رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۹
گفت‌وگو با بهمن مقصودلو کارگردان مستند زندگی ایران درودی: «نقاش لحظات اثیری»

افول سینمای ایران در عرصه جهانی؟

محمد تاج دولتی
tajdolati@radiozamaneh.com

در «هنر- صنعت» سینمای ایران، کسانی که هم دستی در خلاقیت هنری و فیلم‌سازی داشته باشند و هم شناخت و توانایی نقد منصفانه و حرفه‌ای سینمای ایران و جهان را انگشت شمارند.

Download it Here!

دکتر بهمن مقصودلو، از معدود فعالان عرصه‌ی سینما در ایران و جهان است که هم در زمینه‌ی نقد سینما و هم مستندسازی نامی شناخته شده دارد.

این فیلمساز چند روز پیش، مستند تازه‌ی خود درباره‌ی زندگی و آثار «ایران درودی» نقاش و نویسنده‌ی معاصر ایران با نام «نقاش لحظات اثیری» را برای نمایش به شهر تورنتو آورده بود. در پایان نمایش این فیلم مستند که با استقبال قابل توجهی روبه‌رو شد، با بهمن مقصودلو گفت و ‌گویی کردم.


بهمن مقصودلو، کارگردان؛ عکس از محمد تاج‌دولتی (زمانه)

در میان گونه‌های مختلف فیلم، مستند سازی دارای چه اهمیتی است؟

اولاً مستند سازی نمونه‌های مختلفی دارد ولی یکی از گونه‌های فیلم‌سازی است که درکار ضبط و نمایش حقایق یا مسائلی و یا زندگی افرادی است که برای آینده لازم است ضبط شود. درمقاطع و مکان‌های تاریخی، سینمای بسیار قوی و محکمی می تواند باشد با توجه به این‌که دست چه آدمی قرار بگیرد و خالق و کارگردان فیلم چه کسی هست. ما در طول تاریخ شاهد ساختن فیلم‌های فوق‌العاده‌ای به نام مستند هستیم. بعضی از این مستندها شاعرانه لقب گرفته‌اند، و در تاریخ سینما ساخته و ضبط شده است.

به طور نمونه می‌گویم، اولین فیلم مهم و بلند تاریخ سینما "نانوک شمالی" اثر رابرت فلاهرتی است؛ فیلمی فوق‌العاده شاعرانه است و نحوه‌ی نگرش یک کارگردان به زندگی یک خانواده‌ی اسکیمو در قطب شمال است. این بسیار جالب است که آقای فلاهرتی چگونه ماه‌ها در قطب شمال با این اسکیموها وقت گذراند، فیلم ضبط کرد و دید و توانست آن را به بهترین شکل ممکن تصویر کند. یا دومین فیلم مهم تاریخ سینمای مستند، فیلم "گراس"(علف) است که یک سری آمریکایی در 1924 به ایران رفته‌اند و این فیلم را ازکوچ ایل بختیاری ساخته‌اند.این فیلم الان جزو 400 فیلم "نشنال ریجستری" واشنگتن است تا آن را برای آینده ضبط کنند.

ضبط تاریخی عبور از رودخانه‌ی کارون و یا صعود از زردکوه دو فصل بسیار درخشان و خوب است که دیگر تکرار نمی‌شود.

ما نوعی نگاه به زندگی و نوعی ضبط عمل تاریخی در سینمای مستند داریم که دو رشته‌ی متفاوت و مقابل یکدیگر هستند. مستند یکی از چهار بخش سینما است که بسیار غنی، محکم، باز و گسترده است؛ مستند است که به غنی بودن سینمای روایتی یا داستانی کمک می‌کند، مستند است که پشتوانه یا آبش‌خور اساسی قصه‌گویی در سینما است.

در میان کارهایی که شما کرده‌اید و مشخصاً مورد توجه قرار گرفته است، فیلمی است که راجع به احمد شاملو ساخته‌اید، سال گذشته در تورنتو فیلم احمد محمود را به نمایش گذاشتید و الآن فیلمی در مورد ایران درودی نقاش معاصر ایران را به نمایش گذاشته‌اید. انتخاب این شخصیت‌ها در حیطه‌ی فرهنگ و ادب ایران با چه معیاری صورت می‌گیرد و چرا این آدم‌ها را انتخاب می‌کنید؟

در ابتدا باید توضیح دهم اولین فیلمی که در سری شخصیت‌های بزرگ هنر و فرهنگ ایران ساختم، فیلم اردشیر محصص در 1972 بود. این گرافیست ایرانی اولین هنرمند ایرانی بود که در دنیا مطرح شد و من یک فیلم 20 دقیقه‌ای از او تهیه و کارگردانی کردم که یک بار از تلویزیون ملی پخش شد.

بعدها اردشیر 4 سال پس از من در سال 76 به نیویورک مهاجرت کرد و آن‌جا در نیویورک تایمز و مجلات معروف دنیا شروع به کار کرد. او اولین هنرمند ایرانی بود که در دنیا شناخته شد و مجلات معتبر دنیا به او پرداختند. می‌دانیم که ایشان بیش از یک سال است که در نیویورک فوت کردند و بعد از این هیچ فیلم دیگری در مورد این آدم ساخته نشد.

فیلم من تنها فیلم تاریخی خواهد بود که برای آیندگان باقی می‌ماند . البته من دارم سعی می‌کنم این را با "فوتج"‌های دیگری که در اواخر زندگی او گرفتم و مواد دیگری، مونتاژ یک ساعته انجام دهم و آن را به روز کنم.

فیلم دوم از شاملو را من تهیه کردم ولی کارگردانش نبودم. کارگردانش جوان دیگری بود ولی در هر صورت در مورد انتخاب آدم‌ها، هنرمندانی بودند که اولاً در ایران من آن‌ها را می‌شناختم و آن‌ها نیز مرا می‌شناختند. آن‌ها به من اعتقاد و اعتماد داشتند. ما هنرمندان بسیار خوبی در ایران داریم، نویسنده، شاعر، نقاش و گرافیست داریم، این‌ها جزو بهترین‌ها بودند که من با آن‌ها آشنایی و نزدیکی داشتم.

احمدمحمود طی 40 سال دوست بسیار نزدیک من بود. خانم ایران درودی دوست 40 ساله‌ی من است، نقاش درخشان و فوق‌العاده‌ای است، 50 سال در تمام دنیا کار نقاشی دارد و نمایش‌گاه‌های فوق‌العاده موفقی داشته است، نویسنده است و کتاب خاطراتش‌چاپ شده است. من ایشان را می‌شناختم و ایشان به من اجازه داد به او در خلق کار نزدیک باشم.


چهارمین فیلم هم در باره‌ی فرخ غفاری است که الآن داریم فیلم را ادیت می‌کنیم. او یکی از افتخارات سینمای ایران است. یکی از ایران‌شناسان بزرگی که به او ظلم بزرگی شد، هیچ وقت از او قدردانی نشد، 3 سال پیش در پاریس در 85 سالگی فوت کرد. در فرانسه نماینده‌ی ایران بود و در ایران نماینده‌ی فرهنگ فرانسه بود و من خوشحالم که 7 الی 8 ساعت با ایشان مصاحبه دارم.همان طور که گفتم این فیلم الآن در حال ادیت است و سال آینده بیرون می‌آید.

خانم مهرانگیز کار دوست عزیز دیگری است که سال‌ها با او فیلم‌برداری کردم.این فیلم نیز آماده‌ی ادیت است. ناصر ملک‌مطیعی هم هست که کار فیلم‌برداری‌آن انجام شده است. فیلم دکتر هوشنگ کاووسی است که آن هم کار شده است و فیلم بزرگی دارم به نام محمد مصدق که برای سینماها ساخته می‌شود. این شخصیت‌ها ده‌تا هستند که اگر عمری باقی باشد سعی می‌کنیم آن‌ها را تمام کنیم.

در طول 3 دهه‌ی گذشته، سینمای ایران در عرصه‌ی جهانی بسیار مطرح شد، خیلی از فیلم‌ها به فستیوال‌ها راه پیدا کردند و جوایز زیادی گرفتند اما به نظر می‌رسد الآن فیلم‌های ایرانی آن‌قدر در فستیوال‌ها مطرح نیستند. شما به عنوان یک سینما شناس ایرانی این را نتیجه‌ی چه چیزی می‌دانید؟ چرا فیلم‌های ایرانی یا فیلم‌سازان ایرانی مثل گذشته مطرح نیستند؟

می‌دانیم سینمای ایران در آغاز دهه‌ی نود در دنیا مطرح شد، با گرفتن جوایز متعدد در فستیوال‌های مطرح دنیا توسط عباس کیارستمی، محسن مخمل‌باف، جعفر پناهی، مجیدی، جلالی، بیضایی، مهرجویی. در ده سال اول، هالیوود مرکز فیلم‌سازی آمریکا توجه خاصی به فیلم سازان ایرانی کرد. اروپا پشتیبانی فراوانی کرد.

این فیلم‌ها خریده می‌شدند و به طور کلی حدود 3 تا 5 فیلم ایرانی با زیرنویس انگلیسی، از بازار سینمای مستقل و هنری ایران، البته بعد از انتخاب در فستیوال‌های جهانی، توسط کمپانی‌های آمریکایی و یا فرانسوی یا اروپایی برای پخش در دنیا خریداری می‌شدند و این بسیار موفقیت‌آمیز بود.

ایران همیشه از نظر انقلابش، تاریخش و مسائل روزمره‌اش مورد توجه بوده است. به خصوص به این مسئله باید توجه کرد، بعد از انقلاب ما حدود 3 الی 4 میلیون ایرانی تحصیل‌کرده داریم که در شهر‌های مختلف اروپا، آمریکا یا آسیا به خصوص استرالیا و ژاپن پخش شده‌اند .آنان حامیان فیلم‌‌های ایرانی بوده‌اند، در صف می‌ایستند . بلیط می‌خرند. فستیوال‌های دنیا زیاد شده است که طبعاً خوراک می‌خواهند، پس فیلم می‌گیرند.


مستند زندگی ایران درودی: «نقاش لحظات اثیری»

سینمای ما سینمایی شاعرانه و انسانی و از یک سری کارگردان‌های مستقل برخوردار بود و موفق بود. ولی متاسفانه ضمن این‌که ما چند فیلم خوب از سال 2000 به بعد داشتیم، خرید فیلم‌های ایران از کمپانی‌های خارجی بسیار کم شده است.

یعنی آمریکایی‌ها شاید سالی یک فیلم بخرند و اروپایی‌ها نیز شاید دو فیلم بخرند و در سال‌هایی اصلا نمی‌خرند. فروش این فیلم‌ها کم شده است و سینما الآن به کره گرایش پیدا کرده است و بعد از کره ممکن است به ترکیه گرایش پیدا کند و همین‌طور یک سینما برای یک دهه مورد توجه قرار می‌گیرد. ولی اگر همیشه شرایط سیاسی ایران اجازه دهد که فیلم‌های مستقل خوبی توسط فیلم‌سازان مستقل از حکومت‌ا‌ش، بدون دخالت آن‌ها ساخته شود، این فیلم‌ها حتماً در خارج موفق می‌شوند و بیننده‌ی خودشان را دارند.

تکلیف این نسل از سینماگران ایرانی که در صحنه‌ی جهانی مطرح شدند و توانستند با حمایت‌هایی که فستیوال‌ها از آن‌ها می‌کنند،فیلم‌های دیگری بسازند با توجه به شرایط فعلی چیست؟در شرایط فعلی یک مسئله نبود استقبال فستیوال‌ها و هالیوود از فیلم‌های ایرانی است و مسئله دیگر نبود امکان عرضه‌ی این فیلم‌ها در ایران. شما فکر می‌کنید این‌ها به چه سرنوشتی دچار خواهند شد؟

الان که شاهد هستیم به دلیل فشار حکومت، سینماگران نمی‌توانند دست از پا خطا کنند و چیزی بسازند، جلوی همه را گرفته‌اند. فیلم‌های کیارستمی در ایران نمایش داده نمی‌شود. فیلم آخرش، "رونوشت برابر اصل"، که امسال در بخش مسابقه‌ی فستیوال کن هست در ایتالیا ساخته شده است. آخرین فیلم بهمن قبادی گربه‌های ایرانی در خارج ساخته شده است و او دیگر به دلیل ساخت بی‌اجازه‌ی فیلم به ایران برنمی‌گردد. ایران در تمام قسمت‌های فیلم‌سازی کنترل می‌کند. باید سناریو را کنترل کند و سر صحنه باشد، شما اجازه‌ی هیچ گونه خلاقیت مستقل ندارید.

من واقعاً می خواهم این‌جا به شدت به دولت ایران اعتراض کنم که جعفر پناهی در زندان است. او یکی از بهترین فیلم‌سازان ایران است که در تمام فستیوال‌های مطرح دنیا جایزه‌ی طلا گرفته است. حالا جایزه‌ی طلایی گرفتن مهم نیست، او از هنرمندان شاخص سینمای مستقل ایران است که این حکومت به جای احترام، روی سر گذاشتن و آزادی دادن و حمایت، ایشان را گرفته است و در زندان‌های اوین زیر شکنجه است.

من این‌جا فرصت را مغتنم می‌دانم هم‌چنان که نامه‌ای به سازمان ملل در مورد رهایی هرچه زودتر ایشان در مورد رفتن به فرانسه، نوشته‌ام، ایشان داور بین‌المللی فستیوال کن هستند، هرچه زودتر از زندان آزاد شود و دولت از ایشان معذرت بخواهد. به شدت من به دستگیری جعفر پناهی اعتراض می‌کنم و امیدوارم هرچه سریع‌تر آزاد شود.


بهمن مقصودلو؛ عکس از محمد تاج‌دولتی (زمانه)

چرا با وجود این که سینماگران ایران که توانستند استعداد خودشان را نشان دهند و فیلم‌هایی در سطح جهانی بسازند که به فستیوال‌ها راه پیدا کند، بازار سینما در جهان این کارگردان‌ها و این فیلم‌سازان را جذب خودش نمی‌کند؟ آیا به سینمای ایران تنها به این دلیل توجه داشته‌اند که این سینماگران فیلم‌های بومی می‌ساختند؟

اولاً ما می‌دانیم که سینماگر باید این قابلیت را داشته باشد که بتواند در کشور دیگر فیلم بسازد. بعضی از سینماگران ما می‌ترسند و یا سرمایه‌ای نیست که در اختیار آن‌ها قرار داده شود که اگر در ایران موفق بوده‌اند بیایند در فرانسه یا انگلستان یا آمریکا فیلم بسازند.

به طور کلی ساختن فیلم در فرهنگ دیگری بسیار مشکل است، بسیاری از بزرگان سینما که از کشورهای دیگر به آمریکا مهاجرت کرده‌اند، شکست خورده‌اند حتی آنتونینی از ایتالیا به آمریکا آمد و شکست خورد. بعد از حوادث 1968 چک‌اسلواکی، میلوش فورمن، یان کادار و ایوان پاسز، سه فیلم‌ساز بزرگ به آمریکا آمدند، فقط میلش فورمن، و آن هم اول داشت خودکشی می‌کرد، فیلمی به نام «تیکینگ آف» ساخت و در حال بسیار افسرده در نیویورک زندگی می‌کرد و بالاخره فرصتی پیدا کرد و "پرواز بر فراز آشیانه‌ی فاخته" را ساخت.

آن دو نفر موفق نشدند. برگشتند یا به تدریس سینما پرداختند. با آن‌که آن‌ها از چک‌اسلواکی می‌آیند و مرکز اروپا است و فرهنگ غربی را می‌شناسند ولی به طور کلی وقتی فیلم‌سازی که فرهنگ متفاوتی دارد، به دلیل این که مسائل مذهبی و بومی هست و او نه این چیزها را می‌شناسد نه می‌تواند خودش را منطبق کند، بسیار کار مشکلی است که موفق بشود. حتی اگر آمادگی داشته باشد بیاید، سرمایه در اختیارش قرار نمی‌گیرد و این کار را بسیار دشوار می‌کند.

Share/Save/Bookmark