رادیو زمانه > خارج از سیاست > رادیوسیتی > روزگار قریب، معجزه در تلویزیون | ||
روزگار قریب، معجزه در تلویزیونمهدی عبداللهزادهmehdi.abdollahzadeh@gmail.comکم کاری و گزیده کاری، مهمترین ویژگی حرفهای کیانوش عیاری در مقام کارگردان سینماست. در طی نزدیک به ربع قرن فعالیت، او تنها ۹ فیلم و ۲ سریال تلویزیونی را در کارنامه دارد که همگی این آثار با دقت و وسواسی حیرتانگیز و با جدی گرفتن مخاطب حرفهای به سرانجام رسیدهاند. تنوره دیو، شبح کژدم و آنسوی آتش از جمله آثار فراموش نشدنی دهه شصت سینمای ایران بهشمار میآیند.
سریال تلویزیونی روزگار قریب آخرین ساختهی او به تعبیری بهترین و مهمترین اثر این فیلمساز است؛ اثری که آن دقت و وسواس همیشگی را با این خرد و تجربه اندوخته شده تا به امروز یکجا در خود دارد. روزگار قریب، حکایت زندگی دکتر محمد قریب بنیانگذار طب نوین اطفال و موسس بیمارستان مرکز طبی کودکان است. نزدیک به سی سال عملکرد صدا و سیمای جمهوری اسلامی نشان میدهد که کمتر چهرهی شاخص و ماندگار ایرانی را بدون انتساب به انقلاب و اسلام در این سازمان میتوان به تصویر کشید. از همین رو هوشیاری عیاری در انتخاب آبرومندترین و معتدلترین چهره ای که ـ در پروندهاش تنها اعتراض به حکومت شاهنشاهی در محیط آکادمیک و اعتقاد مذهبی در محیط خانواده دیده می شود ـ باعث شده تا با کمترین باجدهی به تصویبکنندگان پروژه، مستقلترین، انسانیترین و عمیقترین اثر تلویزیونی در طی دست کم ده سال اخیر رقم زده شود. جالب آنکه تصویری که از مهندس بازرگان، یارِ غارِ دکتر قریب ارائه میشود با کمترین خدشه سیاسی روبروست که این هم از نادر اتفاقات صدا و سیما به شمار میآید. پختگی، تیز بینی و تجربهی عیاری را از همان ابتدا در تیتراژ آغازین خود نمایی میکند. دیزالو چهرهی دکتر قریب از کودکی تا زمان مرگ، روی ریلهای قطار در حال عبور، در حالی که به سوی دوربین چشم دوخته و با استعارهای مستند گونه، به گذر عمر و «شاهد بودن» اشاره دارد، از آن نو آوریهایی است که هیچگاه کهنه نمیشود.
قصه، با درد مثانه دکتر و بستری شدن او در بیمارستان آغاز میشود، اما در پی درخواست او برای داشتن یک ضبط صوت به منظور ثبت خاطراتش، در هر قسمت گریزی به دوران کودکی محمد باهوش زده میشود و در این رهگذر دوران کودکی، نوجوانی، جوانی و میان سالی او توامان و به موازات حضورِ ختم به مرگش به تصویر کشیده می شود. مستندگرایی کارگردان و بینشِ و علاقه او به وجه مردم شناسانهی روایت باعث شده تا این فلاشبکها هویت و ارزش اتنوگرافیک پیدا کنند. بهطور مثال در قسمتی که به تیزهوشی محمد در کشف آلودگی آب روستای گرهکان میپردازد، اهمیت و جایگاه قنات در زندگی مردم آن روزگار به شیوهای مستندگونه روایت میشود. یا جزئیات سفر به کربلا با چهارپا از چنان وجه استنادی برخوردار است که میتوان آنرا به عنوان یک بازسازی نعل به نعل و یک منبع مورد وثوق و معتبر در این زمینه به حساب آورد. استفاده از بازیگرانِ «غیر بازیگرنما» تدبیری موفق در پرداخت به این رویکرد مستندگرایی و افزودن بعدی دیگر بر آن است. در میان بیش از یکصد پرسوناژ اصلی و فرعی، تنها مهدی و ناصر هاشمی و حسین پناهی چهرههایی آشنا و نام آشنایند. بازی رضا بابک هم ازنظر کمّی به جز دو سه بار حضور چند دقیقهای در نقش مهندس بازرگان اساسا در این سریال طولانیِ 34 قسمتی میتواند نادیده گرفته شود.
بقیهی این یکصد و اندی پرسوناژ را کسانی بازی کردهاند که در عین آنکه هیچ پیشزمینهای در ذهن مخاطب به وجود نمیآورند، یا بازیگری را بهطور حرفهای میدانند و یا با بازیگردانیِ مستندگونه، هدایت شدهاند. صمیمیت و گیرایی شخصیتها و احساس نزدیکی و ملموس بودن آنها نزد مخاطب نتیجهی درخشان این تدبیر است. ساختار فیلمنامه یا به عبارت صحیحتر ـ تصویرنوشت ـ بهغایت منطقی و منطبق با اصول فیلمنامه نویسی به نگارش درآمده. بهگونهای که بهعنوان نمونه برای هر بار گذر از زمان حال به گذشته، یک موضوع واحد در حکم یک حلقهی اتصال است. مثلا حکایت سفر محمد قریب به اروپا درست زمانی به تصویر کشیده می شود که در زمان حال، مشکل یکی از پرستاران در آستانه سفر به اروپا درام آن قسمت را تشکیل میدهد. یا در قسمتی که الزام و اعتقاد به خرافاتِ چشم و نظر ـ در دهه پنجاه و در بیمارستان اطفال ـ به مرگ دخترکی نوجوان میانجامد، خاطرات دکتر قریب ما را میبرد به سالهای ۱۲۹۰ و تلاش جاهلانه مردم برای ترکاندن چشم حسود. روزگار قریب، بیش از آنکه یک پرتره باشد یک اثر اومانیستی است در بطن یک جامعهی اصیل ایرانی. انسان دوستی و خرده فرهنگهای جامعهی ایرانیان از تمهای محوری این اثر است. همین موضوع است که این سریال پخته و عمیق را با به بیحاشیهترین و بدیعترین نمونه در نوع خود بدل ساخته است. در حالی که ذهن مخاطب تلویزیون با انبوه سریالهای بیمایه و بیروح فلج شده، تولید معجزه گونهی این استثنای دلپذیر را باید غنیمت شمرد. |
نظرهای خوانندگان
آقای عیاری با وسواسی ستودنی به تصویر جزئیات زندگی پرداخته است. عدم اغراق و باورپذیری فیلم نیز بسیار خوب است.
-- omid ، Sep 5, 2008 در ساعت 01:35 PMبسیار مطلب خوب و متینی بود، نقد آقای عبدالله زاده به خوبی وجوه مختلف این سریال را نشان داد و پرداختن به این موضوع و جزییاتش نشان از حسن سلیقه ایشان دارد.
-- مینو ، Sep 5, 2008 در ساعت 01:35 PMpas hatman bayad serial ro bebinim
-- Ali ، Sep 5, 2008 در ساعت 01:35 PMmamnoon az matlab-e besiar khoobetooon, mesleh hamisheh
در پختگی اثر آقای عیاری شکی نیست .
-- امید صیادی ، Sep 5, 2008 در ساعت 01:35 PMتنها نکته آزار دهنده این سریال که بی دلیل
با نقدی مستقیم و بی تعارف از جانب اهل
سینما و بینندگان آثار آقای عیاری روبرو نشد
مسئله جلوه های ویژه بسیار ضعیف و سطحی
این سریال بود که گاهی در حد کارهای تجربی
و آماتوری تنزل می کرد .
فکر میکنم دست اندرکاران جلوه های ویژه
این سریال به همون توفیق تیتراژ بسنده کردند
و متاسفانه باید با واقع بینی بپذیریم که
یکی از بهترین آثار چند ساله اخیر تلویزیون
از این جهت دچار خسارتی جبران ناپذیر شد .
ظاهرا قرار است که فقط تعریف و تمجید ها را منتشر کنید. این است معنای انعطاف و شنیدن نظرات مخالف؟ فقط بلدید شعار دهید؟ شما با سانسور نظرات مخالف، حرف مرا تایید کردید. شما هم مثل صدا و سیما هستید. می دانم که این نوشته را هم منتشر نمی کنید.
-- نسرین علمداری ، Sep 5, 2008 در ساعت 01:35 PM. . . . . .
زمانه ـ نظرات مخالف را آنچنان که تا به حال هم بوده، منتشر می کنیم. ولی کامنت هایی که با کلمات توهین آمیز همراه باشد را نه.
نظر خود را با در نظر گرفتن حرمت کلام بنویسید، مطمئن باشید منتشر می شود. حتی اگر مخالف باشد.
. .
آقای عبدالله زاده این طور که معلوم است یا ملت را گذاشته اید سرکار و یا همراه با باد هستید. در مطالب تان در سایت روز اون لاین از سریال سازی سینما گران در تلویزیون انتقاد می کنید و از این که تلویزیون کمر به قتل سینما بسته شاکی می شوید ، اما در زمانه ظاهرا ساز دیگری می زنید و مثل خیلی از همکاران دیگر تان در آن جا مطالب نرم و بی بخار و غیر مخالف با رژیم می نویسید. صدا و سیما تکلیفش سال ها ست که روشن است.آیا ارزش دارد با اینگونه مطالب، یک منتقد آبروی چندین ساله اش را بگذارد پای دفاع از آثار صدا و سیما؟ حتی اگر کاری متفاوت و از کارگردانی مهم باشد؟ مگر کمال تبریزی و جیرانی و سامان مقدم و بقیه مهم نبودند؟ در همین سریال حتی آقای مهندس بازرگان آن طور که واقعا بوده اند به نظر نمی رسد. مدام هم به رژیم پهلوی فحش های غیر مستقیم می دهند. این ها پس چیست؟
-- نسرین علمداری ، Sep 5, 2008 در ساعت 01:35 PMبا تشکر از انتشار نظر قبلی من.
این خانوم نسرین علمداری رسانه حرفه ای رو با سایت های دوزاری اپوزسیون اشتباهی گرفته. خانم جان اینجا یک رسانه ژورنالیستی است باید ادبیات حرفه ای و بی طرفانه رو حفظ کنه. اگر احتیاج به شنیدن ادبیات اپوزسیون دارید به سایت های فراوونی که در این زمینه وجود داره سر بزنین. اینجا ما قراره کار ژورنالیستی ببینیم.
-- s ، Sep 5, 2008 در ساعت 01:35 PMبا كليت اين نقد موافقم. آقاي عياري يكي دو سال پيش (تاريخ پخشش را درست يادم نيست) هم سريال رئاليستي داشتند در شبكه سه با نام هزاران چشم كه آن هم بسيار خوب بود. و البته هر قسمت روايتي جداگانه داشت.
در مورد سريال روزگار قريب يك ايراد به نظرم مي آيد و آن هم به همين مستندگونه بودنش مرتبط مي شود كه گاهي حالت دراماتيك فيلم را كم مي كرد. البته كوشش شده بود كه حوادث طوري پشت سر هم قرار بگيرند كه اينگونه نشود اما به هر شكل بعضي جاها به خصوص وقتي در بيمارستان دكتر قريب مسن خوابيده بود و حرف مي زد، قدري كسالت آور بود.
نكته ديگر هم اينكه البته بازيگران كاملن شناخته شده خيلي كم استفاده شده بودند. اما آنچه من الان در نظرم مي آيد شما پدر محمد قريب را كه مهران رجبي آن را بازي مي كرد فراموش كرديد. ايشان هرچند از ابتدا به شكلي اتفاقي وارد عرصه بازيگري شدند (در سريال بچه هاي مدرسه همت كه حدود 76 -77 از شبكه دو پخش مي شد) ولي بعد با درخششي كه در ايفاي نقش به شكل غير تصنعي و باور پذير داشت در كارهاي مختلفي شركت داشته است. چه در سينما و به خصوص در تلوزيون و اكنون كاملن در بين مردم ايران شناخته شده است.
-- ماني جاويد ، Sep 5, 2008 در ساعت 01:35 PMمن فکر می کنم عیاری بیش از آن که گذشته ایران را ترسیم کرده باشد ایران کنونی را به تصویر کشیده است . ایرانی که همچنان درگیر خرافات و جهل است و یکی از صحنه های جالب این فیلم نقش ایت الله فیروز آبادی است و طرح این سوال آیا کدام یک از روحانیت فعلی ایران در اداره یک مرکز خیریه و امداد رسانی به مردم نقش فعال و زنده دارد ؟
-- s-m ، Sep 6, 2008 در ساعت 01:35 PMشخصا رادیو زمانه را یک رسانه ژورنالیستی حرفه ای نمی دانم. دلیل آن هم این است که خبرها و تحلیل هایی که در اینجا نوشته می شود متناسب با وضعیت جامعه ایران نیست و برخی مسائل وزنه سنگینتری دارند. بطور مثال شما هر هفته می توانید خبرهایی راجع به بهایی ها (که البته تماما به جرمهایی نظیر خیانت و جاسوسی متهم هستند و الا همه آنها در تمام نقاط کشور در حال زندگی و مشغول بکارند و کسی کاری به کارشان ندارد، ضمن اینکه مردم عموما از دین و اعتقاداتشان مطلع هستند) و یا کسانی که دین عوض کرده اند (که عموما بدلیل تبلیغات و تشکیل محفلهای خصوصی و نه صرفا تغییر دین خود که امری شخصی است، دستگیر می شوند) در اینجا بیابید. و یا اخباری درباره اعدام های سال 67 اعضای سازمان مجاهدین که اصولا آنقدر پرونده سیاهی دارند که کسی به این مساله اعدامها حتی فکر هم نمی کند و من نمی دانم چرا رادیو زمانه اینقدر در این رابطه بال بال میزند! (ببخشید که کمی بی ادب شدم، فقط می خواستم ظاهر عملکرد شما در این رابطه را به نحوی کاملا آشکار و خودمانی بیان کرده باشم). در حالی که این مسائل یا از سوی اکثریت جامعه ایرانی جدی گرفته نمی شود و یا اینکه اصولا مخالفتی با این برخوردها ندارند و یا دلمشغولی اکثریت مردم ما نیست. گویی این اخبار برای اروپایی ها و نه ملت ایران نوشته می شود (البته آنها فارسی نمی دانند!). اما بهرحال در آشفته بازار وضعیت مطبوعات داخل ایران باز هم وجود رادیو زمانه به از هیچ است که گاها مطالب خواندنی مثل نوشته جناب عبدالله زاده در آن می توان یافت و از یک نقد بی طرفانه لذت برد. متشکرم
-- شهرام ، Sep 6, 2008 در ساعت 01:35 PMفقط میتوانم بگویم این سریال از هر لحاظ بی نظیر بود
-- حمید هاشمی ، Sep 6, 2008 در ساعت 01:35 PMنقدی جانانه از این سریال را که بر پایه دروغ و تحریف ساخته شده در اینجا بخوانید:
تحریف زننده تاریخ در صدا و سیما (تیرداد بنکدار)
http://www.rouznamak.blogfa.com/post-306.aspx
-- ناخدا ، Sep 6, 2008 در ساعت 01:35 PMسريال روزگار قريب را دوست دارم و بازی های خوب بازيگران آن مثل مهران رجبي ، مهدی هاشمی و... تحسين برانگيزه.
-- پرستو ، Sep 6, 2008 در ساعت 01:35 PMشخصيت پدر ِ فهميده و انسان ِ دكتر قريب آن هم در آن سالهاي جهل برايم بسيار جذاب و احترام برانگيز است . بعضي قسمت هاش بشدت ناراحتم كرد مثل قسمت مادري كه خودش و بچه هاش را كشت . تيتراژ آغازين بسيار عالي و زيباست . فقط نمي دونم از نظر تاريخي و شخصيتی داستان ِ سريال چقدر به واقعيت نزديك است و گاهي شعار هاي ضد شاهي در آن اغراق آميز به نظر مياد . از آقاي عيارِی تشكر مي كنم .
من هم با نقد شما موافقم و همچنين نظر دوستي كه جلوه هاي ويژه سريال رو نقد كرده بود قبول دارم .
-- مونا ، Sep 6, 2008 در ساعت 01:35 PMدر مواردي ضعيف عمل كردند .همچنين گاهي صحنه ها آنقدر كشدار ميشه كه ازحوصله و طاقت بيننده خارجه ولي به طور كل جزو سريالهاي تكرار نشدني صدا و سيماست .
( متاسفانه سريال قبلي آقاي عياري ( هزاران چشم ) بي دليل قطع شد . با اينكه سريال فوق العاده پرمحتوايي بود .)
"گره کان" نادرست است. نام درست آن روستا "گرکان" می باشد.
-- قریب ، Sep 6, 2008 در ساعت 01:35 PMاین سریال تلویزیونی واقعا هم معجزه ای است در تاریخ صدا و سیمای جمهوری اسلامی، که متاسفانه مخاطب عام متوجه ارزش تاریخی و فرهنگی آن نشد و سریال با اقبال عمومی چندانی مواجه نگشت.
-- مریم ، Sep 6, 2008 در ساعت 01:35 PMاز نظر من ارزش این سریال علاوه بر ساخت منسجم و کاملا باور پذیر، نقب زدن به زندگی یکی از شخصیت های ایرانی است که ارتباط چندانی با آنچه ممیزان در نظر دارند ندارد و نمی تواند حساسیت ها را بر انگیزد. به علاوه شایسته است این مجموعه را به عنوان یک اثر مستند گونه از شرایط اجتماعی و فرهنگی و خوشبختانه کمتر سیاسی ارج نهاد.
اما موضوع تاسف بار این است که به دلیل بافت واقع گرایانه و بدون زرق و برق، این سریال محبوبیت عام نیافت وگرنه می توانست رسالت خودش را به طور تمام و کمال به انجام برساند. در همین وضعیت توجه کنید به استقبالی که از سریال باسمه ای و مضحک "یوسف پیامبر" شد که می توان به جرات گفت سبب ابتذال هنر و ذوق مخاطب می شود.
به نظرم من هم از بقیه سریالهایی که دارد پخش می شود، خیلی قوی تر است. تازه با کم لطفی هایی هم مواجه است. آن هم شاید به این دلیل است که برای اشاعه همه شعارهای دولت ساخته نشده است!
-- رها ، Sep 6, 2008 در ساعت 01:35 PMاز نظر من شاهکاره . تصویری که از شاه هم نشون داد خیلی واقعی و بی طرفانه بود . پخش اون قسمتی که اطرافیان شاه می خواستند دکتر قریب رو تنبیه کنند و شاه اهمیتی نمیداد برای من عجیب بود .
-- رضا ، Sep 6, 2008 در ساعت 01:35 PMآقای رضا کیانیان در نقش آیت الله فیروز آبادی را یادتان رفت؟
-- زهره ، Sep 6, 2008 در ساعت 01:35 PMمن عاشق این سریالم. کیانوش عیاری خیلی تیزهوش است. به هیچکس الکی نپریده. در قمست هتل رامسر و خاندان سلطنتی و توطئهی بادمجان دور قابچینهای شاه علیه دکتر قریب بسیار قشنگ درآمده و طرفداری فرح از او و رفتار نرم شاه...سکانس آبگرم رامسر رفتن شاه با پروفسور عدل خیلی جالب و بهیاد ماندنی بود. شاه به شوخی به پروفسور گفت شب که لوبیا نخوردهای(برای نفخ شکم) و یکجا که زیر پایش پول پیدا کرد و علیرغم خالهزنک بازی بادمجانش مسئول پاکسازی آبگرم را توبیخ نکرد. از کجای این فیلم بگویم؟ تمامش روابط علی و معلولیاش درست و بهجاست و آدم کمتر میتواند سوتی بگیرد. من واقعا کیف میکنم تو این قحطالسریال! در وبلاگم هم نوشتم که پس میشود در هر حکومتی فیلم خوب ساخت و بهانه نیاورد که دستم بسته بود. به خوبی روی خط قرمزها اسکی کرده:)
-- زیتون ، Sep 6, 2008 در ساعت 01:35 PMممنون از مطالب خوب رادیو زمانه، که به تمام ابعاد مختلف فرهنگ و هنر و جامعه ایرانی می پردازد و کمتر موضوع مهمی را از قلم می اندازد. از آقای عبدالله زاده هم سپاسگذارم به خاطر نگاه کارشناسانه و بیطرفانه شان
-- سعید ، Sep 6, 2008 در ساعت 01:35 PMچون شخصاً به نقدهای آقای عبدلله زاده اعتقاد دارم واجب شد که حتماً این سریال رو ببینم ...
-- نیلوفر زهدی ، Sep 6, 2008 در ساعت 01:35 PMhe was a very generous person; very tough with other doctors. he called the personnel of the military "olaugh". -- a grateful patient
-- بدون نام ، Sep 6, 2008 در ساعت 01:35 PMبا تشکز فراوان از زمانه برای چاپ مطالب بدیع و روشنگر. اینطور که از مطلبی که در مورد سربال روزگار قریب با نقد هوشمندانه آقای عبدلله زاده برمیاد باید این سریال را دید. ممنون از این که شوق تماشای آن را در من به وجود آورد
-- زیبا رستگار ، Sep 6, 2008 در ساعت 01:35 PMسريال بسيار زيبايي است . به خصوص اينكه عياري با نقب به گذشته با زيركي تمتم وضعيت جامعه امروز ايران را هم نقد ميكند
-- دخترك ، Sep 6, 2008 در ساعت 01:35 PMاسم کارگردان در ابتدا "کیانوش" و سپس در زیر عکس "داریوش" ذکر شده.
--------------------------------------------------------------------
-- سینا ، Sep 7, 2008 در ساعت 01:35 PMزمانه: سپاس از تذکر شما
تصحیح شد