رادیو زمانه > خارج از سیاست > روز و شب نوشتههای میس زالزالک > چشمآبیها در اولویت هستند! | ||
چشمآبیها در اولویت هستند!میسزالزالکmisszalzalak@gmail.com خانوادهی فقیر سریال در یک خانهی ویلایی حدودا پنج هزارمتری درحوالی قلهک و یا زعفرانیه( که خداتومن میارزد) ساکنند. این ویلا باغ برای صرفهجویی در تعداد بازیگران بهتر است از همان اول پدر خانواده مرده باشد و فقط به صورت عکسی روی دیوار نشان داده شود و یا اگر بودجه باشد، پدر باشد، ولی در همان قسمتهای اول به دیار باقی بشتابد. حوض مدل قدیمی جلوی خانه از واجبات است که در عزا و عروسی کاربرد دارد. گوسفند قربانی آخر سریال به شیر این حوض بسته خواهد شد. با اینکه آشپزخانهی بزرگی در ساختمان هست ولی برای نشان دادن فقر،بهتر است ظرفها حتما کنار همین حوض شسته شوند. همینطور سبزیجات و جمیع اناث سریال دماغشان عمل کرده و سربالاست. بین ابروها بوتاکس زده شده. گونهها مصنوعی و ابروها شکاف داده شده تا دمشان به طرف بالا برود. تاتوی ابرو و دور چشم و دور لب انجام شده ولی مرتب آه و ناله میکنند که خرج عمل قلب دختر خانواده را ندارند. یا پول ندارند برای پسر کوچک خانواده کتاب درسی بخرند. زنان فقیر سریال موقع خواب آرایش غلیظ روی صورت دارند، گویا قرار است پدر خانواده که در قید حیات نیست به خوابشان بیاید. شام نخوردهاند ولی لپشان از رژ گونهی غلیظ گل انداختهاست. پسر بزرگ خانواده حتما باید موهایش بلند و ژلزده باشد. چشمآبیها برای گرفتن این نقش ارجحیت دارند. برادر فقیر کفشهای مارکدار نایک و آدیداس اصل به پا دارد که ممکن است پاشنههایش را برای نشان دادن بهتر فقر خوابانده باشد. ساعت رادو یا تیسوت دستش باشد و از همه مهمتر، پسر بزرگ خانواده حتما باید معتاد باشد! دایی خانواده حتما پولدار است و گاهی که خانواده فقیر زیادی به خنسی میخورد( بدهکاری زیاد به سوپرسر محل) یا قرار است برای دختر خانواده خواستگار بیاید مثل سوپرمنی سرو کلهاش پیدا میشود. زندایی بهتر است کمی بدجنس باشد و گاهی از کار دایی ممانعت کند تا قصه جذابتر شود. دایی باید حتما دستمال گردن زیر پیراهنش بسته باشد. آپارتمانش 150 متری و مادر خانواده حتما باید شب و روز خیاطی کند.(بچهها حتی اگر سیسالشان باشد نباید سرکار بروند تا فقر بهتر نشان داده شود). چرخ خیاطی سینگر قدیمی هندلی و بدون موتور برقی پیشنهاد میشود. گاهی مادر باید خوابش ببرد روی چرخ و دخترش بیاید بیدارش کند و کمی همدیگر را بغل کنند.(گریه
تصادفا(!) برای دختر خانواده خواستگار پولدار و تحصیلکرده و خوشتیپ و همهچیزتمامی پیدا میشود که خبر از فقر و بیجهازی و ناراحتی دختر ندارد. پدر و مادر پسر هم باید چشمشان دنبال زمین پنجهزار متری خانه باشد. اینجاست که دختر و مادر باید بغل هم گریه کنند که وای اگر پسر بفهمد که دختر عمل قلب میخواهد و یا جهیزیه ندارد میرود سراغ دختر دیگری و دخترفقیر قصهی ما بیشوهر میماند. با وجود گرانی گوشت و لپه و لیموعمانی و ... غذای خانوداه ی فقیر سریال همیشه خورش قیمهاست با پلوی کیلویی دوهزار تومنی که با زعفران (مثقالی سیزدههزار تومن) و خلال بادام (دوازده هزار تومنی) به طور مبسوطی تزئین شده و دایی قصه این غذا را به پیتزاهایی که بچههایش سفارش میدهند و غذاهای زن رژیمیاش ترجیح میدهد. خواستگاری حتما باید چند بار تجدید شود و هر دفعه دستهگل داماد باید به گوشهای پرتاب شود تا نشان بدهند خانوادهی فقیر سریال بسیار غیرتمند و مغرور هستند. اما وقتی خواستگار میرود مینشینند نقشه میچینند که چطور او را کاملا به دام بیندازند! خرج عمل دختر را خواستگار باید تأمین کند آنهم بدون اطلاع پدر و مادرش. باید از گاوصندوقکارخانهی پدر بدزدد یا طلاهای مادرش را کش برود و آب کند.( دایی در این مرحله هیچکارهاست). اوج دراماتیک داستان وقتیست که مادر و پدر خواستگار میفهمند که پسرشان خرج عمل یک دختر فقیر مریض را داده آنهم از پول دزدی! در این مرحله دختر و مادر و خواهر مرتب در بغل یکدیگر گریه سر میدهند و پشت همدیگر را میمالند. این سکانس باید جوری بازی شود که تماشاگر به پسر معتاد خانواده به ناگاه به صرافت ترک اعتیاد میافتد و یکهو شزم میشود . میرود الکی دو سه نفر را لت و پار میکند که نشان دهد خواهرش چندان هم یتیم و بیکس نیست. اینجاست که به کمک برادر و دایی قصه، پدر و مادر خواستگار متحول میشوند. برادر را در کارخانهشان استخدام میکنند و یک بار دیگر با دلی شاد و لبی خندان به خواستگاری دختر میروند. روز عروسی خانهی ویلایی با ریسههای لامپ با سرپوش پلاستیکی تزئین شده. عدهای پسر غریبه مشغول چیدن میز و صندلی کرایهای هستند. گوسفندی بغل حوض به شیرآب بسته شده دایی دارد به او علف میدهد و در دیالوگی میفهمیم که پولش را او داده. میوهها در حوض غوطهورند که همسایهی سمت چپی و سمت راستی با چادرهای کُدری که معلوم نیست تا حالا کجا بودهاند،مشغول صید میوهها با سبد پلاستیکی هستند. عروس و داماد با بنز گلزده از راه میرسند و... سریال صد قسمتی سیمای فقر به خوبی و خوشی به پایان میرسد و همهی مردم بعد از مدتها شب سر راحت بر بالین میگذارند. |
نظرهای خوانندگان
http://balatarin.com/permlink/2007/6/23/1077732
-- هومن ، Jun 23, 2007 در ساعت 04:36 PMدر بالاترین لینک داده شده.
فرق چندانی با نیم ریلاهای تلویزیون نداشت....
-- بهنام ، Jun 23, 2007 در ساعت 04:36 PMفقط پای داستانهای نیم زاریشون به اینجا باز نشده بود .که اونم به لطف قلم شیوای شما شد...
اما اینو بگم که محصولات فرهنگی صدا و سیما بزرگ و قدرتمند احتیاجی به طنز نداره...
اونا خودشون یه پا جکن...
سلام
-- mimi ، Jun 23, 2007 در ساعت 04:36 PMخسته نباشید. من می می یه دختر تهرانی هستم... یه دختری که زندگیم اینجاست و همه ی تعلقاتم... خوب خیلی رسمی نمی خوام صحبت کنم. زالزالک عزیز امشب با "ح" دو تایی به این نتیجه رسیدیم که من این پیغام رو برای شما و خواننده هاتون بزارم البته صحبتم راجع به مطلب "بادی لنگویج" شما در تاریخ 30 خرداد هست اما جفتمون دیدیم که چرا نزارم این مطلب رو بزار همه بدونن به خصوص دخترهای ایرانی که توی این کشور زندگی می کنن یا زنها و دخترهای ایرانی که هرجایی از این بیکران هستی زندگی می کنند... ببینین من و "ح" یکسال و اندی هست که با هم هستیم توی این یکسال و اندی رابطه ی عاطفی و البته سکسی با هم برقرار کردیم... می دونین چه طوری؟ طوری که با تمام وجود"ح" لذت می بره من بیشتر... هر کسی که اینو بخونه می گه خوب ما هم اینطوری هستیم این که چیزی نیست اما این خیلی مهمه که یه زن منظورم چه دخترها چه خانمهای متاهل در بهترین شرایط که اون هم زندگی و گذران زندگی هست با تمام وجودش حرفهای خوشگل سکسی بزنه اونم به کی به پارتنرش... چرا؟ و اینکه چی بگه؟ من تجربه ی خودم رو می گم امیدوارم که قابل استفاده باشه برای همه ی کسانی که به نوعی با این مسئله مشکل دارند... خانمهای عزیز اگر شما تقاضای سکس با پارتنرتون رو در دلتون نگه دارین یعنی بگین واااای من نمی تونم هیچ پیشنهادی بدم یا اینکه من دلم خیلی با هم بودن رو الان می خواد اما، من که نباید بهش این حرف رو بزنم، من که نباید بخوام ازش، اون باید بیفته به دست و پای من و از من خواهش کنه که می می جون من می خوام بدو از توی خیابون بریم یه بوس و کنار... نه... چه اشکالی داره شما بخواهین این رو از طرف مقابلتون... با این کار می دونین که یه دنیا، باور کنید یه دنیا حس و انرژیه سکسی که در خودتون وجود داشته رو موفق شدین به موقع به هدف بزنین که به کنار در عین حال به طرف مقابلتون هم کلی حال دادین از اون حال هایی که هیچ وقت باورتون نمی شه که چقدر قشنگ و با ارزش و لذت بخش هست...
من این مدلی هستم که وقتی در طول روز موقع استراحت جفتمون هست حتی در یک تماس تلفنی کوتاه هم که شده یه جوری حال به خودم و طرف مقابلم می دم که دقیقا برعکس بادی لنگویج میس زالزالک عزیزم هست... یعنی طوری برخورد می کنم که نتیجه ی کار برنده برنده باشه. این که گفتم یعنی چی؟ یعنی اینکه من دلم می خواد که توی یه سری شرایط خاص حرفهای خاصی زده بشه... البته با توجه به شناختی که از طرف مقابلم دارم... ناخودآگاه پارتنر شما هم یاد می گیره و شاید هم خیلی راحت تر هست زمانی که می بینه شما فقط فقط با او بی پرده و بی ریا در مورد مسائل سکسی خودتون دو تا صحبت می کنین باعث می شه که به یه سری موفقیت های خیلی خیلی مهم در روابط سکسی تون دست پیدا کنین... باور کنین ... یعنی اینکه وقتی که حرفش چه به شوخی چه به جدی زده می شه در طول روز این باعث می شه چیزهایی که دوست دارین و چیزهایی که دوست ندارین در اون لحظه انجام بشه رو با همدیگر در میون بگزارین و ناخودآگاه باعث رسیدن هر دو نفر تأکید می کنم هر دو نفر به بهترین مرحله از لذت با هم بودن برسین... ایمیلی امشب برام رسید که نشون می داد در تهران زنان خیلی مشکلات و کمبود های ناشی از رسیدن به لذت نهایی را دارند... اما من مطمئنم که من اصلا این مشکلات رو ندارم چون تمام حرفها و خواسته های سکسی خودم رو طوری که "ح" متوجه بشه مطرح می کنم و با هم دیگر خیلی جدی در موردش بحث می کنیم و در عین حالی که در حین کار یه استراحت و بحثی غیر از کار رو با هم می کنیم اما به یک مسئله کاملا جدی و پر نتیجه ای که به هیچ عنوان تمومی نداره و خسته کننده هم نیست با همدیگر می پردازیم... اگر هر دختری با طرف مقابل خودش به راحتی و کاملا بی پرده از شوخی گرفته تا جدی تمامی مسائل سکسی که نیاز داره به اون رو مطرح بکنه به پارتنرش مطمئن باشین که اول از همه خودتون، دوم از همه پارتنرتون لذت فوق العاده ای خواهید برد در عین حالی که لذت بردن هر کدام به طور مجزا باعث بالارفتن لذت دادن هر دو نفر به طرف مقابل خودشون هست... یک سری مسائل حیا می طلبه اما در مورد یک سری مسائل اصلا... این مسئله سکس هم با پارتنر اگر به راحتی مطرح نشه پس با کی باید مطرح بشه؟ پس راحت باشین حرفتنون رو بزنین و بدونین که طرف مقابل شما با کمال میل تأکید می کنم با کمال میل از این رفتار شما برای همیشه استقبال خواهد کرد... البته که صحبت های جالب زالزالک عزیزم در مورد اقایون رو قبول دارم چون هر کدوم ما زنها و مردها ذات متفاوتی داریم و اینکه خوب دیگه این طوری هستین شما اقایون دیگه ... البته که خدا کنه که با هر مردی یه زنی پارتنر بشه که از لحاظ سکسی هم رده ی اون باشه... چون ما دو تا که خیلی ببخشید ها اما عامیانه بگم خیلی با هم دیگر حال می کنیم چرا که هر دوی ما خیلی راحتیم در این مورد و موردهای دیگر زندگی ... پس همه چیز رو می تونیم خیلی سریعتر حل بکنیم با همدیگر ... همیشه دوست دارم طوری زندگی کنم که ارامش خودم و "ح" در رأس همه چیز باشه بعد بقیه ی مسائل زندگی چون با یه بوس و... اینهاس که ما دو تا کلی می تونیم توی زندگیمون موفق باشیم...
ميس زالزالک:
-- نوشين ، Jun 25, 2007 در ساعت 04:36 PMخسته بودم گفت برم " کافه راديو زمانه " يک قهوه بخورم . ديدم دارند يک سريال نشان می دهند !۱ بنام
چشمآبیها در اولویت هستند!پ
ولی اسم تو بالای ان نوشته نشده بود نميدانستم که سناريو نويس اش تو هستی بنابراين من به نگاه نکردم از کنارش بی اعتنا گذشتم !!
اخر من تا اسم تهيه کننده و ياکارگردان و سناريو نويس يک فيلم يا يک نويسنده يک کتاب را ندانم وفتم راتلف نمی کنم که انرا بخوانم يا انرا ببينم !! ميس زازلزلک خواهش ميکنم به اين صاحب اين "کافه زمانه" بگو
هر وفت تو ای کافه چيزی نشان ميدهند
اسم تهيه کننده اش قبل از عنوان مطلب ذکر کنند !
اما در باره سريالنامه تو ميس زالزلک
از اين " سريالنامه کلی خوشم آمد . پيشنهاد ميکنم اين سريال را خودت بساز. نه تنها مثل ده نمکی ! پول زيادی ميسازی .ممکنه يک جايزه ای هم از فستيوال کان بگيری . يادت نره فعلا انرا " کپی رايت" کن که اين
"سريا لنامه" را کسی از ات ندزده.