رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۹ شهریور ۱۳۸۸
با گروه موسیقی «نیمه‌ها» به بهانه برگزاری کنسرت «همبستگی» در تورنتو

جوانان ایرانی می‌خواهند مثل بقیه جوانان دنیا زندگی کنند

محمد تاج‌دولتی
tajdolati@radiozamaneh.com

Download it Here!

در چند هفته‌ی گذشته هنرمندان جوان ایرانی مهاجر به شکل‌های گوناگون از طریق هنرهایشان همبستگی خود را با رویدادهای اخیر ایران نشان دادند. برگزاری نمایشگاه‌های نقاشی، جلسات شعرخوانی و تئاتر و موسیقی، چه برای ایرانیان و چه برای غیر ایرانیان، روش‌هایی بوده است که جوانان ایرانی مهاجر برای انعکاس خواسته‌های مردم ایران، بویژه جوانان، در خارج از ایران استفاده کرده و می‌کنند. چند روز پیش گروهی از جوانان موزیسین ایرانی در شهر تورنتو کنسرتی برگزار کردند با عنوان «همبستگی با مردم ایران»

با بهنام جهانبگلو خواننده، آهنگ‌ساز و سرپرست گروه موسیقی «نیمه‌ها» و ارشیا بصیری، نوازنده‌ی جاز گروه درباره‌ی خودشان، گروهشان و جوانان ایرانی گفت و گو کردم. از بهنام جهانبگلو درباره‌ی سابقه‌ی کار هنری‌اش می‌پرسم:


بهنام جهانبگلو، سرپرست گروه «نیمه‌ها»

۱۰ سال است که کار موزیک حرفه‌ای انجام می‌دهم. سال ۱۳۷۹ شمسی یا ۲۰۰۰ میلادی اولین کنسرتم را در کاخ سعدآباد ایران برگزار کردم. یک گروه ۱۰ نفره داشتم به نام «کاج» که اولین فعالیتم را آن‌جا شروع کردم؛ تا امروز که در تورنتو هستیم و گروه «نیمه‌ها» را شکل دادیم.

من پنج سال است که کانادا هستم. علت اصلی مهاجرتم برای ادامه‌ی فعالیت‌های هنری بود. به خاطر این که کار کردن در شرایط فعلی ایران مشکل است. برای شعرها، برای آهنگ‌ها و برای همه چیز ما مجوز می‌خواهیم. ولی این‌جا شما با یک کار موفق می‌توانید پیش بروید و پله‌های موفقیت را یکی پس از دیگری پشت سر بگذارید.

نوع موسیقی‌ای که در ایران کار می‌کردید، همان موسیقی‌ای است که اصطلاحاً به آن «موسیقی زیرزمینی» گفته می‌شود؟

بله؛ ما موزیک زیرزمینی کار می‌کردیم و برای خیلی از برنامه‌هایمان مجوز نمی‌گرفتیم. بیشتر خانه‌ی یکی از دوستان را می‌گرفتیم و نزدیک ۱۵۰-۱۰۰ نفر آن‌جا جمع می‌شدیم و این کنسرت خیلی وقت‌ها هم به هم می‌خورد؛ به دلیل این که مجوز نداشت.

نوع موزیکی که در ایران به‌عنوان موزیک زیرزمینی ارائه می‌شود، چه قدر زبان حال جوان‌های ایران است؟

من فکر می‌کنم واقعاً اگر شما بخواهید بروید در بطن موزیک و دنبال کنید، همان موزیک زیرزمینی و سبک زیرزمینی را باید نگاه کنید. به خاطر این که بیشتر جوان‌ها، آن‌هایی که واقعاً دست‌اندرکارند و حرف جدیدی برای گفتن دارند، همه‌شان الان کار موزیک زیرزمینی انجام می‌دهند.

آن‌هایی هم که مجوز ارشاد را می‌گیرند، آن‌ها هم هنرمند هستند؛ ولی خب با استانداردهای وزارت ارشاد دارند کار می‌کنند. به نظر من اگر واقعاً کسی بخواهد هنر ایران را مورد بررسی قرار بدهد، باید درباره‌ی همین موزیک و هنر زیرزمینی پژوهش و تحقیق کند.

برای شما به عنوان یک هنرمند جوان شعری که می‌گویی مهم‌تر بود و هست یا فرمی که موزیک و هنرتان را ارائه می‌کنید؟

شعر اولین چیزی است که به آن توجه می‌کنم و روی‌ آن کار می‌کنم. بعد فرم موزیک هم هست که حالا به چه شکلی است. الان هم با این گروه «نیمه‌ها» که درست کردیم، روشی را پیش گرفتیم که بتوانیم فقط تجربه کنیم؛ تجربیات جدید. از موزیک‌های مختلف الهام بگیریم و کارهای جدید ارائه بدهیم.

نمی‌خواهم خیلی خودم را وقف یک سبک خاص کنم یا حصاری دور خودم بکشم. ما می‌خواهیم کار کنیم و سبک خودمان را ارائه بدهیم؛ در واقع سبک گروه «نیمه‌ها» را.

چند ساز را می‌نوازی و کار می‌کنی؟

من هفت ساز می‌زنم. به صورت کاملاً حرفه‌ای اگر بخواهم بگویم، گیتار ساز اصلی‌ام است که تدریس هم می‌کنم. ولی سه‌تار، تنبک، دف و تا حدودی درامز و پرکاشن و پیانو را به خوبی می‌زنم و در آلبوم‌هایی هم که تا حالا ساز زده‌ام، این سازها را خودم اجرا کرده‌ام.


کنسرت «همبستگی» گروه «نیمه‌ها» در شهر تورنتو

من به موزیک سنتی خیلی علاقه دارم. در واقع پدربزرگ خودم هم، دکتر منوچهر جهانبگلو، یکی از اساتید سنتور در ایران بودند و خیلی من را تشویق کردند که به این سبک موزیک روی بیاورم.

در مورد شعرها هم من خیلی دوست دارم که شعرهای سنتی و حتی از شعرهای مثل خیام، حافظ و مولانا استفاده کنم. ولی همان طور که گفتم، دنبال کارهای جدید هستم و حالا دوست دارم که این موزیک را با موزیک نوین جهان تلفیق کنم. در واقع دنباله‌رو سبک خاصی نمی‌خواهم باشم و دوست دارم خودم سبکی را با این گروه «نیمه‌ها» ارائه بدهم.

چرا وقتی به کانادا آمدید، اسم گروه را عوض کردید؟

در واقع گروه ما نمادی است از نسلی که مهاجر است؛ نسل جوانی که مهاجر است و همه‌ هم عاشق فرهنگ ایرانی هستند. یعنی هنوز آن فرهنگ را فراموش نکرد‌ه‌اند و دنبالش هستند و با آن ارتباط برقرار می‌کنند.

ما پنج نفر در گروه همه مکمل همدیگر هستیم و همه داریم با هم کمک می‌کنیم که یک حرف مشترک بزنیم و علتش هم این است که ما اسم این گروه را گذاشتیم «نیمه‌ها»

کنسرتی که به نام «همبستگی» اجرا کردید، فکر ترتیب دادنش از کجا شروع شد و به چه دلیل؟

ما با گروه «نیمه‌ها» تقریباً سه ماه است که فعالیت حرفه‌ای‌مان را شروع کرده‌ایم و در این سه ماه، ۴-۳ اجرای خیلی موفق داشتیم.

حوادثی که در ایران صورت گرفت، مسلماً ما را هم تحت تأثیر قرار داد و تصمیم گرفتیم ما هم به نوبه‌ی خودمان حرکتی در جهت هم‌صدایی با جوانان ایران داشته باشیم. پس من آهنگی را به نام «کوک» درست کردم که مضمون این آهنگ اتحاد است. در واقع همان «همبستگی» که مضمون برنامه‌مان هم هست.

با بچه‌ها صحبت کردیم و همه هم موافق بودند که برای حمایت از جوانان ایران، به عنوان تنها کاری که از دستمان برمی‌‌آید، این برنامه را ارائه بدهیم و این طور شد که کنسرت شکل گرفت.

خواسته‌ی مهم نسل جوان ایران که هم‌صدا و هم‌سو با نسل جوانی است که در دنیا زندگی می‌کند، چه هست؟

من فکر می‌کنم آزادی تعاریف مختلفی دارد. ولی پشت سر گذاشتن یک سری از سنت‌ها که شاید ریشه در مذهب یا فرهنگ‌های غلطی که در جامعه‌ی ما ایجاد شده دارد، این حرفی‌ است که جوان‌های ایرانی دارند امروز می‌زنند و می‌خواهند با فکری راحت، بدون هیچ درگیری و حصار فکری به زندگی‌شان مثل بقیه جوانان دنیا ادامه بدهند و کسی هم نباشد که جلوشان را بگیرد؛ حالا چه از لحاظ فکری، چه با باتوم توی خیابان و چه از هر نظری که نگاه کنیم، می‌خواهند راهشان را به راحتی و بی هیچ مانعی ادامه بدهند. این چیزی است که من راجع جوانان ایران فکر می‌کنم.

با توجه به آن چیزی که در دو ماه گذشته در ایران اتفاق افتاد، دوست داشتی که درایران می‌بودی یا کانادا؟ و اگر در ایران بودی، چه کار می‌کردی؟ کار هنری‌ات را متأثر از حوادث ادامه می‌دادی یا این‌که می‌رفتی توی خیابان؟

من می‌رفتم توی خیابان. اگر بخواهم راستش را بگویم، من خیلی دوست داشتم ایران بودم. زمانی هم که تصاویر را می‌دیدم، خیلی دوست داشتم. ولی به خاطر شرایط اقتصادی نمی‌توانستم به ایران بروم.

اما خیلی دوست داشتم ایران بودم و به هر حال مطمئنم که آن‌جا هم حال و هوای خودش را داشت. ولی خب تمام این‌ها جمع شد تا رسید به این که ما باید در کانادا کاری کنیم.


ارشیا بصیری، نوازنده درامز گروه «نیمه‌ها»

«جوانان همه آزادی می‌خواهند»

ارشیا بصیری، نوازنده‌ی جاز گروه موسیقی «نیمه‌ها» است. او می‌گوید:

من در گروه «نیمه‌ها» نوازنده‌ی درامز هستم و فعالیت‌های موسیقی‌ام را سال ۱۳۸۱ از ایران شروع کردم و یک سال بعد به آلمان رفتم و آن‌جا با گروه «فریاد» و «پارسان» همکاری می‌کردیم. آن‌جا چند کنسرت داشتیم و حول و حوش یک سال و نیم است که به کانادا آمد‌ه‌ام و از چند ماه پیش هم با بهنام آشنا شدم و در گروه «نیمه‌ها» الان مشغول هستم.

آن چیزی که الان در ایران دارد می‌گذرد، در طول یکی دو ماه گذشته، حرف اصلی‌اش از زاویه‌ی دید شما به‌عنوان یک هنرمند جوان چه هست و شما چه پیامی را دریافت می‌کنید که می‌خواهید از طریق هنرتان این پیام را منعکس کنید؟

به نظر من چیزی که الان جوانان ایرانی دارند، می‌خواهند همبستگی‌شان را نشان بدهند و این چیزی که ما از زاویه‌ی دید خودمان می‌بینیم، این است که ما هم بتوانیم در هم‌صدایی با آن‌ها و همبستگی با آن‌ها، ما هم این‌جا با نیمه‌های مکمل این همبستگی را به آن‌ها نشان بدهیم.

محتوای کنسرتی را که برگزار کردید، چه قدر منعکس‌کننده‌ی اتفاقاتی است که در دو ماه اخیر در ایران دارد می‌گذرد؟

ما حداکثر سعی کردیم که در کارهایمان، در موسیقی و در طرح‌هایی که برای برنامه‌مان دیده‌ایم، حداکثر استفاده را از اتفاقات اخیر ایران ببریم و داخل کارمان نشان بدهیم که صدای جوانان ایران را به گوش دیگر مردمان دنیا هم برسانیم.

همه نسل‌های شما در ایران حرف اصلی‌شان بیشتر اعتراض به آن چیزی است که تا به حال گذشته؛ یا آن چیزی است که در آینده‌ می‌خواهند؟

به نظر من هر دو هست. آن چیزی که گذشته، اتفاق افتاده و آن چیزی که در آینده می‌خواهند.

آن چیزی که در آینده می‌خواهند بیشتر در کدام جهت دارد می‌رود؟ آیا با نسل جوان بقیه‌ی دنیا هم‌صداست؟

من فکر می‌کنم این طوری باشد. چون همه آزادی می‌خواهند.

Share/Save/Bookmark