رادیو زمانه > خارج از سیاست > تورنتو > ایران، یعنی احمدینژاد؟ | ||
ایران، یعنی احمدینژاد؟محمد تاجدولتیtajdolati@radiozamaneh.comتصویر ایران و ایرانیان در نظر مردم کشورهای جهان، به ویژه آنها که شباهتهای فرهنگی کمتری با ایرانیان دارند، یکی از سوژههایی بوده که در سالهای گذشته گاه و بیگاه، و به دلیل اتفاق یا اظهار نظری از سوی رهبران و مقامات سیاسی ایران، مورد توجه و بحث ایرانیهای مهاجر قرار گرفته است. میلاد دخانچی، فیلمساز جوان ایرانی ـ کانادایی است که سوژه یکی از فیلمهای مستند خود را بررسی تصویر ایران در نظر مردم عادی شهرهای کانادا قرار داده است و با طرح این پرسش که با شنیدن نام ایران بلافاصله به یاد چه میافتید؟ مجموعهای از اظهار نظرهای کاناداییها را گردآوری کرده است. این فیلم چند روز پیش در کانون ایرانیان دانشگاه تورنتو برای گروهی از ایرانیان دانشجو و غیر دانشجو به نمایش درآمد. باید اشاره کنم که تقریباً همه کاناداییهای پرسش شونده در این فیلم مستند، که در شهرهای ونکوور، مونترال، اوتاوا و بزرگ شهر تورنتو تهیه شده، نخستین پاسخشان به این پرسش که شنیدن نام ایران چه چیزی در ذهن شما تداعی میکند؟ گفتهاند: «احمدینژاد و اظهار نظرهای او درباره اسرائیل و بمب هستهای.» در پایان نمایش این فیلم با میلاد دخانچی گفت و گو کردم.
چرا چنین سوژهای را برای فیلم خودت انتخاب کردهای؟ وقتی در سپتامبر ۲۰۰۷ در خانهی خواهرم در شهر ویکتوریا کانادا بودم، ظهر بود و خیلی خسته آمده بودم منزل که تلویزیون را روشن کردم و دیدم رییس جمهور ایران، آقای احمدینژاد، دارند در تلویزیون سخنرانی میکنند و آن جلسه پرسش و پاسخ را که در دانشگاه کلمبیا برگزار شده بود نشان میدهد. خیلی برای من جالب بود که یک رسانهی کانادایی به آقای احمدینژاد فرصت میداد که صحبت کنند و مواضع خودشان را مطرح کنند. من به عنوان یک ایرانی که در کانادا بزرگ شدهام هیچوقت ندیده بودم رسانههای کانادایی اینقدر به هر چیزی که خاطره ایرانی داشته باشد، چه از لحاظ فرهنگی یا از لحاظ سیاسی، علاقه نشان دهند. از این جهت خیلی برای من جالب بود. خیلی کنجکاو شدم ببینم مردم کانادا، مردم عادی و معمولی درباره رییس جمهور ایران چه فکر میکنند و این انگیزه اصلی من برای ساختن این فیلم بود که با مردم عادی صحبت کنم و نظرشان را دربارهی رییس جمهور ایران بدانم.
با ساختن این فیلم قصد داشتید ایدهای را که قبلاً در ذهن شما از تصویر ایرانیها در میان کاناداییها وجود داشت تثبیت کنید یا اینکه خواستید فیلم مستندی را شروع کنید که نتیجه آن برایتان تفاوتی نداشت؟ در هر فیلم و هر اثر هنری حتماً و همیشه با یک ایده، فرض یا پیشفرض شروع میکنید و از آن مدیوم هنری استفاده میکنید که آن حرف را بزنید. ولی اتفاقی که در هنر، مخصوصاً در فیلم میافتد این است که شما میآیید یک فیلم را بسازید ولی میفهمید که فیلم شما را میسازد و این اتفاق برای من افتاد. اول فقط علاقهمند بودم ببینم کاناداییهای معمولی یا افرادی که در خیابان و در کوچه بازار میبینید، درباره آقای احمدینژاد چه فکری میکنند؟ نظرشان به عنوان رییس جمهور ایران که خیلی هم در سالهای اخیر جنجالی بوده، چیست. این تنها انگیزه اصلی من برای این جستوجو بود. ولی در طول ساخت فیلم متوجه شدم که رسانههای غربی، آن تصویر واقعی را از آن چیزی که آقای احمدینژاد است و دارد میگوید به تصویر نمیکشند و این چیزی بود که من در طول ساخت فیلم یاد گرفتم و این را یک راز نمیکنم و از آن پرده برمیدارم. فیلم من آمد همین حرف را بزند که آن تصویری که از آقای احمدینژاد داریم و آن چیزی که امروز از آقای احمدینژاد در غرب به تصویر کشیده میشود، تصویری نیست که در واقعیت آقای احمدینژاد است. سوال اصلی که در این فیلم مطرح میکنید این است که از آدمهای معمولی کانادایی میپرسید اسم ایران را که میشنوند به چیفکر میکنند؟ اما با توجه به صحبتی که الان کردید، پرسش من این است که تصویر آقای احمدینژاد با تصویر ایران چقدر در کنار هم قرار گرفتهاند و چقدر تفاوت داشت و در ساخت این فیلم کدام برای شما مهمتر بود. آیا فقط میخواستید بدانید تصویر رییس جمهور ایران در ذهن کاناداییها چه است یا تصویر ایران و ایرانی در ذهن کاناداییها چیست؟ فکر میکنم این به آن زمانی که من داشتم این فیلم را میساختم و سپتامبر ۲۰۰۷ بعد از سخنرانی آقای احمدینژاد در دانشگاه کلمبیا و یکسری صحبتهایی که ایشان درباره اسرائیل کرده بودند، برمیگردد. واقعیت این بود که ایران در قالب و تصویر آقای احمدینژاد خلاصه میشد. آنوقت این قضیه حاکم بود که به هر کسی که میگفتی تصویر شما از ایران چه است؟ میگفتند رییس جمهور یا آنها که نمیتوانستند اسم ایشان را تلفظ کنند با یک تقلایی سعی میکردند اسم ایشان را تلفظ کنند. این قضیه آنوقت حاکم بود و من را علاقهمند میکرد. میگفتم وقتی میگویم ایران، تصویرشان رییس جمهور ایران است، پس این جالب است و میشود این کار را کرد و این میتواند دستمایهی خوبی برای یک فیلم مستند باشد. این سوال را از خیلی از کاناداییها کردید، اگر از خود شما به عنوان میلاد دخانچی بپرسند که تصویر آقای احمدینژاد چه است، چهجوری تصویر میکنید؟ تا حالا به این شکل به آن فکر نکردهام. به نظر من انسانی است خیلی جنجالی و با ذهنیتی که خودشان دارند با آن فضایی که در ایران حاکم است به فکر انجام دادن یکسری کارها هستند. حالا اینکه موفق هستند یا نیستند، چرا موفق نیستند و چرا موفق هستند، احتیاج به تحلیل و بحث دارد. ولی برای من همیشه این تصویر جنجالی ایشان خیلی جالب بوده. شما الکی جنجالی نمیشوید اگر حرفی برای گفتن نداشته باشید و یا اگر هیچ چیزی برای گفتن نداشته باشید جنجالی نمیشوید. پس حتماً حرفی برای گفتن دارد، حالا میتوانیم با آن حرف مخالفت کنیم یا موافق باشیم و این تصویری بوده که همیشه در ذهن من از ایشان وجود داشته است.
«تصویر ایران در غرب، یک تصویر نسبتاً آلوده است»کاناداییها در این فیلم گفتند چه تصویری از آقای احمدینژاد دارند. تصویر ایران و ایرانی در ذهن کاناداییها در صحبتهایی که در آن شد، برای خود شما چگونه است. این تصویر واقعی است یا غیرواقعی است؟ تصویری که الان نسبت به ایران در کانادا و به صورت کلی در غرب وجود دارد، یک تصویر نسبتاً آلوده است، یعنی اگر بخواهیم بین قرمز، سیاه، سبز یا خاکستری برای آن رنگ تعریف کنیم، خاکستری یا قرمز را خواهید گرفت. این به شما ماهیت تصویر را نشان میدهد. من این کار را در مستند دومی که دارم در اروپا روی آن کار میکنم، انجام دادم و این قضیه را تست کردم. این مسأله و این نگاه منفی و کاملاً تاریک نسبت به ایران وجود دارد. سوال این است که چقدر این تصویر واقعگرایانه است و جواب این است که حتماً واقعگرایانه نیست. ایران خیلی متنوعتر از این چیزی است که در غرب فهمیده میشود، حتی یک قدم فراتر میروم، جمهوری اسلامی هم خیلی درون خود متنوعتر و پیچیدهتر از این است. تا آنجایی که خیلی از پدرها و مادرهای ما، حالا چه به دفاع یا چه به نقد از آن صحبت میکنند و این تکثر و این تصویر پولورالیستی و تصویر متنوع از ایران خاصیت ایران است. فکر میکنم ایران یک کشور متنوع و یک کشور پولورالستیک در شکل خودش است. فکر میکنم این پولورالیسم، این تکثر اعتقادات و عقیدهها باید به صحنه بیایند و با همدیگر دیالوگ کنند و با همدیگر حرف بزنند. نه در شکل یک ایدهآل، نه در قالب یک خواب یا یک ایدئولوژی دست نیافتنی، بلکه در قالب یک حرکت رئالیستیک. احساس میکنم برنامههای اینچنین که آدمها یک فیلم را میبینند و ممکن است خیلی با اصل فیلم یا فیلمساز مخالف باشند، اما در یک فضای کاملاً محترمانه با همدیگر حرف میزنند، حرکت سالمی است و شروع یک جریان است. من به عنوان یک جوان ایرانی و غربی به شکل عام و ایرانی ـ کانادایی به شکل خاص، از این قضیه خیلی خوشحالم. اگر کاناداییها به شما پیشنهاد کنند که یک فیلم پنج دقیقهای درباره تصویر واقعی ایران بسازید و به کاناداییها ارایه کنید، سوژه و خطوط کلی آن فیلم چه خواهد بود؟ و اصولاً ایران واقعی در نظر شما به عنوان یک فیلمساز مستند چه است؟ سوالی بسیار کلی است. ولی چیزی که میدانم در مورد ایران وجود دارد، این است که اگر از افراد عادی در ایران همان سوالی را که از غربیها میپرسیدید، بپرسید و به آنها بگویید اولین چیزی که از غرب به ذهن شما میرسد چیست؟ مطمئن خواهم بود جوابی را که شما میگیرید متنوعتر از این فیلم خواهد بود. آنها حتماً به شما درباره هالیوود خواهند گفت. درباره یک نوع تمدن خواهد گفت. از هاروارد خواهند گفت، از دموکراسی و نقد این دموکراسی خواهند گفت. این چیزی است که فکر میکنم میتوانید خیلی راحت در ایران با یک پرس و جوی چند روزه در راه رفتن در کوچهبازارهای تهران یا شهرهای دیگر پیدا کنید. اگر بخواهم برای غربیها یک فیلم بسازم و بخواهم ایران را نشان دهم، این کار را میکنم و به آنها نشان میدهم که چقدر تصویرمان از شما واقعگرایانهتر است تا آن چیزی که شما از ما ارایه میدهید. سوال این است که چرا؟ و این یک بحث خوب شاید برای یک فیلم دیگر باشد. خیلی از کسانی که در این فیلم اظهار نظر میکنند، میگویند تصویری که از ایران در ذهن آنها است تصویری است که از طریق رسانهها دریافت میکنند، اما رسانهها تصویری از ملتها و کشورهای دیگری هم به کاناداییها ارایه میکنند. فکر میکنید چرا رسانه به نظر بیشتر افرادی که در این فیلم صحبت کردند، تصویر غیر واقعی نشان میدهند، دلیل آن چیست؟ فرض بر این است که کانادا این کار را درباره کشورهای مختلف در قالبهای مختلف میکند و یکی از افتخارات کانادا همین چند فرهنگی بودن است که من یک قدم جلوتر میروم و یکمقدار با این قضیه مشکل دارم. کانادا در به تصویر کشیدن فرهنگهای مختلف بهرهمند است و به دنبال تغذیه کردن آن تفکرات بزرگی است که در جایگاه سیاسی خودش دنبال میکند. این تنها یکی از انگیزههای اصلی کانادا برای دنبال کشورهای مختلف رفتن است و در مورد ایران هم صدق میکند. اتفاق افتاده است که در مورد ایران تصویر منفیتر نشاندادهاند چرا که به اهداف سیاسی کانادا بیشتر کمک میکند. ولی مثلاً در مورد هند این اتفاق نمیافتد. اگر تنوع فرهنگی هند را نشان بدهند، بیشتر به آن پروژه سیاسی کانادا کمک میکند. این یک بحث جنجالی است و سریع نمیشود از آن گذشت. ولی این سوالی است که باید درباره آن صحبت کرد.
«چرا از احمدی نژاد دفاع می کنید؟»وقتی تورم در ایران بیداد میکرد، احمدینژاد در مجلس میگفت میوهفروشی سر کوچه ما گوجهفرنگی را با این قیمت میدهد. نمیتوانم بفهمم شما که میگویید به آقای احمدینژاد خیلی آبژکتیو نگاه کنیم، چرا از دیدگاه یک ایرانی مثل من که قربانی سیستمی شدند که احمدینژاد از همه جنبهها از ما نمایندگی میکند مسأله را نمیبینید. وقتی آمدم کانادا همان سالی بود که احمدینژاد انتخاب شد. داشتم به چشم خودم میدیدم از زمانی که احمدینژاد انتخاب شد، وضعیت آموزش عالی چطوری بود. چیزی که با آن برخورد داشتم. میدیدم که چطور وضعیت ایران هر هفته بدتر میشود. احمدینژاد وقتی میگوید در ایران همجنسگرا وجود ندارد از آن دیدگاه ایدئولوژیک خودش میگوید. و اینکه تمام دنیا را در ایدئولوژی خودش میبیند. درک میکنم که سعی میکنید وجهه ایران را در غرب جدیتر و بهتر نشان دهید، ولی واقیت این است که من به عنوان یک ایرانی که در ایران زندگی کرده و در اوج مسایل دانشجویی مثل ۱۸ تیر ایران بوده از نزدیک میدیدم که احمدینژاد نمایندگی عمق یک تفکر است و هیچجایی در آن نمیبینم که از آن دفاع کنیم. از بچگی در دبستان و در راهنمایی به ما میگفتند اسرائیل باید نابود شود، وقتی اسرائیلیها کشته میشوند، تلویزیون ایران جشن میگیرد. بههیچوجه نمیخواهم از اسرائیل دفاع کنم. ولی وقتی احمدینژاد گفته اسرائیل باید از صفحه دنیا محو شود، واقعاً منظورش همین بود. وقتی میگوید در ایران همجنسگرا وجود ندارد، دقیقاً منظورش همین است. نمیتوانم این را درک کنم که شما دارید از چه چیز احمدینژاد دفاع میکنید. میتوانم درک کنم که باید از ایران و از فرهنگ ایران دفاع کنیم ولی نه از احمدینژاد. اینها بخشی از حرفهای اعتراضآمیز یکی از تماشاگران فیلم مستند میلاد دخانچی در پایان نمایش فیلم بود. وقتی نظر فیلمساز جوان ایرانی ـ کانادایی را درباره این اعتراض میپرسم اینطور پاسخ میدهد: همانطور که در مقدمه این بحث مطرح شد، این فیلم سعی میکند یک روایت واقعگرایانه را از آن چیزی که آقای احمدینژاد است، به تصویر بکشد. بیشتر علاقهمند بودم که یک تصویر واقعگرایانه از به تصویر کشیدن منفی آقای احمدینژاد در غرب نشان دهم تا بخواهم توجیه کنم که ایشان چگونه است. توجیه ایشان کار من نیست و اگر هم کسی احساس کند که این اتفاق در فیلم میافتد، اشتباه میکند. همانطور که گفتم سعی کردم نگاه واقعگرایانه از این بدفهمیها و کجفهمیها نسبت به واقعیتی که خاصیت شرقی و اورینتال و ایرانی دارد نشان بدهم، حالا چه ما با آن موافق باشیم چه نباشیم. امیدوارم در به تصویر کشیدن اینکار موفق بوده باشم. فیلم بعدی که خواهید ساخت راجع به چه خواهد بود؟ فیلم بعدی من که دارم روی آن کار میکنم، همان بحث چند فرهنگی کانادا است و سوال من این است که تا چه اندازه روایت کانادا و این ادعای کانادا که ما در یک جامعهی چند فرهنگی زندگی میکنیم، یک روایت واقعگرایانه است و یک ادعا نیست. این سوالی است که من دارم و سعی میکنم بدون هیچ پیشفرض، یا داشتن یک فرض به آن پاسخ دهم. مطمئن هستم که بحث جنجالی مخصوصاً درون کانادا خواهد بود. چون جنجالی خواهد بود، حتماً فیلم دوطرفهای خواهد بود و دوطرف دیدگاهها را به بحث دعوت خواهد کرد که فکر میکنم موفقیتآمیز خواهد بود. |
نظرهای خوانندگان
خيلي جالبه!
-- خوشحال! ، Jan 25, 2009 در ساعت 01:55 PMمن بدور از هر گونه قضاوت به ايشون پيشنهاد ميكنم دفعه بعد قبل از اونكه از كسي بپرسه راجه به ايران يا احمدينژاد، از خودش اين سوال رو بپرسه ايتدا! بگمونم ايشون خيلي هيجانزده هست در برخورد با اين موضوع!
ايشون فكر ميكنه اون چه خودش با هيجان متصور شده "حقيقت" آقاي احمدينژاد هست؟! يا تصوير واقعگرايانه ايشون! درحاليكه در ايران هم تصورات مردم خيلي بيشتر نزديك به مردم غرب هست تا جناب "هنرمند"ِ "فيلمساز"!!!
ضمنا اين فكر كه آدم بايد حرفي براي گفتن داشته باشه تا جنجالي بشه حرف كاملا بي اساس و كوتاهي هست! و نمونههاي فراواني بر رد آن هست، يكي خود ايشون!
البته هيچ مشكلي وجود نداره از اينكه ايشون يا هر شخص ديگري از احمدينژاد يا هر شخصي (حتي هيتلر) دفاع كنه! مشكل اصلي اينجاست كه اين هنرمند "كانادايي" خودش رو نماينده مردم ايران بدونه!
حرف من به ايشون اينه: عزيز من شما خودت گرفتار اون تبليغاتي هستي كه ميخواي "پرده ازش برداري"!!!
فيلم ساختن فشار دادن يك دكمه و پرسيدن يك سوال "جنجالي" نيست! اين كار مجلات خالهزنك بازي هست! فيلم، مخصوصا از نوع مستند اون و بويژه وقتي ادعاي "افشاگري" داره، نشون دادن همه اطراف ماجراست و سپردن قضاوت به بيننده! نه القاي اون!
من اگر در جايگاه و امكانات شما بودم، چه طرفدار محمود چه بر عليهش، فيلمي ميساختم كه پانزدهسال بعد از ساختش پشيمون نباشم!
خيلي خندهداره، شخصي كه اصولا كانادايي هست بياد بگه "حقيقت" احمدينژاد "در ايران" چيه، و اين رو در مصاحبه با مردم كانادا كشف كرده باشه!!!!!!!!!!!!
من نمی دونم چرا این دوستی که این کامنت بالا رو گذاشته اینقدر داغ کرده. خوب انحصاری که نیست، شما هم بیا نظرت رو بده فیلمت هم بساز. کجا این بنده خدا ادعا کرده که نماینده همه خلق الله است. من لزومن با حرفهایی که گفته شده موافق نیستم ولی اگه شما هم این ور آب زندگی میکنی حتمن می دونی که از "مساله" احمدی نژاد نمی شه در رفت: توی سلمونی، توی جشنواره فیلم، با راننده تاکسی ها و ... اولین سوال همیشه(!) احمدی نژاد است. حداقلش کسی که این فیلم رو ساخته احساس کرده که باید کاری بکنه نه اینکه کلاه خودش رو سفت بچسبه و اگه کسی پرسید بگه I am Persian!
-- بدون نام ، Jan 25, 2009 در ساعت 01:55 PMخوبه حداقل ایشان این حق را دارند و میتوانند راحت درباره نظر و عقیده خودشون صحبت کنند و حتی با نظرات مردم در فیلمشون موافق نباشند. بشخصه علی رغم اینکه خودم تحصیلات بالای لیسانس دارم اما به هیچ عنوان نظرات صرفا تحصیلکرده های ایرانی رو شایسته ملاک قرار دادن برای قضاوت درباره آدمی مثل احمدی نژاد نمی دونم. شما اگر نظر مردم عوام رو بپرسید شاید نظرات بسیار متفاوتی هم بشنوید. یک دلیل آن دیواری است که قشر روشنفکر و یا تحصیل کرده ما بدور خودش کشیده و می کشد و دنیا را فقط با عینک خودش نگاه می کند. اما اکثریت شاید دقیقا مثل ما فکر نکنند. بهر حال بخش بزرگی از مردم ادبیات خاص ایشان را می پسندند و آن را تایید می کنند. از جنبه دیگر موضوع هم با برخوردی که با فارغ التحصیلان دانشگاهی خودمان در زندگی روزمره دارم، متاسفانه بدلیل تفکر و تربیت تک بعدی و صرف تقریبا تمام عمرشان در مطالعه مطالب درسی و عدم آگاهی به تاریخ معاصر و فرهنگ کشورشان و عدم مطالعه مطالب خارج از تخصصشان، اکثرا از ارائه یک تحلیل دقیق و منطقی از مسائلی که در پیرامونشان در حال وقوع است نا توان بوده و حداکثر همانند مردم عوام صحبت می کنند البته با ادبیاتی کمی والاتر! همین هم باعث می شود دائما جبهه خود را عوض کنند و در نهایت سود آن به افرادی مثل احمدی نژاد می رسد.
-- عدل ، Jan 25, 2009 در ساعت 01:55 PMبا درود،
-- Arash ، Jan 26, 2009 در ساعت 01:55 PMکسی که در ایران نبوده و هیچ سابقه ای از احمدي نژاد را به صورت عملی ندیده است چرا باید چنین به جانبداری از او بپردازد؟ مگر اینکه به نوعی از وابستگی به سیستم موجود برخوردار باشد.
دوران احمدي نژاد تمام می شود، ایران را دریابید.
به نظر من پیش فرض ماجرا که در غرب تصویری کج و معوج راجع به ایران وجود دارد پیش فرض درستی است اما ای کاش فیلم ساز به جای اینکه بخواهد ثابت کند که احمدی نژاد این نیست و ان است تصویری از ایرانیان عادی نشان میداد ای کاش به غربی ها میگفت احمدی نژاد در بهترین شکل نماینده قشر بسیار کوچکی در ایران است. میتوانست بگوید که ایرانی ها به دنبال نابودی هیچکس نیستند . ایرانی ها میخواهند با احترام دوجانبه با دنیا برخورد کنند. در ایران هم ادمهای فرهیخته یافت میشود و هم ادمهای لمپن و خشک مغز. ایرانی ها هم کتاب میخوانند فیلم میبینند. به تئاتر علاقه دارندو.....
-- Ali ، Jan 26, 2009 در ساعت 01:55 PMای کاش من هم فیلم رو دیده بودم و می تونستم در مورد دوست خوبم نظر بدم
-- مهدی ، Jan 26, 2009 در ساعت 01:55 PMفیلم را ندیده ام اما به نظرم واقعیت احمدی نژاد خیلی بدتر از آن چیزی است که در غرب یا هر جای دیگر وجود دارد. با این حرف آقای دخانچی موافقم که ایران متکثر تر از احمدی نژاد است. اما این واقعیت را نباید به این گفته تأویل کرد که احمدی نژاد به صورت قابل ملاحظه ای. متکثر تر از آن چیزی است که از او به تصویر کشیده شده است. همان ظور که هم وظنم در کامنت خود ابراز کرده است، لازم نیست انسان برای اینکه جنجالی باشد حرفی داشته باشد. بلکه فقظ کافی است منطقی نداشته باشد. برای این منظور می توانیم گفتمان های جنجالی گروه های متنوعی که در جریان انقلاب اسلامی حضور داشتند بازخوانی کنیم تا متوجه شویم جنجالی بودن به سادگی می تواند برابر با توخالی بودن باشد.البته یقینا احمدی نژاد غیر از اسرائیل و انرژی هسته ای و هلوکاست در مورد مسائل دیگر هم حرف هایی زده است. اما واقعیت اینست که هیچ کس وظیفه ندارد از میان این همه جنجال با دره بین به دنبال چهار کلمه حرف حساب بگردد که آن هم با لحاظ جمیع شرایط می تواند صرفا برای دست یابی به اهداف سیاسی کوتاه مدت تفسیر شود. البته کاری که فیلمساز محترم انجام داده است جالب و قابل استفاده است. اما به نظر من نمی توان رسانه های غربی را به این دلیل که در فرصتی که برای به تصویر کشیدن ایران دارند سخنان جنجالی احمدی نژاد را در مرکز توجه قرار می دهند ملامت کرد. این بازتاب طبیعی صحبت های به قول شما جنجالی یک رئیس جمهور است. به نظر من حتی تلاش خستگی ناپذیر صدا و سیمای جمهوری اسلامی در تلطیف چهره و عملکرد احمدی نژاد برای مخاظبان ایرانی مضحک و یا نفرت انگیز جلوه می کند. چه توقعی از اتباع سایر کشور های جهان یا رسانه های آنها وجود دارد؟
-- محمد هاشم ، Feb 6, 2009 در ساعت 01:55 PMسلام دوست من
-- محمد ، Mar 15, 2009 در ساعت 01:55 PMبه نطرم بهتره وقت با ارزشت رو براي چيزي هزينه كني كه كمكي به كسي بكنه.
آفرین بر مرد وطن: احمدی نژاد
-- ایرانی ، Aug 22, 2010 در ساعت 01:55 PMخوابی! اونی که میگی احمدی نماینده قشر کوچکی است.
چندین بار از دوستان فرانسویم که شخصیتهای آکادمیک هم هستند شنیدم که : خوش به حالتون که چنین رئیس جمهوری دارید و میتونید به خیلیها نه بگید ولی ما علی رغم قدرت مطرح بودن،در حقیقت بازیچه ای در دست صهیونیسمیم و هرگز جرأت نه گفتن به آمریکا و صهیونیسم رو نداریم.
ظاهرا جای منطق تو نظرهایی که داده شد خالیه. بعضی از شما احمدی نژاد رو کاملا نفی می کنید و بعضی از شما برعکس. چرا نمی گید هر کسی اگه خوبی داره بدی هم داره. این طبیعیه. آقای میلاد هم خواسته اینو به غربیها نشون بده که نه تنها احمدی نژاد بلکه هیچ آدمی کاملا سیاه نیست.
-- هستی ، Aug 23, 2010 در ساعت 01:55 PM