رادیو زمانه > خارج از سیاست > مهاجرت > رفتن یا نرفتن - قسمت آخر | ||
رفتن یا نرفتن - قسمت آخرامین رادtoronto@radiozamaneh.com
درود بر شما. در قسمت قبل دکتر علی نیکجو روانپزشک و مدرس کالج ول اسپرینگ تاثیرات مهاجرت بر روان انسان رو به صورت بسیار کلی برای ما شرح دادند. اما این هفته از ایشون سئوال کردیم چه ویژگیهایی برای ما ایرانیها مهاجرت رو نسبت به گروههای دیگر مهاجر سختتر میکنه؟ دکتر علی نیکجو: ببینید ما باید نگاه کنیم که داریم از یک کشوری میآییم که سه هزار سال شاید هم بیشتر پیشینه تاریخی دارد، میرویم به یک کشوری که ۱۵۰ سال هم نیست که ساخته شده. بنابراین اگر ما بخواهیم آن فرهنگ سه هزارساله را با خود بکشانیم بیاوریم اینجا مشکل پیدا خواهیم کرد و اگر نه، بخواهیم که آن فرهنگ را اصلا فراموش کنیم، آن هم مشکل پیدا خواهیم کرد. اینجا وارد سیستمیمیشویم که خیلی پیچیده است، انسان ها ساده هستند. در ایران خود آدمها خیلی پیچیده هستند، ما خیلی تواناییهای ذهنی بالا داریم، ولی اورگانایز نیست. از یک لحاظ میتوانیم بگوییم خیلی میدانیم، از یک لحاظ دیگر آن دانستههایمان اینجا هیچ کار نمیکنند و ما باید وارد بازی شویم و بدانیم که جایگاهمان کجاست. یک قضیه دیگر، قضیه آن ساختار خانواده است که ما داریم و اینجا کار نمیکند. من خیلی از خانم ها و آقایان را دیدم که وقتی میآیند اینجا، آزادی کانادایی را میگیرند، ولی آن سنت را هم نگاه میدارند. موقع کار کردن یک زن کانادایی پا به پای شوهرش کار میکند صبح تا شب و اگر نصف دارایی خانه برای خانم است، نصفش برای آقا، به این خاطر است که جفتشون چه در خانه، چه خارج با هم دوشادوش همدیگر کار میکنند. حالا یک خانواده که از ایران میآید آن آزادی را میگیرد، ولی مسئولیت ها را نمیگیرد و اینجا است که باز مشکل پیدا میشود. من فکر میکنم از این لحاظ کامیونیتی ما یک ذره رنج بیشتری میکشد تا کامیونیتیهای دیگری که مثلا از اروپا فرض کنیم کسی میآید. - از دکتر نیکجو میپرسم با این حساب آیا ما باید این ویژگیهای پیچیده درونی خود رو در سیستم اجتماعی کانادا کنار بگذاریم؟ دکتر علی نیکجو: من به هیچ وجه موافق این نیستم که ما پیچیدگی روانی و ذهنی خودمان را بگذاریم کنار. من عقیده ام این است که بیاییم مچ کنیم، کاری که ژاپنیها کردند، ذن و ین را با هم رفیق کردند. کیمونوشان را در جای خودش دارد، ولی در جای دیگر بهترین ماشین ها را هم میسازند. اگر قوم آریا یا فرهنگ آریا بتواند این کامبینیشن(ترکیب) را بوجود آورد که پیچیدگی که ما داریم در وجود و روان خودمان، بیاوریم این را در خدمت پیچیدگی سیستم اینجا بگذاریم، چون سیستم اینجا را شما نمیتوانید تغییر دهید. یک نخست وزیر میآید و میرود ولی سیستم همان سیستم است، خیلی مشخص و معین است و اینجا جواب میدهد. شما با سیستم بروید جواب میدهد. شما اگر رزومه هم بخواهید بنویسید، فرمش را اول طرف نگاه میکند. نگاه میکند کاور لتر دارد رویش یا ندارد. اگر ندارد، اصلا نمیخواند. یعنی فرم یا استراکچر خیلی مهم است و استراکچر است که اینجا سوار بر فانکشن است. در ایران برعکس است. یک فرد است که به یک سیستم هویت میدهد. یک کسی میآید وزیر مثلا بهداشت و درمان میشود، سیستم را کلا عوض میکند. - در پاسخ به این پرسش من که ایرانیان مهاجر چگونه میتوانند شرایط را مطلوب احساس کنند، دکتر علی نیکجو میگوید: دکتر علی نیکجو: ما امیگرنت هستیم، یعنی یک کشور دیگری را به عنوان سرزمین خودمان انتخاب کردیم و آمدیم اینجا. پیشینه ما آنجا است، ولی اینجا داریم زندگی میکنیم. اول از همه باید قبول کنیم بی تعارف که کشور دیگری را بهتر دانستیم و آمدیم در آن کشور زندگی میکنیم. دوم این که ارتباط عاطفیمان را با خانواده و کشورمان نمیتوانیم قطع کنیم. تنها راهش این است که ما وقتی میآییم اینجا این کشور را دقیقا بشناسیم و ثانیا سعی کنیم هر سالی دو سالی یک بار یک مسافرت به مدت یکی دو هفتهای به کشور خودمان داشته باشیم. توصیه من این است که ما خودمان را کانادایی بدانیم، کانادایی که ایرانی است، نه ایرانی که در کانادا زندگی میکنه و یواش یواش فرهنگ اینجا را هم بپذیریم، چون انسان ها روی پیشانیشان ننوشته که چه فرهنگی را داشته باشند و چه ارزش هایی را در ذهنشان حاکم کنند و چه باورهایی را داشته باشند. این باورها را ما میتوانیم مچ کنیم بر اساس آن تواناییهای خودمان. بیشتر از سالی یک بار به کشور خودمان نرویم و یکی دو هفته بیشتر نمانیم، برای این که مشکلات کمتری در کانادا داشته باشییم و آخر سر به ما خوش بگذرد. شاد زندگی کنیم، خوش زندگی کنیم، بپذیریم که آمدیم اینجا، قبول کنیم که ساعت های زیادی را تحمل کردیم، سال های زیادی را صبر کردیم تا نوبتمان شود بیاییم اینجا و اینجا هم سرزمین خداوند است. آدم پویا در ایران هم پویا است، اینجا هم پویا است. آدم پسیو و کسی که همیشه بلیم میکند، بلیم فرم است، ایران هم باشد بلیم میکند، سرزنش میکند، زمین و زمان را زیر سئوال میبرد، اینجا هم بیاید. آدمیمیتواند اینجا زندگی کند که پلن دارد، میوه را نگاه میکند، وقتی درخت را میکارد، در ذهنش است که این درخت یک روزی میوه خواهد داد و میوه هایش آزادی است، میوه هایش رسیدن به هدف ها است. این است که انسان بتواند به تعالی برسد و اینجا محیطی است که میتواند این کار را بکند. |
نظرهای خوانندگان
Is it your canadian gift to Farsi: Blame KARDAN? Is somebody paid as editor in this website?If so,sorry for wasting money on his/her job!
-- Reza ، May 28, 2007 در ساعت 07:13 PM---------------------------
Thanks for your note. We didn't want to change the essence of the interview.
مقاله بسیار جالبی بود، متاسفانه توصیه کاملا بجای آقای نیکجو در کانادایی، ایرانی شدن یا در مکانی دیگر ، آمریکن پرشن یا اروپ پرشن شدن، بعلت سختی های اولیه و نا آگاهی از فواید آن در عمل چندان فراگیر نمی شود. بیشتر انسان ها در مواجهه با پدیده مهاجرت و در سرزمین غریب به سریع ترین روش یافت هویت، یعنی برگشت به درون و دفاع از فرهنگ و باورهای با خود بهمراه آورده پناه می برند. جدای از اینکه برای پذیرش فرهنگ و باورهای کشور میزبان باید اول فرصتی کافی برای شناخت و هضم آن داشته باشی، بتوانی بدون پیش داوری و مقایسه با یافته های قبلی ات به شناخت مستقل و بی طرفانه از فرهنگ و باورهای کشور دومت برسی. متاسفانه اکثرا در همین مرحله قبل از شناخت واقعی از فرهنگ کشور جدید جمع بندی خود را کرده و هویت خارجی خود را / با افتخار/ می پذیرند. مهدی هلند
-- مهدی ، May 28, 2007 در ساعت 07:13 PM