رادیو زمانه > خارج از سیاست > زنان > جهان دیگری ممکن است | ||
جهان دیگری ممکن استلوا زندleva@radiozamaneh.comتاریخچهای مختصر از روز «همبستگی زنان ایران» خرداد ماه برای جنبش زنان ایران، ماهی ویِِِِژه است. چهار سال قبل، در بیست و دوم خرداد ماه هزار و سیصد و هشتاد و چهار، زنانی که بعد از اهدای جایزه صلح به شیرین عبادی به طور مرتب در جمع «همبستگی زنان» با هم دیدار میکردند، تصمیم گرفتند که مطالبات اجتماعی خود را با صدای بلند اعلام کنند. به علت شرایط ویِژه قبل از انتخابات در آن سال و فضای بازی که معمولا هر بار قبل از انتخابات شاهد آن هستیم، زنان تجمع گستردهای را در دانشگاه تهران برگزار کردند که با حمایت طیف وسیعی از گروههای اجتماعی و ائتلافات سیاسی همراه شد. این تجمع که بر خلاف تجمعاتی از این دست بدون دخالت پلیس پایان یافت، نقطه آغازی بود بر گسترش فعالیتهای برابرخواهانه زنان ایران.
یک سال بعد، هنگامی که زنان به پاسداشت حرکت سال قبل، در میدان هفتتیر تهران گرد آمدند، شاهد برخورد کاملا متفاوتی از نیروهای انتظامی دولت تازه روی کار آمده احمدینژاد بودند. تجمع مسالمت آمیز زنان به یکی از خشنترین برخوردهای پلیس با مردم انجامید. آسیه امینی آنروز در وبلاگش نوشت: «دور میدان چرخیدیم. کاغذها را گرفتند و پاره کردند و از جمیعت، دختران و زنانی را که شعار میدادند کشان کشان به سمت مینیبوسهای آماده بردند. جمعیت نگذاشت. مقاومت کرد. اجازه ندادند دوستانشان، دخترانشان و مادرانشان از آنها کنده و برده شوند. ولی تعداد آنها بسیار بود. ناگهان هر عابری مامور شد انگار.» نکته قابل توجه در این تجمع استفاده نیروی انتظامی از زنان باتوم بهدست برای سرکوب تجمع بود. «زنان علیه زنان» از جمله تیترهایی بود که روز بعد از تجمع به وفور در وبسایتها و وبلاگها دیده شد.
تجمع یکساعتهای که قرار بود با شعارهای مسالمت آمیز و نشان دادن چند پلاکارد به رهگذران و خبرنگاران اطراف میدان هفتتیر پایان یابد، به مدد تصاویر عکاسانی چون آرش عاشورینیا و منصور نصیری به بسیاری از خبرگزاریهای مهم دنیا راه یافت. خشونت پلیس در میدان هفتتیر جنبش زنان را به فکر راهکارهای دیگری انداخت. از آنجا که حفظ امنیت زنان و مردان فعال در این جنبش و نیز تداوم روشهای صلح آمیز مهمترین اهداف جنبش زنان است، گروه فعالین زنان در وبسایتها و وبلاگهای مختلف در دو سال گذشته بدون دعوت به هیچگونه تجمع یا نشست گروهی، به انتشار بیانیههایی در پاسداشت روز بیست و دوم خرداد که آنرا «روز همبستگی زنان ایران» خواندهاند بسنده کردهاند. در بیانه سال هشتاد و شش، فعالین این جنبش با اشاره به ایجاد محدودیت گسترده از سوی دولت برای گروههای دانشجویی، فعالین سیاسی و کارگران و نیز وضع نامطلوب مهاجران افغان و گسترش بیسابقه خشونت در سطح جامعه با هشدار به مسئولان کشور، بر پیگری مطالبات خود از طرق صلحآمیز و عاری از خشونت تاکید میورزند. در بیانیه امسال که به امضای بیش از هزار و دویست تن رسیده است، با توجه به افزایش فشار بر فعالان جنبش زنان، تهاجم گسترده به حقوق فردی زنان و جداسازیهای جنسیتی به عناوین مختلف، گسترش فشارهای اقتصادی بر زنان از سوی دولتی که دغدغه مدیریت جهانی دارد، میخوانیم: «امروز جنبش زنان به فرد فرد ما نیازمند است. تک تک ما این همه نابرابری و بیعدالتی را میبینیم و برای پس زدن آن هر روز در زندگی روزمرهمان هزینههای گزافی را میپردازیم، اما این هزینههای فردی تاکنون موفق نشده حتی یک تبصره قانونی را تغییر دهد، چرا که این اعتراضهای فردی نتوانسته با «اعتراضی جمعی» پیوند بخورد. امضا کنندگان این بیانیهای در ادامه و با توجه به ناامیدی از مسولان کشور، از زنان ایرانی میخواهند که در جهت احقاق حقوق شهروندیشان به فکر سامان دادن اعتراض به صورت دسته جمعی باشند.
لیلا موری در پستی با عنوان «ای زن، ای حضور زندگی» نوشت: «همین سه سال پیش بود که روی آسفالت داغ جلوی دانشگاه تهران نشسته بودیم و فریاد میزدیم، من زنم، انسانم، فرزند این دیارم، اما حقی ندارم. ....نمیدونم. ولی انگار از اون روز قرنها گذشته. سه سال نه. سیصد سال گذشته که نگاه میکنم میبینم به اندازه سیصد سال پخته شدیم. اندازه سیصد سال زجر کشیدیم، سرکوب شدیم، گریه کردیم، زندانی شدیم.» نویسنده وبلاگ پویا که خوشحالی خود را از عضویت در جنبش ضدنابرابری جنسیتی زنان ایران پنهان نمیکند نوشت: « زمینه گردهمایی بیست و دوم خرداد هماندیشی و همکاری بود و دستاورد بزرگ و مهم و غرورانگیز آن، کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز، تلاشی چهره به چهره با مردم. » نویسنده وبلاگ پرنسس اما، نگاهی کاملا متفاوت به این روز در خرداد ماه دارد. وی در پست کوتاهی نوشت: «بیست و دو خرداد برای من بیشتر پر از نوستالژی است. نوستالژی روزی که دیگر تکرار نشد و از آن به بعد همه چیز بدتر شد...نه اتحادی ماند، نه جنبشی، نه احساس تعلقی، نه چیزی...فقط خاطرهای شلوغ، پر از درد و درد ودرد....از آن خاطرههای دور و دیر که آنقدر پیرشدهاند که نگو. امسال نه پای طوماری را امضا کردم، نه چیزی...حضور پلیس را در میدان هفت تیر دیدم، پوزخند زدم و رد شدم...» بهمن احمدیامویی که از دستگیرشدگان دوسال قبل در میدان هفتتیر بود در وبلاگ ما روزنامهنگاریم با یادآوری خاطرات بازداشتش در اوین نوشت: «ساعت پنج بعد از ظهر آن روز اتفاقاتی افتاد که بازتابهای بینالمللی بسیاری برای جنبش زنان ایران به همراه داشت. در گسترده وسیعی از جهان و مهمتر از آن در ایران، حرکتی به نام زنان شکل گرفت که چند ماه بعد «کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز» از دل آن بیرون آمد. تجمعی که در درون بسیاری از خانوادهای مذهبی و غیر مذهبی رسوخ کرده است.» بیست و دوم خرداد و سایتهای زنان
مدرسه فمینیستی که یک کلاس درس سخت است برای بحثهای جدی پیرامون مسایل زنان، با همتی مثال زدنی تمام توجهش را در این ماه به سالگرد بیست و دوم خرداد و معنی این روز برای زنان و فعالین جنبش زنان اختصاص داد. مقالههای متنوع و دست اولی از معلمین و شاگردان مدرسه در سایت منتشر شد. بابک احمدی در مقاله «این را امضا میکنید؟» نوشت: «بیست و دو خرداد نشان داد که لایه های پیشرویی از زنان (هم درس خوانده، هم زحمت کش) در میان ما (در همین محله ها، همین شهرها، همین حاشیه های فقیر نشین شهرها) وجود دارند، می اندیشند، مبارزه می کنند، و زندگی بهتری را همخوان با شان انسانی خود به تصور در میآورند، آرزو می کنند و برای تحقق آن مبارزه میکنند و هزینه های سنگین آن را می پردازند.»
اما محبوبه عباسقلی زاده در مقالهای متفاوت به نام «خاطرهزدایی از همبستگی بیست و دو خرداد» که در سایت میدان منتشر شد، با مقایسه حرکت خرداد ماه هشتاد و چهار با تظاهرات هشت مارچ پنجاه و هفت که در اعتراض به حجاب اجباری برگزار شده بود، نوشت: «اما شباهت بزرگتر؛ همان بی مهری تاریخی است که این بار به صورت دیگری تکرار می شود: ۲۲ خرداد سال ۸۴ را با همه شکوهی که داشت خاطره زدایی کرده ایم و حتی "ما"یی که خود در شمار آن جمع بودیم و ازآن هویت گرفتیم و توانستیم پس ازآن با گردنی بر افراشته جنبش زنان ایران را به رخ حریفان بکشیم، سعی در نادیده گرفته شدنش کردیم، یعنی همان اتفاقی که بر سر رخداد ۸ مارس ۵۷ آمد.» وی در ادامه از جریانی یاد میکند که سعی در کمرنگ کردن اصل تجمع در سال هشتاد و چهار و تاکید بر خشونت سال بعد در میدان هفت تیر داشت. وی با هدف قرار دادن بانیان کمپین یک میلیون امضا ادامه میدهد: «تلاش دیگر بانیان کمپین یک میلیون امضا این بوده است که ۲۲ خرداد را تبدیل به روز همبستگی جنبش زنان کنند و حتی در این باره مقاله ها نوشته و برنامه هایی برگزار شود. اما در مقالات یاد شده به تدربج اهمیت بیست و دو خرداد هشتاد و چهار به دست فراموشی سپرده شده و حتی به طرز زیرکانه ای تنها در حد یک پیشینه تاریخی برای پیدایش خرداد ۸۵ که اکنون دیگر به نحو یک طرفه ای در مورد آن اسطوره سازی می شد باقی ماند. از آن پس تلاش برای تثبیت بیست و دو خرداد به عنوان روز همبستگی یکی از سیاست های اصلی کمپین یک میلیون امضا برای مشروعیت بخشیدن به خود به عنوان نماد مسلط جنبش زنان گردید چرا که می توانست با حذف اهمیت بیست و دو خرداد هشتاد و چهار به عنوان روز میلاد دوباره جنبش زنان ایران، روزی را که خود از آن بر آمده بود به عنوان منبع ظهور جنبش زنان بر آگاهانی که صلاح نمی دانستند تفرقه افکنی کنند و بر ناآگاهان نو رسیده تحمیل کند.» برنامه امروز را با گوشهای از مقاله «۲۲ خرداد روزی که شور می آورد و امید» نوشته سارا لقمانی که در مدرسه فمینیستی منتشر شد به پایان میبریم. سارا نوشته است: «۲۲ خرداد، آسفالت «خیابان انقلاب» سرودی را از بر شد که تاریخش به خاطر ندارد و درختان «میدان هفت تیر» درد تحقیر باتوم و مشت و لگد هایی را از زنان خیابانش گرفت و به جان خرید که تحملش را باور نداشت. اگر امروز قلم هایمان در گرامی داشت آن می کوشند فردا روزی فریادش را دوباره خواهید شنید. دور نخواهد بود. شک نکنید.» |