عشق هری پاتر در یک کافیشاپ مشهدی
گفتگو: اردوان روزبه
همین دو هفته پیش فروش هفتمین کتاب «هری پاتر» همزمان با جهان در تهران هم شروع شد. اما علاقمندان دوآتشهی هری پاتر در ایران زودتر از همه دستشان به کتاب رسید. باور کنید دروغ نمیگویم! یکی از این طرفدار«سیدحسن ثاقبی»ست. یک جوان ۲۴سالهی مشهدی که هفتـ هشتسال پیش دوران نوجوانیاش را با هری پاتر شروع کرده و گذرانده، ولی هنوز نه او دست از سر هری پاتر برمیدارد، نه هری پاتر بیخیالش میشود.
او قبل از انتشار کتاب هفتم هری پاتر یک تیم ترجمه تشکیل داد و خیلی زود ترجمهی فارسی هری پاتر را روی وبلاگ «ترانسپاتر» منتشر کرد. سید حسن ثاقبی را به صرف یک خاک شیر تگری دعوت کردیم به کافهی زمانه.
در کافه زمانه امروز هم تازهترین خبرهای زرد ایران و جهان را میشنوید و هم گفتگو با یک عشق هری پاتر را.
کاقه زمانه این هفته را از اینجا بشنوید.
شنیدیم در کوتاهترین زمان ممکن کتاب هفتم هری پاتر را ترجمه کردی و روی وبلاگت گذاشتی. داستان هری پاتر از کجا برای تو شروع شد ؟
عرض شود توی اینترنت بچهها من را بعنوان داداش «هرمیون» میشناسند. یعنی من با اسم مستعاری توی اینترنت کار کردم، بهخاطر اینکه وارد شخصیت حقیقی این سمتمان نشوم.
حدود شاید ۵ یا ۴سال پیش کتاب هری پاتر چهارم هنوز ترجمه نشده بود. کتاب هری پاتر سه ترجمه شده بود. من با این سه کتاب آشنا شدم و خب، ادامهی کتابها را به انگلیسی مطالعه کردم. میشود گفت انگلیسی را با همین کتابها یاد گرفتم. از همان زمان وبلاگم را، شاید میشود گفت که دومین وبلاگ هری پاتر بود، توی ایران افتتاح کردم.
اولینباری که هری پاتر خواندی چه احساسی داشتی؟
کتابهای هری پاتر هر قسمتاش حداقل ۶۰۰ یا ۴۰۰ صفحه است. من اولین کتاب را که شروع کردم، تا کتاب سوم، کتابها را پایین نگذاشتم. کتابها را بیآنکه بخوابم مطالعه کردم. واقعا احساس کردم وارد دنیای جدیدی شدم که میترسیدم یکزمانی تمام بشود که متاسفانه الان هم دارد تمام میشود.
بعد کتاب پنجم آمد. میشود گفت، در عرض یکی ـ دو روز بعد نسخهی اینترنتیاش «ای بوک»اش توی اینترنت پخش شد. ما هم شروع کردیم به ترجمه آن کتاب. تاب پنجم حدود ۲۰ روز طول کشید ترجمهاش. چون ده نفر بیشتر گروه ترجمهمان نبود.
بعد در طول این زمان ما خودمان شروع کردیم به نوشتن ادامهای برای این کتابهای هری پاتر تا بعد که کتاب ششم رسید. کتاب ششم که تمام شد، شروع کردیم به نوشتن ادامهی آن. شاید خود من چهارتا کتاب مختلف، با پایان مختلف به عنوان کتاب هفتم نوشتم که الان اگر بچهها مطالعه کرده باشند، میبینند که کتاب هفتمی که آمده دقیقا یکسری اتفاقهایش شبیه یکی از کتابهای هفتم من است که اسم آن «نبرد عشق و خشم» است.
تا اینکه کتاب هفتم در حدود شاید ده روز پیش آمد. ۲۱ جولای. من قبل از انتشار این کتاب گروه ترجمه و ویراستاری را هماهنگ کرده بودم.
شاید بشود گفت در عرض ۶ روز کل ترجمه تمام شد و کتاب را برای داونلود روی سایت گذاشتیم. همان روزهای اول از هر فصل کتاب حدود هفتاد تا نودهزارتا دانلود داشتیم که سرورمان صد درصد تمام شد. و بعد از سرورهای رایگان استفاده کردیم، ولی در عرض دو روز کل سرور آنها هم خوابید. برای همین یک مقدار بین انتشار فصلها فاصله گذاشتیم تا وارد ماه جدید شدیم که لینک کلی کتاب را گذاشتیم.
ما اولین کسانی هستیم که ترجمه متن کامل کتاب را به صورت کامل و ویراستاریشده میگذاریم. ما این کتاب را حدودا شنبه تمام کردیم. یعنی جمعه کل کتاب را توی اینترنت گذاشتیم و شنبه خب خبرگزاریها نوشتند. بعد از آن قضیه سایت «پارس نیوز»، سایت «بی.بی.سی پرشین»، سایت «بازتاب» در این مورد نوشتند. بعد این مساله وارد «نیویورک تایمز» و «دهلی نیوز» هم شد.
اینها نوشته بودند که کپیرایت را رعایت نکردهاند که من پاسخنامهای برایشان نوشتم. گفتم که میدانید که کپیرایت در هر کشور به میزان فروش مربوط است. اگر بخواهید شما از ما کپیرایت بگیرید، شاید ۱۰۰ یا ۲۰۰دلار بتوانید بگیرید خب اگر میخواهید بیایید بگیرید.
شما اشاره کردید به یک تیم و گفتید ۱۲ـ ۱۰ نفر نشستند، ترجمه کردند به اضافه یک تیم ویراستاری. اصلا از شکلگیری این تیم برایم بگو. چه جوری این تیم تشکیل شد، آدمها از کدام تیپاند، بچههایی که این کار را دارند انجام میدهند چه کسانی هستند و بعد منابع مالیتان چیست؟
از زمانی که کتاب هریپوتر شش چاپ شد، ما حداقل در روز پانصد تا بازدیدکننده داشتیم. قبل از اینکه کتاب هفتم چاپ بشود، به این فکر افتادم که اصلا وبلاگ را تعطیل کنم. بهخاطر اینکه، خب میدانید، آنزمانی که من وارد دنیای هری پاتر شدم، شاید هفده، هجده سال بیشتر نداشتم. خب، مشغولیتها، کارها و زندگی خیلی سادهتر بود. بعد حداقل سیصد ایمیل، حداقل، دریافت کردیم که آقا خواهش میکنم این وبلاگ را تعطیل نکنید، خواهش میکنم تا کتاب هفتم با ما باشید.
من هم گفتم حالا که ما میخواهیم بمانیم، باید کتاب هفتم را مثل کتاب قبلی ترجمه کنیم. برای این کار یکسری پیشبینیهایی کردیم. اول از همه گفتیم کسانی که مترجم قوی هستند برای هری پاتر به من ایمیل بزنند. ایمیل زدند. ما یک صفحه برایشان برای نمونه فرستادیم گفتیم این را ترجمه کنید.
بعد تقسیمبندی کردیم، لیستاش را زدیم داخل وبلاگ تا کتاب آمد.
از شانس ما یکروز قبل از انتشار کتاب، ده فصل کتاب لو رفت خب همانزمان شروع کردیم به ترجمه. به طوری که کتاب وقتی در جهان منتشر شد ما همزمان پنج فصل فارسیاش را بیرون داده بودیم.
یعنی شما میخواهید بگویید تقریبا هیچکدام از بچههایی که به فراخوان شما جواب دادند کسانی نبودند که ارتباط قبلی با شما داشته باشند؟ یک فراخوان زدید و گفتید هر کسی میخواهد ترجمه بکند، بیاید همراهی بکند؟
دقیقا همینطور است. یعنی من از قبل هیچکدام از این افراد را نمیشناختم. هفتصد و چهل صفحه کتاب در عرض شش روزترجمه و ویراستاری شد. خب تقریبا توی ایران من تا حالا چنین کاری را ندیدم. علاوه بر اینکه این کتاب توی هیچ کشور دیگری هنوز ترجمه نشده یعنی تا آنزمان ترجمه نشده بود.
تا همین الان چندتا بازدیدکننده داشته وبلاگتان؟
بهخاطر اینکه وبلاگ اصلیام شلوغ نشود، یک وبلاگ پشتوانه درست کردم برای تیم ترجمه، بنام «ترانسپاتر. دات. کام». این وبلاگ از زمان شروعش که تقریبا و دقیقا زمان انتشار کتاب هری پاتر بود تا امروز(هفته گذشته) صدوهفتادهزارتا بازدیدکننده داشت. ولی وبلاگ قبلیام تا حالا چهارصدوسیهزار بازدیدکننده دارد و هر فصل کتابمان هفتاد تا هشتادهزارتا دانلود داشته.
کتاب هری پاتر هفتم چهطور به دستت رسید؟
یکی از دوستانم ایرانی که در کانادا زندگی میکند زمانی که من داشتم کتاب ششم را ترجمه میکردم، با وبلاگ ما آشنا شدند. بعد ایشان به محض اینکه این ده فصل اول کتاب به دستشان رسیده بود، آن را برای من فرستادند که ما توی اینترنت پخش کردیم. بلافاصله یکی دیگر از دوستان دیگر هم این کتاب را برایم فرستاد.
من این کتاب را به فایل «word» تبدیل کردم. بعد هر فصل را تقسیم کردم و فرستادم برای مترجمها و البته همزمان برای دانلود به صورت انگلیسی هم گذاشتم که شاید یک عده بخواهند انگلیسیاش را بخوانند.
مدتی پیش تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی ایران برنامهای پخش کرد در ارتباط با هری پاتر. توی این برنامه اشاره شده بود که هری پاتر یک برنامهی شیطانی است و حرفهایی از این دست. برایم توضیح بدهید نظرتان راجع به این برنامه چیست؟
خب اول از همه اصلا جا دارد بگویم که این قسمت از حرف من مربوط به دولت ایران نمیشود. چون دولت ایران مجوز داد که این کتاب همزمان با کل جهان توی تهران پخش شود و ایران تنها کشور اسلامی است که ترجمه کتابهای هری پاتر به صورت قانونی در آن منتشر شده است. در کشور عربستان یا کویت این کتاب به صورت قانونی پخش نمیشود.
حمله به هری پاتر در ایران دو روز بعد از انتشار کتاب هری پاتر هفتم شروع شد.
یعنی توی ایران تا بهحال هیچکس مشکلی با این کتاب نداشت، تا اینکه مجلهی کیهان شروع کرد به حملهکردن. من تا بهحال هیچکس را ندیدم که کتاب هری پاتر را خوانده باشد و بگوید این کتاب این مشکلات را دارد.
من میگویم، شما حرفتان چیست؟ یعنی هر کسی این کتاب را میخواند، میآید جادوگری میکند؟ توی این کتاب ما مبارزه بین بدی و خوبی را میبینیم. میبینیم که توی دولتها امکان دارد که آدمهای پست نفوذ کنند.
هری پاتر قانونشکنی میکند. ولی چرا قانونشکنی میکند؟ بهخاطر اینکه قانون علیه حق است. این کتاب دارد میگوید، اگر شما میبینید قانون علیه حق است، ساکت ننشینید. حرف این است. حرف هری پاتر مبارزه به نفع حق است.
بعد نمیدانم اینها با کدام قسمت این دچار مشکل شدهاند که میآیند این حرفها را میزنند که آقا این شیطانیست، ترویج بیقانونیست یا نمیدانم، حرف پدر و مادر را گوشنکردن است. هری پاتر که اصلا پدر و مادرش مرده بودند، کشته شده بودند.
این واقعا و کاملا مشخص است که یک مقداری افرادی که این حرفها را میزنند، حتا یکبار هم نگاهی به یک صفحه از کتاب نینداختهاند، شاید جلدش را دیدهاند توی تلویزیون. نگاهی به کتاب هری پاتر نینداختهاند، شروع کردهاند به حرفزدن درباره هری پاتر.
حالا که داستانهای هری پاتر ظاهرا تمام شده و قاعدتا آنطور که ما هم میدانیم دیگر هفتمین قسمت این کتاب پایان داستان هری پاتر هم هست. قرار است بعدش چکار بکنی؟
در حقیقت من یک کتابی را شروع کرده بودم بهنام «سنگهای ششگانه». آن نوشته، پایانی بود برای کتاب هری پاتر. از آنجایی که کتاب هری پاتر هم آنجوری که انتظار میرفت، فوقالعاده نبود، یعنی قشنگ بود، ولی فوقالعاده نبود، خب حدود ۳۰۰ـ ۲۰۰ تا از بچهها درخواست کردند من این کتاب را ادامه بدهم. راستش من فرصتش را نداشتم. حالا دارم این کتاب را که یکجور کتاب هفت دیگر بود تمام کنم که تا بهحال حدود هفتصد صفحهاش را نوشتهام و شاید هفتصد صفحهی دیگر هنوز مانده، قصد دارم این کتاب را ادامه بدهم تا خلاصه از هری پاتر به این راحتیها نتوانم خداحافظی کنم.
توی بچگی آدم خیالپردازی بودی؟
من توی بچگی به کتابخانه که میرفتم، میرفتم به قسمت کتابهای تخیلی. تا کتاب تمام نمیشد، از این کتابخانه بیرون نمیآمدم.
هیچ وقت سعی کردی با خانم رولینگ تماس بگیری؟
من دوـ سهبار ایمیل برایشان فرستادم. ولی خب، ظاهرا ایمیلهایی که برایشان میفرستند خیلی زیاد است. جوابی به ما ندادند. ولی خب نکتهی جالب توجه این است که توی سایت رسمی هری پاتر لینک ما را گذاشتهاند توی وبلاگشان. یعنی خب نسبت به اینکه از ایران هیچ لینک دیگری توی سایتش وجود ندارد، خوب است که ما تنها وبلاگ ایرانی هستیم که لینکمان توی سایت اصلی هری پاتر هست.
|
نظرهای خوانندگان
مجله کیهان؟! اینهمه زور میزنیم که روزنامه در بیاریم، بعد میگن مجله کیهان
-- حسین شریعتمداری ، Aug 14, 2007 در ساعت 07:31 PMبا سلام. آدرس وبلاگ هری پاتر ما:
-- سید حسن ثاقبی ، Aug 14, 2007 در ساعت 07:31 PMwww.harrypotter2000.blogfa.com
است.
سلام . من خودم رو معرفی نمی کنم ولی یکی از مترجمین بودم . باید بگم که آفای ثاقبی هیچ وقت فصل های کتاب رو بصورت word در نیاورد و برای ما نفرستاد ما خودمون کتاب انگلیسی رو دانلود کردیم و فصلی رو که انتخاب کرده بودیم ترجمه کردیم . در ضمن من یادم نمیاد که کسی از ما تست ترجمه گرفته باشه ؟ یا اینکه تا بعد از تمام شدن کتاب کسی برای ویراستاری پیدا شده باشه ؟
-- یکی از اعضای تیم ترجمه ، Aug 14, 2007 در ساعت 07:31 PMایول ایول داش هرمیون ایول
-- رون شکمو ، Aug 14, 2007 در ساعت 07:31 PMسلام داداشی
-- پارمیس ، Aug 14, 2007 در ساعت 07:31 PMخیلی خوشحال شدم مصاحبه ی شما رو دیدم و در مورد سنگهای ششگانه هم خوشحالم میشنوم که میخواین ادامه بدین.
من به دوستان توصیه میکنم که حتما نبرد عشق و خشم رو بخونن چون واقعا زیباست و شاید زیباتر از کتاب هفتم رولینگ.
در مورد جواب ندادن رولینگ به ایمیل هاتون فکر کنم حقتونه!من که خیلی ازش خوشم اومد که جوابتون رو نمیده!!شوخی میکنم.
راستی تولد وبلاگتون مبارک خدارو شکر که کسی بود یادتون بندازه!
موفق باشین.خدانگهدار.
اها....پس داداش هرميون كه مي گن تويي.خوشحالم كه داستان رو ادامه ميدي
-- مهدي خادم ، Aug 14, 2007 در ساعت 07:31 PMمنو يادت هست؟اين وبلاگم بود
www.elestor.blogfa.com
1-salam be hame
-- mahsa ، Aug 14, 2007 در ساعت 07:31 PM2-man 2 sale ke moshtari paropa ghorse webloge dadasham.
3-vaghean dastesh dard nakone
4-o khaste nabashe
5-ma hamegi kheili dooseshoon darim o azashtoon ye donya mamnoonim
6-karesh bahal bo0d
in dadash kheili gole.alan 2 sale ke weblogesho mikhoonam.hamegi kheili azash mamnoonim o doosesh darim.hamin
-- mahsa ، Aug 14, 2007 در ساعت 07:31 PMداداش آبروي وبلاگاي هري پاتري تو ايرانه ... دمت گرم ...
-- نازنين ، Aug 14, 2007 در ساعت 07:31 PMشما واقعا خوبيد . تك هستيد . ازشما به خاطر زحماتتان ممنونيم
-- شهلا ، Aug 15, 2007 در ساعت 07:31 PMدمت گرم داداش هرمیون آخرشی.مگه تو آبروی ایرانی هارو بخری.بقیه که فقط دارن آبرو می برن!
-- نیلوفر ، Aug 15, 2007 در ساعت 07:31 PMسلام . من نمی دونم چرا شما نظر من رو هنوز تایید نکردید. ولی تمام چیزی که من گفتم حقیقت بود . ایمل خودم رو گذاشتم که اگه خواستید با من تماس بگیرید
-- یکی از مترجمین ، Aug 15, 2007 در ساعت 07:31 PMدوست عزیز ، شما چرا می خواهید هری پاتر را ادامه بدهید با این استعداد و علاقه ای که دارید شروع کنید با ایده خودتان شخصیت جدیدی رو به همه معرفی کنید. که مثلا در یک کوچه بی نام در مشهد بزرگ شده ...
-- شیرین ، Aug 15, 2007 در ساعت 07:31 PMمطمئناّ موفق خوهید شد.
be Nazare man ketabe 7 ham kheili ghashang bood va ham fogholaadeh bood.chon Jk Rowling ketabo joori tamoom kard ke hanooz ham ertebaatemoon ba Harry ghat nashod va kaamelan ehsaas mishe ke mesle khode ma hanooz ham hast va edaame dare
-- Hani ، Aug 15, 2007 در ساعت 07:31 PMآيا قبل از اينکه هيجانزده شويد و با اين جوان مترجم! (که البته در علاقه و توجهش به داستانهای هری پاتر شکی نيست) مصاحبه کنيد، حتی يک خط از ترجمهاش را خواندهايد؟
-- پانتهآ ، Aug 17, 2007 در ساعت 07:31 PM«اخبار؟» مرد قدبلندتر پرسيد. «بهترين» سوروس اسنيپ جواب داد.
ردای بلند مرد در اطراف قوزک پايش شناور بود.
چهرهء رکش مرئی و نامرئی ميشد هنگامی که شاخههای بلند و غيرقابل دسترس جلوی نور ماه را ميگرفتند.
اينها فقط چند نمونه از صفحههای اول اين ترجمه هستند (من که تحمل خواندن بيشتر از اين را نداشتم). به احتمال قوی با نرمافزار ترجمهای مانند پارس يا پديده توليد شده است، چون هيچکس نميتواند تا اين حد بيسواد و در زبان مادری ضعيف باشد. به همين دليل هم اصلاً جای تعجب و تمجيد نيست که «در کوتاهترین زمان ممکن کتاب هفتم هری پاتر را ترجمه کردی و روی وبلاگت گذاشتی». ارائهی چنين کار ضعيفی زمان طولانی و سوزاندن فسفر لازم ندارد. بد نيست که اصول اوليهی خبرنگاری مانند تحقيقات جزئی قبل از انتشار مطلب را تا حدی رعايت کنيد.
آفرین! آفرین! خوب وقت و عمری تلف کردی!!
واقعا هیچ چیز ارزشمند تری نبود که این همه وقت و نیرو رو براش بسیج کنی؟!!
-- ای کیو!!(خود ثاقبی می دونه چیه!!) ، Aug 18, 2007 در ساعت 07:31 PMبا عرض سلام و خسته نباشيد خدمت اين دوست عزيز در وبلاگ هري پاتر 2000.خوشحالم كه اين مصاحبه را از ايشون خوندم.البته بنده ترجمه توسط گروه ايشون را مطالعه نكردم ولي از اين كه ايشون اين زحمت رو در جهت گسترش بيشتر هري پاتريستي انجام دادن و مي دن سپاسگزارم.
-- آرمان قادري ، Aug 18, 2007 در ساعت 07:31 PMبراي ايشون اروزي بهروزي و موفقيت مي كنم.
----------------
ادرس وبلاگ بنده كه هري پاتريستي است:http://armanpotter.blogfa.com
سلامی چو بوی خوش مهربانی
-- جیمز ، Aug 23, 2007 در ساعت 07:31 PMمنم با ضعیف بودن ترجمه موافقم
من فقط به خاطر فهمیدن اتفاقات داستان می خوندمش اما خیلی جاها بود که اصلاً نمی فهیمدم این جمله سرش کجاست تهش کجاست
رکرود سریعترین و پرغلط ترین ترجمه رو جناب ثاقبی به ثبت رسوندند. اما با این حال زحمت زیادی کشیدند.
موفق باشید
بای بای
خیلی از اینکه قصد دارید کتاب سنگهای ششگانه رو ادامه بدید خوشحال شدم
-- فرزاد ، Aug 25, 2007 در ساعت 07:31 PMامیدوارم که به این زودی ها این کتاب رو تموم نکنی و کتابت چند هزار صفحه ای باشه!
من یکی از طرفداران هری پوترم ولی هنوز کتاب 6و7 ان را نتوانستم بخوانم میشه ترجمه اش را یا ادرس یک سایت که از اون بگیرم را برام بفرستید
-- عاطفه ، May 17, 2009 در ساعت 07:31 PMواي دو سال از اين مصاحبه گذشت
-- sevini ، Oct 29, 2009 در ساعت 07:31 PM