رادیو زمانه > خارج از سیاست > زنان > تو اگه دختر خوبی بودی... | ||
تو اگه دختر خوبی بودی...لوا زندleva@radiozamaneh.com
متلکهای خیابانی یکی از انواع خشونتهای کلامی است که کما بیش در همه نقاط دنیا زنان در معرض آن قرار دارند. در تحقیقی که در سال ۱۹۹۸ در یکی از ایالتهای مرکزی آمریکا و توسط یک گروه از محققان جامعهشناسی جنسیت انجام گرفت، معلوم شد که میتوان مشکلات زنان در مکانهای عمومی را به سه دسته اصلی تقسیم کرد: ترس از مردان غریبهای که در مکانهای عمومی بیش از حد معمول به زنان نزدیک میشوند، متلکهای خیابانی، و درخواست کسب اطلاعات خصوصی از زنان. برای اجتناب از این مشکلات هم زنان به راهحلهای کمابیش مشابهای رسیدهاند: نرفتن به مکانهایی که در آن امکان بروز برخورد با مردان غریبه وجود دارد، استتار کردن با عینک آفتابی یا تغییر نوع پوشش، و دادن اطلاعات غلط برای از سر وا کردن مزاحمین از جمله این راهکارهای زنان است. (1) به این الگوها که نگاه کنیم متوجه یکجور شباهت بین آنها و جنگ هر روزه زنان در خیابانهای ایران با مزاحمینشان میشویم. در ایران دختر خوب دختری است که جواب متلک را ندهد، بلکه سرش را پایین بگذارد و رد شود و تازه بهتر است که از دفعه بعد راهش را دور کند تا دیگر در معرض تعارض قرار نگیرد. این قضیه مشکل را در زنان دیدن، به قدری پررنگ شده است که وقتی طرحی برای تامین امنیت اجتماعی زنان شروع میشود، باز هم صورت مساله از یاد میرود و این زناناند که پاک کردن آنها از سطح خیابانها، صورت مساله را هم پاک میکند. شاید به همین دلیل است که خانم دکتر گلخو، ریس دانشگاه الزهرا عقیده دارد که که خانمها خودشان را بپوشانند تا غدد هیپوفیز آقایان ترشح نکند. جامعه ما جامعهای است که قربانی را به خاطر قربانی شدن نکوهش میکند. وقتی نوجوان بودیم، کم نبود وقتهایی که میشنیدیم: «تو اگر دختر خوبی بودی، کسی جرات نمیکرد حرفی بزند.» یا جملاتی از این دست که «پسرها متلک میگویند که سر صحبت را باز کنند. شما حرف نزدید و راهتان را کج کنید. بگذارید آنقدر بگویند که از رو بروند. اگر تو جواب بدهی، بیشتر میگویند، فکر میکنند خودت هم مرض داری.» بعد هیچ کس هم به این فکر نمیکرد که مثلا وقتی کسی به من نوجوانی که تازه نوک پستانهایم از زیر مانتو بیرون زده و من به هزار وسیله سعی در پنهان کردنش دارم، میگوید: «سینهات را بخورم»،چه حس انزجاری از خود و بدنم دست میدهد. از همان دوران حس میکنم که چیزی در وجودم زیادی است و بدنم وسیله تفریح و خنده بقیه و مایه شرم من است. حالا ظاهرا این استراتژی «خواهرم در خیابان چهره آرایش مکن....از جوانان سلب آسایش مکن» بعد از گذشت همه این سالها و بزرگتر شدن ما فقط فرمش تغییر کرده، ولی اصل همان است که بوده. هنوز هم کسانی که همیشه خود را قیم زنان میدانستند که «از فلان کوچه نرو که متلک نشنوی» باز هم به زنان میگویند که اگر ما میگوییم شما حق ورود به استادیومهای ورزشی را ندارید، برای خودتان بهتر است. مثل همیشه کسی هست که خیر و صلاح ما را بهتر از خودمان بداند. انگار یادشان رفته که تنها تفاوت استادیوم با جنگ هر روزه زنان ایرانی در خیابان این است که در استادیوم، همان متلکها را صدهزار نفر با هم تکرار میکنند. متلکهایی که این بار بستگان بازیکنان تیم رقیب و چه بسا داور مسابقه را هدف میگیرند. بماند که اگر بازیکنی بد بازی کند یا داور سوت اشتباهی بزند، اعضای بدن یکی از افراد مونث خانواده باید تاوانش را پس بدهد. اما آیا این متلکهای با صدای بلند، دلیل خوبی برای سلب حق شهروندی نیمی از افراد جامعه است؟ آیا این ادامه همان جریان از فلان کوچه نرو که متلک نشوی نیست؟ یک مدت هم مسئولین گفتند که برای زنان ایرانی امر خانواده (شما بخوانید بچه داری و پخت و پز) است که مهم است، و کسی غیر از دو مینیبوس فمینیست دنبال اسم و رسم نیست که بخواهد یک مسابقه فوتبال را از نزدیک ببیند. طبق معمول این فلسفه، خود زنان هستند که دلشان نمیخواهد در چنین مکانهایی باشند. حالا خوشبختانه یک تحقیق میدانی سازمان تربیت بدنی در بین شهروندان تهرانی نشان داده که هشتاد درصد زنان تهرانی (و نه تنها دو مینیبوس فمینیست) دلشان میخواهد مسابقات ورزشی را از نزدیک ببینند. این تبعیض جنسیتی بر اساس سلیقه نانوشته مسئولین، کاملا نقض کننده قانون برابری دسترسی شهروندان ایران (و نه تنها مردان) به مکانهای عمومی است. تلاشهای زنان ایرانی برای دسترسی به این حق شهروندی را میتوانید از اینجا دنبال کنید. در جامعه ما بحث ناموس و ناموس پرستی، که میتوان آن را یک چتر بزرگ بر سر خیلی از مسایل فرهنگی ریشهدار در تاریخ و مذهب و قانون این مملکت در نظر گرفت، بحث بسیار گسترده و پیچیدهای است. در عین حال که خیلی از مسایل ما چه از دید مردم عادی و چه از دید قانونگزار و مجری آن به مفهومی به نام ناموس مرتبط است، شاید اصلا تعریف یکسانی از این مفهوم نداشته باشیم. من خودم تا سنی فکر میکردم که ناموس اسم کوچه بازاری واژن زنان است. البته گویی که ذهن بچهگانه من خیلی هم بیراه نرفته بود. اما منظور از پاسداری از ناموس چیست؟ محافظت از باکرگی دختر قبل از ازدواجش توسط مردان خانواده؟ یا محافظت از واژن حالا تصاحب شده توسط شوهر بعد از ازدواج؟ یا هردوی اینها؟ پدر خانواده میگوید: «شرافتم لکه دار شده بود و از شر افکار مسموم رهایی نداشتم. در کنارش نشستم و گفتم: یا تو باید بمیری یا من تا از این وضع رقت بار خلاصی پیدا کنیم. او پیشانی مرا بوسید و گفت که من هم قادر به ادامه این راه نیستم و اگر قرار است کسی از دنیا برود من بهترین فرد هستم چون با رفتن شما مشکلی حل نمیشود و سایر افراد هم گرفتار میشوند.» ( چطور؟) مرد خود را به پلیس معرفی کرده، اما نه برای اینکه لحظهای از عمل خود پشیمان شده، بلکه «میخواستم عبرت دیگران شوم. عبرت پدرها و مادرها و دختران جوان و افراد بیغیرتی که به سادگی با شرافت خانوادهها بازی میکنند.» مردی که در شرح جنایتش میگوید: «دخترم برای آخرین بار صورتم را بوسید و من هم با او وداع کردم. دستهایش را در دست خواهرش گذاشتم و بعد با دستمال و پلاستیکی که از قبل آماده کرده بودم جانش را گرفتم.» قتل ناموسی اینبار با رضایت ناموس بربادرفته انجام شده. دختر هم این را قبول کرده که اگر مردی به او تجاوز کرده، گناه او بوده . دختری که به گفته قاتل «بارها عذرخواهی کرده و اشتباهش را گوشزد نموده ولی همچنان معتقد بود که اگر زنده بماند تا ابد باید بار معصیت و زخم زبان و مزاحمت را بهدوش بکشد.» این داستان مرد ۵۳ سالهای است که بامداد چهارشنبه هفته گذشته دختر نوجوان هفدهساله خود را خفه کرد و پس از دستگيری، ضمن پذيرفتن اتهام قتل گفت، از آنجا که دامادش به نام سعيد، فرزانه را ربود و ۱۰ روز با وي زندگي کرده بود، آبروی خانوادگی اش را در خطر می ديد، بنابراين بين دو گزينه خودکشی و قتل فرزند دومی را برگزيد و دخترش را خفه کرد. این سخنان هولناک است. مگر نه؟ تصور کنید وقتی یک متلک، یک دختر بچه را تا مدتها از بدن و وجودش متنفر میکند و بار شماتت بزرگترها را هم به همراه دارد که تو اگر دختر خوبی بودی کسی به تو متلک نمیگفت، تجاوز جنسی چه با او میکند. این حس گناه را جامعه و خانواده چنان در او نهادینه کرده و حس نفرت از خود و شرم از همان جامعه و خانواده به جایی میرسد که خودش داوطلب مردن میشود. مردنی که احتمالا آبروی خانواده را باز خواهد گردانید. قانونی که از قاتل حمایت خواهد کرد و جامعهای که احتمالا بعد از برداشتن پارچههای سیاه، ابتدا با زمزمه و سپس با صدای بلند، به تحسین عمل قاتل هم خواهد پرداخت. شرح این حادثه را اینجا بخوانید. برنامه کمی تلخ این هفته را با خواندن خبری که این هفته از طریق خبرگزاری فارس مخابره شد، بدون هیچ شرح و بسط اضافهای به پایان میبریم. به گزارش خبرگزاری فارس و به نقل از خبرگزاری زنان ایران «ایونا»، صدیقه قناد، مدیر عامل این خبرگزاری، درمراسم افتتاح سایت وومن نیوز گفت: «سه سال پیش قبل از افتتاح خبرگزاری زنان ایران، خبرهای زنان همیشه دست چندم و بیشتر اخبار فمینیستی بود، اما بعد از سه سال این بزرگترین افتخار ماست که تمام سایتهای فمینیستی دنیا را در انزوا قرار دادیم.» تا هفته بعد ایام خوشی داشته باشید و یادتان باشد که روایت زنان، روایت شماست. برای ما بنویسد.
|
نظرهای خوانندگان
بسیار عالی بود!
-- احسان ، May 17, 2008 در ساعت 07:18 PMalli va bi nazir bood vagheiyati ke hast ama ketman mishavad! mesle hamjens gerai va.... khyli masaele digar
-- mahsa ، May 19, 2008 در ساعت 07:18 PMلوای عزیز با تشکر بسیار از برنامه ی خوبت.
-- لاله ، Jun 4, 2008 در ساعت 07:18 PM