رادیو زمانه > خارج از سیاست > تورنتو > «میخواهم از دوستانم تاریخ بسازم» | ||
«میخواهم از دوستانم تاریخ بسازم»محمد تاجدولتیtajdolati@radiozamaneh.comموفقیت هنرمندان ایرانی در مهاجرت علاوه بر شادمانی شخصیشان احساس مشترک امیدبخش و دلپذیری را هم در میان جامعهی ایرانیان ایجاد میکند. هفتهی گذشته در جریان فستیوال جهانی پرتره که در شهر تورنتو و با حضور هنرمندانی از چین، آمریکا، سوییس و چند کشور دیگر و نیز صدها نقاش کانادایی با تعلقات فرهنگی و ملیتی گوناگون برگزار شد، محمود معراجی، نقاش ایرانی که از حدود ۱۵ سال پیش در کانادا زندگی میکند، جایزه اول این فستیوال را به خاطر پرترهای که از لوون هفتوان، هنرمند ایرانی تئاتر در کانادا کشیده است، دریافت کرد. به همین مناسبت با محمود معراجی گفت و گو کردهام.
مراحل انتخاب برندگان به چه صورتی انجام شد؟ ۱۸ نفر فینالیست شدند. ۱۸ نفر یعنی اینکه شما به عنوان یک «پرترهتیست» پذیرفته شدهاید و فینالیست بودن، به تنهایی یک امتیاز خوب بود. در میان آن ۱۸ نفر، پنج نفر انتخاب میشدند که این پنج نفر، نفر اول، دوم، سوم و به انتخاب مردم (people choice) داشت. این پنج جایزه را به پنج نفر میدادند که توسط هیأت ژوری در مرحله اول انتخاب شده بودند. به اثری از شما برگردیم که برنده این فستیوال شد. این اثر، پرترهی لوون هفتوان، یکی از هنرمندان تئاتر و کارگردان و نویسنده ایرانی است که در مهاجرت زندگی میکند و کارهای زیادی را برای تئاتر انجام داده است. چرا لوون را برای کشیدن پرتره انتخاب کردید؟ در واقع لوون من را انتخاب کرد. لوون را از وقتی که آمدیم اینجا میشناسم. دوست صمیمی من است و کارهای هنری انجام میدهد. همانطور که میدانید تئاتر بازی میکند، مینویسد و نقد میکند. شخصیت لوون، شخصیت مردمی است. مردم خیلی دوستش دارند. همهی ما که با او حشر و نشر داریم با تمام وجود دوستش داریم و او هم ما را دوست دارد. به دلیل این رابطه او را انتخاب کردم. همیشه در کشیدن پرتره با آدمهایی که با آنها نزدیک هستیم، رابطه خاصی برقرار میشود یا رابطهای در آن پرتره منعکس میشود که خیلی دلنشین است و این اتفاق افتاده است. من پرترههای دیگر هم ساختهام. اما این پرتره اول شد و مورد توجه قرار گرفت. این را به فال نیک میگیرم و به لوون و خودم تبریک میگویم.
اصولاً پرتره در سبکهای مختلف نقاشی چه جایی و چه ویژگیهایی دارد؟ این سوال، سوال گستردهای است ولی اگر بخواهیم پرتره را از نظر تاریخی بررسی کنیم، از زمانهای قدیم بوده است. از زمانی که هنر کلیسایی در مقابل هنر مردمیتر یک مقدار عقبنشینی کرد. یا زمانی که بورژوازی در اروپا شکل گرفت و آدمها پولدار شدند و توانستند سفارش بدهند، طبیعتاً دلشان نمیخواست مریم و مسیح و کارهای از این قبیل باشد. به همین جهت شروع به سفارش پرترههای خودشان و اقوامشان کردند، میخواستند برای خودشان تاریخ بسازند. بنابراین پرتره اینگونه شکل گرفت. پرتره از اول هم وجود داشته است، وقتی مریم را میساختند، مریم، چهرهای بوده است. کسانی مثل کارواجیو در اواخر دورهی رنسانس که به دورهی باروک نزدیک میشود، این کار را به صورت شاخصی انجام میدادند، خیلی سعی میکردند که در این پرترهها مریم یک شخصیت داشته باشد. بعد هم کسانی مثل رامبراند یا ورمیژ یا وندک که نقاشان بسیار بزرگی بودند، به عنوان یک پرترهتیست معرفی شدند. نقاش بودند اما یکی از عمدهترین کارهایشان پرتره بوده است. در اروپا کشیدن پرتره به شکلی، بیزنس بوده است. یعنی یک نقاش سفارش میگرفت و پولهای خوبی هم میگرفتند. این داد و ستدی بود که از نظر مادی هم، برای نقاش، اگر زبردست بود، نفع داشت. وقتی عکاسی در قرنهای نوزده و بیست شکوفا میشود و فیلم میآید، طبیعتاً نقاشان فکر میکنند آن قسمت را از دست دادهاند. همانطور که نقاشی، شکلهای مختلف به خودش میگیرد مثل طبیعت بیجان، منظره و غیره و همانطور که سبکهای بهخصوصی مثل اکسپرسیونیسم یا امپرسیونیسم یا مدرنیزم و... تحول پیدا میکنند، پرتره هم تحول پیدا میکند. شما میتوانید آن را به عنوان یک فرم خارجی، داخلی کنید یا بیان (expression) خودتان را هم به آن اضافه کنید، یا آن بیان بیرونی را شدیدتر کنید. طبیعتاً پرتره شکلهای مختلف گرفته است. پرترهای که همانندسازی و رئالیسم در آن باشد و بتوانید شخص را شناسایی بکنید، همیشه بوده است. هنوز هم هست. یعنی هنوز هم نقاشانی هستند که کارشان فقط این است و دارند به شکلی زندگی میکنند. من به بخش تجارتی آن کار ندارم. با این موج تکنولوژی عکاسی دیجیتال که به وجود آمده است و کامپیوتر، فتوشاپ و غیره، تمام این ابزارهایی که میتواند از بیرون تصویر را دو بعدی بکند، کمک کننده هستند و میتوان مثل یک قلم مو از آن استفاده کرد. به عقیدهی من آن چیزی که سنت پرتره عنوان میشود، همین چیزی است که همیشه دیدهاید که یک نفر نشسته باشد و به یک شکلی به شما یا یک نفر دیگر در صحنه نگاه کند. این همیشه یک سبک سنتی است. مثل ساختمان و چیزهای دیگری که میتوانید به شکل سنتی یا مدرن با آن برخورد کنید. اگر نقاشی مدرنیسم را خوب فهمیده باشد. (فکر میکنم در این زمینه تلاش زیادی کردهام) و دوباره به سمت پرتره برگردد و به عنوان سنت پرتره به آن نگاه کند، طبیعتاً در کارش اتفاق خاصی میافتد. دلم نمیخواهد راجع به کارم صحبت بکنم، به معنای اینکه من میفهمم دارم چکار میکنم. دلم میخواهد نفهمم دارم چکار میکنم.
«میخواهم با پرتره از دوستان در غربت تاریخ بسازم»یک نوع بازگشت در سبک کار شما وجود دارد. یعنی یکسری کارهایی کردهاید که کارهای پرتره نبود. میخواهم بدانم کار پرتره را قبلاً انجام میدادید و الان دوباره با نگرش تازهای به این سبک بازگشتهاید یا اینکه دوست داشتید این سبک را هم امتحان کنید؟ از قسمت آخر سوالاتان شروع میکنم. دو یا سه سال است که در ذهنم افتاده از دوستان عزیزی که دور و برم در غربت هستند، یک تاریخ بسازم. به اندازه خودم یا آن چیزی که از دستم بر میآید. اگر ایدهآلیست هستم؟ خب باشم. طبیعتاً سعی میکنم از آدمهایی که از نظر هنری یا حتی اقتصادی در جامعه فعال و تأثیرگذار هستند، به شکلی قدردانی بشود. یا خودم قدردانی کنم. ولی این کار زمان میبرد و بین اینها کارهای دیگری هم انجام می دهم و تمرین میکنم. در حال حاضر در کارهای من، پرتره قسمت عمدهای را به خودش اختصاص داده است. قبلاً دوستانی که در ایران بودند من را به عنوان یک پرترهتیست میشناختند. پرتره را به شکل سنتی خودش اجرا میکردم، استادان خیلی خوبی هم کارهای من را دیدند و خیلی من را تشویق کردند. در آن فضای به خصوص در ایران، به هیچ شکلی نتوانستم خودم را معرفی کنم که من یک پرترهتیست هستم. خیلی بامزه است، در عین حال که میتوانستم یک پرتره را خوب بسازم، ولی فرصت این را پیدا نکردم. برای اینکه چیزهای احمقانهای گفته میشد که مثلاً چرا میخواهید این آدم را معرفی کنید. یا چرا این آدم آستینش پایین یا بالا است چرا تار موهایش پیدا است. چیزهایی که میتواند برای هر هنرمندی، به اندازهی آوار سنگین باشد. طبیعتاً گفتم حالا که پرتره ساختن اینقدر دردسر دارد، طبیعت بیجان میسازم. به نظر من، این چیزی است که در ذهن همهی نقاشان آنجا اتفاق میافتد. درست است که کار میکنند، ولی فیگورهایی را کار میکنند که شاید اگر در فضای دیگری بود بهتر ارائه میشد یا با جسارت بیشتری گفته میشد. در آن زمان، جسارت و تمام آن انرژِی را که داشتم روی طبیعت بیجان گذاشتم و طبیعت بیجان من، اول شد و جایزهمان را هم نگرفیتم. در مورد پرتره، وقتی نقاش سوژهای را انتخاب میکند برای اینکه پرترهاش را بکشد، قصد دارد نگاه خودش را نسبت به آن فرد منعکس کند یا چیزی از درون آن فرد را بیاورد و به مخاطبش معرفی کند؟ این رابطه دو طرفه است، ولی وقتی یک نقاش این کار را میکند، میتواند رابطه یک طرفهای باشد. یعنی شما اجراکننده هستید. طبیعتاً امتیازهایی که اجراکننده دارد این است که میتواندخوش را بیشتر در تابلو مطرح بکند. دلم نمیخواهد در این بخش از کارم، تغییری اتفاق بیفتد، بخشی از تغییرات به عنوان یک کاراکتر شناخته شده، که تغییرها یا فعل و انفعالاتی که در صحنه اتفاق میافتد، با رنگ، خط، پسزمینه و نوع نشستن کارکتر یا آن فیگور در پرتره اثر خواهد گذاشت. طبیعتاً این نوع تغییرات دست و بال شما را مقدار زیادی میبندد ولی جاهایی باید تغییر بکند. باید با زیرکی این تغییر اتفاق بیافتد که تصاویر تصنعی یا تصادفی به شکلی به هم ربط پیدا کند. این تعادلی که در این پرترهها دارم و این چالشها باعث میشود که اتفاق قشنگی بیفتد که من از آن پذیرایی میکنم. به طور مثال، در مورد پرترهی لوون که برنده این جایزه شد، این اتفاق به چه شکل در این تابلو منعکس شد؟ خیلی جالب است. من با هیأت ژوری که این پرتره را انتخاب کردند، صحبت میکردم، به اتفاق از یک کار مشخص و یکپارچه صحبت میکردند. چهرهی پرترهی لوون، خیلی واضح است و خود او با همان کاراکتر است. یک پرترهتیست اگر بخواهد شما را عیناً مثل خودتان بسازد، خودش یک نوع چالش است. ولی یک بخش دیگر هم هست که میخواهید کارتان را به عنوان یک تابلو معرفی کنید. یک تابلو، یا یک اثر هنری و این اثر هنری آن بخشی است که شما باید به روابط صفحهی خودتان و روابط اِلمانهایی که در صفحه قرار میگیرد، آگاه باشید. رنگپردازی یا به عبارتی گسترش رنگ، مثلاً یکی از دوستان میگفت اگر یک نفر آدم ناآگاه بود، ممکن بود این رنگ قرمز (سیبی که دست لوون است) را جای دیگری به کار ببرد. نکته خیلی جالبی میگفت و نقد خیلی قشنگی هم بود. راست هم میگوید وسوسهانگیز است. این وسوسه برای هر کسی وجود دارد که این رنگ را در جای دیگر هم مصرف کند، اما باید بداند آن رنگ که در جای دیگر مصرف شده، تعادل کار را حفظ کرده، یا محدودیت آن رنگ در همان نقطه کافی بوده است.
شش هفته هنر ایرانی در تورنتوتابستان سال گذشته یک فستیوال شش هفتهای از هنر ایرانی در تورنتو برگزار شد که بسیار موفق بود. امسال منتظر بودیم که این فستیوال ادامه پیدا کند اما به سال آینده موکول شده است. راجع به فستیوال شش هفته هنر ایرانی در تورنتو توضیح بدهید که قرار است چه وقت برگزار شود، سوژه اصلی و تمش چه خواهد بود و در چه رشتههایی برگزار میشود؟ این شش هفته هنوز از بین نرفته است، و دارد فعالیت میکند. ممکن است در جاهای مختلف عنوان نشده باشد، ولی پویان طباطبایی که گردانندهی این مجموعهی شش هفته است، هرطور که توانسته در قالب مصاحبه و غیره خبرهای این فستیوال را عنوان کرده است. اگر امسال برگزار نشد به خاطر مشکلات جانبی بود، نه به این خاطر که آماده نبودیم. همه آماده بودیم. حتا دوستانی را که میخواستیم از نقاط مختلف دنیا از جمله ایران دعوت کنیم، آماده بودند. تنها دلیل، امکانات مادی و مالی و فراهم کردن جای به خصوصی بود که الحمدالله مشخص شده و فقط به دنبال اسپانسرها هستیم. اینها یک چالش است. فستیوال جدید، یعنی دومین دورهاش، خیلی پربارتر خواهد بود. چرا؟ برای اینکه به جز قسمت تجسمی، قسمتهای تئاتر، اجراهای صحنهای به اضافهی اجراهای لحظهای، کارهای سورپرایزی که دلم میخواهد نگویمة اجرا خواهد شد. برنامهها قشنگتر، با شکوه بهتر، و پر انرژیتری خواهد بود. آیا هنرمندانی که میخواهند در دومین فستیوال شش هفته هنر ایرانی در تورنتو شرکت بکنند، انتخاب شدهاند و تاریخش هم مشخص شده است؟ آنهایی که باید دعوت شوند، انتخاب شدهاند. گفت و گو با بعضی از آنها هم که باید پذیرششان را بگیریم در جریان است. در تاریخ بیستم ژانویه یک دعوت عمومی میگذاریم که یکسری هنرمند را انتخاب کنیم که در این فستیوال حضور داشته باشند. این بخش با دعوت عام خواهد بود و کسانی که مایل باشند آثارشان را میفرستند و دوستانی که متخصص هستند سعی میکنند بهترین را انتخاب بکنند. این دعوت عام در یک رشتهی خاصی خواهد بود یا در تمام رشتههایی که قرار است در این فستیوال ارائه شود؟ فکر میکنم در همهی قسمتها باشد. هنرمندانی که در ایران هستند هم میتوانند در این گزینش شرکت کنند؟ بله، صد درصد. اگر بتوانند همکاری قسمتهایی را که به داخل ایران مربوط است، جلب کنند کار سریعتر انجام میشود. در غیر این صورت، ما دعوت خودمان را از آنها خواهیم داشت و با وجود سختیها سعی میکنیم این کار انجام شود. |
نظرهای خوانندگان
با دوربین عکاسی هم می شود از آدمها تاریخ ساخت!!!! چه نیازی به این همه زحمت با قلم مو و رنگ؟؟!ببخشید ولی هنرRealism خیلی وقت است که قدیمی شده.
-- بدون نام ، Dec 24, 2008 در ساعت 03:25 PMاين بدون نام ها با اينهمه نظريات درست و خواندني،چرا نامشان را نمي نويسند؟بينام
-- بدون نام ، Dec 25, 2008 در ساعت 03:25 PMاقای مسئول کامنت چرا سانسور می کنی؟ فقط انتقادهایی رو می ذاری که بی خطر می بینی. بذارین حرفا مطرح بشه وگرنه آخرش به ضرر خودتون تموم می شه. از حالا هم هم می گن زمانه سانسور می کنه، بازم بدتر می شه. کامنت رو بذار آقا!
-- بدون نام ، Dec 26, 2008 در ساعت 03:25 PMممنون به خاطر گزارش زیبا
-- مژده ، Dec 26, 2008 در ساعت 03:25 PMآقا یا خانم بدون نام-گیرم که اسم من نازی باشد برای شما چه فرقی می کند؟؟دوم اینکه به نظر جنابعالی این تصویر با عکس دوربین فرقی دارد؟؟ این نوع نقاشی مربوط به دوره ای میشد که دوربین اختراع نشده بود و خیلی ها مایل بودند پرتره خود را با یک تصویر جاودانه کنند. نمی دانید یا از هنر اطلاع چندانی ندارید به من مربوط نیست
-- Naazi ، Dec 26, 2008 در ساعت 03:25 PMبه "بینام / بدون نام" عزیز: حرفی که زده می شود مهم است نه این که چه کسی آن را زده است! خود شما چرا نام خود را اعلام نکرده اید؟
-- بی نام ، Dec 26, 2008 در ساعت 03:25 PMهر انسانی دارای رسالتی است و در مورد این دوست هنرمند رسالت ایشان با ابزار هنری که در دست دارند صورت میپذیرد.
با طرز تفکر صنعتی نمی شود هنر را نقد کرد.
-- سحر ، Dec 26, 2008 در ساعت 03:25 PMفكر مي كنم realism هنر نباشه بلكه يك مكتب يا شاخه هنري باشه.
-- مهدي ، Dec 26, 2008 در ساعت 03:25 PMاینکه خبر موفقیت این دوست و هموطن عزیز در رسانه های داخلی بازتابی نداشت باعث تاسف است.
-- رهره ، Jan 4, 2009 در ساعت 03:25 PM