رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۷ شهریور ۱۳۸۶

body language به سبک ایرانی

میس زالزالک
misszalzalak@gmail.com


سال اول ازدواج
- نگاه پر تمنا به همسر، یعنی "عزیزم خیلی دوستت دارم. عاشقتم. دلم می‌خواهد بوست کنم."

- دست انداختن در دست همسر موقع پیاده روی، یعنی "عزیزم من افتخار می‌کنم که تو مال منی. زودتر بریم خونه تا بتونم بوست کنم."

- دست نوازش کشیدن بر سر زن. یعنی "تو چقدر نازی. بیا یه بوس قندی بده به حاجیت."

- موقع ظرف شستن زن، ظرف را از دست او گرفتن، یعنی "حیف ِ دستات نیست که خرابش کنی. چه موقع این کاراست؟ بیا که الان موقع بوس و کناره."

- وقت خرید به زور تمام بارها را حمل کردن، یعنی "یه‌وقت خسته نشی عزیزم. می‌ترسم برسیم خونه حال بوس و کنار نداشته باشی!"

- وسط سریال تلویزیونی تلویزیون خاموش کردن و دست عیال رو کشیدن به سمت اتاق خواب، یعنی" فیلم رو وللش، بوس و کنار خوبه"


و اما سال‌های بعد
- موقع برگشتن از سر کار،خریدن یک‌کیلو سیب و یک کیلو پرتقال و به محض رسیدن دراز کردن پاها ، یعنی" من عجب مرد زندگی‌ام! پس این چایی چی شد؟"

- خرید 5 کیلو سیب و پرتقال و 4 کیلو سبزی آش و 3 کیلو سیب‌زمینی پیاز درهم و لک‌دار(چراغانی کردن بازار به علت انداختن هر چه جنس بنجل به او)

و موقع ورود با کون در باز کردن و با لگد در را بستن، یعنی: " ما اینیم داداش، بهترین شوور دنیا! زن! زود تشت آب‌گرمو حاضر کن که پاهامو توش بمالی!"

- شب یک ساعت زود آمدن به منزل و یک‌راست رفتن سراغ تلویزیون و در حال دیدن مسابقه فوتبال تخمه شکستن و پوست‌هاشو رو قالی تف کردن، یعنی

" می‌بینی اومدم ور دلت فوتبال تماشا کنم. اگه مرد بدی بودم رفته بودم با دوستام استادیوم"

- موقع راه رفتن در خیابان یک‌قدم جلوتر از زن حرکت کردن یعنی " عزیزم برای اینکه از مردهای غریبه تنه نخوری دارم برات راه باز می‌کنم!"

- از سرشب تا بوق سگ روزنامه خوندن با اخمی روی پیشانی و حتی نیم‌نگاهی بر زن ننداختن یعنی: "عزیز دلم، من مجبورم به‌خاطر آینده‌ی خانواده از مسائل مملکتی سردرآرم تا بهتر بتونم مواظبتون باشم."

- زمانی‌که زن دارد درددل می‌کند به نقطه‌ای خیره شدن و سگ محلی یعنی: " عزیزم من در طول روز اون‌قدر به خاطر شما گرفتاری برام پیش میاد که موقع حرف زدن تو هم مشغول تجزیه تحلیل اونام."

- داد زدن بی‌خودی یعنی: " زن جان، چند وقته به من حالی ندادی. زود بیا بریم تو رختخواب."
- در را به هم کوبیدن یعنی: " بابا به چه زبونی بگم من بوس و کنار می‌خوام."

- بهانه‌ی بیخودی و ایراد گرفتن از کم نمکی یا شوری غذا و پرت کردن کاسه بشقاب تو حیاط، یعنی: " دارم می‌میرم از بی بوس‌و کناری"

- از مدل آرایش و لباس جدید زن ایراد گرفتن و دعوا راه انداختن یعنی: " نه، مثل اینکه حالیت نیست، من یه غرایزی هم دارم."


- شب تا نصفه‌شب به خانه نیامدن و پیدا کردن شناسنامه‌ی المثنی در جیب او یعنی: " آخه چقدر به این زن خواسته‌مو حالی کنم و جوابی نشنوم. بالاخره صبر آدم لبریز می‌شه دیگه."
- فرستادن دادخواست طلاق بر در خانه یعنی" ببین، من همه‌جوره با تو راه اومدم و بهت محبت کردم اما تو قدر ندونستی و زدی همه چیزو خراب کردی. اما این زن‌های جدیدم هم دست کمی از تو ندارن. خدایا چرا این زنا رو این‌قدر احمق و نادون و قدرنشناس آفریدی؟!"

(به کسی برنخوره. تو تاریخ فقط یک نمونه از این نوع شوهرا مشاهده شده که اونم احتمالا نسلش منقرض شده)

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

اشتباه نکن ! زن رو من نساختم ! از تو چت رووم تور زدم ! حالا تو حالشو میبری !
ضمناَ ، همینه که هس ! خوشت نمیاد !؟
دست که داری ! تف هم نداری میتونی قرض کنی !!!!!!!!!!!!!!!!!!

-- خدا ، Jun 10, 2007 در ساعت 09:56 AM

ميس زالزالک:
کجا بودی ؟دلم برات شور ميزد نگو نفس های زندگی زناشوييت به شماره افتاده است.
اينطور که داری ميگی ديگه اين ازدواج فايده نداره..
مشاور خانواده گی هم نميتونه هيچ کمکی به ازدواج شما دوتا بکنه قيد اين مرد تکه را بزن. نصيحت من به تو اينه که پول هاش رو بگير برو..
مگر نشنيدی هر ازدواجی باعشق شروع ميشه باپول تمام ميشه . يادت هم باشه که تو از اول اشتباه کردی که اينهمه اين مرد تونسته احساسات تو را جريجه دار کنه .
چون از اول نفهميدی که خدا چرا زن را افريده ؟
و رل زن نسبت به مرد چی بوده ؟ تو رل ات را خوب بازی نکردی . پس بگذار برات بگم
خدا اول مرد را افريد درست مثل يک ماشين . بعد بردش برای تست رانندگی ديداين ماشين خيلی لجام گسيخته و غير فابل کنترل است .
چون نتونست اون رو درست کنه . فکری کرد شوفری برای راندنش خلق کنه که او را هدايت و کنترل کنه برای اين کار زن را افريد!
زالزالک خانم دلم برات خيلی ميسوزه!
چه کنم تواز اول راننده خوبی نبودی . چون اگرزن نتونه" شوفر" خوبی باشه اين ماشين را به در و ديوار ميزنه دراين جريان هر دوشون ناقص ميشن. اينجور که توکردی ديگه کار از کار گذشته اين مرد درست شدنی نيست .
حالا هم دير نشده اين مرتکه که رها کن برو کمی رانندگی بگير !!
سعی کن شوهر دومت را چطور برانی که تصادف نکنی !
من راهش را از دوتا خانم شنيدم که باهم در باره همسرانشان حرف ميزدند .
يکی از انها يک زن توسری خور بود يعنی "راننده ناشی " . ديگری زنی بود که سر شوهرش حسابی تسلط داشت و او را خوب مهار کرده بود.
زن توسری خوره از ان زن سوال کرد:
تو چطوری شوهرتو اينطور مطيع وسر براه خودت کردی چرا من نتونستم؟
آن زن گفت شب عروسی فبل از اينکه بريم حجله خوب اطاق رو خوب وارسی کردم که گربه ای انجا نباشه .که يک وقت بزنه به سرش اونو بکشه !!
اون شب گذشت.از فرداش بلافاصله از جورابش شروع کردم.
زن توسر ی خور گفت چطوری ؟
ـــ روز بعد از عروسی وقتی از سر کار برگشت در زد رفتم جلوش دم در
در باز کردم دست انداختم گردنش بوسيد مش دست اش را گرفتم اوردم نشوندمش روی مبل گفتم عزيزم خسته ای رفتم براش نوشيدنی اوردم
جلوش زانو زدم پاهاش رو گرفتم تو دستم کمی ماليدم جورابش بيرون اوردم رفتم يکظرف بزرگ ابگرم اوردم. پا ها شو توی ابگرم گذاشتم ماساژ دادم بعد باحوله خشک کردم و يک جوراب نو کردم پاهش...بردم جوراب کثيف اش را انداختم تو لباس شويی
روز دوم
وفتی امد خانه بوسيدمش گفتم عزيزم چيزی می خوری گفت چای بيار رفتم برايش چای اوردم و يک دست جوراب نو هم اوردم و گفتم عزيزم جورابت رو عوض کن پاهات بو ميده !! جوراب های کثيف اش را گرفتم بردم انداختم تو لباس شويی
روز سوم
در زد رفتم جلوگفتم عزيزم فبل از اينکه بنشيی برو جورابت رو عوض کن و پاهات بشور بعد بيا بنشين برات چای بيارم.
...روز جهارم
وفتی امد خونه رفت بنشينه روی مبل باصدای بلند گفتم :آقا
من که هروز نمی تونم به سرکار بگم جورابا تونو عوض کنيد و پاهات رو بشور يد فبل از اينکه بياييد بنشينيد.. ديگه اون ياد گرفت تا خونه ميامد
اول ميرفت حمام خودش راتميز ميکرد لباس هاش روعوض ميکرد بعد می
آ مد می نشست .!!
خلاصه از ان به بعد هيچ چيزی را يک بار بيشتر بهش نمی گفتم ..
حالا او همه کار ياد گرفته از اشپزی گرقته تا بچه داری داپر عوض کردن ظرف شستن گرد گيری .. باور ميکنی اين مرد صد بار از خودم بهتر تميز تر ومنظم تر کار ميکنه . تو اين مرد ها را نمی شناسی اگر يادشان بدهيم از خود ما بهتر خانه داری ميکنند .
خلاصه من وفتی او خانه مياد استراحتم شروع ميشه می نشينم تلويزيون تماشا می کنم به دوستاها م و فاميلم تلفن ميکنم ..
خيالم جمع که او همه کار ها را انجام ميده ميز شام رو می چينه از بچه ها مواطبت ميکنه .
باور نميکنی چفدر از داشتن اين مرد خوشحالم !
زن توسری خور
گفت بابا تو عجب رباطی از اوساختی خوش بحالت
زن اول گفت تو " مردت" را خراب کردی بنطرم طلاق ات را بگير برو چون اون
ديگه درست شندی نيست فبل از اينکه بری با يک مرد ديگه ازدواج کنی
مطمئن باش که به اندازه کافی تمرين رانندگی بکنی ..
ميس زالزالک جان اميدوارم
که ازحرفهام ناراحت نشده باشی که گفتم برو طلاقت بگير!!
باشه؟

-- نوشين ، Jun 10, 2007 در ساعت 09:56 AM

خوب مي نويسي مخصوصا بازار تجريشت خيلي خوب بود .

-- رامين ، Jun 10, 2007 در ساعت 09:56 AM

میس زالزالک! ممکن است مرد های ایرانی اینطوری باشن ولی خدا در و تخته را برای هم جور کرده... از قدیم گفتن "خلایق هر چه لایق!"

-- شاهین ، Jun 10, 2007 در ساعت 09:56 AM

فراموش کردم بگم
ای کاريکاتور ها واقعا معرکه است ايکاش به اسم خالق ان انهم
اشاره ميکرديد زبان جهانی ازدواج های ترش است . دستش مريزاد
نوشين

-- نوشين ، Jun 11, 2007 در ساعت 09:56 AM

http://balatarin.com/permlink/2007/6/10/1069993
در بالاترین لینک داده شده.

-- مسعود ، Jun 11, 2007 در ساعت 09:56 AM

شاهین عزیز، منتظر مطلب طنز "بادی لنگویج زنان ایرانی" هم باش.
نترس، ما بلدیم چطور حال همجنسای خودمونم بگیریم:)

نوشین جان، چی فکر کردی؟ اگه مسیو ازگیل بخواد یه همچین بادی‌لنگویج‌هایی از خودش در بیاره شوتش می‌کنم!

-- میس زالزالک ، Jun 11, 2007 در ساعت 09:56 AM

سلام
خسته نباشید. من می می یه دختر تهرانی هستم... یه دختری که زندگیم اینجاست و همه ی تعلقاتم... خوب خیلی رسمی نمی خوام صحبت کنم. زالزالک عزیز امشب با "ح" دو تایی به این نتیجه رسیدیم که من این پیغام رو برای شما و خواننده هاتون بزارم البته صحبتم راجع به مطلب "بادی لنگویج" شما در تاریخ 30 خرداد هست اما جفتمون دیدیم که چرا نزارم این مطلب رو بزار همه بدونن به خصوص دخترهای ایرانی که توی این کشور زندگی می کنن یا زنها و دخترهای ایرانی که هرجایی از این بیکران هستی زندگی می کنند... ببینین من و "ح" یکسال و اندی هست که با هم هستیم توی این یکسال و اندی رابطه ی عاطفی و البته سکسی با هم برقرار کردیم... می دونین چه طوری؟ طوری که با تمام وجود"ح" لذت می بره من بیشتر... هر کسی که اینو بخونه می گه خوب ما هم اینطوری هستیم این که چیزی نیست اما این خیلی مهمه که یه زن منظورم چه دخترها چه خانمهای متاهل در بهترین شرایط که اون هم زندگی و گذران زندگی هست با تمام وجودش حرفهای خوشگل سکسی بزنه اونم به کی به پارتنرش... چرا؟ و اینکه چی بگه؟ من تجربه ی خودم رو می گم امیدوارم که قابل استفاده باشه برای همه ی کسانی که به نوعی با این مسئله مشکل دارند... خانمهای عزیز اگر شما تقاضای سکس با پارتنرتون رو در دلتون نگه دارین یعنی بگین واااای من نمی تونم هیچ پیشنهادی بدم یا اینکه من دلم خیلی با هم بودن رو الان می خواد اما، من که نباید بهش این حرف رو بزنم، من که نباید بخوام ازش، اون باید بیفته به دست و پای من و از من خواهش کنه که می می جون من می خوام بدو از توی خیابون بریم یه بوس و کنار... نه... چه اشکالی داره شما بخواهین این رو از طرف مقابلتون... با این کار می دونین که یه دنیا، باور کنید یه دنیا حس و انرژیه سکسی که در خودتون وجود داشته رو موفق شدین به موقع به هدف بزنین که به کنار در عین حال به طرف مقابلتون هم کلی حال دادین از اون حال هایی که هیچ وقت باورتون نمی شه که چقدر قشنگ و با ارزش و لذت بخش هست...
من این مدلی هستم که وقتی در طول روز موقع استراحت جفتمون هست حتی در یک تماس تلفنی کوتاه هم که شده یه جوری حال به خودم و طرف مقابلم می دم که دقیقا برعکس بادی لنگویج میس زالزالک عزیزم هست... یعنی طوری برخورد می کنم که نتیجه ی کار برنده برنده باشه. این که گفتم یعنی چی؟ یعنی اینکه من دلم می خواد که توی یه سری شرایط خاص حرفهای خاصی زده بشه... البته با توجه به شناختی که از طرف مقابلم دارم... ناخودآگاه پارتنر شما هم یاد می گیره و شاید هم خیلی راحت تر هست زمانی که می بینه شما فقط فقط با او بی پرده و بی ریا در مورد مسائل سکسی خودتون دو تا صحبت می کنین باعث می شه که به یه سری موفقیت های خیلی خیلی مهم در روابط سکسی تون دست پیدا کنین... باور کنین ... یعنی اینکه وقتی که حرفش چه به شوخی چه به جدی زده می شه در طول روز این باعث می شه چیزهایی که دوست دارین و چیزهایی که دوست ندارین در اون لحظه انجام بشه رو با همدیگر در میون بگزارین و ناخودآگاه باعث رسیدن هر دو نفر تأکید می کنم هر دو نفر به بهترین مرحله از لذت با هم بودن برسین... ایمیلی امشب برام رسید که نشون می داد در تهران زنان خیلی مشکلات و کمبود های ناشی از رسیدن به لذت نهایی را دارند... اما من مطمئنم که من اصلا این مشکلات رو ندارم چون تمام حرفها و خواسته های سکسی خودم رو طوری که "ح" متوجه بشه مطرح می کنم و با هم دیگر خیلی جدی در موردش بحث می کنیم و در عین حالی که در حین کار یه استراحت و بحثی غیر از کار رو با هم می کنیم اما به یک مسئله کاملا جدی و پر نتیجه ای که به هیچ عنوان تمومی نداره و خسته کننده هم نیست با همدیگر می پردازیم... اگر هر دختری با طرف مقابل خودش به راحتی و کاملا بی پرده از شوخی گرفته تا جدی تمامی مسائل سکسی که نیاز داره به اون رو مطرح بکنه به پارتنرش مطمئن باشین که اول از همه خودتون، دوم از همه پارتنرتون لذت فوق العاده ای خواهید برد در عین حالی که لذت بردن هر کدام به طور مجزا باعث بالارفتن لذت دادن هر دو نفر به طرف مقابل خودشون هست... یک سری مسائل حیا می طلبه اما در مورد یک سری مسائل اصلا... این مسئله سکس هم با پارتنر اگر به راحتی مطرح نشه پس با کی باید مطرح بشه؟ پس راحت باشین حرفتنون رو بزنین و بدونین که طرف مقابل شما با کمال میل تأکید می کنم با کمال میل از این رفتار شما برای همیشه استقبال خواهد کرد... البته که صحبت های جالب زالزالک عزیزم در مورد اقایون رو قبول دارم چون هر کدوم ما زنها و مردها ذات متفاوتی داریم و اینکه خوب دیگه این طوری هستین شما اقایون دیگه ... البته که خدا کنه که با هر مردی یه زنی پارتنر بشه که از لحاظ سکسی هم رده ی اون باشه... چون ما دو تا که خیلی ببخشید ها اما عامیانه بگم خیلی با هم دیگر حال می کنیم چرا که هر دوی ما خیلی راحتیم در این مورد و موردهای دیگر زندگی ... پس همه چیز رو می تونیم خیلی سریعتر حل بکنیم با همدیگر ... همیشه دوست دارم طوری زندگی کنم که ارامش خودم و "ح" در رأس همه چیز باشه بعد بقیه ی مسائل زندگی چون با یه بوس و... اینهاس که ما دو تا کلی می تونیم توی زندگیمون موفق باشیم...

-- mimi ، Aug 1, 2007 در ساعت 09:56 AM

عالیه چه حالی داره خوندن اینا واسه مجرد ها
ما که تجربه کسب کردیم
از این بابت خیلی ممنون

-- فاطیما ، Aug 7, 2007 در ساعت 09:56 AM

خطوط از بس كه ريز بود قابل خواندن نبود لطفا كاري كن تا فونت ان درشت تر شود با تشكر

-- بدون نام ، Sep 8, 2007 در ساعت 09:56 AM