رادیو زمانه > خارج از سیاست > علم و محیط زیست > بند نافتان را پس انداز کنید | ||
بند نافتان را پس انداز کنیدهمایون خیریهر جای بدن آدم که زخمی میشود، بعد از مدتی سر و کلهی سلولهای جديد در همان محل زخم پيدا میشود و زخم را ترميم میکنند. وقتی زخم به لايههای عميقتر پوست برسد، آنوقت جای زخم هم، که به آن «داغ زخم» میگويند، روی پوست میماند، ولی در مورد توانايي تکثير سلولها اتفاقی نمیافتد. سلولهای جديد توليد میشوند و پوست صدمه ديده به حال اولش برمیگردد. تکثير و ترميم سلولی در همه جای بدن موجودات زنده رخ میدهد، به جز در يک مورد استثنايي. آن يک مورد مربوط است به دستگاه عصبی که توانايی ترميم سلولی ندارد. يعنی درست شبيه به زخم روی پوست، در نخاع هم زخم درست میشود. اين زخم محصول صدمه ديدن نخاع است. زخم نخاع بر خلاف زخمهای پوستی باعث میشود دو سر رشتههای سلول عصبی که قطع شدهاند نتوانند به هم جوش بخورند. در نتيجه، پيام عصبی که از يک عضو به طرف مغز يا از مغز به طرف آن عضو میرود از محل زخم نخاع عبور نمیکند و دست آخر آدمی که نخاعش صدمه ديده فلج میشود. يک مورد خيلی شناخته شدهی تکثير و ترميم نشدن سلولهای عصبی مربوط است به بيماریهايی نظير آلزايمر که سلولهای مغزی بدون اين که جانشينی برایشان بوجود بيايد از بين میروند و با همين از بين رفتن حافظه هم از بين میرود. اما در همين دستگاه عصبی که سلولهايش تکثير نمیشوند يک استثناء هم وجود دارد. آن استثناء مربوط است به دستگاه بويايی. دستگاه بويايی بخشی از دستگاه عصبیست و سلولهايش به طور مداوم تکثير میشوند. دليل اين تکثير شدن مربوط است به تماس مداوم دستگاه بويايی به محيط خارج از بدن. در واقع حس بوييدن يعنی تکثير سلول بويايي. از جنبهی نظری میشود نمونههای اوليهی سلولهای بويايی را پرورش داد و به دو سر سلولهای قطع شدهی نخاع متصل کرد تا پيام عصبی بين مغز و اندامها برقرار بشود. نمونهی اوليهی اين سلولها همان چيزیست که به اسم «سلولهای ساقهای» (Stem Cells) شناخته میشود.
از نظر کلی دو نوع سلول ساقهای در بدن موجودات زنده هست. يکی سلول ساقهای جنينی (embryonic stem cells) که وقتی جنين مثلأ انسان ۴ يا ۵ روزهست توليد میشوند و دومی سلولهای ساقهای بالغ (adult stem cells) که باز در بدن موجودات زده بالغ وجود دارند. سلولهای ساقهای جنينی را میشود با استفاده از محرکهای سلولی و مولکولی به ۲۰۰ نوع سلول متفاوت تبديل کرد؛ درست مثل آرد نانپزی که بسته به موادی که به آن اضافه میکنيم میشود با آن همه جور نانی پخت. اما سلولهای ساقهای بالغ مثل نان نيمه پختهای هستند که بايد آنها را در زمان مورد علاقه گذاشت توی فر که کاملأ بپزند. همين هم هست که سلولهای ساقهای بويايی را که اصلأ سلول عصبی هستند میشود گذاشت در محل ضايعهی نخاعی، که دو سر سلولهای قطع شده را به هم وصل کنند. به اين کار میگويند داربست درست کردن.
طبق يک قانون ساده تمام سلولهای عصبی به خط راست حرکت میکنند مگر اين که يک عامل شيميايی باعث تغيير مسير حرکتشان بشود. اصل داستان در کندی پيشرفت درمان ضايعات نخاعی مربوط به همين حساسيت سلولهای بويايی به مواد شيميايیست. ممکن است يک سلول ساقهای جنينی در اثر وجود يا ترشح زياده از حد يک مادهی شيميايی در محيط اطراف راهش را کج کند و پيام مغز يا اندام را به يک جای ديگری از دستگاه عصبی ببرد. برای همين هم کار با سلولهای ساقهای جنينی آسان نيست چون تا بجنبيد به يک سلول ديگری تغيير میکنند. همين مثلأ حساسيت بيجای سلولهای جنينی باعث شده تا سلولهای ساقهای بالغ توانايیهای بهتری برای درمان ضايعات نخاعی داشته باشند، چون درست مثل همان نان نيمه پخته تکليفشان برای چه جور نانی بودن معلوم است، و تا حدود زيادی آموزش ديدهاند که به کدام محرکهای شيميايی پاسخ بدهند و کدامها را ناديده بگيرند. نکتهی مهمترش هم اين است که سلولهای ساقهای بالغ را میشود از بدن يک بيمار تهيه کرد و از آنها در درمان ضايعات و بيماریهای او استفاده کرد، بدون اين که بعدأ بدن این بيمار آنها را به عنوان سلول بيگانه بشناسد. البته در مقابل، حسن سلولهای ساقهای جنينی در اين است که چون هنوز متمايز نشدهاند بنابراين میشود آنها را اهدا کرد، درست مثل اهدای خون.
اين روزها که حرف از درمان بيماریهای مختلف با استفاده از سلولهای ساقهای زياد شده، بانک سلول ساقهای هم به راه افتاده. معروفترين حسابی که در اين بانکها باز میشود حساب بند ناف است. والدين به محض تولد کودکشان بند ناف او را در ازای حق و حقوق بانکداری به بانک سلولی میدهند تا اگر روزگاری همان کودک در هر سنی نياز به درمان سلولی پيدا کرد از سلولهای بند ناف او استفاده کنند. بند ناف پر است از سلولهای ساقهای جنينی.
اگر بشود مسير حرکت يک سلول بويايی را تحت کنترل درآورد آنوقت درمان ضايعات نخاعی کاملأ انجام شدنیست. اين اتفاقیست که حالا در مورد موشها انجام شده. حالا میشود پاهای يک موش فلج را دوباره به کار انداخت، کار آسانی نيست اما حالا شدنیست. |
نظرهای خوانندگان
بسیار جالب بود. سپاس
-- هادی ناصری ، Jul 20, 2008 در ساعت 09:15 PM