رادیو زمانه > خارج از سیاست > زنان > "فیلترشدیم، اما نوشتنمان به پایان نرسیدهاست" | ||
"فیلترشدیم، اما نوشتنمان به پایان نرسیدهاست"لوا زندleva@radiozamaneh.comمسدود شدن همزمان و هماهنگ وبلاگها و وبسایتهای زنان ایرانی مهمترین خبر هفتهی گذشته بود. به گزارش سایت میدان زنان، این سایت برای دومین بار، سایت کانون زنان ایران برای سومین بار، مجله اینترنتی شیرزنان برای اولین بار، سایت تغییر برای برابری، و سایتهای کمپین یک میلیون امضا در شهرهای مختلف برای بار چندم فیلتر شدند. همزمان با این وبسایتها، برخی وبلاگهای پرخواننده که به مسایل زنان میپرداختند نیز برای چندمین بار فیلتر شدند. برنامه روایت زنان این هفته را اختصاص دادیم به مصاحبه با تعدادی از مسئولین این وبسایتها و نویسندگان این وبلاگها.
آسیه امینی، فعال امور اجتماعی و نویسنده وبلاگ وارش است. با وی درباره سابقه مسدود شدن وبلاگش وهمینطور علل و انگیزههای این هجوم هماهنگ صبحت کردیم.
خانم امینی، لطفا در مورد سابقه مسدود شدن وبلاگتان برایمان توضیح دهید. آیا این دفعه اول بود یا سابقه هم داشت؟ آسیه امینی: دفعه اولی بود که وبلاگ من به طور کل فیلتر شد، یعنی در تهران در واقع فیلتر شد. چون وبلاگ من نزدیک به یک سال و نیم است که تقریبا در تمام شهرستانهای ایران فیلتر است و من از یک سال و نیم پیش تا به امروز بخش عمدهای از خوانندگانم را در شهرستانها، حتی در شهر خودم که یکی از شهرستانهای شمالی ایران است، از دست دادهام و همواره به این فکر میکردم که خودم را منتقل کنم به یک خانه جدید. ولی راستش نه فرصت این کار پیش آمد و نه ضرورتش را آنقدر احساس میکردم، به خاطر اینکه خودم در تهران میتوانستم بخوانمش. ولی این دفعه در تهران فیلتر شد. یعنی در واقع یک سال و نیم است که سایت من فیلتر است و فقط در تهران خوانده میشود. فکر میکنید دلیل خاصی برای این برخورد جدید وجود داشته است؟ کاش این سوال را از کسی که فیلترش کرد، میپرسیدید. من چنین فکری ندارم. ممکن است که فکر برخورد جدید با کل زنان به خاطر نزدیک شدن به خرداد و بیست و دوم خرداد وجود داشته باشد، ولی خوب خیلی علتهای دیگری هم ممکن است وجود داشته باشد. ما که اصولا هیچ منطقی در نوع این برخوردها نمیبینیم که بخواهیم رابطه علی و معلولیشان را کشف کنیم. هر از گاهی، مثل برخورد با بدحجابی، که برای کسانی که اجرایش میکنند تابستان وزمستان ندارد و واژه ای به نام تبرج را کشف میکنند و اصلا تبرج کشف میشود. بنابراین من با نوع برخوردی که دارد با من به عنوان یک شهروند میشود، هیچ منطق عللی و معلول کشف نمیکنم که بتوانم توضیح دهم حالا چرا دارد با زنان برخورد میشود. حالا چرا دارد با دانشجوها برخورد میشود. حالا چرا با فعالان مدنی [برخورد میشود]. همه اینها را در یک پروسه کلی میبینم که در واقع برخورد به شهروندان، برخورد به فعالان اجتماعی و مدنی از جمله زنان که در زیرمجموعه آن قرار میگیرند. ممکن است تنها منطقی که پشتش باشد این باشد که یک برنامه برخورد است که میگویند خوب اول سراغ زنها میرویم یا اول سراغ دانشجوها میرویم، یا سراغ فعالین کارگری میرویم، بعد مثلا میرویم سراغ گروه بعدی. سراغ مطبوعاتیها میرویم، سراغ مدنیها میرویم، بعد میرویم سراغ فعالان کارگری. وگرنه غیر از این تنها دلیل دیگری که میشود عنوان کرد که حالا چرا در اوایل اردیبهشت ماه با وبلاگها و وبسایتهای زنان برخورد میشود، ممکن است این باشد که حالا ما مثلا در دو سه سال گذشته پدیدهای به اسم بیست و دوم خرداد داشتیم که برای زنان خیلی مهم بوده این روز و خیلی از اعتراضهایی که به عرصه عمومی کشیده شده در فضای مجازی مطرح شده، بنابراین حالا میخواهند فضای مجازی را ببندند. یک عقلانیتی در این استدلال دیده میشود، ولی واقعیت این است که من همانطور که در مورد وبلاگ خودم به شما گفتم، در کل ماجرا شما عقلانیتی نمیبینید که بخواهید تبینش کنید یا تشریحش کنید. وبلاگ من دوسال است در همه شهرستانها فیلتر است. من باید بپرسم که چرا در شهرستانها فیلتر است و در تهران فیلتر نیست. هیچ پاسخی هم برای این سوالم ندارم. در صحبتهایتان اشاره کردید به سالروز بیست و دوم خرداد. فکر میکنید که این موج جدید فیلترینگ قرار است که جلوی تجمع جدیدی را بگیرد؟ فکر میکنند. احتمالا خودشان چنین فکری میکنند ولی ما خیلی صادقانه خدمتشان عرض میکنیم که اینطور نیست. اگر قرار باشد زنها جایی دورهم جمع شوند که بستن وبلاگهایشان بیشتر تشویقشان میکند که بروند از نزدیک یکدیگر را ببیندند و یک خوش و بشی هم بکنند و حالی از احوال هم بپرسند. به نظر من اگر این تصور را بخواهند بکنند، خیلی نگرش بچهگانه ای است، برای اینکه این یک نوع پاک کردن صورت مسئله است. آیا من اگر وبلاگ نداشته باشم کارهایم را رها میکنم؟ وبلاگ برای من یک ابزار است. این ابزار نشد به ابزار دیگری دسترسی پیدا میکنم. مهم این است که در اندیشه من چه میگذرد و برای به عرصه ظهور رسیدن این اندیشه به چه ابزاری میتوانم دسترسی داشته باشم. البته قطعن در مسیری که میرویم دستانداز وجود دارد. این همه احضار میکنند، زندانی میکنند، حکم تعلیقی میدهند، وبسایتها را میبندد. همه اینها البته که دستانداز در یک بزرگراه است، ولی مسئله اینجاست که مقصد ما مشخص است. ابزاری را هم که سوارش میشویم ممکن است اگر اینجا از آن پیاده شویم، ماشین بعدی را سوار میشویم و میرویم. ممکن است که یک مقدار دیرتر برسیم، ممکن است با سختی بیشتر برسیم، اما این جلوگیری و سرکوب اصلا در جامعه امروز ایران معنی ندارد. آیا از لحاظ قانونی قصد پیگیری این جریان را دارید؟ راستش من اصلا به این ماجرا فکر نکردم. الان که شما میگویید فکر میکنم که اگر شاید همه بروند و بگویند که وبلاگ یا وبسایت ما فیلتر شده، شاید خودش یک جریان خبری جدید بشود که به نفع کل ماجرای مبارزه با سانسور باشد. ولی اینکه خودم بروم به خاطر اینکه «وارش»م را باز بکنم شکایت بکنم، به آن فکر نکردم. برای اینکه اصل ماجرا آنقدر برای من بغرنج است و غیر قابل پذیرش است که وجود چنین مرکزی خودش رسمیت دادن به سانسور است. مراجعه به چنین مرکزی خودش رسمیت دادن به سانسور از طرف بنده است. یعنی اینکه ممکن است که من این مشکل را نداشته باشم، پس وبلاگ مرا باز کنید، اما وبلاگ همسایه من همچنان سانسور خواهد بود. بنابراین من به کل ماجرا ایراد دارم و فکر میکنم اصل فیلترینگ باید زیر سوال برود. وقتی ما درباره آزادی اطلاعات و جریان آزاد اطلاعات حرف میزنیم، دیگه معنی ندارد که برویم شکایت کنیم که وبلاگ مرا باز کنید. این یعنی اینکه اشکالی ندارد اگر وبلاگ کس دیگری بسته باشد. بنابراین من با کل ماجرا مشکل دارم. اما اگر قرار باشد این تبدیل شود به یک کار مشترکی بین کسانی که وبلاگشان فیلتر شده وبروند مراجعه بکنند به مرکزی و اعتراض بکنند به اینکه چرا وبلاگ یا وبسایت ما بسته شده، این حرکتی است که ممکن است به آن بیشتر اعتقاد داشته باشم. حال با تمام این اوصاف قدم بعدی شما چیست؟ آیا باید منتظر نوشتههای جدید شما در جایی جدید باشیم؟ قطعن نوشتنم که به بنبست نرسیدهاست. این وارش به بنبست رسیده است. بنابراین نوشتن را باید یا در یک خانه جدید پی بگیرم، یا در یک وارش دیگر. سایت شیرزنان، سایتیاست که بطور تخصصی به مسایل ورزش زنان ایرانی میپردازد که متاسفانه این هفته برای اولین بار فیلتر شد. صحبتی داشتیم با سولماز شریف مدیر مسول این سایت.
سولماز جان! ظاهرا این دفعه اولی است که مجله اینترنتی شیرزنان فیلترشده است. سولماز شریف: بله. این بار اول بود. به خاطر اینکه در مجموع، شیرزنان مجله نوپایی است که تازه این هفته یکسالگیاش را میگذراند. شیرزنان دات کام اولین آدرس ما بود که متاسفانه فیلتر شد که من به شخصه خیلی از این بابت متاسفم. آیا به تماس با مسئولین ذیربط و پیگیری این جریان فکر کردید؟ ما همین الان هم آدرس را عوض کردیم. الان مجله را میشود بر روی شیرزنان دات نت دید. اما تصمیم شخصیام بر این است که برای تماس با مسئولین بیشتر صبر کنیم و تحمل کنیم تا ببینم آیا واقعا، خدای نکرده، دوباره این اتفاق پیش بیاید، مشخص میشود که شاید واقعا مشکلی وجود داشته باشد، چون تا به امروز علیرغم اینکه ـ اتفاقا همین رادیو زمانه بود که در اولین مصاحبهای که به مناسبت شروع شیرزنان داشتیم و با توجه به فیلتر بودن کلمه زن پرسیده بود که آیا شیرزنان فیلتر خواهد شد یا نه - با توجه به اینکه شیرزنان ممکن است با توجه به این کلمه زن، به طور غیرمستقیم فیلتر شود، کمی آمادگیاش را داشتیم. اما اینکه خود شیرزنان بخواهد بهطور مستقیم فیلتر شود، اگرچه حدسهایی هم در موردش زده میشد، اما من به شخصه باور نمیکردم. هنوز هم هیچ دلیلی برای اینکار نمیبینم. شیرزنان مجلهای است که کاملا روی اصول حرفهای ورزش زنان کارمیکند و یعنی فقط بحث حرفهای ورزش را پوشش میدهد که ورزشکارانش زن هستند. از نظر من هیچ مشکلی در این قضیه وجود ندارد. آیا فکر میکنید دلیل خاصی برای فیلتر شدن شیرزنان در این برهه زمانی خاص وجود داشته باشد؟ من هنوز خوشبینم که خود شیرزنان و خود موجودیت ورزش زنان، مشکلی را بوجود نیاورده که بخواهد این فیلترینگ را متحمل بشود. تصور من، در حالت خوشبینانه، این است که شاید شیرزنان در این جریان گسترده که هراز گاهی میآید و خیلی از سایتها و وبلاگها را فیلتر میکند مثل همین جریان هفته گذشته، که ازقضا وبلاگ خود من هم جزو آنها بود، فیلتر شده باشد. نه اینکه به خاطر خود ورزش زنان یا به خاطر خود شیرزنان بخواهد باشد. واقعیتش این است که اگر من بخواهم چنین فکری را بکنم، چندان برداشت صحیحی از فیلتر کننده نمیتوانم داشته باشم. واضحتر بگویم، اینکه وقتی ما یک خبری را کار کردیم که مثلا فلان ورزشکار اعتراض داشته به اینکه چرا از تیم ملی حذفش کردند، یا اینکه فلان خانم مسئول اعتراض داشته به اینکه چرا حقوقش را نادیده گرفتند، و مثلا به این دلیل سایت شیرزنان فیلتر شده باشد، این برای خود فیلتر کنندگان باید سنگینتر باشد. اقدام بعدیتان در رابطه با این فیلترینگ چیست؟ تا یک مقطعی منتظر میمانم. چون خوشبینم و تا حالا براساس تجربه دیدیم که وقتی یک فیلترینگ گستردهای به وجود میآید، دامنه گستردهای را میگیرد، اما بعد از گذشت یک زمانی، سایتهایی که صرفا به خاطر زیاد شدن [تعداد] فیلتر شده بودند، رفع فیلتر میشوند. اگر تا مقطعی صبر کردیم و به این نتیجه نرسیدیم و دیدیم که هیچ اتفاقی نیافتد، از طریق قانونی هم اقدام میکنیم. به خاطر اینکه مطمئنم در شیرزنان هیچ مسئلهای وجود ندارد. ما هیچ وقت فکر نکردیم که یک مجله آنلاین هستیم. همیشه تصورمان این بود که یک مجله چاپی است که از وزارت ارشاد مجوز گرفته و این را برای بخش داخلیمان رعایت کردیم.
پرستو دوکوهکی، خبرنگار و نویسنده وبلاگ زننوشت است که این هفته برای بار پنجم فیلتر شد. خانم دوکوهکی که از افرادیاست که به طور مستمر و جدی پیگر مسدود شدنهای پیاپی وبلاگش بوده، حتی به وجود کمیتهای به نام «تعیین مصادیق فیلترینگ» شک دارد و سوالش این است که چطور میشود کمیتهای در جایی معجول وجود داشته باشد که نه اسمی از اعضایش باشد و نه رسمی از قوانین و دستورالعملهایش.
پرستو جان! برایمان در مورد سابقه مسدود شدن وبلاگت و اقداماتی که تا کنون در این باره انجام دادی توضیح کوچکی میدهید؟ پرستو دوکوهکی: سابقهاش این است که اولین بار دوسال پیش دقیقا، قبل از تجمع خرداد ماه زنان در میدان هفت تیر اتفاق بیافتد. من در آن موقع ایران نبودم و الان هم که برای بار پنجم فیلتر شده، باز هم در ایران نیستم. دفعه اول حالم خیلی بد شد، به خاطر اینکه دفعه اول بود، اما مثل اینکه حالا واکسینه شدهام. یعنی با اینکه هر دفعه حالم همچنان بد میشود، اما انگار [تحمل] اوضاع بهتر میشود. یک ماه بعد از اولین باری که فیلتر شد دومینم را عوض کردم که آنهم فیلتر شد و [آن زمان بود] که من شروع کردم به پیگیری. در این حد که رفتم تا وزارت ارتباطات و آنجا کتبی شکایت کردم. در نهایت جوابشان این بود که ما این را میفرستیم به کمیته تعیین مصادیق فیلترینگ و آنها هستند که تصمیم میگیرند چرا که آنهایند که به ما لیست میدهند و ما هیچ کارهایم. در نهایت به هیچ نتیجهای هم نرسید. تنها جوابی که من گرفتم این بود که کمیته تعیین مصادیق فیلترینگ تصمیم گرفته که وبلاگ من فیلتر بشود. بعد من دوباره دومینم را عوض کردم که بازهم بعد از آن فیلتر شدم. یکبار دیگر هم دومینم راعوض کردم که دیگر اینبار بعد از فیلتر شدن نمیدانم چه کاری باید بکنم. یعنی یکجورهایی خسته شدم از این اسباب کشی. تجربهتان با قوه قضائیه و کمیته تعیین مصادیق فیلترینگ چطور بود؟ در واقع دسترسی ما به آنها - کمیته تعیین مصادیق فیلترینگ - وجود ندارد. نمیدانیم آدمهای این کمیته چه کسانیاند یا جلسات آن کجا برگزار میشود. هیچ اطلاعاتی نداریم که این کمیته معجول چیست که آیا واقعا مجهول است یا معجول. در نتیجه من تنها راهی که پیدا کردم این بود که از طریق وزارت اطلاعات پیگیری کنم که آن هم به نتیجهای نرسید. حتی وقتی در تابستان پارسال یک ایمیلی را اعلام کردند که اگر از طریق این ایمیل اعتراض کنید ما به شما جواب میدهیم، و من باز اعتراض کردم و گفتم که وبلاگ شخصی مرا فیلتر کردید و من علتش را میخواهم بدانم که بعد باز گفتند که وبلاگ شما اشتباهی فیلتر نشدهاست، بلکه به دستور کمیته تعیین مصادیق فیلترینگ مسدود شده که ما هم معذوریم از اینکه فیلتر شما را برداریم. از نظر خودتان هیچ دلیلی برای این فیلترشدنهای پیاپی زننوشت وجود دارد؟ شاید برای دفعه اول کمی توجیه داشته باشم. یعنی شاید دفعه اولی که فیلتر شد اینقدر که این دفعههای بعد فیلتر شد در ذوقم نخورد چون همراه با تعداد زیادی سایتها و وبلاگهایی که برای تجمع خرداد فراخوان داده بودند، من هم فیلتر شدم. چون من هم در هر حال فراخوان را داده بودم در وبلاگم و فکر کردم که احتمال دارد که هرکسی را که فراخوان داده است برای تجمع، فیلتر شدهاست. اما برای دفعات بعد هیچ موضوع خاصی نبود که بگویم بهخاطر آن وبلاگم فیلتر شده است چون من نه به کسی توهین میکنم نه خلاف قانون رفتار میکنم در وبلاگم. نه حتی انتقاد تند و صریح و مثلا بیپرده. نه. واقعا فکر نمیکنم دلیلی برای وبلاگ شخصی من وجود داشته باشد. نه خودم آدم حساسیت ایجادکنی هستم نه وبلاگم که اگر بود تغییر رویه میدادم. نمیدانم برای خودشان چه معیاری دارند و چطور فکرمیکنند. اتفاقا تلاش هم کردم که بروم و حداقل پیدایشان کنم و با صحبت روشنشان کنم که این فضای مجازی شاید اندکی فرق کند با فضای بیرون. اما هیچ راه گفتگویی وجود ندارد و این شرایط را خیلی بیشتر سخت میکند، چون فکر میکنی هرچه که بنویسی فیلتر خواهی شد، چون معیارها را نمیدانی. شده است که به این فیلتر شدن با دید مثبت نگاه کنید به این صورت که حالا که فیلتر شدهام، دیگر میتوانم هرچه که میخواهم بنویسم؟ من فکر میکنم کمی فراتر از این است. اصلا حس مانیتور شدن آنقدر حس منفی به من میدهد که نمیتوانم فکر کنم حالا راحتتر مینویسم. یعنی به این فکر نمیکنم که حالا که فیلتر شدم بزنم به سیم آخر. چون من اصلا آدم سیم آخری نیستم. در نتیجه فقط آن حس مانیتور شدن میماند که در جایی مطمئن میشوی که کسانی - درساختار قدرت - تو را زیر ذرهبین گرفتهاند و این حس جالبی نیست، یعنی من واقعا ناراحتم. برنامه این هفته را با نقل قولی از خانم عفت شریعتی، نماینده مجلس هفتم، به پایان میبریم، که نشان از نگاه ایشان به ناسزایی به اسم فمینیسم دارد. خبرگزاری مهر در گزارشی به نقل از خانم شریعتی نوشت: «اندیشههای نادرست فمینیستی و آموزههای غلط، نگاه به عنصر مهم خانواده را تا حدی تحت تاثیر قرار داده و تهدیدی برای بنیانهای خانواده محسوب میشود.» تا هفته بعد اوقات خوبی داشته باشید. |