رادیو زمانه > خارج از سیاست > خارج از سیاست > عشق در عصر سرکوب | ||
عشق در عصر سرکوببرگردان: ناصر غیاثی3sat فرستندهی تلویزیونی مشترک آلمان و اتریش است. این فرستنده روزانه غیر از آخرهفتهها، برنامهای پخش میکند با عنوان Kulturzeit که به رویدادهای فرهنگی دو کشور و جهان میپردازد. در برنامهی جمعهی هفتهی گذشته این برنامه، کامران سفی آرین به رمان ِ «تهران، خیابان انقلاب» که توسط سوزان باغستانی از فارسی ترجمه شده و انتشارات Kirchheim آن را در کشورهای آلمانیزبان انتشار داده است؛ پرداخته و گفت و گویی با امیرحسن چهلتن انجام داده که ترجمهی گزارش را میخوانید. امیرحسن چهلتن نویسنده و ساکن تهران است و آخرین بار از طریق یادداشتهای روزنوشتگونهاش دربارهی ناآرامیهای خونین پس از انتخابات کشورش، مطرح شده است. حالا رمان او «تهران، خیابان انقلاب» به آلمانی انتشار یافته است. رمانی که چهلتن در آن تصویری از رسم و رسوم جامعهی ایران را به دست میدهد که در آن، آشفتگی انسان در نظامی پر از خشونت و نیز میل شدید به احساساتی بودن را به وصف میکشد. این رمان در ایران ممنوع است. «ندا آقاسطان»، نمادجنبش اعتراضی در ایران شد و ویدئوی به قتل رسیدن او در جهان دست به دست گشت. «دختر جوان زیبایی ناگهان روی آسفالت خیابانی در تهران افتاد. گلوله خورده بود، خون استفراغ کرد و مُرد. مردی چندین بار فریادمیزد: «بمان! بمان!» ناغافل به گریه افتادم. خدایا این وطن چقدر باید درد بکشد؟» (امیرحسن چهلتن، از یادداشتهای روزانه از داخل ایران)
تصویری تکاندهنده از جامعهی ایران نویسندهی ایرانی، امیرحسن چهلتن، این جملات را در بیست و یکم ژوئن در یادداشتهای روزانهاش مینویسد و چند روز بعد ایران را ترک میکند. حالا کتاباش با عنوان ِ «تهران، خیابان انقلاب» منتشر شده است: تصویری تکان دهنده از جامعهی فعلی ایران. چهلتن میگوید: «ناآرامیهای ایران عکسالعملی غریزی علیه سقوط اخلاقی، ظلمهای اعمال شده و تهدید دائمی به مرگ است. مردم با موفقیت در برابر مرگ مقاومت کردهاند؛ به خیابانها رفتند و جنبش سبز را به وجود آوردند. مقاومتی ناآگاهانه در برابر تهدید دائمی به مرگ توسط رژیم. سرکوب و مرگ در این جامعه حضور دائمی دارد.» مرگ در کتاب چهلتن هم نقشی اساسی بازی میکند. رُمان، روایت شکنجهگری است که عاشق قربانیاش میشود؛ بعدتر به او تجاوز کرده و سرانجام میخواهد با او ازدواج کند. چهلتن ابایی از توصیف شکنجههای خونین و قتلهای فجیع ندارد. تصویر رسم و رسوم یک همزیستی تباه شده البته اقدامی بینتیجه: در این فاصله بیش از سیصد مورد شکنجه در زندانهای ایران تنها در اختیار «مانفرد نُواک» گزارشگر ویژهی سازمان ملل متحد در مورد شکنجه قرار دارد. او مدارکی مبنی بر شکنجههای سیستماتیک در زندانهای حکومت الهی دارد. اما ایران تا امروز از ورود نُواک ممانعت به عمل میآورد. «تهران، خیابان انقلاب» به روایت زمینهی اعتراضات نیز مینشیند. امیدهای بربادرفته پس از انقلابی شکستخورده، قربانیانی که خود به مجرم تبدیل میشوند و بر عکس. این تصویر رسم و رسوم ِ جامعهای متلاشی شده است که در آن هر کس دستکم دو هویت دارد، اما کسی نمیداند، در واقع خودش کیست. چهلتن شخصیتهای آشفته و جامعهای جنسی شده را توصیف میکند که در آن سکس ممنوع، اما حضوری دائمی دارد و در برخی موارد ابعاد مخربی به خود میگیرد. نویسنده میگوید: «میخواستم یک داستان عاشقانهی وحشتناک بنویسم؛ نوعی تمثیل عاشقانه. هدفم این بود، نشان بدهم، در سی سال گذشته قساوت آنقدر در ایران زیاد شده که حتا میشود آن را مثلاً در مورد عشق هم روایت کرد.
چهلتن یکی از مهمترین رماننویسهای ایران است. او در سالهای دههی پنجاه در ایران بزرگ شده و انقلاب اسلامی سال ١٩٧٩ را به عنوان یک دانشجوی جوان تجربه کرده است. اواخر سالهای ١٩٩٠، وقتی اصلاحات تحت ریاست جمهوری خاتمی به تدریج شکل گرفت، به تعهدش یعنی نوشتن پرداخت. حالا بورسیهی DAAD به او تعلق گرفته و در آلمان است. چهلتن میداند:«او فقط با سلاح یک نویسنده و در جهان تخیل میتواند حرفهای انتقادآمیزاش را در ایران بزند.» مفسر تاریخ چهلتن میگوید: «کتاب من یک رمان تخیلی است و من رماننویسم. از تخیلم بهره میبرم. اما به عنوان نویسندهای واقعگرا میدانم که اغلب تاریخ و تخیل در هم میآمیزند. پس من مفسر تاریخ و تخیلات خودم هستم. اگرچه آدمهای کتاب من همیشه تخیلی هستند؛ اما تکتک آنها را میشود در جامعهی ایران یافت. باور کنید، از این دست آدمها کم نیستند.» اوضاع ایران به کجا خواهد کشید؟ یک چیز معلوم است: جامعه در برابر دگرگونیهای عظیمی قرار دارد. چهلتن میگوید: «امروز دو سوم جمعیت ایران زیر سی سال است. حتماً شنیدهاید که زنان جزو قویترین نیروهای اجتماعی ایران محسوب میشوند. بیش از شصت درصد دانشجویان زن هستند. در عین حال در عصر اینترنت و انقلاب الکترونیکی هم زندگی میکنیم. ناآرامیها در ایران نشان داده که در این جنبش، رسانه قویترین سلاح در دست مردم است. با وجود سانسور و پارازیت، پیامکهای مردم به دست هم میرسید.» امیرحسن چهلتن روشنفکری است که عقایدش مایهی دردسر است؛ احتمالاً نیز به این دلیل که به هدف میزند. تاکنون دوبار سعی کردهاند او را به قتل برسانند. با این وجود میخواهد به وطناش بازگردد. به ما میگوید: «آنجا از همه بیشتر احساس امنیت میکنم.» |
نظرهای خوانندگان
این جور بیان کردن اوضاع اصلا خوب نیست. من خودم آلمان زندگی میکنم و می بینم که چه نگاهی به ما دارند. نه به عنوان نژاد پست، اما به چشم آدمهای از همه چیز محروم که هیچ چیز تو زندگشون ندیدن یا همه چیزشون عجیبه.
-- بدون نام ، Sep 11, 2009 در ساعت 05:33 PMمن اینجا مسخره ترن سووالات را باید جواب بدم که نشون از اطلاعات غلط اونا داره. و به نظر من مسئول این همه اطلاعات نادرست و منفی ما هستیم. الان اونا به این رمان به چشم یه رمان نگاه نمی کنن. به چشم زندگی روزمره نگاه میکنن که حتما برای تک تکمون هم اتفاق افتاده. درسته که این التفاقات افتاده و خیلی ها بیگناه و ناحق آسیب دیدن اما اینکه ما حرف دلمونو به کی میزنیم و چه جوری می زنیم خیلی مهمه.
1. 3Sat فرستنده ی تلویزیونی مشترک سه کشور هم مرز باهم؛ آلمان، اتریش و سوئیس است. به همین دلیل هم
3 Satelliten
2. آمده است،> رمان تصویری از رسم و رسوم جامعهی ایران را به دست میدهد این رمان در ایران ممنوع است رُمان، روایت شکنجهگری است که عاشق قربانیاش میشود؛ بعدتر به او تجاوز کرده و سرانجام میخواهد با او ازدواج کند.< جمله چنین تداعی می کند که "شهرزاد" قربانی شکنجه گرش است. چیزی شبیه زندگی ماریا نعمت. اما چنین نیست. شهرزاد، این آقای شکنجه گر را به عنوان شکنجه گر نمی شناسد، بلکه به عنوانِ "دکتر فتاح" می شناسد، جراحی که بازسازیِ پرده ی بکارتش را کرده است.
5. برنامه ی حدودا ده دقیقه ایِ Kulturzeit در غروب جمعه 4 سپتامبر درباره ی کتاب را دیدم. کتاب را خوانده ام و بر خلاف گفته ی خودِ آقای چهلتن، رمان به هیچوجه رمان عشقی نیست، تلاشِ دو مرد، بطور اتفاقی در رمان هر دو نفر شکنجه گرِ زندان اوین، اگر نگوئیم در صدد تصاحبِ شهرزاد هستند، عاشق شهرزاد هستند، اما شهرزاد عاشق هیچکدامشان نیست و فقط تمایل به ازدواج با مصطفا دارد.
6. نویسنده میگوید: «میخواستم یک داستان عاشقانهی وحشتناک بنویسم؛ نوعی تمثیل عاشقانه. هدفم این بود، نشان بدهم، در سی سال گذشته قساوت آنقدر در ایران زیاد شده که حتا میشود آن را مثلاً در مورد عشق هم روایت کرد.عشق؛ عشقی که همیشه ممنوع بوده و هست. در ایران امروز عشق میتواند خصلتهای قساوتباری به خود بگیرد. همانطور که پایان کتابام نشان میدهد؛ این عشق میتواند سقوطِ هولناکی در پی داشته باشد.» طبق بندِ 5، متاسفانه باید بگویم چهلتن نتوانسته در این رمان به خواستش برسد.
7. چهلتن جسورانه موضوع رمانش انتخاب کرده، اما روح گزارشگونه ی بعضی از پاساژها، رمان را بین دو صندلیِ رمان نویسی و گزارش نویسی نشانده است.
8. ترجمه ی گویا و زیبای باغستانی ستودنی است.
-- علی صیامی ، Sep 12, 2009 در ساعت 05:33 PMآیا می توانم بپرسم که چرا بندهای 3 و 4 از اظهار نظرم خذف شده اند؟
علی صیامی
----
-- علی صیامی ، Sep 12, 2009 در ساعت 05:33 PMزمانه: خواننده گرامی زمانه،از کامنت شما آنچه که بوده، تایید شده است. لطف بفرمایید اگر اشکالی مشاهده میکنید، نظرتان را دوباره مرقوم بفرمایید. سپاس
چهلتن الان بیش از یکسال است در برلین زندگی می کند این نوشتن نویسنده ساکن تهران یعنی چی اونوقت ؟
-- آزاده ، Sep 12, 2009 در ساعت 05:33 PM