رادیو زمانه > خارج از سیاست > تورنتو > «علم توتالیتر، زندگی بشر را نابود میکند» | ||
«علم توتالیتر، زندگی بشر را نابود میکند»محمد تاجدولتیtajdolati@radiozamaneh.comدستاوردهای علمی در زمینههای بیولوژیک و تغییرات ژنتیکی و یا شبیهسازی حیوانات از سوژههایی بوده که در چند سال اخیر بحثهای فراوانی برانگیخته است. طرفداران اعمال ضابطههای اخلاقی و به نوعی تعیین حد و مرز برای برخی تحقیقات آزمایشگاهی از یکسو، و آنان که برای پیشرفت علوم محدودیتی قائل نیستند، دو سوی این بحثهای ادامهدار بوده و هستند. دکتر رامین جهانبگلو، استاد مرکز اخلاقیات دانشگاه تورنتو، هفتهی گذشته در کنفرانس سیاستگذاری علمی کانادا سخنرانیای داشت با عنوان«دموکراتیزه کردن علوم». با رامین جهانبگلو گفتوگویی داشتم و نخست از او پرسیدم، دموکراتیزه کردن علوم یعنی چه؟
دموکراتیزه کردن علوم به چند معنا به کار میرود. یکی مسئلهی برخورد با عقلانیت مطلق علم است که خودش را به عنوان یک حقیقت غائی مطرح میکند، در مقابل دین و فلسفه یا هنر، و این که این حقیقت غائی که علم از قرن هفدهم به بعد به صورت فکری خودش را مطرح کرده است، منجر به این شده است که علم و به دنبالش تکنولوژی تسلطی بر بشر و تسلطی بویژه بر طبیعت پیدا بکند. به نوعی دموکراتیزه کردن علم، نقد علمی است که میخواهد بر طبیعت و انسان مسلط باشد. از طرفی دیگر دموکراتیک کردن علم به معنای این است که شهروندان بتوانند نقش مهمتری در برنامهریزی علمی در کشورهای مختلف ایفاء بکنند. یعنی مثلاً علم از دست شهروندان خارج نباشد و فقط در دست دولتها نباشد تا آن دولتها، بویژه وقتی دموکراتیک نیستند، بتوانند قدرتهای اتمی یا قدرتهای باکتریولوژیک و تجربیات علمی را کنترل بکنند که میتواند خیلی مخرب باشد. بعد مسئلهی اصلی این است که تا چه حد شهروندان بتوانند روی علم تأثیر بگذارند و ضمناً بتوانند آموزش علمی هم ببینند. شما در سخنرانیتان به نقطه نظرهای گاندی دربارهی علوم اشاره کردید. نگرش گاندی نسبت به پیشرفت علوم چه بود؟ خیلیها وقتی گاندی را میخوانند، اعتقاد دارند که گاندی با ماشینیزم، صنعتیشدن و با علم مخالف بوده است. ولی من فکر میکنم که این حرف غلطی است و گاندی در کتاب «هند سواراج» ش که صد سال پیش نوشته شده است، اتفاقاً با علم مخالفت نمیکند. به خاطر این که گاندی اصولاً با فکر علمی و تجربیات و نقد علمی موافق است. ولی آن چیزی که برای گاندی باز مسئله ایجاد میکند، این است که علم از دست شهروندان و یا انسانها خارج بشود ویا علم خودش به صورت خود مختار عمل بکند و سرنوشت بشر را به تنهایی به دست بگیرد. بنابراین گاندی اعتقاد دارد آنجایی که علم یا آن علمی که به صورت تکنولوژی (دربیاید)، موجب بدبختی بشر میشود. یعنی مثلاً فرض کنید ایجاد بیکاری میکند بجای این که ایجاد کار بکند و یا در جنگها نقش خیلی مؤثری را بازی میکند بجای این که از جنگ جلوگیری بکند. بنابر این گاندی اعتقاد دارد که ما در حقیقت با نقدی که از علم میکنیم، به صورتی اجازه بدهد که علم صلحآمیز بشود و در خشونت پرهیزی بیشتر شرکت داشته باشد تا این که خودش ایجاد خشونت بکند.
«دین بدون علم کور و علم بدون دین چلاق است» زندگی و تمدن بشری بدون پیشرفت علوم غیرممکن است. از طرف دیگر اخلاق هم نقشی اساسی در ادامهی حیات بشر دارد. این دو مقوله در بسیاری موارد در تقابل با یکدیگر قرار میگیرند. اخلاق و علم چه طور میتوانند باهم هماهنگی و هارمونی داشته باشند؟ من همان حرفی که اینیشتن در مورد دین و علم زده بود، در مورد اخلاق و علم میزنم. یعنی اینیشتن گفته بود دین بدون علم کور خواهد بود و علم بدون دین در حقیقت به نوعی چلاق. من فکر میکنم در مورد اخلاق و علم هم همین را میتوانیم بگوییم. و علاوه برآن علمی که نتواند ابعاد اخلاقی داشته باشد، بنابراین به خودش اجازه میدهد هرگونه تسلطی را بر هر بعدی از زندگی بشری داشته باشد و هرگونه تخریبی را بتواند بوجود بیاورد و ضمناً مسئلهی اصلیاش مسئلهی سعادت بشر نباشد، بلکه مسئلهی اصلیاش فقط مسئلهی عقلانیت علمی خودش باشد. بویژه من هم فکر میکنم که اخلاق عملاً به عنوان یک بعد فکری ـ فلسفی و یک بعد عملی (است). چون ما داریم در مورد احکام اخلاقی صحبت میکنیم. پس اخلاق نمیتواند کور باشد نسبت به علم و نسبت به پیشرفتهای علمی، بلکه باید آنها را هم در نظر بگیرد. ما امروزه در مقابل مسائلی بسیار جدی قرار گرفتهایم، مثل گرم شدن کرهی زمین، مثل کلونینگ (شبیه سازی) و تجربیاتی که شما از نظر لابراتوری دارید در زمینهی ژنتیکی. خب اینها بالاخره احتیاج به کمیسیونهای اخلاقی هم دارد و شما نمیتوانید فقط اجازه دهید که پیشرفتهای علمی انجام شود، بدون اینکه ما در مورد ابعاد اخلاقیاش صحبت کنیم. برای دانشمندی که در یک آزمایشگاه مینشیند و طبق اصول فکری خودش در علم باید تجربه بکند و آزمایش بکند و هیچ حد و مرزی را در حیطهی علمی نشناسد تا بتواند به دستاوردهای جدیدی دست پیدا بکند، این حد و مرز آیا بازدارنده نیست؟ آیا کمیسیونهای اتیک و اخلاقی که جامعه به اینها تحمیل میکند، میتواند کارساز باشد؟ من فکر میکنم که دو بعد دارد. یک بعد خود ابطال پذیری علم است، همان طور که پوپر میگفت. یعنی علم موقعی علم است که بتواند ابطال پذیر باشد و بنابراین از طریق تجربیات عملی و فکریی که دارد، پیشرفت علمی هم همان طور ادامه پیدا بکند و صورت بگیرد. و یک موقعی آن دستاورد علمی را شما در اختیار جامعه میگذارید و آنجا دیگر سیاستگذاری فقط به عهدهی دولت نیست. برای این که شما دارید در مورد سرنوشت انسانها و شاید بتوانیم بگوییم در مورد سرنوشت تمام موجودات زنده فکر میکنید. مثلاً این که اگر یکسری از تحقیقات علمی که به خودی خود عقلانیت علمی میگوید که ما باید این را انجام بدهیم، اگر اینها نتیجهاش این باشد که وقتی از آن لابراتوار دربیاید موجب ایجاد اپیدمی شود یا موجب از بین رفتن کرهی زمین شود و یا موجب از بین رفتن نباتات و حیوانات بشود، خب بالاخره باید یک سیاستگذاری (علمی) شهروندان داشته باشند و یا حرفی برای گفتن داشته باشند. شما اگر بگذارید که علم حالت توتالیتر بگیرد، و عقلانیت علمی فقط به نام حقیقت علمی به خودش اجازه دهد که فراسوی دین، هنر، فلسفه و فراسوی زندگی خیلی سادهی بشری و همه چیز را دیکته کند، عملاً شما بخش اعظمی از زندگی بشری را از بین بردهاید.
جدا از این سوژه این هفته خبری هم منتشر شد، در مورد این که یکی از نهادهای حقوق بشری اسپانیا یک جایزهی صلح حقوق بشر را به شما اهداء کرده است. در مورد این جایزه توضیح بدهید و این که این نهاد حقوق بشری چه هست؟ خب خبر خیلی خوشی بود. این انجمن سازمان ملل است در اسپانیا که خودش بخشی از سازمان ملل است و این جایزه که جایزهی صلح است، و به مناسبت سیامین سالشان است که این جایزه را میدهند. همان طور که خودشان گفتند (یکی از دلایلی) که این جایزه را به من دادند، این بوده که من در گفتوگوی فرهنگها شرکت داشتم و به نوعی پلهایی میان فرهنگها ایجاد کردهام. ضمن آن که از مسئلهی صلح و عدم خشونت هم همیشه دفاع کردهام، هم در نوشتههایم و هم در فعالیتهای اجتماعیام. معمولاً ایرانیها با جامعهی اسپانیا و جریانات روشنفکری آنجا کمتر در ارتباط بودهاند. طرز تفکر و نگرش جامعهی روشنفکری اسپانیا نسبت به رویدادهای روشنفکری ایران چه هست؟ خیلی با توجه زیاد دنبال میکنند. من الان حدود چهارسالی هست که در روزنامهی معروف «ال پائیس» مقاله مینویسم. البته مقالاتم را به انگلیسی مینویسم که به اسپانیایی ترجمه میشود که هر دو ماه یکبار یک مقاله مینویسم. در دانشگاه بارسلون هم درس دادهام و ضمناً یک کتاب هم چاپ کردهام از مجموعه مقالاتم که دومیاش هم اتفاقاً همراه با دادن این جایزه به چاپ خواهد رسید. بنابراین ارتباط خیلی تنگاتنگ و نزدیکی با جامعه اسپانیا دارم. ولی یکی از دلایلش این است که به مدت بیست سال در اروپا زندگی کردهام، در فرانسه بودهام و با جامعهی اروپا به طور کلی، حالا چه اسکاندیناوی و چه اروپای لاتین، آشنایی خیلی زیادی دارم. و این گفتوگو با جوامع مختلف فکر میکنم برای یک روشنفکر ایرانی امروزه خیلی مهم است. |
نظرهای خوانندگان
اخلاق یک پدیده انسانی است و علم هم شناخت انسان از جهان ....خوب انسان اخلاقی جهان را هم نهایتا اخلاقی می بیند.... البته منظورم اخلاق انسانی است ونه اخلاق مذهبی .....شاید موضوع تکنولوژی تا حدی از این بحث جدا است.
-- بدون نام ، Nov 7, 2009 در ساعت 03:33 PMاگر فوکو نبود چیزی برای گفتن هم نبود......!!!!!!
-- بدون نام ، Nov 7, 2009 در ساعت 03:33 PMبخش مربوط به «دموکرتیزه کردن علم» بسیار جالب بود و کاملا با ایشان هم عقیده ام از منظری که مطرح کردند که انحصار علمی باید از دست دولتها خارج شده و به شهروندان حق تصمیم گیری برای تعیین جهت محل صرف بودجه های تحقیقاتی اعطا شود.
ولی از اندیشمند فرهیخته ای مانند آقای جهانبگلو تعجب می کنم که چنین دیدگاه نارسا و ساده نگرانه ای از رابطه علم و اخلاق ارائه کردند. علم تنها یک ابزار است که به خودی خود نمیتواند باعث تعالی یا نابودی بشر شود بلکه این انگیزه انسانهایی که آنرا به کار می گیرند است که میتواند آثار سازنده یا تخریبی ایجاد کند. از این نظر هرگونه تصور ایجاد محدودیت برای فعالیت های علمی و پژوهشی، به نظر اینجانب، تنها می تواند ناشی از یک برداشت کاملا اشتباه و سو تفاهم اساسی نسبت به فلسفه وجودی علم و یا حتی در حالت بدبینانه، ناشی از سیاست زدگی در این عرصه باشد.
اخلاق (به عنوان قانون پذیرفته شده بشری) را با علم چه کار؟ آیا شما برای پیشگیری از قتل انسانها، در مورد محدود کردن تحقیق در مورد فناوری قابل استفاده در ساخت اسلحه قانون وضع می کنید یا در مورد نحوه و چارچوب استفاده از اسلحه و شرایط دسترسی به آن توسط انسانها؟
این جمله آقای جهانبگلو:
«ما امروزه در مقابل مسائلی بسیار جدی قرار گرفتهایم، مثل گرم شدن کرهی زمین، مثل کلونینگ (شبیه سازی) و تجربیاتی که شما از نظر لابراتوری دارید در زمینهی ژنتیکی. خب اینها بالاخره احتیاج به کمیسیونهای اخلاقی هم دارد و شما نمیتوانید فقط اجازه دهید که پیشرفتهای علمی انجام شود، بدون اینکه ما در مورد ابعاد اخلاقیاش صحبت کنیم.»
به نظر بنده واقعا نا امید کننده بود.
-- شبیر ، Nov 8, 2009 در ساعت 03:33 PMاخلاق آری، ولی مگر سرچشمه ی اخلاق دین است؟ جناب جهانبگلو حتمن خوب می دادند که دین سر به سر کینه جو و تفرقه افکن و ستیزه گر با هر آن باوری جز خود است، وبنابراین سخت اخلاق ستیزاست. از این رو چاره ی بشر شاید دوری جستن از دین و یافتن اخلاق در جایی به دور از این دم و دستگاه کهن و قبیله ای باور و خود محور و ستم گر است. در این مورد کتاب "توهمی به نام خدا" از ریچارد داوکینز سخت روشنگر است و بد نیست همه ی ما، از جمله جناب جهانبگلو، آن را بخوانیم
-- بدون نام ، Nov 9, 2009 در ساعت 03:33 PMمشکل آقای جهانبگلو این است که واقعا فکر می کند متفکر است! در حالی که ایشان فقط فکر می کند! و این دو با فرق دارند! این غرور بیجا و این دستاویز «گاندی». انگاری پیشرفت علم را می شود متوقف کرد و به او گفت ما به تو اجازه ی پیشرفت نمی دهیم. اخلاقی کردن علوم اصولا بی معنی ست. علم یک مقلوله ای بی اخلاق است! مثل این است که شما بگویید چاقو مثلا اخلاق دارد یا ندارد، آتش اخلاق دارد یا ندارد. اخلاقی کردذن علوم یک سفسته است! کلیسا و مسجد دو یار اخلاقیزه کننده ی علوم بوده اند، خامنه ای و آیت الله های دیگر کلیسا و مسجد که پوست انسانها را بجرم بی اخلاقی کندند همه از «علوم اخلاقی» دفاع می کنند، جالب است توجه شود که خامنه ای در سخنرانی اخیر خود همین موضوع اخلاقی کردن و اسلامی کردذن علوم را پیش می کشد و... البته من فکر می کنم که مقصود رامین جهانبگلو بکار بردن اخلاقی علم است و نه علمی کردن اخلاق! و این بر می گردد به اخلاق انسانها، یا انسانها اخلاق دارند یا ندارند، اگر اخلاق دارند بنا بر این از چاقو بر سربریدن استفاده نمی کنند، اگر اخلاق دارند در ملع عام و در خفا اعدام نمی کنند، از اخلاق دارند تجاوز نمی کنند، مسئله ی تجاوز مسئله ی جالبی ست زیرا تجاوز یک تخریب عمل جنسی ست، تخریب یک حتا عمل عشقی ست که همه آنرا در شرایط عادی بنام عشق انجام می دهند، ولی شما سقوط را ببینید خمینی و خامنه ای و حتا رفسنجانی فتوا در ازاله بکارت دخترکان می دهند، فتوا در تجاوز می دهند ـ اینکه می گویند تجاوزی نبوده برای این است که این تجاوزات طبق فتوا بوده ـ و گر نه، خب می گفتند بله این تجاوزات بصورتی انحرافی انجام شده و آمران و مجریان آن به کیفر گناهشان خواهند رسید، ولی نه آنها می گویند چنین اتفاقی نیافده و اگر هم افتاده ما می گوییم نیفتاده، و اینکه ما می گوییم نیفتاده بسیار مهم است، یعنی بنام اخلاق اتفاق افتاده را ما، من میگویم نیفتاده و تو نیز بنام اخلاق باید بپذیری که نیفتاده! من فکر می کنم که داستان رامین جهانبگلو داستان جرقه های کم سو و بیسو و «زودکوری» ست که در ذهنی زده می شود و زود خاموش و بعد داد سخن و... و اما شاید هم قطره ی رنگ باشد در یک حوض آب.
-- بدون نام ، Nov 9, 2009 در ساعت 03:33 PMببینم مثلاً چرخ رو که میخواستن اختراع کنند هم کمیسیون اخلاقی تشکیل شد؟
کمیسیون اخلاقی همون دادگاه گالیله نیست؟
-- حسن ، Nov 9, 2009 در ساعت 03:33 PMمن در شگفتم كه سخنان این "اندیشمند" بزرگ با سخن یک رهگذر در هر کوچه و بازار هر کجای دنیا چه فرقی دارد. باید فیلسوف بود تا این در افشانی های ژرف را کرد؟
-- س.ر ، Nov 9, 2009 در ساعت 03:33 PM