رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۲ تیر ۱۳۸۷

غش کردن و پیچیدگی‌های جغرافیای سیاسی!

میس زالزالک
misszalzalak@gmail.com

فرض کنید دارید تو خیابون راه می‌رید. ناگهان، به هر دلیلی، چشاتون سیاهی می‌ره و تلپ می‌افتید روی زمین و دیگه هیچی نمی‌فهمید!
خیلی توفیر داره این تلپی افتادن و غش کردن توی مملکت خودمون باشه تا تو فرنگستون!

می‌گید نه؟ نیگا کنید...

غش کردن تو خیابون‌های مملکت خودمون ایران
- هنوز چند ثانیه از غش‌کردنتون نگذشته که ناگهان صدها نفر از مردم مهربون و انسان‌دوست و باعاطفه‌ هم‌وطن دورتون جمع می‌شن.

- همه ماشالله برای خودشون یه‌پا کارشناسن و علت بیماری شما رو تشخیص می‌دن. البته نباید ناراحت باشید که همه با هم متفق‌القول نیستند( نمی‌تونید ناراحت باشید. چون شما غش کرده‌اید و هیچی نمی‌فهمید!)

- یکی ناراحتی شما رو خودکشی با قرص تشخیص می‌ده و می‌‌گه: " یه نفر آب بیاره بدیم بخوره تا مواد شیمیایی تو دلش رقیق بشه."

- یکی می‌گه :" نه بابا... طفلکی صرع داره ." و با گچ یا ذغالی که از توی جوی اب پیا می‌کنه، دور شما رو خیط می‌کشه تا اجنه ازتون دور شه.

- یکی می‌گه: "فشارش بالاست. کی قرص زیر زبونی داره؟"

- پیرزنی یک قرص بیزاکودیل از تو کیفش درمیاره می‌گه: " ننه، من یه‌دونه همرامه!" می‌ذارن زیر زبونتون.

- اون‌یکی می‌گه:" این حرفا کدومه؟ رنگشو نمی‌بینید عین گچ سفیده. فشارش پایینه. پاهاشو بالا بگیرید."

- پسر مو‌قشنگی که از وقتی رسیده دلش برای شما رفته بوده به بهانه‌ بلند کردن پاهاتون کلی ماساژتون می‌ده. (خوبه که بی‌هوشید وگرنه یکی می‌خوابوندید تو گوشش)

- حاج‌آقایی می‌گه: "طفلک چه جوون بود. حیف بود این‌قدر زود بمیره." بعد اضافه می‌کنه: " خانوما، آقایون، دکونم اون‌ور خیابونه، خرمای خوب و آرد و شکر برای حلوا دارم. اگر فامیلاشون اومدن بهشون بگید!" و راهشو می‌کشه می‌ره اون‌ور خیابون.

- همه مشغول اظهار نظر راجع شما هستن که دو تا دختر به اسم ژیلا و مینا خودشونو از وسطای جمعیت می‌رسونن جلو. ژیلا می‌گه: " آخی... چه پوستی‌ام داره حیوونی. مینا، این رنگ کرم‌پودرو می‌گفتم بخری‌ها. می‌بینی چه نازه! " مینا: " نه بابا، خیلی مهتابیه. یه‌درجه تیره‌تر بهتره"

- یه خانم میان‌سال به محض دیدن مینا می‌گه: "دخترم قیافه‌ات آشناست. تو دختر ملوک‌خانوم نیستی؟"
مینا: "چرا. اما شما رو به‌جا نمی‌آرم."

زن میان‌سال از ته دل می‌خنده. مینا رو می‌بوسه و می‌گه: " تو آسمونا دنبالتون می‌‌گشتم. شماره‌تونو بده زنگ بزنم به مامان. ایشالله امر خیره."

- مردی به شما نزدیک می‌شه.
" وایسین کنار. من آمپول‌زن محله‌ام." و مچ شما رو برای گرفتن تعداد ضربان نبض توی دستش می‌گیره. بعد می‌گه: " نگران نباشید، زنده‌ست." و بعد از دادن این مژده راهشو می‌کشه می‌ره. اما دیگر در دست شما ساعت نیست!

- زنی میاد جلو و کیف شما رو باز می‌کنه که مدارکتونو ببینه. " بمیرم برای مادرش، الان تو خونه منتظرشه، ببینم شماره‌ تلفنی چیزی تو کیفش هست بهشون خبر بدیم؟"
توی کیف پولش کارتی هست. زن می‌رود به طرف کیوسک تلفن تا زنگ بزنه. اما از همون‌ور راهشو کج می‌کنه به سمت خیابون پایینی و قدماشو تند می‌کنه.

- شخص مهربون دیگه‌ای که موقع راه‌رفتن کمی ریپ می‌زنه، جلو میاد و می‌‌گه: "چی‌چی‌رو برم از تلفن عمومی ژنگ بزنم. حتما خودش موبایل داره. آره داداش"
کیفتونو می‌گرده و موبایل رو پیدا می‌کنه. " اکه هی... چه گوشی درب‌و داغونی. لابد شیم‌کارتش هم ایران‌شِله!"

- توی جمعیت بین خانوم‌ها بحث راجع به رنگ روسری و مانتو و کیف و کفش شماست که آیا ست هستن یا نه. یکیشون با دلسوزی می‌گه: " مانتو ش مد پارساله. معلومه از خونواده‌ی متوسطیه." اون‌یکی از مدل ابرو و رنگ موی شما حرف می زنه . " اگر موهاشو شرابی و ابروشو هشتی کنه خیلی بهش میاد."

پسرها هم از قافله عقب نمی‌مونن. یکی می‌گه: " چه خوشگله لامصب." اون‌ یکی می‌گه: " این کجاش خوشگله؟ خیلی هم عن‌ترکیبه! لابد شوهر گیرش نیومده از ناراحتی غش کرده." بحث راجع به قیافه‌ شما در می‌گیره. نگران نباشید، زشت باشید یا خوشگل نتیجه‌ غش کردنتون یکیه.

- پسری می‌زنه روی شونه‌ اولی: " ای‌ول، فرزاد تویی؟ پسر، چرا دیگه باشگاه نمیای؟
فرزاد کمی به مخش فشار میاره. " بهروز؟ تو کجا اینجا کجا؟" دست محکمی باهم می‌دن و دست در دست هم به زور از میون جمعیت راهی به بیرون باز می کنن تا برن با هم یه آیس‌پک بزنن.

- همه هم‌زمان با هم حرف می‌زنن. صدا به صدا نمی‌رسه. کم‌کم یادشون می‌ره برای چی جمع شدن و بحث‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی اجتماعی در می‌گیره و هر کسی سعی در حل معضلات کشور عزیزمون داره...

خلاصه تا سه‌چهار ساعتی این گفتگوها ادامه داره و بعد همه پراکنده می‌شن و می‌رن دنبال کار و زندگیشون.
تا اینکه بالاخره یکی از بستگان درجه اولتون که نگران شده و داره در به در دنبالتون می‌گرده شما رو کنار پیاده رو، تکیه داده شده به سکوی مغازه‌ای پیدا می‌کنه. البته بدون کیف و کفش و ساعت و انگشتر و گردنبند و کارت دانشجویی و بقیه‌ متعلقات.

روز پر هیجانی را پشت سر گذاشته‌اید.


در کجای جهان غش می‌کنید؟ -کارتون: نیکاهنگ کوثر

غش کردن در یکی از خیابان‌های فرنگستون
دارید راه می‌رید که یهو سرتون گیج می‌ره، چشاتون سیاهی می‌ره و تلپی می‌افتید کف خیابون.

- فقط چند نفر از افراد بی‌عاطفه و بی‌غیرت و بی‌حمیّت خارجکی وای‌‌میسن.

- همون چند نفر فوری موبایلاشونو در میارن زنگ بزنن به اورژانس. بالاخره یکی‌شون اول از همه شماره رو می‌گیره. بقیه عین گداها گوشی‌هاشونو غلاف می‌کنن و می‌ذارن تو جیباشون.

- آدم‌های بی‌سواد و بی‌معلومات فرنگی حتی یه جمله راجع به بیماری شما اظهار نظر نمی‌‌کنن. و از بس ترسوئن به شما دست هم نمی‌زنن.

-فقط شخصی سوسول با نشون دادن کارتش می‌‌گه من پزشکم . به شما نزدیک می‌شه و فس‌فس کنون کمک‌های اولیه رو براتون انجام می‌ده.

- بقیه عین کر و لال‌ها فقط نگاه می‌کنن. و به محض شنیدن صدای آژیر آمبولانس، سرشونو - معذرت می‌خوام- عین گاو می‌ندازن پایین و می‌رن.


- چند دقیقه بعد شما توی بیمارستانید و دکتر و پرستار بالای سرتونن و اعضای خانواده‌تون تو راهروی بیمارستان منتظر اجازه‌ دکتر برای ملاقات شما.

چه روز ملال‌انگیزی!

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

یعنی چی! شما همه ملت رو دزد و بی شرف و کاسبکار حساب کردید!؟ اصلن انتظار نداشتم این چنین مقایسه ای!!!!!

-- یکی از بی سوادان ، May 22, 2007 در ساعت 08:45 PM

aaaaaaaaaaaaali boood!koli khandidam,albate ba inke saat 1 sob e va hanoz danshgaham:((
mamnoon

-- shahriar ، May 23, 2007 در ساعت 08:45 PM


--------------------------------------------------------------------------------

ميس زالزالک:
سرنوشت آ دم غشی يا تصادفی و وقايعی که براو در ايران ميگذرد را خيلی قشنگ گفتی.
کلی هم خنديدم و متاسف شدم اگرانديسمان زيبايی بود روی يک واقعيت بود .
ولی سرعت فيلم وضعيت آدم غشی در خارج از ايران خيلی زياد کردی زود از ان گذشتی ...
برای ما خارج نشينان سرنوشت غشی ايران را خوب و کمدی نشان دادی ...
بگذار من هم وضعيت يک ادم غشی يا تصادفی را در خيابانهای امريکا را به جای تو برای ايران نشينان مفصل بگويم ..
اما وضعيت غشی امريکايی اصلا مثل وضعيت غشی ايرانی تو کمدی اصلا خنده دار نيست .
در امريکا به مجرد اينکه عابران توی خيابان يا يکجای
عمو می يا دور افتاده به گفته ميس زالزالک می بينند يکی غش کرد ه!!
يک نقر تلفن ميکنه به ۹۱۱/ يعنی اورژنس /
اپراتور۹۱۱ از تلفن کننده خواهش ميکنه گوشی تلفن را تا رسيدن کمک زمين نگذارد . از تلفن کننده می خواهد
و خودش را هم معرفی کنه و وضعيت غشی را شرح دهد ادرس دفيق خيابان يا محل حادثه را می پرسه سن و سال و جنس غشی را می پرسه...
وميگه تا چند دقيقه ديگر امبولاس می فرستاديم .
بعد راهنمايی ميکنه اگر ميتواند بيمار يا اون ادم غشی را در بهترين پوزيشن بخوابانند. ودر مکان امنی درقرارش بدهند....
بعد ميپرسه که ايا نفس نميکشه ؟ يا نه اگر نميکشه
به او / سی پی ار/ بدهيد؟ اگر بلد نيستيد
از کسی که /سی ی پی ار/ بلده بخواهيد به او/ سی پی ار/ بدهند تا امبولانس و کمک برسه کلی اطلاعات از وضعيت غشی کسب ميکنه ..
اپريتور تلفن کننده را همچنان مشغول نگه ميداره تا از حال غشی لحظه به لحظه باخبر بشه .!!
زياد طول نمی کشه که کمک از راه ميرسه اگر راه طولانی باشه تا بيمارستان يک
هليکوچتر امبولانسی در اسمان ظاهر ميشه و اگر مسافت زياد نباشه
می بينيد يک امبولانس و يک ماشين اتش نشانی و يک ماشين پليس اژير کشان از راه ميرسند..
جهار پنج نفر سفيد پوش يا ابی پوش دکتر نما از امبولانس با کيف های پزشکی و با/ برانکار/ از امبولانس پياده ميشوند دوان دوان خودشان را بالای سر بيمار ميرسانند..
در همان جا معاينات و کمک های اوليه پز شکی انجام ميگيره
و جند دقيقه بعد امبولانس حامل بيمار آژير کشان درحاليکه ماشين پليس و ماشين اتش نشانی انرا اسکورت ميکنند بسرعت راهی بيمارستان ميشوند که سريع بيمار را به بيمارستان برسانند...
خوب زالزالک جان
ميبنی که وضعيت غشی من اصلا خنده نداشت
ادم اگريک غشی و يا تصادفی در ايران اين طور که تو گفتی ببيند
با کارهايی ادم ها در اطراف او ميکنند خودش از خنده غش می کنه!!
مرسی برای نوشته قشنگت نوشين

-- نوشين ، May 23, 2007 در ساعت 08:45 PM

this is a real question why is that
to be or not to be this is a question .?

-- hassan ، May 23, 2007 در ساعت 08:45 PM

این ادبیات سخنوری تنها درد شما نیست!!!
برای همه ما ایرانیان مرغ همسایه غاز است.

-- آرش ، May 23, 2007 در ساعت 08:45 PM

عالی بود دقیقا همینطوره که شما گفتی مرسی که گفتی

-- زهره ، May 23, 2007 در ساعت 08:45 PM

این دیگه معنیش نه طنزه نه نقد از خود. این صرفا تحقیر ملت خودیه. یعنی می فرمایید در ایران همه یا دزدند یا هیزند یا کاسب کار. یک باره شما هم بفرمایید همه اراذل و اوباشیم دیگه

-- مردی... ، May 23, 2007 در ساعت 08:45 PM

دیگه خیلی پیاز داغش رو زیاد کردی. می دونم که می گی طنزه، اما خوب یه ارتباطی به واقعیت باید داشته باشه یا نه؟
من خودم یه بار توی یه خیابون توی تهران (پایین تر از میدان ولی عصر) غش کردم. چشمام رو که باز کردم توی اورژانس بودم. اتفاقا نه کسی کیف پولم رو زده بود، نه موبایلم رو. البته از توی موبایلم شماره خانواده ام رو پبدا کرده بودن و بهشون اطلاع داده بودن. تا رسیدن اورژانس هم برده بودنم توی یکی از مغازه های اون نزدیکی.
از قضا چندین بار هم دیدم که توی خیابون کسی حالش بد بشه. به جز این دکتر بازی های ایرانی ها (که برای خودشون دارو تجویز می کنن)، چیز بد دیگه ای ندیدم. جالب اینکه حتی همون دکتر بازی ها رو هم مردم عادی دیگه اجازه نمیدن.

-- بدون نام ، May 24, 2007 در ساعت 08:45 PM

koli khandidam rasdi az karkhe ta rhein

-- jtutia ، May 25, 2007 در ساعت 08:45 PM

درسته که طنز نوشتین و توی طنز هم پیاز داغش رو به قول دوست " بی نام " زیاد می کنن ، ولی می بینید که اونور آبی ها همه این حرفها رو باور می کنن . من نمیگم هیچ کدوم از این اتفاق ها نمی افته ولی اینطوریام نیست دیگه ، همه جای دنیا هم آدم خوب داره هم ادم بد .

-- بدون نام ، May 25, 2007 در ساعت 08:45 PM

زالزالك خانم
من هم وقتي مي خوندم كلي از موقعيت طنز خوشم اومد... ولي تند و بي مايه بود. و اينكه اصلا زمين خوردن در غرب اينجوري كه شما مي گي هم آرماني نيست. فكر مي كنم از اين فيلم پزشكي هاي خارجي تبليغي زياد ديدي...براي اطلاعات بيشتر يه سر به خيابونهاي نيويورك بزن. مي فهمي.

-- اجنبي ، May 29, 2007 در ساعت 08:45 PM

اجنبی جان این نوشته طنزه.
نمیدونم چرا بعضی از مردم ما فرق طنزو با واقعیت درک نمیکنن. در همین نظرخواهی نوشین یه نوعشو در آمریکا گفته که خیلی مفصلتر از اونیه که میس زالزالک گفته.
من که خیلی خوشم اومد.

-- ژولیت ، Jun 2, 2007 در ساعت 08:45 PM

سبک نوشتنتون خیلی خوشاینده و پر کششه تقریبا مثل نوشته های زیتون است.

-- فاما ، Jun 3, 2007 در ساعت 08:45 PM

سلام میس زالزالک عزیز
درست عین حقیقت رو گفتی
ولی به قول خودت ' فرنگی ' ها انقدرها هم بی بخار نیستن !!

-- پیروز ، Jul 2, 2008 در ساعت 08:45 PM