رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۴ آذر ۱۳۸۷
گفت و گو با احمد سخاورز، کاریکاتوریست، نقاش و مجسمه‌ساز

«برداشت‌های بیننده، بخشی از آثار من است»

محمد تاج‌دولتی
tajdolati@radiozamaneh.com

احمد سخاورز در میان کاریکاتوریست‌های ۴۰، ۵۰ سال اخیر تاریخ ایران نامی بسیار آشنا و صاحب سبک است. کاریکاتوریست مشهور دوران پیش از انقلاب، سال‌هاست با مهارجرت به کانادا در گروه معدود هنرمندان ایرانی قرار گرفته که غیر ایرانیان بیش از ایرانی‌ها به آثارشان توجه می‌کنند.

مروری بر آثاری که احمد سخاورز در سال‌های اخیر خلق و ارایه کرده این تصور را به وجود می‌آورد که کاریکاتوریست دیروز، به نقاش و مجسمه‌ساز امروز تبدیل شده است.

پس از سال‌ها برگزاری نمایشگاه در آتلیه‌ها و گالری‌های کانادایی و آمریکایی و بردن جوایز و تقدیر نامه‌ها، احمد سخاورز این هفته آتلیه‌ی هنری خود را در تورنتو ایجاد کرد.

پیش از افتتاح آتلیه‌ هنری سخاورز و در بحبوحه قاب‌گرفتن آثار و ترتیب مقدمات افتتاح آتلیه برای گفت‌ و گویی درباره‌ی خودش و آثارش به دیدار او رفتم.

Download it Here!

کاریکاتور همچنان اهمیت سابق را برای شما دارد یا نه؟

واقعیت این است که هیچ‌وقت از کاریکاتور دور نشدم. منتهی دلیل این‌که بعضی‌ها فکر می‌کنند، الان فقط این کار را می‌کنم و قبلاً آن کار را می‌کردم این است که وقتی شما کار روزنامه می‌کنید و کارت هر روز مطرح است و مردم هر روز نگاه می‌کنند طبیعتاً باعث می‌شود به این شکل عنوان شود که صد در صد فعال است.

ولی با موقعیتی که الان دارم و بعد از این‌که از ایران بیرون آمدم‌، به دلیل همکاری نداشتن مستمر با روزنامه به خصوصی به نظر می‌رسد که این ارتباط از دیدگاه کاریکاتور به خصوص قطع شده است. ولی واقعیت قضیه این است که کاریکاتور همیشه ادامه داشته است.

مقدار زیادی بعد از انقلاب و بعد از زمانی که از ایران آمدم بیرون کار کردم‌. بخش خیلی کوچکی از آن منتشر شده است و قسمت اعظم آن کارهایی است که یا برای خودم کرده‌ام یا در ارتباط با سایت‌هایی که احتیاج داشتند، به کار کاریکاتور با آن‌ها همکاری داشتم.

ولی صرف نظر از همه این‌ها، خودم نیز به این کار ادامه دادم کاریکاتور یک بخش جدا نشدنی از من است. بخشی است که من کارم را با آن شروع کردم. ولی ماجرای ارتباط با نقاشی، این است که نقاشی همیشه برای من وجود داشته است.

همیشه در ایران نقاشی کردم. منتهی طبیعتاً نه در این ابعاد و نه با این شکل خاص. اگر امروز به کارهای نقاشی من در اینجا نگاه بکنید، یک مقدار بیشتر جنبه‌ی اقلیمی محلی را دارد که در آن زندگی می‌کنم.

در ایران هم کار نقاشی که می‌کردم دقیقاً مرتبط با محیط زندگی و مسایل مورد علاقه اطرافم بود. اما در ایران بیشتر جنبه‌ی سرگرمی داشت، تا جنبه‌ی رسمی کار.

بعد از این‌که از ایران بیرون آمدم، به دلیل این‌که مقداری وارد شدن به صحنه‌ی کاریکاتور رورنامه‌نگاری، کاری که ما همیشه در ایران کرده بودیم، با مشکلاتی روبه‌رو شد عملاً کار نقاشی در صفحه‌ی اول قرار گرفت و به این دلیل است که شما کار نقاشی مرا بیشتر می‌بینید.


احمد سخاورز، کاریکاتوریست، نقاش و مجسمه‌ساز / عکس‌: محمد تاج‌دولتی

در مورد مجسمه‌سازی چطور، آیا در ایران هم مجسمه‌سازی می‌کردید یا این‌که با آمدن شما به خارج از کشور، مجسه‌سازی هم زمینه‌ی تازه‌ای شد و الان جزو کارهای اصلی شما قرار گرفته است.

در ایران به‌هیچ‌وجه با مجسمه‌سازی ارتباط نداشتم. ولی بعد از این‌که به کانادا آمدم و مقداری با هنر مجسمه‌سازی برخورد کردم، علاقه‌ام هر روز بیشتر شد.

کار مجسمه‌سازی واقعاً به طور تصادفی انجام گرفت، آن هم به این دلیل بود که من از مدل‌ها و سوژه‌های مختلف چون حیوانات در کارهایم استفاده می‌کردم.

چون یک بخش از کار به صورت فیگور بود، برای این‌که بتوانم این‌ها را در نورهای مختلف نگاه بکنم، شروع به درست کردن این کار‌ها از گل به صورت سه بعدی کردم، که بتوانم مثلاً در نورهای مختلف با این کارها برخورد بکنم و ببینم از کدام زاویه قشنگ‌تر می‌شود تا روی آن کار کنم.

هرچه بیشتر به این قضیه نزدیک شدم، بیشتر علاقه پیدا کردم تا زمانی که واقعاً احساس کردم نیاز دارم، برخلاف کارهایی که همیشه کرده بودم و خود‌ساخته بود، برای این‌که از نظر فنی اطلاعات بیشتری بگیرم، در کالج «هنر و طراحی انتاریو» برای مجسمه‌سازی شروع به کار کردم.

چند سالی زیر و بم کار را از نظر فنی یاد گرفتم و همین باعث شد که روز به روز بیشتر به مجسمه‌سازی گرایش پیدا بکنم‌، می‌توانم بگویم الان مجسمه و نقاشی برای من، پنجاه، پنجاه است. یعنی هر دو اهمیت خاص خودشان را دارند و از هر دو به یک صورت استفاده می‌کنم.


از کارهای احمد سخاورز / عکس: محمد تاج‌دولتی

«برنز صلاحیت و رسمیت به کار می‌دهد»

بیشتر کارهای مجسمه‌ای که در آتلیه خودتان گذاشته‌اید، کارهای برنز است. چرا این ماده را برای کارهای مجسمه‌تان انتخاب کردید‌؟

برنز یکی از قدیمی‌ترین موادی است که با مجسمه برخورد می‌کند. البته گل پخته و سفال نیز از چیزهایی است که ما از سال‌ها قبل داشتیم. ولی برنز یک چیز ماندنی است.

بعد از این‌که مجسمه از گل یا از هر ماده‌ی دیگری ساخته می‌شود، وقتی به صورت برنز در‌می‌آید فعل و ‌انفعالات شیمیایی که از طریق برخورد مواد مختلف تحت تأثیر حرارت با فلز به وجود می‌آید، رنگ‌ها و شکل‌های مختلفی به وجود می‌آورد که بسیار منحصر به فرد است.

به طور کلی برنز یک صلاحیت و رسمیتی به کار می‌دهد که همیشه فکر می‌کنم وقتی که بخشی از کارم را به برنز تبدیل می‌کنم ـ چون همه کارها را به برنز تبدیل نمی‌کنم ـ می‌دانم که دیگر راه برگشتی وجود ندارد. به هر حال مقدار کمی هم از سفال کار کرده‌ام. ولی بسیار شکننده است و دوام فلز را ندارد.


کاریکاتوری از احمد سخاورز / عکس: محمد تاج‌دولتی

«ایرانی بودن همیشه ایرانی بودن است»

شما خودتان را یک هنرمند ایرانی می‌دانید که در کانادا زندگی می‌کند یا هنرمندی که متعلق به هیچ جا و متعلق به همه جا است؟

فکر می‌کنم ایرانی بودن آدم هیچ فرقی نمی‌کند. ایرانی بودن همیشه ایرانی بودن است. به نظر من، وقتی هنرمند را با اقلیم و محل زندگی و وطنش برخورد می‌دهیم، آن چیزی که هنرمند در کارش نشان می‌دهد ارتباط و برداشت و واکنش از محیط زیستش است.

به نظر من، اگر آدم در وطن خودش فعالیت کند طبیعتاً متأثر از مسایل اطراف محیط زیستش است. ولی اگر همان هنرمند از مملکتش بیرون بیاید، خصوصیات فرهنگ خودش را با خود می‌آورد ولی باز از محیط تازه‌ای که به آن قدم گذاشته است، متأثر می‌شود.

به همین دلیل اگر به کارهای من نگاه بکنید، مناظری که من اینجا کار می‌کنم، بیشتر مناظری است که در اینجا با آن‌ها برخورد کرده‌ام. وقتی با مناظر طبیعی آمریکا و کانادا برخورد کردم به قدری تحت تأثیر قرار گرفتم که به هر حال می‌خواستم به یک نحوی این‌ها را فیلتر کنم و نشان بدهم.


از کارهای احمد سخاورز / عکس: محمد تاج‌دولتی

نگاه هنرمند ایرانی نسبت به طبیعتی که شما اینجا دیدید به چه شکلی در کارهای شما منعکس شده است؟

از نظر فنی، در بدو کارم، کارهایم به صورت آبرنگ شروع شد و بسیار متأثر از کارهای مینیاتوری ایرانی بود و سال‌ها در اینجا کار کردم‌. بیشتر کارها بیشتر جنبه رئالیستیک (واقعگرایانه) داشت، پرنده و گل خیلی کار می‌کردم و دیدگاه و آن برخورد فرهنگی که از ایران آوردم، نحوه‌ی نگاه کردن من به این مسایل بود.

چیزی را که بعد از آمدن از ایران با آن برخورد کردم، این بود که از نظر نگاه به طبیعت زیبایی که در ایران وجود داشت‌، عملاً در خواب غفلت بودم و زمان و مکان را یک‌جور دیگری می‌گذراندم که نتوانستم از آن استفاده کنم.

آن علاقه به طبیعت با من بیرون آمد، علاقه به حیوانات، علاقه به پرندگان که با خواندن نشریاتی همچون شکار و طبیعت و غیره که از بچگی همیشه با من آمیخته بود.

ولی وقتی اینجا آمدم برای اولین بار دیدم امکانی وجود دارد که آن علاقه‌ای را که با خودم از مملکت آورده بودم، در این زمینه نشان بدهم، طبیعتاً اینجا مفر بسیار خوبی بود تا بتوانم یاد بگیرم و عملاً شروع به یادگیری نقاشی کردم.

اگر کارهای من را نگاه کنید، به هر حال زمینه‌های اصلی قلم‌گیری، زمینه‌های اصلی خطی که می‌کشم و در فرم‌ها، مقدار زیادی از چیزهایی است که از «موتیو»های ایرانی با خودم آورده‌ام.

بعضی‌ها کاملاً مشهود است، بعضی‌ها نیست، ولی به طور کلی به نظر من آدم همیشه از آنجایی که شروع کرده، یک تأثیر عمده با خودش می‌آورد.


از کارهای احمد سخاورز / عکس: محمد تاج‌دولتی

«هنرمندانی در مهاجرت موفق می‌شوند که خودشان را با محیط وفق بدهند»

گروهی از هنرمندان ایرانی در مهاجرت، در بیشتر رشته‌ها، کم‌کاری یا ناتوانی خلاقیت هنری و موفق نشدن خود را مهاجرت خواسته یا ناخواسته از ایران و دور شدن از جامعه و فرهنگ ایران تلقی می‌کنند. این دلیل تا چه حد به نظر شما درست است؟

یک مقداری مشکوک هستم به این‌که درست است، ولی در این‌که وجود دارد بحثی در آن نیست. شاهد بودم که کسانی آمدند و هیچ‌وقت نتوانستند خودشان را وفق بدهند و این‌قدر تحت تأثیر این تغییر و تحولات مکانی و زمانی قرار گرفته بودند که عملاً به قول معروف از اینجا مانده و از آن‌جا رانده، شده بودند و نتوانستند فعالیت بکنند.

به نظر من، کسی که از مملکت و محیطش بیرون می‌آید دچار نگرانی و افسردگی و از این مسایل می‌شود و همه ما با آن دست به گریبان بوده‌ایم و نمی‌شود آن‌ها را انکار کرد.

ولی به نظر من، اگر هنرمند بتواند آن تراوشات ذهنی و فکری که بخشی در ارتباط با خودش است و بخش بزرگی در ارتباط با مسایل و محیطی است که بیرون از آن است، یک جوری حفظ بکند، می‌تواند کارش را انجام بدهد.

بوده‌اند کسانی که با آن‌ها برخورد کردم که سال‌ها در اینجا زندگی کردند، ولی هیچ‌وقت نخواستند خودشان را با چیزهایی که در اینجا هم زیباست و آدم می‌تواند با آن برخورد بکند، وفق دهند.

خاطرات قدیمی از جاهایی که به دنیا آمدیم و با خودمان آوردیم، همیشه هست و جایی هم نمی‌رود. با این‌که این تأثیر منفی جابجایی در افراد واقعیت دارد، ولی آن كسانی توانستند در کارشان موفق بشوند که سعی کردند خودشان را با این محیط وفق بدهند و از خمیره‌ی هنری و تراوشات ذهنی خودشان با آن محیطی که هستند، استفاده بکنند.

بنابراین می‌توانیم بگوییم بعضی از هنرمندان اصولاً هنرمندانی هستند که باید هنرمند بومی باشند و بعضی‌ها این استعداد را دارند که هنرمند غیر بومی بشوند و بخواهند در سطح گسترده‌تری خلاقیت داشته باشند؟

مسلماً. صحبتی که کردم به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند جنبه‌ی کلی داشته باشد و دربرگیرنده‌ی همه‌ی موردها باشد. به نظر من، کسانی که بتوانند با خودشان کنار بیایند و از این مرز بگذرند طبیعتاً بیشتر می‌توانند با محیط ، محل و مکان تازه‌ای که رفته‌اند، ارتباط برقرار کنند.

وقتی کارهای نقاشی و مجسمه‌های شما را با کارهای کاریکاتور شما که الان در همین آتلیه گذاشتید، مقایسه می‌کنم، دو نگاه کاملاً متفاوت وجود دارد. کاریکاتورهای شما بیشتر نگاه تلخی به مسایل اساسی جامعه امروز ایران و حتی جامعه دنیا مثل نبودن آزادی بیان، اعدام و کشتار دارد. این سوژه‌ها مورد نظر است و منعکس کردید. از طرف دیگر، در کارهای نقاشی‌تان به طرف یک نگاه آرام و بسیار صلح‌طلبانه‌ای نسبت به طبیعت رفته‌اید. این دو نگاه و دو نگرش را چگونه با همدیگر در ذهنتان در کنار هم می‌گذارید و توازن برقرار می‌کنید؟

تمام کارهایی که می‌کنم با خودش پیام دارد. اگر بخواهیم به طور کلی راجع به پیام صحبت بکنیم، پیام یک انسان است در ارتباط با مسایلی که در طول زندگی خود با آن برخورد می‌کند.

خوشبختانه این توانایی را داشته‌ام که بتوانم از طریق کاریکاتور خط بکشم و بتوانم با واکنش‌های منفی که از مسایل اطرافم می‌گذرد، از طریق کاریکاتورهایم برخورد کنم.

در عین حال، این دنیا چیزهای زیبای زیادی دارد که بسیار فرارند. با توجه به مسایل و مشکلات مختلفی که از نظر آلودگی هوا و حفظ نکردن منابع محیط زیست و غیره با آن درگیر هستیم و روز به روز این فضا را آلوده‌تر و کثیف‌تر می‌کنیم، این‌ها چیزهایی است که در سال‌های آینده نخواهد بود و از بین خواهد رفت.

صحبت از این است حیواناتی هستند که حتی تا پایان زندگی بچه‌های ما دیگر وجود خارجی نخواهند داشت. نسلشان از بین رفته است. بنابراین دوست دارم با نشان دادن این زیبایی‌ها، با تمرکز کردن روی این‌ها، این پیام را نشان بدهم.

به نظر من، وقتی به طور کلی با آن برخورد کنیم، کاریکاتورهای من با نقاشی‌هایی که از طبیعت می‌کنم متفاوت نیست. هر دو دارند با بیننده صحبت می‌کنند. آن از بدی‌ها و این از خوبی‌ها می‌گوید.

بنابراین بعضی وقت‌ها این صحبت را شنیده‌ام که این‌ها دو کار کاملاً‌متفاوت است که اگر کسی در ارتباط با مسایل خودش، نقاشی‌های رئالیستیک می‌کند‌، پیام آن کجاست.

ولی به نظر من، بستگی دارد که آدم چگونه بخواهد با پیام برخورد بکند. اگر شما به مناظر من نگاه بکنید، تمام این‌ها جاهایی است که من رفته‌ام، و به دلیل این‌که تحت تأثیر این مکان‌ها قرار گرفته‌ام، این‌قدر برایم جالب بوده که خواسته‌ام این تجربه را در اختیار بقیه بگذارم.

بنابراین این هم پیام است. ولی در عین حال وقتی با مسایل مختلفی مثل مسایل جدی‌تر سیاسی، آزادی‌های بشر در رابطه با مسایل روز برخورد می‌کنم، خوشبختانه این امکان را دارم که از طریق کاریکاتور نشان بدهم و این را در مجسمه‌هایم هم تا حدودی هم باز کرده‌ام.

سوژه اصلی بیشتر مجسمه‌های شما انسان است. انسانی که در تحرک است و بدن قوی و ورزیده‌ای هم دارد. آیا این انسان ایده‌الی است که احمد سخاورز به آن فکر می‌کند؟

من از فیگور به عنوان یک چیز سمبلیک استفاده می‌کنم. اگر دقت کرده باشید حتی در اکثر این‌ها مو یا لباس خاصی هم نمی‌گذارم‌، به دلیل این‌که استفاده کردن از این فیگور فقط برای به وجود آوردن یک ایده و فکر کردن در بیننده است.

در زمینه‌ی مجسمه‌ها هم یک‌سری کارهای بسیار ساده وجود دارد که هیچ بحث خاصی راجع به آن نیست، مثلاً سر اسبی است که بیشتر جنبه‌ی فرم دارد و یا این‌جور چیزها.

ولی مقدار زیادی از مجسمه‌هایم و به خصوص از فیگور در کارهایم، برای ایجاد مقداری فکر کردن در بیننده استفاده می‌کنم. اگر دقت کرده باشید در بعضی از این‌ها، پیام بسیار مشخص و معینی وجود ندارد. این کار را در کاریکاتورهایم هم کرده‌ام.

بعضی وقت‌ها از من سوال می‌شود با این فیگور که مثلاً روی طناب به این شکل در نوسان است، چه چیزی را می‌خواستی بگویی. همیشه می‌گویم یک برداشت برای خودم دارم و هر برداشت دیگری را که هر کس دیگری از آن کار دارد، بخشی از کاری که من کردم می‌شود.

کارها بیشتر جنبه‌ی کانسپچوال (ادراکی) دارد و سعی می‌کنم از این طریق بیننده را در تمام کردن سوژه‌ها شریک بکنم. به هر حال فیگور تا به حال بیشتر از هر چیزی توانسته در این زمینه به من کمک بکند.

Share/Save/Bookmark