رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۸ مرداد ۱۳۸۶
گفتگو با رئیس جدید انجمن قلم کانادا

دختری که دلش برای افغانستان می‌تپد

فریبا صحرایی
toronto@radiozamaneh.com

این گفتگو را اینجا بشنوید


نیلوفر پذیرا را با سفر به قندهار فیلمی از محسن مخملباف می‌شناسند . دختر روزنامه نگاری که در افغانستان متولد شد و در سال ۱۹۸۹ با خانواده اش به پاکستان مهاجرت کرد و یک سال بعد به کانادا آمد. او در عین حال که به کار نوشتن مشغول است ، یک موسسه خیریه را برای آموزش زنان افغان هدایت می‌کند و به کار تولید فیلم مشغول است و هم زمان ریاست انجمن قلم و کانون نویسندگان کانادایی را به عهده دارد.


نیلوفر اولین زن افغان است که چندی پیش با اکثریت آرا به ریاست این انجمن کانادایی در آمد.


نیلوفر زبان فارسی را با دو لهجه ایرانی و افغانی به آسانی حرف می‌زند. دوستان ایرانی زیادی دارد . او نویسنده "کتاب یک بستر گل سرخ" است که به زبان ا نگلیسی به رشته تحریر درآمده و منبع خوبی برای شناخت تاریخ سیاسی و اجتماعی افغانستان به شمار می‌رود. نیلوفر در خانواده ای تحصیل کرده بزرگ شده و در دو رشته روزنامه نگاری و ادبیات انگلیسی تحصیل کرده است.او به همان نسبت که خود را کانادایی می‌داند ، به همان اندازه افغان است. دلش برای افغانستان می‌تپد و به راحتی و صلح مردمش می‌اندیشد.

با نیلوفر در ساختمان تلویزیون" سی بی سی" کانادا در قلب تورنتو ملاقات می‌کنیم تا با هم به گپ و گفت و گو بنشینیم.

برای شروع از تجربیات شخصی خودت برای ما بگو و این که به عنوان یک مهاجر چه مسیری را برای رشد شخصی طی کردی؟

- وقتی ما به کانادا آمدیم سعی کردیم فرهنگ خود را در خود نگاه داریم و به نقاط مثبت آن توجه کنیم ولی این به آن معنا نبود که چشممان را به روی فرهنگ غیر خودی ببندیم.

و یکی از جنبه های مثبت مهاجرت امکانات تحصیل بود ما به این امید به این جا آمدیم که یک فرد مثبتی در این جامعه باشیم.

یگانه چیزی که من همیشه به خاطر دارم این بود که برای من پدرم گفت که ما مهاجر شدیم اینجا برای این که شما تحصیل بکنید و یک آینده برای خودتان بسازید .

و من واقعا به این باور هستم که اگر تحصیل نمی کردم و تلاش نمی کردم هرگز نمی توانستم در جایگاهی که الان نشستم باشم.


چطور شد که به نویسندگی و خبرنگاری علاقه مند شدی؟

- من از زمان های طفولیت دوست داشتم. من در خانواده ای بزرگ شدم که همیشه کتابخوانی در آن وجود داشته. ولی صادقانه اعتراف می کنم که هرگز فکر نمی کردم که بتوانم کتابی به انگلیسی بنویسم. خبرنگاری را به این خاطر انتخاب کردم که فکر می کردم خبرنگاران تنهاترین آدم هایی هستند که می توانند بدبختی های زندگی دیگران را که خودشان زبان گفتن آن را ندارند، آنها را انعکاس دهند و در عین حال دولت های ظالم را افشا کنندو در کارشان روشنایی بیاندازند.

فکر می کنی اگر کانادا نبودی می توانستی این قدر رشد کنی؟ چقدر کانادایی و چقدر افغان هستی؟

- من همان قدر کانادایی هستم که افغان هستم. چون قسمت بیشتر از عمر م را در کانادا زندگی کردم. و چیزهای بسیار خوبی در کانادا هست که من به آن قدر می‌گذارم و چیزهای بدی هم هست مثل هر جامعه دیگرکه من خواستم درکش کنم ولی به آن نپردازم. هدف از این است که ما ها آدم‌هایی که از دنیای دیگر به اینجا می‌آییم ، خوشبخت ترین آدم ها هستیم که ما هر دو فرهنگ می توانیم داشته باشیم . از خوبی‌های هر دو استفاده کنیم و قالبی بسازیم و هر دو را به هم بیاوریم. به مبتذلات هر دو نپردازیم و در عوض از چیزهای خوب هر دو استفاده کنیم .

ما باید اول از هر چیز به فرهنگ خودی ارزش بگذاریم تا بعد انتظار آن داشته باشیم که دیگران هم به آن ارزش بگذارند.

اینجا من به یاد کارها و آثار شما می‌افتم از جمله کتاب اخیر شما که تلاشی است برای معرفی فرهنگ شما. کمی در این مورد بگو .


- در این کتاب هدفم این بود که از دیدگاه یک دختر افغان به تاریخ این کشور بپردازم و به تاریخ قبل از طالبان.

چراکه بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ افغانستان بسیار مورد توجه دنیا قرار گرفت ولی متاسفانه دنیای غرب بسیار سطحی به افغانستان پرداختند . به این معنا که همه مسایل قبل از طالبان به فراموشی سپرده شده بود. و من در این کتاب سعی کردم که به تاریخ قبل از طالبان بپردازم و بگویم که افغانستان فقط طالبان نیست.

چرا اسم این کتاب را یک بستر گل سرخ گذاشتی؟

- این یک قسمتی از یک شعر است. از شاعر افغان که در جنگ کشته شد و من شعرهای او را خیلی دوست داشتم. علاوه بر این که بهترین خاطرات کودکی من را در افغانستان درایام نوروز به یادم می آورد.

چه آرزویی برای افغانستان داری؟

- من آروزیی که برای افغانستان دارم برای تمام کشورها دارم. آروز دارم که همه آدم ها در راحتی و صلح زندگی کنند. ما همیشه گفتیم که افغان ها سلاح نمی‌سازند، خارجی ها آوردند سلاح را در دست‌شان گذاشتند. ما امیدورایم که مشکلاتی که از بیرون برای افغانستان آورده می شود حل شود. و در این راه خود افغان ها هم این مساله را درک کنند و نگذارند که دیگران از آنها استفاده کنند.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

نخست ، به فریبا صحرایی احسنت باید گفت که با فعالیتهای همیشه گی و تپیدنهای ژورنالیستی اش در صدد دستیابی به کسانی است که مصاحبه با آنها واقعا نیاز شنونده میباشد. دوما، به نیلوفر پذیرا دختر آگاه و با شهامت افغان تبریک عرض میکنم که حرفهای صادقانه و برخاسته از نهانخانه ی دلش را با فریبا صحرایی در میان گذارد و نیز تبریک عرض میکنم موفقیت های قلمی و گزارشی اش را که در بخش افغانستان جنگزده بکار گرفته و می گیرند و همچنان در اخیر ، تبریک میگویم انتخاب بمورد ش بمثابه ی رییس انجمن قلم کانادا را که من خود در جریان انتخابات و در روز معین در محل برگزاری انتخابات حاضر بودم و از صحبت بسیار شیرین ، متین و پر معنی اش به زبان انگلیسی دران جمع احساس مسرت کردم. موفقیت های بیشتر نیلوفر پذیرا را آرزو میکنم .

-- پیکار پامیر- کانادا ، Jul 25, 2007 در ساعت 09:01 AM

سلام!

از آشنایی با شما خوشحالم!


من هم می نویسم و مایل هستم نوشته هایم در کانادا چاپ شود.


من قبلا در نروژ و آلمان قصه هایم چاپ شده است.


خانم پذیرا ! به شما تبریک می گویم به خاطر


جسا رتتان! من در ایران اقامت دارم و با کارهای آقای مخملباف آشنایم!


تا بعد خدا یارتان!

-- مژگان مشتاق ، Jul 30, 2007 در ساعت 09:01 AM