده است. در فرصت‌هایی که برای این موضوع گاه و بیگاه به کتابفروشی‌های قم و تهران سرک کشیده‌ام، و در متن‌هایی که دستکم من خوانده‌ام، مطهری هنوز هم دست بالا را دارد. دیگران در بهترین حالت حاشیه‌هایی بر افکار او تولید کرده‌اند که خود بعضاً حاشیه‌هایی بر افکار راسل و روسو و دیگران بوده‌اند. آری، موضوعی به این مهمی که گفته می‌شود با هویت زن مسلمان ارتباط تنگاتنگ دارد، تنها با مراجعه به آرای معدودی از فیلسوفان غربی امکان توجیه داشت.

بحث حجاب که سرنوشت بسیاری از دختران و زنان ما را تعیین می‌کند، به لحاظ نظری از فقیرترین موضوعات بوده و هست و دلیل آن هم روشن است. تلاش‌های نظری از پیش از انقلاب تا کنون قادر نبوده‌اند پا را فراتر از آن چیزی بگذارند که مطهری زمانی گذاشته است. این بحران و آشفتگی بارها از سوی دست‌اندرکاران نیز تحت این عنوان که « باید کار فرهنگی کرد» مورد تأکید واقع شده است. اما واقعیت آن است که اتفاقاً کار فرهنگی زیاد شده، اما کفگیر به ته دیگ رسیده است.

همان‌هایی که در تمام این سال‌ها کار فرهنگی کرده و موی خود را در این آسیاب، به‌نظر من بی‌جهت سپید کرده‌اند، می‌دانند که در این مورد حرف جدیدی وجود ندارد. حرف‌ها و استدلال‌ها همان حرف‌های قدیمی است. هر آنچه باید گفته می‌شد، گفته شده و چیزی نگفته باقی نمانده است. از همه چیز برای توجیه حجاب بهره گرفته شده است. بیایید اعتراف کنیم که متأسفانه این حنا دیگر رنگی ندارد و تنها باید به زور متوسل شد. آنچه در این باب نوشته شده، نه تنها امثال مرا که با آن فرهنگ بار آمده ایم نتوانسته قانع کند، بلکه پاسخگوی بی‌شمار پرسش‌های نسل امروز نیست که دیگر از تکرار بی‌پایان و هذیان‌وار این مکررات سخت به‌ستوه آمده است.

برای یک نمونه از این تلاش‌های اخیر شورای فرهنگی و اجتماعی زنان که در سال 66 از این رو تأسیس شد که بتواند خلاًهای موجود در مورد مسائل زنان را پوشش دهد و البته همچون بسیاری دیگر از نهادها تنها کاری که نکرده است، پرداختن به مسائل واقعی زنان بوده، در پاییز سال 86 دو مجلد را به موضوع «حجاب و عفاف» اختصاص داده است که از هر حیث جالب‌اند. مایلم برخی از مقالات و محتوای این دو مجلد را در اینجا ذکر کنم تا در مورد آشفتگی نظری بالا تنها به دعوی صرف اکتفا نکرده باشم.

در یکی از مقالات این مجموعه نویسنده در مطلبی با عنوان «پژوهشی در الزام حکومتی حکم حجاب» با این ادعا که «از منظر فلسفۀ سیاسی حکومت‌ها می‌توانند اتباعشان را ملزم به انجام یا ترک فعلی کنند»، و «اقتضای حکومت بر الزام اتباع خود امری کاملاً بدیهی و آشکار است» بر الزام حکومتی حکم حجاب رأی می‌دهد. فراموش نکنیم که در اینجا از استدلال نظری برای داشتن حجاب خبری نیست. دیگر نیست. بحث بر سر الزام و اجبار حکومتی آن است. یک گام جلوتر! اما این مانع از آن نیست که نویسندۀ محترم در ادامه مدعی نشوند که الزام حکومتی و اطاعت از آن «شرعی» است. البته این استدلال با عنوان اندیشۀ «تغلُّب» در تاریخ اسلام سابقۀ فراوان دارد و به هیچ رو نظریۀ جدیدی نیست، اما جا دارد این سؤال ساده پرسیده شود که چنان‌چه حکومت‌ها می‌توانند اتباع خود را به هر کاری ملزم کنند، در این‌صورت خود پدیدۀ حکومت اسلامی که با عدم اطاعت از نظام شاهنشاهی و شوریدگی بر آن نظام سر برآورد، چگونه توجیه شدنی خواهد بود؟ این که خود نقض آشکار مشروعیت حکومت اسلامی است.

مابقی مقالات مجلد اول این مجموعه به بررسی آیات و روایات اختصاص دارد که صد البته تازه نیست. مقالۀ پایانی این مجلد از هر حیث جالب است، زیرا نه تنها مقالۀ نخست را کاملاً نقض می‌کند، بلکه رویۀ حکومت را یکسره بر اساس ادلۀ فقهی زیر سؤال می‌برد. نویسنده باز هم به «بررسی الزام حجاب در حکومت دینی» می‌پردازد و پس از در انداختن بحثی نیمه دینی، نیمه جامعه‌شناختی می‌گوید:
«در سال‌های نخستین انقلاب حجاب تبدیل به فرهنگ اجتماعی گردید و در بخش‌های زیادی بدون آنکه آن اجبارها شکل بگیرد، با اکثریت جامعه همراهی می‌کرد، اما از آنجا که رفتارها شکل خشونت‌آمیز پیدا کرد، و فلسفۀ حجاب تبیین نشد [؟] و مفهومی متفاوت پیدا کرد، امروز شاهد بی‌اثر شدن قانون و تزلزل اقتدار آن هستیم.»


از نگاه نویسندۀ محترم عدم تبیین بحث حجاب باعث بی‌اثر شدن قانون و تخلف از آن بوده است. جالب‌تر آنکه نویسنده خود با بررسی روایات و آیات گوناگون بر این امر معترف است که «در آیات و روایات... هرگز نکته‌ای که دلالت بر الزام و اجبار حجاب و مجازات بدحجاب به صورت تعزیری داشته باشد، وجود ندارد... در هیچکدام از این منابع [ قرآن و حدیث] مطلبی در جهت الزام حجاب نیامده و هیچ حدیثی مبنی بر اینکه در حکومت پیامبر، امام علی، و حتی خلفا و حکام اسلامی، کسی را بر عدم رعایت حجاب مواخذه و مجازات کرده باشند، نقل نشده است.» و در ادامۀ مطلب به درستی بر این نکته تأکید می‌کند که در واقع عکس موضوع صادق بوده است. یعنی امامان و خلفا چنانچه کنیزی را می‌دیدند که سر خود را پوشانده او را وادار به ترک آن می‌کردند و یا به مجازات می‌رساندند!

مجموعه مقالات مجلد دوم نیز عمدتاً از نوع مقالاتی است که به بحث دینی حجاب اختصاص دارند. اما در این مجموعه نیز مقاله‌ای باز هم جلب توجه می‌کند با این عنوان «نقدی بر مادۀ 638 قانون مجازات اسلامی در جرم انگاری بدحجابی». نویسنده در این مقاله یکی از مهمترین موضوعات یعنی قانون مجازات اسلامی را که اخیراً بحث از دائمی شدن آن در بین است، در مورد جرم‌انگاری مورد بررسی قرار داده است.

در این مادۀ قانونی چنین آمده است: «هر کس علناً در انظار و اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید، علاوه بر کیفر عمل، به حبس از ده روز تا دو ماه یا تا 74 ضربه شلاق محکوم می‌گردد و در صورتی که مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نمی‌باشد، ولی عفت عمومی را جریحه‌دار نماید، فقط به حبس از ده روز تا دو ماه یا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد. تبصره: زنانی که بدون حجاب در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند، به حبس از ده روز تا دو ماه یا از پنجاه هزار تا پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد.» نویسنده با نگاه حقوقی و شرعی قانون مجازات اسلامی را در این بندها دچار اشکال دانسته است و پیشنهاد به اصلاح آن داده است، به نحوی که لزوم رعایت حجاب را برای زنان غیر مسلمان و سالخورده قابل نقد دانسته است.

مجموعه مقالات فوق که نمونه‌های آنها را در سایر نشریه‌ها و کتب چاپ شده در همین چند سال اخیر به وفور می‌توان یافت، حاوی حقایقی‌اند که در جدال زورگویانه در مورد حجاب اجباری به راحتی نادیده گرفته شده‌اند. نخست آنکه بر اساس خود این اسناد که توسط نهادهای ذیربط تولید شده‌اند، در مورد این مسأله اختلافات زیادی هست که آیا اساساً در شرع چیزی به نام حکم در مورد حجاب وجود دارد که حال مسنلزم تعزیر باشد؟ در واقع براساس همین مدارک، بی‌حجابی اجباری در شریعت رویه بوده است، اما حجاب اجباری هرگز.

در این مورد نیز که آیا حکومت می‌تواند زنان را به داشتن حجاب مجبور کند یا خیر، پاسخ‌ها و شبهات آنقدر زیاد و آنقدر گوناگون‌اند که برای یک خوانندۀ عادی و غیرحرفه‌ای هم کاملاً روشن می‌شود که در هیچیک از موارد مربوط به فقه و قانونگذاری و بسیار کمتر از آن در رویۀ عملی در مورد پوشش اجباری بحث بر سر رعایت محکمات اصول شرعی نبوده و نیست. در واقع بر این اساس نه در نظام اسلامی و نه در هیچ نظام دیگری حجاب نمی‌تواند بر اساس دلایل شرعی اجباری باشد و مسلماً اینکه حکومت نمی‌تواند در این مسأله به زور متوسل شود. از اینرو قانون مجازات اسلامی نیز در این میان سندی مغایر با شرع است؛ همچنانکه متخصصین امر اذعان می‌کنند.

اینها را هم سالیان سال است که می‌شنویم و می‌دانیم. بی‌شمار مطالب در این باب نوشته شده‌اند که من از آن میان تنها برخی از نمونه‌های اخیر را گزینش کردم. و چه دلیلی از این محکم‌تر که چنانچه اختلافی در این باب نبود، چرا پس از گذشت سالیان بسیار اینهمه وقت و بودجه مصروف این موضوع می‌شود تا پوشش اجباری را توجیه کرده و رویۀ زورگویانه در مورد آن را نیز جا بیندازند. گو اینکه هر چقدر بیشتر نوشته می‌شود، کمتر نتیجه می‌دهد و کمتر قانع‌کننده می‌شود، از آنرو که میان دستگاه‌های ذیربط و خود مراجع و متخصصان نیز در این باب اختلافات جدی وجود دارد.


از این هم نمی‌گوییم که رئیس جمهور محترمی که خود را مهرپرور می‌نامد، وقتی در مورد حجاب از او پرسیدند، چگونه با عوامفریبی پاسخ داد: «آیا همۀ مشکلات ما خلاصه شده در دو تا موی خانم‌ها؟ آیا در مملکت هیچ کار دیگری وجود ندارد که انجام بشود؟»

جدال دائمی خیابانی در مورد حجاب این روزها رنگ دیگری به خود گرفته است. قرار است همه چیز از نو زیر چکمه له شود و کسی هم دم بر نیاورد. حتی کسانی که خود روزی به نام شرع همۀ این‌ها را توجیه می‌کردند، اکنون گرفتار صدای شوم چکمه شده و زبان در کام کشیده‌اند. بنابراین مسأله دیگر به هیچ رو بر سر انتخاب میان کار فرهنگی و کار نظامی در مورد حجاب نیست. مسأله بر سر خود حجاب اجباری است. از بسیاری نسل‌های پیش از من تا به امروز هر روز این صدا رساتر به گوش می‌رسد که به هر دلیل و با هر توجیهی بسیاری از زنان دیگر نمی‌خواهند هیچ نوع پوشش سری را اعم از چادر، روسری یا به هر شکل دیگری تحمل کنند. این صدا آنقدر واضح، آنقدر بلند و آنقدر دیرینه و تاریخ‌دار است که برای شنیدن آن به لوازم کمکی هیچ نیازی نیست.

همه خوب می‌دانند که برای موضوع حجاب تنها یک راه حل وجود دارد و آن‌هم واگذاری امر پوشش به انتخاب فردی خود زنان است. اگر کیان خانواده، اجتماع، و حکومت اسلامی به حجاب وابسته شده است، پس لاجرم اشکال را باید در آن کیان، در بنیاد آن خانواده، در آن اجتماع و در آن حکومت جست که خود تجدید نظری جسورانه اما ضروری را می‌طلبد. اما در واقع چنین نخواهد شد، یا لااقل نه به این زودی. اکنون نظام اسلامی یا دستکم بخش‌های مهمی از آن تهاجمی‌تر از همیشه با زنان برخورد می‌کنند؛ به‌گونه‌ای که از ابتدای انقلاب تا کنون در هیچ حکومتی چنین رویۀ تهاجمی‌ای را نمی‌توان سراغ کرد. باید پرسید چه چیز این خشونت و تهاجم را که رویکرد‌های مربوط به حجاب تنها یکی از بی‌شمار ابعاد آن را تشکیل می‌دهد، موجب شده است؟

حجاب و مأموریت دولت مقدس
نظام اسلامی ما از هر دولت و نظام دیگری ولو آنهم اسلامی بوده باشد، همواره برتر و بالاتر در نظر گرفته شده است. از همان ابتدای انقلاب تصور می‌شد که نظام اسلامی در ایران موهبتی الهی است. مأموریت مقدس مبارزه با امپریالیسم، برقراری عدالت جهانی، آزادسازی دنیا از چنگال قدرت‌های جهانی و خلاصه تغییر جهان به آن سپرده شده است و بالتبع در این مسیر بسیار چیزها می‌بایست تغییر کنند. این ادبیات افت و خیزهای بسیاری داشته است. اما اخیراً در بیانات بسیاری از رجال سیاسی، در مکاتبات و نامه‌نگاری‌های آنها با سران جهان، با پیشنهادهای عجیب و غریب برای اصلاح دنیا و مردم آن و جز اینها از نو ظاهر شده است؛ هر چند با در نظر گرفتن وضع اسفناک اقتصادی و اجتماعی و ... دیگر کمتر قانع کننده.

شاید هیچ دولتی در جهان الا نو محافظه‌کاران آمریکایی و رژیم‌های سابق کمونیستی در جهان از این حیث شبیه ما نبوده باشند که حضور خود را بر اریکۀ قدرت و در دست‌ داشتن افسار توده‌ها را خواه به صورت الا بختکی یا با سرکوب شدید مخالفین و با قوۀ قهریه، چنین مقدس بدانند که به خود جرأت دهند به هر اقدامی در ارتباط با شهروندان مبادرت کنند؛ بی‌آنکه نگران پیامدهای آن باشند.

حوادثی همچون تهاجم نظامی به عراق و افغانستان، زندان ابوغریب در عراق، خلیج گوانتانامو و جز اینها برای صدور به اصطلاح دموکراسی در جهان همانقدر از تصور این مأموریت مقدس سرچشمه می‌گیرند که تصور ایجاد عدل و عدالت جهانی، و به اصطلاح نجات جهان در گفتار دولتمردان نظام اسلامی. روشن است که بیش از هر چیز این گفتار در واقع ابزاری برای رفع و رجوع بحران مشروعیت سیاسی دولت‌هایی بوده است که همواره با آن در داخل و خارج دست به گریبان بوده‌اند. جالب آنکه در واقع نظام اسلامی با غصب آنچه که در آموزه‌های شیعی توسط مهدی موعود باید به انجام برسد، برای خود جایگاه و شأنی مقدس را قائل شده است که کمتر مورد پرسش قرار گرفته است.

سوای بسیاری مسائل دیگر این رتوریک بسیاری از طرح‌های امنیت اجتماعی، بگیر و ببند شهروندان، آزار و سرکوب فعالیت‌های مدنی و غیر خشونت‌آمیز و ... را عمیقاً توجیه کرده و مشروعیت نظام اسلامی را دستکم به صورتی نیم‌بند و در کوتاه مدت تأمین کرده است. در تمام این سال‌ها شاهد بوده‌ایم که هر گاه مشروعیت نظام اسلامی به پایین‌ترین حد خود رسیده این رتوریک تشدید شده و بر عکس زمانی که مشروعیت مردمی آن بالنسبه بالا بوده است، این تصور نیز تا حدودی کنار گذاشته شده است.

به گمان من نه تنها موضع تهاجمی حکومت در مقابل زنان بلکه بسیاری دیگر از اقدامات آن برای محو صداهای منتقدانه تا حدود زیادی از همین تصور و تخیل مأموریت مقدس و بالتبع بحران مشروعیت سیاسی نهفته در پس آن سرچشمه می‌گیرد. غرور و تبختر نهفته در تخیل مأموریت مقدس زمانی به تجربه‌های اسفباری از انواعی انجامید که در تمام سال‌های پس از انقلاب شاهد آنها بوده‌ایم. جالب آن است که برای زن ایرانی و بی‌آنکه از او پرسیده باشند، در این تخیل نقشی در نظر گرفته شده است که مطلقاً و تنها با پوشش اسلامی او به انجام خواهد رسید. وقتی جامعه‌مان می‌رود تا از همۀ دیگر مظاهر دین عاری شود، تنها یک چیز همچنان توجیه‌گر آن مأموریت جهانی خواهد بود و آنهم حجاب زنان است.

پس از یک افت نسبی، این تخیل به اشکال دیگری در رتوریک مقامات سیاسی و شخصیت‌های فرهنگی به ویژه در توجیه برخورد با زنان و پوشش آنها ظاهر شده است. برای نمونه پژوهشگر محترمی که انقلاب اسلامی را «انقلاب اسلامی را انقلاب حجاب» می‌نامد، با همان ساده‌سازی همیشگی و سیاه و سفید کردنِ همۀ مجادلات و تحولات سیاسی و اجتماعی در جهان امروز، به گونه‌ای هیجان‌زده از تصور همان مأموریت جهانی که به اعتقاد او به دنبال وقوع انقلاب اسلامی در ایران حادث شده است، می‌نویسد: «در بخش عظیمی در جهان اسلام که تا این زمان شیفتۀ اندیشه‌های غربی بود، گرایش به حجاب بیشتر شد؛ بدین ترتیب غرب پس از چندین دهه تلاش، در خارج از مرزهای خود و در حوزۀ کشورهای اسلامی، با شگفتی شاهد بازگشت مسلمانان به حجاب بود. شگفت‌تر آنکه در دو دهۀ اخیر، زنان مسلمان در اروپا و آمریکا نیز همچنان بر حجاب اصرار می‌ورزند... حجاب امروز به صورت یک مسألۀ بحران‌زا برای کشورهایی مثل فرانسه درآمده و هر روز جدی‌تر از پیش می‌شود. به علاوه می‌توان پذیرفت که امروزه حجاب در میان زنان فرهیختۀ کشورهای در حال توسعۀ مسلمان مانند مصر، سوریه، و حتی ترکیه که روزگاری کمتر زمینۀ مقبولیت داشت، مورد استقبال قرار گرفته و شمار فراوانی از زنان دانشگاهی به حجاب روی آورده‌اند...»


طبعاً ایشان اشاره‌ای به این ندارد که مسأله در ایران نیز شکل بحران اجتماعی را به خود گرفته است و از این هم سخن نمی‌گوید که همان نسل جدیدی از زنان مسلمان در بسیاری از کشورهای اسلامی که به قول ایشان به حجاب روی آورده‌اند، اگر بخواهند در خیابان‌های تهران یا دیگر شهرهای ایران راه بروند، مورد توهین و تحقیر قرار خواهند گرفت و قطعاً توسط مأموران انتظامی به عنوان مصادیق بارز بدحجابی و بی‌حجابی دستگیر خواهند شد! در عین حال به نظر می‌رسد دستکم بخش مهمی از آن مأموریت مقدس که در تمام این سال‌ها هرگز به درستی معلوم نشد که دقیقاً چیست و همچنان در هاله‌ای از ابهام باقی ماند، آن است که زنان همۀ جهان را وادار کنیم تا پوشش مورد نظر ما را پذیرا شوند!

رتوریک نهفته در این گفتاربه هیچ رو تازگی ندارد. همانطور که آقای مطهری در توجیه حجاب به راسل و دیگر فیلسوفان غربی مراجعه می‌کند و خواسته‌های زنان و مردان ایرانی را یکسره کنار می‌گذارد، نویسندۀ مورد بحث ما نیز برای توجیه حجاب، پوشش زنان مسلمان و حتی غیر مسلمان در دیگر کشورها را به عنوان شاهدی بر صدق گفتار خود می‌آورد. باز هم زن ایرانی، خواسته‌های او و آنچه او می‌خواهد، کمترین اهمیتی ندارد. از دیگریِ غیر ایرانی دلیل و شاهد آوردن و از او به عنوان مرجع برای صدق سخن استفاده کردن در واقع همواره از ویژگی‌های اصلی رتوریک مورد بحث در باب حجاب بوده است.

موارد زیادی را شاهد بوده‌ایم که در آنها زن غربی‌ای که به تازگی مسلمان شده و حجاب را قبول کرده، به عنوان دلیلی برای اثبات حقانیت اسلام و حجاب او نیز به عنوان الگوی مناسبی برای زن ایرانی مورد ستایش و تمجید قرار گرفته است! در واقع این گفتار به اصطلاح غرب ستیزِ مدافع حجاب در نهایت سر از دامان همان غربی درمی‌آورد که در ظاهر مورد تنفر است و ادعا می‌شود زن ایرانی را مسخ کرده و او را کورکورانه و تقلیدوار به دنبال خود کشیده است!

رتوریک مأموریت مقدس در واقع به دلیل پیوند عمیق آن با بحران مشروعیت آشکارا با خشونت توأم است. بی‌دلیل نیست که وقتی کشورمان در آستانۀ همه نوع بحران اجتماعی و اقتصادی قرار دارد، طرح‌های امنیت اجتماعی هر بار به شکلی تازه ظهور می‌کنند و از نو به خشونت دامن می‌زنند. البته کسی به این پرسش ساده نیز پاسخی نمی‌دهد که با در نظر گرفتن ابعاد وسیع نارضایتی داخلی، آن مأموریت مقدس جهانی چگونه قرار است به انجام برسد.

چرا به حجاب اجباری "نه" می‌گوییم؟
ما زنان سال‌هاست که حجاب اجباری از انواع گوناگون آن را با پوشیده‌گویی و فاش‌گویی، با طعنه، اعتراض، استدلال، مقاومت مدنی و هزاران شکل دیگر نقد کرده و خواهیم کرد. امروز اما به نظر می‌رسد با در نظر گرفتن رویۀ تهاجمی نظام اسلامی باید از نو دربارۀ آن سخن گفت، باید به آن «نه» گفت. باید گفتاری دیگر را آغاز کرد. موضوع را نمی‌توان به سادگی و با دستور این سردار و آن سردار، با دستگیری تعداد زیادی از زنان در خیابان‌ها و شرکت‌های خصوصی و بیرون کردن آنها از ادارات و غیره فیصله داد. به نظر من جدال اصلی در راه است. جدالی که بانیان «طرح امنیت اجتماعی» و «ارتقای عفت عمومی» مبتکر آن بوده‌اند.

این حجاب چیست؟ آیا آنگونه که ادعا می‌شود بازگشت به ارزش‌های سنتی است؟ به گمان من نه.
در فرهنگ و جامعۀ ما تعادل و نظم جهان و همزمان بی‌تعادلی و در هم ریختگی نظم آن همواره تابعی از پوشش ما زنان بوده است. اگر در اسلام سنتی زن از آن رو می‌بایست پرده‌نشین و پوشیده باشد که تعادل جامعه را حفظ می‌کرد و نظم آن را موجب می‌شد، پس از انقلاب اسلامی رویه‌ای معکوس شکل گرفت. در اندیشۀ انقلابیون جهان تبیین شده بود، حال نوبت تغییر آن بود و زن مسلمان با حجاب «کوبندۀ» خود نشانه‌ای از این تغییر جهان و به انجام رساندن آن مأموریت مقدس به شمار می‌رفت.

حجاب بر آمده از نظام اسلامی به هیچ رو به حجاب سنتی شباهت نداشت، از اینرو که دقیقاً بر هم زنندۀ تعادل جهانی‌ای بود که آن مأموریت مقدس قصد به انجام رساندنش را داشت. در این گفتار نیز همچون اولی همه چیز به پوشش من زن وابسته بوده است. فرقی نمی‌کند تعادل باشد یا بی‌نظمی و درهم ریختگی. من زن باید همواره با پوششم یا مدافع نظم مستقر یا بر عکس مدافع بی‌نظمی می‌بودم.

پوششی که در هر حال ادعا می‌شود اسلامی است برای ما همواره به یکی از این دو مقصد و یا همزمان به هر دو ختم شده است. هم برقرار کنندۀ تعادل جامعه و هم مشروعیت بخش آن مأموریت مقدسی بوده است که قصد دارد جهان را تخریب و از نو بسازد. سر در گمی گفتار سیاسی در مورد حجاب نیز از همین دوگانگی و تضاد سرچشمه می‌گیرد و درست به همین دلیل برای زنانی همچون من پوشش اجباری مصداق بارزی از این قرار گرفتن در جایگاه نامعلوم و رفت و برگشت‌های مداوم و بی‌نهایت است. آنجا که پای خانواده و نظام اجتماعی در جامعۀ ما در میان است، من با پوششم تعادل و عفت را بنا می‌کنم و آنجا که پای آن مأموریت مقدس در میان است، برهم زنندۀ آن تعادلم. نظام اسلامی به پوشش من از همین رو محتاج است.

می‌توانم با همۀ آن کسانی هم که درست عکس تجربۀ مرا داشته‌اند، نیز احساس همدلی کنم. کسانی که بر خلاف من اما باز هم به خاطر آن تعادل مردانه، آن رابطۀ قدرت و آن مأموریت مقدس مجبور بوده‌اند پوشش خود را کنار بگذارند. در مورد این دومی نیز باید سخن گفت. زیرا به خاطر حساسیت موضوع حجاب و پوشش اجباری وضعیت زنانی که مجبور بوده‌اند از خود رفع پوشش کنند، همواره به حاشیه رانده شده و مسکوت گذارده شده است.

در هر دوی این گفتارها من با حجابم، هم فاعل بوده‌ام و هم مفعول. آنجا که پای تعادل در میان است، اگر روسری‌ام، چادرم عقب برود و اندامم نمایان شود، فاعلم و تعادل جامعه را، عفت آن را، و خلاصه همۀ آن چیزهایی را که به دست آمده در طرفه العینی به هم می‌زنم. نیز با حجابم به امپریالیسم جهانخوار«نه» می‌گویم و به او ثابت می‌کنم که نظام مقدس از حقانیت بی‌چون و چرا برخوردار است. در اینجا تعادل و نظم را برهم می‌زنم. این هر دو اوج نقش فاعلی من است. در هیچ مذهب و آیینی تاکنون برای زن هرگز اینقدر نقش فاعلی و اثرگذاری قائل نشده‌اند که با حجاب و پوشش به او داده شده است. اما نکتۀ دیگری را هم باید اضافه کرد و آن اینکه در هیچ آیینی نیز زن تا این حد به واسطۀ زن بودن تخریب نشده است که ما او را با حجاب اجباری تخریب می‌کنیم. زیرا حجاب هم منتهای نقش فاعلی زن است و هم نهایت مفعول بودن او.

اگر زن ایرانی با پوشش خود عامل ایجاد تعادل در جامعه و بی‌تعادلی در نظم مستقر جهانی است، اما مدال افتخاری به او نمی‌دهند و اصلاً آدمش به‌حساب نمی‌آورند. نقش او فقط به همین ختم می‌شود که تابع باشد. با اعطای این مدال، ما را چهار میخ می‌کنند. من این نشان افتخار را نمی‌خواهم. این مردان‌اند که از ما ایجاد تعادل یا بی‌نظمی را طلب می‌کنند. من زن محکوم به آن بوده‌ام که مأموریت را به انجام برسانم بی‌آنکه هیچ نقشی در آن داشته باشم و بی‌آنکه در موردش از من پرسش کرده باشند. بیشتر به عکس روی دیوار آن شبیه بوده‌ام.

از اینرو بحث در مورد حجاب در واقع بحث در مورد دستکم دو نوع رهیافت و نگاه متفاوت به جهان است که یکی از آنها همواره قربانی دیگری بوده است. یکی برداشت زنانی چون من از جهان است و دیگری برداشت همان آقایان و خانم‌هایی که خدمتتان عرض کردم. جهان من و نگاه من اما همواره در اسارت نگاه آنها مانده است. من محکوم بوده‌ام که جهان را از دریچۀ دیدگان آنها بنگرم. باور کنید که اگر از این دریچه جهان زیباتر می‌نمود، ای بسا هیچ مشکلی نداشتم، اما نیست. جهانی که من مجبور شده‌ام از دریچۀ چشم آقایان و خانم‌های مدافع حجاب که عینک خود را همواره از آقایان غرض گرفته‌اند، بنگرم، جهانی زشت، کثیف، ناامن، غیر اخلاقی، پر از دروغ و پنهانکاری و سخت غیر قابل اعتماد است.


چگونه می‌توانم آن مناظر را زیبا بدانم و خود را وادار کنم که از زشتی‌اش رو برگردانم. می‌گویند حجاب محض خاطر امنیت من است، اما من با حجاب هرگز احساس امنیت نکرده‌ام، برعکس بیشتر احساس نا‌امنی و در هم ریختگی و آشفتگی داشته‌ام. در خیابان‌های شهرهای ما فرقی نمی‌کند که شب و نصف شب و حتی وسط روز با چادر بیرون بروی، یا با روسری و یا با هیچیک. می‌گویند زن با حجاب زیباتر است.

پیشترها البته منظورشان البته آن بود که زن برای «مردان» در حجاب زیباتر است، اما اخیراً می‌شنویم که حتی در دانشکدۀ هنرهای زیبا که تعداد دانشجویان دختر آن از پسرها بیشتر است، دانشجویان را مجبور می‌کنند که از ماکت زن چادری به عنوان یکی از مظاهر ذوق زیبایی شناختی گرته‌برداری کنند! من در آن زیبایی‌ای نجسته‌ام.

می‌گویند عفت و تعادل جامعه با حجاب حفظ می‌شود، اگر اینطور است پس بحمدالله به نظر می‌رسد ما متعادل‌ترین و عفیف‌ترین جامعۀ کرۀ خاک باشیم. نیستیم. ما نه قائل به آن مأموریت مقدسیم و نه هرگز توجیه شده‌ایم که چه کسی، کجا، چگونه و چرا این مأموریت مقدس را بر دوش نظام اسلامی نهاده است که حال ما زنان با پوشش خود بخواهیم آن را به انجام برسانیم.

من به حجاب اجباری نه می‌گویم از آنرو که نه فاعلیت مطلقی را که در آن به من نسبت می‌دهند انسانی می‌دانم و نه آن مفعولیت مطلق را. من نه می‌خواهم و نه می‌توانم با حجابم مسئول عفت و تعادل جامعه و نظم مستقر یا بی‌نظمی و آشفتگی آن باشم و نه آنکه با پذیرفتن آن، خود را انکار کنم. نگاه من به جهان از همان اعتباری برخوردار است که نگاه هر موجود انسانی دیگر. من و میلیون‌ها مثل من در حجاب نه امنیت جسته‌ایم، نه زیبایی، نه اخلاق، نه عفت و نه پاکی، و برعکس بی‌حجابی را هم ملازم بی‌عفتی و بی‌اخلاقی و ناپاکی نمی‌دانیم. اصلاً به نظر ما پوشش ملازم با پاکی و ناپاکی، عفت و بی‌عفتی، تعادل و عدم تعادل نیست. پوشش و حجاب بحثی یکسره مربوط به قدرت است. کاری به اخلاق و دین ندارد.

Share/Save/Bookmark

نویسنده‌ این نوشته، دختر آیت‌الله خلخالی است.

برگرفته از: میدان زنان

نظرهای خوانندگان

خانم دكتر گل كاشتي!
ادامه بده

-- شايا ، May 15, 2008 در ساعت 06:16 PM

با تشکر از خانم صاددقی و نگاه کاملا نو ایشان به این مسئله مهم و حل نشده در ایران. حرفهای ایشان را هر چند به روش های گوناگون از دیگر خانمها (البته بی حجاب) شنیده ام اما ایشان موضوع را از جهتی دیگر بررسی کرده اند. از نظر یک خانم بزرگ شده در سیستم و جامعه ای که همه چیز به صورت بسته بندی شده و بدون اندیشه به فرد به ارث می رسد و فراتر از الگوهای تعیین شده هیچ چیزی قابل تحمل و مدارا نیست. من به ایشان تبریک می گوییم که توانسته اند فراتر از آنچه به ایشان تحمیل شده است بیندیشند. باید بسیار سخت بوده باشد. امیدوارم نوشته های بیشتری از ایشان در این مورد منتشر شود.
هیوا UCL لندن

-- بدون نام ، May 15, 2008 در ساعت 06:16 PM

درود بر شما،

نوشتار بسیار زنده، انضمامی و تحسین برانگیزی بود. در پایان البته مبهوت شدم وقتی خواندم نویسنده در خانه ی متشرع جلادی بزرگ شده که (آن طور که خوانده ایم) جوانان را به خاطر شلوار جین پوشیدن به جوخه ی اعدام می سپرد. طنز تاریخ را می بینید؟

-- فرهاد ، May 15, 2008 در ساعت 06:16 PM

اين تعصب رژيم در مورد حجاب هيچ ربطی به اسلام نداره که اگر داشت رژيم يک ميليونم آن تعصب نسبت به فقر و فساد و نابرابری و عقب افتادگی دو نسل از ايرانيان نشان ميداد.
همانطور که دکارت گفت "فکر می کنم پس هستم."
شعار اين رژيم هم از اوٌل اين بوده که "ضد زنم پس هستم."
خوب اگر شبانه روز اينها پاچه زنها را نگيرند انتظار داريم مشکلات اقتصادی و معيشت مردم را حل کنند.

-- علی ، May 15, 2008 در ساعت 06:16 PM

خیلی ممنون از مقاله تان. فضای اندیشه ایران امروز بیشتر به کسانی نیاز دارد که در همین فضا زندگی کرده اند. گویی که کم کم صداهایی به گوش می رسد.

-- شهرزاد، تهران ، May 15, 2008 در ساعت 06:16 PM

جای بسی خوشحالی وشگفتیست که از چنان پدر فاشیستی این چنین دختر روشنفکری به بار می آید.

-- احسان ، May 16, 2008 در ساعت 06:16 PM

goftare shoma boghze forookhordeie hezaran zanist ke dar zendane hejab,azadi ra az rekhnehaiash tanafos mikonand

-- maryam ، May 16, 2008 در ساعت 06:16 PM

بودند بسياري افراد که مشکلاتي که شما با حجاب داشتيد را نداشتند و کساني هم که به دليل ضعف فرهنگي خانواده شان از اين پديده براي هميشه گريزان شده اند.
کتاب آقاي مطهري نميتونه تجربه ها و عقده هاي کسي رو پوشش بده اما ميتونه استدلال براي با حجابي ارِايه بده.

-- s ، May 16, 2008 در ساعت 06:16 PM

خانم صادقی ، انقلاب را امثال پدر شما که با برخوردهای چکشی و غیر انسانی اعمال کردند به بیراهه کشاندند.نوشته شما هر چه باشد نشاندهنده اینست که ابوی گرام در تربیت دلخواه فرزند خویش هم موفق نبوده است و وای بر مردم بدبختی که او حاکم شرعشان بوده است ! اما انصاف اگر داشته باشم تو را نمیتوان به جرم پدر محاکمه کرد هر چند سایه او بر سرت سنگینی خواهد نمود.خوشحال از اینم که بعد از 30 سال بالاخره دانستید که هر که فرمان حجاب اجباری را صادر کرد تیر خلاص را به بسیاری از ارزشهای انسانی جامعه زد

-- امیر ، May 16, 2008 در ساعت 06:16 PM

بی نهایت استدلالهای محکمی را خواندم . ممنون از خانم دکتر صادقی .
همیشه نظرات ایشان برایم معنایی دیگر داشته و خوشحالم که همیشه با تحقیق و کشف دلایل نظرات خود را می نویسند.من نمیدانستم ایشان فرزند آیت ا... خلخالی معروف می باشند . حالا که فهمیدیم ایشان از خانواده مذهبی-افراطی بوده اند و اینچنین خوب ما را درک می کنند بیشتر امیدوار شدم که روزی بتوانیم از حجاب اجباری که به زور لنگه دمپایی و کتک وادار شدم داشته باشم خلاص شویم.

-- بیتا یاری - فریاد ، May 16, 2008 در ساعت 06:16 PM

خانم خسته نباشید. مقاله فمینیستی شیوایی نوشتید، به شما تبریک میگم.
ًًٌَُِِّبعد ازخواندن مقاله بی اختیار این فکرازمغزم گذشت که چگونه میتواند ازقلم دختر کسی مثل خلخالی این چنین تراوشات لطیف و باروری متصاعد گردد.
درراهتان موفق باشید.

-- دکتر خرم ، May 16, 2008 در ساعت 06:16 PM

من نمیدونم چه دلیلی داشت که نوشته بشه که نویسنده دختر آیت الله خلخالی هست.
مهم خود ایشون و قوه استدلالشون هست ولی شما با اشاره به اینکه ایشون دختر خلخالیه به نظرم یه خرده موضوع رو منحرف کردید.

-- لیلا ، May 16, 2008 در ساعت 06:16 PM

خانم صادقي، دستتان درد نکنه. اميدوارم که زن و مرد ايرانی به اين ندا ی برامده ازدل وعقل وانسانيت پاسخ مثبت بدهد که ميدهد و اين اجبار من درآوردی را بوسيله يک مشتی که دين خدا را هم به يغما برده اند بايگانی کنند.

-- مجيد ، May 16, 2008 در ساعت 06:16 PM

Kheili khoob bood, , doost dashtam nazaretoon ro dar bareye karhaye pedaretoon ra ham beshnavam.

-- sangari ، May 16, 2008 در ساعت 06:16 PM

آفرین. براوو

-- زیتون ، May 16, 2008 در ساعت 06:16 PM

با تشکر از خانم صادقی ! بسیار استفاده کردم .

-- امیر ک ، May 16, 2008 در ساعت 06:16 PM

اعتراض به حجاب قدمتی به قدمت عمر جمهوری اسلامی دارد. برای خانم صادقی اما نه به حجاب کافی نیست. ایشان نباید به خاطر جنایت پدرش محاکمه بشود. اما کسی بهتر از ایشان نمیداند که پدر جلادش چه به روز زنان و جوانان این مملکت آورده است. نه ایشان به حجاب مستقیما به خواست عادلانه دستگیری و محاکمه سران نظام به خاطر سه دهه خشونت ربط پیدا میکند. بهتر است ایشان دهان باز کند و از جنایات پدرش بگوید. پدر ایشان سر دسته باندهای سیاهی بوده است که به فرمان خمینی زنان را سنگسار، برای انقلابیون این مملکت دادگاههای صحرایی برپا نموده است. نه به حجاب در مقیاس حرفهایی که ایشان بایستی بزند قطره ایی است به نسبت دریای خشم و نفرت مردم!

-- بدون نام ، May 16, 2008 در ساعت 06:16 PM

to in mamlekat az zan boodanam motenaferam

-- بدون نام ، May 16, 2008 در ساعت 06:16 PM

سلام
نوشته بسیار خوب و مستدلی بود. ولی اصلا درست نیست که شخصیت و جهان بینی کسی را به شخصیت پدر یا مادرش پیوند بزنیم. این خیلی قرون وسطایی است که فرزند را بخاطر گناه پدر مجازات کنیم. بررسی تاثیر شرایط تربیتی ایشان بر نظرشان در مورد حجاب یک چیز است، و اینکه پدرش با مردم چه کرد، چیز دیگر.

-- شمس ، May 16, 2008 در ساعت 06:16 PM

to in mamlekat az zan boodanam motenaferam

-- بدون نام ، May 16, 2008 در ساعت 06:16 PM

نوشته شما از آن هاست که شایسته بارها و بارها خواندن و اندیشیدن است. نکته های زیادی در آن هست، مثلا این که راسل تنها یکی از نمایندگان یکی از انواع فلسفه غربیست، مهم ترین تاثیر او پرینکیپیا است در فلسفه ریاضی، می گویند که برای امرار معاش نیز کتاب نوشته از جمله «اخلاق زناشویی» بنابر این راسل با این که نام آور است اما کسی او را صاحب نظر در اخلاق نمی داند، حتی نقل می کنند که دختر وایتهد (استاد راسل) به او گفته شما نجیب زاده اید اما نجابت ندارید.
you are a nobleman but not a gentleman
می خواهم بگویم ما اصلا نخواستیم غرب را بشناسیم. ولی برای خودمان مدل درست کردیم و سخت عقیده داریم که فلان چیز غربی است و فلان چیز اسلامی است. من نوشته شما را از نظر منطق و جامعیت آن تحسین می کنم، ولی باز هم کم گفته ام چون از احساسات یک زن و تجربه شخصی او نیز گفته اید. همساز کردن همه این ها خود کاری سترگ است. خود فرم منطقی این نوشته گواه تعادل و هوشیاری یک نویسنده زن است. حیف است که شما را در یک قالب قرار بدهند و تحسین کنند شما خودتان مبدع یک قالب نو هستید.

-- خسرو احسنی قهرمان ، May 16, 2008 در ساعت 06:16 PM

درزمان انقلاب من13ساله بودم با تمام هیجان آن دوران زندگی کردم و چون از خانواده ای با عقاید چپگرا بزرگ شده بودم هیچوقت اجبارومحدودیتی از لحاظ حجاب نداشتم هر چند که پدرم اجازه نمیداد ما لباسهای زیادی بازوبعبارتی دکولته بپوشیم ولی بخاطر دارم همان زمان هم بسیاری خانمهای مدروزهم به ساده پوشی روی آورده بودند ولی همان هم در چشم آن جماعت یغماگر کافی نبود،در آن زمان تنها راهپیمایی که از اول تا آخر رفتم با اعتقاد کامل به درستی کارم،برعلیه حجاب بودوفراموش نمیکنم آن متحجربدوی که در میدان فردوسی فریادکشان از اتوبوس بیرون دویدوبه جمعیت زنان ودخترانی که از طرف گروهی پسران ومردان هم حمایت میشدند،حمله کرد...ولی ما تا دادگستری رفتیم و با تمام قدرت صدایمان فریاد کشیدیم که حجاب اجباری را نمیخواهیم که در آن روزها با جلوگیری از ورود به مدرسه وادارات دولتی به زنان تحمیل میشد وهمان زمان متاسفانه آقایان تحصیلکرده ای را میدیدم که از اینکه همسرانشان بایدبا حجاب سرکاربرونداظهار خوشنودی می کردند.من هرگزنتوانستم بر نفرتم از این مولود ارتجاع سیاه فایق آیم.روز آزادی زنان از بندهای حجاب اجباری وپاره شدن بندهای استثمارودیکتاتوری دور نیست ولی چندنسل هزینه صدمات این دوران را خواهند پرداخت؟

-- nadia ، May 16, 2008 در ساعت 06:16 PM

Rabte inke pedare ishun kie be in neveshte chie?

-- Maryam ، May 17, 2008 در ساعت 06:16 PM

بازار منظومه نویسیهای طولانی این روزها بسیارداغ است!! از خاتمی گرفته تا سروش و حالا هم دخنراقای خلخالی!! نه دیگر حرفی از جنگ هشت ساله ایران و عراق است و نه اززهر خوری امام ونه ازخسارات جنگ و اعتیاد وبازنگری در یافتن ریشه های یک یک انها. در عوض بحث شده بحث عتیقه ای حجاب و وحی واینکه که قران چکونه نازل شده؟؟؟ کاشکی کرم وترس از"خالق واقف به قلوب" جایگزین مکر و اینگونه بازیهای عوام فریب می شد. اینگونه لوحه نگاریدنها نه مثقالی از گذشته کسی را پاک میکند ونه ذره ای قلبها را تطهیر میدهد. برای اعتراف به اشتباهات خود ونزدیکان خود ورهبران خود بیش از چند کلمه لازم نیست. پنهان کردن غده سرطان بالاخره دیر یا زود به نابودی منجر میشود. اگر حجاب احدی را به راه درست هدایت میکرد دیگری نه لزومی به دین بود و نه احتیاجی به مسولیت در مقابل اعمال خود. ولی در مورد پوشش فقط یک سوال کافی است و ان اینک ایا پوشش یک پرستار و یا یک راهبه می تواند برای پوشنده ازار و اذیت ایجاد کند و یا دامن بسیار کوتاه و لباس چسبنده؟؟ خود بخوان باقی این مقوله را.

-- بدون نام ، May 17, 2008 در ساعت 06:16 PM

شاید بعضی رفتار زنان عرب برای زنان ایرانی قابل درک نباشه من یک مدت با اعراب زندگی کردم در نتیجه با خلق و خویشان آشنا هستم.مثلا انها افتخار میکنند که شب عروسی همسز دوم یا انم شوهرشان خودشان عروس را آرایش میکنند. ولی آیا زن ایرانی میتونه این شکلی باشه اگر هم به زور مجبور به این کار بشه مجبور به خود خوری میشه و بعدا از لحاظ روحی مریض میشه.
من کاری ندارم که این کار درستیه یا نه . چون الان کلی روشن فکر دینی ازمزایای تعدد همسر مینویسند وکلی ایه و دلیل برای درست بودنش ولی جالبه که تمام این دلایل برای جامعه عربی قابل قبوله نه ما
این روش برخورد با زنان ( تحمیل طرز لباس پوشیدن) هم همینطور واقعا باعث میشه خانمها یک جوری از لحاظ روحی تحت فشار قرار بگیرند. خیلیها توجیه میکنند که حجاب مصونیته ولی واقعا تو این سی سال خانمهای ما از تعرض مصونند.برای اینکه واقعا این مسئله رو درک کنیم یک نگاه به آدرس زیر بندازید.
http://www.tabnak.ir/pages/?cid=10602
به نظر من نه تنها حجاب باعث مصونیت خانمها نشده بلکه باعث ناراحتی روحی خیلی از اونهاست. حالا اگر اسلام هم توجیهی برای این قضیه میاره توجیهش برای جامعه عربی قابل فهمه.
به نظر من یا باید عرب مسلمان بود یا یک دین دیگه رو انتخاب کرد .

-- مبتکر بزرگ ، May 17, 2008 در ساعت 06:16 PM

khanoomm sadeghi e aziz,
hamishe montazere roozi boodam ke jomle akhare in maghale gharare bayan beshe, ye ja ke gharare raho saf kone ya ye ja ke gharare tajrobe ro malmoos koneh...ama nemidoonam shayad inja montazeresh naboodam, na inke inja kam harf az tajrobe zade shode bashe, ke be ezaan e man o hameye comment gozara maghale aalist, nemidoonamshookhish in mishe ke shayad zehne chap e man montazere in jomle dar rastaye havadese enghelab e jahani bood;)....
yek jooraee hes e shekoftegi mikonam vaghti enghad zarif o rizbin az tajrobe mikhoonam, va midoonid k che khoob
lamsesh mikonam
bish az hamishe aali...
ba yek donya ehteram,
shagerde hamishegitoon,
atefeh

-- Atefeh Yousefi ، May 17, 2008 در ساعت 06:16 PM

قربون آدم چیز فهم.

-- بدون نام ، May 17, 2008 در ساعت 06:16 PM

ما ایرانیها باید تکلیف خودمان را با اسلام و ایدئولوژی آن مشخص کنیم یا ما الله با همه مشخصات آن را (جبار قهار مکار رحمان و خدایی که با بندگانش برای هدایت انها حرف میزند خدایی که کارهای عجیبی میکند بر قلب انسانهاپردهای میاندازد و از هدایت آنها جلوگیری میکند بعد همین بنده را در آتش خشم خود به علت هدایت نشدن میسوزاند و...) به عنوان خالق هستی قبول داریم که در آن صورت حتی کار های آقای خلخالی را هم میتوان توجیه کرد.یا دنبال خالق دیگری باید گشت.
در صورتی که ما اسلام را قبول کنیم حالت اول را پذیرفتهایم.در صورت قبولدین اسلام به عنوان دین حاکم بر جامعه حجاب اجباری بخش کوچکی از نمایش قدرت حکومت اسلامیست.

-- کامران ، May 17, 2008 در ساعت 06:16 PM

ممنون ميشم اگه پست منو در مورد اين مقاله بخونين

http://tinyurl.com/5oh7f4

-- 30clark ، May 17, 2008 در ساعت 06:16 PM

متاسفانه از خودشون سئوال کردم و گفتم بدون اجازه اين كارو کرديد. من رسانه ی مورد علاقه ام رو فقط با يک جمله از دست دادم .

-- atefeh yousefi ، May 17, 2008 در ساعت 06:16 PM

با سلام.
با دیدن تاریخچۀ خانوادگی ام در پایین مطلبم در مورد حجاب در سایت شما سخت متعجب شدم و گمان کردم که باید این یادداشت را بنویسم. انتظارم بر این است که همچون نظرات دیگر خوانندگان منعکس شود. به ویژه از این رو که ذکر کرده بودید که مطلب من در مورد حجاب را از سایت میدان برگرفته اید، حال آنکه در آن سایت ذکری از سابقۀ من در میان نیست و هرگز نیز نبوده است . با این کار نه تنها در حق من، بلکه در حق بسیاری دیگر از خوانندگان جفا کردید. زیرا : اولاً این کار مغایر اصول حقوقی اطلاع رسانی است. در ثانی، مغایر اصول حقۀ زنان است. با اینکار شما جنبۀ رهایی بخشی را که در آن نوشته بر آن تأکید شده بود، به شیوه ای کاملاً سنتی زیر سؤال بردید. اگر ما از رهایی و حق انتخاب برای زنان سخن می گوییم، این کار در وهلۀ نخست مستلزم گسستن از همان تاریخچه است، حال آنکه شما آن را به زور به خوانندگان حقنه کردید. از همین رو من چندان تفاوتی میان شما و آن کسانی که در آن نوشته طرف خطاب من بودند، نمی بینم.
با احترام،
فاطمه صادقی

-- بدون نام ، May 18, 2008 در ساعت 06:16 PM

دوستان عزیز؛ آقای جامی؛ من نیز از دیدن جمله معترضه انتهای مطلب در مورد تاریخچه خانوادگی خانم دکتر صادقی بسیار شگفت زده شدم. فکر کردم شاید از ایشان اجازه گرفته اید. اما الان با خواندن مطلب خانم دکتر می بینم که چنین چیزی نبوده است و ایشان هم کاملا غافلگیر شده اند. به راستی چرا این کار را کردید ؟ آیا برای این بود که هیت رادیو زمانه بیشتر شود؟ و یا نوعی تهییج افکار عمومی بود که ببینید فرزندان فرزندان انقلاب چه کسانی هستند و چه فکر می کنند. در هر دو صورت فکر می کنم که کار اشتباهی کردید که بدون اجازه نویسنده، یادداشت زیر را به مطلب اضافه کردید. حتما می دانید که خانم دکتر صادقی سالهاست که به عنوان یکی از بهترین فعالان آکادمیک در حوزه زنان فعالیت دارند. نوشته ها و سخنرانی های ایشان همیشه جسورانه و شجاعانه بود و همواره حرفهای فرو خورده ای را گفته اند که کمتر کسی در این مملکت جرئت گفتن آن را داشته. در این میان برخی می دانند که تاریخچه خانوادگی ایشان چیست و برخی هم نمی دانند. زیرا در حوزه ای که ایشان کار می کنند این امر که سابقه خانوادگی و شجره نامه افراد چیست شاید کاملا بی اهمیت باشد. در واقع این یک امر کاملا شخصی است که کسی تصمیم بگیرد که تاریخچه خانوادگی و شجره نامه اش را به طور عمومی به همگان در اینترنت اعلام کند. مگر کسی می داند که بنده و شما فرزند چه کسی هستیم؟ اگر با ما چنین کنند عکس العمل ما چه خواهد بود؟ البته افراد با هم فرق دارند اما کسی این حق را ندارد تا ما را بدون هیچ دلیلی در معرض قضاوت همگانی قرار دهد که گاه هیچ چیزی از ما به جز تصویر خودساخته خود از ما ندارد.
با تمام احترامی که برای سایت شما قائل هستم امیدوارم که من بعد در این امر دقت کامل داشته باشید و بدون اجازه فرد اطلاعات اضافه در مورد وی ندهید که در شان سایت شما اصلا نیست.
با احترام
مادام میم

----------------------------
دوست گرامی
هدف از آوردن این توضیح در انتهای مطلب، تنها روشن شدن پس‌زمینه (کانتکست) این مبحث، یعنی بزرگ شدن ایشان در خانواده‌ای روحانی است
زمانه

-- مسرت امیرابراهیمی ، May 18, 2008 در ساعت 06:16 PM

يعني شما فكر مي‌كنيد كه طرز فكر خانم دكتر صادقي ربطي به اين قضيه دارد كه ايشان كجا و در چه خانواده‌اي بزرگ شده‌اند؟ يعني اگر كسي در خانوادة پهلوي بزرگ شده باشد آخر عاقبت چه مي‌شود؟!!
خانم ابراهيمي، در واقع مطلب خانم دكتر صادقي را به همان سطحي تنزل داده‌ايد كه مي‌خواستيد. بهتر از اين نمي‌توانستيد حرف كسي را مثله كنيد.

-- فريده صادقي ، May 19, 2008 در ساعت 06:16 PM

عالي بود

-- سپيده ، May 19, 2008 در ساعت 06:16 PM

آفرین به شما خانم دکتر صادقی. من نمی دانم همه دم از روشنفکری می زنیم ولی وقتی یک نفر می خواهد خودش باشد خودش تصمیم بگیرد و از سنتها و الگوهای خانوادگی و محیطی رها شود و کورکورانه تقلید نکند همه مانند سیل بر سر او می ریزیم که تو مگر دختر فلانی نبودی. دختر فلانی را ببین
هر کسی می تواند برای خود تصمیم بگیرد. مهم این نیست که با حجاب باشیم یا بی حجاب. مهم این است که خودمان باشیم.
خانم دکتر از اعماق وجود من گفتید. کسی که مانند شما وقتی روسری بر سرش کردند کلی تحقیر شد. کسی که مدتها به خاطر خدا حجاب را امتحان کرد و بعد دید که این ها همه پوچ است. دید که اگر حجاب داشته باشد خودش نیست بلکه کس دیگری است. نقابی است و بازی کردن در نقش دیگری. بنابراین دیگر باحجاب نیست. هر چند که افرادی را هم می شناسم از دوستان نزدیکم که بعد از عمری بی حجابی حجاب را انتخاب کردند.
شما کاری بس سترگ کردید برای خود بودن و نقش بازی نکردن. امیدوارم همه ما خودمان باشیم.
آفرین بر شما. شاد و پیروز باشید.

-- نسیبه ، May 20, 2008 در ساعت 06:16 PM

سلام به همه دوستان
به نظر من همه این حرفا جز سر درد و درد سر چیزی نداره
اگر امکانشو داریم باید ازاین کشور بریم و اگر نداریم باید خودمونو باهاش وفق بدیم چون این حاکمان زورگو حرف حساب سرشون نمیشه و از هر دیکتاتوری مستبد ترند

-- swansong ، May 24, 2008 در ساعت 06:16 PM

well done

-- afsaneh ، May 26, 2008 در ساعت 06:16 PM

درود بر خانم دكتر صادقي.درود برهمه انسانهاي آزاده.

-- مصدق ، May 27, 2008 در ساعت 06:16 PM

اين نوشته از دو جهت بسيار قابل توجه است، اول اين كه، تاكنون، چنين مطلب تحليلي و منسجمي درباره‌ي حجاب نوشته نشده است، و دوم اين كه، نويسنده‌ي آن، كسي است كه درون سيستم آريستوكراتيك روحاني ايراني دوران پهلوي بزرگ شده است. اين هر دو مطلب، به يك اندازه اهميت دارند. اشاره به نسب ايشان، به هيچ عنوان نافي اهداف مقاله نيست. چرا كه همه چيز در سطح استدلال نظري قابل توجيه، و حل‌شدني نيست. مسئله حجاب، مسئله‌‌ي سبك زندگي است، و صرف نظرپردازي و استدلال نمي‌تواند راهگشا باشد.
خانم صادقي، چيزي را كه سال‌ها با نه گفتن به يك سبك زندگي، اثبات كرده بودند، اين بار آن را بازگفته‌اند. اساس تجربه‌ي گفتماني ايشان، يك زندگي و سبك ويژه است. ارزش اين سبك زندگي تنها در متن، زندگي ايشان، قابل درك است. بدون اشاره به شرايط گذران زندگي ايشان اين تجربه قابل درك نخواهد بود. ما نمي‌توانيم صورت ظاهر مقاله را از سبك زندگي ايشان و نسبت خانوادگي‌شان، جدا كنيم. اين جدايي امري انتزاعي و صوري است.
در روزگار مشروطه نيز، عده‌اي از برجسته‌ترين زنان آزادي‌خواه و مخالف حجاب اجباري، در خانواده‌هاي روحاني (و آن هم روحانيون معرف) به دنيا آمدند. خوشحالم كه امروز نيز، مي‌بينم همان سنت تداوم دارد و مسئله حجاب در حال تبديل شدن به يك گفتمان است، ما اكنون با يك مسئله‌ي گفتماني رويارو هستيم، كه نه در خيابان، و قالب طرح‌هاي امنيت اجتماعي، كه در سطح، رويارويي و تداخل سبك‌ها و ذهنيت‌ها جريان دارد. مفاهيم مندرج در مقاله‌ي حاضر، محورهاي اصلي اين گفتمان را در تعارض و تضاد با گفتمان رسمي، فاش مي‌سازند. مسئله‌ي حجاب يك مسئله‌ي شخصي است. هيچ كس را نمي‌توان به خاطر پذيرش حجاب، يا بي‌حجابي سرزنش كرد. اما وقتي حجاب، به نماد يك سبك زندگي بدل مي‌شود، در آن صورت ما با مسئله‌اي گفتماني در متن فرهنگ سروكار داريم.
كساني كه اين مطالب را تكراري مي‌دانند، و تازگي آن را تنها در تيپ خاص تربيتي نويسنده‌ي آن باز مي‌يابند، قطعاً نگاهي به دور از آگاهي و انصاف به مسئله دارند.

-- بي‌نام ، May 27, 2008 در ساعت 06:16 PM

khanum fatemeh sadeghi che khub mishod agar an sanan wa dokhtarni ke mesle shoma dar khamnwade-hy sonati be donya mi-ayand wa dar an mohit roshed mi-konad i be in aghahi ke in hejab entekhab anh nist balke ejbarist beresand. wa agar be in dark mi-resand an ra basgu konad. mowagh bashid . harfhatan be del mi-neshinad.

-- akram ، May 27, 2008 در ساعت 06:16 PM

سالهاست که در خارج از کشور زندگی می کنم. منهم در دوران انقلاب نوجوانی بیش نبودم و هنوز هم خاطرات آن دوران را در ذهن دارم. منهم به خاطر حجاب با آنکه چادر برسر داشتم مورد تعقیب قرار گرفتم. شاید اگر دست تقدیر مرا به خارج پرتاب نمی کرد با سابقه فعالیت فرهنگی خود یا سر از زندان و یا سر از مجلس اول و دوم و .... در می آوردم. ولی چیز غریبی است من در تمام این 22 سال حجاب خود را حفظ کرده ام. اروپا را گشته ام و مشکلی هم نداشته ام. با مسئولان اداره کار بحث کرده ام چرا که اگر حجابم را بر می داشتم به من کار می دادند. و گرنه هیچ. اما به قول خودشان به آنها اثبات شد که مغزاین روسری به سر ها خیلی اوقات بیشتر از آنکه آنها فکرش را بکنند کارا است. من نمی دانم این خانم محترم که مطمئناً مدرک دکتری خود را هم با ضمانت یدک کشی مقام پدر به دست آورده چگونه می تواند از جانب زنانی که با این حجاب به دنیا آمده اند و زندگی می کنند ویا از جانب زنانی که محجب شده اند حرف می زند. البته منکر آزادی بیان نیستم. اما از طرف خودشان می توانند حرف بزنند ولی نه از طرف من. آرامان خود را می توانند حفظ کنند ولی آرمان مرا نه. اگر این خانم توانست مشکلات دختران و زنان روستایی و حتی پسران نوجوان را برطرف کند، اگر توانست مقام و موقعیت زن را در خانواده تثبیت کند، اگر توانست مردان تنبل خانه نشین که به بهانه بیکاری آفتاب سایه می کنند و همسرانشان که تایپست اداراتند را به جایگاه رفیع مادر و زن بودن باز گرداند، با سخنان او در بخشهایی همدردی می کنم. ولی ایشان حق ندارد از طرف محجبان واقعی اظهار نظر کند. در دانشگاه، در مدرسه و در محل کار با حجاب خود مشکلی نداشته ام. آری شغلی که در شأنم باشد و حقوق بگیر باشم به من نمی دهند چون جرمم حجاب است. دخترم را به سفر اسکی نمی برند چون جرمش حجاب است ولی این دلیل نمی شود که بر علیه آن (حجاب ) بجنگم. اگر چه به قول ایشان هنوز هم پاسخ آن را نیافته ام اما چشم بسته هم ان را قبول نکرده ام. موضوع مبارزه بر علیه حجاب را در موقعیتی که هنوز خود آن به درستی درک نشده خطرناک می دانم. من با حجابم ولی با آزادی آن نیز موافقم. حجاب باید درک و انتخاب شود. ولی شوراندن و باعث به زندان افتادن عده ای زن و دختر هم صحیح نیست. کسی ایشان را به زندان نمی اندازد ول ی دختران مردم که به رهبری امثالهم به خیابانها می آیند را چرا؟ نه مصلحت گرا و نه محافظه کارم. ولی درک حجاب و یا آزادی حجاب نیز احتیاج به زمان دارد. نه فقط در عوام بلکه خواص نیز باید آماده پذیرفتن آن باشند. من خانم صادقی را نمی شناسم و علاقه ای هم ندارم که مهری به ایشان بزنم و لی ایشان باید سفری به دوردستهای ایران بزند و مدتها در میان مردم روستا و مناطق دورافتاده زندگی کند و سپس در باره این مسائل چنین بشورد.

-- بدون نام ، May 30, 2008 در ساعت 06:16 PM

خانم صادقی خدا رحمت کند ابوی را. چقدر بیگناه و باگناه اعدام کرد! ولی عجیب که از چنین پدری چنین دختری به عمل بیاید! به هر حال درود بر شما.

-- تر علی ، May 30, 2008 در ساعت 06:16 PM

سلام.از اینکه میبینیم که در جامعه ای که قرار بود اقایان خلخالی ها ان را به خدا متصل کنند وریشه اندیشه وتفکر را بزنند و زنی که ارزش معنوی ان هزار بار برتر از مقام فرشتگان است را به زور تو سری در خانه حبس نمایند اما کورند خلخالی های دوران که ببینند حتی از یک خانواده بیمار ی که دکتر صادقی به ان تعلق دارد اندیشه ها ی نو ظهور میکند وبه حق بیچاره ادم هایی که پدر معنوی جامعه اند اما پدر دختر خویش نیستند چون متحجرند. خوب اعدام کردن دلیل ربطی به خوب تربیت کردن ندارد.اصل ناگفته نیوتن

-- محمد ، May 31, 2008 در ساعت 06:16 PM

سلام
ببینید من خودم اهل حجاب سفت و سخت نیستم و شده که تو مهمونی ها بی حجاب هم برم، اما نمی گم کارم درسته! شما هم لطفا دین رو تحریف نکنین! میشه لطفا اسم اون کسی رو که گفته حجاب پوشاندن سر نیست رو بگین؟ اگر شما به قرآن اعتقاد دارین، عزیز من صریحا اونجا گفته دیگه! این که دیگه اصلا حرف حاج آقا و حاج خانم رو نمی خواد!
مسئله اجباری بودن حجابه همین! که کار خیلی بی ربطیه! و من متنفرم ازش! تاحالاهم یه 10 باری منو تو خیابون ارشادات فرمودن!! از همه نوعش...
در ضمن، از شما بعیده این همه سطح دیدت رو کوچیک و کم عمق کنی، ما تو این مملکت بی ربط هیچی، شما بگو ببینم این اروپایی ها و فرانسوی ها و ... که مسلمون می شن و با حجاب، بیمارن؟ یا اینکه عقل و منطق شما رو ندارن که بفهمن اینا همش بیخوده؟؟؟؟
شما اگر تو خانواده ای بودی که پدرتو در آوردن سر حجاب، لزومی نداره عقده ات سر کل دین خالی کنی....
خیلی آدم دلش می سوزه... شعارهای بی محتوا میدین، شعارهای مردم پسند... می تونی تایید هم نکنی !! اینم شد نظر سنجی؟

-- maryam ، Jun 9, 2008 در ساعت 06:16 PM

سلام خانم صادقی
این مقاله بسیار روان و گیرا است. و در بیشتر موارد قانع کننده. از خواندنش لذت بردم. ذکر عنوان پدرتان در این متن هم بسیار نامتناسب است. هرچند بدون رودربایستی خدمتتان بگویم این نگاه یکجانبه و سرسختانه که بر علیه حجاب در نگاه و نگارش شما حاکم است مشابه همان نگاه منفعلانه و یکجانبه ای است که آقای خلخالی را به یک تندرو بدل کرد. هر دو حاکی از اعتقاد سرسختانه به اعتقادات و تجارب شخصی است که نمی تواند به طور جامع پاسخگوی نیازها گردد. من به شدت با حجاب اجباری مخالفم چون شخصیت انسانها را به زیر سوال می برد. اما بحث درستی حجاب و نیاز و یا عدم نیاز به آن مقوله دیگری است که به طور مجزا باید بررسی شود. اینکه شما مفاهیم حجاب را با توجه به تجاربتان در پوشش چادر و یا ارتباطات خانوادگی و کد گذاری های مربوطه به طور کل به زیر سوال می برید نمی تواند حاکی از یک بینش جامع باشد. حجاب نه صرفا روسری است و نه چادر. که البته می تواند شامل آنها باشد. در میان افراد بی روسری هم شما درجات مختلف از پوشش و حجاب را می توانید پیدا کنید. هر کس در هر دین و مسلکی حدودی از حجاب و پوشش برای خود قائل است.

-- سحر ، Jun 17, 2008 در ساعت 06:16 PM

به نظر من که عاليه . اگه تو خونواده اي که اينقدر متعصب بودن آدمی به اين روشنی باشه، خيلی ميتونيم به عاقبت اين کشور اميدوار تر باشيم
بعد هم،کجاي قران گفته که حجاب اجباريه مريم خانوم؟
تو اين متن هم نگفته که کسی حجاب نداشته باشه، گفته اجباری نباشه، چرا يه عده اينقدر جبهه ميگيرن زود؟
اينقدر دموکراسی سخته؟

-- م ، Jun 28, 2008 در ساعت 06:16 PM

و البته در مورد دوستانی که میگن نمیشه شخصیت یک نفر رو با پدر یا مادرش مقایسه کرد. در این مورد کاملأ حرف تون منطقی اما خانوم خلخالی و بقیه دوستان یه سوال ازتون دارو. اگه شما هم جای خوانواده ، بازماندگان یا کلأ کسانی بودید که از طرف پدر ایشان ضربه های جبران نا پذیر روحی ، روانی یا عاطفی خورده بودید که تا آخر عمر گریبان گیرتون بود باز هم این حرف رو میزدید؟ خودتون رو جای اون جوان ها یا آدمها یا خانواده ی کسانی که پدر ایشون تیر خلاص بهشون زدند بگذارید! من نه وابسته به جایی هستم نه چیزی اما واقعأ قلب آدم از این همه سیاهی و ظلم به درد میاد خانوم صادقی! خانوم صادقی عزیز لطفأ قبل از نوشتن در مورد آزادی و سایر چیز ها به فکر اصلاح خاندان خودتون باشید که دیگه دنیا شاهد یه خلخالی خون خوار دیگه نباشه.

-- سعید ، Jul 1, 2008 در ساعت 06:16 PM

حجاب دستور خداست بر بنده و برای امنیت بیشتر زن محجوب ، از لحاظ فلسفی حجاب برای یک فرد مسلمان جزء ملزومات است، پس حجاب اجباری معنا ندارد ، چون اگر فردی قبول کرد به شریعت اسلام ناب دربیاید پس ملزومات آن را باید رعایت کند. مثل ورزشکاری که باید تمرین کند و در این راه هم سختیو عرق زیادی می کند

-- محمدرضا طاهری ، Jul 5, 2008 در ساعت 06:16 PM

درود بر فاطمه صادقي عزيزم.از اينهمه كينه نسبت به پدر و بدين ترتيب حتي نسبت به خود مضطرب نشو.مطالبات آنان كه خود به جلاد ميدان دادند بيشمار است بلاهت آنان نيز.

-- مهيار ، Jul 24, 2008 در ساعت 06:16 PM

همون اولایی که شما این متن رو تو سایت قرار دادید خیلی تلاش کردم نظرمو ثبت کنم اما همش ارور داد..اگه اشکال نداره الان میگو چون اگه نگم عقده ای میشم
خیلی جالبه پدر تو چقدر خورد و غارت کرد و این همه رو به اسم اسلام و انقلاب کشت..اون وقت تو اومدی خارج از کشور می نویسی من بچه بودم ......!حالم بد شد این مقاله فمینیستی رو خوندم دختر آیت خدا..از پدرت زخم خوردیم ...چند تا از کرد های فامیلمون رو با دستور مستقیم ابوی شما کشتند و اندک اموالشان را بردند...تو حیفی که بیای از این حرفا بزنیو از حقوق زنان دفاع کنی...همه باباتو میشناسن
این نظرو پاک نکنید و حتما بزارید تو سایت باشه و گرنه فرقی با رسانه های داخلی ایران ندارید..

-- پائولو ، Aug 28, 2008 در ساعت 06:16 PM

I,m a muslem woman with hijab,I like it and I enjoy it because I've never backwarded because of hijab.It's better for you all to learn your beliefs from original sources, rather than our family,culture,blogs,etc.It's an unfair judgement.

-- بدون نام ، Nov 10, 2008 در ساعت 06:16 PM

به نظر من حجاب دستور دین ماست و اگر به خوبی‌ شناسانده شود تمام این شبهات از بین میرود.اگر ما پیامبر را به عنوان پیام آور الهی قبول داشته باشیم هیچ گاه به خودمان اجازه نمیدهیم که با استدلالات عقلی به مبارزه با حق برویم،زیرا عقل همیشه ناقص تر از حکم الهی است.و اگر گمان می‌کنیم که این حکم، حکم الهی نیست بهتر است به مطالعه قران و احادیث بپردازیم و بعد نظر قطعی بدهیم

-- مریم ، Nov 17, 2008 در ساعت 06:16 PM

یا نساء النبی لستن کاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولا معروفا* و قرن فی بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی و اقمن الصلوة و آتین الزکوة و اطعن الله و رسوله انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (احزاب/ 32 و 33)؛ در این دو آیه، مخاطب، زنان پیغمبرمی باشند: ای زنان پیغمبر شما همچون سایر زنان نیستید - اگر پرهیزکار باشید - مواظب باشید که در سخن نرمش زنانه و شهوت آلود به کار نبرید که موجب طمع بیماردلان گردد. به خوبی و شایستگی سخن بگوئید. در خانه های خویشتن قرار گیرید و مانند دوران جاهلیت نخستین، به خودنمائی و خودآرائی از خانه بیرون نشوید. مقصود از این دستور زندانی کردن زنان پیغمبر در خانه نیست، زیرا تاریخ اسلام به صراحت گواه است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله زنان خود را با خود به سفر می برد و آنان را از بیرون شدن از خانه منع نمی فرمود مقصود از این دستور آنست که زن به منظور خودنمائی از خانه بیرون نشود و مخصوصا در مورد زنان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله این وظیفه سنگینتر و مؤکدتر است.

آیه 53 سوره احزاب چنین است: «یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النبی الا ان یؤذن لکم الی طعام غیر ناظرین اناه و لکن اذا دعیتم فادخلوا فاذا طعمتم فانتشروا و لا مستأنسین لحدیث ان ذلکم کان یؤذی النبی فیستحیی منکم و الله لا یستحیی من الحق و اذا سألتموهن متاعا فاسئلوهن من وراء حجاب ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهن و ما کان لکم ان تؤذوا رسول الله و لا ان تنکحوا ازواجه من بعده ابدا ان ذلکم کان عندالله عظیما»؛ عربهای مسلمان بی پروا وارد اتاقهای پیغمبر می شدند. زنهای پیغمبر صلی الله علیه و آله هم در خانه بودند. آیه نازل شد که اولا سرزده و بدون اجازه وارد خانه پیغمبر نشوید، و اگر برای صرف غذا دعوت شدید به موقع بیائید و بعد هم برخیزید و بروید و به قصه گوئی و صحبتهای متفرقه وقت نگیرید، زیرا این امور پیغمبر را ناراحت می کند و او شرم می کند شما را از خانه خود بیرون کند ولی خدا از شما شرم نمی کند. و ثانیا وقتی می خواهید چیزی از زنان پیغمبر بگیرید، از پشت پرده بخواهید بدون اینکه داخل اتاق شوید. این کارها برای پاکیزگی دل شما و دل آنها بهتر است. شما نباید پیامبر را آزار دهید و نه زنان او را پس از درگذشت پیغمبر به زنی بگیرید، که این کارها در نزد خدا بزرگ است. در این آیه، کلمه " حجاب " ذکر شده است.

-- ali ، Nov 30, 2008 در ساعت 06:16 PM

جمله «ما زنان» اینطوری فکر می کنیم خیلی بیش از حد کلی است. حداکثر می توان گفت بخشی از زنان که از نظر طبقه و تحصیلات و معاش و طرز فکر مثل نویسنده هستند در این موضوع به خصوص مثل او فکر می کنند. هنوز هم اکثریت زنان ایران موافق حجاب اجباری هستند و دلیلی ندارد با اکثریت زنهای مسلمان سایر کشورها فرق داشته باشند.

-- میم ، Dec 1, 2008 در ساعت 06:16 PM

سلام خدا بر زنان ازاده
موفق باشی

-- محمد سجاد ، Dec 4, 2008 در ساعت 06:16 PM

سلام در مورد خیلی از مسائل به غیر از حجاب این اجبار است که آزاردهنده است. این که تورا فاقد صلاحیت و قدرت تشخیص بدانند و به تو دیکته کنند که راه درست این است و لاغیر باید به زور هم که شده تو را به بهشت ببرند. من می خواهم آزادانه تصمیم بگیرم که آیا حجاب می خواهم یا نه! من می خواهم این فشار چکمه ها از روی مخم برداشته شود تا بفهم که چه می خواهم! من نمی خواهم به زور به بهشت بروم.

-- بدون نام ، Jan 4, 2009 در ساعت 06:16 PM

سلام
دين و دينداري عين زيبايي و آزادي است
و هر چه دور از اين باشد از دين نيست .

-- فريماه ، Jan 10, 2009 در ساعت 06:16 PM

من به عنوان یک دختر 15 ساله که در خانواده ای مذهبی در کویت به دنیا آمده ام، خیلی هم با نظر این خانم موافق نیستم. در واقع معتقدم که من و تمامی ایرانیان مقیم کویت اصلا اینگونه به حجاب نمی نگریم. البته ممکن است تعداد کمی هم باشند که با ایشون موافق باشن اما نباید به حجاب اینگونه نگریست. من معتقدم که حجاب محافظ من است و ممکن است مانع برخی از فعالیت هایم بشود اما زندانی ام نکرده، تازه گاهی اوقات در آن احساس آزادی هم می کنم...
برداشتی که من از جمله ی "حجاب برای زن مانند صدف است برای گوهری" می کنم اینه که حجاب باعث میشه که نامحرم زیبایی های ظاهر من رو نبینه و موجب گناه و شهوت یا خطای دیگری نشود...هیچ چیزی از جانب خدا بی حکمت نیست...از طرفی دیگر من شماره ی آیه یادم نیست اما در آیه ای از آیات قرآن گویا خداوند به پیامبر میگوید که به زنان بگو که حجابشان را تا پایین گردن و ترجیحا تا سینه بپوشانند...بله، حجاب اجباری نیست اما خودمون اگر شناخت و ایمان کافی داشته باشیم معتقد میشیم که حجاب محافظمون هم هست و خدا بدیمون رو نمیخواد و اگر حجابمون رو رعایت کنیم که چه خوب و اگر نکنیم که...
البته افرادی هستند که از حجاب ظاهریشان سواستفاده میکنن یا مانند یک زن با شخصیت و مومن رفتار نمی کنن...و اینو هممون خوب می دونیم...
به هر حال فقط با بعضی از نظرهای ایشون موافقم. اما خوبه که ما ایرانیان در این مورد بحث میکنیم و نظراتمون رو میگیم.

-- nonm ، Jan 10, 2009 در ساعت 06:16 PM

امیدوار م از این مطالب معلمم خوشش بیاید

-- متین ، Jan 26, 2009 در ساعت 06:16 PM

شما بهتر از قبل از تحریف و تاختن به عقاید شهید مطهری کمی به عقاید و عملکرد پدر گرامیتان بپردازید .

-- حمید ، Feb 5, 2009 در ساعت 06:16 PM

با خوندن این مطلب خیلی حرف ها و جواب ها به ذهنم اومد اما می تونم بگم اشتباه ما اینه که می خوايم همه دستورات اسلام رو با عقل خودمون توجیح کنیم و چون نمی تونیم شروع می کنیم به رد کردن اون . روی صحبت من فقط با مسلمون هاست یعنی کسانی که قرآن رو قبول دارند و خودشون رو مسلمون مي دونند.
این خانم محترم که احتمالا مدرک دکتری خود را هم با ضمانت یدک کشی مقام پدر به دست آورده چطور می تونه از جانب زنانی که با این حجاب به دنیا اومدند و زندگی می کنند ویا از جانب زنانی که محجب شده اند حرف می زنه. البته منکر آزادی بیان نیستم
اینکه ميگه من از فلان آخوند مشهور شنیدم ( اسمش رو هم نميگه) استدلال بحساب نمی آید و اگر بخوايم استدلال بحساب بیاوریم نقضش این می شود که:(من از اخوند مشهور تر از او پرسیدم و مخالف شما حرف زد(براي خنده بد نبود)
اسم اون کسی رو که گفته حجاب پوشاندن سر نیست رو بگین؟ اگر شما به قرآن اعتقاد دارین، عزیز من صریحا اونجا گفته دیگه! این که دیگه اصلا حرف حاج آقا و حاج خانم رو نمی خواد!
كلي خنديدم اون جايي كه نوشته : روسری بپوشم. حس تحقیر می*کردم. احساس می*کردم فلج شده*ام و در نگاه آنها خُرد.
نمي دونم اين خانم چرا وچه جوري توي يك خانواده مذهبي احساس تحقير كردن من نميتونم بفهمم شايد بعدا فكر كرديد يا به شما القا شده كه اون روسري تحقير بود.خيلي ها رو ميشناسم به حجابشون افتخار ميكنند نه احساس تحقير.مي توني از خانومهاي انجمن سوال كني
مطالبی که خانم عرض كرده تقریبا تمام از روی احساس بوده و احتمالا ناشی از همون سرخوردگی دوران کودکی و تضاد شخصيتي كه با پدرش داشته و خیال پردازی های اون موقع هست در ضمن حس تحقیر در خصوص حجاب در انسانهایی بوجود می آید که دارای کمبود هستند و چيزي ديگه اي جز زنانگيشون براي ابراز وجود ندارند
شما بگو ببینم این اروپایی ها و فرانسوی ها و ... که مسلمون می شن و با حجاب، بیمارن؟ یا اینکه عقل و منطق شما رو ندارن که بفهمن اینا همش بیخوده؟؟؟؟
این نگاه یکجانبه و سرسختانه که بر علیه حجاب در نگاه اين حانم حاکم هست مشابه هموون نگاهي که آقای خلخالی را به یک تندرو بدل کرد. هر دو اعتقادات و تجارب شخصی هست كه نمي تونه در مورد جامعه صدق كنه كاملا
منم قيول دارم حجاب اجباري نميشه از لحاظ فلسفی هم حجاب برای يه فرد مسلمون جزء ملزوماته، پس حجاب اجباری معنا نداره، چون اگر فردی قبول کرد به شریعت اسلام ناب دربیاید پس ملزوماتشم باید رعایت کنه.
زیرا عقل همیشه ناقص تر از حکم الهیه.و اگر فكر می‌کنیم که این حکم، حکم الهی نیست بهتره به مطالعه قران و احادیث بپردازیم و بعد نظر قطعی بدهیم
در كل مقاله فمینیستی جالبي بود.كساني كه همچين چيزايي مينويسند يا فكر ميكنند خيلي باهوشند يا ديگرانو احمق فرض كردن.

-- ehsan1 ، Feb 5, 2009 در ساعت 06:16 PM

ذکرنسبت خانم صادقی با حاکم شرع معروف به نظر از آنجا سنجیده و منطقی می آید که اصول و مبانی مطروحه فوق را محکم ترمی کند . برکنار از حساسیت به نام و نسبت مشترک ،خواهشا بگویید انصافا تا چه اندازه حس نفی برآمده از نوشتار ایشان به من خواننده منتقل می شد. ذکر این نسبت ضروری و یک حجت تمام است برای معاند این بحث که بدنبال مصادبق ناب می گردد. حجاب با پسوند اجباری یا اصلا پیشنهادی خود نه تنها بنیان گر نیست که ویرانگر همان چیزی می شود که ظاهرا بدفاع از آن بر آمده بود.
کافی است به آلبوم عکسهای خانوادگی یک نگاه بیندازیم و ببینیم این واژه های اخلاقی به لطف جبر و عناد هر دوره چگونه در ظاهر حجاب هایمان نشسته....

-- دکتر ناهید ، Feb 11, 2009 در ساعت 06:16 PM

از اینکه خلاص شدی از سایه پدر و انسانی آزاد هستی خوشحالم.
به امید آرزوی آزادی هم وطنانم

-- سیاوش ، Jun 28, 2009 در ساعت 06:16 PM

ba tashakkor ziad az nevisande mohtaram
man ba inke dar america zendegi mikonam va hamash chahardah sal daram hejab daram va dashtan hejab ra yek masale zaroori baraye tamame mosalmanan midanam
be omide roozi imam zaman zohoor konad va inke hame mosalman shavand

-- homaira ، Nov 13, 2009 در ساعت 06:16 PM

این مقاله ارزنده من را به یاد شعر پسر نوح با بدان بنشست انداخت، اما اینبار باید بگویم دختر خلخالی با روشنفکران بنشست و صد البته که جای تحسین و درود دارد بر روشنفکرانی این چنینی.

درود بر شیرزنان سرزمین من

-- Dina ، Jan 10, 2010 در ساعت 06:16 PM

یک مساله جالب در کامنت‌ها دیدم.عده‌ای از خانم‌ها اعتراض کرده بودند که به حجاب علاقه دارند و نمیخواهند بی‌ حجاب باشند. باید عرض کنم مقاله ایشان در مورد حجاب "اجباری"است. یعنی‌ هر کس باید آزاد باشد پوشش را خودش انتخاب کند. در ضمن این که پوشش در غرب جرم محسوب میشود دقیقا عکس این است که بی‌ حجابی در کشور ما جرم است. پس همانطور که در جامعه ما با حجاب بودن برای تصدی بسیاری از شغلها مهم است بی‌ حجاب بودن در غرب هم برای تصدی مشاغل توجیه پذیر است. آن خانوم محترمی که در غرب به دلیل با حجاب بودن از داشتن کار مناسب محروم شدند می‌‌توانند لحظه‌ای هم به کسانی‌ بیندیشند که بخاطر بد حجابی خانه نشین شدند.

فکر میکنم زمان آن رسیده که خود خواهانه به مسائل نگاه نکنیم.

-- Dina ، Jan 10, 2010 در ساعت 06:16 PM

به عقیده بنده بهتربوداین خانم به عنوان دخترخلخالی ابتدا به اعدامهای ناعادلانه ای که پدرش انجام داده است می پرداخت تا بحث حجاب و حداقل به عنوان فرزند خونخواری مثل خلخالی اعتراف میکردکه جنایتهای پدرش دست کمی از جنایتهایی که خونخواران تاریخ مانند هیتلروچنگیز انجام داده اند نداشته است و حداقل به عنوان عضوی از خانواده خلخالی از ملت ایران و بخصوص خانواده های قربانیان پوزش می طلبید بعد به مسله حجاب می پرداخت

-- عزیز ، Sep 16, 2010 در ساعت 06:16 PM

پدر شما که خدا از سر تقصیراتش بگذرد یکجور بدعت کرد شما هم به گونه ای دیگر.
مشخصا شما با وجودی که در خانواده روحانی بزرگ شدید درک درستی از دین و مسایل مربوطه ندارید
نه تنها حجاب که هیچ چیز در دین اجباری نیست این سخن قران است

اما انسانهای مومن برای رسیدن به کمال وقرب الهی این چیزها را که ار نظر شما سخت است با جان میپذیرند.
من هم با این حجاب کنونی مخالفم ولی این بدعت امثال پدر شما بوده که باعث می شود شما به بهانه حجاب اجباری بر بدنه دین بتازید

-- بدون نام ، Nov 12, 2010 در ساعت 06:16 PM