رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۶ شهریور ۱۳۸۸
سفرنامه هند - بخش سوم

شهر فاتح مغول

بخش سوم سفرنامه هند را از اینجا بشنوید.


عکس‌ها از داریوش رجبیان- زمانه

سفر ما از آگرا به «فتح پورسیکری» که به هندی «فاتح پورسیکری» تلفظ‌ش می‌کنند، یک ساعت هم طول نکشید. خیلی کمتر از آن. فاصله‌ی میان آگرا و فتح پورسیکری ۴۰ کیلومتر بیشتر نیست و خیلی‌ها اصلاً آن را جزیی از آگرا می‌دانند و رسماً هم فتح پورسیکری بخشی از ناحیه‌ی آگرا است که شهر و شهرک‌های دیگر، از جمله خود آگرا را هم در بر دارد.

فتح پورسیکری فقط برای ۱۴ سال در کنار آگرا پایتخت سیاسی امپراتوری گورکانی هند بوده است: از سال ۱۵۷۱ تا ۱۵۸۵ میلادی. و تنها یک شاه مغول تخت‌اش را به فتح پورسیکری منتقل کرد: اکبر، معروف به «مغول اعظم». و همو بود که این شهر را آباد کرد. اما ظاهراً نبود آب یا خشک شدن سرچشمه‌ی آب در این شهر، باعث شد که شاه مغول، بساط سیاسی‌اش را از این شهر دوباره به آگرا منتقل کند.


گوهر پنهان
در نگاه نخست مجتمع کاخ‌های فتح‌ پورسیکری خیلی درخشان به نظر نمی‌آید. در واقع تا حدی محقر هم می‌شود گفت. چون بعد از در ورودی روبه‌روی ویرانه‌ی کاخی قرار می‌گیریم که مشرف به میدانی وسیع است و من به این باور غلط بودم که کل اماکن دیدنی فتح پورسیکری همین ویرانه است و میدان و کاخ سرخ انتهای آن. ولی تا به پایان میدان رسیدم و سمت راست پیچیدم، چشم‌انداز وسیع باغ‌ها و کاخ‌های متعدد فتح پورسیکری برایم باز شد.

بیشتر ساختمان‌های فتح پورسیکری با خاک رس ساخته شده است و طبعاً رنگ سرخ دارد. ساختمان‌ها معجونی از معماری گوجراتی و بنگالی با عناصری از معماری رایج در نیایش‌گاه‌های هندوها و جینی است (که درباره‌ی این کیش بعداً صحبت خواهیم کرد.) و مسلماً معماری ایرانی اسلامی که از اجزای لاینفک ساختمان‌های گورکانی است.


پارسیانه‌ها
نام کاخ‌ها هم عمدتاً فارسی است؛ به مانند «نوبت‌خانه» که محلی بود برای جار زدن نام‌های کسانی که به دیدار شاه آمده بودند، یا «دیوان عام» که ساختمان مستطیلی است با محوطه‌ای وسیع برای عوامی که بار می‌یافتند. و البته در کنار آن «دیوان خاص» هم هست که شاه اکبر در آن جا با خواص دیدار می‌کرد.

نام هندی یکی از دروازه‌های مسجد جامع فتح پورسیکری «بلند دروازه» است که عظمت آن را از دور هم می‌شود دید. خود مسجد جامع به شیوه‌ی مساجد هندی ساخته شده است و چندین چتری راجپوت یا گنبدهای آلونک‌مانند هندی دارد.


شهر، هدیه شاه به درویشی بود
در محوطه‌ی مسجد جامع، آرامگاه شیخ سلیم چیستی واقع است و در واقع، اکبر شاه گورکانی شهر فتح پورسیکری را به خاطر همین صوفی معروف مکتب چیستی هند پایه‌ گذاشته بود. سلیم چیستی که طی سال‌های ۱۴۱۸ تا ۱۵۷۲ میلادی زندگی کرده است، مورد ارج و احترام بی‌مانندی بود؛ به گونه‌ای که آدم‌ها معتقد بودند او از قدرتی ماورالطبیعه برخوردار است و می‌تواند معجزه آفرد.

بنا به روایتی خود اکبرشاه هم یک روز سراغ این عارف را گرفته و از او استدعا کرده بوده که برای او دعا بکند تا شاه صاحب پسر و وارث تخت و تاج‌اش بشود. شیخ سلیم چیستی دعا کرد و به زودی همسر شاه یک پسر به دنیا آورد و در پی آن دو پسر دیگر زاده شدند.


اکبر پسر نخست‌اش را به افتخار سلیم چیستی «سلیم» نامید و شهر فتح پورسیکری را پیرامون خانقاه همین عارف بنیاد کرد و دربارش را هم به همین شهر منتقل کرد. شاید به این اعتقاد که بودنش در کنار مرد مقدسی چون سلیم چیستی به کامکاری‌های بیشتر بینجامد. اما، این طور نشد.

فتح پورسیکری به خاطر نبود آب برای زندگی مساعد نبود و پایتخت باید دوباره در آگرا منسجم می‌شد. سلیم پسر اکبر هم، که شاه این همه آرزوی تولدش را می‌کرد، علیه پدرش شورید.


قیام سلیم نافرجام بود و او تنها پس از مرگ اکبر به تخت نشست و نامش را هم که این همه برای پدرش حائز اهمیت و عزیز بود، به نام فارسی و شاهانه‌ی «جهانگیر» تغییر داد. و جهانگیر هم که می‌دانید، پدر همان شاه جهان است که تاج محل را ساخت.

این نابسامانی‌های روزگار گذشته اعتقاد مردم محلی به قدرت ماورالطبیعه‌ی شیخ سلیم چیستی را به تمام نزدوده است. بلکه هنوز هم زنان بی‌فرزند و مردان بی‌پسر پیش آرامگاه شیخ سلیم چیستی در فتح پورسیکری زانو می‌زنند و از او چیزی می‌خواهند که حدود پانصد سال پیش مغول اعظم اکبر گورکانی خواسته بود: فرزند و عمدتاً پسر.


ناواراتنا
شاهان هند در دربارهای خودشان نه فرد فوق‌العاده بااستعداد داشتند که از آن‌ها با اصطلاح «ناواراتنا» یعنی «نه گوهر» یاد می‌کردند. دربار اکبر در فتح پورسیکری هم ناوارتنا داشت که غالبا مسلمان بودند. ابوالفاضل، وزیر و مشاور اصلی اکبر و مؤلف کتاب اکبرنامه، فیضی، شاعر دربار، میان تانسن، رامشگر و آوازخوانی که در میان هندی‌ها امروز هم درباره‌اش روایاتی رایج است، بیربال، خردمند و فاضل هندی، عبدالرحیم‌خان خوانا، شاعر، ملا دوپیازه، مشاور دربار و یکی‌ دونفر دیگر.

هنوز هم در فتح پورسیکری هندی‌ها با شور واشتیاق تأکید می‌کنند که مثلاً تانسن افسانه‌ای در این کاخ هنرنمایی کرده و فیضی در آن کاخ شعر می‌سروده و از این قبیل حرف‌ها.


باغ‌های پارسی فتح پور سیکری
چندین باغبان پیر و جوان از باغ‌های فراخ و متعدد موسوم به «باغ‌های پارسی» فتح پورسیکری مراقبت می‌کنند و به ویژه برای میهمانان خارجی نام و خاصیت گیاه‌های گوناگون را توضیح می‌دهند و بذر گیاه‌های باغ‌های فتح پورسیکری را به قیمتی ارزان می‌فروشند که مثلاً بتوانیم پاره‌ای از باغ فتح پورسیکری را به لندن هم بیاوریم. ولی چون من باغبان نیستم و نمی‌خواستم ضامن عمر گیاه‌ها بشوم، با خودم بذر گیاهی را نیاوردم. (و حالا پشیمانم. لااقل می شد تجربه کرد!)

پس از تماشای فتح پورسیکری و گشت و گذار در تاریخ آن به تاکسی برگشتم. همان تاکسی که من را از دهلی به آگرا و از آگرا به فتح پورسیکری رساند. راننده‌اش هم حتماً باید خیلی خسته باشد.


سلیم چیستی- عکس از سایت ianandwendy

ولی به هر حال اکنون قرار است من را به شهری دیگر از شهرهای تاریخی هند ببرد. شهر جیپور، مرکز استان راجاستان هند که با نام «شهر صورتی» هم از آن یاد می‌شود. ولی چرا صورتی؟ هفته‌ی آینده خواهم گفت. تا آن هنگام نمسته و بدرود!

***

بخش‌های پيشین این سفرنامه:
بخش نخست: مسافری از هند
بخش دوم: لمس تاج هند

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

سلام سه باره.
مرسي ار عكسها.منتظر عكسهاي جيپور هستم.اميدوارم از "ميمون"هاي جيپور عكس گرفته باشي!
راستي راديو زمانه امروز يه مطلب خوب از تاريخ هند چاپ كرده :
http://www.radiozamaneh.info/special/2007/11/post_325.html

-- mahmood ، Nov 14, 2007 در ساعت 04:41 PM

آقای محمود، سلام! گزارش تان بسیار جالب بود. اما یک نکته را منحیث یکی از همزبانان تان که در افغانستان امروزی زندگی کرده و بزرگ شده ام، برایتان گفتنی میدانم و آن این که دوستان ایرانی ما همیشه فراموش میکنند که ایران امروزی در مرز های سیاسی کنونی اش تنها بخشی از ایران باستان است. ازینرو، بنا به هرعاملی که هست، از کنار مردمان و سرزمین های دیگر ایرانی- فلات شرقی ایران، چشم بسته می گذرند... بگذریم که این داستان سردراز دارد.
اما آنچه سبب نوشتن این کوتاهه شد آن که، خواجه سلیم "چیستی" نیست بلکه "چشتی" است. چشت شریف جایگاه نخستین طریقهء صوفیهء چشتیه یکی از توابع استان غور در افغانستان است. طریقه چشتیه همان طریقهء معروفی است که دران سماع یا ساز مجاز است و عبادت و ذکر با ساز و سماع صورت میگیرد.

چون شما عاشق فلم های هندی بوده اید، خدمت تان باید عرض شود که فلم "مغول اعظم" از ساخته های ک. آصف به هنرنمایی دلیب کمار و مدهو بالا درمورد همین سلیم است که شما ازان نام برده اید. سلیمی که عاشق انارگلی است و شورش سلیم در برابر پدرش نیز ناشی از عقده ییست که در برابر پدر به خاطر کشتن انارگلی برداشته است....

با اینهمه از نوشتهء تان آموختم. دست مریزاد!

-- رحیل ، Sep 7, 2009 در ساعت 04:41 PM