رادیو زمانه > خارج از سیاست > فرهنگ و جامعه > هلند کتاب میخواند | ||
هلند کتاب میخواندفروغ.ن. تمیمیکمپین «هلند کتاب میخواند»، امسال برای سومین بار از ۱۷ اکتبر تا ۱۴ نوامبر در سراسر این کشور برگزار شد. مبتکر این کمپین بنیاد «تبلیغات جمعی» است. به ابتکار این سازمان هر سال یک کتاب مشهور به عنوان کتاب برگزیده، در تیراژ وسیع چاپ و توسط اکثر کتابخانههای عمومی به اعضایشان هدیه داده میشود. و در ضمن تمام شهروندان در سراسر هلند به خواندن کتاب انتخاب شده و گفت و گو درباره آن دعوت میشوند. در برنامه امسال کتاب «دو زن»، نوشته هاری مولیش ۸۱ ساله، مهمترین و پرخوانندهترین نویسنده هلندی انتخاب شده بود. این کتاب از سال انتشار آن یعنی ۱۹۷۵ تا سال ۲۰۰۰، ۱۸ بار تجدید چاپ شده بود. امسال برای توزیع در کمپین کتابخوانی در بیش از یک میلیون نسخه منتشر شده است. این اثر، رمانی درباره رابطه عشقی میان دو زن و از رمانهای معروف هاری مولیش است. به همین مناسبت در مراسم افتتاح کمپین در آمستردام، یکی از مسوولان عالیرتبه ترویج فرهنگ خانم کارولین خهرلس و همسر او خانم استر دوبور این کتاب را هدیه گرفتند. طی این برنامه از مردم خواسته شد تا رمان مولیش را خوانده و درباره آن با یکدیگر صحبت کند. بهجز دو چاپ لوکس و جیبی، نسخهای هم به زبان سادهتر برای کسانی که مسلط به زبان هلندی نیستند، چاپ شد و همچنین برای نابینایان نسخه شفاهی کتاب به صورت سیدی تهیه شده است. فیلمی که بر اساس این رمان در سال ۱۹۷۹ با بازی آنتونی پرکینز و بیبی آندرسون تهیه شده بود، از تلویزیون پخش شد. این کمپین با اجرای نمایشی براساس رمان مولیش در ۱۴ نوامبر و با حضور نویسنده، رسماً پایان یافت. هاری مولیش، مشهورترین نویسنده هلندی در داخل و خارج این کشور است. مولیش از پدری اتریشی ،مادری بلژیکی و یهودی در هارلم هلند (۱۹۲۷) به دنیا آمده است. مولیش تا به حال بیش از ۵۰ رمان، مجموعه شعر، مقاله ادبی و غیره منتشر کرده است. جنگ دوم جهانی، تم اصلی بسیاری از آثار او را تشکیل میدهد. از مهمترین رمانهای او میتوان دو کتاب «سوءقصد» و «کشف بهشت» را نام برد که به بیش از ۲۰ زبان ترجمه شدهاند. کتاب «سوءقصد» در خارج ار هلند یک میلیون بار چاپ شده و افزون بر این، فیلمهای مشهوری براساس آثار مولیش تهیه شده است.
در رمان «دو زن»، مولیش به رابطه عشقی میان دو زن میپردازد، تمی که به اعتقاد او هرگز از طرف نویسندگان مرد جدی گرفته نشده است. آنچه اغلب در مشهورترین رمانهای جهان موضوع اصلی داستان را تشکیل میدهد، مثلت عشقی است که در آن یا دو مرد و یک زن و یا دو زن و یک مرد زوایای آن هستند. و در طول داستان رابطه میان زن و مرد بررسی میشود. در رمان «دو زن» مولیش، عشق میان دو زن و گرفتاریهای آنها را محور اصلی قرار داده، هرچند که نفر سوم در اینجا یک مرد است و نقش مهمی را نیز بر عهده دارد. رابطه میان دو زن برجسته میشود. که نویسنده آن را با بیانی روانشناسانه، دراماتیک و شاعرانه روایت میکند. مولیش در بازگویی داستانش از روایت کلاسیک افیدیوس رومی، یعنی قصه عشق اورفه و اوریدس تاثیر گرفته است. اورفه، شاهزاده آوازخوان، چنگی از آپولو خدای یونانی هدیه گرفته بود و با آوازش همه را محسور میکرد. آواز او زبانزد خاص و عام بود. سرانجام اورفه عاشق پری زیبایی به اسم اوریدس میشود و با او ازدواج میکند. اما دوره خوشبختی آنان کوتاه است. اوریدس هنگامی که از دست دشمنی به اسم آریستئوس میگریزد با زهر ماری هلاک میگردد. غم و اندوه اورفه در ماتم اوریدس در نوای چنگش اوج میگیرد و فغان او به آسمان میرسد. او مصمم است که اوریدس را از دنیای مرگ باز گرداند. به همین خاطر به سرزمین مرگ پا گذاشته و با ساز و آوازش ارواح مردگان را تسخیر میکند. آواز اورفه، حادث، خدای مرگ و همسرش، سی سیفوس، را سخت تحت تاثیر قرار میدهد و آنها را برمیانگیزد تا برای اولین بار مردهای را به دنیای زندگان برگردانند. اما به یک شرط و آن اینکه اورفه در بازگشت به جهان زندگان و تا طلوع آفتاب به اوریدس که در پشت سر او در حرکت است، نگاه نکند. اما در آخرین لحظه اورفه طاقتش را از دست میدهد و برای دیدن محبوبش به عقب برمیگردد. او با این خطا اوریدس را برای همیشه به دنیای مردگان بازمیگرداند. در داستان «دو زن» لورا، اروفهای است که در جستوجوی عشق سیلویا را یافته است. اما دوره عشق و خوشبختی او با سیلویا کوتاه است. لورا، سیلویا را از دست میدهد و باز برای مدت کوتاهی که یک روز بیشتر نیست او را به دست میآورد. و سرانجام مرگ برای همیشه آنها را از یکدیگر جدا میکند. در کتاب، دو داستان در کنار یکدیگر بازگو میشوند. داستان اول، شرح یک هفتهای است که لورا در آوینیون فرانسه اقامت دارد و خبر مرگ مادرش را میشنود. در آن یک هفته او داستان دوم، یعنی روایت عشق و رابطه خود را با سیلویا مینویسد. این ماجرای عشقی شش ماه طول کشیده بود.
خلاصهای از کتاب را در اینجا میخوانید: در یک روز زمستانی، لورا، زنی ۳۵ ساله، روشنفکر و جذاب با سیلویا، زیبای ۲۰ ساله آشنا میشود. این آشنایی به رابطه عشقی پر شوری منجر میشود. همجنسگرایی برای لورا تجربهای جدید است، ولی نه برای سیلویای جوان که هم با مردها و هم با زنها عشق ورزیده است. لورا هفت سال زندگی زناشویی با نویسندهای به اسم آلفرد را پشت سر گذاشته است. آلفرد مردی عصبی و خودشیفته است و به علت نازایی لورا، از او جدا شده و از همسر فعلیاش کارین دو بچه دارد. لورا از اینکه نتوانسته است مادر شود رنج میبرد. سیلویا از دهی به آمستردام آمده تا زندگی جدیدی را شروع کند. او شجاع، رک و راست و پرشور است. به زودی سیلویا به خانه لورا در آمستردام اسبابکشی میکند، ولی رابطهاش را با لورا را از والدینش مخفی میکند. و به آنها میگوید که با توماس (که فرزند لورا معرفی شده است) زندگی میکند. در این میان، آلفرد، شوهر سابق لورا از شنیدن آنکه او عاشق زنی شده، عصبانی است و لورا را به شدت سرزنش میکند. لورا نیز مجبور است رابطهاش با سیلویا را از مادر پیر و مریضش مخفی کند. مادری که همیشه او را به چشم دختربچهای دست و پا چلفتی دیده و بر او تسلط داشته است. در صحنهای که آن دو به دیدن مادر لورا به خانه سالمندان میروند، پیرزن فوراً متوجه نوع رابطه آنها میشود و با عصایش به سیلویا حمله میکند. سیلویا بارها به لورا گفته است که او را دوست دارد و هرگز او را ترک نخواهد کرد. تا اینکه شبی در سالن تئاتر، آلفرد با آنها روبهرو میشود. نمایشی که آنها به دیدن آن رفتهاند، داستان عشق اورفه، اثر کلاسیک افیدیوس است. نقش معشوقه اورفه را در این نمایش، نه یک زن بلکه یک مرد بازی میکند. آلفرد در آن شب به شدت مجذوب سیلویا میشود. سیلویا از آن پس با سردی و خاموشی با لورا رفتار میکند. پس از مدتی لورا متوجه رابطه پنهانی سیلویا با آلفرد میشود. آلفرد به خاطر سیلویا زن و دو بچهاش را ترک کرده و با او به لندن میرود. عشق آلفرد به سیلویا باعث وابستگی شدید او به دختر جوان میشود. رفتار سیلویا با او اما نشانی از عشق و دلبستگی در خود ندارد. دو ماه بعد سیلویا پر شور و شوق و باردار به خانه لورا برمیگردد، و فاش میکند که تنها برای بچهدار شدن با آلفرد رابطه داشته و بچهاش هدیه او به لورا خواهد بود که یک عمر آرزوی مادر شدن داشته است. حالا لورا خود را خوشحال و خوشبخت میداند و در ضمن سیلویا را متقاعد میکند که با آلفرد ملاقات کرده و همه چیز را به او توضیح دهد. لورا ترتیب این ملاقات را در خانهاش میدهد و به سر کارش میرود تا آن دو تنها باشند. آلفرد خشمگین و سرخورده از لندن میرسد. سه ساعت بعد پلیس به لورا تلفن میکند. آلفرد در خانه او سیلویا را کشته است. لورا با پریشانی و اندوه به فرانسه میرود. و در پانسیونی اقامت میکند. و به نوشتن داستانی که بر او گذشته است، مینشیند. و پس از چند روز خبر مرگ مادرش را دریافت میکند. در پایان داستان، نویسنده خودکشی لورا را پیشبینی میکند. او مینویسد: «اینجا مستقیم زیر پنجرهام گودالی، مثل یک گور منتظر خمیازه میکشد. من میتوانم زودتر از بازگشت پژواک فریادم به آن پایین برسم». |
نظرهای خوانندگان
این کتاب رو به چه زبانی می تونیم تهیه کنیم؟ آیا فارسی اون هم موجود هست یا نه؟
-- بدون نام ، Nov 20, 2008 در ساعت 02:26 PMتا آنجا که من اطلاع دارم به فارسی ترجمه نشده، اما به آلمانی و انگلیسی و ... ترجمه شده است. می توانید از طریق اینترنت آن را پیدا کنید. آثار مولیش به زبانهای دیگر اروپایی نیز ترجمه شده اند.
فروغ .ن.تمیمی
-- بدون نام ، Nov 21, 2008 در ساعت 02:26 PMاگر امکانش هست مصاحبه افشین قطبی با روزنامه هلندی ان ار سی را ترجمه کنید. حرفهایی زده که در هیچیک از دهها گزارش راجع به رفتنش ار ایران زده نشده. آدرس را در زیر ضمیمه میکنم.
-- Hamid ، Nov 24, 2008 در ساعت 02:26 PMhttp://www.nrc.nl/sport/article2069766.ece/Ik_voelde_mij_niet_langer_veilig