رادیو زمانه > خارج از سیاست > تورنتو > قدم بر روی میوه ممنوعه | ||
قدم بر روی میوه ممنوعهپانتهآ بهرامیفضاهایی چندگانه و چند لایه از رنج تا سرمستی زنان، از سانسور تا خود سانسوری، از روایت پاکی و پلیدی تا تضاد و هارمونی، از فضاهای خاکستری تا سرخ نمادین، اولین احساس و دریافت تماشاگر از آثار ارائه شده در نمایشگاه «قدم بر روی میوه ممنوعه» است.
نمایشگاه «قدم بر روی میوه ممنوعه» از چهار هنرمند ایرانی، در چهارچوب جشنواره کنتاکت در شهر تورنتوی کانادا، در گالری کویین برگزار شده است. جشنوارهی کنتاکت بزرگترین جشنوارهی عکاسی جهان است که هرساله در ماه مه در تورنتو آغاز میشود و تا پایان این ماه ادامه مییابد.
این جشنواره که امسال با حضور بیش از هزار هنرمند در ۲۴۰ گالری، موزه، کافه و فضاهای عمومی برگزار شده، چهاردهمین سال برگزاری خود را تجربه میکند و موضوع محوری آن «تاثیر فراگیر» است. چهار هنرمند ایرانی، افرا پورداد، کاملیا پزشکی، لیدا شانهچیان و علی کامران اما از موضوع محوری جشنوارهی کنتاکت، پیروی نکردهاند. آثار این هنرمندان با حمایت ماهرخ آهنخواه، صاحب گالری کویین، با الهام از یکی از سرودههای فروغ فرخزاد به جشنواره کنتاکت عرضه شدهاند.
لیدا شانهچیان، هنرمند طراح و گرافیست که حدود ۱۷ سال است کار عکاسی و گرافیک میکند، شعر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» را مبنای کار مشترکشان میداند. او میگوید: «چهار هنرمند جمع شدند و شعر ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد را با یکدیگر انتخاب کردند. هرکس به نحوی آن را به بیان تصویری کشیده است. بهنظر من اصلاً جذابیت این نمایشگاه در این است که تعابیر مختلفی برای این شعر فروغ ترسیم شده است. ما سه خانم و یک آقا هستیم و معمولاً خانمها با یکدیگر همعقیدهترند. این شعری بود که همه فکر کردیم واقعاً درکش میکنیم، حسش میکنیم و جای کار دارد که بتوانیم به صورت تصویری بیانش کنیم.» زنی در فضاهای سیاه و سپید با چشمانی نافذ به دوربین مینگرد و گویی از این دریچه میخواهد به دنیای بیننده وارد شود. او از پشت تور نازکی که شعرهای فروغ بر آن نقش بسته است به شما می نگرد و میخواهد همهی درد و سرمستی زن ایرانی در این سیسال و یا در صد سال اخیر را بازگو کند. این عکس، یکی از آثار کاملیا پزشکی، عکاس مقیم تورنتو در گالری کویین است.
ماهرخ آهنخواه، آرشیتکتی است که حدود یکسال پیش مبادرت به تاسیس گالری کویین کرده. وی تکنیک کار کاملیا را متفاوت از هنرمندان دیگر ارزیابی میکند: «کاملیا پزشکی، سالهای سال است که در آمریکا بوده و حالا چند سالی است که در کانادا زندگی و در گالریهای مختلف کار میکند. جالبی کار کاملیا این است که با دوربین دیجیتال کار نمیکند. هنوز با همان دوربینهای قدیمی مکانیکی کار میکند و خودش تمام عکسهایش را در تاریکخانه چاپ میکند. در حقیقت اینها را با توجه به همان موضوع شعر فروغ تصویر کرده. همان شعر روی پارچه خطاطی شده است و آن حسهایی را که میخواسته است در یک زن، از همان ترس و رنج و بدون تکیهگاهی و هر چیزی که ممکن است یک زن از درد و رنجهایی که در زندگی دارد به صورت خیلی زیبایی نشان داده است.» علی کامران، یکی دیگر از هنرمندان شرکتکننده، مهندس مکانیک است و بیش از یک دهه است که به کار عکاسی و گرافیک مشغول است. اثر وی به نام اولئآنا در سال ۲۰۰۷ برندهی جایزهی طلایی گرافیس در نیویورک شد. برای نسل علی کامران، تن دادن به ملاحظات خانوادگی و جامعه بسیار آشناست و شاید تلاش برای رهایی از این فشارها پدیدهای آشناتر. این هنرمند دربارهی آن سالها میگوید: «فکر میکنم این خیلی برای بچههای هم نسل من آشنا باشد که یک مقدارش فشار خانواده و مقداری از آن فشار اجتماع است. برای اینکه حتما آیندهی بهتر، آیندهای است که وضع مالی بهتری داشته باشی و مقام اجتماعی بهتری داشته باشی. آن هم فقط در این صورت بهوجود میآمد که تو یا دکتر و یا مهندس باشی و بقیهی چیزها نیز مخصوصاً اگر کار هنری انجام دهی، از هیچکدام اینها برخوردار نیستی. در آزمون دانشگاه آزاد نیز مهندسی کامپیوتر شرکت کردم که آن نیز میتوانست خلاقیتی برای من داشته باشد. سال ۱۳۷۰ بود. به من گفتند شما قبول شدید ولی ما این ترم ظرفیت نداریم، شما بروید مهندسی مکانیک بخوانید. بههمین راحتی سرنوشت آدم را تغییر میدادند.» لیدا شانهچیان رسالهی دانشگاهی خود را در مورد سانسور تصویر زنان ایرانی نوشته است. علاوه بر آن یک پروژهی تصویری در مورد زنان نیز انجام داده است. او یک دهه است که روی آثار فروغ فرخزاد کار میکند. از او دربارهی علاقهاش به سرودههای فروغ پرسیدم. توضیح میدهد:
«زنانگی شعر فروغ برای من خیلی جذاب است. دوم اینکه شجاعتی که در شعر فروغ است واقعاً توانسته تابوهایی که در زمان خودش وجود داشته را بیان کند و به تصویر بکشد. بهنظر من شعر فروغ تصویر خیلی زیادی دارد. تصویرهایش هم زنانه و در عین حال متهورانه است. وقتی آنها را میخوانم واقعاً فکر میکنم چیزی که من سالیان سال است میخواهم بیان کنم، او بهراحتی بیان کرده و در واقع شعر فروغ بیان تصویر من است.» سه اثر از علی کامران در نمایشگاه «قدم بر روی میوهی ممنوعه» به نمایش گذاشته شده. فضایی تنیده شده از رنگهایی حزنآلود، تیرهگیها و سرخیها. رنگهایی که از یکسو بیان احساسات رنج و سرمستی زنانگی است و از سوی دیگر فرمهایی هستند که فضایی انسانگونه دارند و گاهی نیز فرا انسانی بهنظر میرسند. انسانی که ریشههایش در زمین میروید و گاهی همین ریشهها، دست و بال او را همچون سنتی ریشهدار در جامعه میبندند. کامران فضاهای خاکستری آثارش را انعکاسی از حالتهای درونی خود می داند و اضافه می کند: «اکثر عکسهای من بهصورت سیاه و سفید است که در یک فضای مهآلود گرفته شده است. این فضای گرفته یک ربطی به مفهومی دارد که دلم میخواهد از آن بگیرم. به غیر از آن رنگ در یکی از کارهایم، رنگ قرمز شدیدی میبینیم که رنگ خون است. میخواستم رنگ خون نسبت به دیگر عناصر رنگی، خیلی نمایان و برجسته باشد. من خیلی برداشتهایی را که از آثارم میشود را نبستهام. زیرا میخواستم مجموعهای از احساسات را در بیاورم. سبک کارم آبستره است و همهی اینها به صورت انتزاعی است و در دنیای واقعی نیست. یک نفر که از ریشهی گیاهی است و از آن ریشه میل به رهایی دارد، ولی به ریشهی خودش وابسته است و در عین حال که ریشهی خودش است، باعث شده است به چیزهایی پایبند باشد که جلوی حرکتش را گرفته. مسلماً تصویری واقعی از یک آدم نیست. یا تصویر آن زنی که از یک لختهی خون درمیآید. تمام وجودش از آن لختهی خون است و دارد رنج میکشد که از آن لختهی خون بیرون بیاید. میتواند همه نوع درد جسمانی زنانهای تفسیر شود که در وجودشان متبلور است یا هرگونه رنج جسمانیای که ممکن است خونآلود باشد یا هرگونه رنج درونیای که قابل وصف برای خانمها نیست که بتوانند آن را به بیرون منتقل کنند.» پنج تابلو از از آثار لیدا شانهچیان، از یک مجموعهی بیستتایی که بهموضوع سانسور در تصاویر زنان ایرانی بازمیگردند در گالری کویین به نمایش درآمدهاند. آثار این هنرمند، فضایی خاکستری دارد و شاید ریشههای آن به فضای اجتماعی امروز ایران بازگردد. بنمایهی اصلی آثار او که آمیخته از عکاسی، طراحی و گرافیک است به سانسور و خودسانسوری در زنان بازمیگردد. هرکدام از پنج تابلو، در عین حال که روایت مستقل خود را دارند در مجموع روایتی کلی از فشارها، محدودیتهای بیرونی و درونی هستند که در قدرت و سنت متبلور شدهاند.
لیدا شانهچیان هنرمند مقیم تورنتو توضیح میدهد: «همهی آنها دارند بهنوعی مشکلات زنان ایرانی را به تصویر میکشند. مشکلاتی که از خفقان و سانسور بهوجود میآید ولی یک جوری از یکدیگر متمایز نیز هستند. وجه تمایزشان به سوژهی خاصی از سانسور برمیگردد. مثلاً در یکی از کارها شما میبینید که خودسانسوری در مشکلات سنتی متبلور است. مثلاً زنی کاموا در دستش گرفته است و دارد دهان خودش را میبافد. این حالتی سمبلیک و نمادین فرهنگی دارد. زنان سنتی که بافتنی میبافند، از آن بهعنوان سمبل استفاده کردهام. آنان دارند در عین حال دور دهان خودشان را میبافند. یعنی خودشان بهطور سنتی خود را سانسور میکنند. این به فرهنگ ما برمیگردد که میگویند زشت است، یک زن این حرف را نمیزند. یک زن این کار را نمیکند. زنها را بهطور کلی محدود کردهاند. این چیزی نیست که خودشان میخواهند. برمیگردد به فشاری که از جامعه روی آنها است.» افرا پورداد، هنرمند عکاس ایرانی است که با هفت تابلوی سیاه و سفید که همهی شخصیتهای آن زن هستند در نمایشگاه حضور دارد. هفت تابلوی او روایت داستان پلیدی و پاکی است که سیر دایرهواری در زندگی دارد. ماهرخ آهنخواه صاحب گالری کویین آثار افرا را آمیخته از خیر و شر میداند: «افرا دو شخصیت مثبت و منفی در وجود یک آدم، پلیدی و خوبی، زشتی و پاکی و همهی این چیزها را به صورت دو رنگ سفید و سیاه مطرح کرده است. آن مفهومی را که میخواسته برساند این بوده که همیشه این کار دایرهوار اتفاق میافتد. سیاهی و زشتی در کنار خوبی و پاکی. مهم این است که انسان چگونه میتواند وجود این دو را در کنار هم درست استفاده کند که آن خوبیها بیشتر باشد. بنابراین همیشه بدی میآید در زندگی آدم وارد میشود و بعد هم اگر پیروز شود میماند و اگر پیروز نشود از آن در بیرون میرود. همهی آدمها هم خوبی دارند و هم بدی. هیچ آدمی در دنیا وجود ندارد که بشود ادعا کرد تمامش خوبی یا تمامش بدی است. ولی مهم این است که قسمت بدی بزرگتر باشد یا قسمت خوبی. بنابراین همیشه در طول زندگی، چه زن و چه مرد، همیشه در وجودشان بین خوبی و بدی جنگ هست. همینطور که در این هفتکار میبینیم یکبار این بدی پیروز میشود، یکبار هم میبینیم این خوبی است که افتاده و نا ندارد تکان بخورد و این اتفاق برای بدی هم میافتد. ولی در نهایت اگر آدم آن روحیهی خوبش را همیشه به کار ببرد، بدی ناگزیر از رفتن است. اگرچه باز از در دیگری داخل میشود.»
علی کامران، چهار سال است که ایران را ترک کرده. او روند تولید سه اثر خود را روندی پویا برای خویش ارزیابی میکند. روندی که برای او دستیابی و شناخت از فضاها و احساسات زنانه تعریف میشود: «چیزی که من دنبالش هستم و میخواهم این روند برایم اتفاق بیفتد و تجربهای برای من باشد بهعنوان یک جنس مخالف زن، این است که بتوانم به درونیات و احساسات یک زن نزدیک شوم و این درونیات را بیرون بکشم و آن احساسات وصفناپذیر را که من بهعنوان یک جنس مخالف هیچوقت نمیتوانم درکش کنم و گفتنی نیست، این را خودم از طریقی متوجه شوم، آن را در کارهایم بیرون بکشم و به مخاطبم بدهم که میتوانند هم مردهایی باشند که هیچ اطلاعی از آن ندارند و هم خانمهایی باشند که در مواجهه با این حس، بخشی از احساسات خودشان را آنجا پیدا میکنند. من بخشی از آن را میتوانم احساس کنم. بخشی که مربوط به اجتماع است، بخشی که مربوط به احساسات داخلی است. برای من آن احساسات ویژه و یگانهی زنانگی مهم بود. یعنی احساساتی که فقط یک زن میتواند داشته باشد. احساساتی هست که خیلی عمومی است و ما شنیدهایم. مثل احساس مادر شدن، بارداری و خیلی از احساساتی که امکان آن برای مردان وجود ندارد و تجربهی آن نیز امکان ندارد. بعضی از این احساسات نیز برای بعضی از خانمها اتفاق میافتد و برای کسانی که آن تجربه را نداشتهاند توصیف ناپذیر است. من میخواستم یک مقدار به دنیای خانمها نزدیک شوم. در این روند، من با ۲۳ مدل مختلف خانم شروع به مصاحبه کردم و سعی کردم به دنیای آنان نزدیک شوم. خواستم که آنها به احساسات درونی خودشان فکر کنند. در مرحلهی بعد از آن ۲۳ خانم ۹ نفر را انتخاب کردم که توانسته بودند چیزهای بهتری از درونشان در بیاورند. شروع به تجربه کردیم که اینها را چگونه به بیرون بکشیم و نشان بدهیم. شروع کردیم از اینها عکاسی کردن. خیلی برایم مهم بود که از نژادها، با پیشینه های گوناگون و دغدغههای مختلف باشند. در نهایت نیز برایم جالب بود که برخلاف آن چیزی که انتظار داشتم با یک نفر از اینها کار را تمام کردم. میخواستم احساسات مختلف زنانگی از رنج و سرمستی، یعنی از درد و مشکلات تا بیشترین احساس شور و شعف و خوشحالی و سرمستی در آنها را به تصویر بکشانم.» |