رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۳ آذر ۱۳۸۹
ماجرایی که برای جامعه ایرانی هلند وحشت آفرین شد

قتل جاسوس ایرانی در هلند؛ بازخوانی یک پرونده

پژمان اکبرزاده

در فوریه‏ی ۱۹۹۵، جسد یک ایرانی در هلند، در نزدیکی مرز آلمان، کشف شد: محمود جعفری، معروف به «انوش» که در میان ایرانیان مقیم هلند، به‌عنوان یک فعال سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از مقبولیت زیادی برخوردار بود.

Download it Here!

حدود یک سال بعد، در پی انتشار گزارشی از یک فعال ضد جاسوسی در این کشور و هم‏چنین گزارشی مفصل در روزنامه‏ی هلندی «تراو» روشن شد که این فعال سیاسی و فرهنگی به جاسوسی برای وزارت اطلاعات ایران مشغول بوده است.

این روزها در جامعه‏ی ایرانی هلند، به‏ندرت صحبت از ماجرای انوش می‏شود. بسیاری اصلاً او را به یاد ندارند و یا ترجیح می‏دهند چیزی به یاد نیاورند. رویدادی که رعب و وحشت فراگیری را در میان ایرانیان مقیم هلند پدید آورد و شاید هنوز هم تاثیر نامرئی آن بر روابط ایرانیان در این کشور حس می‏شود.


هلند، بیش از سی هزار ایرانی را در خود جای داده است

کشور کوچک و ۱۶میلیون نفری هلند، بیش از سی‌هزار ایرانی را در خود جای داده است. این جمعیت یکی از بزرگ‏ترین جوامع مهاجر ایرانی در اروپا را پدید آورده است که البته شاید پیرو سیاست‏های دولت هلند، در سراسر این کشور پراکنده شده‏اند.

افشای جاوسی انوش، مهاجران ایرانی در هلند را شوکه کرد و موجی از وحشت در میان آنها پدید آورد.

بزرگ‏ترین موج مهاجرت ایرانی‏ها به هلند، به سال‏های پایانی دهه‏ی ۱۹۸۰ تا سال‏های میانی دهه‏ی ۱۹۹۰ بازمی‏گردد؛ دورانی که هلند به گستردگی، پذیرای پناهندگانی بود که با فرار از فضای ایرانِ جنگ‏زده، به دنبال فراهم کردن زندگی آرامی برای خود و خانواده‏های‏شان بودند.

در چنین فضایی «انوش» که نام واقعی‏اش محمود جعفری بود. در جامعه‏ی روشنفکری ایرانی در هلند، نامی آشنا بود. بسیاری از فعالان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به خانه‏ی او رفت‏وآمد داشتند و نشست‏ها و بحث و گفت‏وگوهای خود را در آن‏جا برپا می‏کردند.

انوش به سازمان‏‌های اجتماعی رفت‏وآمد داشت، در بین گروه‏های سیاسی دارای مقبولیت بود و حتی در برگزاری برنامه‏های فرهنگی نیز فعال بود، اما در نهایت، جسد او در نزدیکی مرز آلمان پیدا شد.

مراسم یادبود انوش در فوریه‏ی سال ۱۹۹۵، همراه با اندوه عمیق ایرانیان مقیم هلند برگزار شد، ولی مدتی بعد، انتشار اطلاعیه‏ای درباره‏ی او و تایید پلیس هلند، مهاجران ایرانی در هلند را شوکه کرد و موجی از وحشت در میان آنها پدید آورد.

صدها نوار از نشست‏های برگزار شده در خانه‏ی انوش، تماس‏های تلفنی با ایران، دفترچه‏های برنامه‏ریزی و حدود دوهزار صفحه گزارش، نقش او را به‌عنوان جاسوس وزارت اطلاعات ایران در هلند فاش کرد.


هاله‏ قریشی، استاد دانشگاه و جامعه ‏شناس در آمستردام، آن روزها برای انجام یک پروژه‏ی پژوهشی با بسیاری از ایرانیان دیدار و گفت‏گو می‏کرد. هاله در کتاب خود درباره‏ی زنان تبعیدی ایرانی در هلند و امریکا که در نهایت در سال ۲۰۰۳ به چاپ رسید، درباره‏ی آن روزها می‏نویسد:

«به فضای بی‏اعتمادی‏ای که از پیش در میان ایرانیان وجود داشت، دامن زده شد. بسیار دشوار بود که درباره‏ی زمینه‏ی سیاسی‏شان با آنها صحبت شود. به‏ویژه، داستان فرستاده شدن نوارها به ایران، ضبط مصاحبه‏ها را غیرممکن کرده بود.»

جاسوسی محمود جعفری یا انوش، در نهایت ماه‏ها پس از قتل او، در اطلاعیه‏ای به قلم امرالله ابراهیمی، فعال ضد جاسوسی در هلند و نازنین، دوست دختر انوش، فاش شد. پلیس پیش از این به دلیل درجریان بودن تحقیقات، آنها را از انتشار اطلاعیه بازداشته بود. کمی بعد هم توسط روزنامه‏ی «تراو» در هلند، موضوع به شکل گسترده‏ای پوشش داده شد و سپس برای نخستین‌بار وزارت اطلاعات هلند در گزارش سالانه‏ی خود، این موضوع را تایید کرد.

جاسوسی انوش چگونه روشن شد...

موضوع جاسوسی محمود جعفری اما چگونه روشن شد؟ ظاهراً نخستین مظنون به او، امرالله ابراهیمی، عضو پیشین بخش ضد اطلاعات سازمان چپ اسلامی مجاهدین خلق بود. ابراهیمی به گفته‏‌ی خود او، به دلیل تضاد فکری با این سازمان، از آنها جدا می‌شود و در قالب گروهی مستقل به نام «آذرخش»، فعالیت‏های ضد جاسوسی خود در اروپا را ادامه می‏دهد. وی می‌گوید:

«در سال ۱۹۹۳، وقتی برای نخستین بار انوش را دیدم به او مشکوک شدم. او مسائلی را در رابطه با من بیان کرد و ادعا داشت که این اطلاعات را از سازمان مجاهدین خلق گرفته است. در صورتی که من مطمئن بودم سازمان مجاهدین خلق چنین اطلاعاتی را به‏هیچ‏وجه نمی‏تواند در اختیار او گذاشته باشد.
مگر این که افرادی که از سازمان مجاهدین خلق که با رژیم کار می‏کردند یا از عراق به ایران رفته بودند، چنین اطلاعاتی را در اختیار رژیم قرار داده باشند و رژیم هم آنها را در اختیار انوش قرار داده باشد.

بعد از راه یکی از دوستان سابقم که هم‏چنان با مجاهدین کار می‏کرد، متوجه شدم که انوش توسط افراد مختلف اطلاعاتی در رابطه با دیگران به مجاهدین می‏‌دهد و هم‏چنین برعکس. این‏ها مواردی بودند که باعث شدند من به انوش شک کنم، تا این‏که یک‌بار همراه دو تن از بچه‏‌های چریک‏های فدایی (شاخه‏ی اشرف دهقانی)، برای خرید کتاب به خانه‏ی انوش رفتیم. پیش از آن، من از او تقاضای یک کاست شعر کرده بودم. انوش که چند اتاق داشت و در کتاب‏خانه مشغول دادن کتاب به این دوستان بود، به من گفت نواری را که خواسته بودم، در اتاق نشیمن روی تلویزیون است.

وقتی برای برداشتن نوار رفتم، دیدم که چندین نوار آن‏جا چیده شده‏ است. من یکی از نوارهایی را که فکر می‏کردم نوار درخواستی‏ام است، برداشتم و با اشتیاق خواستم همان‏جا گوش بدهم. اما دیدم که این نوار حاوی مکالمه‏ی ضبط شده‏ی یکی از افرادی است که من می‏شناختم و هدف‏دار هم ضبط شده است. آن‏جا دیگر شک و شبهه‏ای نکردم و ۱۰۰درصد مطمئن شدم که او جاسوس است.»

کشمکش با پلیس و افشای ماجرا

امرالله ابراهیمی، فعال ضد جاسوسی، در پی این موضوع، چندین بار در تماس با پلیس هلند، خواستار واکنش آنها می‌شود، اما پلیس تنها به ثبت اطلاعات وی پرداخته است. زمانی که ابراهیمی تهدید کرده موضوع را در گفت‏وگو با رسانه‏های هلندی علنی خواهد کرد، پلیس استدلال کرده که عمومی کردن مسئله، به دشوار شدن پی‏گیری‏های پلیس منجر می‏شود و بهتر است فعلاً سکوت شود.

امرالله ابراهیمی، فعال ضد جاسوسی، بارها در تماس با پلیس هلند، خواستار واکنش آنها می‌شود، اما پلیس تنها به ثبت اطلاعات وی پرداخت.

کشمکش با پلیس تا زمان قتل انوش ادامه پیدا می‌کند و در نهایت، در فوریه‏ی سال ۱۹۹۶، اطلاعیه‏ای درباره‏ی فعالیت‏های جاسوسی انوش در هلند منتشر می‌شود.

افشای این موضوع اما چه تاثیری در فعالیت‏های وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در هلند و کل اروپا می‌گذارد؟ امرالله ابراهیمی، توضیح می‌دهد:

«آن زمان به این فکر می‏کردم که انوش‏های دیگری هم در میان ما وجود دارند، اما ما هوشیار نیستیم. فکر کردم وقتی این اطلاعیه منتشر شود، می‏توانیم هوشیار بشویم و انوش‏های دیگر را از صف خودمان خارج کنیم. نمی‏‌دانم دیگران چه نظری درباره‌ی این مسئله دارند. حتی شنیدم که افشای این ماجرا ترس‏هایی ایجاد کرده است و بعد از آن، ایرانی‏ها نمی‏توانند خیلی راحت با همدیگر ارتباط برقرار کنند و یا خیلی از ایرانی‏ها محتاط شده‏اند. ولی من حتی با گذشت سالیان، آن حرکت را هم‏چنان کار بسیار مثبتی می‏دانم و فکر می‏کنم ایرانی‏ها خیلی هوشیارتر شده‏اند تا راحت به کسی اطلاعات ندهند.»

این فعال ضدجاسوسی در هلند می‌افزاید: «هواداران حزب کمونیست کارگری، مشروطه‏خواهان و ... با انوش رابطه‏ی بسیار نزدیکی داشتند. انوش تا جایی نفوذ کرده بود که در سال ۱۹۹۳، وقتی قرار بود تظاهرات ۳۰ خرداد سازمان مجاهدین در آلمان برگزار شود، از سوی سازمان مجاهدین، به عنوان مسئول نفرات به آن‏جا اعزام شد، در صورتی‏که کادر رسمی وزارت اطلاعات بود.»

انوش چگونه شخصیتی بود؟

محمود جعفری یا انوش، به لحاظ کاری و شخصیتی چه ویژگی‏هایی داشت که توانسته‏ بود تا این حد در گروه‏های سیاسی و اجتماعی ایرانی، با نگرش‏های گوناگون، نفوذ پیدا کند؟

رحمان جوانمردی، فعال پیشین در سازمان پناهندگان هلند در روتردام در آن دوران، می‏گوید: «انوش با یک سری پیشنهاد به جمع ما آمد. کتاب‏های فارسی زیادی همراهش بود که می‏خواست آن‏ها را هدیه کند. آن زمان، کتاب‌های ایرانی بسیار کم بود و دسترسی به کتاب ایرانی برای فعالانی که هنوز تاحدودی به مسائل ایران فکر می‏کردند، آرزو بود.»

رحمان جوانمردی می‌افزاید: «در آن سال‏ها، هم‏زمان دو سازمان پناهندگی در هلند وجود داشت که یکی از آنها کارهای فرهنگی انجام می‏داد و دیگری هم ما بودیم که به مسائل پناهندگی می‏پرداختیم و تاحدودی هم سیاسی‏تر بودیم. زمانی که انوش گفت حدود هفت - هشت هزار کتاب‏ برای ایرانیان دارد ما به وی پیشنهاد دادیم که با سازمان دیگر پناهندگی که بیش‌تر کارهای فرهنگی انجام می‏دهد، همکاری کند.»

رحمان جوانمردی، فعال سازمان پناهندگان هلند: «انوش آن‏قدر پیشنهادهای خوب داشت که ما حاضر شدیم با او در یک تحریریه بشینیم.»

این فعال سازمان پناهندگی هلند در روتردام درباره انوش می‌افزاید: «از آن‏جایی که او سابقه‏ی فعالیت سیاسی نیز داشت و از تاریخچه‏ و وضعیت سازمان‏های سیاسی هم آگاه بود، صحبت با او و شرکت در گفت‏وگو‏ها در جوار او جالب بود. به این‏ترتیب، انوش می‏توانست خود را هم در جمع‏های سیاسی و هم در مجامع فرهنگی جای بیاندازد. در عین حال قلم خوبی هم داشت. اتفاقاً همان‌موقع ما درصدد بودیم که نشریه‏ای به زبان فارسی منتشر کنیم. انوش آن‏قدر پیشنهادهای خوب داشت که ما حاضر شدیم با او در یک تحریریه بشینیم. البته او هیچ‏وقت عضو سازمان پناهندگی ما نشد، ولی در سازمان پناهندگی‌ای که در کنار ما بود، عضو بود و حتی تا هیئت رییسه‏ی این سازمان هم نفوذ کرده بود.»

ورود برادر جاسوس به هلند و سامسونت روسی

در پی قتل انوش، برادر او، احمد جعفری از تهران به هلند آمد. عده‏ای بر این باور بودند که او هم از سوی وزارت اطلاعات ایران، برای پی‏گیری موضوع به اروپا آمده است.

احمد در نهایت مدعی شد که تنها برای خروج از ایران، وانمود کرده که با وزارت اطلاعات همکاری خواهد کرد، ولی با آنها قطع ارتباط کرده است؛ در زمان ارتباطش هم اطلاعاتی نادرست به این سازمان منتقل می‏کرده است، اما وجود یک کیف سامسونت در این میان، بسیار حساسیت‏‌زا شده بود.

احمد پوری از سازمان پناهندگی «پرایم» در لاهه، از قول احمد جعفری، برادر انوش، در پیوند با مأموریتش در هلند می‏گوید:

«احمد گفت که آمدن او از ایران به هلند به این دلیل بوده که انوش یک سامسونت ضبط حاوی اطلاعات مافوق سری جاسوسی روس‏ها داشته است. ظاهراً احمد می‏بایست به عنوان وارث انوش، این کیف را تحویل بگیرد و به سفارت ایران بدهد. او ادعا می‏‌کرد که پلیس پیش از آمدن او، خانه‏ی انوش را اشغال کرده و تمام این وسایل را همراه با ۳۰۰ نواری که انوش از صحبت‏های ایرانی‏ها ضبط کرده بود، برده و در نتیجه او هیچ کار جاسوسی‏ای برای جمهوری اسلامی نکرده و فقط از ایران فرار کرده است.

احمد پوری، عضو سازمان پناهندگی پرایم در لاهه: «انوش یک سامسونت ضبط حاوی اطلاعات مافوق سری جاسوسی روس‏ها داشت؛ وارث او باید این کیف را به سفارت ایران در لاهه می‌رساند»

روزنامه‏ی «تراو» در شماره‏ی ۲۷ ژوییه‏ی ۱۹۹۶ می‏نویسد: «جامعه‏ی ایرانی هم‏چنان به احمد جعفری به عنوان یک جاسوس مشکوک ماند و او به نوعی به صورت رانده شده هم‏چنان در هلند زندگی می‏کند.» احمد پوری می‌گوید:

«بعدها شنیدم که احمد جعفری در یکی از شاخه‏های سازمان پناهندگی آمستردام، مترجم پناهنده‏ها شده است. باتوجه به این‏که مترجم به مسائل بسیار جزئی و کاملاً محرمانه‏ی افراد دسترسی دارد، حضور چنین فردی به‌عنوان مترجم می‏تواند بسیار خطرناک باشد.»

واکنش دستگاه امنیتی هلند

این فعال سازمان پناهندگی پرایم در لاهه می‌افزاید: «تجربه‏ی ما در فعالیت‏هایی که در این مدت در هلند داشته‏ایم، نشان می‏دهد که پلیس هلند این‏گونه افراد را به دلایل زیادی بیرون نمی‏کند. از جمله این‏که آنها هم چنین افرادی را زیرنظر می‏گیرند تا ببینند سیستم ایران چگونه کار می‏کند.

ما از این نمونه‏ها زیاد داریم. یک بار در یکی از تجمع‏های خیلی مهم، دو نفر جلوی مجلس داشتند از تظاهرات ما عکس می‏گرفتند. بچه‏ها هم متقابلاً از آنها عکس گرفتند و کار که به درگیری کشید، آنها کارت دیپلماتیک خود را به پلیس ارائه دادند. عکس این دو بعد در روزنامه‏ی تراو چاپ شد.»

احمد پوری در رابطه با نقش دولت ایران در این بین معقد است: «جمهوری اسلامی به‏ هر طریقی تلاش می‏کند در این‏جا بین ایرانیان نفوذ کند، پراکندگی و ترس و واهمه به‏وجود بیاورد و از آن سو، دولت هلند هم در نهایت تأسف آنها را درجا بیرون نمی‏کند. خیلی‏ها را شناسایی و ثابت کرده‏ایم جاسوس هستند. نمونه‏ی آن همین دو نفری بودند که از تظاهرات عکس می‏گرفتند و آن زمان در روزنامه‏ها هم نوشتند، ولی هیچ‏کدام تاکنون اخراج نشده‏اند.»

سخنگوی وزارت اطلاعات هلند: «ما نمی‏‌توانیم در این‏زمینه مصاحبه‏ای انجام دهیم.»

ولی موضع وزارت اطلاعات هلند در رابطه با کل پرونده‏ی جاسوسی انوش و قتل او چیست؟ آیا در این زمینه با سفارت جمهوری اسلامی در لاهه، تماسی برقرار شده؟ آیا پرونده‌ی او هم‏چنان باز است؟ آیا کسی از این وزارت‏خانه حاضر به انجام مصاحبه‏ای کوتاه می‏شود؟

سخنگوی وزارت اطلاعات هلند می‏گوید: «ما نمی‏توانیم در این‏زمینه مصاحبه‏ای انجام دهیم. دلیل آن هم این است که پرسش‏های شما بسیار خاص هستند و ما نمی‏توانیم مشخص کنیم که آیا در حال بررسی موارد خاص هستیم یا نه؟»

امرالله ابراهیمی، فعال ضد جاسوسی در هلند که نقش اصلی را در فاش‌سازی این موضوع ایفا کرده است، واکنش وزارت اطلاعات هلند در جریان این پرونده را بسیار محتاطانه ارزیابی می‏‌کند:

«سازمان امنیت هلند نه تنها در رابطه با انوش، بلکه در رابطه با بقیه‏ی جاسوس‏های جمهوری اسلامی، اطلاعات کامل دارد. بیش از آن‏که ما بدانیم، وزارت اطلاعات هلند می‏‌دانست. ولی چرا دست نگاه داشت؟ چرا تاکنون مثلاً احمد جعفری را با آن‏که این‏‌همه مدارک محکمه‏پسند علیه او وجود دارد، با آن‏که می‏‌داند برای ایرانی‏های ساکن هلند و جاهای دیگر خطری جدی وجود دارد، زندانی نکرده است؟»


وزارت اطلاعات هلند از هرگونه اظهار نظر درباره این پرونده خودداری می‌کند

ابراهیمی می‌افزاید: «نه تنها احمد جعفری، بلکه کارمندان دیگر وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی نیز هستند که سازمان اطلاعات هلند با آنها محتاطانه برخورد کرده و سعی نکرده آنها را دستگیر کند. عده‏ای عنوان می‏کنند که هلند می‏خواهد همه‏ی آنها را پیش از سقوط رژیم دستگیر و زندانی کند تا برای آینده‏ی خود، در فردای بعد از پیروزی در ایران، جا باز کنند. اما این دستگیری‏ها در آن موقع به درد ما می‏خورد؟ سازمان امنیت هلند اگر می‏خواهد کاری انجام بدهد، باید در حال حاضر انجام بدهد. آنها خیلی راحت می‏توانند تمام آن‏چه را که بوده روی سایت‏ها و در یوتیوب قرار بدهند یا در اختیار ایرانیان بگذارند. یا حتی به ما اجازه بدهند اطلاعاتی را که داریم، منتشر کنیم.»

این فعال ضدجاسوسی در ادامه می‌گوید: «سازمان امنیت داخلی هلند باید کسانی را که مدارک محکمه‏پسند علیه‏شان وجود دارد، دستگیر کند. این‏جا ایران نیست که عرصه‏ی تاخت‌وتاز آنها باشد. این‏جا هلند است، کشوری به قول خودمان، دمکرات و آزاد است. حداکثر حرف پلیس این است: «چنین افرادی در حال حاضر خطری برای امنیت داخلی هلند به‏شمار نمی‏آیند و همان‏طوری که شما علیه رژیم جمهوری اسلامی فعالیت می‏کنید، آنها نیز به نفع جمهوری اسلامی فعالیت می‏کنند.» اما آیا این استدلال مناسبی است؟»

دگرگونی در عملکرد وزارت اطلاعات ایران

وزارت اطلاعات هلند درباره‏ی عدم اجازه برای انتشار چنین مدارکی، باز هم از اظهارنظر خودداری می‏کند. امرالله ابراهیمی اما یکی از تاثیرات پرونده‏ی انوش را دگرگونی در عملکرد وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، در سال‏های بعد می‏‌داند:

«وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران بعد از این جریان، نفرات خود را خیلی بیش‌تر زیر ذره‏بین می‏برد. خیلی محتاط‌‏تر شده‏اند و شیوه‏های کاری‏شان را بسته‏تر کرده‏اند که کسی نتواند راحت به آن پی ببرد.»

سرپوش نامرئی بر ماجرای انوش در هلند

نکته‏ی جالب درباره پرونده‏ی انوش این است که با وجود جنجالی که در سال ۱۹۹۶ بر سر این موضوع به‏پا شد و علی‏رغم تاثیر آن در فضای جامعه‏ی ایرانی آن زمان در هلند، امروزه به‏ندرت سخنی از این موضوع به‏میان می‏آید. حتی بسیاری از ایرانی‏هایی که سالهاست ساکن هلند هستند، از آن ابراز بی‏اطلاعی می‏کنند. امرالله ابراهیمی وجود چنین فضایی را ناشی از یک سرپوش نامرئی می‏داند:

با وجود جنجالی که در سال ۱۹۹۶ بر سر این موضوع به‏پا شد و علی‏رغم تاثیر آن در فضای جامعه‏ی ایرانی آن زمان در هلند، امروزه به‏ندرت سخنی از این موضوع به‏میان می‏آید.

«مشکل بزرگ ما ایرانی‏ها این است که هرکس فقط عشیره و قبیله‏ی خود را می‏بیند. جریانات سیاسی را هم فقط وقتی برای گروه خودشان مفید بدانند، انتشار می‏دهند. در ارتباط با پرونده‏ی انوش هم ما دست تنها بودیم و هیچ تریبونی نداشتیم. در حالی که انتشار اطلاعات نباید بر حسب مصلحت که بر حسب ضرورت باشد.
مسئله‏ی که در ارتباط با پرونده‏ی انوش نقش بسیار بزرگی بازی کرد، این بود که خود انوش با تمامی افراد رابطه‏ی حسنه و خیلی نزدیکی داشت. به‌همین دلیل هرکسی می‏‌ترسید که مبادا او فلان مسئله‌ی وی را افشا کند. افراد بسیاری با امثال انوش در ارتباط بودند، ولی ما هم به‌عنوان یک عنصر سیاسی، می‏توانیم تشخیص بدهیم که آنها کادر وزارت اطلاعات نبودند، بلکه ناخواسته در این دام افتاده بودند.»

عامل قتل انوش کیست؟

آیا هیچ‏گاه عوامل قتل انوش شناسایی شدند؟ برخی از ایرانیان وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی را مسئول می‏دانند. چرا که انوش تبدیل به مهره‏ای سوخته برای آنها شده بود. امرالله ابراهیمی، اما دیدگاه دیگری دارد:

«اگر قرار بود از میان برداشتن انوش از سوی وزارت اطلاعات ایران و یا جناحی از رژیم صورت بگیرد، سعی می‏کردند مدارک و عکس‏ها را از بین ببرند، اما هیچ‏یک از این مدارک از بین نرفته است.
نکته‏ی دیگر این بود که گزارش‏هایی که انوش برای وزارت اطلاعات نوشته بود، نشان می‏داد که فعالیت او روزبه‏روز بیش‌تر می‏شده. یعنی در سال ۱۹۹۵ بیش‌ترین گزارش را داشته و خیلی فعال‏تر از قبل بوده است. به نظر من، این احتمال خیلی ضعیف است.»

گروه دیگری از ایرانیان اما انوش را جدا از فعالیت‏های جاسوسی، مرتبط با فعالیت‏های مخفی دیگر، خارج از دنیای سیاست می‏دانند و حدس می‏زنند باندها و مسائل مربوط به آن فعالیت‏ها در قتل انوش نقش داشته است؛ حدس و گمان‏هایی که تا زمانی که مدارک معتبری در باره‏ی آنها افشا نشود، هم‏چنان در محدوده‏ی حدس و گمان باقی می‏مانند.

پانزده سال بعد...

حدود پانزده سال از ماجرای جاسوسی و قتل انوش گذشته است. جو بدگمانی، به‏ویژه در یک سال گذشته و در پی جنبش اعتراضی در داخل ایران، تا حد زیادی از بین رفته است، اما هنوز ایرانی‏هایی که فضای آن روزهای زندگی در تبعید را تجربه کرده‏اند، نسبت به مسائل مشابه حساسند. گاه عکسبرداری از تظاهرات، با واکنش شدید این دسته از ایرانیان اندک روبه‌رو می‏شود و نگاه پرشک و تردید آنها به هر چهره‏ی تازه‏ای که پا به گردهمایی‏های اعتراضی می‏گذارد، ادامه دارد.

به‏هررو سال‏ها گذشته و جامعه‏ی مهاجر ایرانی در تبعید هم دگرگون شده است، اما شناخت از آن‏چه نسل گذشته تجربه کرده، همواره جالب و راه‏گشا است.

- توضیح رادیو زمانه:

پخش این گزارش، همانگونه که انتظار می‌رفت واکنش‌های گوناگونی را در میان ایرانیان پدید آورد؛ به‌ویژه ایرانیان مقیم هلند.
برای گروهی از مخاطبان این پرسش پیش آمده که انگیزه پخش این برنامه در این زمان خاص چه بوده است. فاش شدن ماجرای جاسوسی انوش برای افکار عمومی در هلند در پایان ژوییه 1996 از راه روزنامه «تراو» صورت گرفت. ما نیز در سالگرد این رویداد، کوشیدیم زوایای گوناگونی از آن را بررسی کنیم.

«زمانه» همچنین کوشید با ایجاد یک فضای باز، به ایرانیان این امکان را بدهد که آزادانه درباره این پرونده اظهار نظر کنند ولی در عمل، متاسفانه بخش نظرات به محلی برای توهین و اتهام از سوی برخی تبدیل شد. «زمانه» ناگزیر شده است تا بخشی از نظرات را حذف و کوتاه کند؛ همچنین نظراتی که ارتباطی با موضوع گزارش ندارند. از خوانندگان گرامی درخواست می‌کنیم که به دور از اتهام و توهین، تنها به موضوع مورد بحث بپردازند.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

به این می گویند یک گزارش ژورنالیستی حرفه ای کامل و جامع.
دست تان درد نکند

ونداد

-- بدون نام ، Jul 30, 2010 در ساعت 11:59 PM

روز ها ی بعد از افشاگری را کاملاً به یاد دارم . ترس را می شد در چشمان ایرانیان مقیم هلند دید. خیلی ها از ترس رژیم بطور پنهانی رابطه شان را با احمد جعفری حفظ کردند و سعی می کردند او را بی گناه جلوه دهند. خودم ایرانیان دور و بر انوش و احمد را احمق فرض نمی کردم ولی همه آنها را محافظه کار و منافع جو می دیدم.
در مورد پلیس هلند با امرالله موافق نیستم. وزارت اطلاعات با استفاده از نفوذی های خود در بین سازمانهای سیاسی سعی کرد حقایق را وارونه جلوه دهد و ایرانیان بجای احمد به جان امرالله بیافتند ولی پلیس هلند در گزارشی گفته های امرالله را تأیید کرد و با این کار یک تو دهنی محکم به رژیم و افراد فرصت طلب زد. اگر سازمان امنیت هلند چنین گزارشی را انتشار نمی داد ، وزارت اطلاعات با شگردهای مختلف عاقبت این کار را بر علیه امرالله رقم می زد. روزنامه نگار هلندی هم حرف امرالله را در مقاله بالا بلند خود تأیید کرد ای کاش آقا پژمان لینک آن مقاله را هم در دسترس کاربران قرار می داد. در مجموع گزارش جالبی است. دست تان درد نکند

-- مهرگان ، Jul 30, 2010 در ساعت 11:59 PM

یک گزارش تحقیقی ناب، حرفه ای و همه جانبه. اینهم لینک گزارش آنزمان روزنامه تراو که البته میتواند در متن نیز گنجانده شود:
http://www.trouw.nl/krantenarchief/1996/07/27/2598707/Spionnen_voor_de_ajatollah_s.html

-- علیرضا ، Jul 30, 2010 در ساعت 11:59 PM

با درود
گزارش خوبی بود با این تذکر که هلند وزارت اطلاعات ندارد و سازمانی دارد بنام آ ای فی دی که وظایفی اینگونه را انجام میدهد و زیر مجموعه وزارت کشور است.
https://www.aivd.nl/

-- پرویز هراتی نژاد ، Jul 30, 2010 در ساعت 11:59 PM

گزارش جالبی‌ بود ،مشتی نمونهٔ خروار ها، بقای رژیم توسط همین سربازان بد نام امام زمان هست که با اختلاف افکنی و اطلاع رسانی به رژیم ،پروسهٔ سرنگونی را طولانی تر میکنند. گویا میان پلیس‌های امنیتی کشورها، قوانین نا‌ نوشته ای هست که تا زمانی‌ شهروند بومی آنها دخالتی یا قربانی یک سری عملیات امنیتی خارجی‌ها نشدند به این مسائل کاری ندارند و این گونه حوادث را جنگ خاموش حاکمین و اپوزیسیون میدانند، با رابطهٔ نزدیکی‌ که بین مجاهدین خلق،حزب کمونیست و اشخاص منفرد سیاسی با اسرائیل وجود دارد، شاید این فرد در یک سری روابط زیر زمینی‌، افشا و حذف شده. خط سیاسی ، دشمن، دشمن من ،دوست من است، هنوز طرفداران پر و پاقرص خود را دارد !

-- ایراندوست ، Jul 30, 2010 در ساعت 11:59 PM

بنده مجاهد نيستم ولي از اينكه باهوشند و خار در چشم رژيمند بهشون تبريك ميگم.

-- reza ، Jul 30, 2010 در ساعت 11:59 PM

داستان انوش جعفری را در صفحه فیسبوکم قبلا گذاشته بودم که ترجمه رتردامی ها از تراو و چاپ در نشریه پژواک است و در آن موقع برای آقای انصاری مدیر نشریه فرستادم و وی با کمال میل چاپ کرد که علیرغم کینه بی دلیل بعضی ها به این انسان سخت کوش و علاقمند وعلیرغم تضاد و تفاوت دیدگاهی با هم، احترام هم را داشتیم. و یادش بخیر نمی دانم کجا و هنوز هست یا نه؟
الغرض من درطی پانزده سال گذشته، پس از مرگ انوش جعفری، تنها کسی که نعل به نعل و مو بمو تمام کارهای نفوذی، کسب و جمع آوری اطلاعات از فعالیت همه فعالین و گروهها و دیگر رفتارهای منتسب به انوش راادامه داده است، فقط و فقط در یک نفردیده ام که دارای سابقه مفتضح سیاسی در ایران هم و وابسته حزب!؟ به اصطلاح چپی بود که در اوایل انقلاب، خمینی را رهبرعالیقدر نامیدند و به جمهوری اسلامی رای آری دادند. آنها به تربچه های پوک معروف بودند که در ظاهرسرخ انقلابی ولی در باطن سفید تسلیم طلب، فناتیک و وابسته به قدرت حاکم بودند. یک بخش آنها ساخته و پرداخته سیروس نهاوندی ساواکی بنام سازمان رهایبخش خلقهای ایران! برای فریفتن و شکنجه و اعدام ده ها فعال زمان شاه بود. تمامی رفتارهای یک جاسوس و مامور ساواکی آموزش دیده را میتوان دقیقا در رفتار این شخص دید.

-- محمود ماهری ، Jul 30, 2010 در ساعت 11:59 PM

دست این خبر نگار درد نکند. کار حرفه ای و دقیق

-- سعید ، Jul 30, 2010 در ساعت 11:59 PM

برنامه ساز جوان رادیو زمانه با این گزارش جسارتش را ثابت کرد اما گزارشش کامل نیست. فعالیت انوش و احمد چندین جلد کتاب می شود. باید واکنش کسانی را دید که اطلاعات در اختیار انوش می گذاشتند و بعد از افشاء شدن آنها سعی در تبرئه شان داشتند

-- مصطفی ، Jul 31, 2010 در ساعت 11:59 PM

آقای ماهری ، نوشتی پژواک منظور شما پژواک ایران هست؟ هر چه در آرشیو می گردم پیدا نمی کنم. خواهش می کنم لینک آنرا بگذارید. آقا علیرضا لینک گذاشته ولی فارسی نیست

-- خسرو رحیمی ، Jul 31, 2010 در ساعت 11:59 PM

very interesting merci

-- unique ، Jul 31, 2010 در ساعت 11:59 PM

well done.

-- kamran ، Jul 31, 2010 در ساعت 11:59 PM

بالاخره معلوم شد چه کسی این بابا رو کشته؟
شاید اصلاً تصادفی بوده؟

-- کنجکاو ، Jul 31, 2010 در ساعت 11:59 PM

از آقای اکبرزاده بخاطر گزارش بسیار خوب و کارشده‌شان سپاسگزارم

-- کیواندخت قهاری ، Jul 31, 2010 در ساعت 11:59 PM

این گزارش( هر چند سوخته س) به خودی خود گویا بود ولی‌ بعضی‌ از دوستان که اینجا کامنت گذاشتن باعث سر گیجه ما شدن. و این خودش نشون میده چه مناسباتی بین اوپوزیسیون خارج از کشور هست و دلیل بودن و ماندن جمهوری اسلامی وجود همین اوپوزیسیونه....

آقای ماهری اصلا معلوم نشد چی‌ میگی‌ متنت گویا نیست ولی‌ چیزی که من فهمیدم این که داری اینجا پنبه یکی‌ که باهاش مشکل داری و میزنی یعنی‌ کاری که خودت داری ازش انتقاد میکنی‌ ...

به نظر من ایرانی‌ها منتظر این نوع گزارش‌ها هستن که بیان اینجا حسابی‌ عقده گشایی کنن و بریزن بیرون خودشونو ، البته این کار خوب و مثبته و یه نگرش و یک دید روشن به ایرانی‌ های داخل ایران میده نسبت به خارج نشین‌ها و این که اصولاً این جماعت قابل اعتنا هستن و یا این که به خودشون متکی‌ باشن

-- شهاب ، Jul 31, 2010 در ساعت 11:59 PM

اقای اکبرزاده منظور شما از سازمان چپ اسلامی مجاهدین خلق که اقای ابراهیمی عضو قبلی ان بوده است چیست؟

-- Jahanggir ، Jul 31, 2010 در ساعت 11:59 PM

جمهوری اسلامی هنوز هم از درد افشای احمد و انوش همچون مار زخم خورده به خود می پیچد. جرأت آقای اکبر زاده ستودنی است. دمش گرم

-- عباس ، Jul 31, 2010 در ساعت 11:59 PM

محمود جان ! کار پژمان ارزش زیادی دارد و باید به جای این حرف ها به آنهایی که با انوش هم آخور بودند توصیه کرد که نوع ارتباطاتشان را بنویسند تا برای همه ما تجربه شود. پژمان جان ، دستت درد نکند کارت عالی بود

-- هومن ، Jul 31, 2010 در ساعت 11:59 PM

به نظر می رسد که آقای اکبرزاده تابو شکنی کرده . قبلا کسی جرأت چنین کاری را نداشت. رژیم در همه سازمانها نفوذ داشت و نمی گذاشت که خبری از این افشاگری نوشته شود. سازمان مجاهدین خلق به کمک رژیم رفت و سعی کرد تا این افشاگری را بی اثر کند ولی آ . آی . وی . دی ( سازمان امنیت هلند ) در گزارشش رو این افشاگری انگشت گذاشت. بارک الله به رادیو زمانه و خبرنگار شجاعش. تا اینجا را خوب اومدی آقای اکبر زاده امیدوارم جا نزنی

-- ح. احمدی ، Jul 31, 2010 در ساعت 11:59 PM

آقای جوانمردی فقط از محاسنات یک مزدور کثیف گفتند بهتر بود می گفتند که از کی متوجه جاسوس بودن او شدند

-- مهران اسخیدام ، Jul 31, 2010 در ساعت 11:59 PM

فقط ترس از رژیم نبود انوش به خیلی ها می رسید ( باج می داد ) و برای همین مسئله خیلی ها خودشون را مدیون او می دانستند و حاضر نمی شدند در افشایش نقش داشته باشند. به هوادران مجاهدین خیلی می رسید تا توسط آنها به همه اطلاعات مجاهدین دسترسی داشته باشد. ضربه ای که مجاهدین خلق از انوش خوردند بیشتر از گروههای دیگر بود با این حال دفتر مجاهدین در هلند از افشای احمد و انوش خیلی ناراحت شد. باید منتظر بود تا چرای این موضوع فاش شود

-- اعظم ، Jul 31, 2010 در ساعت 11:59 PM

در اینکه انوش با هوش و ماموری خبره در کار خود بود هیچ شک نکنید. ولی انوش تنها نبود. انوش را برکشیدن و در اختیار گذاشتن کتابهای فارسی(به آن مقدار و کیفیت) برنامه ریزی شده بود.
گویا زمانی انوش زندانی سیاسی بوده و احتمالن هم عضو و فعال یکی از سازمانهای سیاسی. حتی احمد برادرش نیز دوره‌ای را در زندان گذرانده بود. آشنایی آنها به مسایل سیاسی و مسایل درون گروهی سازمانهای سیاسی چپ(آنموقع بیشتر فعالین پناهندگی و سیاسی در هلند متاثر از چپ بودند) از یک طرف و از دیگر سو، تغذیه اطلاعاتیشان باعث شده بود که خود را در میان جریانات پناهندگی و سیاسی در هلند جا بیاندازند. اما ضعفهای شخصیتی انوش از همان روزهای اولیه ملاقاتم با او به من هشدارهای حسی داده بود که اعتماد کافی برای همکاری را در او نیافتم و علیرغم همه اینها هیچ گاه انوش را به عضویت سازمان پناهندگی خود در نیاوردیم.

لازم است که شرایط آنسالها را هم تجسم کنیم. یک کادر سیاسی و انگیزه دار برای کار و فعالیت برای همه ما یک غنیمت بود.

من یکی از مسولین سازمان پناهندگان ایرانی در رتردام بودم در آن زمان(سازمان مستقل پناهندگان ایرانی). تا زمانی که احمد برادرش به جاسوسی برای جمهوری اسلامی اقرار نکرده و در مورد ماموریتش که بردن "کیف و نوارها و آخرین گزارش انوش" باشد، را بیان نکرده بود، من از جاسوس بودن انوش مطمئن نبودم. حضور ذهن ندارم که چند ساعت قبل یا حداکثر یک روز قبل از این اقرارها امرالله ابراهیمی بسیار سربسته مطلب را مطرح کرد، که متعاقب آن با چند نفر دیگر احمد را حاضر کرده و از او در مورد صحت و سقم ادعای امرالله سوال کردیم و او شروع کرد به گفتن و اقرار کردن به همکاری با اطلاعات و بقایای ماجرا. این مساله حدود یک ماه بعد از کشته شدن انوش اتفاق افتاده است.

-- رحمان جوانمردی ، Jul 31, 2010 در ساعت 11:59 PM

ارتباط انوش بعد از تأسیس گروه آوا با سازمان مجاهدین خلق کم شد و مستقیماً با آنها رابطه ای نداشت احتمال می دهم که مجاهدین به او مشکوک شدند اما تا آخرین لحظه عمرش در آنها نفوذ داشت. مجاهدین گروهی بی چفت و بست بودند. چند نفر از لک های غرب کشور که مدتی از مرز خارج و به مجاهدین پیوسته بودند از مجاهدین در عراق بریده و به هلند آمدند. این افراد به اطلاعات مجاهدین دسترسی داشتند و اطلاعات درست مجاهدین را می گرفتند و به انوش می دادند و انوش هم اطلاعات غلط را توسط آنها به مجاهدین می داد تا مجاهدین را به جان همه بی اندازند. خودم چند بار دیدم که صفحه های ایران زمین که بر علیه گروهها و شخصیت ها مخالف رژیم فحش می نوشت و آنها را تهمت رژیمی می زد را از زیراکس مجانی فی فی آر صد ها نسخه کپی می کرد و در دسترس ایرانی ها قرار می داد. سخت موضع ضد رژیمی داشت برای همین بعد افشائ او به مخالفان تند رو رژیم اعتماد نمی کنم

-- بابک ، Jul 31, 2010 در ساعت 11:59 PM

وقتی با یه حیوون در میافتی حقوق حیوانات رو رعایت نمی کنی.وقتی هم که صحبت از نابودی این اسلامگرایان سیاسی و تروریسم میکنی نباید به حقوق بشر فکر کنی.اینا یه مشت حیوونن که باید با روش انقلابی خودشون به درک واصل بشن.از من میشنوین در هلند ترورشون کنین.

-- xman ، Jul 31, 2010 در ساعت 11:59 PM

چون رادیو زمانه متعلق به دولت هلند است. باید دید و فهمید چرا این متن را گذاشته است؟
به عنوان یک روزنامه نگار حرفه ای بگویم که این مطلب هیچ چیز تازه ا ی برای گفتن و افشا گری نداشت و فاقد ارزش خبری و حتا اطلاعاتی است.
حداقل خوب بود از کارهای اطلاعاتی جدید ج ا در خارج کشور می نوشتند
به اطلاع شما برسانم در بین ما جاسوس فراوان است. لطفن آن ها را شناسایی و افشا کنید.

-- مبارز قدیمی ، Jul 31, 2010 در ساعت 11:59 PM

قتل انوش کار یک شاخه از بچه های باز مانده (...) بود.چند سال قبل طبق گزارش نشریه داخلی سپاه انها یکی دیگر از مظنونان به جاسوسی برای جمهوری اسلامی را سر به نیست می کنند

-- alex ، Aug 1, 2010 در ساعت 11:59 PM

مبارزقدیمی جان، گذشته چراغ راه آینده و بنظرم همین نورافکن همین امروز است. طرح این مسئله میتواند اذهان را متوجه اطراف ما کند. مثلا مورد دیگر تاحدودی افشاشده و زنده بنام (...) در رتردام است که کمتر از انوش نیست.
در ایران وابسته کنیته و بنیاد شهید، مجروح جنگی خرمشهر و مامور مراقب محله تحت پوشش شاگرد در محل کار سابق من! بود وقتی سالها پیش در تظاهرات مجاهدین خلق در لاهه دیدم عکاس مجاهدین ومقاومت و روزنامه ایران زمین شده شاخ درآوردم و روی من که زوم کرد، معترض و بهت زده آشنایی دادم. به چاپلوسی افتاد و ادای مبارز و التماس...

-- محمود ماهری ، Aug 1, 2010 در ساعت 11:59 PM

دوستان .برای من هنوز معماست که چرا این خبر الان منتشر میشود. نفوذ جاسوسان رژیم در بین پناهندگان ایرانی (سیاسی) چیز تازه ی نیست مسلما نفوذ به تشکیلات مجاهدین بخاطر بی در و پیکر بودن آن کار راحتی بوده چنانکه ما بار ها تجربه آن را در اسکاندیناوی داشته ایم.در سوئد زنی با نفوذ به دفتر مجاهدین- در دانمارک, سوئد و فنلاند اطلاعات زیادی در اختیار رژیم گذاشت و فرار کرد و تازه این جریان خیلی بعد از مردن انوش بود.رژیم احتیاجی به نفوذ در حزب خائن توده و اکثریت ندارد چون آنها همواره به مصداق جاسوس رژیم رفتار کرده و بین ایران پناهنده جایی نداشته اند.انجمن ایرانیان در دانمارک نمونه آن است که با فروش چلوکباب و دیزی آبگوشت و فروش کتاب و cd موسیقی لوس آنجلسی سعی در جالب ایرانیان و دور نگهداشتن شان از سیاست داشته اند .حالا آقای ماهری حتا از بردن نام حزب توده نیز پرهیزمیکند یا منظورش حزب دیگریست ؟ البته ایشان الان سبز پوش است . آقای ماهری وقت آن نرسیده که این ابن الوقت جاسوس را معرفی کنید؟ آیا باید در تمام این مدت با وی نشست و برخاست میکردید تا ماهیت ایشان برایتان افشا شود ؟

-- bahman 57 ، Aug 1, 2010 در ساعت 11:59 PM

با خواندن همه کامنت ها متوجه شدم که فعالان سیاسی هلند هنوز هم می ترسند تا از ابراهیمی حمایت کنند. وقتی میلیونها ایرانی در خیابانهای تهران شعار مرگ بر خامنه ای می دهند ترس بین خارج کشوری ها چه مفهومی دارد؟ اقدام شجاعانه امرالله ابراهیمی در آن شرایط ( دوران ترور فیزیکی در خارج کشور ) حداقل در این شرایط بی خطر باید مورد حمایت قرار گیرد. این بهترین کار رادیو زمانه و آقای اکبرزاده گرامی است.

-- ناصر ، Aug 1, 2010 در ساعت 11:59 PM

بعد از پخش اطلاعیه امرالله ابراهیمی احمدی جعفری حدود یک هفته و یا کمی کمتر مخفی شده بود. تا آنجایی که من می دانم فدراسیون سراسری پناهندگان هم می خواست در پیدا کردنش به امرالله کمک کند. ما برای تظاهرات رفته بودیم و همه می گفتند که احمد جعفری فرار کرده و برگشته ایران. امرالله تو جمع حرف زد . وی گفت برای پیدا کردنش نیاز به کمک ندارد . مطمئن باشید که رژیم خودش او را بر می گرداند. رژیم می داند که اگر او فرار کند روحیه بقیه جاسوس ها تضعیف می شود. مطمئنم که رژیم می ایستد.

-- محمدرضا ، Aug 1, 2010 در ساعت 11:59 PM

آقای ماهری، (...) هم قبل از انوش توسط امرالله ابراهیمی افشا شد . جریان فرانسه بودنش را هم هم امرالله فاش کرد. امرالله از تلفن فی فی آر به فرانسه زنگ زد و تلفن را رو بلندگو گذاشت همه بچه ها هم از فعالیت او در فرانسه با خبر شدند. تقصیر تو نیست دوستانت خیلی از چیزها را مخفی می کنند

-- رضا ، Aug 1, 2010 در ساعت 11:59 PM

آقای محمود ماهری باید بدانند که نه تنها هدایت ، کل گروه آوا توسط امرالله ابراهیمی افشا شد و برای همین وارثان آوا را منحل کردند

-- قاسم ، Aug 1, 2010 در ساعت 11:59 PM

چرا بعضی ها دوست دارند فقط ایراد بگیرند؟ چرا خودشان افشا نمی کنند ؟ کار آقا پژمان را خیلی مفید می دانم. این کار به رادیو زمانه جان بخشید. پژمان گرامی ، نترس همه تو را دعا می کنند

-- محمد ، Aug 1, 2010 در ساعت 11:59 PM

این افشاگریها را کجا می شود پیدا کرد؟ تو هیچ سایت ایرانی اومده ؟
اکبرزاده واقعن شجاع است . خوشم اومد. زنده باشی

-- جواد ، Aug 1, 2010 در ساعت 11:59 PM

یک هوادر مجاهدین خلق می گفت که بعد از افشاء این شبکه حرف زدن از انوش در تشکیلات مجاهدین ممنوع شده بود. اینها با این همه ادعای ضد رژیمی چرا موضع ای در این مورد نگرفتند ؟

-- حسن ، Aug 1, 2010 در ساعت 11:59 PM

انوش را می شناختم. سفره خانه اش برای همه پهن بود. با همه گروه ها و احزاب داد و ستد داشت ولی برای هواداران مجاهدین خیلی خرج می کرد. آدم پیچیده ای نبود می شد از او چیزهایی را فهمید. نمی دانم پلیس از کی و چگونه به جاسوس بودن او بو برد ولی می دانم بعد از قتل او پلیس تلفن همه کسانی که با او آمد و رفت داشتند را ضبط می کرد تا به فهمد که ساواک ایران چه برنامه ای دارد. بعد از قتل انوش مامورین ساواک ایران با چند دوست نزدیک انوش تماس گرفتند و پلیس آنرا در اختیار دادگاه گذاشت و چند ایرانی حاضر از آن اطلاع دارند
اگر آن نوارها و سامسونیت برای رژیم مهم بود پس احمد جعفری مورد اعتماد ساوک بود. اگر به احمد اعتماد نداشتند می توانستند کس دیگری بجای او بفرستند و یا از طروق دیگر وارد شوند. آنها حتی برای احترام به احمد جسد انوش را با احترام ویژه به ایران بردند و دفن کردند . همه هزینه ها را هم رژیم پرداخت کرد

-- فردوس ، Aug 1, 2010 در ساعت 11:59 PM

دوست عزیز ! مجاهدین خلق که وضعیت شان معلوم است و از روز اول معلوم بود که در گیر شدنشان در این ماجرا برایشان زیان آور است . هواداران مجاهدین که اطلاعات در اختیار انوش می گذاشتند و با احمد هم ارتباط گرفتند از ترس رو شدن دست شان سعی کردند رژیم را از این مخمصه نجات دهند. تا کنون هیچیک از مسئولین فدراسیون سراسری پناهندگان هم موضع نگرفتند. رابطه انوش با همه آنها حسنه بود. پرونده انوش طوری است که در صورت رو شدن مشت خیلی ها را باز می کند. تعجب می کنم که آقای اکبرزاده چطور جرات کرد که این پرونده را دوباره باز کند. کار سختی است امیدوارم ثابت قدم باشد

-- چنگیز ، Aug 1, 2010 در ساعت 11:59 PM

باز شدن پرونده انوش و احمد فقط رژیم را نمی ترساند مرتبطین این شبکه از باز شدن این پرونده وحشت دارند. حجم ارتباطات انوش بالا بود و او خیلی از فعالین در هلند را به رژیم وصل کرد که افشا نشدند

-- احمد ، Aug 1, 2010 در ساعت 11:59 PM

مصاحبه پژمان از پلیس هلند کار فوق العاده بود. باید پلیس را تحت فشار قرار داد تا جاسوس ها را دستگیر کند. باید از پژمان هم محافظت کرد که آسیب نبیند. البته فکر نکنم رژیم الان بتواند در خارج کشور غلطی بکند. پژمان جان ممنون برای همه زحماتت

-- فریبا ، Aug 1, 2010 در ساعت 11:59 PM

با باز شدن دوباره پرونده انوش غم و نگرانی وجود چاسوسان و همدستان شان را گرفت. قربون امرالله و پژمان برم خوب حال همه را گرفتند. دمتون گرم

-- محمود ، Aug 1, 2010 در ساعت 11:59 PM

ایرانی های خارج کشور هنوز هم متوهمند. هی می نویسند فدراسیون سراسری پناهندگان ! اگر کسی ندونه فکر می کنه این ها چی باشند .
دست یافتن به آن مدارک ها موقعیت خوبی را برای اپوزیسیون فراهم کرده همانطوری که ژورنالیست هلندی نوشته سازمان امنیت را وادار ساخته تا موضع رسمی بگیرند ولی اپوزیسیون از آن موقعیت استفاده نکرد. رد پای رژیم را در کومنت ها می شود دید

-- اکبر ، Aug 2, 2010 در ساعت 11:59 PM

تعداد جاسوسان در اروپا اندک نیست شناسایی آنها کار مشکلی نیست اما تعداد افراد شجاع که بخواهد آنها را افشا کند خیلی کم است. بهتر بود آقای اکبرزاده از آقای ابراهیمی می پرسید که بعد از افشاگری چه بلایی بر سرش آوردند. منظورم جمهوری اسلامی نیست منظورم مخالفین ظاهری جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی در تمام گروههای سیاسی جاسوس دارد حتی در گروههای پر ادعا و از کانال جاسوس های خود می تواند کاری کند که کسی جرات افشا کردن هیچ جاسوسی را نداشته باشد. آقای ماهری از جاسوس (...) در مجاهدین نوشتند. صدها (...) در بین مجاهدین هستند. سازمان فقط می خواهد عکس و فلیم بگیرد و به دنیا نشان دهد که ما هوادار داریم. جاسوس ها در اعتصاب غذا مجاهدین شرکت می کنند و مجاهدین خودشان هم می دانند که آن جاسوس برای چی اومده اما عکس و فلیم زیاد بودن را عشق است

-- سهراب ، Aug 2, 2010 در ساعت 11:59 PM

ا سلام
مقاله جالبی بود. فقط این اصطلاح ' فعال ضد جاسوسی چیز جدیدی است که اول بار است که در جایی بکار میرود.

-- ali farhadi ، Aug 2, 2010 در ساعت 11:59 PM

دوستان گرامی ایرادهای اصلی این مصاحبه این است که اولا مصاحبه شوندگان در جریان نبودند که آقای پژمان اکبرزاده با چه کسانی مصاحبه کرده است و آنها چه گقته اند ... حداقل در مورد من چنین بود. ... بهترین راه کشف حقیقت این است که در یک میزگرد رو در رو یک مصاحبه ترتیب دهند تا همه مسائل دقیق تر روشن شود.

ثانیا من همانطوریکه در مصاحبه ام گفتم در باره مرده ها می توان خیلی حرفها زد. جاسوس زنده احمد جعفری است که در این مورد در نهایت تاسف مهم ترین بخش های مصاحبه من نیامده است.
اگر میز گردی برای روشن شدن حقایق ترتیب داده نشود من بزودی در این مورد با نوشتن چندین مقاله یا کامنت روشنائی بوجود خواهم آورد. ...
مسئله اصلی در مورد جاسوسی احمد جعفری این است که چگونه ما به یقین رسیدیم که احمد جعفری جاسوس است و در آن زمان که هیچکس جرئت نمی کرد در این گونه مسائل درگیر شود ... چه کسی و چگونه این مسائل را به مطبوعات هلندکشید و جاسوسی احمد جعفری رسمیت پیدا کرد ... و اینکه چگونه جمهوری اسلامی با انداختن جو ترس و وحشت و اتهام زدن بزدلانه و مبتذل به دیگران ... تنها به نفع جاسوسان واقعی آب را گل آلود می کنند و دوباره به جوس ترس دامن می زنند.
آقای محمود ماهری چرا نام جاسوس و سازمانش را افشا نمی کنند؟

-- احمد پوری ، Aug 2, 2010 در ساعت 11:59 PM

اینجاش جالبه که بعضی‌ ها به اطلاعات ایران هنوز میگن ساواک ... بعد میایم اینجا ژست سیاسی میگیریم. من خودم اصلا سیاسی نمیدونم و از کار سیاسی کردن هم پشیمون میشم وقتی‌ این چیز هارو میبینم .....اینجا شبهه آدمی‌ رو دیدم که خیلی‌ ادعای سیاسیش می‌شه از چپ و کمونیست فقط ودکا خوری و سیبیل پرپشت استالینی گذاشتنو رو خوب یاد گرفته و البته استبدادشو ... حالا همین موجود کاشف به عمل اومده که ایران تو یه اداره که کار می‌کرده و یه کارمند معمولی‌ بوده جز اولین افراد بوده که با صدای اذون میپریده تو نمازخونه صف جلو میشسته جوری که آخوند‌ نماز خونه کم میورده جلوش... منظورم اینه بعضی‌‌ها کیس دادن واسه جواب گرفتن بعد کم کم دروغ هاشنو باور کردن و شدن یه سیاسی ۶ آتیشه در صورتیکه دنیا بیشتر از اون چیزی که فکرشو بکنین کوچیکه و یه همکار سابق یا یه همکلاسی سابق که اونا هم هشتشون گرو نهشون بوده و از بدبخهتی مالی فرار کردن آمدن خارج اتفاقی سر راهمون سبز میشن و گذشته مارو لو میدن و خودمونو به خودمون نشون میدن مثل همین شخصی‌ که گفتم و البته از این نمونه‌ها تا دلت بخواد اینجا فت و فراوونه...... تو کامنت قبلی‌ هم نوشتم در اینجور مواقع این عقده گشایی‌ها خیلی‌ خوبه چون ایرانی‌ داخل ایران میاد دستش که فقط به خودش متکی‌ باشه و اهمیتی به هیچ نیروی خارج از ایران نده .

-- شهاب ، Aug 2, 2010 در ساعت 11:59 PM

من از همه فعالین سیاسی، فعالین کارگری، پناهندگان بویژه سازمانهای چپ ایران تقاضا می‌کنم جلسه‌ای ترتیب دهند ، با حضور خبرنگاران ایرانی و خارجی آشنا به امور ایران و از هر دوی (...) و آقای ماهری دعوت کنند تا به سوالات پاسخ بگویند، زیرا در درجه اول باید از شرافت انسانها و حقیقت دفاع کرد، دوم؛ با شبکه‌های جمهوری اسلامی و مزدورانش در هلند باید مبارز کرد ، سوم سیاستهای دو پهلو و مزورانه دولت در قبال شبکه جاسوسی رژیم و سکوت در برابر فعالیت آنان در تمامی ضمینه‌ها و بازیهای دوگانه و مزورانه دستگا‌های اطلاعاتی هلند باید افشا شوند.
شهرام بجفی‬

-- شهرام بجفی ، Aug 2, 2010 در ساعت 11:59 PM

این افشاگری شاید تنها افشاگری با سند و مدرک بوده که سران وزارت اطلاعات هیچ راهی جز اعتراف به شکست نداشتند اما اگر پلیس امنیتی هلند و ژورنالیست هلندی به کمک آقای ابراهیمی نمی آمدند ، رژیم به کمک نفوذی های خود در احزاب اپوزیسیون ورق را بر علیه او بر می گرداند. کاملاً به یاد دارم که رژیم به هر شیوه ای روی آورد حتی سازمان مجاهدین خلق را هم گول زد تا غیر مستقیم از انوش و احمد حمایت کنند. بعد از گزارش پلیس و انتشار ماندگارترین مقاله روزنامه تراو ،
http://www.trouw.nl/krantenarchief/1996/07/27/2598707/Spionnen_voor_de_ajatollah_s.html?part=1

مجاهدین و گروههای دیگر شصت شان خبردار شد که رو دست خوردند و این بمیری از اون تو بمیری ها نیست. باز خوانی آن افشاگری لازم بود زیرا فکر به آن درس های گرفته شده از آن را به ما یاد آوری می کند. از همه بزرگوارانی که در این افشاگری دخیل بودند و در پخش و نشر آن کمک کردند باید قدر دانی شود. آقای اکبرزاده شما با پذیرش یک خطر ، دوستی خود را به مردم و دشمنی خود را با دشمنان مردم نشون دادید. از شما سپاسگزارم
خانمم می گوید بهتر بود که از آقای داریوش مجلسی هم در این صحبت می کردید. چرایش را خود آقای مجلسی به شما می گفت. بر قرار باشید

-- امیر ، Aug 2, 2010 در ساعت 11:59 PM

این فرصت طلب هایی که ما می شناسیم الان هم حاضر نیستند این موضوع طرح شود . گند کار خودشون در میاد. احمد از گندکاری های اینها اطلاع داره برای این است که در باطن چشم دیدن افرادی مثل امرالله را ندارند. اگر میزی برای این موضوع تشکیل شود خیلی خوب است ولی تحقق نمی یابد. اگر رحمان جرات امرالله را می داشت اوضاع ما خیلی بهتر بود. اگر ماه های بعد افشاگری را به یاد بیاری و صداقت هم داشته باشی می گویی که بی ربط نمی گویم

-- مهشید ، Aug 2, 2010 در ساعت 11:59 PM

نمی دونم آقای اکبرزاده خودش اون روزها را به یاد می آورد یا نه ، مبارزینی که الان سعی می کنند خودی نشون بدند اون زمونا برای نجات احمد جعفری ( بخوانید رژیم ) به غیر اخلاقی ترین سلوک ها دست زدند. بهترین اینها سکوت کردند . الان اگر خدایی نکرده رژیم بتواند خودش را تثبیت کند باز همپای احمد گذشته خودشان را تکرار می کنند. باید از آقای ابراهیمی خواهش کرد که از خاطرات آن دوران و رفتار کردار این افراد بگوید.
اگر روی این مصاحبه کار بیشتری می شد و تمام مسائل مربوطه بیان می شد بعنوان یک اثر تاریخی می ماند و می شد از آن درس گرفت. آقای اکبرزاده از شما ممنونم

-- جبلی ، Aug 2, 2010 در ساعت 11:59 PM

به نظر من ضمن کاستیهایی که این گزارش داره، با توجه به محدودیتها، کاری مثبت میباشد.خوب!!!، سوالهایی در این میان مطرح است که حتمن آقای اکبرزاده جواب خواهند داد . از جمله: انگیزه طرح این موضوع در این برهه از زمان، آن هم بعد از سالیان سال، طوری که موضوع برای خیلی ایرانیان یا ناشناخته یا فراموش شده بود. و اینکه آقای اکبرزاده به چه ضرورتی در این برهه از زمان میخواهند پاسخ بدهند.ولی باز هم میگویم آقای اکبر زاده دستتان دارد نکند. و اگر این برنامه را تکمیل نماید و در یک مجموعه وسیعتر به همه جوانب این ماجرا بپردازید بینهایت زیبا خواهد شد. امیدوارم در همین جا متوقف نشود.

من حاضرم به خاطره خود و دیگران جلسه ای ترتیب بدهم واز هلند و کشورهای اطراف همه فعالین شناخته شده را دعوت نمایم و شما در یک فرست کافی و با یک روش اصولی به افشاگری بپردازید. ضمن حق دفاع برای (...) . فکر کنم این منطقی تر خواهد بود تا فحاشی کردن. لطفآ فضای جنبش را اینگونه آلوده ننماید.همه ما مسوولیم که برای ارتقاء جنبش تلاش کنیم نه اینکه این چنین آن را لجان مال نمایم .فحاشی به هر شکل و به هر دلیل کار درستی نیست. به پرانسیبهای انسانی احترام بگذاریم و حتی با دشمان مان انسانی و مودب برخورد کنیم.
حبیب

-- حبیب ، Aug 2, 2010 در ساعت 11:59 PM

شهاب جان ، ساوک یعنی سازمان امنیت و اطلاعات کشور که حرف اول اینها می شود ساواک ! برای سیاسی ها و غیر سیاسی ها ، با سواد و بی سواد فرقی نمی کند.
زنده کردن و زنده نگهداشتن چنین افشاگری هایی به سود همه کسانی است که ریگی در کفش ندارند. باید گفت پژمان جان دست و پنجه ات درد نکند !
کسانی که ریگی در کفش دارند می خواهند فکر و هدف پژمان را منحرف کنند باید متوجه باشیم کسی آب را گل آلود نکند. باید به (....) فهماند که ما گول شما ها نخواهیم خورد. وظیفه ماست که این افشاگری را برای دوستان و آشنایان خودمان لینک کنیم

-- فرهاد ، Aug 2, 2010 در ساعت 11:59 PM

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.!!!!) کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد!!!!!!!

-- بدون نام ، Aug 2, 2010 در ساعت 11:59 PM

گزارش جالبی بود امیدوارم رادیو زمانه به این نوع برنامه ادامه دهد.

-- محمد امینی ، Aug 2, 2010 در ساعت 11:59 PM

جا دارد یک بار دیگر از گزارش عزیزان پژمان و رحمان و امرالله بویژه و روشنگری رحمان و اطلاعات امرالله قلبا سپاسگزار کنم که باز مطرح کردند. نه برای ترساندن و ایجاد جو وحشت آفرینی که برای هوشیاری در مرحله کنونی لازم است. نظرات من در اینجا هم، دقیقا جلب اذهان به علایم و نشانه های یک جاسوس بطور عام بود و اینکه بطور مشخص انوش جعفری چه هویت، کاراکتر و عملکردها و نکات علاقمندی به کدام فعالیت ها داشت و به ورثه اش سپرد و مرد. بگفته شاهدین وی فردی بغایت چرب زبان، با سفره باز، وارد به همه گروهها و با سابقه سیاسی، خاله زنک، چاپلوس و نوچه پرور و برپا دارنده یک پوشش گول زننده مانند فعالیت به اصطلاح اجتماعی و پای ثابت تمامی تظاهرات ها و نشست ها از دسته جات مختلف بود. اساسا در هر محفلی با هر نوع تفکری نفوذ میکرد و ضبط صدا، عکس و فیلم و مصاحبه و تهیه جمع بندی و گزارشات کتبی و بایگانی کردن همه آنان را میکرد. با هرکس بزبان و طرز تفکر خودش حرف میزد و اما پشت هرکسی در برابر رقیبش بدگویی و جوسازی میکرد.

-- (....) ، Aug 3, 2010 در ساعت 11:59 PM

گزارش را خواندم برنامه رادیویی را هم شنیدیم واقعا کار جالبی بود. از همه شما بخصوص از پژمان و امرالله تشکر می کنم

-- فرشاد ، Aug 3, 2010 در ساعت 11:59 PM

به به رادیو زمانه هم از این کارها می کنه؟ چه سر نترسی داره پژمان اکبرزاده . کاش سال 95 و 96 اینجا بودی. باز هم دیر نیست . خوب به خال زدی . حال همه جاسوس ها را گرفتی. خوشم اومد

-- مسعود ، Aug 3, 2010 در ساعت 11:59 PM

ba salam beh doostane aziz va arze khasteh nabashid.
man nemikham arzeshe kare shoma ra kam konam vali, soal injast cheh chize tazehee dar in gozaresh ast?va chera alaan?
chera rejimi ra keh beh naleh va natavani oftadeh inchonin por salabat neshoon midin?
va baad inkeh inhameh zed o naghiz chist? in yeki migooyad ahmad farar kard an yeki migooyad ozve shoraye panahandegan shod!!!! in aghaye invari migooyad samsonete foghe seri roosha!! labod an digariye anvari migooyad samsonete foghe seriye Chiniha???!!

vagheiyat in ast keh ahmad pas az an majera kamelan davtalabaneh khodesh hameh chi ra goft va pas az an ham salha dar holand kare penahandegi kard va beh kheyliha komak kard barha va barha elam kard hazer ast dar har dadgahi ya neshaste ziselahi sherkat konad va fekr mikonam bar khelafe in gofteh mitavanest farar konad na inkeh bemanad in dalile sakhifi ast keh baghiye jasoosan mitarsidand!!! yani cheh???

vali beh nazare man in mesdaghe kamele yek kalagh chehel kalagh ast bebakhshid manzooram kolle majera nist havashi an ast.
rahmane javanmardi behtar va manteghitar barkhord karde garcheh baz mortekebe eshtebahati shode az jomle gofte yek mah baad az marge anoosh dar hali keh yek sal baad az marge oo boodeh.zemnan talafi va deghe delihaye shakhsi ra kenar begozarim karha va khianate harkas beh parvandehye khode oo marboot ast.

ahmad salhaye sal chehreye mahboobe kamphaye penahandegi dar holand bood va az shomal ta jonoob az shargh ta gharbe holand oo ra mishenakhtand dar hali keh midanestand ham keh cheh masaeli darad va tamame moshkelat va ranjhayeshan ra beh oo migoftand
beh omide piroozi va naboodi jomhoori eslami va bargharari edalate ejtemaee

-- بدون نام ، Aug 3, 2010 در ساعت 11:59 PM

گزارش بدون اشکال نبود ولی می شود از این درسهای زیادی گرفت. برای کامنتی که به لاتین نوشته شده و ظاهرا بدون نام هم هست نام « احمد » ! را انتخاب می کنم تا دوستان بدانند که این کامنت گذار هم اسم دارد.

-- رحمتی ، Aug 3, 2010 در ساعت 11:59 PM

هرزمان که از "همه فعالین سیاسی، فعالین کارگری، پناهندگان بویژه سازمانهای چپ ایران جلسه‌ای ترتیب دهید، (که) با حضور خبرنگاران ایرانی و خارجی آشنا به امور ایران"، باشد قاعدتا باید دور از "لانه فساد" و زباله دانی توطئه باشد.

-- محمود ماهری ، Aug 3, 2010 در ساعت 11:59 PM

دوستان عزیز دراین شرایط حساس وفشارهای داخلی برمردم کشورمان . به این شکل اتهام وبرچسب زدن به دیگران هیچگونه ارزش حقوقی وحقیقی ندارد وتازه چرا همه شما وارد بحث ها واطلاعات سوخته میشویدوبه نظرشما عجیب نمیآید که چرا وچگونه دراین شرایط که احتیاج بیشتربه باهم بودن و باهرگونه نفاق وپراگندکی درصفوف ما نبایدبه دنبال این جوراتهامات وجوسازها راه بیافتیم وهورا بکشیم ومابایدجلوی اینگونه حرکت های موذیانه وفرصت طالبانه بعضی از افرادا که می خواهند از راه دیگری نفوذ درصفوف وهمبستگی داخلی ما ها بشوند شدیدا؛ بایدجلوگیری کنیم ونگذاریم که این دسترنج زحمات افردای که تاکنون باخلوص نیت درراه آزدای ودموکراسی برای کشورمان فعالانه تلاش وحمایت می کنند بدست این عوامل مشکوک ماراباخود به ناکجا اباد ببرند؟
اگرچنین است دراین میان وظیفه رادیوزمانه چه می تواندباشد که این خبرها را به چالش کشانده ومی توانست طی یک مصاحبه حضوری ورادیویی به گوش همه ایرانیان برساند ( والبته باحضور افراد بی طرف وشاکی ) ودرنهایت این مردم هستند که نتیجه گیری خواهندکردکه سمت وسوق این جریان درکجا خوابیده وازکجا وازطرف چه کسانی دراین اوضاع واحوال کنونی ایران به دادسخن کشیده شده است ؟
هوشیار باشید وبه دنبال بازیهایانحرافی جریانانی قرارنگیرید که شما رابه دنبال مسایل حاشیه ای و دورازوافعیت های اجتماعی وسیاسی وفرهنگی کشورمان سوق دهند؟ با سیاس ازشما ؟ مبارز حقوق برای آزدای وجهانی آراد

-- بدون نام ، Aug 3, 2010 در ساعت 11:59 PM

دوستان عزیز ! کاری نکنید که مسئولین محترم ما را از نظر دادن محروم کنند. گزارشی که توسط آقای اکبرزاده تهیه شده ، گزارشی است که نیاز ایرانیان خارج کشور است. بجای نظر دادن سعی نکنید که فضای گفتمان را عوض کنید. اگر غرض و مرضی در کار نباشد باید از رادیو زمانه و دیگر دوستان که در این گزارش نقش داشتند تشکر شود.
این گزارش یکسری را ترسانده و سعی می کنند آنرا مخدوش کنند

-- فرزانه ، Aug 3, 2010 در ساعت 11:59 PM

از گزارش و مصاحبه استفاده کردم ولی بعضی از کامنت ها مرا ناامید می کند.
آنهایی که می نویسند این اطلاعات ها سوخته است شاید خودشان مشکل دارند.
مرسی آقا پژمان

-- افشین ، Aug 4, 2010 در ساعت 11:59 PM

این گزارش که چکیده مقاله روزنامه تراو است. ضمنا فعال ضد جاسوسی یعنی چه؟

-- سعید ، Aug 4, 2010 در ساعت 11:59 PM

بر عکس نظر بعضی ها که می خواهند حرفی از این پرونده به میان نیاید ، اعتقاد دارم که باید این پرونده همیشه باز بماند . این پرونده برای همه ما درس زیادی داشت. همانطری که برای رژیم شکست بود برای همه ما پیروزی است. همه باید کوشش کنند که دیگران هم دست به افشاگری بزنند. هر کدام از ما می توانیم امرالله باشیم . نترسیم . افشا کنیم. به ایستیم.

-- شهرام ، Aug 4, 2010 در ساعت 11:59 PM

سعید جان ، فعال ضد جاسیوسی به افرادی می گویند که جاسوسان جمهوری اسلامی را شناسایی و افشا می کنند. مثل کمیته های ضد ترور - سازمان آذرخش و ....
اگر رادیو زمانه و آقای اکبرزاه ابعاد این کیس را باز کنند و اطلاعات بیشتری به ایرانیان بدهند خوب است .

-- بهزاد ، Aug 4, 2010 در ساعت 11:59 PM

تعداد افراد افشا شده توسط سازمان آذرخش که امرالله ابراهیمی عضو آن است زیاد است چرا شما فقط از محمود جعفری و احمد نام بردید ؟ البته در بیابان لنگه کفش هم نعمت است.

-- شهریار ، Aug 4, 2010 در ساعت 11:59 PM

با اینکه ایرانیان خارج کشور خودشان را پناهنده سیاسی معرفی می کنند ، محافظه کار تر و ترسوتر از ایرانیان داخل کشور هستند. کمتر کسی جرات کرد این لینک را به اشتراک بگذارد. نوجوانان ایرانی از تظاهرات های خیابانهای تهران فیلم و عکس تهیه می کنند و آنرا به اشتراک می گذارند ولی خارج کشوری ها در خانه خود هم می ترسند. دم رادیو زمانه گرم

-- مهران برزگر ، Aug 4, 2010 در ساعت 11:59 PM

ضمن سپاسگزاری از خبرنگار محترم، آقای پژمان اکبرزاده و همه دوستان که در رابطه با این موضوع، که متاسفانه فراموش شده بود، اظهار نظر میکنند. اما سوال من این است که چرا خبرنگار محترم بعد از سالها این موضوع را بهمان شیوه، بدون داده‌ها و شواهد جدیدی ارائه میدهد، با توجه به جنگ سیاسی، تحریم اقتصادی و تهدید حمله نظامی بین رژیم و دول غربی که به نهایت خود رسیده است، یادآوری این مطلب ضروری است که در طول این ۳۰ سال اپوزیسیون ایران همیشه بخاطر سیاستهای مماشات بین رژیم و دول غربی تحت فشار و وجه المصالحه بوده است و دول غربی حداکثر بهره کشی‌ را کرده‌اند، بهرحال رادیو زمانه با بودجه دولت هلند اداره میشود و در چهارچوب منابع و سیاستهای دولت هلند عمل می‌کند، اما نقطه مثبت این است که این پرونده از آرشیو حافظه های فراموش شده بیرون آورده شده و به بحث گذارده شده است و این فرصت مغتنمی برای ایرانیان است که اینبار با ارائه آن به افکار عمومی و فشار بر دولت هلند بخواهند که اسناد را انتشار داده و جاسوسان و تروریستان را به مجازات برساند، که ایرانیان باید همت کنند و به یک سازمان دهی منسجم مبادرت ورزند.
.
با توجه به ادعا‌های آقای ماهری، هم رژیم جمهوری اسلامی و هم دولت هلند در حال توطئه بر علیه ایرانیان هستند زیرا افشای مدارک در خنثی کردن برنامه‌های جاسوسی-تروریستی بر علیه ایرانیان حائز اهمیت است، اما متأسفانه ایشان به ادامه همان فضای ایجاد تشنج، تهمت و افترا زنی‌ ادامه میدهند و این بدعت خطرناکی برای همه ایرانیان و اپوزیسیون در خارج از کشور است است زیرا این همان چیزی است که رژیم می‌خواهد، چون عناصر فعال و زحمتکش که در در پروسه مطالبات و خواستهای دموکراتیک مردم ایران در روند براندازی جمهوری اسلامی فعالیت میکنند از صحنه بیرون پرتاب میشوند؛ به جّو نامنی دامن میزند؛ در بین ایرانیان ایجاد شکاف کرده و روحیه آنان را تضعیف می‌کند، این بسیار خطرناک است و باید جلوی آنرا بگیریم، من امیدوارم که آقای ماهری به این مسئله بیشتر بی‌ اندیشد.
از وظایف هر انسان آزاده است که از حقیقت و شرافت انسانی‌ و سیاسی انسانهای دیگر دفاع کند.
به امید آن روز که هر چه زودتر مردم ایران به اهداف رهائی، استقلال، آزادی، دموکراسی و سرنگون کردن جمهوری اسلامی در تمامیتش نایل آید.
شهرام بجفی

-- شهرام بجفی ، Aug 4, 2010 در ساعت 11:59 PM

جاسوسان جمهوری را باید افشا کرد اما بدون سند و مدرک نمی شود . احمد جعفری را با سند و مدرک معتبر افشا کردند. همه اپوزیسیون نما ها به کمک احمد آمدند ولی افشا کننده با سند و مدرکی داشت احمد را وادار به اعتراف کرد. با روشهای سازمان مجاهدین خلق نمی شود کسی را متهم به جاسوسی کرد. هر کس که از آقای رجوی انتقاد کرد متهم به جاسوسی شد اما هیچکس برای گفته های مجاهدین پشیزی ارزش قائل نشد. کارمندان عزیز رادیو زمانه من از شما ممنونم که با نوشتن این گزارش باعث هوشیاری ما شدید. آقای اکبرزاده ممنون

-- صادق ، Aug 4, 2010 در ساعت 11:59 PM

با سلام به گردانندگان راديو زمانه،
من مخاطبم دبير وب سايت راديو زمانه هست که ظاهرا همه نظرات پس از تاييد ايشان منتشر می شود.
من از ايرانيان قديمی در هلند هستم که در اوايل دهه شصت به کشور هلند پناهنده شدم. و عليرغم گذشت زمان هنوز حساسيت ام را نسبت به سرنوشت خود و هموطنانم را از دست نداده ام. تجربه نشان داده است که عليرغم اختلافات فکری، ايرانيان مقيم هلند همچون هموطنان در ساير کشور ها به منافع کلان ملی شان اهميت می دهند که نمونه آن را در تحولات يک سال گذشته مشاهده کرديم.يقينا هر عاملی که موجب شود که هموطنان ما با همه تنوعاتشان در تعقيب مصالح کلان شان،به هم نزديک شوند و با هم به تفاهم برسند مثبت هست و هر عاملی که موجب سوء ظن ، بد گمانی، توهم پراکنی، تفرقه افکنی گردد نتايج منفی دارد. به همين خاطر همچنان که ما از وجود جاسوسان رژيم جنايتکار جمهوری اسلامی ضربه می بينيم، از جو بدبينی ، توهم پراکنی ، ايجاد نفرت نسبت به همديگر ضربه بيشتری می خوريم.
من گاها به راديو زمانه گوش می دهم خصوصاهر روز به وب سايت اش را سری می کشم، متاسفانه اين بار با مطالعه کامنت های مربوط به اين موضوع بسيار متاثر شدم، زيرا در بعضی از اين کامنت ها از ادبياتی استفاده شده که علاوه بر آنکه با هدف های آگاهگرانه راديو در تعارض است بلکه گويی وب سايت راديو بستری فراهم کرده که از طريق آن ذهن های مريض و ماليخوليايی بتوانند عقده ها و علقه ها و تسويه حساب های شخصی شان را به سر هم خالی کنند و جو بين ايرانيان را نا سالم و آشفته تر سازند، اينکه افراد بخواهند نا جوانمردانه از امر جاسوسی برای تسويه حساب های شخصی استفاده کنند بسيار خطرناک است و از رسانه ای همچون راديو زمانه انتظار می رود به اين امر دقت بيشتری مبذول دارند. ادبيات به کار گرفته شده بيشتر به ادبيات ترور سياسی شبيه هست تا ادبيات برخورد فکری .
از شما تشکر می کنم و برايتان آرزوی سلامتی و موفقيت دارم.
با تشکر پيروز

-- pirouz ، Aug 4, 2010 در ساعت 11:59 PM

پژمان عزیز،
اولا سپاس از گزارش نسبتن جامعت. تشکر مضاعف به این دلیل که من با وجود اینکه بعنوان فعال دانشجویی-سیاسی ٧-٨ سالی با جمع سیاسیون ایرانی در هلند نشست و برخاست داشتم [و هنوز هم گهگاه دارم!] و اتفاقن ٢ تن از مصاحبه شوندگان از دوستان محترمم هستند، تا بحال از هیچ کس به اندازه سر سوزن هم چیزی نشنیده بودم! این سکوت جامعه سیاسی هلند به چه معنی می تونه باشه؟ چند روزیه دارم بهش فکر می کنم!

-- وحید ، Aug 5, 2010 در ساعت 11:59 PM

آقا وحید درست می فرمایند. خیلی می ترسند که گشت و گذار در این پرونده موجب فاش شدن رابطه خودشان با احمد و محمود شود. گزارش آقا پژمان ، گزارش کاملی از اتفاقات نیست ولی خدمت زیادی به جامعه ایرانیان خارج کشور کرد. دستش درد نکند

-- بهرام ، Aug 5, 2010 در ساعت 11:59 PM

وحید جان ، اگر به جواب این سئوال که چرا آنها لینک این گزارش را « شر » نکردند رسیدی ، به چرا به شما نگفتند میرسی. در بعضی از کامنت ها از آقای اکبرزاده سئوال شد که چرا این پرونده را باز کرد من از آنها می پرسم چرا باید آنرا مخفی کنیم؟ چه ریگی در کفش ماست ؟

-- مزدا ، Aug 5, 2010 در ساعت 11:59 PM

سکوت و منتظر سازمان امنیت هلند ماندن کار بیهوده ای است باید از سازمان آذرخش حمایت کرد تا مخالفت سازمان امنیت هلند را نادیده بگیرد و کلیه مدارک صوتی - تصویری و مکتوبات را انتشار دهد. همچنین باید به همه آنهایی که ناخواسته و نا دانسته به دام عوامل سازمان جاسوسی ایران افتادند اطمینان داد که از حیثیت آنها دفاع می شود و از آنان خواست که دیده ها و تجربیات خودشان را در اختیار همگان بگذارند. در حاضر فقط جمهوری اسلامی نیست که خواهان مخفی نگهداشتن این موضوع است فریب خوردگان و یاری کنندگان به ماموران ناشناخته وزرات اطلاعات در صف اول تخطئه این پرونده قرار دارند.
باید از آقای اکبرزاده خواهش کرد که این موضوع را پیگیری کند تا به نتیجه برسد. پشنهاد می کنم یک مصاحبه شفاف تر از این موضوع انجام شود تا ریز مسائل در اختیار مردم قرار گیرد. باید از سازمان مجاهدین ، حزب کمونیست کارگری ، همکاران انوش در مرکز جاسوسی « آوا » ، آن دسته از هواداران مجاهدین که انوش از طریق آنها اطلاعات غلط را به دفتر مجاهدین خلق تزریق می کرد. کالبد شکافی این پرونده برای اپوزیسیون خارج کشور فواید فراوانی دارد نباید از آن دوری کرد

-- افشین ، Aug 6, 2010 در ساعت 11:59 PM

دوستان عزیز لطفا این مقاله را مرتباً در فیسبوک شیر کنید تا ایرانیان به این مساله بیشتر توجه کنند، ایرانیان اگر بخواهند این پرونده را دنبال کنند تا به نتیجه برسند باید یک سازمان دهی قوی را ایجاد کنند تا موضوع را در جامعه به بحث گذاشته و مطرح کنند و با ایجاد جریان اجتماعی دولت هلند مجبور به افشای همه جزئیات شده و مجرمان را به دستگاه عدالت تحویل دهد، در غیر اینصورت، پرونده بازهم به فراموشی سپرده خواهد شد

-- شهرام بجفی ، Aug 6, 2010 در ساعت 11:59 PM

با آقای شهرام نجفی صد در صد موافقم. باید این گزارش را گسترده و وسیع پخش کرد تا همه در جریان قرار بگیرند و پلیس مجبور به افشای جزئیات شود.

-- ناهید ، Aug 6, 2010 در ساعت 11:59 PM

متاسفانه تمام حقیقت در این گزارش درج نشده،این گزارش کاملأ حساب شده طراحی شده و اگر لازم باشد بعنوان فردی که تمامی موارد آن سالها را دنبال میکردم (از جمله پس از قتل انوش) (....) همه چیز را منتشر خواهم کرد. آقای اکبرزاده هم به دلیل معروف شدن فریب افرادی را خوردند که بعد از انتشار این مطلب،به ایشان به به می گویند.
اگر رادیو زمانه آمادگی آن را دارد که با حضور تمامی افراد که در آن سالها در هلند بوده اند،جلسه ای را ترتیب دهد تا ماجرای مرگ انوش کالبد شکافی شود.(....) بنده هیچ دفاعی از انوش و برادر ایشان ندارم،ولی نمیتوان بر اساس گزارش یک روزنامه هلندی به افراد نسبت جاسوسی و یا غیر جاسوسی داد، متاسفانه در برخورد با انوش و برادر ایشان فقط موضع سیاسی لحاظ می شود که امروزه هم خیلی از ایرانیان به هم نسبت می دهند.اگر بر اساس اسناد و مدارک سازمان اطلاعاتی هلند محرز گردد که انوش جاسوس بوده،آنموقع می بایست،امرالله،نازنین که تازه بعد از قتل انوش اطلاعیه داده اند نیز مورد بازجوئی قرار گیرند.چون آنها میدانستند و تنها بعد از قتل انوش اعلام کردند.
من این مطلب را به نام یک بیطرف می نویسم و فقط با برگزاری یک نشست همگانی حاضرم با هویت اصلی خودم بعنوان فردی که مسائل آن سالها را دنبال می نمود،تمامی دانسته های خود را در اختیار ایرانیان هلند بگذارم.
یک بیطرف

-- بدون نام ، Aug 8, 2010 در ساعت 11:59 PM

صد رحمت به جمهوری اسلامی شماها که سانسور چی قهار هستید ، فقط نظرات مطابق میلتان را منتشر میکنید. هر جا ایرانی هست سانسور هست. اگر تا ۵ روز دیگر نظر قبلی مرا چاپ نکنید به پارلمان هلند شکایت میکنم تا آنها بدانند این بودجه کجا میرود.

-- mahdi ، Aug 9, 2010 در ساعت 11:59 PM

بیشترین نظرها زیر این کامنت ثبت شده که فکر می کنم در سایت " زمانه " کم نظیر و شاید هم بی نظیر بوده باشد. ده ها و یا بیشتر از صد نظر از مخالفین رژیم است و حذف و یا سانسور کردن نوشته های عوامل رژیم را کار خوبی نمی دانم. بگذارید آنها هم بنویسند

در مورد کامل نبودن آن فکر می کنم آقای اکبرزاده هم همین نظر را داشته باشد اما از گزارش خیلی خوشم آمد. حداقل یک بار دیگر ترس و دلهره را در دل جاسوسان زنده کرد
آقا مهدی ! شما می توانید همان نوشته ای که سانسور شده را در صفحه فیسبوک کامنت بگذارید

-- اردشیر و آزیتا ، Aug 9, 2010 در ساعت 11:59 PM

مبارزه با جاسوس های جمهوری اسلامی باید همه جانبه باشد نه انتخابی و سلیقه ای ! چرا اردوگاه جاسوسان معروف به گروه آوا را افشا نمی کنید ؟

-- تیمور ، Aug 11, 2010 در ساعت 11:59 PM

در ضرورت مطرح شدن دوباره این موضوع حرفی ندارم و خیلی هم خوشحالم اما این گزارش کامل نیست بهتر بود بیشتر وارد جزئیات می شدید. در نظرها هم نکته های جالبی است که توجه به آن لازم است. اطلاع رسانی هم خیلی ضعیف بوده باید به اینهم توجه شود

-- علیزاده ، Aug 11, 2010 در ساعت 11:59 PM

آقای تیمور نوشتند که چرا اردوگاه جاسوسان معروف به گروه آوا را افشا نمی کنید . گروه آوا را که چند سال پیش افشا کردند. افشاگری اش را تو اینترنت می توانید پیدا کنید. خودم برات سرج می کنم

-- طیبه ، Aug 12, 2010 در ساعت 11:59 PM

طیبه خانم من لینکی نمی بینم. چی را باید سرج کنم ؟ قرار بود برای آقا تیمور سرج کنی و به ایمیل او بفرستی و یا برای همه بگذاری ؟

-- نظرپور ، Aug 12, 2010 در ساعت 11:59 PM

ماموران رژیم کم نیستند که هیچ بلکه بسیار فراوانندو در لباسهای متفاوت از هم در میان ما حضور دارند و از کم هوشیاری ما نهایت سود را میبرند . نخستین هدفی را که این گروه تعقیب میکنند بزرگ کردن نقاط اختلاف میان اپوزیسیون است و در عین حال تشویق و تبلیغ سطحی نگری که خود به خود ما ملت به آن دچار هستیم

-- عباس ، Aug 12, 2010 در ساعت 11:59 PM

جمهوری اسلامی + اعضاء سازمان پناهندگی روتردام + اعضای گروه آوا + بخشی از هواداران مجاهدین + بخشی از هواداران حزب کمونیست کارگری + تعدادی نویسنده و روشنفکر + همه دوستان و جیره خواران انوش = نمی خواهند این پرونده به جایی برسد. شاعر معروف و مبارز آقای نعمت آزرم - میم آزرم - که برای همه ما محترم است از فرانسه به هلند آمد و شب را در خانه انوش ماند هنوز واکنش نداده که آن شب در منزل انوش چه گذشته است. نویسنده معروف و محترم آقای نسیم خاکسار هنوز عنوان نکرده که انوش در ملاقات های پی در پی از او چه می خواسته است. چرا واکنش نشان نمی دهیم ؟

-- قندی در محضر آقای رضایی ، Aug 12, 2010 در ساعت 11:59 PM

قبلا تو سایت زمانه آمده بودم ولی این مطلب را ندیدم الان از پیک ایران به اینجا رسیدم. ما که همین بغل زندگی می کنیم هیچ اطلاعی از این ماجرا نداشتیم. اطلاع رسانی در خارج کشور خیلی ضعیف است . ممنون که اطلاع رسانی کردید. برای هشیار شدن جامعه ایرانی بیرون از ایران باید این مطلب را در سایت هایی که بازدید کننده زیادی دارد گذاشت. باز هم از شما ممنون

-- شهیر تبریزی ، Aug 12, 2010 در ساعت 11:59 PM

اگر همه ایرانیان همت کنند و پلیس هلند را تحت فشار قرار دهند تا یکی از این جاسوس ها را دستگیر کند ، خبر همه جا می پیچد و بقیه از ترس خودشان دست به افشاگری می زنند تا به دام پلیس نیافتند. آقای اکبرزاده گل کاشتی

-- هانیه ، Aug 12, 2010 در ساعت 11:59 PM

دوستان و رفقای گرامی , شتر سواری دولا دولا نمیشه, اینجا همه آزادند وبراحتی
به فعالیت سیاسی بپردازند که اکثر ایرا نیان خارج نیز چنین میکنند و حکومت
هرزه اسلامی نیز با معظلات داخلی وخارجی روبروست و جرئت داخل شدن به
صفوف مبارزین را کمتر در خود احساس میکند ,چه را میخواهد کشف کند؟
تقریبا قسمتی از زندگی ایرانیان کم و بیش صرف مبارزه علیه استبداد سیاه
مذهبی میشود, این نوع ایجاد وحشت و هیاهو جز منذوی کردن سیاسیون
و مایوس کردن بخصصوص جوانان علاقه مند به پیگیری مسایل ایران پیامدی ندارد
بنده منکر جلوگیری از نفوذ ملا یان به صفوف مقاومت نیستم ولی اگر ترسی
وجود داشته باشد داخل ایران است که پنجه در پنجه درگیرند البته برای دوستانی
هر از گاهی سفری به ایران میکنند میتواند خطر حبس واعدام در پی داشته باشد
با احترام وامید استقرار دولت دموکراتیک در ایران . رضا هلند

-- با احترام وامید استقرار دولت دموکراتیک در ایران . رضا ه ، Aug 12, 2010 در ساعت 11:59 PM

آقا عباس قشنگترین نظر را داد . واقعن همین طور است. جاسوس در بین زیاده . دوزاری ما کجه . اگر این دوزاریه را راست کنیم راحت می تونیم آنها را شناسایی کنیم. چون همانطوری که آقا عباس نوشت خط آنها معلومه و خودش به ما نخ میده. حالا با این کاری که آقا پژمان شروع کرده شاید به جایی برسه. منکه امیدوارم

-- شیبانی ، Aug 13, 2010 در ساعت 11:59 PM

گزارش مفیدی است ولی گزارشگر خیلی گذری از کنارش عبور کرد و رفت. شاید گزارشگر خودش از تمامی وقایع خبر دارد و نمی داند که خوانندگان این گزارش که هیچ ار آن اتفاقی که موضوع گزارش است نمی دانند نمی توانند آنرا خوب بفهمند.

-- فرید ، Aug 14, 2010 در ساعت 11:59 PM

گزارش خوبی است. چرا لینکش فقط در فیسبوک است. لینکش در سایت رادیو زمانه مخفی است ؟

-- البرز ، Aug 15, 2010 در ساعت 11:59 PM

علاوه بر سؤالاتی که در بخش نظرها به ثبت رسیده خودم هم چند سؤال داشتم که آنرا برای آقای ابراهیمی ایمیل کردم و ایشان در جوابم نوشتند که جواب همه سؤالات را برای سایت زمانه فرستادند اما من که در اینجا هیچ جوابی نمی بینم. بی توجهی به خواسته حوانندگان عمل شایسته ای نیست

-- شهریار ، Aug 23, 2010 در ساعت 11:59 PM

گزارش شما حتی از آنچه که در روزنامه هلندی آمده کمتر است. معمولاً روند زمان گزارش را کاملتر می کند ولی شما همه جایش را بریدید. روزنامه های فارسی زبان ترجمه فارسی آن را چاپ کردند و احتمالاً در آرشیوشان هست می توانید از آنها درخواست کنید. حداقل 5 روزنامه فقط در سوئد آنرا پوشش دادند

-- فریدون ، Aug 26, 2010 در ساعت 11:59 PM

مصاحبه را قبلا شنیده بودم و الان همه نظرات را مرور کردم . حجم بالای نظرات کمّی و کیفی بی نظیر است و شاید رکورد همه لینک ها را زده باشد ولی بی توجهی و پنهانکاری افراد سرشناس هلند نسبت به این موضوع را به ضرر جامعه ایرانیان خارج کشور می دانم. مثلاً در یکی از این کامنت ها به ملاقات های نویسنده معروف که خدمتشان ارادت دارم اشاره می کند اما او یک روز بعد از انتشار اطلاعیه آقای ابراهیمی ، آنرا از دوستانش در روتردام تقاضا کرد و دوستی در فی فی آر می گفت که گرفت خواند ولی هیچی نگفت ! کسان دیگری هم که با انوش و احمد ملاقات های زیادی داشتند سکوت کردند.
فعالیت انوش در سالهای آخر و بخصوص ماههای آخر عمرش گسترده تر شده بود و برای نفوذ در گروههای دیگر مجبور بود که ارتباط مسقیم خود با مجاهدین را قطع کند. بعد از این تاریخ انوش خط وزرات را از طریق یکی از دستیارانش در مجاهدین پیش می برد و از طریق او اطلاعات غلط و تفرقه افکنانه به مجاهدین می داد و اطلاعات درون مجاهدین را می گرفت. کل فعالیت انوش و احمد جعفری فقط آنچه که در گزارش آمده خلاصه نمی شود. اگر تحقیقات جامعی صورت گیرد و خط و خطوط و عملکردهایشان موشکافی شود خدمت بزرگی به اپوزیسیون خارج کشور است.

-- نادر ، Aug 28, 2010 در ساعت 11:59 PM

این افشاگری در شرایط آن سالها نیاز واقعی جامعه ایرانی بود رژیم به راحتی می توانست هر جایی که دوست داشت نفر بکارد و خیلی جاها هم کاشت. بعد از این افشاگری جامعه ایرانیان سوئد تکون خورد و فعالین سیاسی هشیار شدند. از واکنش های منفی این افشاگری می شد عمق ضربه به رژیم را متوجه شد. بیشتر ایرانیان پناهنده منفعل بودند، چشم انداز پیروزی وجود نداشت و رژیم هم همه جا نفر داشت . اتحادیه ها - رادیو -نشریه - سازمانهای پناهندگی و غیره هیچکدام این افشاگری را پوشش ندادند یعنی نمی گذاشتند که بدهند. فعالین راه کارگر در سوئد می خواستند نقش فعالی داشته باشند ولی در عمل ماندند البته پوشش روزنامه هلندی و چاپ ترجمه آن در نشریه فعالین راه کارگر در بیداری جامعه سوئد نقش مثبتی داشت. باز خوانی و یاد آوری آنچه گذشت هم لازم بود

-- جلال ، Aug 29, 2010 در ساعت 11:59 PM

در فیسبوک به این لینک بر خورد کردم . اطلاعی از مصاحبه جدید نداشتم اما در جریان اتفاقات 95 و 96 بودم. با صدای بلند شعار می دهم مرگ بر پول . مرگ بر پول . مرگ بر پول . بعضی ها طوری می گویند که در جریان جاسوسی انوش و احمد نبودم که آدم باورش می شود ! سفارت رژیم در هلند جسد انوش را به ایران برد و در ایران برایش مراسم گرفت این کار در هیچ کشوری سابقه نداشت ! آقایانی که از جاسوس بودن انوش اطلاعی نداشتند ! با دریافت پول کلان برای انوش مراسم پر هزینه ای گرفتند که اینکار اصلاً سابقه نداشت حتی برای شاعران و نویسندگان به نام ! آقایان در اوج بی خبری ! بی واسطه هم جریان مراسم را به رئیس احمد و انوش گزارش می دادند. پیرت بسوزه ای پول ! حالا که رادیو زمانه این زنده به گور شده را از گور در آوردند باید منتظر باشیم تا یکی از آن زیر زمینی ها دست به افشاگری بزند و همه متوجه شوند در آن زیر زمین چه می گذشت. امان از آن زیر زمین

-- سوسن ، Aug 30, 2010 در ساعت 11:59 PM

از همه دوستان در " زمانه " و به ویژه آقای پژمان اکبرزاده خواهش می کنم الان که با وسایل جدید ارتباط جمعی از جمله اینترنت انتقال اطلاعات آسان شده کاری کنید که همه متوجه این افشاگری ها شوند و همه بتوانند اطلاعات خودشان را بگویند و بنویسند. همه می دانند که انوش و احمد تنها نبودند اگر شما فرصتی و امکانی برای بیان نظرات فراهم کنید خیلی ها حرفی برای گفتن دارند. نصیحت من به همه این است که بگوئید و بنویسید تا جیره خواران جرعت نکنند با ماسک مخالف رژیم در بین ما بلولند. از اینکه نظر قبلی مرا سانسور نکردید و به من اجازه دادید تا درد دلم را بگویم متشکرم

-- سوسن ، Aug 31, 2010 در ساعت 11:59 PM

من سعی کردم نظرات کلیه عزیزانی که کامنت گذاشته اند را بخوانم . آنچه که من درکامنتها ندیدم ، این است که : دوستان به ضعف خودمان بعنوان مخالفین نظام توجه نکردند.
بنظرمن ، مابعنوان مخالفین نظام اصول و مبنایی در راستای برچیدن نظام نداریم . بدین معنا که، وظیفه ما بعنوان مخالف نظام ، فراهم کردن شرایط برچیده شدن نظام است . ازاینرو، نبایدکارهایی را انجام دهیم که بنفع نظام تمام شود. اما بکراردیده میشود که دوستانی کارهایی انجام میدهند که درجهت ماندگاری نظام است. درواقع آنان کاری را انجام میدهند که رژیم میخواهدو طبیعاً تلاش میکند که از طریق عوامل خود انجام دهد. ازاینرو است که تشخیص دوست و عامل نظام برای مخالفین مخدوش شده ، درنتیجه بدیهی است که اشخاصی مثل محمودجعفری و برادرش ، بتوانند درمیان ما رخنه کنند و درجهت شناسایی و به انحراف کشیدن مبارزات به راحتی گام بردارند.
حال سئوال این است : تا کی مامیتوانیم به این روند ادامه دهیم ؟؟ تا کی باید مرتب تلاش کنیم ، اما نتوانیم به هدف یا اهداف و آرمانهایمان برسیم؟
بنظرمن ،باید چاره ایی اندیشیدو بهترین راه درحال حاضر، تبادل نظر بین کسانی است که بواقع مخالف نظام هستند و در راه برچیدن نظام تلاش میکنند. پس باید امکان و شرایطی رافراهم کنیم تا با کمک هم بتوانیم به یک راه حل مشترک برای شناسایی و منزوی نمودن عاملین نظام پیدا کنیم.

-- فرجادفر ، Aug 31, 2010 در ساعت 11:59 PM

دوستان زیادی به نفوذ رژیم متوهمند. وجود جاسوس در صف اپوزیسیون را انکار نمی کنم اما نباید زیاد آنرا گنده کرد. اطلاعیه ای که در فوریه 96 صادر شد در موقعیت خودش یازده سپتامبری بود. واقعا هم مثل بمب پیچید و رژیم نتوانست اوضاع به وجود آمده در آن روزها را مهار و کنترل کند. همین توهمات آن روزها هم بود. رژیم می زند ! رژیم می کشد ! همه منتظر خوردن حلوای مراسم امرالله ابراهیمی بودند و هر چه امروز و فردا کردند اتفاقی نیافتاد. وقتی رژیم در آن شرایط نتوانست در روند این افشاگری تأثیر بگذارد امروز اصلاً نمی تواند چونکه خیلی ضعیف تر از آنروزهاست. چند روز پیش مسعود گلایه داشت که نباید مردم را ترساند به نظرم حق دارد. باید با حرکت مشترکمان ، همبستگی و اتحادمان ، هشیاری و بینایی مان صف خودمان را پاک و منزه کنیم و به رژیم و عواملش به گوییم ما همه با هم هستیم و جای تو در زمهریر تاریک زمستان است

-- مرتضی ، Aug 31, 2010 در ساعت 11:59 PM

شخصی با امضاء بیطرف ،پیشنهاد داده است که جلسه عمومی گذاشته شود و ایشان اطلاعاتش را که ظاهراً از زاویه دیگری است ، به اطلاع عموم برساند. هرچندکه تصورنمیکنم برگزاری چنین جلسه ایی ازسوی رادیو زمانه ممکن باشد . اما بنظرمن هم برگزاری یک جلسه عمومی بسیارخوب و لازم است تا این امکان بوجود آید که حداقل به یک راه حل مشترک برای رفع این مشکل دست پیداکنیم . ازاینرو، بسیارمطلوب خواهد بود که حداقل از سوی جناب امراله ابراهیمی ، شرایط برگزاری چنین جلسه ایی فراهم شود.

-- فرجادفر ، Sep 1, 2010 در ساعت 11:59 PM

علت مستقل معرفی کردن تشکل آذرخش و امرالله ابراهیمی از سوی رادیو زمانه و خبرنگار جوانش روشن نیست. تشکل آذرخش و شخص امرالله صد در صد به سازمان مجاهدین خلق وابسته اند و همه اعضای جدا شده از سازمان مجاهدین خلق وابستگی شان را تایید می کنند. جدایی امرالله و جنگ زرگری طرفین از روز اول لو رفته بود. امرالله از مجاهدین جدا نشد بلکه بعد از یک جنگ زرگری مسئولیتش عوض شد. استقلال امرالله و تشکل آذرخش دقیقا مثل آقای مهدی سامع و تشکل موسوم به سازمان چریک های فدایی خلق است. بد برداشت نکنید. نمی خواهم کل این گزارش و یاد آوری یک خاطره تلخ و شرین را زیر سئوال ببرم فقط می خواهم بگویم کسی را که چند هفته پیش در اتاق مدیریت پاریس بوده و ده ها شاهد هم وجود دارد مستقل معرفی نکنید تا همه گزارش تان بی ارزش شود. می توانستید واقعیت را به مردم بگویید تا ناچار به حذف نظر من نشوید

-- محمد حسین ، Sep 1, 2010 در ساعت 11:59 PM

متاسفانه تا کنون افتخار آشنایی با آقای فرجادفر را نداشتم ولی گویی تازه پا به میدان سیاست گذاشته اند. جناب فرجادفر گرامی ، اگر مدتی در میدان سیاست می بودید متوجه می شدید که آقای " بیطرف " بی طرف نیست و یقین داشته باشید که آفتابی نمی شود و سعی می کند مخفی بماند.

-- مهدی ، Sep 2, 2010 در ساعت 11:59 PM

دوست گرامی جناب مهدی ، بله میشودگفت که من درمیان شما جدیدهستم و شناختی از کامنت گذاران ندارم . اما من متوجه منظور آقای بیطرف شدم ، بخصوص اینکه پیش شرط بیان نقطه نظراتشان را در برگزاری جلسه ازسوی رادیو زمانه قرارداده بودند. من باوجودیکه بودنداز دیگرعزیزانی که پیشنهاد نشستی را داده بودند ، مخصوصاً جناب بیطرف را بعنوان پیشنهاد دهنده معرفی کردم تا عکس العمل ایشان را داشته باشم .اگر آقای بیطرف با این پیشنهاد موافقت میکردند، یک نتیجه میگرفتیم و اگرمخالفت میکردند یک نتیجه دیگر.بهر روی ازانجائیکه من شناختی روی اشخاص کامنت گذارندارم، سعی کردم پیش داوری ننمایم.
بهر حال، من با انجام جلسه ایی برای رسیدن به یک راه حل مشترک بین فعالان صدیق و راستین مخالف نظام ، کاملاً موافق هستم و پیشنهاد دادم که جناب امراله ابراهیمی دعوت کننده وبرگزار کننده این نشست باشند. ازجنابعالی هم بابت اینکه به کامنت من توجه نمودید، ممنون هستم. وامیدوارم که شما نیز موافق برگزاری چنین نشستی باشید.

-- فرجادفر ، Sep 3, 2010 در ساعت 11:59 PM

دوست عزیز ؛ رسم بر این است که مصاحبه کننده و مصاحبه شونده به سئوال های مربوطه جواب می دهند ولی در اینجا هیچکدامشان رمقی برای این کار نداشتند حالا شما آقای فرجادفر انتظار بلند کردن سنگ بزرگی را دارید.

-- یوسف رزاقی ، Sep 7, 2010 در ساعت 11:59 PM

اگرچه احتمال درج این حقایق در این "زمانه" کم است. ولی با ایمان به یافته های خود، باید بگویم که کامنت های قبلی من سلاخی و سانسور شده ولی نام من در "اعترافات" لباس شخصی ها بجای مانده. از آنجا که این گزارش به طرح و توجه به وجود جانشین زنده انوش کمک کرده، مثبت است. هرچند که موجب شد که مرا با نهدیدات مذبوحانه پستی و پیامی دقیقا بشیوه ساواک و ساواما به سکوت فراخوانند. اما درخواست من از دولت هلند بجای خود است که اگر بازبینی پرونده پناهندگی همه مرتبطین شبکه جاسازی شده و سوءاستفاده چی از معضل پناهندگی بویژه بکارگیری اسامی جعلی و سرقتی صورت بگیرد حتما منجر به تشخیص هویت چندین رهرو فعال! انوش جعفری درهلند خواهد شد که اخیرا مشغول توطئه، شناسایی، تهیه عکس و فیلم و مصاحبه با افراد، سوارشدن و کنترل بر حرکت حامیان جنبش سبز در اروپا بوده و تحت پوشش پناهنده و فعال سیاسی!؟ هستند. بزودی بجز ارائه اسنادی برای دادگاه بعنوات شاهد عینی، توضیحات کامل و غیرقابل سانسور در اینترنت منتشر خواهد شد تا حدالامکان از نفوذ لباس شخصی های خامنه ای و احمدی نژاد در صف حامیان جنبش سبز در خارج کشور جلوگیری شود.

-- محمود ماهری ، Sep 8, 2010 در ساعت 11:59 PM

دوست عزیز، جناب محمدحسین
میگویند ، رئیس دانشگاهی ازپسرش پرسید ، پسرم ، وقتی بزرگ شدی میخواهی چه کاره بشی ؟ پسر گفت : میخواهم مثل شما رئیس دانشگاه بشم . پدرگفت : پسرم اگر الگویت من باشم ، تو دربان دانشگاه هم نمیشی !! پسر گفت : چرا ؟؟ پدرگفت : چون من میخواستم انیشتن بشم ، اما هرچی زور زدم بیشتر از رئیس دانشگاه نتونستم بشم .
نتیجه اخلاقی اینه که : آرمانهایمان را بزرگ بگیریم تا به بتوانیم تنها به بخشی ازآن برسیم. و این با سنگ بزرگ برداشتن علامت نزدن هم فرق میکنه .
بهرحال ، خواستن،توانستن است . حال اگر جناب ابراهیمی چنین جلسه ایی نگذاشتند ، شخص دیگری اینکار را انجام دهد .
بهر روی ، یکی از حل گره های کار کسانی که مخالف نظام هستند ، میتواند درچنین جلساتی باز شود.
آیا بنظر شما انجام چنین نشستی بد است یا خوب ؟

-- فرجادفر ، Sep 9, 2010 در ساعت 11:59 PM

طی سی و یکسال گذشته کانونهای به اصطلاح فرهنگی مطمئنترین نهادهای چگونگی مداخله نظام جمهوری اسلامی در زندگی اجتماعی و سیاسی ایرانیان در تبعید گردیدند.وزارت ارشاد و در مواقعی سپاه قدس با صرف هزینه های بسیار به چند دستاورد اعتناع داشته و در مواردی نیز توانستند موفق گردند.تهاجم فرهنگی و از میان برداشتن نفوذ و توانایی فرهنگ افرینان تبعیدی.ایجاد فضای دوستی با رژیم ملایی،ایجاد زمینه هایی برای ارتباطات سیاسی و پولشویی،در این مسیر این دلالان توانستند جایگزینی فرهنگ مماشات و مبارز را به ثمر برسانند و بیشک سرمایه های کلانی هم فراهم ببینند.عادی نمایی روابط فرهنگی و مصرفی فرهنگی با کالاهای فرهنگی نظام و تولید کنندگانش از مهمترین دستاوردهای این نهاد های دوزیستی بودند. نسل امروز کمتر شناخت و اگاهی از نسل فرهنگ افرین تبعیدی خود دارد.حاقظه تاریخی نسلی را به سیطره سوداگری خود کشانیدند.

-- سیروس ، Oct 6, 2010 در ساعت 11:59 PM

گزارش بسیار جالبی بود؛به نظر من هر از چندگاهی باید اینها نوشته شود تا هم ما یادمان نرود که دشمن همیشه و همه جا در تلاش و کمین است و هم ایرانیان جدیدی که به صف پناهندگان می پیوندند آگاه و هوشیار باشند!در ضمن چقدر خوب بود اگر میتوانستید با دیگر سایتهای ایرانیانی که در دیگر کشور ها هستند هم همکاری داشته باشید تا ایرانیان بیشتری آگاهی یابند.من خودم اصلاً از این سایت و این موضوع بی خبر بودم البته سال95در روزنامه اگر اشتباه نکنم ایران زمین اینها را خوانده بودم ولی چه خوب است که هر از چندگاهی باز پخش شود تا همیشه بیدار و مواظب باشیم تا در دام اطلاعات رژیم نیفتیم.در انتها از آقای امرالله ابراهیمی که اینجا را به من لینک داد هم سپاسگذارم.

-- علی بی ستاره ، Oct 10, 2010 در ساعت 11:59 PM

انتشار چنین گزارشهایی مفید است چون نمونه هایش در همه کشورها وجود دارد. مثلاً در ساله گذشته بعد از شهادت ندا سفارت رژیم در اسلو با به کار گیری مزدورانش در اسلو کانونی به نام " کانون ندا " تشکیل داده بودند که با هوشیاری دوستان توانستیم کانون را از چنگ آنها دربیاوریم و آنها را که با رژیم و سفارت آن در اسلو همکاری میکردند از صف خود خارج کنیم. در ضمن آنها خیلی‌ اصرار داشتند که اسمشان کانون فرهنگی‌ باشد و از خواننده ها دعوت کنند که به اسلو بیایند. مزدوری که در جلسات کانون شرکت میکرد خیلی‌ اصرار داشت که کار فرهنگی‌ بکنیم و کاری به سیاست و تظاهرات نداشته باشیم.

-- وحدانی ، Nov 16, 2010 در ساعت 11:59 PM

دوستان گرامی ، این قضیه کاملا صحت دارد و من حدود سال 97 الی 98 بود که این قضیه را در رادیو شراره ها افشا کردم و اسناد معتبری هم در اینباره بدستم رسید.این افرادی که منکر این فعالیتهای وزارت کثیف اطلاعات رژیم اسلامی هستند، بد نیست که با دقت به مصاحبه بی بی سی با کاردار سفارت ایران در فنلاند گوش کنند. خود کاردار میگوید که سفارت و از جمله خود ایشلا طی سالها با پناهجویان ارتباط برقرار میکردند و و در جهت جذب آنها تلاش میکردند.سئوال اینست: سفارت رژیم در چه چهارچوبهائی با این پناهجویان ارتباط میگرفته و چه مبادله میکردند

-- Jamshid Atiabi ، Nov 16, 2010 در ساعت 11:59 PM

در طی سالهای گذشته، جمهوری اسلامی با اختصاص بودجه هنگفتی که در اختیار سفارت خود قرار داده است، تلاش نموده است که در درون نیروهای اپوزیسیون نفوذ کند و از طریق تماس با پناهجویان ایرانی در اسلو و کمک کردن به آنان به شیوه های مختلف، آنان را وادار به همکاری های غیر قانونی در نروژ نماید. در حال حاضر دو پناهجو ایرانی ادعا می کنند که فردی که به مسجد امام علی و سفارت جمهوری اسلامی تردد داشته است، با آنها تماس گرفته است و از آنان کمک خواسته است تا وی را در یک عملیات تروریستی علیه یکی از سفارتخانه های خارجی در اسلو کمک کنند. این فرد به این دو پناهجو قول داده بود که اگر آنها در این عملیات شرکت کنند، جمهوری اسلامی آنان را کمک می کند تا تضمین شده به کانادا بروند و مبلغ 120.000 کرون نروژی نقدا به آنها به عنوان پاداش پرداخت نماید. در آن عملیات تروریستی قرار بود که کامیونی پر از مواد منفجره را در مقابل سفارتی در اسلو قرار دهند.
گرفتن عکس و فیلم از فعالین سیاسی و حقوق بشری، فرستادن مهره های اطلاعاتی خود به جلسات صنفی و سیاسی پناهجویان ایرانی از جمله دیگر اقدامات جمهوری اسلامی در نروژ می باشد.

-- رحمان ساکی - نروژ ، Nov 16, 2010 در ساعت 11:59 PM

به نظر من رژیم جمهوری اسلامی بیشترین تلاشش را برای شکستن اپوزیسیون در زمان خاتمی با دو کار موازی زیرکانه انجام داد.
1-در سفارتخانه هایش را بر روی تمام ایرانیها باز کرد و از هم میهنانی که سالها رنج غربت را تحمل کرده بودند و دور از خانواده اشا...ن و با تبلیغات فراوان در رسانه های خارجی که تغیراتی در ایران هست و نامیدن سال گفتگوی تمدنها ووو که همه آگاه هستید و خیلیها هم از تغیر کامل هم نا امید گول خوردن و به ایران سرازیر شدند و قول دیگه از اون کارها نمی کنیم را امضاء کردند و منفعل شدند.
2- از سوی دیگر راه خروج را برای کسانی که سیاست را که نمی دانستند با چه« س » می نویسند و خسته از فشارهای حکومتی را باز کرد و عده زیادی را از این راههای خروج قاچاق سر کیسه کرد و راهی خارج کرد و در آنجا هم دست از سر کیسه کردن بر نداشت چون در اروپا باید بود اعلام پناهنگی که می کنند بتوانند نشان دهند جانشان در خطر بوده و از فامیلها در ایران خواستند سند قلابی بخرند و باز پول در کیسه دلالان قاچاقچی اسناد که اکثرا خودشان حکومتی هستند ریخته شد >
دولت خاتمی با این کار منافع زیادی به حکومت جمهوری اسلامی رساند تا بیشتر بر سر کار باقی بماند با بیرون رفتن هر فرد مسئولیت را از گرده خودش در برابر آن فرد بر داشت .اگر آن فرد شاغل بود جائی برای شخص دیگر ایجاد شد > خانواده ها را ذهنشان را مشغول اقامت گرفتن در آنجا کرد.
در این وضعیت نیروهای خودی را هم در لباس پناهندگی بیرون فرستاد و آنها با برنامه ضربه زدن به اپوزیسیون و شناسائی آنها از هیچ کاری فرو گذار نبودند.
و بعد از سالها هر کدام از افرای که پا در کفش مبارزان کردند و مبارز واقعی را مستقیم یا غیر مستقیم با توطیه حکومتی خفه کردند همین که اقامتشان جور شد در صف سفارتخانه ها ایستادند و کار نکرده را هم امضاء دادند که قول می دهیم فعالیت سیاسی نکنیم و پناهندگی سیاسی امان را پس می گیریم بزرگترین ضربه را به مبارزین داخل و خارج وارد کردند و با پولها ئی که از نخوردنهاشون یا کار سیاه کردن به ایران سرازیر شدند و اینبار با پولهائی که خرج هواپیما و چند روز سفرشان در ایران می شود دولت ورشکسته از توریسم را نجات دادند .
و هر بار که به سفارتخانه های ایران وارد می شوند
مورد استقبال گرم سفارتیها قرار می گیرند و چون خودشان نمی توانند نیروی مستقیمی در هر شهر و حومه آنها داشته باشند از این نیروها از اوضاع تمامی ایرانیها خبر می گیرند و تمام مخالفان را شناسائی می کنند.
بهره دیگری که رژیم بعد از ورود این مزدوران بی جیره و مواجبش می گیرد تبلغات اینکه ببینید ما رفتیم و بر گشتیم و هیچ اتفاقی برایمان نییفتاده و گویا کاری خلاف منافع حکومت انجام داده اند که انتظار اتفاقی هم بوده اند

رفتیم ایران و بر گشتیم هیچ کاری با ما نداشتند وووو

-- ربابه ، Nov 18, 2010 در ساعت 11:59 PM

متشکر ازشما آقای ابراهیمی که این شیادان ومزدوران را افشا میکنید . داستان روباه بسیار جالب وایده خوبی است ,کاریکه با جاسوسان فاشیستها بعد از جنگ کردند که مجبور بودند هر موقعه از خونه بیرون میایند پلاکارت خاصی که برای اینها در نظر گرفته بودند به گردن بیاندازندودر نتیجه چون از طرف همه بایکوت شده بودند بمرگشان راضی بودند ودر نهایت دق کردند ومردند من شخصا مخالف اعدام هستم امیدوارم طرحی برای جاسوسان ومزدوران در ایران آینده داشته باشیم که هزار بار بدتر از اعدام است.موفق باشید

-- مهناز سبحانی ، Nov 18, 2010 در ساعت 11:59 PM

درود بر شما آقای ابراهیمی. معلوم است . افشاگری شما علیه رژیم موثر است . که تحت فشار این و آن .و رژیم در حال سقوط حتمی هستید.خسته نباشید
هرکس در برابر ستمگری بی حد این رژیم ساکت باشد . شیطان است. چه رسد به اینکه مدافع و جاسوسش باشد. رژیم و رژیمی ها رفتنی هستند. به دوزخ فراموشی.بزودی زود . و با آخرین قیام مردم و کمک مقاومت همیشه سر فراز.و درود برشما . که درخدمت به آزادی وطن و ملت . سر از پا نمیشناسید.

-- پرویز عاطفی ، Nov 18, 2010 در ساعت 11:59 PM

به نظر من از افراد شناخته شده استفاده باید کرد،محتاط باید بود،نمی‌گویم که به هر کسی‌ باید شک کرد !!اما حساب شده عمل کنید و اختلافات ایدئولوژیک را کنار بگذارید،اتحاد هم داشته باشید به حتم پیروز خواهیم شد.

-- شهاب مخبری ، Nov 18, 2010 در ساعت 11:59 PM

این بی‌ تفاوتی‌ نسبت به فعالیت‌های رژیم بزرگ‌ترین خطاست،حتا در دعا توسل آنها باید نماینده داشت...

-- شهاب مخبری ، Nov 18, 2010 در ساعت 11:59 PM

اگر این کار ها رو نکنند که آخوند نیستند . هر امکان ، هر روزنه هر مکان را باید به لوث وجود آلوده کنند . اما چه سودی تا بحال جز نفرت در جهان بدست آورده اند

-- احمدشاه ، Nov 18, 2010 در ساعت 11:59 PM

وقتیکه در جرگه پر مدعای اپوزیسیون دو تا آدم نمی تونند با هم حرف بزنند و خود خواهی و منیت از وجود تمام احزاب رنگارنگ بالا میره چرا نباید رژیم اسب خودشو نتازونه ! باید با کار مشخص جمعی جلوی تحرکات رژیم را گرفت

-- جواد ریاحی ، Nov 18, 2010 در ساعت 11:59 PM

فعالیت امنیتی- جاسوسی رژیم در یکی دو سال گذشته تشدید شده،به طور مشخص بعد از ماجرای « علاقه رژیم به ایرانیان خارج کشور » باید هشیار بود. جنباب اکبرزاده از شما متشکرم

-- وحید ، Nov 21, 2010 در ساعت 11:59 PM

فعالیت و نفوذ عوامل اطلاعاتی ج . اسلامی در بین نیروهای مخالف، بویژه بعد از سالهای پس از جنگ [ایران و عراق] در کشور آلمان اوج کم نظیری گرفت. آلمان رابطه گسترده سیاسی و اقتصادی را با ج . اسلامی شروع کرده بود. بر طبق اطلاعات «سازمان اطلاعات و امنیت آلمان» سفارت ایران در شهر بُن یکی از مراکز اصلی هدایت جاسوسی و ضربه زدن به اپوزسیون بود. به عنوان مثال در اوایل سالهای دهه نود میلادی فقط در شهر فرانکفورت حدود نود نفر برای کنسولگری ایران خبرچینی و جاسوسی می کردند. این اطلاعات، بخشی از گزارش های مستند سازمانهای اطلاعاتی این کشور بود

-- حمید ، Nov 21, 2010 در ساعت 11:59 PM

من فکر می کنم، نفوذ در میان ایرانیان خارج کشور از سال ۱۹۹۰ به یکی از مسائل جدی رژیم تبدیل شد. «دفتر مطالعات استراتژیک» که در اواخر دهه هشتاد میلادی تأسیس شد، اصولاً برای ایرانیان خارج کشور بود. آن موقع بیشتر بچه های سیاسی فعال، بویژه کسانی که از سازمانهای سیاسی شان فاصله گرفته بودند، در مرکز ثقل توجه مقامات امنیتی رژیم بودند. برای همین مرکزی در ژنو راه اندازی کردند. به هر حال تمرکز بر روی این افراد در خارج کشور بود و احیاناً با کمک برخی از آنها جوّی را بوجود آورند تا رفت و آمد فعالان سیاسی به ایران به امری نرمال تبدیل شود، اما در کنار آن نسبت به فجایع ایران سکوت کنند. این مسئله یک فرهنگی در جامعه ایرانی خارج کشور اشاعه داد که شاید نشود با لغت مناسب توضیح اش داد

-- حمید ، Nov 21, 2010 در ساعت 11:59 PM

اگر بخواهيم از نفوذ رژيم در اپوزيسيون صحبت کنيم (چه نفوذ در تعيين خط مشي ها و چه نفوذ فيزيکي عوامل اطلاعاتي) بايد به يادآوريم که در زمان شاه هم همهء انواع اين نفوذها وجود داشت و حتي يک بار نزديک بود که يکي از عوامل ساواک در بالاترين سطح کنفدراسيون به رهبري برسد. در واقع، در همه جاي دنيا و در همهء تشکلات سياسي اپوزيسيون هاي حکومت هاي مختلف اين وضعيت وجود داشته است اما، جريان کلي فعاليت اپوزيسيون هاي کشورهاي مختلف گاه قوت داشته و گاه دچار ضعف شده اند. در نتيجه مي توان گفت که اين عامل نيز نمي تواند پاسخ درخوري براي پرسش مورد نظر ما فراهم کند.

-- قندچی ، Nov 21, 2010 در ساعت 11:59 PM

عملیاتی کردن پروژه های سزکوب و کشتار مخالفان سیاسی در مرحله نخست به اطلاعات موثق و قابل اطمینان احتیاج دارد. فاز اول کلیه ی عملیات سرکوب سیاسی و فیزیکی (عملیات تروریستی)، فاز فعالیتهای میدانی و جمع آوری اطلاعاتِ به روز شده است. به زبان ساده، جاسوسان و عوامل اطلاعاتی رژیم اسلامی می بایستی در میان مخالفان خود حضور فیزیکی داشته باشند، بی آنکه شک آنان را برانگیزانند.اما چگونه امکان دارد، عناصر اطلاعاتی و امنیتی یک رژیم استبدادی ... نزدیک به سه دهه به فعالیتهای جاسوسی در میان ایرانیان برونمرز مشغول بوده باشند؛ به انحاء مختلف به مخالفان سیاسی و فرهنگی خود از گرایش های مختلف ضربات جبران ناپذیری وارد کنند، بی آنکه حتا یکبار فعالیتهای غیرانسانی آنان از سوی اپوزسیون ایرانی شناسایی و خنثی شده باشد؟دلایل بی شماری این تراژدی را توضیح می دهد که بخشی از آنها با داده ها و تحلیل های تخصصی قابل توضیح است. در کنار، اما قرائن نشان می دهد که موفقیت نسبی جاسوسان و نیروهای اطلاعاتی رژیم اسلامی در میان نیروهای سیاسی و اجتماعی، بیش از آنکه مرهون تبحر و مهارت آنان بوده باشد، فرهنگ غالب بر جامعه ایرانی خارج کشور هر بار به کمک آنان آمده است.یکی از خصوصیتهای این جامعه زبان خشن و مملوّ اتهام آن به «مخالف» است. مثلاً دیده ایم، اگر فردی به فعال سیاسی یا اجتماعی ایرانی بگوید بالای چشم تان ابرو است، فرد مزبور می شود مزدور و جاسوس رژیم اسلامی (و یا اتهاماتی مشابه). این عادت پلشت در بخش های مختلف جامعه ایرانی خارج کشور آنقدر تکرار گردیده که در یک دوره‌ی بیست و چند ساله هزاران نفر را به عضویت وزارت بدنام اطلاعات و امنیت حکومت اسلامی درآورده اند! در چنین فضای مسمومی، عناصر اطلاعاتی رژیم های خودکامه، از جمله عوامل اطلاعاتی رژیم قادرند آزادنه در میان مخالفان خود حضور پیدا کنند و هرگاه که مورد سوءظن قرار گرفته شدند، این عبارات را برزبان آورند: شما که همه را عامل رژیم اسلامی می دانی! و این حکایتِ همان دزدی است که در کنار مردمی که به دنبال او روان شده اند، فریاد برمی آورد: آی دزد! آی دزد!

-- مجید ، Nov 25, 2010 در ساعت 11:59 PM

از کمتر از یکسال پس از به قدرت رسیدن ج . اسلامی مخالفان آنان از گرایش های گوناگون در خارج کشور مورد تعرض قرار گرفته شدند، جانشان گرفته شد، بی آنکه جنایتهای انجام شده، مخالت جدی و هماهنگ اپوزسیون را در بر داشته باشد.یورش رژیم اسلامی به حقوق ایرانیان مقیم خارج و نیز ترور و حذف فیزیکی آنان غیرممکن می بود، مگر با کار متمرکز جاسوسی و کسب اطلاعات موثق از قلب جامعه تبعیدی.بی آنکه بخواهیم به جوّ بدبینی دامن بزنیم، باید بپذیریم که بخشی از این اقدامات غیرانسانی توسط کسانی صورت گرفته است که آزادانه در جمع های جامعه تبعیدی تردد داشته اند. از این روی می توان هر مخالفی را جاسوس رژیم اسلامی خطاب نکرد، اما برخلاف سالهای گذشته هوشیاری بیشتری از خود نشان داد.در این میان نبود فرهنگِ اطلاع رسانی باعث شده که جامعه ایرانی در کشورهای مختلف اروپایی تجربه های مشابه را در زمینه فعالیتهای عوامل اطلاعاتی رژیم اسلامی چندباره تجربه نمایند. با توجه به ماهیت حکومت اسلامی، و نیز حوادث یکسال اخیر در ایران؛ و با باز شدن جبهه جدیدی در مقابل حکومت اسلامی، در کنار هوشیاری نیروهای آزادیخواه و عدالتجوی ایرانی، قویاً بر این باورم که اطلاع رسانی گسترده و انسانی، عوامل رژیم اسلامی در خارج کشور را زمین گیر و ناتوان خواهد کرد. انتقال تجربه ها نیز از این جمله اند.

-- خوشدل ، Nov 25, 2010 در ساعت 11:59 PM

مطلب جالبي بود. ولي دوست عزيز اين واقعيتي است كه ادامه دارد من در ايران زندگي مي كنم و بر حسب اتفاق شاهد بودم كه يك ايراني مقيم هلند به نام علي...عليه هموطنان و دوستانش خيانت مي نمود.

-- اميد ، Dec 12, 2010 در ساعت 11:59 PM

از آنجایی که این گونه فاکت می تواند برای ایرانیان خارج کشور مفید باشد و از ضربه خوردن آنها پیشگیری کند ، از شما خواهش می کنم که شرح کامل وقایع را برای یکی از گروههای اپوزیسیون معتبر ارسال کنید و یا در صفحه فیسبوک خود و یا دیگران بنویسید. ایرانیان داخل کشور می توانند در افشای مزدورانی که در خارج از ایران فعالیت می کنند نقش مثبت تری ایفا کنند چونکه چنین مزدوران به ایران رفت و آمد دارند و ردپای شان در ایران بیشتر به چشم می خورد. صمیمانه از شما تشکر می کنم

-- آذر لنگرودی ، Dec 14, 2010 در ساعت 11:59 PM